|
وقتی ایرانیان تاریخ مینویسند!
جستاری بر ایران و پارس
تازهترین کتاب انتشارات دانشگاه آکسفورد از مجموعه کتابهای جیبی مختصر با عنوان «مقدمههای بسیار کوتاه» مربوط به ایران است. نویسنده این کتاب، پروفسور علی مسعود انصاری، استاد تاریخ خاورمیانه و مدیر موسسهی مطالعات ایرانی در دانشگاه سنت اندروز در اسکاتلند است.
انصاری در ابتدای کار به نکته ظریفی اشاره میکند. او میگوید وقتی به یک غربی بگویید پرشیا واکنش مثبتی از خود نشان میدهد کلمه پرشیا ممکن است سر صحبت را درباره گربه، فرش و خاویار باز کند. اما وقتی یک غربی کلمه ایران و ایرانی را میشنود، ذهنش به طرف برخورد اتمی و اسلام افراطی میرود. اما او، دربارۀ کاربرد این دو واژه همان اشتباهی را تکرار میکند، که برخی از نویسندگان ایرانی، برای نهادینه کردن آن سالها تلاش ورزیدهاند.
دولت ایران، در زمان سلطنت رضاشاه، از سال ۱۹۳۴ بر استفاده از ایران بهجای پرشیا (پارس) که غربیها بهکار میبردند، اصرار داشت. انصاری اضافه میکند که پرشیا یا پرشین عنوانی بود که یونانیها به سلسله هخامنشی اطلاق کرده بودند. احتمالاً کلمه پرشیا از منطقه پارس در نیمه جنوبی فلات ایران اخذ شده باشد. انصاری مینویسد کلمه پارسی را داریوش پادشاه هخامنشی بهکار برده بود.
همچنین کلمه آریایی و مشتقات آن «اِران» و ایران در زبان مردم آسیای مرکزی بهکار میرفت. برخی معتقدند که این کلمه بهمعنای آزاد زادهشده یا نجیب و اصیل است.
انصاری در ادامه توضیح میدهد: «پرشین و ایرانی کلماتی مترادف هم نیستند اما در استفاده خارجی به این ترتیب بهکار میروند. بهعنوان مثال خود ایرانیان هم برای توصیف بریتانیای کبیر از کلمه «انگلیس» استفاده میکنند در حالیکه از تفاوت و سهم بخشهای سازنده یک فرهنگ وسیعتر بیخبرند. بههمین منوال «فرهنگ پارسی» نمود فرهنگ چندلایه و پیچیده است و فراتر از مرزهای یک دولت مدرن است.»
▲ | دروغ هر قدر بزرگتر باشد، باور آن برای ایرانیان راحتتر است |
دروغ، يكی از بخشهای تاكتيكهای جنگ روانی محسوب میشود. اين تاكتيك يكی از قديمیترين و سنتیترين تكنيكهای جنگ روانیست، اما هنوز هم مورد استفاده فراوانی در رسانهها و نشریات دارد و عمدتاً برای مرعوب كردن افكار عمومی مورد استفاده قرار میگيرد. در فريب با استراتژی دروغ بزرگ، كوشش میشود تا مخاطب مورد نظر، بهسمت يك فضای روانی متفاوت با واقعيت سوق داده شود. اين فضای درونی بايد بهگونهای ساختهوپرداخته شود كه گروه هدف بدون ابزار مقاومت، در آن فضا قرار گيرد و مفاهيم و علائم انتقالی، مورد قبول و پذيرش او باشد. معروفترين مورد استفادهای كه از اين تاكتيك شده، در زمان هيتلر و توسط گوبلز بوده است. گوبلز میگويد: «دروغ هر قدر بزرگتر باشد، باور آن برای تودههای مردم راحتتر است». وی میافزايد اين تاكتيك هم برای مرعوب كردن دشمن و هم تهييج افكار عمومی، تشويش نيروها و مرعوب ساختن دشمن در مورد نيروی دفاعی و دروغهايی كه در خصوص توان نظامی و تكنيكی بهكار گرفته میشود كه در زمينه استفاده از آن دچار بيماری خودباوری و خودبينی نيز میگردد. گوبلز میگويد: «دروغ را بهحدی بزرگ بگوييد كه هيچكس جرات و فكر تكذيب آن را نكند. او میگفت: بعضی مواقع دروغهايی میگفتم كه خودم از آنها میترسيدم.
دروغ در ادبیات اوستایی «دروج» نام دارد و دروج دیو پیمانشکن و ناراستی است و دیو همان خدایان دروغین میباشند که زرتشت پیامبر پرستش آنها را ممنوع کرد و دوزخ در ادبیات اوستایی «دروج ودمانه» نام دارد که بهمعنای سرای دروغ و فریب است و با نگاه بهمعنای این دو کلمه به روشنی مشخص میگردد جایگاه دروغ در ادبیات اوستایی کجاست. با آنکه دروغ در آموزههای دینی آریاییان زرتشتی جایگاه بسیار پلشتی داشت، امروزه، کسانی که به حق یا ناحق ادعای ایرانی بودن دارند، چنان دروغ بزرگ میگویند، که خود هم باور میکنند. یکی از این دروغها، این ادعاست که گویی «پارس، عنوانی بود که یونانیها به سلسله هخامنشی اطلاق کرده بودند.» به منظور روشن شدن واقعیت، بایسته است که در اینجا به نبشتههای پیش از یونانیان بپردازیم.
