فهرست مندرجاتمجازات اعدام
منشأ، تاریخ، قربانیان
- ریشههای پیدایش مجازات اعدام
- انتقام
- رسم قربانیکردن انسان
- کهنترین جرایم مستوجب مرگ
- تاریخ اعدام با چوبهدار
- سیخ و صلیب
- اکراه انسان از کشتن
- گردنزدن
- چرخکاری کردن و شقهکردن
- غرقکردن و زنده به گورکردن
- سوزاندن در آتش
- شیوههای جدید اعدام
- جلاد
- ملت به دولت حق کشتن نداده است
- يادداشتها
- پینوشتها
- جُستارهای وابسته
- سرچشمهها
مطلبی که میخوانید، بخش دیگری از کتاب «مجازات اعدام: منشأ، تاریخ، قربانیان»، اثر کارل برونو لدر است که در اینجا به نقل از سایت زمانه منتشر میشود. البته، این کتاب در برگردان فارسی، کتاب تا حدی خلاصه شده است.
[↑] سوزاندن در آتش
برای انسان بدوی، سوزاندن در آتش در قیاس با غرقکردن در آب، یا زیر خاک کردن شیوه کاملتری برای از بین بردن اثر پلیدی محسوب میشد. زیرا از قربانی جز مشتی خاکستر چیزی باقی نمیماند و روحش نیز با دود به دوردست دست نیافتنی میرفت. اگر هم خاکسترش را در صحرا یا دریا پخش میکردند، بهکلی نابود میشد.
آتش بهعلت قدرت نابودکننده خود وحشت، و بهسبب خاصیت گرمیبخش و مطهرکنندهاش احترام برمیانگیخت. سوزاندن در آتش از قدیمیترین اشکال اعدام است. بهویژه چون آتش را ویرانکننده ارواح خبیثه میدانستند، آن را در سوزاندن ارواح خبیث جادوگران و مرتدان بهترین وسیله یافتند.
در قرن هشتم، گیراندن آتشی که به آن آتش اضطراری میگفتند، برای تاراندن بیماریهای دامی و همهگیر بود و تا قرن نوزدهم نیز هر سال، مراسم ویژهای بهمناسبت آن انجام میشد. در قدیم گلهها را سه بار از آتش عبور میدادند به امید آن که بیماری و نحسی تارانده شود.
برای حفظ سنت، باید این آتش را که به آن آتش وحشی هم میگفتند، با مالیدن شاخههای خشک به یکدیگر برمیآفروختند. کلیسا این مراسم را در همان زمانها ممنوع کرد، چون آن را مخالف آموزههای خود میدانست.[۱]
در رژیمهای دیکتاتوری آتشزدن کتابها در انظار عمومی نیز ظاهراً با هدف مشابهی صورت میگیرد. گذشته از جادوگری، بعضی روابط غیر معمول جنسی مانند همجنسگرایی و رابطه جنسی با حیوانات نیز با آتشزدن محکوم کیفر داده میشد.
دو شهر سدوم و عموره بنا به نوشته عهد عتیق بهدلیل همین گناه ساکنانش در آتش سوختند: «آنگاه خداوند بر سدوم و عموره، گوگرد و آتش از آسمان بارانید و آتش شهرها، و تمام وادی و جمیع سکنۀ شهرها و نباتات زمین را واژگون ساخت.»
در میان جوامع هند قدیم، زنی که شوهرش را بهتازگی از دست داده بود، در مراسم ختم او خود را آتشمیزد. این آیین مذهبی «ساتی» نام داشت و ناگفته پیداست که عمیقاً ظالمانه بود. این رسم بعدها منسوخ شد و تنها شکل نمادین آن باقی ماند. یعنی زن بیوه کنار شوهرمرده خود زانو میزند و وفاداری خود را به او ابراز میدارد.
