جستجو آ ا ب پ ت ث ج چ ح
خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ
ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی

۱۳۹۳ شهریور ۹, یکشنبه

هامان و ادعای خطای تاريخی در قرآن

از: محمدكاظم شاكر[۱] و محمدسعيد فياض[٢]

قرآن‌شناسی

هامان و ادعای خطای تاريخی در قرآن

فهرست مندرجات

[قبل][بعد]


چكیده: از زمان نزول قرآن تاكنون مخالفان اسلام كوشیده‌اند تا آن را ساختة ذهن بشر و برگرفته از منابع پیشین معرفی كنند. فرضیۀ اقتباس داستان‌های قرآن از متون ادیان گذشته یكی از زمینه‌های فعالیت خاورشناسان بوده است. آن‌ها علاوه بر اتهام اقتباس، گاهی پیامبر را به خطای تاریخی نیز متهم كرده‌اند. حكایت هامان از این دست است. مدعیان خطای تاریخی قرآن برآن‌اند كه پیامبراكرم(ص) بر اثر سوءبرداشت از منابع یهودی، هامان وزیر خشایارشا را با وزیر فرعونِ معاصر حضرت موسی (علیه‌السلام) اشتباه گرفته است. این فرضیه به‌دلایل متقن مردود است؛ بسیاری از محققان، كتاب اِستِر را كه وزیر خشاریارشا بودن هامان در آن مطرح شده اثری افسانه‌ای دانسته‌اند. از سوی دیگر، محتوای گزارش قرآن از هامان هیچ مشكلی با واقعیات تاریخی ندارد، بلكه تحقیقات باستان‌شناسی - كه خود غربی‌ها انجام داده‌اند - شواهد محكمی در تأیید تاریخی بودن هامان و تعلق او به دربار فرعون در عهد موسی را به ثبت رسانده است.


[] مقدمه

پیش از بیان مسئله و ذكر پیشینۀ تحقیق در موضوع مورد بحث، مناسب است كه خواننده با گزارش كتاب مقدس و قرآن دربارۀ شخصیتی كه در این دو كتاب با نام هامان[٣] آمده است، به اختصار آشنا شود. نام هامان شش بار در قرآن مجید ذكر شده است (ر.ك: قصص: ٦، ٨ و ٣٨؛ عنكبوت: ٣۹؛ مؤمن: ٢۴ و ٣٦). در هر شش مرتبه نام وی پس از نام فرعون آمده و از برخی آیات بر می‌آید كه او از مقامات عالی‌رتبه در دستگاه فرعون بوده است؛ چراكه قرآن سپاهیانی را به آن دو نسبت داده است (ر. ك: قصص: ٦ و ٨). همچنین در دو آیه از هامان و قارون در كنار فرعون یاد شده است (ر.ك: عنكبوت: ٣۹؛ مؤمن: ٢٣-٢۴) كه نشان می‌دهد این دو نیز مانند فرعون دارای مقامی عالی بوده‌اند و در ادارۀ كشور و رهبری مردم نقش بالایی داشته‌اند، به‌طوری كه مخاطب موسی فقط فرعون نیست، بلكه او به‌همراه معجزاتش به سوی فرعون، هامان و قارون فرستاده شده است (ر.ك: عنكبوت: ٣۹؛ مؤمن: ٢٣-٢۴). با این همه، او در رده‌ای پایین‌تر از فرعون بوده؛ چون فرعون به او دستور می‌داده است (ر.ك: قصص: ٣٨؛ مؤمن: ٣٦). با این حال قرآن به مقام خاصی چون وزارت برای او تصریح نكرده است. از این‌كه سپاهیانی به او و فرعون نسبت داده شده و نیز از اینكه فرعون به او دستور داده برای او بنایی مرتفع بسازد تا به وسایلی دست یابد و از خدای موسی خبر گیرد (ر.ك: قصص: ٣٨؛ مؤمن: ٣٦)، معلوم می‌شود كه او در امور لشكری و كشوری صاحب‌منصب بوده است. از این رو، بسیاری از مفسران از محتوای این آیات استنباط كرده‌اند كه هامان، سِمَت وزیر و مشاور اعظم فرعون زمان حضرت موسی(ع) را داشته است.[۴] با این حال، شیخ طوسی وزیر بودن هامان برای فرعون را با لفظ «قیل» آورده كه نشان از قوی نبودن این نظر در نزد اوست.[۵]

برخی از خاورشناسان كوشیده‌اند تا «هامان»ی را كه در قرآن ذكر شده بر یكی از شخصیت‌های كتاب مقدس تطبیق كنند. در كتاب مقدس، هامان یكی از شخصیت‌های كتاب اِستِر[٦] است كه هفدهمین كتاب در مجموعه عهد عتیق است. مطابق این كتاب، خشایارشا از همسر خود، ملكه وشتی[٧]، به‌سبب حاضر نشدن در یك ضیافت ملوكانه خشمگین می‌شود و به‌جای او استر را كه یك دختر یهودی بود، به همسری برمی‌گزیند. مُردخای[٨]، پسرعموی استر، كه قیم او نیز بوده است، به وی نصیحت می‌كند كه یهودی بودنش را از مردم پنهان سازد. خشایارشا رئیس‌الوزرایی به‌نام هامان داشته كه مردی متكبر بوده و از همه انتظار داشته تا در برابرش تعظیم كنند. هنگامی كه مردخای از تعظیم در برابر او امتناع می‌ورزد، هامان سخت خشمگین می‌شود و در صدد انتقام از او برمی‌آید. او پادشاه را تحریك می‌كند تا دستور قتل‌عام یهودیان را صادر كند. پادشاه، غافل از یهودی‌بودن استر، دستور را صادر می‌كند. هامان فوری دست به‌كار می‌شود و یك چوبۀ دار برای اعدام مردخای تهیه می‌كند. مردخای برای استر پیغام می‌فرستد و او را از موضوع آگاه می‌سازد. استر جان بر كف می‌نهد و به پادشاه اعلام می‌دارد كه یهودی است و بنابراین، جزو كسانی است كه مطابق فرمان شاه باید اعدام شود. پادشاه چنان عصبانی می‌شود كه دستور می‌دهد هامان را روی چوبه داری كه برای مردخای تهیه كرده بود اعدام كنند. سپس مردخای را به‌جای هامان به‌مقام رئیس‌الوزرائی برمی‌گزیند.[۹]

از آنچه گذشت معلوم شد هامان نام مشتركی است كه در قرآن و عهد عتیق در دو داستان مختلف، با دو فرهنگ، تمدن و آیین متفاوت و با فاصله‌ای در حدود هزار سال، به‌كار رفته است. برخی از خاورشناسان و دانشمندان آگاه به كتاب مقدس این ادعا را طرح كرده‌اند كه در دربار فرعون چنین شخصیتی وجود نداشته است، بلكه حضور او در داستان موسی و فرعون صرفاً یك اشتباه تاریخی از سوی حضرت محمد(ص) است كه او را از داستان كتاب استر در عهد عتیق به داستان موسی و فرعون برده است! به‌راستی آیا هامان شخصیتی تاریخی در عهد خشایارشا بوده است؟ آیا امكان ندارد كه هامان شخصیتی تاریخی در دربار فرعون بوده باشد؟ ما در این مقاله در صددیم به اثبات برسانیم كه هامانِ قرآنی با واقعیت‌های تاریخی و منابع باستان‌شناسی تأیید می‌شود و به‌عكس، هامانِ عهد عتیق و برخی دیگر از شخصیت‌های مذكور در داستان ‌هامان در كتاب استر، شخصیت‌های خیالی و افسانه‌ای هستند و نام آن‌ها وامدار نام برخی خدایان بابِلیان و عیلامیان است. و تمدن‌های بابِل و عیلام نیز به احتمال زیاد این نام‌ها را از مصریان اخذ كرده‌اند.

