|
روابط خارجی ایران در دورهی صفویه
فهرست مندرجات
◉ روابط سیاسی ایران و روسیه در نیمهی دوم سدهی شانزده
◉ يادداشتها
◉ پینوشتها
◉ جُستارهای وابسته
◉ سرچشمهها
.
روابط خارجی ایران و روسیه
پس از یورش تازیان بر پارس (ایران کنونی)، دولت ساسانیان در اواسط قرن هفتم سقوط کرد و قلمرو آنان تحت سلطهی اعراب مسلمان درآمد. این شکست بود که به حاکمیت طولانی تازیان بر ایران و ایجاد تحولات عمیق فرهنگی در جامعه ایرانی منجر شد. فروپاشی شاهنشاهی ساسانی باعث شد دین رسمی کشور پارس از زرتشتی به اسلام تغییر پیدا کند و پارسیان یا بهدست تازیان قتل عام شدند و یا ناگزیر بهسوی آسیای مرکزی و هند آواره گردیدند. بنابراین، پس از سقوط امپراتوری ساسانی، مشعل استقلال ایران بهمدت ۸۵۰ سال خاموش گردید. در این دوره (۶۵۱ تا ۱۵۰۲ میلادی) ایران فاقد استقلال کامل، وحدت ملی و تمامیت ارضی بوده و غالباً تحت سلطه و نفوذ خلفای دمشق و بغداد، امرای محلی یا سلاطین بیگانهنژاد بوده است.
در تمام این مدت ایران با کشورهای خارجی رابطه سیاسی و بازرگانی مستقل نداشت. اروپا نیز پس از سقوط امپراطوری رم دوران تاریک قرون وسطی و ملوکالطوایفی را تجربه مینمود. بعد از روی کار آمدن سلسله صفویه روابط سیاسی و بازرگانی ایران با دول خارجی به صورت منظم پدیدار گشت.
از دورهی صفویه و مقارن با تحولات بینالمللی، مجالی فراهم شد تا کشورهای اروپایی به گشایش مناسبات دیپلماتیک و پایدار با ایران اقدام کنند. در این میان، روسیه در موقعیت گسترش ارضی و تحکیم اقتدار سیاسی و نظامی خویش، برای برقراری و توسعهی روابط با ایران امکان بیشتری داشت؛ اما در عهد صفوی، موانع ناشی از مشکلات گاهبهگاه داخلی و کنش دول رقیب و معارض، این مناسبات را چندان پیوسته و رو بهجلو قرار نداد.
روابط سیاسی ایران و روسیه در نیمهی دوم سدهی شانزده کمتر مورد توجه و بررسی قرار گرفته است و نویسندگان و مورخان روس و ایرانی بیشتر بهروابط تجاری دو کشور پرداختهاند.
رقابت سه قدرت منطقهای ایران، عثمانی و روسیه، در نیمهی دوم سدهی شانزدهم ابعاد وسیعتری بهخود گرفته بود و این امر موجب نزدیکی استراتژیک موقت دو قدرت علیه یک قدرت دیگر میشد. در این بین، اتحاد ایران و روسیه علیه عثمانی و خاننشین کریمه، مسائل گرجستان، داغستان، آسیای میانه و هندوستان، مهمترین عوامل اثر گذار بر روابط ایران و روسیه در دورهی زمانی یاد شده بودند.
اتحاد استراتژیک ایران، روسیه و گرجستان، با شرکت خانهای قزاقزستان و خوارزم که توسط مغولهای هندوستان حمایت میشدند، بهتجزیهی اتحاد بین عبدالله خان (خان بخارا) و عثمانی و سرانجام، پایان تسلط عثمانی و ماورای قفقاز و شرق منجر شد.
▲ | روابط سیاسی ایران و روسیه در نیمهی دوم سدهی شانزده |
تاریخ روابط ایران و روسیه از سدهی شانزده تاکنون بهصورتی ناقص و غیرمنصفانه بررسی شده است و مورخان بیش از آنکه مناسبات سیاسی روسیه و ایران را مورد توجه قرار دهند، بهروابط تجاری این دو کشور پرداختهاند.[٢] برای نمونه با آنکه اتحاد دو کشور اهمیت زیادی در روابط دیپلماسی روسیه و ایران دورهی صفویه داشت، اما کمتر مورد توجه قرار گرفته است. چون این دو دولت در درجهی نخست، دارای علایق مشترکی مانند مبارزه با تهدیدهای امپراتوری عثمانی و متحدانش بودند که این دو کشور را بهیکدیگر نزدیک میکرد.
این مقاله مناسبات سیاسی دو جانبهی ایران و روسیه را در نیمهی دوم سدهی شانزدهم مورد مطالعه قرار میدهد. نخستین بار روابط دیپلماتیک روسیه و ایران در تاریخنگاری روسیه بهوسیلهی ن. م. کارامزین بررسی شد.[٣] در آنزمان، کارامزین با استفاده از اسناد منتشر نشدهی آرشیوها[۴] اساس مختلف مناسبات دو کشور در نیمهی دوم سدهی شانزده را بهطور صحیح طرحریزی و تشریح کرد. بهاعتقاد او، این روابط دوستانه بر اساس درک تهدیدهای مشترک از سوی عثمانی و خاننشین کریمه پایهگذاری شده بود.
پس از کارامزین، آثار دو مورخ برجستهی روس، بروسه و بیلوکوروف،[۵] مهمترین نوشتهها در این زمینه بهشمار میآیند و همچنان اهمیت خود را حفظ نمودهاند. یا اینکه تاریخ مناسبات روسیه، گرجستان و شمال قفقاز، موضوع پژوهشهای بروسه و بیلوکوروف بود، اما تاریخ روابط ایران و روسیه نیز بهتفصیل مورد تحقیق این دو قرار گرفته است. تبیین نقش گرجستان و شمال قفقاز در روابط نیمهی دوم سدهی شانزده ایران و روسیه، از جمله آثار ارزشمند این دو پژوهشگر است. جنبهی مثبت آثار بروسه، انعکاس گستردهی آنها در منابع گرجی است.
همچنین میتوان از وسلفسکی، دانشمند برجستهی روس، نام برد که اسناد روابط ایران و روسیه در نیمهی دوم سدهی شانزده و آغاز سدهی هفده را از سال ۱۸۹۰ تا ۱۸۹۸ در سه جلد منتشر کرد[٦] و پس از انتشار جلد نخست این اثر، ای. سوگُرسکی[٧] یک تقریظ ویژه بر آن نوشت.
این تقریظ بدون استناد بهمدارک دیگر تهیه شده و بهجز نظریههای نادرستی که دربارهی اهمیت مناسبات روسیه و ایران در نیمهی دوم سدهی شانزده مطرح شده بود، هیچ مطلب تازهای در بر نداشت. سوگُرسکی بهجای تشریح ارتباط سیاسی دو کشور و تبیین مسائل ریشهی سیاست خارجی ایران و روسیه در دهههای هشتاد و نود سدهی شانزده، همچون اتحاد علیه عثمانی و بخارا، مسائل داغستان و... بهجزئیات مسائل درجه دومی مانند روابط و مراسم سفارتی و... پرداخته است.
