جستجو آ ا ب پ ت ث ج چ ح
خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ
ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی

۱۳۹۵ اسفند ۷, شنبه

ساریانیدی، ویکتور

از: دانشنامه‌ی آریانا

ویکتور ساریانیدی

باستان‌شناسانباستان‌شناسی افغانستان

ویکتور ایوانویچ ساریانیدی (به انگلیسی: Viktor Ivanovich Sarianidi) (به روسی: Виктор Иванович Сарианиди) (به یونانی: Βίκτωρ Σαρηγιαννίδης) (زاده‌ی ۱۹۲۹ م - درگذشته‌ی ۲۰۱۳ م)، باستان‌شناس سرشناس شوروی سابق، یونانی‌تبار و اهل کشور اربکستان بود. از او به‌عنوان کاشف بزرگ‌ترین گنجینه‌ی طلای جهان باستان در طلاتپه‌ی شمال افغانستان یاد می‌شود.


زندگی‌نامه
پروفسور ویکتور ساریانیدی

ویکتور ایوانویچ ساریانیدی، در ۲۳ سپتامبر ۱۹۲۹ میلادی، در یک خانواده‌ی از تبار یونانی پونتیک (Pontic Greeks)، در شهر تاشکند کشور ازبکستان به‌دنیا آمد. پدر و مادرش - یوآنس ساریانیدی (Ioannis Sarianidi) و آتنا ساریانیدی (Athena Sarianidi)، در دهه‌ی ۱۹۲٠ میلادی، از یالتا، یکی از شهرهای کریمه در جنوب اوکراین، به ازبکستان مهاجرت کردند. ویکتور، در همان شهر زادگاه خود، در سال ۱۹۵۲، در دانشگاه ملی ازبکستان تحصیلات عالی را به پایان رسانید. سپس مدرک کارشناسی ارشد را، در سال ۱۹٦۱، از موسسه باستان‌شناسی آکادمی علوم شوروی در مسکو به‌دست آورد. پس از آن، او تز دکترای خود را با عنوان «دوره‌های برنز و آهن در افغانستان» در سال ۱۹٧۵ نوشت.

ویکتور، زمانی‌که هنوز یک دانشجو بود، در سال ۱۹۴۹، کار در محوطه‌های باستان‌شناسی ترکمنستان را زیر نظر ام. ای. ماسون (M. E. Masson) آغاز کرد. پس از آن‌که از دانشگاه فارغ‌التحصیل شد، به‌مدت دوسال در موزه‌ی تاریخی سمرقند، به‌کار پرداخت.

او که در آسیای مرکزی رشد و پرورش یافته بود، به تاریخ و گذشته این خطه‌ی باستانی سخت علاقه داشت و همین علاقه سبب شد تا نخستین کارهای باستان‌شناسی خود را در مناطق ازبکستان و ترکمنستان انجام بدهد که در نتیجه موفق به کشف مدنیت‌های عصر برنز (هزاره سوم و دوم پیش از میلاد) در صحرای قره‌قوم شد.

او در آغاز، در کاوش‌های باستان‌شناسی آرامگاه طاهربای (Tahirbey)، یاز دیپ (۱۹۵۵-۱۹۵٦) (Yaz Depe) و طوقلوق (Togolok) (در دهه‌ی ۱۹۷٠ میلادی) شرکت کرد. از سال ۱۹۷۴، بر حفریات باستانی ترکمنستان نظارت کرد که منجر به رونمایی فرهنگ مرغیانه (یا مارگوش) شد و در نهایت، در سال ۱۹۹٠، بیش از ۲٠٠ شهرک متعلق به عصر برنز و اوایل عصر آهن در آن‌جا کشف شد.

هم‌چنین وی، در سال ۱۹۷٦، بقایای فرهنگ عصر برنز در صحرای قره‌قوم را کشف کرد. این فرهنگ مجموعه‌ی باستان‌شناسی باختر-مرو (Bactria-Margiana Archaeological Complex) یا تمدن آمودریا نام گرفت.

ساریانیدی، پیش از آن، در سال ۱۹٦۹ به‌دنبال بقایای تمدنی که شامل مجموعه‌ی باستانی مرو–باختر می‌شد به افغانستان آمد تا حفریات خود را از شمال آمودریا و صحرای قره‌قوم به جنوب آمودریا منتقل کند؛ زیرا، او می‌‌پنداشت که در این مناطق همانند صحرای قره‌قوم می‌توان آثار بازمانده‌ی از مدنیت‌های عصر برنز را دریافت کرد.