فخر رازی ذیل آیۀ ٣٦ سورۀ مؤمن به اشكال یهودیان در مورد هامان در قرآن پاسخ می‌دهد. او دربارۀ اشكال می‌گوید: یهودیان می‌گویند كسانی كه تاریخ بنی‌اسرائیل و فرعون را بررسی كرده‌اند اتفاق‌نظر دارند كه در زمان موسی و فرعون شخصی به‌نام هامان وجود ندارد، بلكه او مدت‌ها بعد از این دوران بوده است، بنابراین، قول به‌وجود هامان در زمان فرعون یك خطای تاریخی است. اشكال‌كنندگان افزوده‌اند كه كسی نباید بگوید وجود شخصی در زمان متأخر مانع از آن نیست كه شخص دیگری با همان نام در زمانی قدیم‌تر وجود داشته باشد؛ زیرا اگر در زمان فرعون چنین شخصی بوده، چون موقعیت بالایی در حكومت داشته است باید شناخته شده باشد. مستشكلان در ادامه به ذكر مثالی پرداخته‌اند و آن این‌كه همه می‌دانند شخصی مانند ابوحنیفه سال‌ها بعد از پیامبر اسلام(ص) بوده است، حال اگر كسی ادعا كند كه ابوحنیفه در زمان پیامبر اسلام(ص) بوده است و بعد هم مدعی شود كه ابوحنیفۀ معروف غیر از آن ابوحنیفه است كه در زمان پیامبر اسلام بوده، كسی این ادعا را نمی‌پذیرد. فخر رازی پس از بیان مفصل این اشكال، به اختصار به پاسخ می‌پردازد. وی می‌گوید: زمان بسیار طولانی از عهد موسی و فرعون می‌گذرد و اطلاعاتی كه از آن‌زمان به ما رسیده بسیار مضطرب و نامطمئن است. از این رو نمی‌توان در این مورد به‌قول اهل تاریخ اعتماد كرد؛ بنابراین، اخذ به سخن خداوند در قرآن اولی است. وی در ادامه مقایسۀ وضع هامان با مثال ابوحنیفه را قیاس مع‌الفارق می‌داند؛ ‌چراكه عهد ابوحنیفه و عصر پیامبر بسیار به ما نزدیك است و اطلاعات ما از این دوران مشوش نیست.[۱٠]

ملاحظه می‌شود كه جواب فخر رازی در آن‌جا كه می‌گوید اعتماد به سخن خداوند در قرآن اولی است، با پیش‌فرض ما مسلمانان پذیرفته است، اما غیرمسلمانانی را كه به قرآن اعتقادی ندارند قانع نمی‌كند. البته مضبوط نبودن تاریخ دوران موسی و فرعون درست است و كسی نمی‌تواند به‌صرف نیافتن نام هامان در منابع مربوط به زمان فرعون، وجود او را منكر شود؛ چون حقیقت آن است كه اطلاعات موجود و موثق از آن دوران بسیار اندك است. آیت‌الله معرفت نیز در كتاب شبهات و ردود به این موضوع پرداخته‌اند.[۱۱]

در این پژوهش ضمن بهره‌گیری از تحقیقات انجام شده، با روش تحلیل تاریخی ادعاهای مطرح شده از سوی مستشرقان رد و دیدگاه قرآن اثبات شده است. از این رو بر دو نكته در داستان هامان تأكید می‌كنیم: یكی كالبد‌شكافی كتاب استر و ارائۀ شواهدی كه حكایت از آن دارد كه هامانِ عهد عتیق شخصیتی تاریخی نیست، و دیگری ارائۀ ادله و شواهدی بر این كه هامانِ قرآن شخصیتی تاریخی مربوط به‌عصر موسی و فرعون است.


[] سخن مدعیان اشتباه تاریخی در قرآن

مدعیان اشتباه تاریخی در قرآن، هامان پسر همداتای[۱٢] را شخصیتی می‌دانند كه از نظر تاریخی نخستین‌بار در كتاب اِستِر – و به‌عنوان وزیر خشایارشا، شاه ایران (۴٦٠-۴٨٦ قبل از میلاد) - از او یاد شده است. حوادث كتاب استر از نظر تاریخی مربوط به‌ حدود ۱۱٠٠ سال پس از زمان فرعون است. آن‌ها این سؤال را طرح می‌كنند كه چگونه هامان به‌ قرآن راه یافته است؟ خاورشناسان مدعی‌اند پیامبر نام او را در كنار قارون دیده و به‌اشتباه تصور كرده او هم عصر قارون و موسی بوده و بر همین اساس نام او را در كنار فرعون معاصر موسی در قرآن وارد كرده است. محققان غربی نتوانسته‌اند هویت تاریخی هامان در قرآن را درك كنند و لذا بر آن اساس نتیجه می‌گیرند كه محمد مطالبی از كتاب مقدس شنیده یا خوانده ولی دچارسوءفهم شده و هامان وزیر خشایارشا را با وزیر فرعون اشتباه گرفته است.

اسقف لودویكو ماراچی[۱٣]، (۱٦۱٢-۱٧٠٠) دومین مترجم قرآن به‌زبان لاتین[۱۴]، به‌ این موضوع اشاره كرده است. او می‌گوید: «محمد داستان‌های مقدس را مخلوط كرده است. او هامان را وزیر فرعون دانسته، در حالی كه در حقیقت او وزیر خشایارشا بوده است».[۱۵]

جورج سیل[۱٦] مترجم قرآن به‌زبان انگلیسی، نیز در ترجمۀ خود از قرآن همین ادعا را طرح می‌كند.[۱٧]

تئودورنولدكه[۱٨]، زبان‌شناس آلمانی، نیز در مقاله‌ای كه سال ۱٨۹۱ م در دائرۀ‌المعارف بریتانیكا به‌چاپ رسیده است، با لحنی بسیار نامناسب می‌گوید: «نادان‌ترین یهودیان نیز هیچ‌گاه هامان (وزیرخشایارشا) را با وزیر فرعون اشتباه نمی‌گیرند».[۱۹]

دائرۀ‌المعارف اسلام نیز ذیل مدخل «هامان» می‌نویسد: «هامان نام شخصی است كه قرآن به‌علت یك اشتباهِ هنوز نامشخص به‌جای وزیر خشایارشا در كتاب استر، او را مربوط به‌ فرعون می‌داند».[٢٠]

این ادعا را خاورشناسان دیگری مانند هنری لامنس[٢۱] (۱۸۶۲-۱۹۳۷ م)، ژوزف هورویتس[٢٢]، چارلز كالتر توری[٢٣] (۱۹۵٦-۱٨٦٣ م)، و ابن وراق[٢۴] نیز تكرار كرده‌اند.[٢۵]

آرتورجفری[٢٦] كه اثری مشهور به‌نام واژه‌های دخیل در قرآن نوشته است نیز در این باره می‌گوید: «هامان در قرآن، به‌عوض آن‌كه در داستان استر ظاهر شود، به‌صورت یكی از بزرگان دربار فرعون در مصرِ دوران حضرت موسی پدیدار می‌گردد. بعضی از مفسران كوشیده‌اند كه بگویند این هامان غیر از هامان داستان استر است، اما تردید نیست كه مراد از هامان، همان‌كسی است كه در باب ٣ كتاب استر است و ما منشأ این درهم‌آمیختگی را می‌توانیم در سورۀ عنكبوت آیۀ ٣۹ و سورۀ مؤمن آیۀ ٢۴ بیابیم كه هامان با قارون ذكر شده است؛ زیرا در افسانه‌های تلمودی نیز هامان با قارون به‌هم پیوستگی یافته‌اند».[٢٧]

در بررسی ادعاهای مذكور به‌چند نكته باید توجه كرد. از روند شكل‌گیری این فرضیه معلوم می‌شود كه مدعیان بر اساس چند پیش‌فرض كه آن‌ها را مسلّم انگاشته‌اند، به‌این داوری رسیده‌اند. این پیش‌فرض‌ها عبارت‌اند از:

۱- چون كتاب مقدس در مقایسه با قرآن قدمت بیشتری دارد، مطالبی كه در این دو كتاب دارای عناصری مشترك است، اصل و حقیقت آن را باید در كتاب مقدس پی‌گیری كرد. به‌عبارت دیگر، كتاب مقدس و متون پیشین، سنجه‌ای خطاناپذیر برای ارزیابی قرآن فرض گرفته شده است.