پس از انتشار مقالات سوگُرسکی تا انقلاب اکتبر، در تاریخنگاری روسیه تنها اثر زویاشوف کار نیلوویچ منتشر شد که بررسی مناسبات روسی و ایران در سدهی شانزده اختصاص داشت.[٨] نوشتهی نیلوویچ نیز هیچ مطلب مهمی، نه در یافتن منابع جدید و نه در ارزیابی آثار مشهور پیشین، در بر نداشت. نویسنده که تصور میکرد هیچگونه آگاهی و اطلاعی دربارهی مناسبات دو کشور، پیش از سدهی شانزده وجود ندارد فقط بهبررسی این مناسبات از سال ۱۵۸٦ پرداخت و مانند سوگرسی و حتی در مقیاسی وسیعتر، توجه خود را بهمسائل جنبی، مثل تشکیلات سفارتی معطوف کرد. در تاریخنگاری شوروی، حتی یک کار تخصصی نیز دربارهی مناسبات روسیه و ایران در نیمهی دوم سدهی شانزده وجود ندارد. تنها بررسی مختصر این مناسبات در کارهای عمومی منتشر شده در سالهای اخیر[۹] قابل توجه است.[۱٠]
در تاریخنگاری خارج از شوروی نیز پیرامون این مسئله بهندرت کار شده و در برخی موارد بهسیاست روسیه در شرق، بهای کمی داده شده است. بیشتر مورخان خارجی دربارهی مناسبات روسیه و ایران در سدهی شانزده صحبتی بهمیان نمیآورند و فقط بهتشریح تاریخ روابط ایران و انگلیس بسنده میکنند که بنا بر نقل مشهور، این روابط تا پایان سدهی شانزده از راه روسیه برقرار شده بود.[۱۱]
این مورخان حتی روسیه را از برقراری ارتباط با کشورهای هممرز ناتوان میبینند. چنین دیدگاهی نه تنها در تاریخنگاری بورژرازی انگلیسی بهچشم میخورد، بلکه بیشتر مورخان ایرانی هم با نظریهی نبود مناسبات بین روسیه و ایران تا نیمهی دوم سدهی هفده، با مورخان انگلیسی همعقیده هستند.[۱٢]
معزی[۱٣] و سرداری[۱۴] جزء آن دسته از مورخان ایرانی هستند که اعتقاد ایران و روسیه در سدهی شانزده دارای روابط دیپلماتیک بودهاند. کارهای معزی در این زمینه بسیار باارزش است. چون از منابع و آثار فراوان، از جمله کارهای روسی بهره جسته است. او هنگام بررسی مناسبات دو کشور در سدهی شانزده، بهتفضیل فهرست تاریخی سفارتخانههای روسیه در ایران و ایران در روسیه را ارائه میدهد که همانند آن در نوشتههای وسلوفسکی دیده میشود.[۱۵] ضعف تحلیل این مطالب با یک اقدام او جبران میشود و آن اینکه معزی در واقع برای نخستینبار خوانندهی ایرانی را با تاریخ روابط ایران و روسیه، پس از قرون وسطی آشنا میکند.ارائه این حقایق بهوسیلهی او: این نظریه را که «روسیه در شمار آندسته از کشورهای اروپایی که ایران با آنان رابطه داشت، قرار نمیگیرد» رد میکند.
در مجموع باید گفت، روابط روسیه و ایران در سدهی شانزده: بهطور کامل و دقیق مورد بررسی قرار نگرفته است و همهی منابع و آنچه مطلب و پژوهش توسط روسها در این باره صورت گرفته، منتشر شدهاند.[۱٦]
برای بررسی مشکلات این مناسبات میتوان بهجزء منابع روسی و در برخی موارد منابع اروپایی، از کتابهای تاریخی سدهی شانزده و هفده ایران، از جمله کارهای حسن روملو، اسکندر منشی و محمدطاهر وحید نیز استفاده کرد. با اینکه اطلاعات این منابع دربارهی روابط ایران و روسیه کافی نیستند، اما میتوان بهحقایقی در مورد وضعیت داخلی ایران در زمان مورد بحث و جنبههایی از سیاست خارجی ایران، بهویژه روابطش با کشورهای شرقی دیگر، هر چند بسیار ضعیف، دست یافت.
منابع موجود هیچ اطلاعی در مورد مناسبات دیپلماتیک روسیه و ایران[۱٧] تا نیمههای سدهی شانزده ارائه نمیدهند و نخستین یادآوری صورت گرفته در این باره، مسافرت سید حسین، سفیر ایران، بهروسیه در سال ۱۵۵۳ است.[۱٨]
سفر او با اشغال قازان توسط سپاهیان ایوان چهارم در پاییز ۱۵۵۲ همزمان شد. این خبر برای ارتباطات بینالمللی دولت روسیه بسیار مهم و برای ایران بهمعنای قدرتمندتر شدن روسیه بود.[۱۹] این زمان را میتوان تاریخ شروع مناسبات دیپلماتیک دو کشور بهشمار آورد.[٢٠] ما از مبادلهی سفیر ایران و روسیه در شانزده سال آخر اطلاعی نداریم، هر چند بهنظر میرسد سفرا[٢۱] جایگاهی مهم در مناسبات دو کشور داشتند.[٢٢] مسائل اساسی ارتباطات نیمهی دوم سدهی شانزده را میتوان در پنج محور خلاصه کرد: ۱- اتاتحاد بر ضد ترکان و کریمه ۲- مسئله گرجستان، ۳- مسئله داغستان (یا بهطور دقیقتر: شمخال)، ۴- مسائل آسیای میانه ۵- مسئله هندوستان.
۱- پس از اتحاد خاننشینهای قازان و استراخان (۱۵۵۲ و ۱۵۵٦) روابط روسیه و عثمانی تیره شد. پیشتر سلطان سلیمان دوم (۱۵٦٦-۱۵۲۰)، مشهور به قانونی، کوشش کرده بود نیروهای خود را در حوزهی رود ولگا و شمال قفقاز تقویت کند. او بیاندازه نگران خودمختاری این دو خان خود سر بود، چرا که دولتهای فئودالی پیرامون آنها با عثمانی و بهویژه خاننشین کریمه، دستنشاندهی او، رابطه داشتند. سلیمان دوم همچنین بهدلیل مشغول بودن بهجنگ با مجارها و ایران و بر اساس سیاست دوراندیشی، در صدد دخالت در امور روسیه بر نیامد. در زمان جانشین او، سلیم دوم، (۱۵۷۴-۱۵٦٦) اوضاع تغییر یافت. سلیم دوم بهیک سری اقدامات نظامی ماجراجویانه دست زد که نخستین شکاف جدی را در قدرت نظامی امپراتوری عثمانی وارد کرد. لشکرکشی به استراخان در سال ۱۵٦۹، پایان همراه با شکست این ماجراجوییها بود.[٢٣] سلطان میخواست پایین رود ولگا را تصرف کند، پیروزیهای سیاسی روسیه در شرق را از بین ببرد، با متحدانش در آسیای میانه[٢۴] ارتباط بر قرار نماید و سرانجام، عبور آزاد سربازان ترک و اردوی کرمیه از قفقاز شمالی به ماوراء قفقاز و ایران را تضمین کند. بههمین دلیل این اردو کشی نه تنها روسیه، بلکه ایران را نیز تهدید میکرد. اگرچه ایران از سال ۱۵۵۵ با ترکها روابط دوستانه داشت، اما ترکها منتظر فرصتی بودند تا باردیگر بخشی از سرزمین ایران را اشغال کنند. بنابراین در زمان محاصرهی استراخان توسط ترکها و تاتارها، سفیر ایران با پیشنهاد انعقاد قرار داد نظامی با روسیه علیه عثمانی، وارد مسکو شد.[٢۵]