به باور سریانیدی مردمان دو سوی دریای آمو در طول تاریخ دارای تمدن و فرهنگ شبیه به‌هم بوده‌اند و حتی از لحاظ تباری خویشاوند به‌شمار می‌روند. او حدود ۹ سال در جنوب آمودریا به حفریات پرداخت و بسا نشانه‌ها و آثار باستانی را که مربوط به مدنیت‌های عصر برنز در افغانستان بود، به‌دست آورد. او معتقد بود که حوزه‌ی در آسیای مرکزی، چهارمین کانون تمدن شهری، پس از دره‌های رود نیل، سند و دجله‌وفرات است.

اما در میان همه یافته‌های باستان‌شناسی او، مهم‌ترین کشف همانا دریافت گورستان شاهی در منطقه‌ی موسوم به طلا تپه بود. ساریانیدی، در سال ۱۹۷۸ شش گور در طلاتپه، شمال افغانستان، با قدمت تاریخی سده‌ی اول پیش از میلاد، را کشف کرد که ثروت سرشاری از جواهرات گرانبها را در خود جای داده بودند. این زیورآلات به طلای باختری معروف هستند. در این مورد گفته می‌شود:

    در روزهای سردِ پاییز ۱۳۵۷ (۱۹۷۸ میلادی) گروهی از باستان‌شناسان افغان و روس به‌سرپرستی باستان‌شناس معروف روس ویکتور ایوانویچ سیریانیدی در میان تپه‌های ریگی شمال افغانستان در منطقه‌ی که به «طلا تپه» موسوم است و در ۵ کیلومتری شمال شهر شبرغان موقعیت دارد، در میان بیم‌وامید - بیم از احتمال درگیری‌های مسلحانه در منطقه (سال ۱۹۷۸ مصادف است با سال به‌قدرت رسیدن حزب دموکراتیک خلق افغانستان و آغاز درگیری‌های داخلی) و امید برای یافتن یکی از بزرگ‌ترین گنجینه‌های طلایی جهان باستان - مشغول کاوش و حفریات بودند تا پرده از رازی که دوهزار سال در دل خاک مدفون بود، بردارند.

پروفسور سیریانیدی که ریاست این گروه باستان‌شناسان را به‌عهده داشت، در آن‌جا هفت گور را کشف کرد. اجساد در این گورها با هزاران قطعه طلا تزئین شده بودند و این یک کشف خارق‌العاده در تاریخ باستان‌شناسی افغانستان و منطقه محسوب می‌شود.

وی با آن‌که می‌دانست اقلیم و آب‌وهوا برای ادامه‌ی کار حفریات مناسب نیست، اما در طی چند هفته کار متراکم و متمرکز تمام اعضای گروه خود را واداشت تا گورها را با دقت و وسواس بکاوند، خاک‌های آن‌ها را غربال کرده و طلاهای به‌دست آمده را پس از ثبت و فهرست‌بندی در صندق‌های مخصوص مهروموم کنند.

سریانیدی موفق شد از شش گور مجموعاً ۲۱۶۱۸ قطعه اثر باستانی که شامل آثاری از طلا، نقره و عاج فیل می‌شد و هر کدام به‌شکل بسیار ظریف و زیبا اشکال مختلف مانند زیورآلات، کمربند، تاج، مجسمه‌های حیوانات افسانه‌ای چون اژدهای بالدار، تندیس‌های خدایان، شمشیر و خنجر را داشتند؛ به‌دست بیاورد، اما او به‌دلیل خرابی اوضاع امنیتی نتوانست در ساحه به کاوش‌های خود ادامه بدهد و در نتیجه هفتمین گور حفرناشده رها شد که بعدها توسط مردم محلی و قاچاقبران آثار باستانی مورد دستبرد قرار گرفت و تاراج شد.

پروفسور سیریانیدی، در سال ۲٠٠۳ زمانی‌که گنجینه طلا تپه از مخفیگاه آن در زیرزمینی‌های کاخ ریاست جمهوری افغانستان بیرون آورده می‌شد، حضور داشت

کاوه آهنگر، پژوهشگر تاریخ اهل افغانستان، می‌نویسد:

    اجسادی که در شش گور کاوش شده قرار داشتند پنج زن و یک مرد را شامل می‌شدند؛ جسدی که در گور ششم قرار داشت، متعلق به یک زن جوان ۲۵–۳۰ ساله بود که تاجی از طلای ناب به‌سر داشت. تاج این شاهدخت باستانی طوری طراحی شده بود که در حین کوچ و حرکت بتوان آن‌را در هم‌پیچید و در جایی نگهداشت.