٢- حضرت محمد(ص) با استفاده از میراث مكتوب و شفاهی به‌جای مانده از ادیان و فرهنگ‌های دیگر، به‌ویژه یهودیت و مسیحیت، متن قرآن را پدید آورده است.

٣- شخصیتی به‌نام هامان، تنها یك وجود تاریخی دارد و آن‌هم كسی است كه وزیر خشایارشا بوده است؛ بنابراین هر فرض دیگری كه او را مربوط به‌ عصر دیگری در نظر بگیرد مردود است و گویندۀ آن، دچار خطای تاریخی شده است.

با توجه به‌این پیش‌فرض‌ها آن‌ها داستان هامان در قرآن را متأثر از داستان هامان در كتاب استر دانسته‌اند.

مسلمانان در مقابل این پیش‌فرض‌ها - كه هیچ‌یك از آن‌ها ثابت نشده است - بر این باورند كه قرآن سخن خداست و هیچ سخن باطلی در آن راه ندارد. از این‌رو گزارش‌های تاریخی آن عین واقعیت تاریخی است. از سوی دیگر، تشابه نام برخی شخصیت‌ها در قرآن و كتاب مقدس هیچ دلیلی بر اقتباس قرآن از كتاب مقدس و هیچ كتاب دیگری نیست. همین‌طور، قدمت یك متن، دلیل بر صحت آن و سنجه بودنش برای دیگر متون نیست؛ زیرا چه بسا متنی قدمت بیشتری داشته باشد، اما در عین حال دچار تغییر و تحریف شده یا آن‌كه اساساً اصل آن مخدوش باشد.

ما پیش‌فرض‌های خاورشناسان را نمی‌توانیم بپذیریم و نیز نمی‌خواهیم صرفاً بر اساس باور مسلمانان مبنی بر حقانیت قرآن به‌ شبهۀ مطرح شده پاسخ بگوییم، بلكه می‌خواهیم با روش تحلیل تاریخی به‌ رد ادعاهای مطرح شده و اثبات دیدگاه قرآن بپردازیم تا برای مسلمان و غیرمسلمان حجتی بر حقّانیت قرآن كریم باشد.


[] هامان و كتاب استر در مواجهه با چالش تاریخیت

از آنجا كه پیش‌فرض مدعیان خطای تاریخی در قرآن این است كه هامان نام شخصیتی است تاریخی كه در دورۀ هخامنشیان در دربار ایران بوده است، زیر سؤال بردن این پیش‌فرض و مخدوش ساختن آن، حقیقت‌جویان را به‌این امر رهنمون می‌سازد كه این نام را نویسنده یا نویسندگان كتاب استر از فرهنگ و تمدن‌های دیگر وام گرفته‌ و چنین داستانی فراهم ساخته‌اند. این وام‌گیری نام‌ها ممكن است به ‌فرهنگ و تمدن مصر ختم شود كه نتیجۀ آن، اثبات تاریخیت شخصیت هامان در زمان موسی و فرعون است.

قبل از بیان خدشه در تاریخیت كتاب استر، یادآوری می‌شود كه فقط این كتاب از هامان به‌عنوان وزیرخشایارشا یاد می‌كند؛ نه در جای دیگری از كتاب مقدس و نه در منبع مستقل دیگری، از چنین شخصیتی نام برده نشده است. در منابع تاریخی ایران نیز نامی از هامان به‌عنوان وزیر خشایارشا و اعدام وی به‌دست او، آن‌طور كه در كتاب استرآمده، نیست.[٢٨] دائرةالمعارف ایرانیكا نیز به‌این نتیجه رسیده است كه داستان استر و شخصیت‌های مطرح در آن در منابع تاریخی نیامده است؛ از این رو هامان شخصیتی افسانه‌ای است.[٢۹]

حال این سؤال را باید پاسخ داد كه این یگانه منبعی كه از هامان به‌عنوان وزیر خشایارشا نام برده تا چه حد از وثاقت و تاریخیت برخوردار است. باید گفت كه تردیدهای جدی در مورد تاریخی بودن كتاب استر وجود دارد. به‌اذعان بسیاری از محققان غربی، كتاب استر وجه تاریخی ندارد و بیشتر رنگ داستان و رمان دارد. دائرة‌المعارف یهودی اذعان می‌كند كه:

بالنسبه شمار اندكی از محققان معاصر، بستر روایات كتاب استر را تاریخ می‌دانند. اكثر قابل توجهی از مفسران و شارحان [كتب مقدس] به‌این نتیجه رسیده‌اند كه كتاب، بخشی از یك افسانه و داستان محض است، گرچه برخی از نویسندگان كوشیده‌اند با تلقی آن به‌عنوان یك رمان تاریخی، این نظر را نقد كنند.[٣٠]

دائرة‌المعارف جهانی یهود نیز با ذكر مثال‌هایی از نكات مورد توجه محققان دربارۀ محتوای تاریخی كتاب استر می‌گوید:

اكثرمحققان، كتاب را افسانه و داستان‌هایی می‌دانند كه بازگو كنندۀ آداب و سنت‌های معاصری است كه با ظاهر و آهنگی قدیمی ارائه شده تا از حمله و هجوم به‌آن اجتناب شود. آن‌ها خاطرنشان كرده‌اند ۱٢٧ ولایتی كه نامشان دركتاب آمده با ٢٠ ساتراپی[٣۱] باستانی ایران در مغایرتی عجیب است. یا حیرت‌آور است كه چگونه استر، یهودی بودن خودش را مخفی می‌كند، در حالی كه مردخای كه پسرعمو و در عین حال قیم او بوده به‌عنوان یك یهودی شناخته شده بوده است. نیز غیرممكن می‌نُماید كه یك غیر ایرانی به‌عنوان نخست وزیر یا ملكه انتخاب شود، و اینكه رویدادهای كتاب، اگر به‌راستی واقع شده‌اند نمی‌توانسته با بی‌توجهی مورخان روبه‌رو شده باشد. لحن به‌كار رفته در كتاب، ساختار ادبی و جایگاه كتاب، بیشتر به‌یك داستان رومانتیك اشاره دارد تا یك وقایع شمار تاریخی. برخی پژوهشگران حتی منبع این اثر را كاملاً غیر یهودی ردیابی كرده‌اند.[٣٢]

سموئیل كندی دربارۀ كتاب استر می‌نویسد:

كتاب استر همه چیز می‌تواند باشد جز تاریخ؛ داستانی افسانه‌آمیز است كه غرض ظاهری این افسانه آن بوده است كه برای جشن گرفتن عید پوریم،[٣٣] یك حقانیت و واقعیت تاریخی ذكر كند.[٣۴] كتاب استر اطلاعات نادرستی را در مورد فارس نیز ارائه می‌دهد. در این كتاب آمده است كه خشایارشا بر ۱٢٧ ولایت حكمرانی می‌كند؛ و حال آنكه در حقیقت تعداد ولایات تحت حكم او ٢٧ تا بوده است.[٣۵]