دولت روسیه نیز به تحکیم روابط با ایران علاقهمند بود. سفیر خود، الکسی خازنیکف،[٢٦] را بهایران فرستاد. مذاکرات هیچ نتیجهی مثبتی در بر نداشت، شاید به این دلیل که عثمانی پس از ناکامی در استراخان، از اقدامات خصومتآمیز علیه روسیه دست کشیده بود. اگرچه خان کریمه با دریافت اجازهی قبلی زا عثمانی، بهسرعت دو حملهی بزرگ به مسکو بهترتیب داده بود، روسیه بهدلیل درگیر بودن با مسئله بالتیک، با کمال میل صلح با ترکها را پذیرفت. شاید بیشتر کشورهای اروپایی در نیمهی دوم سدهی شانزده، بههمین دلیل یا دلایل دیگر، مناسباتی خصمانه با ترکها داشتند.[٢٧] دشمنان اصلی عثمانی در اروپا، امپراتوری قدس رم، وِنیز و اسپانیا بودند. این کشورها بهدلیل تهدیدات عثمانی بر دریای مدیترانه و بالکان، کوشش میکردند با حمایت پاپ رم، نیرویی از اثتلاف قدرتمند کشورهای اروپایی و شرقی برای در هم شکستن اقتدار ترکان بهجود آورند، اما از آنجا که میان سران اصلی شرکتکننده در اثتلاف و مبتکران آن اتفاقنظر وجود نداشت، ونیز و پاپ رم (و پس از آنها، کشورهای دیگر) بهدنبال متحدان احتمالی و قدرتمند در شرق بودند و پیش از همه به اتحاد با روسیه و ایران میاندیشیدند. حدود دهههای شصت و هفتاد سدهی شانزده در ونیز و واتیکان، ایدهی تشکیل ائتلاف روسیه–ایران با حمایت رم بر علیه ترکها شکل گرفت. پاپ رم، دژ ونیز و فیلیپ دوم، پادشاه اسپانیا، برای رسیدن به اهداف سیاسی خود کوشیدند از مناسبات روسیه و ایران استفاده کنند. هنگام جنگ دریایی ترکان با قبرس در سال ۱۵۷۰، دژ ونیز با پیشنهاد تشکیل اتحادیهای علیه ترکها، متوجه ایوان چهارم شد.[٢٨] همچنین در همین سال بود که پاپ رم نیز پیشنهاد مشابهی به تزار داد.[٢۹] روسیه که تازه از جنگ با ترکها رهایی یافته بود، تمایلی در پیوستن بهاتحادیهی پاپ از خود نشان نداد و نمایندگان ونیز و پاپ بهطور موقت دست از توطئهچینی برداشتند.[٣٠] پاپ و متحدانش پس از ناکامی در مسکو، تصمیم گرفتند ایران را درگیر جنگ با عثمانی کنند ؛ بههمین منظور، پاپ پی پنجم در سال ۱۵۷۳ نامهای برای شاه طهماسب نوشت و نظر دولت ایران را در این باره جویا شد. بار دیگر در سال ۱۵۷۹ پاپ تصمیم گرفت اتحاد روسیه ایران را علیه عثمانی سازمان دهد و بدین منظور حتی مسئلهی آشتی لهستان[٣۱] با روسیه را مطرح کرد،هر چند در آن شرایط، صلحی صورت نگرفت.[٣٢]
رم در حالیکه به شاه ایران قول کمک مالی داده بود، مناسبات خود را با این کشور از راه روسیه عادی کرد. در سال ۱۵۸۲ فیلیپ دوم، پادشاه اسپانیا، نیز توسط هندوستان با ایران وارد مذاکره شد. از نیمهی دوم دههی هفتاد سدهی شانزده، اوضاع و احوال سیاسی ایران آشفته گردید. شاه اسماعیل دوم (۱۵۷۷-۱۵۷٦) که پس از مرگ شاه طهماسب قدرت را بهدست گرفته بود، بهسرعت بر کنار شد و حکام بزرگ نواحی از اطاعت برادر او، محمد خدابنده، سرپیچی کردند.[٣٣] نواحی مختلف کشور را شورشهای فئودالی و قیامهای مردمی فرا گرفت. دربار عثمانی بهدقت حوادث ایران را دنبال میکرد. در سالهای ۷۷-۱۵۷٦ در عثمانی مردان قدرتمندی تربیت شدند که طرفدار جنگ با ایران بودند و در رأس این افراد سنان پاشا، فاتح یمن، و مصطفی پاشا، فاتح قبرس، قرار داشتند.[٣۴] پیروزی این حزب، موضوع آغاز جنگ را حل کرد. نظامیان ترک در سال ۱۵۷۸ از دو سو به قلمرو صفویه حمله کردند؛ از جانب غرب: از درون ارمنستان شرقی و کردستان و از سمت شمال: از کافا بههمراهی تاتارها و همچنین از راه استپهای شمال قفقاز.[٣۵]
ترکها در ماوراء قفقاز و داغستان با تارکوفسکی شمخال و منوچهر آتابیک، حاکم تبارستان، متحد شدند.[٣٧] حکومت دیرپای سلطان که با قدرت اسلحه بهدست آمده بود، شاه کارتلی را بهرسمیت شناخت.[٣٦] جنگ سنگین و بدون پیروزی ایران با ترکان در طول سلطنت سلطان محمد خدابنده (۱۵۸۷-۱۵۷۷) ادامه یافت صرفنظر از موفقیتهای مقطعی سپاهیان شاه بهفرماندهی شاهزاده حمزه میرزا، ترکها سرانجام همهی ماوراء قفقاز و قسمتهای غربی ایران را تصرف کردند.
دولت ایران در آغاز جنگ، ابراهیم خان ترکمن، حاکم شهر قم، را بهعنوان سفیر به عثمانی فرستاد، اما دولت عثمانی او را دستگیر و زندانی کرد.[٣٨] ابراهیم خان هفت سال زندانی بود.[٣۹] در سال ۹۹۲ هجری/۸۵-۱۵۸۴ م شاه دوباره سفیری با پیشنهاد صلح بهعثمانی فرستاد. این بار ترکها بهابراهیم خان تکلو، سفیر ایران، اعلام کردند: به این شرط با انعقاد قرارداد صلح موافق هستند که ایران همهی متصرفات ترکان را در کشور خود، بهرسمیت بشناسد.[۴٠] به درخواست امیرانی که برخی از آنها در مناطق تحت تصرف ترکها، از قدرت کنار گذاشته شده بودند، شاه این شرط را رد کرد و جنگ ادامه یافت. سال بعد، یعنی در سال ۹۹۳ ق/۸٦-۱۵۸۵ م در پاسخ به پیشنهاد مذاکره، فرهاد پاشا، فرمانده نظامیان ترک، درخواست کرد شاه صفوی یکی از پسرانش را به خدمت سلطان بفرستد تا این شاهزاده، حاکم شهر تبریز شود که در آنهنگام در اشغال ترکان بود.[۴۱]
اگر مسئله حاد قزلباش در خراسان را به این موضوع اضافه کنیم، میتوانیم بفهمیم چرا سلطان محمد در سال ۱۵۸۷ هادی بیک – که در منابع روسی اندی بیک نامیده شده است – را بهعنوان سفیر و با تقاضای کمک و اتحاد نظامی به مسکو فرستاد.[۴٢] دولت روسیه سفیر ایران را پذیرفت و مطالب او را بادقت شنید. هادی بیک با مطرح کردن قول شاه، مبنی بر واگذاری دربند و باکو به این کشور، روسیه را بهجنگ با ترکها تشویق کرد.[۴٣]
تزار روسیه، فئودور، سال بعد، یعنی در سال ۱۵۸۸ سفیر خود، شاهزاده گ. ب. واستیل چیکوف، را به ایران فرستاد. وظیفهی چیکوف این بود که مذاکرات آغاز شده در مسکو را دنبال کند و اخبار لازم دربارهی موقعیت داخلی و خارجی ایران را جمعآروی و به مسکو گزارش نماید. هنگامی که سفیر روسیه با زحمت خود را بهایران رساند. سلطان محمد توسط گروه امیران خراسان سرنگون و در قلعه الموت زندانی شده بود و شاه عباس اول (۱٦۲۹-۱۵۸۷) که تا آنزمان بهعنوان ولیعهد حاکم خراسان بود، بهجای او بر تخت سلطنت نشسته بود: تغییر پادشاه بر روابط روسیه و ایران تأثیر نگذاشت و شاه عباس اول مذاکرات را با همان شرایط ادامه یابد.[۴۴] در این زمان، هدف اصلی سفارت ایران در روسیه، بهریاستهادی بیک و بوداق بیک نیز اتحاد دو کشور در برابر ترکها بود.[۴۵] شاه بر تشکیل یک ائتلاف قدرتمند علیه عثمانی بهرهبری ایران و روسیه و شرکت گرجستان و شمخال داغستان (که شاه در نظر داشت بر آن فشار وارد کند) پافشاری میکرد.[۴٦]
روسیه در سالهای ۹۰-۱۵۸۸، شاهزاده مراد گیریا، پسر سعادت گیریا، را از جانب خود در کریمه منصوب کرد سعادت گیریا زمانی خان کریمه بود، اما در این هنگام به آستراخان گریخته بود.[۴٧] همچنین پس از بازگشت نخستین سفیر ایران از مسکو، روسیه بهترک قشون فرستاد و بهحاکم کاباردین دستور داد به ترکها در ماوراء قفقاز راه ندهد.[۴٨] گویا تداوم سیاست فعال روسیه، از انعقاد قرارداد صلح بین ایران و عثمانی در سال ۵۹۰ جلوگیری نمود. در همین سال، جنگ روسیه و سوئد (۹۳-۱۵۹۰) آغاز شد.
