|
برآیش هستی از دیدگاه داروین
برآیش هستی از دیدگاه داروین
تئوری داروین که براساس آن همه گیاهان و جانوران کنونی جهان از دگرگون شدن تدریجی گیاهان و جانوران پیشین شکل گرفتهاند، در دوسده ِگذشته واتاب ِ ژرفی بربسیاری از دانشهای مدرن مانند؛ زیستشناسی، ژنپردازی، یاختهشناسی، دامپروری، پزشکی و درمان، داروسازی و رفتارشناسی داشته است.
متاسفانه گزارههای بنیادین ِاین تئوری آنگونه که باید به زبانِ فارسی برگردانده نشده است. از اینرو، برای بسیاری از ما شنیدن نام داروین، همیاد با، «تئوری تکامل» و این جمله کلیشهای است که؛ «انسان از نسل میمون است.»
چارلز رابرت داروین، زیستشناسِ انگلیسی که در سده نوزدهم میلادی میزیست، تئوری تازهای درباره چگونگیِ پیدایش زیندگان ارائه داده است که من آن را تئوریِ «بَرآیش» میخوانم (برآيِش بر وزن مراکش را در اينجا در برابرِ «Evolution» آوردهام. پيش از اين، در زبانِ فارسی واژهی «تكامل»، براى اين مفهوم بهكار برده شده است كه بارِ معنايى آن مخالفِ Evolution است. تكامل، اشاره به پروسهاى هدفمند و حسابشده دارد كه در آن ردهبندىِ زيندگان، ساختارى نردبانی دارد و انسان بر بالاترين پله آنجا گرفته است. نگرشِ داروينيست، درست روياروى اين چشمانداز قرار مىگيرد و از اينرو، من واژه «برآيش» را بهجاى تكامل در برابر Evolution مىگذارم.)
از دیدگاه داروین، برآیش، روند ِ دگرگونیهای ساختاریِ زیندگان از آغاز پیدایش هستی تاکنون بر روی زمین است.
این روند نزدیک به سه میلیارد سال پیش با آغاز نخستین جرقه زندگی آغاز شده است و همزمان و همگام با دگرگونیهای زیستبومی، گونهها و دستهها و رستههای گوناگونی از قارچها، ویروسها، باکتریها، گیاهان و جانوران گوناگون پدید آورده است.
برآیش، روندی هماره در کار و پایانناپذیر است و تا هنگامی که زندگی بر روی زمین هست، کششها و کوششها و واکنشهای برآیشی نیز در کار خواهد بود.
از این چشمانداز، همه زیندگان کنونی زادگانِ تک یاختهای هستند که اندی پس از سرد شدن پوسته رویینِ زمین در دریا برآمد واندک اندک در گذرِ تاریخ، فوارهوار به شاخهها و خوشهها و ذرههای گوناگون روی گردانیدند.
بنابراین، هستی چشمهای همگون داشته است و همه زیندگان هنوز نیز نیازهای بنیادینِ همگونی دارند: نمونه این چگونگی، نیاز به هوا، آفتاب، خوراک و نوشاک است.
دگرگونیهای برآیشی، پیگیرِ هدف ِ ویژهای نیست و خواستی جز سازگارتر ساختن تن و جان زیستاران برای ماندگارتر کردن ژنهای آنان در جهان ندارد.
این روند آنچنان کُند است که انسان را یارای دیدن آن نیست زیرا دگرگونیهای برآیشی که همان دگرگونیهای ژنتیک است، پس از صدها و گاه هزارها سال شکل میگیرد و پدید میآید.
اندیشه پیوند زیندگان با یکدیگر، ریشه درازی در تاریخ هستیشناسی دارد؛ اما تا پیش از داروین کسی چیزی از چگونگی شکلگیری این پیوند نمیدانست.
داروین نشان داد که ویژگیهای ساختاری گیاهان و جانوران که در پاسخ به نیازهای زیستبومی آنان شکل میگیرند، در گذر ِ زمان به پیدایش گونهها و دستهها و رستههای گوناگونی کشیده میشود.
هرجا که زیستبوم زیندهای در پرتو دگرگونی آب و هوا دیگرگون شده است، تنها زیندگانی که تاب ماندن و سازگارساختن خود با زیستگاه خود بودهاند، ماندگار شدهاند و دیگران به ناگزیر، از گستره هستی بدر شدهاند. این چگونگی در سه و نیم میلیارد سال گذشته، به پیدایش گیاهان و جانوران گوناگونی که همروزگار ما هستند، کشیده شده است.
پنداره برآیشِ هستی بهگونهای که از آن سخن رفت، با دیدمانها وگفتمانهای زمانِ داروین ناسازگار بود زیرا که بازتابهای آن، باورهای بنیادینِ مردم آن روزگار را به پرسش میگرفت و سازمان ارزشی آن باورها را ویران میساخت.
