|
فشردهای از زندگینامهی واصل کابلی
فهرست مندرجات
.
دبیرالملک میرزا محمدنبی واصل
میرزا محمدنبی واصل (زادهی ۱٢۴۴ هـ.ق - درگذشتهی ۱٣٠۹ هـ.ق)، معروف به واصل کابلی و ملقب به دبیرالملک، دبیر دربار امير عبدالرحمانخان پادشاه افغانستان و از شاعران دریزبان و پیشگام بازگشت ادبی در این کشور و اهل کابل بود. مهارت او در غزلسرایی بود و در شعر فارسی از حافظ پیروی مینمود. او سبک عراقی را در افغانستان زنده کرد.
آنچه در زیر آمده فشردهای از زندگی نامهی واصل کابلی بهقلم محمدهمایون پرونتا است که در آغاز دیوان اشعار او نگاشته است.
روی جلد دیوان اشعار واصل کابلی
دبیرالملک میرزا محمدنبی واصل فرزند میرزا محمدهاشم نبیرهی پسر علیرضاخان مستوفی عهد احمدشاه ابدالی است. میرزا محمدهاشمخان از بزرگان و مشاهیر شهر کابل بوده و علیرضاخان همان شخصیتی است که محلهای مشهور علیرضا خان در شهر کابل بهنام او مسمی شده است.
واصل در سال ۱۲۴۴ هجری-قمری در دهافغانان کابل چشم بهجهان کشود. خط و اصول انشأ و ترسّل را از پدرخویش آموخت، و نیز ادبیات کهن زبان فارسیدری و زبان عربی و علوم اسلامی را از محضر ملا رحمدلخان مدرس مدرسهی مرادخانی فرا گرفت. در ایام صباوت واصل، پدر نامدار و بزرگوارش چشم از این خاکدان فروبست اما مادرش که بانوی فرهیخته و دانشمندی بود، نگذاشت که فرزندش در نیمهیراه دانشاندوزی ناپخته و نیمسوز بماند، واصل را به میرزا محمدمحسن خان دبیر امیر شیرعلیخان سپرد تا به رهنمونی و تربیتش بپردازد.
استعداد شگرف واصل انگیزهی آن شد که میرزا محمدمحسن خان پس از مدت کوتاهی وی را بهعنوان محرر و مشاور خویش برکشید و شاعر گرامی ما تا سال وفات امیر شیرلیخان (۱۲۹۶ هجری– قمری) بدین امر اشتغال داشت.
حافظه و ذکای واصل آنگونه که ازمعاصرانش شنوده شده است، اعجابآور و به پایه نبوغ بوده است. گفتهاند: در روزگار فرمانروایی امیرشیرعلیخان نامهای ازمقامات دولتی هندوستان بهدربار مواصلت میکند این نامه که طبعاً اهمیت دولتی و سیاسی داشته است، بنابر تصادفی مفقود میشود و نگرانی زیادی در قلوب کارگزاران امور دربار پدید میآید. واصل که فقط یکبار آنرا در زمرهی اسناد مربی و دوست خود، میرزا محمدمحسنخان دبیر دیده و خوانده بوده، بههمان اسلوب و حاوی عین همان نکات نامهی مفقود شده، نامهی از نو مینویسد وموج تشویش و اضطراب روانی دوستان خویش را فرو مینشاند. پس از آنکه نامهی گمشده یافت میشود، ملتفت میشوند که نامهی نگاشتهشده بهدست واصل کوچکترین اختلافی با نامهی اصلی ندارد.
از قول میر حیدرخان حقیری روایت شده است: هنگامیکه واصل مشمول عنایت وتربیت استادش میرزا محمدمحسن خان بود، نمایندهای از سوی دولت عثمانی بهنام یعقوب افندی برای ملاقات و مذاکره با امیرشیرعلیخان به کابل آمد. روزی در خلال صحبتها، در دربار سخن از معما بهمیان آمد. یعقوب افندی بر ورقهای چنین نبشت:
-
«مفرّحی است که از سه حرف بیش نیست. اول پنجاهوسه حرف، دوم سیزده حرف، سوم هفت حرف مجموع هر سه حرف شانزده، اصلش طاق، عکسش جفت، تضعیفش نصیب دوستان.»