شاه عباس جوان، هنگامی بر تخت سلطنت نشست که اوضاع داخلی و خارجی کشور بحرانی بود. در داخل گروههای شناختهشدهی امیران قزلباش، جنگ را ادامه میدادند. در شرق خان بخارا، عبدالله و پسرش عبدالمؤمن، از توجه شاه عباس به غرب سوءاستفاده کردند و در سال ۱۵۸۸ بهتقریب همهی خراسان و مشهد را تصرف نمودند.[۴۹]
در شمال خان احمدخان، امیر گیلان، نهتنها از به رسمیت شناختن شاه خودداری کرد، بلکه بهسرعت بهسمت بر قراری رابطه با عثمانی رفت[۵٠] و بر سر راه حرکت سفیر روسیه بهسوی پایتخت ایران مانع ایجاد نمود[۵۱] و درهمان زمان کوشید کمک روسیه را جلب کند.[۵٢] شاه عباس در چنین شرایطی چندان قدرتمند نبود که جنگ با ترکها را ادامه دهد. او در سال ۱۵۹۰ هیئتی بلندپایه به ریاست برادرزادهی خود، حیدر میرزا، و همچنین حاکم اردبیل، مهدیقلی خان، بهاستانبول فرستاد و با شرایط واگذاری همهی ارمنستان، گرجستان، بهتقریب همهی آذربایجان و کردستان بهسلطان عثمانی، با ترکها صلح کرد.[۵٣]
مسکو نخست از صلح غیرمنتظره ایران و عثمانی جا خورد[۵۴] و خواستار توضیح شد. قاضی خسرو، سفیر ایران، به دولت روسیه اطمینان داد که این صلح موقتی است و پس از رسیدگی به امور خراسان، جنگ با عثمانی ناگزیر خواهد بود.[۵۵]
ادامهی مناسبات روسیه و ایران ثابت کرد که موضوع اتحاد نظامی علیه عثمانی، از دستورکار خارج نشده است. دو کشور، همچون گذشته، با هدف انعقاد قرارداد پنهانی اتحاد علیه عثمانی سفیر مبادله میکردند.[۵٦] در سالهای دشواری که شاه عباس بیشتر مشغول نابود کردن مخالفان داخلی خود بود، دولت روسیه در ادارهی امور ایران به همپیمان خود کمک کرد و امکان خرید اسلحه و تجهیزات جنگی را از روسیه برای ایران فراهم نمود.[۵٧] از طرف دیگر، سفیران روسیه هم در ایران با احترام پذیرفته میشدند.[۵٨] البته هر دو کشور بهدنبال منافع خود بودند، اما از آنجا که حوادث بعدی نشان داد منافع دو کشور مشترک است، دولتهای فئودالی ایران و روسیه بدون توجه به اختلاف نظرها، مناسبات خود را بر پایهی دوستی گسترش دادند.[۵۹]
در دههی نود سدهی شانزده، دوباره در غرب ایدهی تشکیل ائتلاف روس – ایران علیه عثمانی زنده شد. این موضوع با فعالیت سیاسی عثمانی در اروپا مرتبط بود، چون بیدرنگ پس از قرار داد ۱۵۹۰ عثمانی و ایران، جنگ ترکها با امپراتوری رم مقدس در سال ۱۵۹۳، آغاز شد. یکبار دیگر و در آستانهی جنگ، پاپ کلنمت هشتم به شاه عباس نامه نوشت و او را به شرکت در ائتلاف ضد ترکی کشورهای غربی دعوت کرد. آنها کوشش میکردند روسیه را هم بهاین اتحادیه بکشانند. در سال ۱۵۹٦، کلمنت هشتم با پیشنهادی مشابه، متوجه دولت فئودور ایوانوویچ شد[٦٠]، اما هیچکدام از دو کشور، دخالت در جنگی سنگین، آنهم برای منافع دولت و امپراتوری مقدس رم و بیگانگان را نپذیرفتند.[٦۱]
در سال ۱٦۰۲، شاه عباس که خود را از شرق ایمن نموده بود، سیاست غربی خود را فعال کرد. در این زمان، اوضاع و احوال عثمانی هم بهشدت تغییر کرد. قیام جلالیان، اقتدار نظامی امپراتوری عثمانی را خدشهدار کرده بود.[٦٢] همزمان با تسخیر ماوراء قفقاز و کردستان توسط ترکها، حاکمیت ایران بر اشراف محلی مسلمان و مسیحی و همچنین طبقات شهری افزایش یافت.[٦٣]
در چنین شرایطی، دولت ایران با تمام قدرت برای اتحاد با روسیه با شرایط پیشین آماده میشد. سرانجام در سال ۱٦۰۲ سفارت ایران در مسکو، قرارداد عملیات برنامهریزیشدهی مشترک نظامی علیه ترکها را منعقد کرد. براساس این قرارداد،[٦۴] سپاهیان روس باید از محدودهی شمخال بهدربند – جاییکه پادگان عثمانی در آن قرار داشت – پیش روند.[٦۵] در سال ۱٦۰۴، دستهای از نظامیان روسیه بهرهبری ای. ام. بوتورلین بهنزدیکی شمخال رسیدند،[٦٦] اما سپاه او در سال ۱٦۰۵، توسط حکومت شمخال نابود شد. پیچیدهتر شدن اوضاع سیاسی دولت گادونوف در روسیه و تهدید دخالتهای خارجی، مانع ادامهی سیاست فعال روسها در قفقاز شد.
۲- روابط ایران و روسیه با مسائل شمخال و گرجستان مرتبط بود.
ایالت شمخال در سدهی شانزده و هفده، مهمترین ایالت فئودالی داغستان بود. در نیمهیدوم سدهی شانزده، شمخالیان سیاست کجدار و مریزی بین روسیه، ایران و عثمانی در پیش گرفته بودند، اما پیش از همه به ترکها گرایش نشان میدادند. چون شمخال از سرزمین ترکها دور بود، مردم آن امید داشتند بهکمک سلطان عثمانی، از تابعیت ایران یا روسیه خارج شوند. برای ترکها نیز سرزمین شمخال هنوز اهمیت داشت، چرا که در دههی هشتاد سدهی شانزده، جنگجویان ترک و تاتار از این سرزمین به ماوراء قفقاز پیشروی کرده بودند. هدف دیگر شمخال، تضعیف ایران و روسیه بود و میخواست بههر ترتیب از نزدیکی ایران و روسیه و ارتباط روسیه با پادشاهی کاختی جلوگیری کند.[٦٧] بههمین دلیل، شاه ایران نخست بهعملیات مشترک علیه شمخال گرایش نشان داد، اما در سال ۹۵-۱۵۹۴ تغییر عقیده داد و برای مدتی شمخال را زیر حمایت خود در آورد.[٦٨] علت این امر را میتوان ترس دولت ایران از قدرتیابی روسیه در شمال قفقاز و بهویژه گرجستان، دانست. در این سالها روابط ایران و شمخال تغییر کرد.[٦۹] لشکرکشی بوتورلین، بخشی از عملیات مشترک ایران، روسیه گرجستان علیه عثمانی و طرفداران آن بود. با این وجود، تا زمان تسخیر آذربایجان شمالی و دربند بهوسیلهی عباس اول، سیاست شمخال در رابطه با ایران، غیردوستانه بود و یا تهدید میکرد که این چنین خواهد شد.
۳- گرجستان شرقی که بهدو پادشاهی مستقل کارتلی و کاختی تقسیم شده بود، تا شروع جنگ ایران و عثمانی در سال ۱۵۷۸ بهظاهر تابع ایران بود. در دههی هشتاد سدهی شانزده، گرجستان شرقی حاکمیت عثمانی را پذیرفت و این موضوع بهطور رسمی در قرارداد ۱۵۹۰ استانبول قید شد. الکساندر دوم، پادشاه کاختی، (۱٦۰۵-۱۵۷۴) در سالهای ۸۷-۱۵۸٦ بهتابعیت روسیه درآمد و شاه عباس با سکوت خود این کار را تأیید کرد.