به نظر سموئیل كندی، كتاب استر سرشار از اندیشه‌ها و تصوراتی است كه از ادبیات اساطیری بابل سرچشمه گرفته است؛ چراكه اندیشۀ غلبه یك زن بر یك پادشاه بیگانه بیشتر با روحیۀ بابلیان قرن پنجم پیش از میلاد مناسبت دارد تا با فكر یهودی[٣٦]. علاوه بر این، نام هیچ‌‌یك از قهرمانان كتاب استر یك اسم واقعی یهودی نیست. به‌استثنای شاه اخشورش (خشایارشا)، بقیه، نام خدایان بابلی و عیلامی دارند. نام استر معادل «ایشتار» است. بانوی قهرمان داستان حتی در باب دوم، آیۀ هفتم، هدسه[٣٧] خوانده می‌شود كه از القاب خاص ربۀ ‌النوع بابلی است. استر و مردخای، بابلیانی هستند كه نقاب یهودی به‌چهره زده‌اند. دشمن آن‌ها، هامان، را می‌توان بر مبنای زبان‌شناسی با «هومان»، یك خدای عیلامی، یكی دانست.[٣٨] «وَشتی»، ملكۀ پارس را هم، كه استر جای او را می‌گیرد، بر همان ترتیب می‌توان با «مشتی» یك ربۀالنوع عیلامی تطبیق داد.[٣۹] از این رو كندی معتقد است اساس كتاب استر در عهد عتیق یك افسانۀ بابلی قرن پنجمی می‌باشد كه كشمكش و مرافعۀ مردوخ (مردخای) و ایشتار (استر) را با خشایارشا (شاه اخشورش) بیان می‌كند. همانندی‌ها آن ‌قدر زیاد است كه نمی‌توان آن را بر تصادف حمل كرد. از آن‌جا كه مردخای (مردوخ: خدای بابلی[۴٠]) و استر (ایشتار: خدای ‌بانوی بابلی) پیروزی می‌یابند، پس این افسانه در بابل پرداخته شده است.[۴۱] قاموس كتاب مقدس هم اذعان دارد كه نام‌های موجود در كتاب استر، نام‌هایی بابلی یا عیلامی است؛ مردخای از مردوخ خدای اصلی بابلی و هِمان یا هُمّان یكی از خدایان اصلی عیلامی است.[۴٢]

با توجه به‌اینكه ارتباط كشور و تمدن عیلام با دنیای متمدن باستان از دوره‌های پیش از تاریخ برقرار بوده است و آثاری كه در مصر در دوران پیش از سلسله‌ها به‌دست آمده به‌خوبی این ارتباط را با شوش - كه در زمان خشایارشا پایتخت هخامنشیان بوده است - نشان می‌دهد و این نكته را بارها دانشمندان و محققان تاریخ هنر تذكر داده‌اند[۴٣]، و با توجه به‌تحقیقات دو سدۀ اخیر باستان‌شناسی كه نمونۀ آن در ادامه خواهد آمد، این احتمال قوت می‌گیرد كه نام هامان از تمدن مصر به‌تمدن عیلام منتقل شده است. بنابراین، با این ادله و شواهد بیانگر غیر تاریخی بودن داستان هامان در كتاب مقدس و با توجه به‌شواهد وام گیری فرهنگی عیلامیان از مصریان، اكنون باید گفت آنچه ثابت می‌شود، خطای تاریخی كتاب مقدس است و نه خطای تاریخی قرآن كریم.

برخی از صاحب‌نظران بر این باورند كه چون در زبان فارسی لفظی كه با هامان قرابت داشته باشد موجود نیست و در میان درباریان خشایارشاه شخصی بدین نام وجود ندارد، می‌توان گفت كه یهودیان به‌یكی از وزرای خشایارشا به‌مناسبت شباهتی كه با هامان وزیر فرعون داشته و مانند او با یهود دشمنی می‌ورزیده لقب هامان داده‌اند.[۴۴]

در مورد غیر تاریخی بودن داستان استر و برخی قهرمانانش، شواهد دیگری نیز وجود دارد كه این كتاب را از گردونۀ كتاب‌های تاریخی یهود خارج می‌كند. از سال ۱۹۴٧ تا ۱۹۵٦ میلادی كه حدود یك صد قطعه از طومارهای بحرالمیت در قُمران[۴۵] با اسفار متعدد عهد عتیق تطبیق شدند، همۀ اسفار عهد عتیق در آن وجود داشت جز سِفر استر.[۴٦] یادآوری می‌شود كه طومارهای بحرالمیت مربوط به‌گروه اِسِنیان[۴٧] از یهودیان است كه هم اكنون ترجمۀ این مخطوطات نیز به‌چاپ رسیده و در دسترس همگان است.[۴٨] دیگر آنكه در كتب عهد جدید نیز هیچ نقل قول یا اشاره‌ای به‌كتاب استر نشده است. حبیب سعید می‌نویسد: هیچ دلیلی وجود ندارد كه مشخص كند چه كسی نویسندۀ این كتاب است و در چه زمانی نوشته شده است. فقط برخی بر آن‌اند كه با توجه به‌ اینكه دیدگاه‌های مكابیان در آن بازتاب یافته، می‌توان حدس زد كه حدود سال ۱٣٠ پیش از میلاد مسیح نوشته شده است.[۴۹] برخی از شارحان كتاب مقدس نیز با این دلیل كه در منابع موجود تاریخی ایران هیچ نامی از ملكۀ وَشتی، یا استر یا مردخای یا هامان دیده نمی‌شود بر این نظرند كه اساساً این داستان تاریخی نیست. همچنین آن‌ها می‌گویند كه كتاب استر یگانه كتابی است كه اصلاً در آن از خداوند نام برده نشده است و از همین رو برخی از قدما در معتبر بودن آن تردید كرده و در ردیف كتاب‌های قانونی جای نداده‌اند.[۵٠]


[] تاریخی بودن هامان در داستان موسی و فرعون در قرآن

مدعیان وجود اشتباه تاریخی در قرآن می‌گویند چون بر اساس متون مذهبی یهود، تنها یك‌ هامان و آن هم وزیرخشایارشا وجود تاریخی دارد، پس هامان قرآن كه در زمان موسی(ع) و معاصر فرعون بوده خطای تاریخی و سوءبرداشت پیامبر در اقتباس از منابع یهودی به‌شمار می‌آید. مناسب است برای بررسی این ادعا، نگاه دیگری به‌آیات قرآنی بیندازیم. سه مطلب اساسی از آیات مورد اشاره در مورد فرعون و هامان استفاده می‌شود. ادعای خدایی فرعون (ر.ك: قصص: ٣٨)، دستور فرعون به‌هامان برای ساختن برجی بلند از آجر (ر.ك: همان)، و حضور شخصی بلند پایه به‌نام هامان در دربار فرعونِ معاصرحضرت موسی(ع). (ر.ك: قصص: ٦ و ٨).