ورقه را به اهل مجلس داد و معنای معمّا را جویا شد. هیچیک از درباریان که طبعاً در میان آنان فضلا و ادبایی هم وجود داشتند، نتوانستند، بهحل معما بپردازند. واصل هنگامیکه نبشته را برخواند، بیرون رفت و با چند جوز (چارمغز) برگشت و نزد افندی گذاشت و حل معما را چنین نگاشت: سه حرف جوز.مراد از سه حرف پنجاهوسه حرف ملفوظی «جیم» است؛ ج = سه، ی = ده، م = چهل، مجموع پنجاهوسه. حرف دوم هم مراد از شکل ملفوظی «واو» باشد؛ و = شش، الف = یک، و = شش، مجموع سیزده. حرف سوم مقصد عدد اصلی مطلوب است که «ز» باشد وهفت است. ج = سه، و = شش، ز = هفت، مجموع شانزده از مجموع هرسه مقصد عدد اصلی میباشد. از طاق مدعا سهگانه است مقلوب جوز، زوج است.
هنگامیکه امیرعبدالرحمنخان بهسال۱۲۹۶هجری-قمری از ماوراءالنهر بهسوی کابل میآید، واصل و عدهای از بزرگان به استقبال امیر تا چاریکار میروند. امیر به واصل یک قلمدان اعطا میکند و میپرسد، رتبت آنرا دانستهاید یا خیر؟ واصل در پاسخ میگوید: یا دبیری و یا مستوفیت است. از همانروز تا پایان عمر بهصفت دبیر دربار امیر زندهگی میکند. واصل با وجود اینکه در دربار امیر منصب و قدرت والا داشت، جزییترین صدمه و آسیبی بهکسی نرساند و هیچگاهی از کسی در نزد امیر شکایت نکرد و در اجرای وظیفه آنگونه شایستگی نشان داد که امیر در اکثر مسایل مهم داخلی و خارجی او را مشیر و مشاور خود ساخت و عمدهترین نامهها با خامهی او نگاشته شد.
میگویند واصل طبیعتاً انزواپسند بوده و با مردم کمتر رفتوآمد داشته است. به آبادانی و عمران شوق زیادی داشته و چندین حرمسرای اعمار کرده و در پغمان و نانکچی کارته پروان فعلی، عمارات زیبایی داشته است. بهقولی واصل دارای قد متوسط، چشمان نافذ، ریش انبوه، لباس آراسته و برخورد خوش بوده است.
واصل با وجود اشتغال بهکارهای دفترداری در شعر و ادب نیز توانایی بیمانندی داشته است، چندان که در شعر از خواجهی بزرگوار حافظ شیرازی مشتاقانه پیروی میکرد و در اکثرغزلهایش چنان دنبالهرو لسانالغیب، ترجمانالاسرار، شمسالدین محمد حافظ شیرازی است که اگر شعری از واصل بدون قید نامش به نشربرسد، گاهی خواننده بهمشکل خواهد توانست آن را از شعر خواجه شیراز تفکیک نماید، بهگونه مثال:
-
در دیــر مــغـــان آمــد یــارم قــدحــی در دســــــت
مست از می و میخواران از نرگس مستش مست «حافظ»
از میـکــده در بســـتان آمـد ســحـری ســرمســت
آن فـتـنـه هوشــیـاران پیـمـانـهی مـی در دســــت «واصل»
واصل را میتوان یگانه شاعری دانست که بعد از سالیان زیاد، دوباره سبک عراقی رازنده نموده است و مانند شاعران ایرانی آخر قرن دوازدهم هجری چون: مشتاق، هاتف، عاشق، آذر و دیگران که در کشور خود بدین امر منهمک شدند، او هم خواسته که سبک عراقی را در افغانستان از نو احیا کند و در این راه بهترین بهترینهای حافظ شیرینسخن را پیشوای کار خود قرار داده و الحق کمتر کسی توانسته است در پیروی ازحافظ بهاندازه وی توفیق و پیروزی بهدست آرد، چنانکه خود گوید:
-
غیـر حافـظ شــاه اقلیـم ســخـن
کس نگیرد مُلک معنی زین قبیل
طوریکه تذکر رفت، واصل خود را از پیروان مکتب حافظ بزرگ دانسته، ولی به اقتفای شعرای بزرگ دیگر نیز غزلیاتی دارد. میگویند دراوقات فراغت همیشه به مطالعه دیوان لسانالغیب میپرداخته و مضامین و معانی را نسبت به همه نیکوتر میدانسته، طوریکه گفتهاند:
-
خامهام هرچند واصل! کلک استادان شکست
کلـک حافـظ میخـراشــد نـوک اقلامـم هنـوز
واصل در غزلسرایی استاد است و نسبت بههمهی انواع شعر به آن توجه زیاد نموده است. در قصیده و ترجیعات نیز دست کمی از غزل ندارد، واصل در مرثیهسرایی نیز هم دست بالایی دارد.
