فهرست مندرجاتخطاهای روزمره
(٢٨)
مناقشه در مثل
[↑] مناقشه در مثل
همیشه این مثال را شنیدهایم که گزارههای کلی مانند «همه قوها سفیدند» را میتوان با پیدا کردن یک قوی سیاه نقض کرد. به این معنا که یک حکم کلی با یک مثال نقض حذف میشود، اما آیا نقض و رد یک مثال خاص هم میتواند یک حکم کلی را باطل کند؟
بهعنوان مثال، بحث جنجالی وبلاگ زمانه پس از مرگ خسرو شکیبایی را در نظر بگیرید.
یادداشت وبلاگ زمانه موضوعی کلی را مطرح کرده بود در مورد رفتار یکجانبه ما در مورد صفات خوب و بد افراد و مثالش هم اعتیاد آن هنرمند بود. اما بیشتر نظردهندهها به جای تکیه بر این موضوع کلی، روی مثال تمرکز کردند و با رد و نقض آن مثال، حکم کلی در مورد رفتار یکجانبه را هم رد کردند.
درست است که با یک «مثال نقض» میتوان یک حکم کلی را نقض کرد، اما با نقض یا رد یکی از مثالهای آن حکم نمیتوان این کار را انجام داد.
فرض کنید شخصی در یک مقاله یا سخنرانی یا یک بحث فلسفی، ادعا کند فلاسفهای مثل ژان پل سارتر که نظریه الف را قبول دارند، به دلایلی اشتباه میکنند و نظریه الف درست نیست.
پس از آن منتقدی بهجای رد دلایل گوینده در نقد سخنان او بگوید: «اصلاً ژان پل سارتر، فیلسوف نیست و بههمین دلیل ادعای شما قابل قبول نیست.» اما نکته این است که وقتی گوینده ادعا میکند نظریهای درست نیست و برای تقویت ادعای خود مثالی میآورد، این مثال لزوماً جزئی از استدلالش نیست.
منتقد هم با نقض آن مثال نمیتواند ادعای گوینده را نقض کند. در نهایت تنها نتیجه چنین انتقادی این است که قبول کنیم ژان پل سارتر فیلسوف نیست، فقط همین؛ و این ربطی به ادعای اصلی درباره نظریه مورد بحث ندارد. در واقع سوال این است که آیا با رد این مثال و اثبات اینکه مثال خوبی نیست، میتوان گفت ادعای گوینده نقض شده است؟
منتقد با آوردن نقض مثال بهجای «مثال نقض»، خطایی را مرتکب شده است که بهنام مغالطه «مناقشه در مثل» معروف است. این مغالطه در مورد بحثها و اشتباههای استدلالی است که بهجای نقد و بحث روی خود ادعا، با مثالهای آن ادعا درگیر میشوند.
اشتباه استدلالی این مغالطه در این نکته است که کسی توجه نمیکند نقض و رد مثال یک حکم کلی در نهایت آن مثال را از اعتبار میاندازد و گوینده حداکثر باید مثال دیگری برای ادعایش پیدا کند، نه اینکه آن ادعا را پس بگیرد.
مناقشه در مثل مغالطه بسیار رایجی است و معمولاً در نقد حرفها و ادعاهای طرف مقابل بهکار میرود.
حتی گاهی منتقد برای به دام انداختن طرف مقابل از او مثال میخواهد و میپرسد: آیا برای این ادعای خود مثالی هم دارید. گوینده هم مثالی پیدا میکند و بعد منتقد فوراً اشکالی در آن مثال پیدا میکند تا بحث را به نفع خود تمام کند. فرقی هم ندارد چه مثالی باشد، حتماً میتوان در هر مثالی ایرادی پیدا کرد.
در بیشتر موارد هم طرف مقابل با این مغالطه قانع میشود و قبول میکند که ادعایش نابهجا بوده است. حتی اگر گوینده اشتباه کرده باشد و ادعایش بیمورد باشد، استدلال منتقد برای رد آن بر اساس مثال هم استدلال درستی نیست و در این مورد او هم دچار اشتباه شده است.
این نکته مهمی است که در مغالطههای «با هدف نقد» باید به آن دقت کرد: یک نقد اشتباه و مغالطهآمیز، توانایی رد هیچ ادعایی را ندارد، حتی اگر آن ادعا خود نادرست باشد.[۱]
[↑] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده است.
[↑] پینوشتها
[۱]- مریم اقدمی، خطاهای روزمره (٢٨): مناقشه در مثل، وبسایت رادیو زمانه
[↑] جُستارهای وابسته
□ منطق
□ فلسفه
□ مغالطه
[↑] سرچشمهها
□ وبسایت رادیو زمانه