سال ١۴٨٢ در شهر برن سوئیس، یک ارباب و نوکرش به اتهام رابطه جنسی با هم در آتش سوزانده شدند.[٢] همچنین در مورد رابطه جنسی با حیوان، انسان و حیوان با هم آتشزده میشدند. بابلیان و مصریان و اسرائیلیان در زمانهای کهن، شرک و توهین به مقدسات را با آتش کیفر میدادند. همچنین هندیان، ارامنه و ژاپنیها.[٣]
هارالد شاه، پادشاه نروژ پسر خودش به همراه شصت تن از دوستانش را در سال ٩۵٠ میلادی به اتهام جادوگری به آتش سپرد.[۴] برخی از سرخپوستان آمریکای شمالی، ویندوها و هورونها، در آستانه قرن بیستم جادوگران را میسوزاندند.[۵] در افسانهها نیز زیاد خواندهایم که جادوگر خبیث به آتش سپرده میشود.
در آیین آتشزدن، باز به منشأ کهن درخت نحس برمیگردیم که قربانیان را به آن یا به چوبههای بریده از آن میآویختند. نرون، قیصر روم در مجازاتی ترکیبی، ابتدا متهم را مصلوب میکرد و پس آنگاه به آتش میکشید.[٦]
برای آتشزدن محکوم، تیرکی در زمین فرو میکردند و دورش هیمه میگذاشتند. بعد محکوم را بسته به زنجیر پای چوبه میکشاندند و دستوپاهایش را به آن میبستند. گاهی از سر ترحم برای آنکه محکوم زود تمام کند و کمتر درد بکشد، کیسه کوچکی از باروت زیر گلویش میبستند تا هنگام شعله کشیدن آتش منفجر شود. یک راه دیگر ترحم این بود که جلاد قبل از آتشزدن، محکوم را با تکه طنابی خفه میکرد یا میلهای نوک تیز به قلبش فرو میبرد. اما اینگونه حرکات میبایست از دید خیل تماشاگران مخفی میماندند، چون آنها میخواستند تمام صحنههای زجر کشیدن محکوم را بهطور کامل ببینند و نمیخواستند چیزی از هیجان مراسم کم شود.
آتشزدن محکوم تا زمانی که پیکر به خاکستر تبدیل میشد، ادامه مییافت و خاکستر را نیز به باد میسپردند یا به رودخانه میریختند. هر چند کلیسا در نخستین سالهای تاسیس از خونریزی پرهیز میداد، اما در قرن سیزدهم با بدعتگذاران در افتاد و آنها را تا میتوانست کشت. غالباً نیز آنها را در آتش سوزاند.
ژاندارک که در جنگ صدساله بر ضد انگلستان، رهبری فرانسویها را برعهده داشت، بعد از دستگیری از جمله بهجرم جادوگری در سال ۱۴۳۱ در آتش سوزانده شد. اما یادش از خاطر مردم نرفت و در مقام یک قدیسه در تاریخ جاودان شد.
آتش جهل، افراد بیشماری را به کام کشید: از جمله فقط در شهر کرکوسن در جنوب فرانسه بین سالهای ١٣٢٠ تا ١٣۵٠ میلادی بیش از ٢٠٠ تن، و در سال ١٣۵٧، ٣١ نفر را به جرم جادوگری آتش زدند.[٧]
فقط در یک سال (١۵٩٠-١۵٩١) در وردنفلسر آلمان ۴٩ زن جوان را به جرم ساحرگی سوزاندند. از آنان قبل از سوزاندن، زیر شکنجه اعتراف گرفته بودند که با شیطان در کار فحشا بودهاند.[٨]
در بامبرگ بین سالهای ١۵٢۴ تا ١۶٢۵، بیش از سیصد نفر، و از سال ١۶٢۵ تا ١۶٣٣، ششصد تن از جمله بچههای هفت تا ده ساله را بههمین جرم آتش زدند. در وورتسبوگ فقط در عرض پنج سال (١۶٢۵-١۶٣١) نهصد نفر از جمله یک پزشک و تعدادی بچه را سوزاندند.[۹]
کتابسوزان در ادامه مجازات کهن آدمسوزان و مقدمهای بر جلوه جدید آن در اردوگاههای آدمکشی − عکسی از یک مراسم کتابسوزان در رایش سوم
در فولداو در عرض ده سال (١۶٠٨-١۶١٨) هفتصد تن را به آتش سپردند. سال ١۶٧٩ در سالزبورگ ٩٧ متهم به جادوگری را در شیوع بیماری احشام مقصر شناختند و سوزاندند. در انگلستان نیز فقط در یک سال بهحکم قاضی ویژه جادوگران، صدها تن به همین جرم آتش زده شدند. در سایر مناطق اروپا نیز وضع به همین منوال بود. از جمله هنگامی که سال ١۵۴٢ در شهر ژنو طاعون شیوع یافت، آن را به جادوگران نسبت دادند و شمار زیادی را آتش زدند. قاضی همچنین حکم سوزاندن مادر خودش را هم صادر کرد.[۱٠]
از اواخر قرن شانزدهم، تعقیب جادوگران فقط کار ماموران و مفتشان نبود، بلکه مانند اپیدمی شیوع پیدا کرده و تقریباً همه را در بر گرفته بود. تعقیب و بازجویی و شکنجه و آدمسوزان تا قرن هجدهم ادامه یافت. سال ١٧٨٢ سوئیس شاهد آخرین اعدام در سرزمین خود بود. فرد متهم بهجرم جادوگری در شهر گلاروس را با شمشیر گردن زدند.