واصل قصایدی نیز دارد و سرآمد این قصاید قصیدهی است که درجشن ولیعهد شهزاده عبداللهجان فرزند امیر شیرعلیخان سروده شده. قصاید واصل برای مؤرخین و محققین در شناخت اشخاص سرشناس و حکمروایان زمانش ارزنده و سودمند است. در این شکی نیست که واصل باآن طبعروان، قریحهی سرشار و حافظهی فوقالعاده استثایی، دارای آثار فراوانی بوده باشد. چنانکه خود گوید:
-
واصل از هر نظـم دارد بوســتان
غم ندارد گر گلستانیش نیست
ولی از این همه آثار گرانبها آنسان که شنیده شده است، تنها جزوهی کوچکی به خط خود واصل باقی مانده که وقایع یومیهی دربار و گزارشهای خانوادهی شاهی عهد امیرشیرعلیخان در آن آمده است و آنهم متاسفانه دستاب نشد.
غالباٌ واصل را بهنام واصل کابلی یاد میکنند، ولی بهپنداشت من برای مردان اندیشمند، حدود و ثغور پذیرفتنی نیست چنانکه خود گوید:
-
خواهد گرفت نظم تو واصل عراق و فارس
گـر یـک دو گام بـگـذری از کابــل و هــری
میگویند خواهر و پسر واصل نیز طبع شعر داشتهاند، چنانکه پسرش گفته است:
-
هرچند بهنام فاضل استم
فـرزند حقیـر واصل اسـتم
واصل در باغ چهلستون به نزد امیر حاضر بود، نزدیک عصرحالش بد شد و غیرعادی و بیمحابا از مجلس خارج شد. چون امیر ناظر اوضاع بود، ملتفت شده گفت: «ببینید دبیر را چه شده است؟» هنگامیکه از احوال وی بازپرسی کردند دانستند که واصل به مرض مهلک وبا گرفتار است. امیر امر نمود که بهزودی به تداوی و معالجهاش بپردازند. امیر در یکی از پُرزههایی که به طبیبان شاهی فرستاده بود، چنین نگاشته بود: «طبیبان را واضح باد که در معالجهی دبیر سعی کرده، احوال او را بهزودی برای من بنویسند.» اتفاقاٌ همین پُرزه در حالت مریضی بهدست خود واصل رسید. بعد از چند کلمه نثر این بیت را نوشته به امیر فرستاد:
-
دردم مُردن مرا از زندهگی افسـوس نیسـت
حیف دامانت که از دستم رها خواهد شدن
واصل به روز پنجشنبه ۲۰ ماه ثور سال ۱۲۷۱ خورشیدی، لوی ئیل مطابق ۱۴شوال ۱۳۰۹ هـ.ق برابر به ۱۰ می ۱۸۹۲ میلادی به اثر مریضی وبا یا کولرا در مقابل ده زرگر در قلعه نوآباد خودش وفات یافت و جنازهاش در ده افغانان انتقال و در سمت جنوبغرب دیوار باغ آقا موسوم به مهمانسرای که در حال حاضر ولایت کابل در آن موقعیت دارد بهخاک سپرده شد.
مکتوبی که بعد از مرگ واصل، امیر عبدالرحمن برای مادرش فرستاده است، کمال رضایت و ممنونیت امیر را در حق او نشان میدهد. متن مکتوب: «رحمت بر آن مادری باد که چنین پسر به کنار آورده، از شیرپاکش تربیت نمود. من از وی راضیم، خدا و رسول از او راضی باد. منصب جلیلهای که او از دولت داشت نظر بهحسن خدمت و صداقتش به پسر آن مرحوم عنایت و مرحمت شده، بهکسی غیر از پسر واصل داده نمیشود.» (امضای امیر عبدالرحمانخان)
شخصیت دبیرالملک، میرزا محمدنبی واصل بس بزرگ است و بهقولی: از جملهی سخنوران کمتر شاعریست که طراوت طبع را بر حلاوت سخن آمیخته باشد و از گفتار، لفظ و معنی شهد شیرین ساخته بهکام جان دوستداران ریخته بوده باشد.
حدود یک قرن از فقدان واصل این شاعر و عارف بزرگوار گذشت و اما او و اشعار نابش با کمال تأسف در میان مردمف بهویژه در بین جوانان ناشناخته و ناآشنا ماندهاند.[۱]
[▲] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط احسان واصل بازنویسی و ارسال شده است.
[▲] پینوشتها
[۱]- پرونتا، محمدهمایون، «فشردهای از زندگینامهی واصل»، در پیشگفتار کتاب واصل، صص الف ۱٦-الف ٢۵
[▲] جُستارهای وابسته
□
[▲] سرچشمهها
□ برگرفته از: واصل، گردآورنده محمدهمایون پرونتا، کابل: جدی ۱٣٧٣ خورشیدی