فهرست مندرجاتاندیشه انتقادی
(برنامۀ ۵۷)
روانشناسی پول
- هویت پول
- مفهوم میلیون
- تورم
- تودهی روانشناختی
- افراط و تفریط توده
- داشتن و بودن
- يادداشتها
- پینوشتها
- جُستارهای وابسته
- سرچشمهها
فلاکت اقتصادی و فلاکت معناشناختی همدیگر را تقویت میکنند. روانشناسی توده سخت متأثر از روانشناسی پول است. این نکته را الیاس کانتی (Elias Canetti) در بخش «تورم و توده»ی کتاب «توده و قدرت» بازگشوده است.
[↑] هویت پول
از نظر کانتی توجه به روانشناسی پول، یکی از لوازم کار در زمینهی روانشناسی «توده و قدرت» است. پول، روانشناسی خود را دارد، زیرا پول دارای روان است. روان پول، فردیت و هویت آن است. سکه، به گفته کانتّی، بیش از شکلهای دیگر پول، هویت آن را جلوهگر میسازد. سکه سخت است، دارای یک سیماست، خط و نشان دارد. سکهها یک جامعه طبقاتی را تشکیل میدهند: درشت میتواند خُرد را بخرد، خُرد را اما این توانایی نیست. مورخان کهن توصیف روی کار آمدن یک شاه تازه را چه بسا با جملهای این چنین آغاز کردهاند: او بر تخت نشست و سکه بهنام خود زد. سکه تازه نشاندهنده یک دورهی تازه بوده است و رواج یافتن ارزشهای تازه. سکهای که از دور خارج میشود، تنها یک تکه فلز نیست که از گردش میافتد. او با خود بسی چیزهای دیگر را از دور خارج میکند. سکههای از دور خارج شده، بهخاطره تبدیل میشوند.
[↑] مفهوم میلیون
در گذشته، انباشتگی سکه را در یک جا در کمیتی کلان، با مفهوم کیفی «گنج» بیان میکردند. در گذشته نمیگفتند فلانی میلیونر است، میگفتند خزینه و دفینه دارد. گنج همواره در یک هالهی جادویی تصور میشده است. در عصر جدید بهجای «گنج»، «میلیون» و «میلیارد» نشسته است. متناسب با این روند و به نشانهی آن، پول کاغذی، سکه را بهحاشیه رانده است. پول کاغذی فردیت و هویت سکه را ندارد. اسکناس نماد تودهایشدن جامعه و زندگی انسان در کلانشهرهاست. با تبدیل شدن جامعههای کوچکی که در آنها همه یکدیگر را میشناختند و همه سرشناس بودند، به کلانشهر، که در آن اکثریت گمنام است و فرد در توده گم میشود، مفهومهای کمی جای مفهومهای کیفی را گرفتهاند. یک نمونه، نشستن «میلیون» بهجای «گنج» است. به نظر کانتّی «میلیون» سرشتی دوگانه دارد: میتواند هم تودهی پول را برشمرد و هم تودهی جمعیت را. هم چک بیست میلیونی داریم و هم «ارتش بیست میلیونی». هیتلر، به گفته کانتّی، علاقهی خاصی بهرقم میلیون داشته است. او در سخنرانیهایش مدام از تودههای میلیونی دم میزده، مدام قدرت میلیونی دستگاهش را به رخ میکشیده و مدعی بوده که به نیروی «میلیون» به «میلیون» عظمت «میلیونی» خواهد بخشید. بهنظر کانتّی در این نحوه استفاده کیفی از مفهوم کمی «میلیون»، روانشناسی جادویی «گنج» نهفته است. خصلت دوگانه «میلیون» روشنگر یک نکته مهم است: پیوند تنگاتنگ روان توده «میلیونی» و پویش «میلیونی» که برشمردهی آن، پول است.
[↑] تورم
در تورم چه رخ میدهد؟ وقتی که این یک «میلیون» بیاعتبار شود، تأثیرش بر روی آن یک «میلیون» چیست؟ این، پرسش مرکزی بخش «تورم و توده» در کتاب «توده و قدرت» کانتّی است. تورم باد کردن پول است: «میلیونهایی که آدم همیشه حسرتشان را داشته، یکباره به دستش میافتد، اما این میلیونها دیگر میلیون نیستند. فقط اسماً چنین اند.» پول پیاپی بیارزشتر و بیارزشتر میشود و رقمها پیاپی درشتتر و درشتتر میشوند. این نمیتواند بر روی کسی که همواره برای «میلیون» یکبار جادویی قایل شده، بیتأثیر باشد. نمیتوان هم در آرزوی «میلیون» بود و هم ده میلیون پیشکرایه پرداخت. درضمن نمیتوان بهسادگی بهجای «میلیون» قدیم «میلیارد» را نشاند و «میلیارد» را آسمانی، و «میلیون» را خاکی دانست.
[↑] تودهی روانشناختی
کانتّی پدیدار روانشناختی تورم را مثال آشکار نکتهای میداند که وی آن را «گرایش توده روانشناختی به رشد سریع و بیحد و حصر» مینامد. «توده روانشناختی» یک مجموعهی ساده نیست، جمعیتی است دارای روان، روانی که بر روانهای افراد حاکم است. همه بهسویی میدوند، تو هم بدانسو میدوی، چون همه بدانسو میدوند. این «همه» چیزی است برای خود، جمع من و تو و او نیست، «ما» نیست.
[↑] افراط و تفریط توده
«همه» اهل تعادل نیست، یا دچار تب است یا دچار لرز، و این آنچیزی است که کانتّی آن را گرایش همهروان به افراط و تفریط میداند. در دورهی تورم، همهروان با افراطگریش بر شـدت تورم میافزاید. همهروان خودش خودش را میترساند. او فکر میکند بهزودی قحطی خواهد آمد. او نمیتواند متناسب با نوسان واقعی «ارز» نوسان داشته باشد. وقتی پیشبینی کند که دلار گران میشود، هر تمهیدی را برای پایین آوردن قیمت آن خنثی میکند.
[↑] داشتن و بودن
در جامعه پول و کالا، داشتن و بودن تنگاتنگاند: تو آنی هستی که داریش. و حال بگو وقتی آنی که داری، مدام باد کند و بیارزشتر شود، بر سر تو چه میآید؟ تو دیگر نمیدانی که چیستی؛ تابع نرخ روزی! وقتی فرد به قانون خشن و «غیراخلاقی» تابعیت هستیاش از نرخ روز پی برد، افق معناییِ زندگیش را واهی میبیند. ادراک رآلیسم خشن «نان»، پایان هر ایدهآلیسمی است. آنگاه که نان فاقد هر بعد زیباشناسانهای شود، جهان در هیئت زشتی به جلوه درمیآید. آدم گرسنه عاشق نمیشود.[٢]
[↑] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده است.
[↑] پینوشتها
[۱]- M.R. Nikfar: Critical Thinking #57. Psychology of Money. Inflation. Canetti: Mass and Power. To Have and To Be.[٢]- نیکفر، محمدرضا، اندیشه انتقادی (برنامۀ ۵۷): روانشناسی پول، وبسایت رادیو زمانه، ۲۳ بهمن ۱۳۸۵
[↑] جُستارهای وابسته
□ فلسفه
□ منطق
□ نقد
[↑] سرچشمهها
□ وبسایت رادیو زمانه