گزارش از: بی بی سی |
رهبری، هورمون و فساد
فهرست مندرجات
- تأثیر قدرت بر رهبر
- تأثیر قدرت بر مغز
- فساد
- قدرت و هورمون
- يادداشتها
- پینوشتها
- جُستارهای وابسته
- سرچشمهها
[قبل] [بعد]
جان امریک ادوارد دالبرگ اکتون، فیلسوف و مورخ انگلیسی در نامهای به اسقف مندل کرایتون در پنجم آوریل ۱۸۸۷ جملهای نوشت که هنوز یکی از معروفترین نقل قولها چه بین مردم چه در محافل دانشگاهی است:
«قدرت فساد میآورد و قدرت مطلق، فساد مطلق. مردان بزرگ همیشه مردان بدی هستند، حتی وقتی که بهجای اقتدار از نفوذ خود استفاده میکنند.»
پژوهشهایی که اخیراً در زمینهی روانشناسی و علوم اعصاب (نوروساینس) انجام شده تا حد زیادی جمله لرد اکتون را تأیید میکنند.
تأثیر قدرت بر رهبر | ▲ |
محققان قدرت رهبران را ناشی از دو مولفه میدانند، تعداد پیروان آنها و اینکه دست آنها برای اینکه بر مبنای «مصلحت» خود تصمیم بگیرند چقدر باز است.
تحقیقات مختلف نشان داده که «قدرت به صاحب آن احساس حق بیشتر، انفصال عاطفی و منفعتطلبی شخصی میدهد. بهعبارت دیگر فرد قدرتمند، کسانی را که از قدرت بیبهره هستند کمارزشتر میبیند و در دیدگاههای خود متعصبتر است.»
افراد قدرتمند معمولاً به نصایح دیگران بیتوجه هستند، تأثیر تصمیمهای خود را بر زندگی دیگران نمیبینند، بیش از حد اعتماد به نفس دارند و تمایل دارند دیگران را وسیلهای برای رضایتمندی خود ببینند.
صاحب قدرت تمایل به نادیده گرفتن هنجارهای اجتماعی دارد
فرد قدرتمند معمولاً نسبت به درد و رنج دیگران بیتفاوتتر است و احتمال اینکه کمتر بر پایه اخلاقیات رفتار کند بیشتر از افراد فاقد قدرت است.
محققان معتقدند در مجموع، قدرت صاحبش را نسبت به هنجارهای اجتماعی کور و رفتارهایش را نامناسب میکند، به آنها احساس برتری به دیگران میدهد و توانایی آنها را در تشخیص خوب و بد زایل میکند.
به بیان دیگر قدرت برای صاحب آن بهمثابه «ضربهگیر» عمل میکند، به نسبت به دیگران، تصمیمهای ضد اجتماعی صاحب قدرت هزینه کمتری برایش دارد و البته این بهمیزان قدرت رهبر هم بستگی دارد.
تأثیر قدرت بر مغز | ▲ |
انسان موجودی جمعی و گروهی است و جمع برای بقا به رهبران خوب نیاز دارد. از اینرو برخی معتقدند حتی بقای انسان به تأثیر شناختی و عاطفی قدرت بر مغز ارتباط داشته است.
اما تغییراتی هم که قدرت در صاحب قدرت ایجاد میکند، و در بسیاری از موارد بسیار آشکار است، این نظر را مطرح کرده که قدرت، رفتار، عواطف و شناخت فرد را تغییر میدهد.
این موضوع را تحقیقات بسیاری در حوزه روانشناسی و علوم اعصاب نشان دادهاند.
برخی پژوهشگران حتی معتقدند قدرت ساختار مغز را تغییر میدهد و بنابراین رفتارهای متفاوت، عجیب و حتی غیرقابل باور خودکامگان محصول ترشح سیلآسای دوپامین در مغز است که در طول زمان ساختار مغز را تغییر میدهد.
لرد اکتون: «قدرت فساد میآورد و قدرت مطلق، فساد مطلق. مردان بزرگ همیشه مردان بدی هستند، حتی وقتی که بهجای اقتدار از نفوذ خود استفاده میکنند.» |
پروفسور ایان ریچاردسون، استاد و بنیانگذار موسسه علوم اعصاب در ترینیتی کالج دوبلین، در کتاب خود «امتیاز برنده بودن» مینویسد قدرت نه تنها رفتار و کردار فرد را تغییر میدهد بلکه در خود مغز نیز تغییر ایجاد میکند، تغییری که فقط نرمافزاری نیست بلکه سختافزاری هم هست.