پندارهِ هم ریشگیِ همه زیندگان، نه تنها هر گونه برتریِ نژادی و فرهنگی را بیپایه میکند و اندیشه همگان را بهسوی برابری میراند بلکه جانوران و گیاهان را نیز به انسان نزدیکتر میکند و اندیشهِ حریم و حقوقِ آنها را در ذهن انسان زنده میکند. گذشته از برآیندهای ارزشی، اندیشه برآیشی، دیدمانهای تاریخی و باوری زمانِ خود را نیز به پرسش میگرفت.
برآیش، انسان را رستهای از دسته میمونها میداند که در پیِ روندی هزاران ساله به جایگاه کنونیِ خود رسیده است. این چشمانداز با باورهای دینی و فرهنگیِ آن زمان ناسازگار بود زیرا که از دیدگاه آئین عیسوی انسان نزدیک به شش هزار سال پیش آفریده شده است و زمین نیز اندی پیش از آن پدید آمده است.
بخشی از اندیشههای داروین در باره چگونگیِ پیدایشِ هستی، نخستینبار در کتابی بهنامِ؛ «خاستگاهِ رستهها» در سال ۱۸۵۹ میلادی در لندن منتشر شد.
انتشارِ این کتاب، آنسان که پیشبینی شده بود جنجالِ فراوانی برانگیخت. برخی، پنداره جهان خودرو و بیراهبر را سهمناکترین خطای اندیشه بشر دانستند و گروهی جانورپنداری انسان را با زهرخندِ تمسخر نکوهیدند و تا به امروز داروین و داروینیسم، سوژهِ پسندیدهای برای طنزآوران و کاریکاتوریستها بوده است.
اما آشنایی بسیاری از مردم با تئوری داروین و هیاهوی بسیار درباره آن سبب شد که چاپ دوم «خاستگاه رستهها» در سال ۱۸۶۰ در نخستین روزِ انتشارِ آن نایاب شود و همه ۱۲۵۰ شماره آن به فروش برسد. این کتاب پس از چاپ دوم، ششبارِ دیگر در زمان حیات داروین بازچاپ شد.
واکنش همگانی آنچنان بود که پنج سال پس از چاپ این کتاب، بیش از چهار هزار کتاب و جزوه و مقاله درباه آن نوشته شده بود.
در این نوشتارها، یکی او را «میمونی پیر با صورتی پر مو» خوانده بود و دیگری وی را پایهگذارِ زیستشناسی ِمدرن نام داده بود. با این همه، پس از چندی، تئوری برآیش پذیرفته شد و داروین در سال ۱۸۷۱ کتابِ دیگری بهنام «دودمانِ انسان» به چاپ سپرد که ویژه برآیش انسان است.
کارتونی از چارلز داروین که در سال ۱٨٧۱، به شکل کپی (Ape) کشیده شده است.
آنچه از روزگار داروین تا کنون تن به تور ِ رازگشای بررسیهای علمی نداده است، زمان برآیش انسان و جدایی او از رسته انسان - میمون است که تاکنون هیچ نشان ِ روشنی از آن بهدست نیامده است. این چگونگی در زیستشناسی، «حلقه گمشده» نام گرفته است.
پس از روزگار داروین، دو دستاورد بزرگ علمی، زمینهساز پذیرش تئوری وی بهعنوان برترین تئوری بنیادین زیستشناسی شد. نخست پیدایش دانش ژنتیک که چگونگی گذر ویژگیهای ساختاری زیندگاه را از نسلی به نسل دیگر آشکار کرد.
دوم شناسایی ساختار ِ دیانای (DNA) که برنامه شیوه کارکرد هر یاخته و در بر دارندهی هسته توارث است.
دانش ژنتیک، پیوند میان ژنها و ویژگیهای ساختاری کالبد زیندگان را روشن ساخت. دستاورد دوم نیز سبب شد که دستهبندی گیاهان و جانوران و شناسایی دستهها و رستهها و خانوادههای آنها به شیوه روشمند و دانشپذیرتری سامان پذیرد.
این دو دستاورد، پاسخیابی برای پرسشهایی بیپاسخ نمای زمان داروین را آسان ساخت و آنچه را که اکنون؛ «سنتز مدرن» مینامند که نام دیگر آن دارونیسم نوین است.
[▲] يادداشتها
[▲] پینوشتها
ابراهیم هرندی، برآیش هستی از دیدگاه داروین، وبسایت فارسی بیبیسی: شنبه ۱٣ آوریل ٢٠۱٣ - ٢۴ فروردين ۱۳۹٢
[▲] جُستارهای وابسته
□
[▲] سرچشمهها
□ وبسایت فارسی بیبیسی