مناسبات دههی نود سدهی شانزده ایران و روسیه و مسئله گرجستان، بیشتر از نقش شاهزاده کنستانتین، پسر الکساندر – که در منابع فارسی کونستاندیل نیز عنوان شده است – اثر پذیرفته بود. این شاهزاده بهسال ۱۵۷۴ توسط پدرش بهشاه طهماسب، پدر بزرگ شاه عباس، بهعنوان گروگان، داده شده بود.[٧٠]
او در ایران مسلمان شد، در دربار ایران پرورش یافت و در نتیجه، خدمتگزار راستین شاه شد. الکساندر که از مدتها پیش احساس کرده بود شاه عباس نسبت بهاو احساس خوبی ندارد،[٧۱] نگران گروگان خود بود و میکوشید بهکمک پادشاه روسیه، شاهزاده را بهکاختی بازگرداند، اما نه شاه عباس و نه خود شاهزاده این موضوع را نپذیرفتند.[٧٢]
شاید مهمترین پیامد دههی نود سدهی هفده، تشکیل اپوزیسیونی در گرجستان در برابر عثمانی بود. هر دو پادشاه گرجستان (کاختی و کارتلی) شرکت فعال در عملیات نظامی شاه عباس اول را پذیرفتند، اما هنگامی که شاه عباس در آغاز سدهی هفده بهعثمانی اعلان جنگ داد، هر دو پادشاه در عمل از شرکت در ائتلاف ضد ترکی کنارهگیری کردند.
۴-در مناسبات نیمهی دوم سدهی شانزده روسیه و ایران، مذاکرات پیرامون اتحاد علیه متحد شرقی سلطان عثمانی،[٧٣] خان بخارا، جایگاه مهمی داشت. خاننشین بخارا در دهههای هفتاد تا نود سدهی شانزده و در دوران حکومت عبدالله خان دوم (۹۸-۱۵٦۰)، بسیار قدرتمند ظاهر شده بود. عبدالله و پسرش، عبدالمومن – سردار و دیپلمات برجستهی بعدی، که در نیمهی دوم سلطنت پدرش، حاکم واقعی بود – بهتدریج با قدرت خود، همهی آسیای میانه را متحد کردند. قدرتمندترین مخالف آنان، خان خوارزم بود که در جنگ با بخارا، متحد شاهان ایران شد. در سال ۱۵۹۳، هنگامی که خوارزم بهتصرف عبدالله خان در آمد، واپسین خان خوارزم، حجیم خان، با خانوادهی خود بهایران مهاجرت کرد.[٧۴]
پیشتر نیز در پایان دههی هشتاد سدهی شانزده، خوانین بخارا از آشوبهای داخلی ایران سوءاستفاده کرده و بهتقریب همهی خراسان را تصرف نموده بودند. بنابراین، برای شاه عباس اول، جنگ یا خاننشین بخارا، همچون جنگ با عثمانی مهم بود، بهویژه تهدید دوباره از آسیای میانه، مسئله صلح با عثمانی را در سال ۱۵۹۰ بهطور کامل توجیه میکرد. دولت روسیه در نیمهی دوم سدهی شانزده با خانهای آسیای میانه تماس گرفت. نخست روابط تجاری برقرار شد؛ بههمراه آن و بهویژه پس از اتحاد آستراخانها،[٧۵] روسیه با بخارا و خوارزم روابط سیاسی برقرار کرد. اگرچه خانهای خوارزم، دشمنان خان بخارا، از دههی هفتاد سدهی شانزده روابط خود را با روسیه بهبود بخشیدند،[٧٦] اما دولتهای قدرتیافتهی بخارا در ربع آخر سدهی شانزده، اختلافهای مشخص خود را با دولت حفظ کردند. عبدالله خان بهظاهر میکوشید روابط خود را با روسیه وخیمتر نکند و سفارتی با اهداف تجاری بهآن کشور عزام داشت. اما همزمان از شاه فراری سیبری، کوچوم[٧٧] – که دشمن روسیه بود – حمایت کرد. بهجز این، عبدالله کوشش نمود قسمتی از خاک روسیه را جدا کند و در یاایک قلعهای بسازد.[٧٨] خانهای قفقاز، دشمنان عبدالله و کوچوم شدند و در حالیکه روابط خود را با مسکو حفظ کرده بودند، در صدد برقراری ارتباط با ایران برآمدند.[٧۹]
در سال ۱۵۹۵ روابط بخارا و روسیه بدتر شد، بنابراین تصادفی نبود که در مذاکرات با ایران، دولت روسیه پذیرفت در قرارداد منعقده میان دو کشور، بندی دربارهی اتحاد علیه خان بخارا باشد.[٨٠] در سالهای ۹۸-۱۵۹٦ حوادثی اتفاق افتاد که نقش تعیینکنندهای در کاهش قدرت عبدالله خان داشت. در طول سالهای ۹٦-۱۵۹۰ شاه عباس در حالیکه با عثمانی صلح کرده بود، موفق شد مخالفان داخلی خود را نیز سرکوب کند و بهدنبال آن متوجه شرق شود. در سال ۱۵۹٦، شاه عباس شاهزادگان خوارزم را که در ایران بودند، به ترکمنصحرا فرستاد تا از آنجا بهخوارزم بروند و جانشین عبدالله را از خیوه بیرون کنند.[٨۱] این کوشش بینتیجه بود، زیرا عبدالله در این سال، دوباره خوارزم را تصرف کرد. این حکومت ضعف داخلی بخارا را نشان داد. حوادث بعدی این موضوع را تأیید کرد. در سال ۱۵۷۹، بین عبدالله و عبدالمؤمن اختلاف افتاد. در این موقعیت، خان پیشین تصمیم گرفت دوباره با ایران صلح کند. بهفرمان او، حاکم هرات، میر کل بابا کوکیلتاش، مذاکرات را انجام داد.[٨٢]
در همین سال، دولت روسیه بهشاهزاده یلتسک، جنگجوی تارسک، فرمان داد برای تقویت شهرک تارسک در برابر یورش کوچوم و عبدالله، تدابیری بیندیشد و مانع برقراری رابطه کوچوم با بخارا شود.[٨٣]
بهزودی در سال ۱۵۹۸، امیران قزاقزستان با استفاده از آشوبهای آسیای میانه به تاشکند حمله کردند و سربازانی را که عبدالله به رویارویی آنان فرستاده بود، سرکوب نمودند.[٨۴] عبدالله در همین سال از دنیا رفت. عبدالمؤمن میکوشید[٨۵] فئودالهای ازبک را زیر فرمان خود نگاه دارد،[٨٦] اما کوشش او بینتیجه ماند و خود بهدست آنها کشته شد و بدین ترتیب دولت عبدالله از هم پاشید. سلطان عثمانی خاننشین بخارا، متحد خود، را در کوران مشکلات تنها گذاشت. امپراتور هند، اکبر، متحد ایران، نیز از جنوب، خاننشین بخارا را تهدید میکرد.[٨٧] شاه عباس اول در آن آشوب بهبهانهی کمک بهیکی از گروههای مدعی تخت سلطنت، با قدرت در آسیای میانه دخالت کرد و در مدت سه چهار سال، همهی خراسان را فتح نمود. خان کوچوم بهسال ۱۵۹۸ در استپهای قزاقزستان کنونی، در نبرد با روسها و متحد بخارا کشته شد. از این زمان آسیای میانه دوباره به تعدادی خاننشین تجزیه شد که در سدهی هفده، دیگر هیچیک از آنها مخالف جدی دولت ایرا ن نبودند.
۵- در پایان بهنقش هند در مناسبات ایران و روسیه در نیمهی دوم سدهی شانزده، اشارهی کوتاهی میشود.
همانگونه که پیش از این گفته شد، مغولهای مشهور، متحدان ایران علیه بخارا بودند. روسیه در سدهی شانزده مناسبات دیپلماتیک با دولتهای هند نداشت، اما بهوسیلهی ایران و بخشی از آسیای میانه به آنجا کالا میفرستاد و میکوشید با دولت بزرگ هند – دولتی که زیر سلطهی مغولهای مشهور بود – مناسبات رسمی برقرار کند. در زمان سفارت توفیاکسین (۹۸-۱۵۹۵) سفارش شده بود که اگر سفیران هند نزد شاه آمدند و خواستند با سفیران روسیه ملاقات کنند، آنها را پذیرفته و سخنان ایشان را ثبت کنند،[٨٨] اما از نوشتههای بهجا مانده از سفیران معلوم نیست که چنین ملاقاتهایی انجام شده است یا خیر.
