جستجو آ ا ب پ ت ث ج چ ح
خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ
ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی

۱۳۹۴ آبان ۹, شنبه

آسیب‌شناسی انتخابات در افغانستان

از: محمد‌فهیم نعیمی

آسیب‌شناسی انتخابات در افغانستان



آسیب‌شناسی انتخابات در افغانستان

چرا هر‌بار انتخابات در افغانستان با بحران مواجه می‌شود؟



بخش اول

مقدمه: پس از روی‌کار‌‌آمدن رژیم جدید سیاسی در سال ۲۰۰۱ میلادی در افغانستان تا به حال، بر اساس قانون اساسی جدید که خود در سال ۲۰۰۴ از جانب لویه‌جرگه قانون اساسی به تصویب رسیده است، سه بار انتخابات ریاست‌جمهوری، سه بار انتخابات شورای ملی و دو‌بار انتخابات شوراهای ولایتی برگزار شده است. برخلاف قانون اساسی، دولت افغانستان تا هنوز نتوانسته ‌انتخابات شوراهای ولسوالی، انتخابات شوراهای قریه، انتخابات شهرداری‌ها و شوراهای شهرداری را ‌برگزار کند.

از تجربه انتخابات در افغانستان زمان زیادی نمی‌گذرد؛ اما در یک نگاه کلی، انتخابات‌های برگزار‌شده در افغانستان نشان می‌دهند که تقریباً تمام آن‌ها با بحران‌های جدی مواجه بوده‌اند. این بحران‌های انتخاباتی‌، بی‌ثباتی سیاسی را نیز به دنبال داشته‌اند. جدی‌ترین مورد این بی‌ثباتی سیاسی در نتیجه انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۲۰۱۴ به مشاهده رسید که در نتیجۀ آن، برخلاف قانون اساسی افغانستان «حکومت وحدت ملی» به میان آمد. هدف اصلی این پژوهش، جست‌وجوی پاسخ به این پرسش‌ها‌ست که چرا انتخابات در افغانستان هر‌بار‌ با بحران مواجه می‌شود؟ چه آسیب‌هایی در نظام سیاسی و نظام انتخاباتی کشور وجود دارد که در نتیجۀ آن انتخابات سببی برای بی‌ثباتی سیاسی می‌گردد؟ کدام راه‌حل‌ها می‌توانند سبب رفع آسیب‌های نظام سیاسی و نظام انتخاباتی افغانستان شوند تا در نتیجه از بحرانی‌شدن انتخابات و به تبع آن از بی‌ثباتی سیاسی در آینده جلوگیری شود؟

در حالتی که افغانستان در نتیجۀ انتخابات بحرانی ریاست‌جمهوری سال ۲۰۱۴ در شوک به‌سر می‌برد و تلاش‌های زیادی در جریان است تا اصلاحات لازم در نظام انتخاباتی افغانستان وارد شود، به‌ویژه این‌که بحث اصلاح قانون اساسی افغانستان نیز مطرح است، اهمیت پرداختن به این مسئله بیشتر از هر‌وقت دیگری نمایان می‌شود.

برای این‌که بتوانیم آسیب‌های واقعی نظام انتخاباتی را شناسایی کنیم، ناگزیر‌یم نه‌تنها به نظام انتخاباتی افغانستان از لحاظ حقوقی نگاه کنیم و ببینیم که در کجاهای نظام کاستی وجود دارد، بلکه باید از نظام انتخاباتی فراتر رفته و تمام نظام سیاسی دولت را نیز مورد بررسی قرار دهیم. اگر بپذیریم که دولت به‌عنوان یک ارگانیزم اجتماعی دارای بخش‌هایی است که به صورت سیستماتیک با همدیگر وصل‌اند، پس باید بپذیریم که وجود مشکل ساختاری، سیاسی و یا حقوقی در یک بخش نظام دولت، می‌تواند بخش‌های دیگر را تحت تأثیر قرار دهد. با این پیش‌فرض، برای بررسی آسیب‌های نظام انتخاباتی ما ناگزیر‌یم ساختار قدرت سیاسی و چگونگی توزیع قدرت ‌را از یک‌جانب، و از جانب دیگر کاستی‌های قوانین انتخاباتی و کمیسیون‌های انتخاباتی را که بیشتر جنبۀ حقوقی دارند، مورد مداقه قرار دهیم.