بر اساس دائرة‌المعارف بریتانیكا، ریشۀ لغوی فرعون از كلمۀ مصری فیرا «per 'aa»، به‌معنی خانۀ بزرگ یا مكان سلطنتی در مصر باستان است. این كلمه بعدها برای عنوان سلسلۀ پادشاهان مصر، در فاصله سال‌های ۱۵٣۹ تا ۱٢۹٢ پیش از میلاد مسیح استفاده می‌شده است. مصریان به‌ خدایی فرعون اعتقاد داشتند. فرعون حتی پس از مرگش نیز الهی باقی می‌ماند و در حكم پدر خدای آسمان و خدایان خورشید قرار می‌گرفت و قدرت و جایگاه مقدس خود را به‌ فرعون جدید یعنی پسرش منتقل می‌كرد.[۵۱]

فرهنگ مصوّر كتاب مقدس نیز در مورد فرعون می‌گوید: «مصریان معتقد بودند او خداست. در طول حكمرانی فرعون، او پسر «رَع» (Ra)، خدای خورشید و تجسّم هوروس[۵٢] بود. او از طرف خدایان با مسئولیتی الهی آمده بود تا برای آنان بر زمین حكومت كند. سخن او قانون و او مالك هر چیز بود».[۵٣]

دربارۀ ساخت بنایی بلند از آجر به‌دستور فرعون یافته‌های باستان‌شناسی در بستر نیل و ساحل آن نشان از مقبره‌ها و ساختمان‌هایی دارد كه از آجر ساخته شده‌اند.[۵۴] در تفاسیر روایی چنین آمده كه بنای آجری نخستین‌بار در زمان فرعون ساخته شد.[۵۵] ولی این امر صحیح به‌نظر نمی‌رسد، بلكه باید گفت ساخت بناهای آجری در عصر فرعون رواج داشته است؛ چراكه مصری‌ها از پنج هزار سال پیش از میلاد از آجر استفاده می‌كرده‌اند.[۵٦]

در مورد مطلب سوم، همان‌گونه كه گفته شد بیشتر مفسران مسلمان بر اساس استنباط از ظاهر آیات قرآن، هامان را وزیر فرعون دانسته‌اند. با این حال، هیچ مفسری تاكنون هویت وی را از نظر زبان‌شناسی بررسی نكرده است.

یكی از محققان فرانسوی كه از این زاویه به‌این بحث توجه كرده، موریس بوكای[۵٧] (۱۹۹٨-۱۹٢٠) است. او معتقد بود از آن‌جا كه هامان در زمان موسی(ع) می‌زیسته، بهترین منبع برای شناسایی وی و بررسی نام او، یك متخصص در زبان و خط باستانی مصر، هیروگلیف است. او رایزنی خود را با یكی از برجسته‌ترین مصرشناسان فرانسوی كه با زبان عربی قدیم نیز آشنا بوده، چنین شرح می‌دهد:

من كلمۀ هامان را با همان نگارش قرآنی كپی كرده و به‌وی نشان دادم و به‌او گفتم كه این كلمه از یك جمله، در متنی مربوط به‌ قرن هفتم میلادی گرفته شده و جمله مربوط به‌ شخصی است كه با تاریخ مصر مرتبط بوده است. او به‌من گفت كه در چنین حالتی او این كلمه را نویسه‌گردانی [نقل عین تلفظ كلمه یا عبارتی از زبانی به‌زبان دیگر] اسمی هیروگلیفی[۵٨] می‌داند، اما در عین حال مطمئن است كه متنی مربوط به‌قرن هفتم میلادی نمی‌تواند حاوی اسمی به‌زبان هیروگلیف باشد؛ چون در آن زمان هیروگلیف كاملاً از بین رفته بوده است. او به‌منظور تأیید استنتاج خود به‌من پیشنهاد كرد تا به‌ لغت‌نامۀ اسامی اشخاص در پادشاهی نوین (مصر) نوشتۀ هرمن رنك (Herman Rank) مراجعه كنم كه ممكن است این اسم را به‌نگارش هیروگلیف پیدا كنم. من تمام آنچه را آن متخصص احتمال داده بود پیدا كردم و نویسه‌گردانی هامان را به‌زبان آلمانی در آن فرهنگ یافتم و هم‌چنین از این‌كه شغل او را نیز یافتم متحیر شدم: فرمانده كارگران در معادن سنگ؛ دقیقاً مطابق آنچه از دستور فرعون به‌او در قرآن برداشت می‌شود. هنگامی كه من تصویر صفحه مربوط از فرهنگ اسامی مصری در مورد هامان را با صفحه‌ای از قرآن كه در آن نام هامان آمده به‌كارشناس فرانسوی نشان دادم، او هیچ حرفی برای گفتن نداشت.[۵۹]

در گذر زمان، خط هیروگلیف به‌مانند خط میخی پارسی به‌فراموشی سپرده شد و تا صدها سال، هیچ‌كس نمی‌توانست خطوط هیروگلیف حك شده بر معابد و آرامگاه فراعنه را بخواند و اكثر مردم می‌پنداشتند كه این خطوط و اشكال عجیب برای طلسم و جادوی مكان‌های مقدس حك شده است. از این رو تا سالیان دراز پی بردن به‌اسرار مصر باستان به‌صورت معمایی پیچیده و دست‌نیافتنی شده بود تا این‌كه افرادی ناخواسته و اتفاقی توانستند كلید ورود به‌دنیای مصر باستان را كشف كنند. در سال ۱٧۹٨ ناپلئون بناپارت به‌مصر لشكر كشید. یك سال بعد از آن، سربازان ارتش فرانسه به‌هنگام حفر یك سنگر برای مقابله با نیروهای انگلیسی در روستای رُزِتا - الرشید كنونی - سنگ سیاه بزرگی را پیدا كردند و آن را «سنگ رُزِتا»[٦٠] نامیدند. روی این سنگ متن یكسانی با سه خط هیروگلیف، دموتیك و یونانی حك شده بود. با ترجمۀ متن شناخته شده یونانی مشخص شد كه این سنگ ٢٢٠٠ سال قدمت دارد و مربوط به‌دورۀ سلطنت بطلمیوس پنجم است. در این كتیبه كاهنان از كارهایی كه پادشاه جوان برای معابد و مردم مصر انجام داده بود تعریف كرده و سلطنت او را مورد تأیید قرار داده بودند.[٦۱] با استفاده از این سنگ بود كه مصرشناس برجستۀ فرانسوی، ژان فرانسوا شامپولیون[٦٢] (۱٧۹٠-۱٨٣٢ م) توانست خط هیروگلیف را رمزگشایی كند و از آن پس، امكان ترجمۀ متون دیگر هیروگلیف نیز فراهم شد.[٦٣] بنابراین می‌توان گفت كه كتیبۀ سنگی روزتا، شاه كلید كشف رمز خط هیروگلیف شد.

متن موجود در فرهنگ سه جلدی هرمن رنك در تصویر زیر آمده است. این متن به‌نام هامان اشاره دارد و نویسنده آن را از كتاب والتر رسینسكی[٦۴] برداشت كرده است. رسینسكی محقق در زبان‌های باستانی مصر است و كتابش را در ۱۹٠٦ م دربارۀ نوشته‌های قدیمی مصری در موزۀ «هاف»[٦۵] وین نوشته است.[٦٦]

رسینسكی اظهار می‌دارد كه نام هامان بر ستون سنگی یك «در» حك شده، كه اكنون در آن موزه در اتریش نگهداری می‌شود. رسینسكی متن سنگ‌نبشته را در كتاب خود آورده و بخش‌هایی از آن را ترجمه كرده است. سنگ‌نبشتۀ مذكور در تصویر ذیل آمده است.

توضیحات فنی تصویر فوق نیز در متن زیر از كتاب رسینسكی آمده است.

