|
ظهور افغانستان نوین
فهرست مندرجات
کتابشناسی تاریخ افغانستان
ظهور افغانستان نوین (به انگلیسی: The Emergence of Modern Afghanistan: Politics of Reform and Modernization)، یك اثر تحقیقی، نوشتهی وارتان گريگوريان است که در سال ۱۹٦۹ میلادی (۱۳۴٨ خورشیدی) به زبان انگلیسی منتشر گردید.
این کتاب، برای اولینبار توسط «علی عالمی كرمانی»، مترجم افغان بهفارسی ترجمه شده و در سال ۱۳٨٨ در تهران بهچاپ رسیده است. در این کتاب، نویسنده تلاش كرده است تا تكامل تدریجی افغانستان نوین را كه از عصر «امیر شیرعلیخان» در این كشور آغاز شده است ترسیم كند.
▲ | موضوع کتاب |
موضوع اصلی کتاب «ظهور افغانستان نوین»، بررسی توسعهی اجتماعی، اقتصادی و سیاسی افغانستان در یک دورهی زمانی ٦٦ ساله یعنی میان سالهای ۱٨٨٠ میلادی (۱٢۵۹ خورشیدی) تا ۱۹۴٦ میلادی (۱۳٢۵ خورشیدی) است. نویسنده به مدت ٨ سال بین سالهای ۱۹٦٠ میلادی (۱۳۳۹ خورشیدی) تا ۱۹٦٨ میلادی (۱۳۴٧ خورشیدی) روی این موضوع کار کرده است و آنگونه كه در مقدمه كتاب به آن اشاره شده است، وی، برای تكمیل تحقیقات در مورد تاریخ مدرن افغانستان، بیش از هشت سال وقت صرف كرده و برای این منظور سفرهایی به کشورهای انگلستان، فرانسه، افغانستان، هند، پاكستان، ایران و لبنان داشته است. منابع نویسنده در این اثر، كتابهای موزهی انگلیس و اداره ثبت احوال لندن، كتابخانهی ملی پاریس، كتابخانهی دانشگاه آمریكایی بیروت، كتابخانهی مجلس تهران و بسیاری از كتابخانههای مشهور منطقهای و بینالمللی بوده است، كه نام تمام آثاری كه در این كتاب مورد استفاده قرار گرفته، در پایان كتاب ذكر شده است.
▲ | ساختار کتاب |
ظهور افغانستان نوین، شامل یک دیباچه، یک مقدمه و ۱۴ فصل و بخش توضیحات است. نویسنده در فصلهای این کتاب به ترتیب تحولات و فراز و نشیبهای افغانستان را در طی این برههی زمانی بررسی نموده است.
فصل اول كتاب به معرفی افغانستان و مرزهای این كشور اختصاص یافته و نویسنده بهطور مختصر به تاریخ اجتماعی و اقتصادی افغانستان اشاره كرده است. حملهی «مغول» و «تیمور لنگ» به افغانستان و تاثیر ایران شعیه مذهب بر این كشور از دیگر مباحثی است كه در فصل اول كتاب آمده است. عوامل تفرقهانگیز، نام فصل دوم كتاب است كه در این فصل اختلافات نژادی، فرقهگرایی و بافت اجتماعی مردم افغانستان مورد تحلیل قرار گرفته است. نویسنده بزرگترین مشكل این كشور را در بافت نژادی و ساختار اجتماعی-اقتصادی این كشور میداند و بر این باور است كه اختلافهای زبانی، قومی، فرهنگی و مذهبی؛ اغلب با ساختارهای اجتماعی نیمهفئودالی، قبیلهای و عشیرهای همراه بوده و موانع عمدهای بر سر راه توسعه و وضعیت نوآوری در این كشور بودهاند. وارتان گریگوریان در این فصل به بافت اجتماعی اقوام ساكن در افغانستان و مذاهب رایج در میان آنها پرداخته و در مورد پیشینهی اقوام پشتون، تاجیك، هزاره، ترك، ازبك، تركمن، قزلباش، ایماق، نوریها و بلوچهای این كشور اطلاعاتی ارائه كرده است. فصل سوم ظهور افغانستان نوین به اصلاحات لرزانی كه توسط «امیر دوستمحمدخان» و «امیر شیرعلیخان» در افغانستان صورت گرفته، اختصاص یافته است. نویسنده در این بخش به وضعیت اقتصادی و اجتماعی آن دوران اشاره كرده و چنین نتیجه گرفته است كه در دوران حكومت دوستمحمدخان هیچگونه دستآورد آموزشی یا فرهنگی ثبت نشده است و امیر دوستمحمدخان هیچگاه به تغیرات ساختاری تن در نداده و اكثر رهبران قومی حكومت او بیسواد بودهاند. اما بر