|
نامهای تاریخی افغانستان
فهرست مندرجات
◉ آریانا
◉ خراسان
◉ افغانستان
◉ يادداشتها
◉ پینوشتها
◉ جُستارهای وابسته
◉ سرچشمهها
.
افغانستان
نام افغانستان، هرچند از لحاظ کاربرد سیاسی آن جدید است؛ اما این سرزمین کهن بوده و طی قرون متمادی با حدود مختلف بهنامهای گوناگون یاد شده است، که مهمترین آنها آریانا، خراسان و افغانستان است. دائرةالمعارف آریانا مینویسد: «کشوری که در تاریخ معاصر جهان بهنام افغانستان یاد میشود، در قرون وسطی بهاسم خراسان و در عهد باستان بهنام آریانا شهرت داشت.»
در اینجا سومین نام تاریخی-سیاسی افغانستان که دستکم از آغاز قرن نوزدهم میلادی در مورد افغانستان اطلاق گردیده است، براساس اسناد و منابع مختلف تاریخی مورد بررسی قرار میگیرد.
اين بخش را با شعر زيبای از شادروان قاری عبداله آغاز میکنم:
هوايت خوش و منظــرت دلســتان
روانبخــش دلهاست بوم و بــرت
سـر الفـت مـا و خــاک درت[۱]
سرزمين افغانستان کنونی، هرچند با پيشينهی کهن در تاريخ جنوب غرب آسيا میدرخشد،[٢] ولی نام افغانستان فقط از اواسط قرن هيجدهم ميلادی يعنی از هنگامی که برتری سياسی و نظامی قوم افغان بر ساير اقوام ساکن در آنجا استوار گرديد و وحدت سياسی کشور مجدداً احيأ گشت، «بهواسطه کثرت جمعيت آن قوم به تمام کشور اطلاق شد»[٣] و سرانجام در قرن نوزدهم ميلادی شهرت يافت.[۴]
واژهی «افغانستان»، يک اسم مركب فارسی دری است، که از تركيب نام «افغان» و پسوند مكانی «ستان» ساخته شده است. اين کلمه، بهمعنای «سرزمين افغانها» ست، که سير تاريخی مشابهی همچون واژهی «افغان» را پيموده است.[۵]
«افغانستان» بهمعنای «دولت و كشور افغانان» و يا «كشوری كه تحت سلطنت سلاطين افغان متحد شده است»[٦] از واژهی «افغان» كه معرب «اوغان» است[٧] مشتق شده است. برخی بر اين باور هستند که «افغان» در ابتدا «اغوان» از ريشهی آريايی بوده است و به مرور زمان «اوغان» و سپس «افغان» شده است.[٨]
در واقع، اين واژه ريشهی بسيار كهن تاريخی داشته و حتی پيش از اسلام در آثار کهنی چون مهابهاراتای هندوان و آثار چينيان بهصورت «اپاگانه» و «اپوکين» ذکر شده است.[۹] بهگفتهی گرگوريان، برای بار اول، به کلمهی افغان، در قرن ششم ميلادی، «وراهامهيرا» (Varaha Mihira)، منجم هندی، در کتاب خود «پرهات سام ميتا» (Brhat Samhita)، بهشکل «اواگانا» (Avagana) اشاره کرده است. پس از او، در قرن هفتم ميلادی، هيوسان تسانگ (Hsuan Tsang)، زاير چينی، از مردمی بهنام «اپوکين» ياد میکند که منظورش افغانها است. نامبرده محل سکونت آنها را در اطراف کوههای سليمان نشان میدهد و میگويد: «افغانها بهطور طبيعی مردمان سختسر و پرخشونت هستند، اطوار و کردار آنان ناهنجار است، ولی بسيار باايمان و درستکار و از همسايگان خود بسيار بلند همتتراند».
در دورهی اسلامی، نيز كلمهی «افغان» نخستينبار در قرن چهارم هجری در مورد برخی از قبايل پشتون منطقهی شرق خلافت اسلامی در آثار نويسندگان مسلمان بهکار رفته است.[۱٠] اين کاربرد، ابتدا در کتاب «حدود العالم»[۱۱]، سپس در «تاريخ يمينی»[۱٢] و «تاريخ بيهقی»[۱٣] بهچشم میخورد.