‌این پژوهش با طرح دو پرسش اساسی تلاش صورت می‌گیرد تا برای حل معضلات کلان انتخابات افغانستان تنها در حوزه نظام انتخاباتی بحث نشود، بلکه ریشه‌های این معضلات در مسئله توزیع قدرت سیاسی نیز جست‌وجو گردد. بدین ترتیب، مشکلات کوچک و متوسط انتخابات از حوزه بحث این پژوهش خارج می‌شود. تنها ریشه‌های آن‌عده از مشکلات انتخاباتی جست‌وجو می‌شود که سبب بحران انتخاباتی و در نتیجه باعث بی‌ثباتی سیاسی در افغانستان شده‌اند.

نهادهایی که مسئولیت آوردن اصلاحات در نظام انتخاباتی افغانستان را بر عهده دارند، می‌توانند از این پژوهش و سایر تحقیقاتی که در این زمینه صورت گرفته است، استفاده کنند تا ‌اصلاحات به‌میان‌آمده در نظام انتخابات افغانستان از جامعیت و کمال لازم برخوردار شود.


پرسش اول: کدام آسیب‌های موجود در ساختار قدرت سیاسی افغانستان به بحرانی‌شدن انتخابات کمک می‌کند؟

برای این‌که بدانیم چرا نظام انتخاباتی افغانستان به‌درستی عمل نمی‌کند و چرا انتخابات در این کشور، هر‌بار‌ با بحران‌های شدیدی مواجه شده و ‌بی‌ثباتی سیاسی را در پی می‌آورد، باید ببینیم که وضعیت کُلی ساختار قدرت سیاسی در افغانستان چگونه است. «نظام‌های انتخاباتی فقط یک بخش از بخش‌های متعدد و به‌هم‌وابسته نظام‌های حکومتی و قواعد و راه‌های دسترسی به قدرت هستند. طراحی موفقیت‌آمیز نظام‌های انتخاباتی مستلزم نگریستن به چارچوب نهادهای سیاسی به‌عنوان یک کُل است: تغییر یکی از اجزای این چارچوب احتمالاً باعث تغییراتی در شیوه کار سایر نهادهای درون آن چارچوب خواهد شد.» (رینولدز و دیگران، ۱۳۹۱، ص ۲۹)‌ باید دیده شود که در کنار موجودیت یک نظام انتخاباتی، آیا قوه‌های سه‌گانۀ دولت به درستی عمل کرده و یکدیگر را مهار می‌کنند یا خیر؟ با توجه به تنوع قومی و پیشینه کشمکش‌های قومی، آیا ساختار سیاسی دولت در افغانستان طوری طراحی شده که قدرت را به صورت عادلانه میان تمام مردم افغانستان توزیع کند و رقابت سیاسی برای به‌دست‌آوردن قدرت را به یک رقابت مفید تبدیل کند؟ دانستن این دو امر، به خاطری مهم است که یک نظام انتخاباتی تنها می‌تواند در چارچوب یک دولت دموکرات که در آن تقسیم و توزیع قدرت سیاسی به شکل عرضی (تفکیک قوا) و به شکل طولی (دولت غیر‌متمرکز) جا افتاده باشد، عمل کند. در کشوری که تفکیک قوا در عمل وجود نداشته باشد و یا این‌که قدرت سیاسی به صورت عادلانه مطابق قانون اساسی در سطح جامعه توزیع نگردیده باشد، نباید از نظام انتخاباتی توقع معجزه داشته باشیم.


