|
کودتای ثور
سایهی رقابت قدرتهای بزرگ بر زمین افغانستان
فهرست مندرجات
◉ رقابت ابرقدرتها در افغانستان
◉ منطقهی حایل
◉ بازی بزرگ جدید
◉ همسایگان متخاصم و دو قطب قدرت
◉ نفوذ همهجانبهی شوروی در افغانستان و کودتای ثور
◉ يادداشتها
◉ پینوشتها
◉ جُستارهای وابسته
◉ سرچشمهها
.
رقابت ابرقدرتها در افغانستان
ممکن است سیستم حکومتی ابرقدرتهای استعمارگر شرق و غرب دگرگون شود، چنانکه روسیهی تزاری تبدیل به اتحاد جماهیر شوروی و سپس فدراسیون روسیه شد. ممکن است از نظر فنآوری خیلی پیشرفته شوند و به کشفیات محیرالعقول دست یابند؛ ممکن است فکر مردم خود را آنچنان متعالی کنند که بهخاطر گمشدن سگی آرامش آنها مختل شود؛ و ... ولی آنچه قرنهاست تغییرنکرده و شاید نخواهد کرد، فطرت جهانخوارگی حکومتهاست و عطش سیریناپذیر آنها به چپاول و غارت سرزمینهای جهان سوم و استعمار ملتها.
داستان رقابت روس و انگلیس از اوایل قرن نوزدهم آغاز میشود. انگلیسیها همواره از این رقابت در وحشت بودند و میترسیدند از اینکه روسها به هند دست یابند، بیم از آن داشتند که استانبول را بهتصرف خویش درآورند یا مبادا قوای بحری آنها به دریای مدیترانه وارد شوند، زیرا اساس وصیتنامهی پطر کبیر مبتنی بر همین سیاست بود و همهی این عوامل، اسباب ترس انگلیسیها بود و این ترس در اواخر قرن نوزدهم بسیار شدت گرفت و بههمان نسبت نیرنگها و نامردمیهایشان فزونی یافت.
اگر تاریخ را ورق بزنیم و بهعقب برگردیم و علت تیرهروزی و عقبماندگی افغانستان را جستجو کنیم، میبینیم قریب دو قرن است که انگلیس و روس بهقدری به کشور افغانستان صدمه زده و زیان رساندهاند که قلم از شرح آن عجز است. امروزه آمریکا هم بههمان راهی میرود که سلف او میرفت.
افغانستان کشور کوچک اما همیشه بهعنوان دروازهای برای تلاقی تمدنها و قدرتهای بزرگ بوده است. رقابت قدرتهای بزرگ همواره بر تحولات داخلی افغانستان تأثیر گذاشته و در مواردی نیز از آن تأثیر پذیرفته است. کودتای ثور نیز برآیند منازعهی نیروهای داخلی زیر چتر رقابت ابرقدرتها در فضای دو قطبی جنگ سرد بود.
▲ | منطقهی حایل |
افغانستان در بخش اعظم قرن نوزده و دو دهه نخست قرن بیست به عنوان منطقه حایل بین دو قدرت بزرگ اروپایی یعنی روسیه تزاری در شمال و بریتانیا کبیر در جنوب شرق قرار داشت. منطقه حایل نقش ضربهگیر را بازی کرده از برخورد مستقیم دو قدرت جلوگیری میکند و آسیبهای کش و قوس در روابط دو قدرت بر این منطقه تحمیل میشود.
ضمن این که هیچ یکی از دو قدرت تعهدی در قبال انکشاف چنین نقطهای ندارند. افغانستان طی سالهای ۱۸۳۹، ۱۸۷۹ و ۱۹۱۹ سه بار با انگلستان درگیر شده است. دو جنگ نخست در چارچوب سیاست تهاجمی رادیکالها در بریتانیا به منظور تسخیر کامل افغانستان صورت گرفته است و جنگ سوم به استقلال افغانستان انجامید.
هرچند افغانستان هیچگاه مستعمره نگردید، اما پس از «جنگ دوم افغان-انگلیس» و روی کار آمدن عبدالرحمن خان در کابل (۱۸۸۰-۱۹۰۱) وضعیت شبهی مستعمره برای بریتانیا پیدا کرد. معاهده ۱۸۹۳ کابل به این وضعیت رسمیت بخشید و بر اساس آن خط مرزی دیورند بهعنوان مرز بین هند بریتانوی و افغانستان شناخته شد، سیاست خارجی افغانستان زیر کنترول بریتانیا قرار گرفت و کمکهای برتانیا به حاکم افغانستان افزایش یافت.
عبدالرحمان خان که از او بهعنوان «امیر آهنین» نیز یاد میشود، با اتکا به کمکهای خارجی تمرکزگرایی را با خشونت به پیش برد. شکلگیری اتفاق مثلث بین روسیه، بریتانیا و فرانسه در برابر تهدید آلمان در ۱۹۰۷ باعث گردید که روسها نیز پذیرفتند که افغانستان در حوزهی نفوذ بریتانیا باشد.