حدود هفتصد سال پيش، ابنبطوطه، در سفرنامهی خود، پس از شرح سفرش به بلخ و غزنين و پروان و... مینويسد:
- سپس به كابل مسافرت كرديم، در گذشتههای دور در اينجا شهر بسيار بزرگی قرار داشت كه اكنون فقط قريهی از آن باقی مانده است... در شهر مردمانی از عجم زندگی میكنند كه «افغان» نام دارند. افغانان كوهستانها و گردنههای مستحكمی در اختيار دارند و مردمانی بسيار شجاع و قويی هستند...
كابل از قديم پايتخت ملوك و شاهان افغان بوده است، در اين شهر دير شيخ اسماعيل افغانی كه شاگرد يكی از اوليای بزرگ بهنام «شيخ عباس» بوده واقع شده است...[۱۴]
پس از آن، نويسندگان بسياری اين نام را ثبت و ضبط كردند و بهتدريج، بر دايرهی نفوذش افزودند تا جايیكه در قرن دهم هجری نام قسمت بزرگی از قبايل پشتون اين منطقه شد و تمام قبايل ابدالی را در برگرفت. در قرن دوازدهم، واژهی «افغان» اسم تمام قبايل پشتانهی «افغانستان» اعم از «ابدالی» و «غلجائی» گرديد. و در سدهی سيزدهم، وسعت معنايی آن بهاندازهای گسترده شد كه عنوانی ملی برای تمامی مردم افغانستان اعم از پشتون، تاجيك، بلوچ، هزاره و غير آن گشت و جايگزين هويت پيشين «خراسانی» گرديد.[۱۵]
اما کلمهی افغانستان، بهمثابهی جا و مکان قبايل افغان (پشتونها)، نخستينبار در تاريخنامهی هرات، تأليف سيف هروی در اوايل سدهی چهاردهم ميلادی، ذکر شده است.[۱٦] دکتر احمد جاويد میگويد:
-
در کتاب تاريخنامه هرات سيفی هروی، ۳٦ مرتبه کلمه افغانستان و دو مرتبه هم کلمه اوغانستان بهکار رفته است. اما به محدوده کوچک در نواحی بنُو وزيرستان و اطرافش يعنی شهرهای در جنوب افغانستان، اطلاق میشده است.[۱٧]
معينالدين محمدزمچی اسفزاری، دانشمند قرن نهم، در کتاب «روضةالجنات» خود، واژهی افغانستان را با مضافهای مانند «ديار افغانستان»[۱٨]، «ولايت افغانستان»[۱۹] و «افغانستان»[٢٠] آورده است و از آن جمله است[٢۱]:
-
امرأ گفتند که اسفزار و فراه و سجستان تا حدود افغانستان از توابع هرات است...[٢٢]
باز همو گويد:
-
محمد خدابنده الجايتو امر کرد که ... کشور هرات با ولايات آن از دريای آمو تا شرقیترين نقطه افغانستان بهوی [غياثالدين] داده شود.[٢٣]
در تزک منسوب به تيمور کورگان آمده است:
-
و کنکاش ديگر که در تسخير ممالک سيستان و قندهار و افغانستان کردم...[٢۴]
مولانا کمالالدين عبدالرزاق سمرقندی هروی در کتاب خود تحت عنوان «مطلع سعدين و مجمع بحرين»، اين سرزمين را بخشی از قلمرو تيموريان هرات دانسته است. او مینويسد:
-
ذکر توجه امير تيمور کورگان به سيستان، قندهار و افغانستان...[٢۵]
و يا:
-
موکب همايون از جيحون عبور نموده ولايت قندهار و کابل و غزنين تا کنار سند و افغانستان که در زمان حضرت صاحبقران...[٢٦]
و نيز بابر که در قرن نهم میزيسته، چندينبار نام افغانستان را در تزک خود با همان محدوده جغرافيايی به کار برده است[٢٧] و در تاريخ فرشته آمده است:
-
... مردم کابل و خلج بهجا و مقام خود رفته، هر که از ايشان میپرسيد که احوال مسلمانان کوهستان به کجا رسيد و چه صورت پيدا کرد؟ ايشان جواب میدادند که کوهستان مگوييد، افغانستان بگوييد که جز افغان و غوغا در آنجا چيزی ديگری نيست. ظاهراً بدين سبب مردم بهزبان خود امکنه ايشان را افغانستان و وجود ايشان را افغان میخوانند.[٢٨]
