(رئیس شورای فرهنگی افغانستان)
پیش از تشریح سیاست لسانی [زبانی] زمامداران خودکامه در افغانستان نمونه چندی از سیاستهای تفوقطلبی آنان را در امور اجتماعی که بر پایه مشی نژادی و سیاسی استوار بوده است، ذکر میکنیم. این تفوقطلبی از دیر زمان آغاز یافته بود ولی خشنترین آنها برابر است به دوران حکمروایی امیر عبدالرحمن و سپس دوران محمدظاهر، محمدداؤد، حفیظالله امین، دوران سلطه کم دوام اما خونین طالبان و دیموکراسی قلابی کرزی تحت پوشش حکمروایی مخفی سردمداران افغان ملت در کشور.
گفتنی است در تمام دوران حاکمیت قبیلوی طی دوصد سال، زمامداران کشور امتیازات زیادی به قبیله خود دادهاند و کم و بیش سیاست تفوق قبیلوی و نژادی را اجرا کرده اند. زمامداران خودکامه همیشه به نام نماینده قبایل پشتون که از لحاظ کمیت در کشور در جمع ملیتهای دیگر در اقلیت اند، ادعای حکمروایی بر اقوام دیگر را داشته و سعی کردهاند مادامالوقت بر اقوام دیگرحکمفرمایی نمایند. تکیه بر این ادعای پوچ و واهی، آنان از دو سده باین سو به کمک استعمارگران انگلیس بر سرنوشت مردم بومی و اصیل کشور تسلط داشته، چندینبار با بستن قراردادهای ننگین، استقلال کشور را از دست داده و کشور را به استعمار انگلیس وابسته ساختهاند. مانند قراردادهای گندمک، پشاور، دیورند و غیره. آنان به بیگانگان اتکا کرده و در برابر ملت ظلم و ستمهای گوناگون را روا داشته، اقوام مختلف کشور را یکی در برابر دیگر قرار داده و دشمنی و برادرکشی را بین آنان ایجاد کردهاند. ایشان تفوقطلبی نژادی و لسانی را پیش کشیده یکی را از امتیازات اجتماعی، سیاسی و مادی برخوردار و دیگری را همیشه مورد ستم، حقارت و بیعدالتی اجتماعی قراردادهاند. تنها در اینجا به یادآوری جنگهای ظالمانه و خونین امیر عبدالرحمن در برابر مردم هزاره، بسنده میکنیم که در نتیجه آن دهها هزار تن از زنان و مردان و کودکان هزاره بخاک و خون کشانیده شدند، داراییها و زمینهایشان ضبط و از خاک و خانه خود رانده شده و بجای آنان قبایل پشتون جاگزین گردیدند. بدون شک میتوان گفت که این سیاست کشتار و راندن دهها هزار انسان از خاکشان اولین عمل زشت پاکسازی نژادی در تاریخ معاصر است که اندکی بعد، ترکان عثمانی نیز قتل عام ارمنیها را سازمان دادند.
سیاست تفوقطلبی نژادی و لسانی پس از امیر عبدالرحمن، سه دهه بعد، توسط محمد ظاهر بکار گرفته شد. وی گروههایی از ناقلین پشتون را در سرزمینهای اقوام دیگر، اعم از تاجیکها، هزارهها، اوزبکها و ترکمنها جاگزین ساخت؛ به ایشان امتیازات فراوان داد، از پرداخت مالیات و خدمت زیر بیرق معاف ساخت، امتیازات مالی زیادی از قبیل زمین و وسایل و ابزار کشت اعطا کرد. به ناقلین اجازه حمل سلاح را داد، در حالیکه دیگران با داشتن سلاح شدیداً مجازات میشدند. اعطای چنین امتیازات در مناسبات میان پشتونها و اقوام دیگر تأثیرات بزرگی وارد کرد. پشتونها بالای افراد دیگر بالقوه آمر و دیگران به انسانهای محکوم مبدل شده بودند. چـه انسان بیسلاح در برابر یک فرد مسلح مجبور به تسلیم شدن بود. مثالهای زیاد دیگری نیز وجود دارد که انسانهای مظلوم فارسیزبان و یا اوزبکزبان و یا ترکمنزبان به مجردی که در برابر ستم افراد مسلح پشتون اعتراض میکردهاند آناً با سلاح دست داشته آنان کشته شدهاند. چنین حادثات بیشتر هنگامی رخ میداده است که کوچیان پشتون با رمههایشان زمینهای زراعتی و کشت شده آنان را پایمال و حیف مینمودند و دهقانان بالاجبار به اعتراض و یا شکایت دست میزدند. به این ترتیب زمامداران کشور، ناقلین و کوچیهای پشتون را بوسیله ترساندن مردم و اقوام بومی کشور، وسیلهای برای بقای خود تبدیل کرده بودند. ناقلین بارها نشان دادند که در بدل امتیازات اعطاء شده از سلطه زمامداران خودکامه و حتی از جنایتکاران آنها دفاع کردهاند. بطور مثال حین حملات خونین طالبان در غرب و شمال افغانستان گروههای ناقلین به طالبان همبستگی نشان داده و آنان را در کشتار مردمان بیگناه یاری رساندند.
سیاست لسانی در دوران محمدظاهر کمتر از سیاست تفوقطلبی نژادی او نبود. چنان که در سال ۱٩۳۶ به کمک مشاورین آلمانی، محمدهاشمخان صدراعظم وقت، کاکای شاه ظاهر، توسط فرمان زبان پشتو را تنها زبان رسمی کشور اعلام کرد. (جریده اصلاح ۱٢حوت سال ۱۳۱۵هش/ مطابق به ۱٩۳٧م) تغییردادن زبان یک قوم بزرگ با فرمان و رسمی اعلام کردن زبان یک قوم دیگر بیانگر چیزی بیش از یک سلطنت خودکامه و تفوقطلبانه نبود. افزون بر آن سیاست لسانی زمامداران آن دوران در افغانستان با شرایط آن روزگار و روابط آن با آلمان وابستگی داشت. چنانکه عموی محمدظاهر، محمدهاشم صدراعظم افغانستان در هنـگام اعتلای جنبش فاشیستی در آلمان به آن کشور رفت و وزیر خارجهاش فیضمحمد زکریا با هیتلر ملاقات نمود و او را "برادر بزرگ آریایی" خـطاب کرد. (آدمک: تاریخ سیاسی افغانستان، ص ٢٢۳- به زبان انگلیسی) فاشیستهای آلمانی درین روزگار در امور افغانستان دست بالا پیدا کرده بودند. روابط اقتصادی، سیاسی و فرهنگی با آلمان گسترش یافته بود. مشاوران آلمان فاشیستی در زمینههای مختلف، از جمله در زمینه فرهنگ با زمامداران افغانستان کار میکردند. فاشیستهای آلمانی ایدیولوژی نژادی را در همه زمینهها نفوذ میدادند. ایشان همانطوری که زبان آلمانی را از کلمات بیگانه پاک ساخته و حتی ریشههای قدیمی لاتینی را از آن دور انداخته بودند، سعی میکردند زبان پشتو را نیز در افغانستان مسلط ساخته و زبان فارسی دری را از ریشه خشک نمایند.
زمامداران افغانستان همآهنگ با هیتلریزم، در نظر داشتند تا به کمک مشاورین آلمانی تفوقطلبی نژادی و لسانی را در افغانستان تحقق بخشند. چنانکه در پی فرمان ۱٩۳٧م زبان پشتو بر همه مردم افغانستان تحمیل شد، کورسهای پشتو در همه ادارات دایر گردید و استخدام مامورین دولتی تابع دانستن زبان پشتو شد. افزون بر آن تدریس دروس مکاتب در سراسر کشور بزبان پشتو گردید و کودکان فارسیزبان و یا اوزبکزبان و یا ترکمنزبان که کلمهای از زبان پشتو نمیدانستند و نه شنیده بودند، اجباراً به تدریس مضامین به زبان پشتو گوش فرا میدادند. کتابهای درسی پشتو تألیف و جاگزین کتابهای فارسی در مکاتب گردید.
بدینگونه هیأت حاکمه وقت درنظر داشتند تا متدرجاً استفاده از زبان فارسی دری را در ادارات و مکاتب بر اندازند و پشتو را جاگزین آن نمایند. چنانکه کتابهای درسی فارسی را حیف و میل کردند و یا سوختاندند. صحنههایی از کتابسوزی فارسی دری در برابر مکاتب سازمان داده شد. شاهدان بیشماری این عمل زشت فرهنگزدایی را بخاطر دارند. (استاد شهرستانی: یادداشتها، ص ٩٩) این آتشسوزی کتابها توسط زمامداران مستبد ناگزیر ما را به یاد اعمال "برادران آریایی"اش آلمانیها میاندازد که آنان نیز به چنین اعمال آتشسوزی کتابها بار ها دست زده بودند. بطور مثال در سال ۱٩٤۱ آلمان هیتلری که دهها هزار انسان آزادیخواه و بیگناه را وحشیانه کشت و یا در کورهها سوختاند، قانون مطبوعاتیای در آلمان وضع کرد که مشهور به قانون "اوتو" است و بارها کتابهایی را که با ایدیولوژیِ فاشیزم برابر نبود در محضر عــام میسوختاند.
اضمحلال زبان فارسی و نبود آن در سیستم تدریس مکاتب چندین سال دوام کرد تا اینکه بنابر نارضایتی شدید مردم و پائین آمدن سرسامآور سطح آموزش و پرورش، تدریس زبان فارسی بار دیگر در مناطق فارسی زبان آغاز گردید. اما بندشهای فراوان در برابر نشرات بزبان فارسی ایجاد گردید. مجلهها و روزنامههائی که بزبان فارسی نشر میشدند چون مجله کابل به پشتو تبدیل شد.کتابهای نویسندگان و دانشمندان زبان فارسی خیلی کم اجازه چاپ یافتند و آثار چاپ شده دوباره به چاپ نرسیدند. رژیم شاهی مستبد باین کاهش نشرات بزبان فارسی اکتفا نکرده بلکه از ورود کتابها و نشرات بزبان فارسی که در ایران و تاجیکستان چاپ میشد نیز جداً جلوگیری کرد.
حرکت فارسیزدایی در کشور با کمک خیلی زیاد در تقویه زبان پشتو همراه بود. به پشتو تولنه و سایل مالی فراوان وقابل ملاحظه اعطا گردید و اختیارات بیحد و حصری در زمینه فرهنگی و لسانی به آن مربوط ساخته شد.
فارسیزدایی در افغانستان با حریق کتابهای فارسی به پایان نرسید. حکومت خودکامه انجمن ادبی کابل را که مرکز تحقیقات علمی بود و به زبان فارسی نشرات داشت لغو و بجای آن پشتو تولنه را ایجاد کرد. از جمله کارهای فاشستی پشتو تولنه تربیه و تعیین معلمین زبان پشتو برای ادارات دولتی بود. وظیفه دیگر این تولنه نظارت و تفتیش از کوسهای پشتو بود.
پشتوتولنه، در پهلوی کارهای فاشستی، جسورانه به پشتوسازی نامهای شهرها، محلات، راهها و کوچهها و خیابانها و لوحههای دکانها و غیره دست زده، بعداً نامهای باستانی ولایات و محلات کشور را که به زبان فارسی و در ســر زمینهای فارسیزبانان وجود داشتند برگرداند. بطور مثال میتوان از سبزوار، قره تیپه، قزل قلـعه و یا از محلهها و شاهراهها و کوچهها چون کارته سخی، زندهبانان، کوته سنــگی، ده بوری، افشار، جاده میوند، آژانس باختر و صدها نام دیگر یاد کرد. به ادامه تحمیل کردن کلمات و اصطلاحات پشتو بجای فارسی در ارتش و در عرصه آموزش و پرورش و القاب علمی در دانشگاهها، کلمات جدید پشتو از اصل فارسی دری آن ترجمه گردیده وبجای کلمات فارسی اصیل آن که از دیر زمانی در محاوره روزمره باشندگان اصیل کشور موجود بود بکار برده شد. امروز کلماتی چون پوهنتون، پوهنځی، پوهاند، و غیره و یا کلمات ستر جنرال، دگروال، ستره محکمه، څارنوال، څارمن و غیره در زبان فارسی دری جبراً داخل گردانیده شده و تحمیل اجباری آنها ادامه دارد.