به این ترتیب در نیمهی دوم سدهی شانزده میان دولتهای ایران و روسیه، با حفظ منابع مشترک در جنگ با عثمانی و متحد آن، خان بخارا، تماس دیپلماتیک نزدیک برقرار شد. این مناسبات نزدیک دیپلماتیک در پایان سدهی شانزده و آغاز سدهی هفده، تشکیل ائتلاف قدرتمندی را با شرکت روسیه، ایران و پادشاهی گرجستان علیه عثمانی، بخارا و متحدان آنها، شمخال و خان کوچوم، موجب شد. در این ائتلاف، خانهای قزاقزستان و خوارزم نیز شرکت داشتند و بهوسیلهی مغولهای مشهور حمایت میشدند. عملیات فعال این دولتها بهفروپاشی اتحاد عبدالله خان و عثمانی انجامید. ترکها در این زمان شکست سختی خوردند و تسلط خویش را بر ماوراء قفقاز و شرق آن از دست دادند.
[▲] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده است.
[▲] پینوشتها
[۱]- مدیر گروه تاریخ دانشگاه تربیت معلم تهران
[٢]- نک: ا. پا. شپاکفسکی، تجارت روسیه با ایران در قرون ۱٦ و ۱۷، کیف. ۱۹۱۵، م. و. فسخنر، تجارت دولت روسیه با کشورهای شرق، ج ۲، مسکو، ۱۹۵٦.
[٣]- ن. م. کارامزین، تاریخ دولت روسیه، ۱۸۴۳، ج ۹، ص ۷۸، مثال ۲۵٦؛ ج ۱۰، صص ۴۲-۳۸؛ ج ۱۱، ص ۳۵.
[۴]- برخی از اسناد اکنون در دسترس نیستند و تنها در آثار این مورخ وجود دارند.
[۵]- م. بروسه، بررسی انتقادی تاریخ عصر جدید گرجستان بر اساس مدارک روسی، ۱۸۲٦، ش ۷ و ۸، صص ۹۵-۴۱ س. ا. بیلوکوروف، روابط روسیه با قفقاز، مسکو، ۱۸۸۹.
[٦]- ن. ای. وسلوفسکی، اثرات دیپلماسی و بازرگانی ارتباط روسیه با ایران، مسکو، ۹۸-۱۸۹۰.
[٧]- ای. سوگُرمکی، ارتباط با ایران در زمان گادانوف، مجلهی روسکی و سنتیک، ش ۲۱۰، س ۱۸۹۰، صص ۱۲۴-۱۰۵.
[٨]- ا. زوباشوف کار نیلوویچ، روابط ایران با روسیه با ایران، امسک، ۱۹۱۲.
[۹]- پیش از انتشار مقاله در سال ۱۹٦۱
[۱٠]- نک: رسائل تاریخ اتحاد جماهیر شوروی، دورهی فنودالیزم، اواخر سدهی ۱۵ و اوائل سدهی ۱۷، مسکو، ۱۹۵۵، صص ۲۷۰، ۸۳۲، ۸۳۴، ۸۳۵، تاریخ ایران از دوران قدیم تا اواخر سدهی ۱۸، لنین گراد، ۱۹۵۸، صص ۲-۲۷۱.
[۱۱]- در کارهای تخصصی تاریخ ایران مالکوم سایکس، هیچ یادی از روابط ایران و روسیه در سدهی شانزده نیست، فقط چند نفر از مورخان اروپای غربی بهاین روابط اشاره کردهاند. برای نمونه به کتاب تاریخ عمومی بارباگالو نگاه کنید حتی مورخ بهنامی چون لاکهارت تصور میکرد که تا زمان پتر کبیر، حاکمان ایران، ملت روسیه را چندان مهم نمیدانستند. (ج. مالکولم، تاریخ ایران، لندن، ۱۸۱۵؛ پ. سایکس، تاریخ ایران، لندن، ۱۹۵۱؛ ر. بولارد، انگلیس و خاورمیانه از تاریخ قدیم تا ۱۹۵۰، لندن، ۱۹۵۱، کراوس، روسیه در آسیا، لندن، ۱۹۰۰، کرادو بارباگالو، تاریخ عمومی، تورینو، ۱۹۵۲، ج ۴، قسمت ۲، ص ۹۰۰؛ ل. لاکهارت، سقوط سلسله صفوی و تسلط افاعنه بر ایران، کمبریج، ۱۹۵۸، ص ۵۵.)
[۱٢]- مهدی مجتهدی، ایران و انگلیس، تهران، ۱۳۲۴، صص ۳-۴۱؛ م. افشار، سیاست اروپاییان در ایران، ۱۹۲۱، ص ۲۱. عباس اقبال، مورخ برجسته ایرانی، بهجای تجزیه و تحلیل واقعی روابط دو کشور در سدهی شانزده، دربارهی تهدید قفقاز و گرجستان از جانب روسیه در زمان ایوان چهارم سخن گفته است، تهدیدی که قفقاز و ایران را بهانحلال شمخال داغستان ناچار نمود: عباس اقبال، تاریخ مفصل ایران از استیلای مغول تا انقراض قاجاریه، تهران: ۱۳۲۰، ص ۲۹۲. مورخ مشهور دیگر ایرانی، رضا بازوکی، بیشتر دربارهی روابط دوکشور در سدهی شانزده سکوت کرده است: رضا پازوکی، تاریخ ایران از مغول تا افشاریه، تهران، ۱۳۱٦.
[۱٣]- نجفقلی حسام معزی، تاریخ روابط سیاسی ایران با دنیا، ج اول، تهران، نشر علم، ۱۳۲۴.
[۱۴]- ر. سرداری، تاریخ دیپلماسی ایران، پاریس، ۱۹۴۱، صص ٦-۳۱.
[۱۵]- پیشین، صص ۲۴۷ و ۸٦-۴۴۸.
[۱٦]- تک: وسلوفسکی، پیشین، بیلوکوروف، پیشین، منابع تاریخی ازبکستان، تاجیکستان و ترکمنستان اتحاد جماهیر شوروی، مسکو، تجارت با دولت مسکو و موقعیت جهانی آسیای میانه در سدهی ۱٦ و ۱۷، لنینگراد، ۱۹۳۳.
[۱٧]- سلسلهی صفوی در ایران و آذربایجان از سال ۱۵۰۰ تا ۱۷۲۲ حکومت کرد و در ایران آن دوره را صفویه یا قزلباش مینامند این سلسله از اتحاد قبایل کوچنشین ترک بهوجود آمد و در ایران حاکمیت یافت.
[۱٨]- کارامزین، پیشین، ج ۴، مثال ۲۵٦، ص ۵۱.
[۱۹]- اهمیت اساسی این حوادث مورد پذیرش بیشتر مورخان خارجی معاصر است. برای نمونه مورخ انگلیسی، ا. گراتت، نوشته است سقوط قازان یکی از مهمترین حوادث سدهی اخیر محسوب میشود. (گرافت، تاریخ اروپا از ۱۴۹۴ تا ۱٦۱۰، ج ۴، لندن، ۱۹۴۸، ص ۳۱٦.)
[٢٠]- پاسخ به سفارت سید حسین، ایوان چهارم سفیری به ایران فرستاد. (کارامزین، پیشین، ج ۹، مثال ۲۵٦، ص ۵۱).
[٢۱]- عبداللهخان استاجلو، فئودال بزرگ ایران، خویشاوند شاه، سردار بزرگ، بیگلو بیگی، (حاکم) شیروان (شمال شرقی سرزمین فعلی آذربایجان شوروی) بود. او از ۹۵٦ تا ۹۷۴ هجری (۱۵٦٦.۷/۱۵۴۸.۹ م) در آنجا حکوکت میکرد. عبدالله خان در سرکوب شورش برهان بر ضد قزلباشان در شیروان بهسال ۹-۱۵۴۸ و همچنین در عملیات نظامی علیه ترکان از خود شایستگی نشان داد همچون همهی بیگلربیگیهای سرحدات دولت قزلباش، عبداللهخان حق داشت از طرف شاه سفیر بفرستد و با کشورهای همسایهی سرزمین خود وارد مذاکره شود. فرستاگان عبداللهخان با اهداف تجاری به روسیه میرفتند، بنابراین با فرستادگان شاه که برای انجام مقاصد دیگری در روسیه بودند، مشکلی نداشتند. لقب پادشاه که توسط منابع روسی به حاکم شیروان اعطا شده است. نباید ما را ناراحت کند. در همهی دولتهای شرقی که روسیه با آنها ارتباط داشت، اصطلاح خان بهمعنی حکومت مستقل بود (سلطان عثمانی نیز با این لقب نامیده میشد) در آن هنگام هم چون حاکم ایران عصر صفوی با لقب شاه نامیده میشد (شاهنشاه) و خانها در حکم فئودالهای بزرگ حاکم، حکام مناطق و دستنشاندگان شاه بودند، مترجمان سفرای روس (بهویژه تاتارها) لقب خان شیروان و خانهای دیگر نواحی را لقب شاه (تراز) ترجمه میکردند.