اما سلطان محمد درانی، مؤلف کتاب «تاريخ سلطانی»، افغانستان را بين هندوستان و ايران و ترکستان میخواند.[٢۹]
با اين حال، واژهی افغانستان بهمعنای «محل سکونت افغانها»، پيش از تأسيس دولت احمدشاه درانی نيز وجود داشته است، منتها شايد در گذشته فقط محل سکنای طائفه يا طوائف پشتون در خراسان بزرگ را هميشه يا گاهی افغانستان میناميدهاند.[٣٠] چنانکه براساس نظر عبدالحی حبيبی، کلمهی افغانستان، بههنگام هجوم چنگيز و زمان آل کرت و غوریها، تنها به ناحيه يا نواحیای گفته میشد که افغاننشين (پشتو زبان) بوده است. او مینويسد:
-
نام افغانستان بار اول در تاريخ از همين زمان ذکر شده... در آن وقت کلمهی افغانستان بر سرزمين بين قندهار و غزنی تا دره سند اطلاق میشد.[٣۱]
مؤلف کتاب «مآثرالامرا»، که معاصر احمدشاه درانی بود، ذکری از افغانستان دارد و مینويسد:
-
شاه بيگ خان حسب حکم در سنه ۱۰۱۶ از قندهار به کابل رسيد، ملازمت جنت مکانی دريافت و به منصب پنجهزاری و خطاب خان دوران و صاحب صوبگی کابل و ضبط افغانستان مباهی گشته از حسن ابدال رخصت تعلقه يافت.[٣٢]
و ملا فيضمحمد کاتب، نويسندهی نامور کتاب «سراجالتواريخ» مینويسد:
-
اين مملکت... در زمان اعليحضرت احمدشاه که در سال ۱٧٤٧ ميلادی مطابق ۱۱۶۰ هجری بر اريکه سلطنت جلوس کرد، زيادهتر موسوم به افغانستان شد.[٣٣]
اگرچه، بهگفتهی مير محمدصديق فرهنگ، واژهی «افغانستان» بهعنوان نام رسمی اين کشور، شايد بار اول در سال ۱۸۰۱ ميلادی در قرارداد ميان انگلستان و ايران، در مورد قلمرو دولت درانی بهکار رفته باشد[٣۴]، اما دکتر جاويد مینويسد:
-
با مراجعه به متن انگليسی معاهده ملاحظه میشود که کلمه افغانستان بهکار نرفته، بلکه خاک افغان يا سرزمين افغان گفته شده است.[٣۵] اما، آقای محمود محمود، آن را در کتاب خود[٣٦] به کلمهی «افغانستان» برگردان کرده است.
در واقع، اولينبار اين کلمه در مادهی هفتم قرارداد سال ۱٨۳٨ م. بين انگليسها و شاه شجاع بهصورت رسمی بهکار رفته است.[٣٧]
او در کتاب خود، تحت عنوان «اوستا» که در سال ۱٩٩٩ میلادی به نشر رسيده است، از زبان مير غلاممحمد غبار میافزايد:
-
هنگامی که شاهشجاع ابدالی، پادشاه مخلوع افغانستان، در پنجاب مقيم بود و برای تصاحب دوباره تاجوتخت با دولت سيک پنجاب و حکومت هند بريتانیایی داخل معاهده مشهور لاهور بهتاريخ ٢۳ ربيعالاخری ۱٢۵٤ هجری مطابق ٢۶ ژوئن ۱٨۳٨ ميلادی گرديد و متعاقباً مطالب خود را طی دو يادداشت توسط مکناتن، نماينده انگليسی و مستر «ويد» نماينده سياسی برای گورنر ژنرال هندوستان لارد اکلند فرستاد، لارد نامبرده در پاسخ خود به تاريخ ۱۶ آگست ۱٨۳٨ م. مطابق ۱۵ جمادیالاول ۱٢۵٤ هجری، راجع به ماده سوم پيشنهاد شاهشجاع چنين نوشت: «اخلاص گزين را بخوشی و رغبت مالا کلام اين معنی منظور است که در ميان [انگليسها] و مردم ولايت افغانستان چه از سپاه و چه از رعيت بدون مرضی و صلاح آن خاندان عزوعلی امری بهوقوع نيايد.»
