|
دانشنامه جهان اسلام
فهرست مندرجات
.
تازی - تازیک
تازی، تازیک و یا تاژیک، شیوهی تلفظ ایرانیان از نام قبیلهی طایی و بهمعنای عرب است که در زبان پارسی میانه و زبان پارتی بهکار میرفت. گفته میشود که قبیلهی طایی نخستین اعرابی بودند که ایرانیان در دوران پیش از اسلام با آنان مواجهه داشتند و بعدها این واژه را برای همهی اعراب بهصورت عمومی بهکار بردند. در دوران پس از اسلام و ورود اعراب مسلمان به ماوراالنهر این لغت تغییر معنا داد و در مقابل قبایل ترک ساکن در ترکستان غربی، به همهی مسلمانان آن نواحی فارغ از قومیت آنان تازیک یا تاژیک گفتند.[۱]
شکل سغدی واژهی تازی همان واژهی تاجیک است که هنوز امروزه برای فارسیزبانان ماوراءالنهر و بخش شرقی فلات ایران استفاده میشود. دلیل خطابکردن مسلمانان با این واژه، این است که اکثر «اعرابی» که با این عنوان خطاب میشدند در واقع ایرانیانی بودند که به اسلام گرویده بودند.[٢]
تازی (جمع: تازیان)، در فارسی بهمعنای عرب، زبان عربی یا مردم عرب است. لفظ تازی و صورتهای دیگر آن: تاچیک، تاجیک، تاژیک، تازیک و تازیگ، ظاهراً از نام قبیلهی «طی» مشتق شده که همسایه شاهنشاهی ایران (پارس) و از نیرومندترین قبایل عرب بودهاند و به گواهی مدارک سریانی و یهودی، و از بابت تسمیهی کل به اسم جز، بهمعنای عرب یا اعراب بهطور کلی بوده است. اینگونه تسمیه نظایر دیگری نیز دارد، چنانکه یونانیان و رومیان لفظ پرسیا (پارس) و عرب لفظ فُرس را که بهمعنای مردم فارس است، به همهی ایرانیان اطلاق کردهاند. نیز گفتهاند که سریانیها و ایرانیان لفظ یون را، که نام قبیلهای در آسیای صغیر بوده، بهمعنای همه قوم هلاس یعنی هلنی گرفتهاند.[٣]
اگر دیده میشود که در متون، تازی را بهمعنای عرب و بعضی صورتهای دیگر آن را بهمعنای ایرانی گرفتهاند، علت آن احتمالاً این باشد که اشتقاق این کلمه را هم از مادّه طی عربی و هم از تات ترکی دانستهاند. در ترکی واژهی تات بهمعنای «عناصر خارجی» ساکن سرزمین ترکان است و در معنای آن، با گذشت روزگار، تغییراتی پدید آمده و به ملل تحت استیلای ترکان و از دورهی تسلط ترکان بر ایرانیان، به ایرانیان اطلاق شده است.
از سوی دیگر، لفظ تات به گروههایی از مردم ایرانینژاد ساکن ایران و قفقاز گفته شده که به لهجهی تاتی سخن میگویند. بنابراین، در حقیقت سر و کار ما در این باره با دو واژهی همگون یا همآواست که یکی از آنها تات بهاضافهی چیک (زیک) (زی)، بهمعنای ایرانی است؛ دیگری، طی بهاضافه چیک (زیک) (زی)، بهمعنای عرب.[۴]
محمود کاشغری، مؤلف دیوان لغات الترک، لفظ تژک را دقیقاً بهمعنای اهل فارس گرفته است.[۵] در اوایل قرن چهاردهم هجری (بیستم میلادی) نیز تاژیک نزد روسها مترادف با سَرْت یا سارت (سوداگر) بهمعنای جمعیت اسکانیافتهی ایرانی آسیای میانه تلقی شده است که بیشتر تجارتپیشه بودهاند.
وجه دیگری که در اشتقاق این لفظ گفتهاند این است که کلمه تاژ و تاز بهمعنای چادر و خیمه نیز هست، و تازی در مقابل دهقان، بهمعنای چادرنشین است در برابر روستانشین.[٦] بعضی نیز این واژه را مشتق از مصدر تاختن و بهمعنای یورش برنده و مهاجم تصور کردهاند.[٧]
[▲] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده است.
[▲] پینوشتها
[۱]- دانشنامهی اسلام (The Encyclopædia of Islam)، سرواژهی «TADJIK»، چاپ ٢٠٠٠ م.
[٢]- The Cambridge History of Iran, Vol. 4, pp. 600[٣]- ذیل مادّه، علیاکبر دهخدا، لغتنامه دهخدا.
[۴]- یحیی ماهیار نوابی، تاجیک و تازیک، ج ۱، ص ۳۱۰، در ارجنامه ایرج: به پاس نیم قرن سوابق درخشان فرهنگی و دانشگاهی استاد ایرج افشار، به کوشش محسن باقرزاده، تهران: توس، ۱۳۷۷ ش.
[۵]- محمود کاشغری، دیوان لغات الترک، ج ۱، ص ۳۸۷.
[٦]- ذیل مادّه، علیاکبر دهخدا، لغتنامه دهخدا.
[٧]- مقالهی «تازی»، شمارهی ۳۱۵٦، دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرةالمعارف اسلامی
[▲] جُستارهای وابسته
□
[▲] سرچشمهها
مقالهی «تازی»، شمارهی ۳۱۵٦، دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرةالمعارف اسلامی، برگرفته از منابع زیر:
□ محمد دبیرسیاقی، «تات و تاجیک و تازیک»، در ناموارهی دکتر محمود افشار، چاپ ایرج افشار، تهران ۱۳۷۰ ش.
□ علیاکبر دهخدا، لغتنامه دهخدا.
□ یحیی ماهیار نوابی، «تاجیک و تازیک»، در ارجنامه ایرج: به پاس نیم قرن سوابق درخشان فرهنگی و دانشگاهی استاد ایرج افشار، بهکوشش محسن باقرزاده، تهران: توس، ۱۳۷۷ ش.
□ محمود کاشغری، دیوان لغات الترک.