خلاف آنچه كه نویسنده در مورد دوستمحمدخان گفته است در مورد امیر شیرعلیخان قضاوت دیگری دارد و طبق آماری كه ارائه كرده است امیر شیرعلیخان را فردی با كفایت نشان داده است كه با ابتكارات خودش تغییرات چشمگیری در افغانستان ایجاد كرده و این كشور را وارد مرحله نوینی از ترقی و پیشرفت كرده است. در فصل چهارم كتاب، نویسنده به معاهدات همسایه غربی افغانستان با انگلستان، و جنگهای افغان و انگلیس و موضع روسیه در آن گیر و دار اشاره كرده است. طبق شواهدی كه در این بخش به آن استناد شده است، تحولات جدیدی كه در منطقه صورت گرفت بریتاینا را مجبور كرد تا سیاستهای خود در افغانستان را دوباره ارزیابی كند. بر اساس این كتاب، یك آلترناتیو آن بود كه افغانستان را به چند امارت تقسیم كند، اما به دلایل زیادی طرح تجزیه افغانستان به تعویق افتاد كه این دلایل در كتاب ذكر شده است. در فصل پنج كتاب نویسنده به سلطنت مطلقه «امیرعبدالرحمانخان» پرداخته و اوضاع اجتماعی، سیاسی، اصلاحات و تغییراتی كه در زمان او صورت گرفته را مورد بررسی قرار داده است. در این بخش به سیاست عبدالرحمانخان در برخورد با مخالفان قبیلهای اشاره شده و آنگونه كه نویسنده ذكر كرده است امیر از رقابتهای استعماری انگلیس و روسیه برای اهداف سیاسی خود بیشترین بهره را كرد و با قبایلی كه با مخالفت امیر برخاسته بودند مقابله كرد. فعالیتهای «محمود طرزی» و انتشار «سراجالاخبار" كه نقطه عطفی در تاریخ مطبوعات افغانستان بود در فصل دیگری از كتاب مورد كاوش قرار گرفته است. آنگونه كه نویسنده كتاب ذكر كرده است، طرزی و همكاران او بهعنوان مبلغان مدرنیسم، بهدنبال تحلیل فاكتورهایی بودند كه سبب افول افغانستان و بهطور كلی جهان اسلام شده بود، زیرا طرزی بر این باور بوده كه یكی از دلایل عمده عقبافتادگی افغانها كوتاهی و غفلت آنان از تحصیل و علم بوده است. سازگاری تجددگرایی با اسلام، اهیمت تحصیل و دیگر جنبه های تجدد خواهی، ناسیونالیسم هم پیمان نوگرایی، پان اسلامیسم و پان آسیائیسم و تاثیر سراج الخبار از عنوانهای دیگراین این بخش از كتاب است. «حبیبالله خان» در جستوجوی مطلقنگری و تجددخواهی عنوان فصل هفتم كتاب است كه در این بخش به اصلاحات نظامی، آموزشی، پزشكی و اجتماعی كه در دوران وی صورت گرفته اشاره شده است. نگاهی به آغاز صنعت مدرن در افغانستان، توسعه ارتباطات و تجارت نیز از بخشهای دیگر این فصل از كتاب است. در فصل هشتم كتاب به خیزش ناسیونالیسم افغان اشاره شده و فصل نهم كتاب حكومت «امانالله خان» مورد بررسی قرار گرفته است، كه در این دوره افغانستان علیه هند و بریتانیا وارد جنگ شد و به استقلال دست پیدا كرد. در این فصل نویسنده اصلاحات اماناالله خان را به كاوش گرفته است، اصلاحاتی كه قصد داشت جامعه افغانستان را در ساختار فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی تغییر دهد كه در میانه راه با یك شورش خونین مواجه شد كه هرجومرج حاصل از آن به پایان اصلاحات ختم شد. در فصلهای بعدی كتاب به حكومتهای دوران «حبیباالله كلكانی»، «نادرشاه» و «محمدظاهر شاه» اشاره شده و نویسنده اوضاع اجتماعی، سیاسی و اقتصادی آن دوران را از زوایای گوناگون مورد نقد و بررسی قرار داده است.
[▲] يادداشتها
[▲] پيوستها
...
[▲] پینوشتها
...
[▲] جُستارهای وابسته
□
□
□
[▲] سرچشمهها
□
□
□
□
[▲] پيوند به بیرون
□ [۱ ٢ ٣ ۴ ۵ ٦ ٧ ٨ ٩ ۱٠ ۱۱ ۱٢ ۱٣ ۱۴ ۱۵ ۱٦ ۱٧ ۱٨ ۱۹ ٢٠]
ردهها: │ کتابشناسی │ کتابهای تاریخ افغانستان