ظاهراً اين اولينبار در مکاتبات رسمی و سياسی افغانستان و انگليس است که نام افغانستان در عوض خراسان دورهی اسلامی ذکر و قيد گرديده است. پس از آن، معاهده قندهار، در تاريخ ٢٢ صفر ۱٢۵۵ هجری مطابق ٧ مه ۱٨۳٩ ميلادی بين شاهشجاع و مکناتن نماينده گورنر ژنرال هند منعقد شد و باز اسم افغانستان در دو مادهی آن بهقرار زير ذکر گرديد: «ماده سوم: ... شاه محتشماليه [شاهشجاع] گاهی احدی را از قوم و اهل فرنگ در زمرهی نوکران منتظم و منسک نخواهند کرد و کسی را از اهل فرنگ اجازه اقامت به ملک افغانستان بدون اطلاع و استرضای سرکار، انگليس اعطا نخواهد فرمود...»
از اين تاريخ بهبعد است که رسماً اسم افغانستان در مورد خراسان اطلاق شد و تا امروز نام کشور ما محسوب میگردد.[٣٨]
بههر حال، يک نکته را نبايد فراموش کرد و آن اينکه نمیتوان کاربرد کلمهی «افغانستان» برای ناميدن اين کشور را در يک قرارداد رسمی خلقالساعه تلقی کرد. بنابراين، میبايست اين نام يک کاربرد قبلی داشته بوده باشد تا در اين قراردادها بهکار رود.
در متن نامهی زمان شاه که عنوانی وزير اعظم عثمانی در محرم ۱٢۴۳ هجری در مدينهی منوره تحرير شده و در شماره ٢۵٢ سال ۱۳۴۳ خورشیدی، در مجلهی آريانا متشر گرديده است، کلمهی افغانستان نيست؛ اما از کشور افغان ياد شده است.
همچنين، اعتضادالسلطنه علیقلی ميرزا که در ايام شهزادگی محمدشاه قاجار، در رکاب او به هرات رفته بود، کلمهی افغانستان را در کتاب «اکسيرالتواريخ»، در عهد شاهمحمود سدوزايی، بهکار برده و هم از کشور افغان ذکر کرده است:
در زير سم پاره همه کشور افغان[٣۹]
در قرن يازدهم هجری خواجوی ملزی، نويسندهی «تاريخ افاغنه» که مشهور به «تواريخ خان کجونی» است، مینويسد:
-
واقعات صوبهی سرحد را يکی از اجزای حوادث افغانستان بيان میکنند...[۴٠]
در سال ۱٧٨٩ م. جورج فاستر، يکی از مأموران هند شرقی، در زمان سلطنت تيمورشاه درانی از کابل ديدن میکند و آن را وصف مینمايد. او در سياحتنامهی خود، کلمه افغانستان را نيز بهکار میبرد، اما حدود آن را مشخص نمیکند.[۴۱]
بههرحال، سفرنامهی او قديمترين کتاب خارجی است که در آن واژهی افغانستان بهکار رفته است. سالها بعد، مونت الفنستون در مورد نام افغانستان به منبع قديم انگليسی اشاره میکند، که بهگفتهی دکتر جاويد، ظاهراً کتاب فاستر است[۴٢] و بههمين جهت، الفنستون میگويد که من در آينده اين نام را بهکار خواهم برد.[۴٣] او مینويسد:
-
افغانان نام عمومی برای کشورشان ندارند؛ اما «افغانستان» که محتملاً نخست در ايران به کار برده شده، مکرر در کتابها آمده است و اگر به کار رود برای مردم آن سرزمين نا آشنا نيست.[۴۴]