    گنجینه‌ی طلا تپه به قبایل کوشانی که هنوز زندگی بادیه‌نشینی داشتند و تازه از سرزمین‌های آن‌طرف سیردریا (سیحون) وارد حوزه‌ی باختر شده بودند، تعلق دارد. این قبایل که بر مهم‌ترین شاهراه بازرگانی جهان باستان یعنی جاده‌ی ابریشم نظارت و فرماندهی می‌کردند، حدود یک قرن بعد امپراطوری وسیعی را که از آسیای میانه تا هندوستان را در بر می‌گرفت و از لحاظ شکوه و جلال همپای امپراطوری‌های هان در چین و روم محسوب می‌شد، پایه‌گذاری کردند.

    وقتی ما به آثار به‌دست آمده از طلاتپه نظری بیفگنیم شکوه و جلال کوشانیان را درک می‌کنیم، مردمانی که می‌توانسته‌اند حدود بیش از ۲۰۰۰۰ هزار قطعه آثار نفیس طلایی را همراه با اجساد اشراف‌زادگان‌شان دفن کنند، بدون شک مردمانی ثروتمند، مرفه و باشکوه بوده‌اند.

همو می‌افزاید: «کشف پروفسور سریانیدی نه تنها برای درک تاریخ ظهور کوشانیان در باختر اهمیت دارد، بلکه در شناخت شیوه‌ی زندگی، عقاید و باورهای مذهبی آنان و سبک هنری آن‌زمان که تلفیقی از هنر بومی باختر، با هنر یونانی و هندی بود، نیز ارزشمند و با اهمیت است.»

جایگاه ویکتور سیریانیدی در میان باستان‌شناسانی که در افغانستان دست به حفریات زده‌اند، بدون شک در کنار کسانی چون پروفیسور فوشه، هاگن، لوئیس دوپری و در سطح جهان در کنار باستان‌شناسی چون هاوارد کارتر کاشف مقبره‌ی توت عنخ‌آمون (۱۹۲۲)، فرعون سلسله‌ی هژدهم مصر باستان، قرار دارد.

پروفسور سریانیدی، در سال ۱۹۹٦، به یونان مهاجرت کرد و سرانجام، پس از ۹۱ سال عمر، در ۲۳ دسامبر ۲۰۱۳ میلادی، درست سی‌وپنج سال و چهل‌ویک روز پس از کشف آثار طلا تپه که بدون شک مهم‌ترین دستاورد زندگی علمی او محسوب می‌گردد و اهمیت منحصر به‌فردی برای تاریخ افغانستان دارد، در مسکو چشم از جهان پوشید.


آثار
طلای باختری

پروفسور سریانیدی که در اکادمی علوم روسیه و انجمن انسان‌شناسی یونان عضویت داشت، از خود حدود ۲۰ جلد کتاب و ۲۰۰ مقاله به‌جا گذاشته است که بیشتر آثارش در زمینه‌های تاریخ، فرهنگ و مدنیت‌های باستانی مردمان آسیای مرکزی و افغانستان است. اما در افغانستان به جز کتاب «گنجنیه‌ی باختر» (Bactrian Gold) که در بر دارنده‌ی مقاله‌ی مفصلی از او در مورد آثار طلاتپه و تصاویری با کیفیت مرغوب از این آثار است، سایر آثار او کمتر شناخته شده‌اند؛ در حالی‌که آثار او می‌تواند یکی از منابع مهم برای شناخت مدنیت‌های عصر برنز در باختر و ماورای آمودریا و مدنیت زردشتی و حتا یونانی بودایی (گریکو بودیک) در افغانستان باشد. از دیگر آثار او می‌توان از: «شهر مردگان گُنور» (Necropolis of Gonur) و «مرغاب» (Margus) نام برد.

  • گنجینه‌ی طلاهای باختر: از حفریات طلاتپه در شمال افغانستان (Golden Hoard of Bactria: From the Tillya-Tepe Excavations in Northern Afghanistan) (چاپ ۱۹۸۵).

  • مرغاب: ترکمنستان (پادشاهی کهن شرقی، در دلتای رودخانه‌ی مرغاب قدیم) یا Margus: Turkmenistan (Ancient Oriental Kingdom in the Old Delta of the Murghab River) (چاپ ٢٠٠٢).

  • شهر مردگان گُنور (Necropolis of Gonur) (چاپ ٢٠٠٧).


نگارخانه

...


[] يادداشت‌ها




[] پيوست‌ها


...


[] پی‌نوشت‌ها

...


[] جُستارهای وابسته






[] سرچشمه‌ها







[] پيوند به بیرون

[۱ ٢ ٣ ۴ ۵ ٦ ٧ ٨ ٩ ۱٠ ۱۱ ۱٢ ۱٣ ۱۴ ۱۵ ۱٦ ۱٧ ۱٨ ۱۹ ٢٠]

رده‌ها │ باستان‌شناسی │ باستان‌شناسی افغانستان │ باستان‌شناسان اهل اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی