جستجو آ ا ب پ ت ث ج چ ح
خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ
ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی

۱۳۸۷ بهمن ۶, یکشنبه

پيوست ۱: جنبش مشروطيت در افغانستان (بخش هشتم)


نهضت مشروطه خواهی مطلع و مبنای دوران جديد در تاريخ افغانستان
(بخش هشتم)

محمود طرزی نوآور، مبتکر و طراح سياست های بزرگ در نهضت مشروطه خواهی افغانستان

داکتر محمد اکرم عثمان

در قرن نزدهم ضریب عامل یا عوامل استعمار امپراتوری های انگلیس و روسیۀ تزاری نیز به آن افزوده شد و کار بیرونرفت از آن دایرۀ خبیثه را مشکلتر کرد.

از آن پس عنصر یا عناصر استعمار خارجی یا غربی مبدل به عامل عمده شد و اکثرآ ظرفیت های مردم ما را برای رسیدن به جامعۀ مدنی برباد داد.

حکومت های موروثی برهبری امرای خود کامه که تاب مقاومت در مقابل قدرت های تازه نفس و مجهز با قابلیت های تکنولوژی مدرن و جنگ افزار های جدید را نداشتند رفته رفته راه معامله را با آنها پیش گرفتند و به زمامدارهای بیگانه پرور و دست نشانده تبدیل شدند. این وضع در کشور های دور و نزدیک افغانستان نیز جاری و طاری بود.

در هندوستان حکمرانان بومی آن سرمین از جمله رنجیت سنگ که بر بخشهایی از پنجاب و سرزمینهای شمال غربی هند اعمال قدرت میکردو آخرین زمامدار دودمان کورگانی درآن کشور سر انجام دربرابر نیروهای انگلیسی بزانو درآمدند و درایران سلاطین بسیار ضعیف قاجار گاهی جانب روس را میگرفتند و گاهی انگلیس را. در حقیقت آن سرزمین به حوزه نفوذ دو امپراتوری استعماری تبدیل شده بود و هر قدمی را که در جهت ابراز ارادۀ ملی و اجرای یک سیاست مستقل و مغایر با منافع آن دو ابر قدرت بر میداشت با فشار فزیکی یا سیاسی آن دو عامل باز دارنده مقابل میشد.

خلفای عثمانی نیز راه زوال و انقراض می پیمودند و روز تا روز در برابر رقبای غربی عقب نشینی میکردند.بخصوص این روند بعد از جنگ اول جهانی، شدت اختیار کردو امپراتوری عثمانی متصرفاتش را در خاور میانۀ عربی و شمال افریقا از دست داد.

اگر از دید نظری به مساله نگاه کنیم این نظام اندیشه ای غربی بود که اصالت و فعلیت اش را در قیاس با نظامات متصلب شرقی نشان داد.

صرف نظر از پهلو های منفی این انسدادو اختناق سیاسی، از جهاتی نفوذ افکار غربی در خاور زمین که حامل افکار دموکراتیک و لیبرالیستی بود آگاهی های ارجداری به روشنفکران و تحول طلبان ممالک استعمارزده و اسیر عفریت استبداد داد که تحصیلش از مبانی ادبیات سیاسی خودی میسر نبود. همان بود که نهضت های دامنه دار مشروطه خواهی وآزادی خواهی در شماری از کشور های آسیایی، افریقایی و امریکای لاتین پا گرفت که تبعاتش در افغانستان نیز، خود را در صدر و ذیل جامعه نشان داد و در عهد امارت امیر حبیب الله سراج الملۃ والدین منجر به تطبیق رفورمهای اصلاحی در سطح تعلیم وتربیه تدویر و تاسیس مکاتب، احداث صنایع ماشینی و ترویج آداب و رسوم اشرافیت غربی در سطح بالای جامعه شد.

همچنین این امیرهمان گونه که قبلآ آوردیم به تبعیدی های پدرش اجازه داد که به وطن برگردند مال و ملک غصب شدۀ شانرا تصاحب نمایند.

از آنجا که استوار کردن چنان رویداد هایی بر اسناد ثقه، تاریخ را مستدل تر می سازد. من در این جا یکی از آن سند ها را ارائه می کنم که گواه حسن رفتار امیر وقت با افغانهایی می باشد که در زمان امرای ما قبل بخصوص در زمان امارت امیر عبدالرحمن خان ناگزیر به فرار از افغانستان شده بود. در یکی از آن اسناد تا هنوز چاپ ناشده، چنین آمده است:

عالیجاه هان، صداقت نشانان و باج کران و مستحفظان ارض راه(شاید عرض راه باشد.) واضح خاطر باد. در این وقت عالیجاه عزیزی نشان سردار محمد عثمان خان به معۀ دونفر ملازم خود و پنچ نفر فراری ها از پا دریا در اینولا آمده بودند و از آنجا عازم و روانۀ کابل شده، شرفیاب حضور انور می شوند، نام نویس اسامی و ده راس اسپکه با خود دارند در حاشیۀ فرمان هذا جزو داده شده، لهذا از برای شمایان امر و ارشاد می شود که اسامی مذکور را در ارض (عرض) راه مزاحم نمی شوید و باج و خراج اسپان سواری شانرا نیز مطالبه ندارید و در هر منزل که توقف میورزند جای درست برای شان بدهید و آنچه که خوراکه به کار شان شود نیز رسانده به قرار نرخ روز پول نقد بازیافت بدارید.

مورخۀ 6 شهر شعبان المعظم 1318

محل مُهر امیر حبیب الله سراج الملة والدین



همچنان در فرمان شماره دوم آمده است:

جزء نفری فراری ها که به واسطۀ محمد عثمان خان ولد سردار محمد عمر خان از پا دریا بدولت خدا دادآمده اند.