▲ | ایران و پارس در آثار پیش از یونانیان |
نام «ایران» در هیچیک از کتیبههای آکدی - بابلی، آشوری، عیلامی، اورارتویی، هیتیاتی، لولویی، هیروگلیف مصری و دیگر کتیبههای شرق باستان دیده نشده است. دلیل این سکوت در کتیبهها، به نظر رضا مرادی غیاثآبادی، میتواند ناشی از وجود نداشتن چنین نامی باشد و یا ناشی از فاصله جغرافیایی تمدنها با یکدیگر، عموم تمدنهایی که از خط و کتیبه بهره بیشتری بردهاند، در ایران امروزی (نیمۀ غربی ایران بزرگ) تا به مصر واقع بودهاند. در حالیکه هویت ایران بیشتر متعلق به ایران شرقی (نیمۀ شرقی ایران بزرگ) بوده است. جاییکه سنت کتیبهنویسی را در هزارههای بعدتر و بهویژه در زمان کوشانیان بهکار گرفتند.
اما نامهای در پیوند با «پارس»، در کتیبههای کهنتری از بینالنهرین شناسایی شده است. در این کتیبهها، نامهای با تلفظهای «پَرَشی، پَرَهشی یا مَرهَشی» آمده است که همگی بر سرزمین در سمت شرق دلالت میکنند. کهنترین این اسناد، کتیبهای است که به «لوگَل آنه موندو» فرمانروای سومری شهر «ادَب»، در حدود میانه هزاره سوم پیش از میلاد، تعلق دارد و این نام بهگونهی «پَرَشی» در آن آمده است. سپس، در کتیبههای دیگر بینالنهرین، نیز این نام تکرار شده است. در کتیبههای سارگون یکم، پادشاه آکدی سدۀ چهارم هزارۀ سوم پیش از میلاد، همین نام با تلفظهای «بَرَخشوم، بَرَخَشی، پَرشَی، مَرهَشی و مَرخَشی» آمده است.
نام پارس، ردپایی نیز در کتیبههای آشوری دارد. در شماری از کتیبههای آشوری و از جمله در سنگنبشتههای «شَلمَنصَر سوم» (٨۴٣ پیش از میلادی)، «شَمَشیاَدد پنجم» (٨٢۱ پیش از میلاد) و «سارگون دوم» (٧۱۴ پیش از میلاد) نامهایی که دلالت بر پارس میکند، ثبت شده است. در سنگنبشتهی سارگون دوم که واقعه لشکرکشی خود به اورارتو را گزارش کرده، چهار بار در سطرهای ٣٨، ۴۱، ۵۱ و ٧٣ نام پارس با تلفظ «پارسوآش» آمده است. پارسوآش در همه این چهار سطر، محلی بوده که سارگون از آنجا عبور کرده و یا در حین عبور از آنجا، ملاقاتهایی را ترتیب داده است.
▲ | ایران و پارس در آثار از یونانیان |
نام پارس (با تلفظهای گوناگون آن) در آثار یونانی و رومی به فراوانی بهکار رفته و مفهوم آن همچون کتیبههای رسمی هخامنشی برابر با تمامی سرزمین قلمرو هخامنشیان - البته با تفاوتهای ناشی از تغییرات زمانی - بوده است. با توجه به این فراوانی و مفهوم مشخص، نیاز چندانی به پیگیری نام پارس در این متون نیست.
اما بهعنوان نمونه، هرودوت (سدۀ پنجم پیش از میلاد)، یادی از خاستگاه نام پارسیان میکند. او آورده است که پارسیان نام خود را از «پرسه یا پرسِس» پسر «پِرسِئو یا پرسِئوس» گرفتهاند و پرسِئو یکی از پسران «زئوس» (خدای بزرگ یونانیان و همتراز اهورامزدا) بوده است.
نام «پَرهَسی» بهعنوان شکلی آغازین از تلفظ «پارسی» در گزارش استرابو نیز آمده است.
▲ | ایران و پارس در آثار پس از یونانیان |
[▲] يادداشتها
[▲] پینوشتها
حشمت حکمت، مجموعه مختصر و مفید آکسفورد: این بار نگاهی به ایران، وبسایت فارسی بیبیسی: شنبه ۱۳ دسامبر ٢٠۱۴ - ٢٢ آذر ۱۳۹۳ ... حشمت حکمت، پیشین مرادی غیاثآبادی، رضا، ایران چیست؟، ص ۱٣ Lugal-Anne Mundu Adab درخشانی، جهانشاه، «آریاییان، مردم کاشی، اَمَرد، پارس و دیگر ایرانیان» در دانشنامۀ کاشان، ج ٣، ص ۴٧٨ ...
[↑] جُستارهای وابسته
□
[↑] سرچشمهها
□