       در شـكل بـالا، نمایشـگر نـام هـامـان به‌خـط هیروگلیـف و            و            بیان موقعیت و جایگاه اجتماعی اوست كه رسینسكی ترجمۀ آن را به‌زبان آلمانی با عبارت «Vorsteherder Steinbruch arbeiter» درج كرده كه به‌معنای «فرمانده كارگران در معادن سنگ» است.[٦٧]

دیدگاه دیگر كه پیش از این تحقیقات مورد توجه برخی محققان بوده این است كه واژۀ هامون معرّب «آمون» می‌باشد. آمون[٦٨] واژه‌ای بسیار معروف در تاریخ و فرهنگ مصر باستان و نام خدای نادیدنی شهر تِبس[٦۹] است كه بعدها خدای خدایان شد و معابد بسیاری برای پرستش این خدای قدرتمند در مصر ساخته شد.[٧٠] آیت‌الله معرفت معتقد است همان‌طور كه «ابراهیم» معرّب أب رام (به‌معنای جدّ بزرگ) و نیز «سامری» معرّب شمرونی (منسوب به‌قبیله شمرون) است، هامون نیز می‌تواند معرّب آمون باشد. تعجبی هم نیست كه نام معبد آمون بر بزرگ كاهنان این معبد - كه نزد فرعون مقامی والا یافت - بماند. همان‌طور كه واژۀ فرعون نیز در اصل نام مكان است و حتی در دورۀ عثمانی برخی خلفا نام «باب عالی»، كه اسم مكان است، بر خود داشته‌اند.[٧۱] ابومنصور جوالیقی (۴٦۵-۵۴٠ هـ.ق) مؤلف كتاب المعرّب نیز هامان را لفظی معرَّب می‌داند. او می‌گوید: «هامان، اسمی اعجمی است و البته بر وزن فَعلان از فعل هوَّمت (خواب سبكی كردم) و از هامَ - یهیمُ (عاشق شد) نیست».[٧٢] خزائلی نیز می‌نویسد: در میدراش‌ها[٧٣]، یكی از رؤسای بزرگ سَحَره فرعون «یام» نامیده شده؛ بنابراین، نزدیك‌ترین احتمال آن است كه هامان را صورت تغییر یافته «یام» بدانیم.[٧۴]

دائرة‌المعارف قرآن - چاپ لیدن هلند - به‌عنوان آخرین مرجع معتبر غربی در مورد قرآن، نسبت به‌دیگر منابع متقدم، جانب انصاف را رعایت كرده و در كنار اشاره به‌قول مشهور محققان غربی در مورد هامان، به‌دیدگاه مذكور نیز توجه داشته و احتمال می‌دهد كه هامان، معرّب كلمۀ مصری‌ها، آمِن، باشد كه عنوان بالاترین روحانی و شخص دوم بعد از فرعون بوده است.[٧۵]

با توجه به‌آنچه ذكر شد هم شواهد تاریخی و هم منابع باستان‌شناختی از آن حكایت دارد كه هامان، واژه‌ای است كه خود یا مشابه آن در مصر باستان كاربرد داشته است و مناسبت معنایی این واژه‌ها در مصر باستان با جایگاه هامانِ مذكور در قرآن كاملاً آشكار است.


[] نتیجه‌گیری

۱- خاورشناسان بر اساس پیش‌فرض‌های اثبات نشده‌ای ادعا كرده‌اند كه هامان در قرآن با یك اشتباه تاریخی از داستان كتاب مقدس در مورد خشایارشا به‌داستان موسی و فرعون راه یافته است.

٢- مدعیان اقتباس قرآن از كتاب مقدس پنداشته‌اند كه هامانِ كتاب مقدس، شخصیتی تاریخی مربوط به‌زمان حكومت هخامنشیان در شوش است، در حالی كه منابع مستقل تاریخی وجود چنین شخصی را در آن زمان تأیید نمی‌كند.

٣- منابع تاریخی حاكی از آن است كه هامان، مُردخای و اِستر در داستان مربوط به‌خشایارشا، شخصیت‌هایی افسانه‌ای و خیالی‌اند كه نام آن‌ها از نام‌های واقعی مربوط به‌تمدن‌های دیگر ـ چون بابل و عیلام ـ وام گرفته شده است.

۴- ارتباط بین تمدن مصر و تمدن‌های بابل و عیلام از یك سو، و نتایج كشفیات جدید در مورد نام هامان بر سنگ‌نوشته‌های هیروگلیف مصری، این احتمال را قوت می‌بخشد كه نام هامان از فرهنگ مصر به‌بابل و عیلام منتقل شده باشد و در نهایت، نویسندۀ كتاب استر نیز از این نام‌ها برای داستان‌پردازی خود الهام گرفته باشد.

۵- با توجه به‌موارد پیش‌گفته، در این میان اگر كسی دچار اشتباه تاریخی شده باشد، نویسنده یا نویسندگان كتاب استر‌اند و نه قرآن و پیامبر اسلام.


[] يادداشت‌ها


يادداشت ۱: اين مقاله برای دانش‌نامه‌ی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده است.