۱) توزیع طولی قدرت سیاسی (دولت غیر‌متمرکز):

پیش از آن‌که به چگونگی توزیع عادلانه قدرت سیاسی در افغانستان توجه کنیم، بهتر است تعریفی از قدرت و به‌ویژه قدرت سیاسی داشته باشیم؛ این‌که مراد ما از قدرت سیاسی چیست و توزیع قدرت سیاسی چه آثاری را ممکن است در جامعه به بار آورد؟

به باور اندیشمندان علوم انسانی، قدرت عبارت از توانایی یک فرد یا افراد در اعمال اراده بر فرد یا افراد دیگر است؛ اما قدرت سیاسی فراتر از مفهوم قدرت محض بوده و نیازمند مشروعیتی است تا ادامۀ آن را توجیه کند. یکی از راه‌های کسب مشروعیت برای قدرت سیاسی، انتخابات است. به گونۀ مثال، از طریق انتخابات مردم به قدرت سیاسی رییس‌جمهور و یا نمایند‌گان‌شان در شورای ملی مشروعیت لازم را می‌بخشند. وقتی قدرت سیاسی از مشروعیت لازم برخوردار شد، به اقتدار سیاسی تبدیل می‌شود. در قدم بعدی، این اقتدار سیاسی است که به فرد یا افرادی توانایی عمل سیاسی برای اتخاذ تصامیم و یا ایجاد تغییرات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی را می‌دهد. حال، کسانی که در یک نظام دموکراتیک اقتدار سیاسی را به دست آورده‌اند، فرصت آن را می‌یابند تا در چارچوب قوانین موجود برای اهداف اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی که برای جامعه تعریف کرده‌اند، تلاش بورزند. در نتیجه، تصامیم حزب یا تیمی که قدرت سیاسی را در یک کشور به‌دست آورده است، تعیین‌کنندۀ چگونگی وضعیت همان کشور در چند سال آینده است. چگونگی جایگاه کشور متذکره در چند سال آینده‌، بستگی دارد به این‌که حزب و یا گروه سیاسی‌ای که اقتدار سیاسی را به‌دست دار‌د، چه برنامه‌هایی دار‌د و چگونه تصمیم‌گیری می‌کند.

حال، با مقدمه‌ای که ارائه شد، پرسش اصلی این است که چرا و چگونه باید قدرت سیاسی در افغانستان به صورت طولی و عادلانه توزیع شود؟ توزیع عادلانه قدرت سیاسی چرا با انتخابات سالم در ارتباط است؟

اگر به دور دوم انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۲۰۱۴ افغانستان نگاهی واقع‌گرایانه داشته باشیم، مشاهدات ما نشان می‌دهد که سیاست‌مداران افغانستان در دو ائتلاف بزرگ سیاسی دور هم جمع شدند تا برای به‌دست‌آوردن کرسی ریاست‌جمهوری رقابت کنند. هرچند در این دو ائتلاف بزرگ سیاسی به رهبری دکتر اشرف غنی و داکتر عبدالله، سیاست‌مدارانی به نمایندگی از قومیت‌های مختلف حضور داشتند، اما ‌نسبت‌داشتن این دو تیم بزرگ سیاسی را به دو قوم افغانستان، پشتون و تاجیک، به وضوح می‌شد دید. از جانب دیگر، اگر به قانون اساسی، سایر قوانین و فضای واقعی سیاست در افغانستان مراجعه کرده و صلاحیت‌های رییس‌جمهور را مشاهده کنیم، می‌بینیم که رییس‌جمهور افغانستان صلاحیت‌های خیلی گسترده از تعیین رییس قوۀ قضائیه گرفته تا تعیین وزرا، رییس امنیت ملی، والیان و حتا قومندانان امنیه را دارد. این‌جاست که یکی از علت‌های عمدۀ بحرانی‌شدن انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۲۰۱۴ افغانستان چهر می‌نماید و آن ‌این‌که در میان دو گروه رقیب هرگاه یکی در انتخابات برنده می‌شد، تیم دومی تقریباً به صورت کامل از ساختار دولت به‌دور می‌ماند و به حاشیه رانده می‌شد.


[] يادداشت‌ها




[] پی‌نوشت‌ها

نعیمی، محمد‌فهیم، آسیب‌شناسی انتخابات در افغانستان، روزنامۀ جامعه باز، سال سوم - شمارۀ ۴۹٨، چهارشنبه، ٣م سرطان ۱۳۹۴


[] جُستارهای وابسته




[] سرچشمه‌ها

وب‌سایت روزنامه‌ی جامعه باز