در سال ١٧٩٣ دو زن را درلهستان سوزاندند.[۱۱] دامنه تعقیب به آمریکا نیز کشید، بهطوری که سال ١۶۴۵ نوزده نفر را در شهر دنور نزدیک بوستون آتش زدند. آرتور میلر نمایشنامه «شکار جادوگران» را سال ۱۹۵۳ در همین مورد نوشت. انتشار این نمایشنامه در بحبوحه دوره وحشت مککارتیسم جنجالی به پا کرد. چون میلر با زیرکی از تعقیب جادوگران به تعقیب روشنفکران و دگراندیشان نقبزده بود.
گذشته از جادوگری، هرگونه بدعتگذاری دینی نیز با سوزاندن در آتش کیفر داده میشد. با تفتیش عقاید و افکار، مردم را به جاسوسی و خبرچینی تحریک کرده هزاران نفر را شکنجه کردند و سوزاندند. تعداد دقیق اعدامها مشخص نیست، اما به تخمین میشود گفت که طی ششقرن تفتیش افکار، هزاران نفر سوزانده شدند.
آتشزدن بدعتگذاران تا سال ١٨٠٨ ادامه یافت. در آخرین محاکمه، بعد از شکنجههای وحشیانه محکومان را به میدان شهر میآوردند تا در حضور مقامات و مردم اعتراف کنند. اما محکومان غالباً چنان زیر بار شکنجه له شده بودند که نای اعتراف نداشتند. بعد هیمهها را میافروختند و محکوم را میسوزاندند. اموال محکومان را هم قبلاً ضبط میکردند.
[↑] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده است.
[↑] پینوشتها
[۱]- Adolf Wuttke, a. a. O., S. 93.
[٢]- Hans v. Hentig, a. a. O., Bd. I, S. 318.
[٣]- Josef Kohler: Das Recht der orientalischen Völker. Leipzig 1914, S. 69+S. 80.
[۴]- Karl v. Amira, a. a. O., S. 76.
[۵]- S. R. Steinmetz, a. a. O., Bd. II, S. 330.
[٦]- Tacitus: Annales XV, 44.
[٧]- B. Emil König: Ausgeburten des Menschenwahns. Berlin-Schöneberg S. 66.
[٨]- Sigmund Riezler: Geschichte der Hexenprozesse in Bayern. Stuttgart 1896, S. 179+ S. 166.
[۹]- B. Emil König, a. a. O., S. 304 ff.
[۱٠]- Johann Diefenbach, a. a. O., 298 ff.
[۱۱]- Solan/Heppe: Geschichte der Hexenprozesse. Lübeck 1938, S. 293 ff.
[↑] جُستارهای وابسته
□
□
□
[↑] سرچشمهها
□ کارل برونو لدر، مجازات اعدام – منشأ، تاریخ، قربانیان (۱۱): سوزاندن در آتش، برگردان: اکبر فلاحزاده، وبسایت رادیو زمانه: ۳۱ اردیبهشت ۱٣۹۳؛ مشخصات اصل آلمانی کتاب چنین است:Karl Bruno Leder: Todesstrafe - Ursprung, Geschichte, Opfer, München 1987