همو در جای ديگر میافزايد:
-
نامی که توسط ساکنان اين سرزمين بر تمام کشور اطلاق میشود «خراسان» است. اما واضح است که بهکاربردن اين نام درست نيست؛ زيرا از يک سو، تمام سرزمين افغانان در محدوده خراسان نيست و از سوی ديگر، در بخش مهمی از آن ايالات، افغانان ساکن نيستند.[۴۵]
نا گفته نماند، هرچند، نام افغانستان در قرارداد ۱٨۰٩ ميلادی ذکر نشده و يا در نقشهای که از همان سال در دست است بهنام نقشه سلطنت کابل منتشر گرديده است؛ اما، در مراسله شمارهی ۱۴ که در تاريخ ۳۰ مه ۱٨۰٨ میلادی، نگارش يافته و جز اسناد سياسی خارجی دولت بريتانيا محسوب میشود، نام افغانستان ياد شده است.[۴٦]
با اين وصف، شايد در ابتدأ اين نام ميان ساير اقوام اين کشور و حتی بين خود پشتونها چندان استعمال عمومی نداشته و بهطور مسلم، مدتی طول کشيده تا مردم به آن اُنس گرفتهاند. اما اکنون، اين نام برای کشور کهن افغانها نه تنها در خود افغانستان، بلکه در تمام کشورهای جهان شهرت يافته و اسم آشنا است.[۴٧]
[▲] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی نگاشته شده است. گرچه این مقاله در مرداد ۱۳۸۷ خورشید در ویکیپدیا، دانشنامهی آزاد منتشر شد؛ اما با تأسف مدیران ایرانی بخش فارسی این دانشنامه بهسبب گرایشهای ناسیونالیستی و شوونیستی بخشهای آن را - حتی بدون رعایت سیاستها و رهنمودهای خود آن دانشنامه - سانسور کردند.
[▲] پینوشتها
[۱]- اوستا، ص ۱۳۱
[٢]- مهديزاده کابلی، درآمدی بر تاريخ افغانستان، قم: نشر صحافی احسانی، چاپ اول - زمستان ۱۳۷٦ خورشيدی، ص ۱۵
[٣]- سراجالتواريخ، ج ۱، ص ۳
[۴]- افغانستان در مسیر تاریخ، ج ۱، ص ۹
[۵]-
[٦]-
[٧]-
[٨]-
[۹]-
[۱٠]-
[۱۱]-
[۱٢]-
[۱٣]-
[۱۴]-
[۱۵]-
[۱٦]- تاریخنامهی هرات، صص ۱۹٦ و ۲۱٦
[۱٧]- مصاحبه دکتر احمد جاوید با تلویزیون مشعل دربارهی نامهای تاریخی افغانستان، برگرفته از: «سایت خراسان زمین»
[۱٨]-
[۱۹]-
[٢٠]-
[٢۱]-
[٢٢]-
[٢٣]-
[٢۴]-
[٢۵]-
[٢٦]-
[٢٧]-
[٢٨]-
[٢۹]-
[٣٠]- درآمدی بر تاریخ افغانستان، ص ۱۹
[٣۱]- تاریخ مختصر افغانستان
[٣٢]-
[٣٣]-
[٣۴]- ر. ک. به: تاریخ روابط ایران و انگلیس در قرن ۱۹، ج ۱، ص ۱۹؛ شایان توجهاست که شادروان دکتر احمد جاوید بر این نظر است که در متن انگلیسی عهدنامه، اصطلاح «سرزمین افغان» (Afghan land) بهکار رفته که آقای محمود محمود، آنرا در کتاب خود به کلمهی «افغانستان» برگردان کرده است.
[٣۵]-
[٣٦]-
[٣٧]-
[٣٨]-
[٣۹]-
[۴٠]-
[۴۱]-
[۴٢]-
[۴٣]-
[۴۴]-
[۴۵]-
[۴٦]-
[۴٧]- درآمدی بر تاریخ افغانستان، ص ۲۰
[▲] جُستارهای وابسته
□
[▲] سرچشمهها
□ از وبگاه کابلنامه (۴ مرداد ۱۳۸۷)