متعلقه خود محمد عثمانخان و محمد سرور خان مع خدمتکاران که بعضی غیر فراری می باشند و از کابل همرا، در سمرقند رفته اند. هویت کسانیکه که عمدتآ از سمرقند در راه بازگشت به افغانستان بودند درمتن ارائه شده است.

در ذیل سند یاد شده،متن فرمان امیروقت با این عبارات آمده است:

حاکمان و مستحفظان ارض راه دارالسلطنۀ کابل را واضح خاطر باد

در این وقت اسامی نفری فوق حسب الفرمان والا، از پاردریا مراجعت به دولت خداداد نمود داخل مزار شریف شده روبراه دارالسلطنه می باشند و بعضی شان یکراس اسپ سواری با خود دارند، لهذا از برای شمایان امر و ارشاد می شودکه در هر منزل که برسند و آنچه خرچ و خوراکه به کار داشته باشند از قرار نرخ روز پول نقد گرفته برای شان بدهید و در ارض راه مزاحم و غرض دار نشده واکدار باشید که با آسودگی شرفیاب حضور والا شوند.

فقط تحریر 25 شهر ربیع الثانی 1318

(هجری قمری)

محل مُهر امیر وقت

از فحوای فرامین بالا بر می آید که کثیری از دیوانیان، اقشار منسوب به اشرافیت وابستۀ ارباب اقتدار و حتی مردم عادی چه به اجبار و چه به اختیار از ترس جان وطن را ترک گفته بودند و به موجب سیاست مدارا و مساهلهُ امیر وقت که در پی تحبیب رعایا و جبران مافات ظالمانۀ پدرش بود به اوطان شان بر میگردند و با رفتار بالنسبه ملایم حاکم وقت مقابل می شوند. البته اتخاذ چنین سلوکی نه به معنای تغییر ماهیت استبدادی بود که نهادینه و عرفی شده بود. همانطورکه در مباحث گذشته گفتیم که حسن سلوک این یا آن زمامدار بدون پشتوانۀ باور فلسفی و امتساس درونی آن توسط اکثریت مردم راه به جایی نمیبرد، چه فاقد ضمانت اجرا می باشد و اگر گاه دیگر، آن زمامدار خوش رفتار مو دماغ باشد بی هیچ مانعی بد رفتار می شود و احدی جلوش را گرفته نمی تواند، ار همین سبب فضای ذهنی یک دوره را نمیتوان بر اساس منش و کنش یک پادشاه توصیف کرد و بر بنیاد آن به شناخت تاریخی رسید. ولی باید اذعان کرد که پیشامد مقطعی و موسمی یک فرمانروا نیز آثار معینی بر جای میگذارد و نباید از اهمیت گذاری ان چشم پوشید.

یکی دیگر از کار نامه های بالنسبه مثبت امیر حبیب الله سراج الملۃ والدین مهارت او در اتخاذ سیاست بیطرفی در برابر جوانب درگیر در جریان جنگ جهانی اول بود. چنانکه واقفیم در گرماگرم آن جنگ هیئاتی به سر کردگی «فون هنستیگ»،« نیدر مایر» و« کاظم بیک» به نمایندگی از امپراتور آلمان و خلافت عثمانی به افغانستان آمدند و به اعتبار معرفی نامه هایی که از رهبران شان آورده بودند کوشیدند افغانستان را به جانبداری از قطب محور وارد جنگ نمایند و جبهۀ جدیدی از سمت مرز های شرقی افغانستان علیه بریتانیا باز نمایند، اما امیر با عنوان کردن شرایط سنگینی مبنی بر دریافت سلاح و گسیل تعداد زیاد سرباز از سوی آلمان و ترکیه به افغانستان، بر سر دست آن فرستاده ها سنگ گرانی گذاشت که آنها به هیچ روی قادر به اجابتش نبودند و سر انجام آن هیئات دست خالی افغانستان را ترک گفت.

از آنجا که نقش علامه محمود طرزی در دوره های سلطنت امیر حبیب الله و اعلیحضرت امان الله خان چشمگیر بوده و تداوم داشته است ناگزیر بررسی ما نیز نوعی آمد و شد بین آن دو دوره بوده و ناچار بوده ایم همزمان کارنامه های محمود طرزی را در هر دو زمانه پی بگیریم.

چنانکه میدانیم محمود طرزی مدت زمانی از محضر سید جمال الدین افغانی فیض برده و تحت تاثیر تلامیذ سید، سخت به وحدت جهان اسلام و احیای مجد و عظمت مسلمین معتقد بوده است از همین جا چنین آرمانی را هم در جریدۀ سراج الاخبار دنبال میکره و هم هنگامیکه در عهد شاه امان الله به وزارت خارجه رسید چنان هدفی را محور سیاست خارجی افغانستان قرار داد که زمینه ساز ماجرا های بزرگی بود. بنابران، در گفتمان بعدی آن مبحث را به تفصیل باز خواهیم کرد.


پيوست‌ها



نهضت مشروطه‌خواهی مطلع و مبنای دوران جديد در تاريخ افغانستان: بخش نخست، بخش دوم، بخش سوم، بخش چهارم، بخش پنجم، بخش ششم، بخش هفتم، بخش هشتم، بخش نهم، بخش دهم، بخش يازدهم، بخش دوازدهم، بخش سيزدهم، بخش چهاردهم، بخش پانزدهم، بخش شانزدهم، بخش هفدهم، بخش هجدهم، بخش نوزدهم، بخش بيستم، بخش بيست و يکم

منابع