[٢٢]- در این فاصله زمانی اطلاعاتی دربارهی سفارتهایی از خان شیروان (عبدالله خان) به روسیه موجود است. مجموعه سیاحان انگلیسی در حکومت مسکوی در سدهی ۱٦، لنینگراد، ۱۹۳۷، صص ۲۰۰، ۲۰۱، ۲۰۴، دربارهی عبداللهخان نک: حسن روملو، احسن التواریخ، ج ۱، تصحیح سدن باردا، ۱۹۳۱، صص ۴۳۸، ۳۸۳، ۳۴۱، ۳۴، ۳۲۸.
[٢٣]- دربارهی این هجوم تک: پ. ا. سادیکف، «حملهی تاتار و ترک بهاستراخان در ۱۵٦۹» یادداشتهای تاریخی: ۱۹۴٦، صص ٦٦-۱۳۲؛ ن. ا. سمیرنوف، روسیه و ترکیه در قرون ۱٦ و ۱۷، مسکو، ۱۹۴٦، ج ۱، صص ۱۲۰-۹۳؛ دربارهی این هجوم در ادبیات نوین ترکیه نک: تاریخ عثمانی، آنکارا، ۱۹۵۱، ج ۳، صص ۷-۳۳.
[٢۴]- در سال ۱۵٦۷ یعنی دو سال پیش از حمله، سفیر خان خوارزم در استانبول بود و برای آغاز جنگ عثمانی و روسیه، میکوشید. (تاریخ عثمانی، پیشین، ص ۳۴.)
[٢۵]- کارمزین، پیشین، ج ۹، ص ۷۸ و مثال ۱۴۹، ص ۵۱.
[٢٦]- پیشین
[٢٧]- البته بهجز فرانسه، انگلیس نیز که میکوشید با عثمانی علیه فیلیپ دوم متحد شود، در نیمهی دوم سدهی شانزده، در ارتباط دوستانهای با این کشور داشت.
[٢٨]- روسیه و ایتالیا...، مسکو، ج ۲، چاپ دوم، ص ۲۲۷.
[٢۹]- پیشین
[٣٠]- پیشین، ص ۲۳٦.
[٣۱]- لهستان که با روسیه روابط خصمانه داشت، عثمانی و کریمه را با خود همراه داشت، در حالی که میکوشید آنان را علیه روسیه بر انگیزد و عثمانی نیز بهنوبهی خود در لهستان سدهی شانزده، امکان اتحاد علیه روسیه میدید. در پایان سدهی شانزده پادشاه لهستان که از مذاکرات اتحاد روسیه و ایران آگاهی پیدا کرده بود، با هدف کسب اگاهی، یک فرد نظامی با نام شافر را بهایران فرستاد تا از مذاکرات دو کشور آگاهی یابد. (روسیه و تخت پاپ، ج ۱، مسکو، ۱۹۱۲، ص ۴۱۵.)
[٣٢]- روسیه و ایتالیا...، پیشین، ص ۳۴۵.
[٣٣]- امیر خان ترکمن، بیگلربیگی آذربایجان، در یک لحظهی حساس از کمک به حاکم شیروان، قرهباغ و ایروان در برابر ترکان سرباز زد و بهدنبال آن، علیه شاه شورش کرد. بهگفته شرف خان بدلیسی در سال ۹۸٦ هـ (۷۸-۱۵۷۷ م) هفت نفر از سران قبایل قزلباش با یکدیگر کنار آمده و ایران را میان خود تقسیم کردند. (اسکندر بیک ترکمان منشی، تاریخ عالمآرای عباسی، تهران، امیر کبیر، ۱۳۳۴، ص ۵۷-۲۵۴، ۳۰۰-۲۹۹؛ شرف خان بدلیسی، شرفنامه، ۱۸٦۲، ج ۲، صص ٦-۲۵۵.)
[٣۴]- ا. هاتر، تاریخ امپراتوری عثمانی، پاریس، ۱۸۳۷، ج ۷، ص ۷۵، تاریخ عثمانی، پیشین، ج ۳، ص ۵۹.
[٣۵]- اسکندر منشی ؛ پیشین، صص ۹-۲۳٦، ۳-۲۵۲، ۳-۲٦۱، ۷۱-۲۷۰...؛ شرف خان بدلیسی، پیشین، ج ۲، صص ۷٦-۱۲۵۷؛ هاتر، پیشین، ج ۷، ص ۹۴؛ و. د. اسمیرنوف، حکومت کریمه در پناه بنادر عثمانی تا اوائل سدهی ۱۷، ۱۸۸۷، صص ۸-۴۳۷.
[٣٦]- هاتر، پیشین، ج ۷، صص ۹-۷٦،اسکندر منشی، پیشین، ص ۲۳۲
[٣٧]-بهگفته اسکندر منشی، سیمون کارتلپسی همیشه هوادار صفویه بود، اما امیدی بهکمک شاه نداشته و چون نمیخواست کشور خود را در معرض ویرانی قرار دهد، به عثمانی برای رسیدن به قرهباغ اجازه عبور داد. (اسکندر منشی، پیشین، ص ۴۰٦).
[٣٨]- پیشین، ص ۲٦۵.
[٣۹]- پیشین، صص ۳-۲۹۲.
[۴٠]- پیشین، ص ۳۴۵.
[۴۱]- روابط روسیه و کایاردین در سدهی ۱٦ تا ۱۸، مسکو، ۱۹۵۷، ج ۱، ص ۴۷؛ پیشین، صص ٦-۳۵.
[۴٢]- روسیه در این هنگام بهظاهر در صلح با عثمانی بود، اما هنگامیکه سپاهیان شکستخوردهای ترک و تاتار به ترک عقبنشینی کردند (۱۵۷۸-۱۵۷۹)، توسط نظامیان روس از شهر بیرون رانده شدند. بعدها در سال ۱۵۸۳ نظامیان ترک از جانب قزاقان ترک و کاباردین مورد هجوم قرار گرفتند. (وسلوفسکی، پیشین، ج ۱، صص ۵-۳، ۲۳).
[۴٣]- پیشین، صص ۸-۸۸
[۴۴]- پیشین، ص ۱۲۹
[۴۵]- پیشین، صص ۳-۹۲.
[۴٦]- اسمیرنوف، پیشین، صص ۳-۴۴۱.
[۴٧]- ... (وسلوفسکی، پیشین، صص ۸-۱۳۷)
[۴٨]- اسکندر منشی، پیشین، صص ۹-۳۸٦؛ شرف خان بدلیسی، پیشین، ج ۲، صص ۹۴-۲۸٦.
[۴۹]- شرف خان بدلیسی، پیشین، صص ۸-۲۳۴، ۲۸٦، ۲۹۲، ۲۹٦؛ عبدالفاتح فومنی، تاریخ گیلان، ۱۸۵۸، صص ۳٦-۳۰، ۱۰۱-۹۷، اسکندر منشی، پیشین، صص ۴۵۱-۴۴۹؛ حاجی خلیفه، تاریخ مختصر، استانبول، ۱۸٦۹، ج ۱، ص ۹.
[۵٠]- خان احمدخان، حاکم ناحیهی گیلان، از خاندانهای قدیمی، در سال ۹۷۴ هـ (۷-۱۵٦٦) توسط سرداران طهماسب اول دستگیر شد و دوازده سال زندانی بود. پس از مرگ طهماسب او بهگیلان بازگشت و آنجا را از ایران جدا نمود. وی در پایان دههی هشتاد با عثمانی رابطه برقرار کرد و بهامیران قزلباش که مورد خشم شاه عباس اول قرار داشتند و فراری بودند، پناه داد. این کارها باعث شد در سال ۱۰۰۰ هـ (۲-۱۵٦٦) شاه عباس سردار خود، فرهاد خان قرهمانلو، را بهگیلان بفرستد و بهدنبال آن، خاناحمد از راه شیروان بهخاک عثمانی گریخت. (وسلوفسکی، پیشین، صص ۵۵-۱۴).