بهعقیده پروفسور رابرتسون حتی اندک قدرتی، سبب انتزاعیتر شدن تفکر میشود و نبود قدرت، دستکم بهطور موقت، تیزی ذهن را کم میکند.
پس قدرت بر ذهن تأثیر میگذارد، بهویژه با تغییر دادن ترشح هورمونها. قدرت سبب ترشح تستوسترون میشود و ترشح تستوسترون موجب افزایش ترشح دوپامین.
دوپامین برای فعالیتهای مهم مغز ضروری است، بهخصوص برای فعالیتهای بخش قدامی مغز، برنامهریزی، هدفگذاری، رسیدن به هدف و تفکر استراتژیک.
دوپامین همچنین سیستم پاداش را که در عمق میانی مغز قرار دارد تحریک میکند، شبکهای که مسئول احساسات خوشایند ماست، سیستمی که باعث میشود افزایش حقوق، تعریف و تمجید و سکس برای ما لذتبخش باشد.
قدرت، داروی بسیار قوی ضد اضطراب و افسردگی است، اما اکسیر جوانی نیست.
ریاست یک شرکت یا اداره بزرگ یا رهبری یک کشور بسیار اضطرابآور است، قدرت به این افراد در غلبه بر اضطراب کمک میکند.
رهبران یا مدیران بسیاری در دوران ریاست خود بهسرعت پیر شدهاند، در دوران اخیر بهترین مثال آن تونی بلر، نخست وزیر سابق بریتانیا است یا دیوید مویز، سرمربی سابق منچستر یونایتد که در طول ده ماه حضور در الدترافورد بهقول بسیاری از مفسران جلوی چشم فوتبالدوستان پیر میشد.
رهبران باید بتوانند این اضطراب فلجکننده را تاب بیاورند. چون استرس و اضطراب تأثیری عکس تأثیر قدرت دارد، قوای شناختی مغز را کم میکند و باعث نگرانی و بدبینی میشود؛ صفاتی که به درد رهبری نمیخورد.
قدرت اما افراد را جسور و معطوف به هدف میکند، آنها جنگل را میبینند نه درختان را، آنها خوشبین هستند و با وجود تمام تردیدها، امیدوارند که بههدف خود برسند.
در نهایت محققان مختلف به این نتیجه رسیدهاند که اجتماع بشری نیاز به رهبر دارد اما رهبر مصون از فساد نیست.
راه حل این محققان، محدود کردن قدرت رهبر و نظارت جدی بر عملکرد او و گردش دائم قدرت است.
تحدید قدرت مهمترین راه دور نگهداشتن تهدید قدرت است که وقتی مطلق و ماندگار شود فساد میآورد. بهای این فساد را مردمان عادی خواهند پرداخت.
فساد | ▲ |
فرهنگ آکسفورد فساد را اینگونه تعریف میکند: «زوال اخلاقی فرد که برخلاف هنجارهای اخلاقی و اجتماعی، به سؤاستفاده از قدرت برای منافع شخصی منجر میشود.»
تعریف آکادمیک فساد هم تا حد زیادی مشابه است و مولفه «نفع شخصی (معمولاً مالی، اما خود قدرت، اعتبار و پرستیژ و مزایای خاص و انحصاری هم میتواند باشد).»
قدرت و هورمون | ▲ |
پژوهش دانشمندان دانشگاه تگزاس هم نشان میدهد کارآمدترین رهبران میزان بالایی از تستوسترون و میزان کمتری هورمون کورتیزول (هورمون استرس) در خون خود دارند، و بهگفتۀ این محققان این در هر دو جنس یکسان است.
بهعبارت دیگر تستوسترون اضطراب را کم میکند. تستوسترون زیاد و کورتیزول کم بهمعنای انرژی زیادتر و خستگی کمتر است.[۱]
[↑] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده است.
[↑] پینوشتها
[۱]- رهبری، هورمون و فساد، وبسایت فارسی بی بی سی: جمعه ۱٧ اکتبر ٢٠۱۴ - ٢۵ مهر ۱٣۹٣
[↑] جُستارهای وابسته
□
□
□
[↑] سرچشمهها
□ وبسایت فارسی بی بی سی