در پی «جنگ سوم افغان-انگلیس»، بریتانیا در ۱۹۲۱ استقلال افغانستان را بهرسمیت شناخت ولی خط مرزی دیورند بهطور مکرر از جانب افغانستان تا ظهور پاکستان در ۱۹۴۷ تأیید گردید.
▲ | بازی بزرگ جدید |
در پی فرونشستن شعلههای جنگ دوم جهانی در ۱۹۴۵ بازی بزرگ دیگری در مقیاس جهانی بین دو ابرقدرت جدیدالظهور یعنی آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی، موسوم به جنگ سرد، جهان را به دو قطب شرق و غرب تقسیم کرد.
در چهارچوب جنگ سرد (۱۹۴۵-۱۹۹۱) جهان سوم شامل کشورهایی در آسیا، افریقا و امریکای جنوبی محل منازعهی غیرمستقیم دو ابرقدرت بود. امریکا از فرمانروایان ضد کمونیست مثل ژوزف موبوتو در کنگو، نگودین دییم در ویتنام جنوبی، باتیستا در کوبا، چیان کاچیک در چین حمایت میکرد و از طرف دیگر اتحاد جماهیر شوروی از چپگرایان در یونان، آنگولا، اتیوپی، ویتنام، چین، کوبا، افغانستان و عراق حمایت میکرد.
در فضای دو قطبی تحولات داخلی کشورهای نامبرده از جمله افغانستان تحت تأثیر شدید مداخلات ابر قدرت ها سمت و سو پیدا میکرد.
بر این اساس تغییرات اجتماعی، ظهور احزاب چپی و اسلامگرا، توسعه اقتصادی و سیاسی، رشد ارتش، سیاست خارجی افغانستان و کودتاها از جمله کودتای هفت ثور در سایهی مداخله و ضد مداخله شوروی و آمریکا در این کشور رقم خورد.
هیأت مذاکرهکنندهی دولت امانی با دولت هند بریتانیایی. این هیات تلاش کرد موافقت برتیانیایی را برای اعلام استقلال افغانستان بهدست آورد. (آرشیف ملی افغانستان)
▲ | همسایگان متخاصم و دو قطب قدرت |
با اینکه نخبگان حاکم در دههی ۱۹۳۰ تلاش کردند که روابط نسبتاً متوازن با دو قدرت مجاور یعنی شوروی و بریتانیا برقرار کرده و از هضم در یکی از آنها اجتناب نماید. بههمین منظور تلاش گردید که با قدرتهای نوظهور مثل آلمان، ایتالیا و حتی امریکا مناسبات سیاسی و اقتصادی چند جانبه برقرار گردد.
اما شروع جنگ سرد و شکلگیری فضای دو قطبی منعطف در نظام بینالملل، قاعدهی بازی را تغییر داد و دو انتخاب بیشتر پیشروی نخبگان افغان نیازمند به کمکهای خارجی، وجود نداشت. در این میان نوع مناسبات افغانستان با پاکستان نقش تعیینکننده در انتخاب افغانستان داشت. خط مرزی دیورند نه تنها بهعنوان خط مرزی دو کشور عمل کرد که بهعنوان خط مرزی دو اردوگاه شرق و غرب ایفای نقش کرد.
پاکستان دقیقاً یکسال پس از سخنرانی پُرشور چرچیل در مارچ ۱۹۴۶ اعلام موجودیت کرد. چرچیل در آن سخنرانی ضرورت کشیدهشدن پردهی آهنین در برابر توسعهطلبی کمونیسم را مطرح کرد و سال بعد دکترین ترومن رئیس جمهور (۱۹۴۵-۱۹۵۳) و طرح مارشال وزیر خارجه وقت آمریکا این طرح را در ابعاد سیاسی، اقتصادی و نظامی آن تحکیم بخشید.
پاکستان با عضویت در پیمانهای سیوتو سنتو در خط مقدم دفاع از غرب در برابر شرق قد برافراشت. افغانستان نتوانست توجه امریکا را جلب کرده و کمکهای همسان با پاکستان از غرب دریافت کند.
▲ | نفوذ همهجانبهی شوروی در افغانستان و کودتای ثور |
با اینکه دیدگاه رهبران کودتای ثور را - مبنی بر این که دگرگونی انقلابی در ساختار قدرت، نتیجه تبعیض و انحصار طولانیمدت قدرت بوده است - نمیتوان نادیده گرفت اما نفوذ همهجانبهی شوروی در افغانستان، در ظهور یک نسل از روشنفکران و نظامیان چپگرای انقلابی، شکلگیری حزب قدرتمند دموکراتیک خلق و تسریع حرکت انقلابی انکارناپذیر است.
سفر خروشچف و بولگانین به افغانستان در ۱۹۵۵ نقطهی عطفی در روابط دو کشور محسوب میگردد. در پی این سفر حجم وسیعی از کمکهای شوروی و اقمار آن به افغانستان سرازیر گردید.