در برابر این زورگوییها، فارسیزبانان و سخنوران دیگر زبانهای کشور صدای اعتراضشان را یکی پی دیگر بلند کردند. مطبوعات دولتی صحنه درگیریهای لفظی شدیدی گردید. تظاهرات و میتنگهای متفرق زیادی صورت میگرفت. ادارات دولتی مراکز گفتمانهای بحث انگیز لسانی در برابر مشی لسانی تفوقطلبانه استبدادی گردیده بود. با این حال دولت مجبور شد تا سیاست تفوقطلبی لسانیاش را در لفافه در آورده با تغییر نام پشتو تولنه به اکادمی علوم ظاهراً سیاست تفوق لسانی خود را پنهان نماید. اگرچه در این اداره افزون بر بخش پشتو، بخشهای فارسی و زبانهای دیگر نیز وجود داشت و دارد. اما در عمل این بخشها در مورد سیاستهای زبانی و وضع واژهها هیچگونه صلاحیتی نداشتند و ندارند.
تغییر نام فارسی به دری جزئی از همین سیاست زبانی است که در فوق به آن اشاره گردید. در سال ۱٩۶٤م گروه پشتوگرایان عضو کمیسیون مشورتی قانون اساسی سال ۱۳٤۳هش کوشیدند تا زبان فارسی را که زبان مادری اکثریت مردم افغانستان است به حیث زبان رسمی کشور نشناسند و تنها زبان پشتو این امتیاز را داشته باشد. اما در برابر اعتراض اعضای فارسیزبان و ترکزبان کمیسیون دولت واقع گردیده، مجبور شدند تا در این مورد عقب نشینی اختیار نماید. با آنهم آنان مؤفق شدند تا نام زبان فارسی را که از هزار سال بدینسو نه تنها در سرزمین آریائیان، خراسانیان بنام فارسی یاد میشد بلکه قرنها در نیمقاره هند و بالکانات نیز زبان رسمی دولتها بود، به نحو زورگویانه عوض کردند و در قانون اساسی ۱۳٤۳هش عنوان "دری" را بجای فارسی برگزیدند. (مراجعه شود به مرحوم میر محمدصدیق فرهنگ: افغانستان در پنج قرن اخیر، ص ٧۱٨)
شاید در جهان امروزی کمتر کشوری وجود داشته باشد که نمایندگان یک گروه قومی خاص تصمیم بگیرند که نام تاریخی و قدیمی زبان یک گروه انسانی خاص دیگر را تغییر بدهند. یک قوم خاص تصمیم بگیرد که اقوام دیگر زبان خود را چه بنامند و چگونه به زبان خودشان تکلم کنند. به ایشان دستور داده شود که آن واژهها و اصطلاحاتی را بکار ببرند که گروه خودکامه و مستبد بالایشان میقبولاند، نه آن کلماتی را که گروه مظلوم خود در زندگی روزانه به کار میبرند و از اجداد خود به ارث گرفتهاند. این چنین زورگوییها همین دیروز در افغانستان رایج بود و اکنون به نحوی پوشیدهتر عملی میشود. مثال زنده و بارز آن دخالت در مندرجات قانون اساسی ۱۳٨٢هش است که عمال فاشیزم برهنهتر بگوئیم فاروق وردک رئیس دارالانشاء همان مجلس بزرگ ملی و همان قانون اساسی و گروه همکاران او در مسوده قانون اساسی ۱۳٨٢هش بعد از تصویب جعلی قانون علاوه کردند که "مصطلحات علمی و اداری ملی موجود در کشور حفظ گردد. "حالا گروه فاشیست با استفاده ازین جعلکاری فشار میآورند که گویندگان زبان فارسی دری نمیتوانند معادل اصطلاحات علمی چون "پوهنتون" و... و... و، قضایی چون "ستره محکمه" و... و، اصطلاحات نظامی چون سترجنرال و... و، پولیسی چون څارمن و... و... را استعمال نمایند. گویا فارسی دریگویان نباید واژههای شیرین و آهنگین اصیل خود چون "دانشگاه" "دادگاه" و "شهرداری" "مدعیالعموم" [دادخواه] "واژه" و غیره را استعمال نمایند.