[۵۱]- پیشین، ص ۱۵۵
[۵٢]- اسکندر منشی، پیشین، ص ۴۳۹؛ شرف خان بدلیسی، پیشین، ص ۲۹۵، تاریخ عثمانی، ج ۳، پیشین، ص ٦۴
[۵٣]- وسلوفسکی، پیشین، ج ۱، صص ۹-۱٦۸، ۱۸۵.
[۵۴]- پیشین، صص ٦-۱۸۵
[۵۵]- پیشین، صص ۲۹۵، ۲۹٦، ۳۰۰، ۳۲۲، ۸-۳۷۱ (برنامهی قرارداد)
[۵٦]- برای نمونه نک: بهصورت خرید سفیر ایران در مسکو بهسال ۱۵۹۵، شامل ۱۲۰ زره، ۱۵ پوت قلع و ٦۰ پوت سرب؛ نک: وسلوفسکی، پیشین، ص ۳۱۱.
[۵٧]- نک: وسلوفسکی، پیشین، ص ۴۳۳، اسکندر منشی، پیشین، صص ۵۰۴، ۵۰٦.
[۵٨]- سفرای روسیه کوشش میکردند شاه را بهواگذاری دربند باکو، و حتی شماخی وادار کنند. نک: وسلوفسکی، پیشین، ج ۱، ص ۳۷۵.
[۵۹]- وسلوفسکی، پیشین، ج ۱، صص ۲۳۲، ۲۳۵.
[٦٠]- در این سالها امپراتور آلمان نیز کوشش کرد بهمنظور تشکیل ائتلاف ضد عثمانی، از راه روسیه با ایران رابطه برقرار کند. (پیشین، ص ۲۳۸).
[٦۱]- سلطان عثمانی نیز بهنفع متحد خود، خان بخارا کوشید شاه عباس را به اتحاد با او علیه امپراتوری رم مقدس متمایل کند. (نک: نوریتینوا، شورش قرهبازیجی دلی حسن در ترکیه، مسکو، ۱۹۴٦).
[٦٢]- دربارهی شورش کردها در اطراف شهر سلماس علیه ترکها و تمایل آنها به شاه عباس تک اسکندر منشی، پیشین، ص ٦۳۷، دربارهی طرفداری از صفویه در تبریز نک: پیشین، ص ٦۳۹؛ دربارهی هوادارن شاه عباس در میان طبقات عالی نظامیان ماوراء قفقاز نک: م. برخورداربان، تاریخ آلبانی، تقلیس، ۱۹۰۷، ج ۲، صص ۳۷، ٦۰.
[٦٣]- س. کاکاش وگ. تکناندر، سفر بهایران از طریق مسکو، مسکو، ۱۸۹٦، ص ۴۱.
[٦۴]- متأسفانه اسناد روسی مربوز بهاین سالها موجود نیستند و نقلقولها دربارهی انعقاد قرارداد سری ایران و روسیه و یادداشتهای سفرای امپراتوری کاکاش و تکتاندر، منحصر بهفرد هستند. همینطور در کتابهای تاریخی ایرانی، تفصیل مشخصی وجود ندارد. حملهی بوتورلین بهشمخال، تأیید غیرمستقیم این مسئله است.
[٦۵]- حمله بوتورلین با روابط ایران و روسیه مرتبط بود. نک: کوشیف. مختصر تاریخ اتحاد شوروی، دورهی فئودالیسم، اواخر سدهی ۱۵ و اوائل سدهی ۱۷، صص ۵-۸۳۴.
[٦٦]- در سال ۱۵۹۱ پیک شاه عباس اول، کایا، توسط شمخالیان تاراج شد تک وسلوفسکی، پیشین، ص ۱٦۰ در سال ۱۵۹۳ دولت روسیه بهمنظور تنبیه شمخال، دستهی نظامی خوروستین را به آنجا فرستاد. نک: بیلوکوروف پیشین.
[٦٧]- وسلوفسکی، پیشین، ج ۱، ص ۲۷۳.
[٦٨]- پیشین، ج ۱، ص ۲۸٦
[٦۹]- اسکندر منشی، پیشین، ص ٦۴۸.
[٧٠]- بهگفتهی اسکندر منشی؛ کنستانتین نزد طهماسب فرستاده نشد، بلکه نزد نوهی او، حمزه میرزا، برادر شاه عباس روانه گردید. (وسلوفسکی، پیشین، ص ۲٦۴).
[٧۱]- تاریخ گرجستان، تفلیس، ۱۹۵۰، ص ۳۴٦.
[٧٢]- بعدها پس از اینکه شاه عباس شیروان را فتح کرد و هنگامی که کنستانتین دستهای از نظامیان را فرماندهی میکرد. شاه او را بهکاختی فرستاد و در آنجا، شاهزاده با بیرحمی پدر و برادر خود را کشت. اما پس از آن، خود توسط گرجیان بهقتل رسید. (در این باره که بخارا متحد عثمانی بود؛ نک: هاتر، پیشین، ج ۱۲، ص ۲۸۰، وسلوفسکی، پیشین، ج ۱، ص ۲۳٦؛ تاریخ عثمانی، ج ۳، ص ۳۷)
[٧٣]- در منابع عبدالمؤمن در هنگام حیات پدرش، خان کوچک نامیده میشود، در برابر عبدالله که خان بزرگ نامیده شده است؛ نک: اسکندر منشی، پیشین، ص ۵۴۹.
[٧۴]- تا این زمان خان خوارزم دشمن روسیه بود. نک: پیشین، ص ۴۴۹، بعدها یکی از شاهزادگان خوارزم بهنام محمد کولی از روسیه سر درآورد، در آنجا خدمت کرد و در حمله بهتاتارستان در سال ۱۵۹۸ شرکت نمود. نک: زوکوفسکی، روابط روسیه با بخارا و خیوه در سه سده اخیر، مسکو، ۱۹۱۵، ص ۱۹.
[٧۵]- خانوادهی فراری آستراخان در بخارا پناهگاهی یافت.
[٧٦]- عنوان کوچوم برای عبدالله بهمعنای ابراز دوستی است؛ نک: منابع تاریخی ازبکستان، تاجیکستان و ترکمنستان اتحاد جماهیر شوروی، پیشین، ص ۲۹٦.
[٧٧]- بیلوکوروف، پیشین، ص ۲۷۹.
[٧٨]- در سال ۱۵۹۵ سفیر خانهای قزاقزستان در مسکو اجازه خواست برای اتحاد علیه بخارا با سفیر ایران مذاکره کند.تک منابع تاریخ ازبکستان، تاجیکستان و...، پیشین، ص ۲۹۲.
[٧۹]- وسلوفسکی، پیشین، ج ۱، صص ۳۸۴-۲۹۵ و ج ۲، ص ۳۰.
[٨٠]- اسکندر منشی، پیشین، صص ۳-۵۲۲.
[٨۱]- پیشین، صص ۸-۵۴۷.
[٨٢]- تک منابع تاریخی ازبکستان، تاجیکستان و ترکمنستان...، پیشین :۹-۲۹٦، بیلوکوروف. پیشین، ص ۲۷۹، وسلوفسکی، پیشین، ج ۱، صص ۳٦٦.
[٨٣]- اسکندر منشی، پیشین، ص ۵۵۳.
[٨۴]- پیشین، ص ۵۵۵.
[٨۵]- نک: اسکندر منشی، پیشین، صص ۳۰-۱۴، ۲۹؛ وسلوفسکی، پیشین، صص ۲۸۵ و ۱۱۰
[٨٦]- حاکم هرات در این بین کشته شد.
[٨٧]- در سال ۹۹۹هـ /۱۵۹۱.۲ م شاه عباس و اکبر دربارهی اتحاد علیه عبدالله مذاکره کردند. دربارهی برخوردهای هند و بخارا و دوستی ایران با اکبر درامور سفارتی روسیه، اسنادی وجود دارد. ( وسلوفسکی، پیشین، ج ۱، ص ۳۴۲؛ همچنین نک: روابط هند و ایران و چند اثر دیگر از جواهر لعل نهرو، تهران، ۱۹۵۹، ص ۴۵).
[٨٨]- ...
[▲] جُستارهای وابسته
□
[▲] سرچشمهها
□ ا. پ. نووا سیشف، روابط سیاسی ایران و روسیه در نیمهی دوم سدهی شانزده، برگردان: دکتر محمدتقی مختاری، فصلنامهی تاریخ روابط خارجی، شمارهی ۲۰، صص ۱۵-۳۶