روند سوسیالیزهشدن ادبیات و فرهنگ، ارتش، اقتصاد و سیاست در کابل و دیگر مراکز شهری افغانستان سرعت و شتاب یافت. درست دهسال پس از سفر خروشچف در جنوری ۱۹۶۵ حزب دموکراتیک خلق توسط نخبگان چپی اعلام موجودیت کرد.
با اینکه حزب دموکراتیک خلق افغانستان به دلیل اختلافات زبانی، قومی و تاکتیکی در ۱۹۶۷ به دو شاخهی خلق و پرچم منشعب گردید، اما در مقایسه با جریانهای دیگر چپی از قبیل شعله جاوید و ستم ملی که گرایش مائوئیستی داشتند، پر نفوذ و شاخص بود. کودتای داوود خان علیه پسر عمویش ظاهرشاه در جولای ۱۹۷۳ اساساً با حمایت بخش نظامی شاخهی پرچم که جوانان تحصیلیافته در شوروی بودند، به پیروزی رسید.
اشاره داوود خان به چپیها بهعنوان «رفقا» در نطق پس از پیروزیاش، باعث شد که مطبوعات غرب این کودتا را طرفدار شوروی قلمداد کنند.
الزامات فضای دو قطبی در فضای دو قطبی امکان خروج یک کشور از یک اردوگاه و پیوستنش به اردوگاه دیگر بسیار دشوار است. با وجود اینکه روابط شرق و غرب از ۱۹۵۳ با رویکار آمدن خروشچف و آیزنهاور وارد مرحله تنشزدایی شده بود، اما دو قدرت حوزهی نفوذ همدیگر را تا حد زیادی محترم میشمردند.
و جابهجایی مهرهها ناممکن بود چنانکه اعلام خروج مجارستان (هنگری) در نوامبر ۱۹۵۶ از پیمان وارسا (ورشو) با واکنش سخت و کوبنده مسکو مواجه گردید.
داوود خان نیز از ۱۹۷۵ پس از بیست سال دوستی با شوروی عزم چرخش در سیاست خارجی و برقراری روابط دوستانه متحدین آمریکا در منطقه را کرده و در صدد حل معضل دیورند برآمد. اما دیگر دیر شده بود و خلق و پرچم پس از دهسال جدایی در ۱۹۷۷ تحت فشار شوروی و احزاب کمونیستی منطقه مجدداً متحد گردیده و طرح کودتای هفت ثور را برای ماه اسد ۱۹۷۸ طراحی کردند منتهی مرگ میر اکبر خیبر و حوادث متعاقب آن این رخداد را جلو انداخت.
حکومت جدید آشکارا سوسیالیستی قلمداد گردید و زمینهی حضور بیش از پیش مستشاران روسی در افغانستان فراهم شد. هرچند زخم اختلافات خلق و پرچم دو باره سر باز کرد و منجر به تصفیهی پرچمیها گردید ولی نفوذ شوروی افزایش یافت.
در دسامبر سال بعد یعنی ۱۹۷۹ با حضور حدود یک صد هزار ارتش سرخ در افغانستان، تنشزدایی در روابط آمریکا و شوروی به پایان رسید و جنگ سرد دوم (۱۹۷۹-۱۹۸۵) آغاز گردید.
در فضای جدید امریکا و متحدین منطقهایاش با حمایت از مجاهدین، حضور شوروی در افغانستان را به چالش کشیدند و در نهایت با خروج شوروی از افغانستان در ۱۹۸۹ و سقوط دولت مورد حمایتش در ۱۹۹۲ آمریکا انتقام شکست در ویتنام را از شوروی در زمین افغانستان گرفت.
کمی بیشتر از بیست سال در اکتبر ۲۰۰۱ امریکا در واکنش به حملات یازده سپتامبر با عملیاتی زیر عنوان «آزادی پایدار» وارد افغانستان گردید. در کوتاهمدت طالبان در هم شکسته شد و القاعده تضعیف گردید، اما امروز که هفده سال از آغاز جنگ آمریکا میگذرد، شاهد رستاخیر طالبانی هستیم و روسها تماس با طالبان را میپذیرند.
با توجه به تشدید رقابت روسیه و آمریکا در اروپای شرقی و خاورمیانه بهنظر میرسد که بسترها برای اقدام متقابل روسها علیه آمریکا در زمین افغانستان فراهم گردیده است. اما تهدید مشترک تروریسم علیه افغانستان و قدرتهای بزرگ ایجاب همکاری در این مقطع را دارد.[۱]
[▲] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده است.
[▲] پینوشتها
[۱]- محمدقاسم عرفانی، سایه رقابت قدرتهای بزرگ بر زمین افغانستان، وبسایت بیبیسی: سهشنبه ۲ مه ۲۰۱۸ - ۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۷.
[▲] جُستارهای وابسته
□
[▲] سرچشمهها
□ وبسایت بیبیسی