[] پی‌نوشت‌ها

[۱]- دانشیار دانشگاه قم
[٢]- دانشجوی دکتری علوم قرآن و حدیث دانشگاه قم
[٣]- Haman
[۴]- ر. ک: طبرسی، فضل بن الحسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج ٨، صص ٦٦٨ و ٦٧۴ (ذیل آیات ٢۴ و ٣٦ سوره مؤمن)؛ سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۱٧، صص ٣٢٧ و ٣٣۱؛ وهبۀ زحیلی، التفسیر المنیر، ج٢٠، ص ٦٢ (ذیل آیه ٨ سوره قصص) و ص ٢٣۹ (ذیل آیه ٣۹ عنکبوت) و ج ٢۴، صص ۱٠٣ و ۱٠۴ (ذیل آیه ٢۴ مؤمن)؛ زمخشری، محمود، الکشاف، ج ٣، ص ۱٨٠ (ذیل آیه ٣٨ قصص)
[۵]- طوسی، محمد بن الحسن، التبیان فی تفسیر القرآن، ج ۹، ص ٧٨ (ذیل آیه ٣٦ سوره مؤمن)
[٦]- Esther
[٧]- Vashti
[٨]- Mordecai
[۹]- . ر. ک: کتاب مقدس، چکیدۀ کتاب استر، ص ۴۹۴؛ نیز نک: پطرس عبدالملك، قاموس الکتاب المقدس، صص ٦۴-٦٣؛ مستر هاكس، قاموس کتاب مقدس، ص ۹۱٨.
[۱٠]- فخرالدین رازی، التفسیر الكبیر، ج ۹، ص ۵۱٦ (ذیل آیه ٣٦ سوره مؤمن)
[۱۱]- رك: محمدهادی معرفت، التمهید فی علوم القرآن (الجزء السابع: شبهات و ردود)، صص ٣٧٦-٣٧٨.
[۱٢]- Hammadatha
[۱٣]- Ludovico Maracci
[۱۴]- . محمدرضا رحمتی، «ترجمه‌های قرآن به‌زبان‌های دیگر»، دایرةالمعارف قرآن، ج ٧، ص ۴۵۹.
[۱۵]- Saifullah, M. S. & Others, »Historical Errors Of The Qur'an: Pharaoh & Haman«, 2010/02/28, at: www. islamic- awareness.; Ludoviico Marraccio, Alcorani Textus Universus Ex Correctioribus Arabum Exemplaribus Summa Fide, p. 526.
[۱٦]- George Sale.
[۱٧]- G. Sale, The Koran Commonly Called Alcoran Of Mohammed Translated Into English, V. II, London, p. 239, footnote 'h'.
[۱٨]- Theodor Noldeke.
[۱۹]- Noldeke, Theodor, »The Koran«, Encyclopædia Britannica, V. 16, p. 600.
[٢٠]- G. Vajda, »Haman« in Encyclopaedia of Islam (New Edition), V. III, p. 110.
[٢۱]- Henri Lammens.
[٢٢]- Joseph Hurwitz.
[٢٣]- Charles Culter Torrey.
[٢۴]- ابن وراق نامی مستعار است که نویسندۀ معاصری که به‌شدت با اسلام عناد می‌ورزد، برای خود انتخاب کرده است
[٢۵]- ر. ک: آرتور جفری، واژه‌های دخیل در قرآن مجید، ترجمه فریدون بدره‌ای، صص ٣۹٢-٣۹۱.
[٢٦]- Arthur Jeffrey.
[٢٧]- آرتور جفری، همان، ص ۴۱٠.
[٢٨]- ر. ک: محمد خزائلی، اعلام القرآن، ص ٦٦٠؛ محمدهادی معرفت، التمهید فی علوم القرآن، ج ٧، ص ٣٧٧.
[٢۹]- See »Haman« in Encyclopeadia Iranica, p. 629.
[٣٠]- The Jewish Encyclopaedia ,»Esther«, Volume V. 5, pp. 235-236.
[٣۱]- تقسیم‌بندی کشوری ایران باستان، معادل استان فعلی. ساتراپ مأخوذ از کلمه یونانی سترَپ، به‌حاکم یا استاندار در ایران قدیم گفته می‌شده است. ر.ک: حسن عمید، فرهنگ عمید، ص ۵٨٨.
[٣٢]- See »Esther« in The Universal Jewish Encyclopaedia, V. 4, p. 170.
[٣٣]- پوریم: واژه‌ای عبری است که به‌معنای قرعه‌هاست. این روز به‌مناسبت رفع خطر قتل عام یهودیان به‌توطئه هامان عید قرار داده شده است. وجه تسمیه این روز آن است که هامان برای تعیین روز اعلام تصمیم خود به‌پادشاه قرعه کشیده بود. عید مزبور در ماه اسفند قرار دارد. حسین توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ، صص ۹۵-۹۴.
[٣۴]- سموئیل كندی ادی، آئین شهریاری در شرق، ص ۱٧٧.
[٣۵]- همان، ص ۱٧٨.
[٣٦]- همان، ص۱٨٠.
[٣٧]- Hadassah
[٣٨]- در باره خدای عیلامی بنگرید به: والتر هینتس، دنیای گمشده عیلام، ص ۵۱.
[٣۹]- همان، ص ۱٧٨.
[۴٠]- در باره مردوخ (Mardukh)، خدای بابل، بنگرید به: جان بی. ناس، تاریخ جامع ادیان از آغاز تا امروز، صص ۴٦-۴٧.
[۴۱]- ر. ک: همان، صص ۱٧۹-۱٨٣
[۴٢]- پطرس عبدالملک، قاموس الکتاب المقدس، ص ٦۴.
[۴٣]- موسی سیادت، تاریخ خوزستان از دوره افشاریه تا دوره معاصر، ج ۱، ص ٨؛ نیز در این باره نک: پیر آمیه، تاریخ عیلام، صص ٢۹ و ۵٢.
[۴۴]- محمد خزائلی، همان، ص ٦٦٠.
[۴۵]- قُمران نام منطقه‌ای است که این طومارها در آنجا پیدا شده است.
[۴٦]- سموئیل كندی ادی، همان، ص ۱٧۹.
[۴٧]- نام فرقه‌ای از یهودیان است که در حدود دو قرن پیش از میلاد به‌وجود آمدند. ریشه کلمه اِسِنی احتمالاً به‌معنای شفادهنده است، به‌این معنا که آن‌ها در اندیشه شفای روان خود بوده‌اند. گفته می‌شود یحیی بن زکریا (تعمید دهنده) نیز از آنان بوده است. رک: حسین توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ، صص ۹٧-۹٨.
[۴٨]- ر. ک: التوراۀ کتابات ما بین النهرین: مخطوطات قمران - بحر المیت، ج ۱، صص ۵-٦.
[۴۹]- نویسنده آئین شهریاری در شرق نیز می‌گوید: بنا بر عقیده محققانه‌ای که مورد پذیرش عموم است کتاب استر در حوالی ۱٢۵ ق.م نوشته شده است، سموئیل کندی ادی، آئین شهریاری در شرق، ص ۱٧٧.
[۵٠]- ر.ک: حبیب سعید، المدخل الی الکتاب المقدس، صص ۱۵۹-۱٦٠؛
B. W. Anderson, Interpreter’s Bible, V. iii. Pp. 827-8.
[۵۱]- »Pharaoh« in Encyclopedia Britanica, 2010/04/03 at: http: //www. britannica. com /Ebchecked/topic/455117/pharaoh.
[۵٢]- هوروس (Horus) نام یكی از كهن‌ترین و مهم‌ترین خدایان مصر باستان است.
[۵٣]- »Pharaoh« in Nelson's Illustrated Bible Dictionary, p. 828.
[۵۴]- محمدهادی معرفت، همان، ج ٧، صص ٣٨٠-٣٧۹.
[۵۵]- ر.ك: طبری، جامع البیان عن تأویل آی القرآن، ج ۱٨، ص ٢۵۵ (ذیل آیه ٣٨ قصص)؛ الدر المنثور، ج ٦، ص ۴۱٦ (ذیل آیه ٣٨ سوره قصص)؛ ج ٧، ص ٢٨٨ (ذیل آیه ٣٦ سوره مؤمن)
[۵٦]- فرید وجدی، دائرةالمعارف القرن العشرین، ج ۹، ص ۱٨.
[۵٧]- Maurice Bucaille.
[۵٨]- خط هیروگلیف دارای حروف تصویری بوده و در مصر باستان به‌عنوان خط خدایی تصور می‌شد و تا هزاران سال کاهنان آن را برای تزیین دیوار معابد و آرامگاه‌ها به‌کار می‌بردند. (رک: بهنام محمدپناه، اسرار تمدن مصر، ص ٢۵).
[۵۹]- M. Bucaille, Moses and Pharaoh: The Hebrews In Egypt, p. 192.
[٦٠]- Rosetta Stone.
[٦۱]- ر.ک: فرهنگ و تمدن مصر باستان، ص ٢۹.
[٦٢]- ژان فرانسوا شامپولیون (به فرانسوی: Jean-François Champollion) (۲۳ دسامبر ۱۷۹۰ - ۴ مارس ۱۸۳۲) دانشمند، زبان‌شناس و شرق‌شناس فرانسوی است. از سال ۱۸۰۴ ژان فرانسوا به‌یافتن رمزهای دبیرهٔ هیروگلیف دلبسته شد و دریافت که برای کامیابی در این کار آشنایی با زبان‌های شرقی لازم است. این بود که پس از فرا گرفتن یونانی و رومی به‌آموختن زبان‌های عبری، قبطی، عربی و سریانی پرداخت. او سرانجام در سپتامبر ۱٨٢٢ در حالی كه ٣٢ ساله بود موفق شد به‌راز و رمز خط هیروگلیف مصرباستان پی برد. شامپولیون را بنیادگذار دبستان مصرشناسی خوانده‌اند (ر.ک: Hutchinson Encyclopedia, p. 207).
[٦٣]- Harun Yahya, The Prophet Musa, p. 60.
[٦۴]- Walter Rasinski.
[٦۵]- HAF museum.
[٦٦]- M. Bucaille, pp. 192-193.
[٦٧]- M. S. M. Saifullah& Others, p. 130.
[٦٨]- Amun.
[٦۹]- شهر تِب یا تِبس، نام شهری باستانی در مصر باستان بوده است. این شهر در نزدیک به‌٨٠٠ کیلومتری دریای مدیترانه و در کرانۀ خاوری رود نیل جای داشته است. این شهر در چندین دوره از پادشاهی مصر، پایتخت بوده است (نقل از ویکی‌پدیا).
[٧٠]- بهنام محمد‌پناه، اسرار تمدن مصر باستان، ص ۱۴؛ نیز ر.ك: تاریخ جامع ادیان از آغاز تا امروز، ص ٣٦؛ یوسف اباذری و همکاران، ادیان جهان باستان، ج ٢، صص ٧٧-٨٠، ۹٠، ۹۱ و ۹۵.
[٧۱]- ر.ک: محمدهادی معرفت، تمهید فی علوم القرآن، ج ٧، ص ٣٧٧.
[٧٢]- ابومنصورجوالیقی، المعرّب من الکلام الأعجمی، ص ٦٣٧.
[٧٣]- Midrash.
[٧۴]- محمد خزائلی، همان، ص ٦٦٠.
[٧۵]- See: A. H. Jones, "Haman", in Encyclopaedia Of The Qur'an, V. II, p. - 339.