هرچند این حرکتها سیاست لسانزدایی بیعکسالعمل جوانان دانشگاهی نماند. در سال ۱۳٨۳هش دانشجویان دانشکده زبان و ادبیات، دانشگاه کابل با تغییر لوحه دانشکده زبان و ادبیات به زبان مادری خود عکسالعمل شدید خود را در مقابل جعلکاران قانون اساسی نشان دادند، ولی تحت تهدید و بازجویی شدید قرار گرفتند و در حادثههای دیگر بین پولیس رژیم و دانشجویان خوابگاه دانشگاه کابل تصادماتی رخ داد که منجر به تلفات انسانی نیز گردید و رژیم فاشستی با لفاظی از توسعه خواستهای برحق دانشجویان به سایر مراکز دانشجویی جلوگیری کرد.
به تأسی از گفتههای بالا، و فشاری که انحصارگران و اربابان خودکامه کابل بر اقوام و زبانهای پر متکلم دیگر از جمله فارسی دری وارد آوردهاند، و نیز بخاطر انسجام هرچه بیشتر خواستهای گویندگان، فرهنگیان و ادیبان زبان فارسی دری در قاره های اروپا، آسیا، امریکا و حتی افریقا و آسترالیا ایجاب می نماید، نخبه گان فرهنگ و ادب فارسی دری گردهم آیند و یک مرکزیت سازنده و نیرومند فرهنگی–ادبی برونمرزی بوجود آورند که بتواند به نیازمندیهای زبان پیشرونده و بالنده فارسی دری در عصر حاضر پاسخگو باشد. و نیز این حرکت فرهنگی پاسخی باشد دندانشکن به کسانی که ناآگاهانه در پی تضعیف ریشههای قوی و بارور زبان فارسی دری اند. برای برآورده شدن این هدف عالی، نگارنده تأسیس بنیاد فارسی زبانان جهان را پیشنهاد مینمایم. فشرده مرام بنیاد فارسی زبانان جهان عبارت خواهد بود از:
- ● بنیاد وظیفه میداشته باشد در جهت جهانیسازی فارسی دری کار کرده، همآهنگیهای مزید فرهنگی– ادبی میان فارسیزبانان جهان بوجود آورد.
● بنیاد وظیفه میداشته باشد زبان فارسی را یکی از زبانهای رسمی ملل متحد پیشنهاد کرده و در راه تحقق آن کوشا گردد.
● بنیاد تلاش خواهد کرد اصطلاحات علمی متحدالشکل و همآهنگ برای تمام فارسی زبانان جهان وضع نماید.
● بنیاد قاموس استاندرد [معيار] زبان فارسی را با درنظر داشت اصل و ریشه کلمات و واژهها با در نظر داشت تمام مفاهیم معمول بین گویندگان آن اعم از تاجیکیها، افغانستانیها و ایرانیها و دیگران ترتیب مینماید.
● بنیاد سعی مینماید با دانشگاههای اروپایی و امریکایی و غیره که زبان فارسی در نصاب درسیشان شامل میباشد داخل تماس گردیده اصطلاحات تازه ساینسی [علمی = دانشی] و کامپیوتری [رايانهای] جدید وضع نمایند.
بنیاد سعی مینماید از موضع و موقف جهانی زبان فارسی در مقابل کجاندیشان دفاع کرده جایگاه زبان فارسی دری را در خانواده جهانی زبانها تثبیت و حرکتهای تخریبی را خنثی نماید.
با کمال ادب و احترام از اشتراککنندگان سمینارعزیز تقاضا دارم با من هم صدا شده در راه عملی گردیدن این پیشنهادات گامهای مثبت و استواری بردارند.
وسلام
پروفیسور رسول رهین
رئیس شورای فرهنگی افغانستان
سویدن
جُستارهای وابسته
__________________________________________
پيوند به بیرون
__________________________________________