[] جُستارهای وابسته







[] سرچشمه‌ها

  • قرآن شناخت، سال سوم، شماره اول، پیاپی ۵، بهار و تابستان ۱٣٨۹، صص ۱۴۵-۱٦۴؛ برگرفته از منابع زیر:
    كتاب مقدس
    <b>التوراة، كتابات ما بین‌النهرین: مخطوطات قمران- بحرالمیت، تحقیق اندریه دوبون و سومر مارك فیلننكو، ترجمه موسی دیب الخوری، ط. ۱، دمشق، دار الطلیعۀ الجدیدۀ، ۱۹۹٨م.
    آمیه، پیر (Pierre Amiet)، تاریخ عیلام، ترجمه شیرین بیانی، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، چ دوم، ۱۱٣٧٢ ش.
    اباذری، یوسف و همكاران، ادیان جهان باستان، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، ۱٣٧٢ش.
    پطرس عبدالملك، قاموس الكتاب المقدس، ط. ۱٠، قاهره، دارالثقافۀ بالاتفاق مع رابطۀ الانجیلیین بالشرق الاوسط، ۱۹۹۵ م.
    توفیقی، حسین، آشنایی با ادیان بزرگ، تهران، سازمان سمت، ۱٣٧۹ ش.
    جفری، آرتور، واژه‌های دخیل در قرآن مجید، ترجمه فریدون بدره‌ای، تهران، توس، ۱٣٧٢ش. جوالیقی، ابومنصور، المعرّب من الكلام الأعجمی، ط. ۱، دمشق، دارالقلم، ۱۹۹٠ م.
    حبیب سعید، المدخل إلی الكتاب المقدس، بی‌چا، قاهره، دار التألیف والنشر للكنیسۀ الأسقفیۀ و مجمع الكنائس فی الشرق الأدنی، بی‌تا.
    خزائلی، محمد، اعلام القرآن، تهران، مؤسسه انتشارات امیركبیر، چ ششم،۱٣٨٠ش.
    رازی، فخرالدین، التفسیر الكبیر، ط. ٢، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۱٧ ق.
    رحمتی، محمد كاظم، ترجمه قرآن به‌زبان‌های دیگر، دایرۀ‌ المعارف قرآن كریم، قم، مؤسسه بوستان كتاب، ۱٣٨٨ ش.
    زحیلی، وهبۀ، التفسیر المنیر فی العقیدۀ و الشّریعۀ و المنهج، ط. ۱، بیروت، دارالفكر المعاصر و دارالفكر، ۱۴۱۱ق.
    زمخشری، محمود بن عمر، الكشاف عن حقائق التنزیل و عیون الاقاویل فی وجوه التأویل، بی‌چا، بیروت، دارالفكر، بی‌تا.
    سیادت، موسی، تاریخ خوزستان از دوره افشاریه تا دوره معاصر، قم، ناشر: مؤلف، دفتر خدمات چاپ و نشر عصر جدید، ۱٣٧۹ ش.
    سیوطی، جلال‌الدین، الدرالمنثور فی التفسیر المأثور، بی‌چا، بیروت، دارالفكر، ۱۴۱۴ ق.
    طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، ط. ٣، قم، ۱٣۹٣ ق.
    طبرسی، فضل بن الحسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ط. ۱، بیروت، دار احیاء التراث العربی و مؤسسۀ التاریخ العربی، ۱۴۱٢ ق.
    طبری، محمد بن جریر، جامع البیان عن تأویل آی القرآن، ط. ۱، قاهره، هجر، ۱۴٢٢ ق.
    طوسی، محمد بن الحسن، التبیان فی تفسیر القرآن، تحقیق احمد حبیب قصیر العاملی، بی‌چا، دار احیاء التراث العربی، بیروت، بی‌تا.
    عمید، حسن، فرهنگ عمید (فرهنگ مفصل و مصور)، بی‌چا، تهران، امیركبیر، بی‌تا.
    كندی، سموئیل ادی، آیین شهریاری در شرق، ترجمه فریدون بدره‌ای، چاپ دوم، تهران، شركت انتشارات علمی و فرهنگی، ۱٣٨۱ ش.
    محمد پناه، بهنام، اسرار تمدن مصر، تهران، سبزان، ۱٣٨۵ ش.
    معرفت، محمد‌هادی، التمهید فی علوم القرآن (الجزء السابع: شبهات و ردود)، ط. ۱، قم، مؤسسۀ التمهید، ۱۴٢٨ ق.
    مستر هاكس، قاموس كتاب مقدس، تهران، اساطیر، ۱٣٧٧ش.
    ناس، جان بایر، تاریخ جامع ادیان از آغاز تا امروز، ترجمه علی اصغر حكمت، تهران، انتشارات پیروز، چ سوم، ۱٣۵۴ش.
    وجدی، محمد فرید، دائرةمعارف القرن العشرین، ط. ٣، بیروت، دارالمعرفۀ، ۱۹٧۱ م.
    هینتس، والتر، دنیای گمشده عیلام، ترجمه فیروز فیروزنیا، تهران، شركت انتشارات علمی و فرهنگی، چ دوم، ۱٣٧٦ ش.
    Anderson, B. W, The Book of Esther, Interpreter’s Bible, New York, 1954.
    Black, Charles (Ed. ), Encyclopædia Britannica, Edinburgh, 1893.
    Bucaille, M. Moses and Pharaoh: The Hebrews In Egypt, NTT Mediascope Inc. Tokyo, 1995.
    Hutchingson Encyclopedia, eleventh edition, Helicon Publishing, Godalming, 1998.
    Jewish Encyclopaedia, KTAV Publishing House, Inc. , New York, 1941.
    J. Horovitz, Koranische Untersuchungen, Walter De Gruyter: Berlin & Leipzig, 1926.
    Lammens, H. (Translated from French by Sir E. Denison Ross), Islam: Beliefs and Institutions, Methuen & Co. Ltd. , London, 1929.
    Lewis, B. , V. L. Menage, Ch. Pellat and J. Schacht (Eds.), Encyclopaedia of Islam (New Edition), E. J. Brill (Leiden) & Luzac & Co. (London), 1986.
    Lockyer, H. Sr. (General Editor), F. F. Bruce et al, (Consulting Editors), Nelson's Illustrated Bible Dictionary, Thomas Nelson Publishers, 1986.
    McAuliffe, J. D. (Ed.), Encyclopaedia Of The Qur'an, Volume II, Brill: Leiden, 2002.
    Saifullah, M. S. & Others: Historical Errors Of The Qur'an, Leipzig, 1906.
    Sale, G. , The Koran Commonly Called Alcoran Of Mohammed Translated Into English Immediately From The Original Arabic With Explanatory Notes, London, 1825.
    Yahya, Harun, The Prophet Musa (AS), Milad Booke center, India, 2000.
    Yarshater, Ehsan (Ed.), Encyclopeadia Iranica, Encyclopeapia Iranica Foundation, New York, 2003.