از: دکتر برنهارد تراوتنر، شهر بن، سال ٢٠٠٢
ترجمۀ عظيم بابک (از متن آلمانی)
خواست پشتونها برای ايجاد دولت مستقل در ساحۀ مسکونی آنها که در امتداد مرزهای کنونی بين افغانستان و پاکستان واقع است، نه تنها سياست داخلی افغانستان بلکه مناسبات فیمابين دو کشور همسايه را تعيين میکند. اين مناسبات تاکنون کم بها پنداشته شده است. برای جلوگيری از فرو رفتن دوبارۀ افغانستان به انارشی، حاکميت ترور و تسلط بيگانگان ضرور است تا خودگردانی و معضلۀ دارای سابقه چند دههيی پشتونستان حل گردد.
پاکستان بوسيلۀ پرورش طالبان و نصب حکومت آنها در اخير دهۀ ٩٠، سياست موفقانه خود را که بعد از خروج اتحاد شوروی در قبال افغانستان طرح نموده بود، ادامه داد. اين سياست حاوی دو هدف ژئو پوليتيک بود: هدف اساسی اين بود تا از تشکل حاکميت سياسی و نظم در داخل افغانستان جلوگيری گردد. اين هدف در سالهای قبل از حکومت طالبان به صورت روشن به چشم میخورد. هدف ژئو استراتيژيک ديگر پاکستان کمتر آشکار به نظر میرسيد. و آن طوری ست که پاکستان از طريق اعمال نفوذ بر اقوام پشتون که از ميان آنها غالبا مليشای طالبان تشکيل يافت، جلو ظهور دوبارۀ منازعات پوشيده و بالقوۀ سرحدی و مسئلۀ پشتونستان را بگيرد. خودکامی شاگردان سحر آفرين (طالبان) و لجاجت حاکميت ملا عمر در برابر تقاضای آمريکا درمورد تسليم نمودن اسامه بن لادن که مورد حمايت پاکستان نيز قرار گرفت، بعنوان پايان موقت دورۀ کاربرد اين وسيلۀ اعمال نفوذ پاکستان بر هر دو دايرۀ مسايل تلقی میگردد. هرگونه انتظام جديد سيستم سياسی افغانستان در برگيرندۀ فاکتور پشتونستان نه تنها به دلايل روابط بينالقومی در داخل کشور بلکه از لحاظ منافع مستقيم زئو پوليتيک کشور همسايه يعنی پاکستان است. درين مضمون جهات تاريخی و سياسی اين معضله روشن میگردد.
گريت گم یا "بازی بزرگ"
ريشههای تاريخی معضلۀ پشتونستان در منازعات بين دو ابر قدرت بريتانيای کبير و روسيه در نيمۀ دوم قرن نزدۀ ميلادی بر سر ساحات نفوذ نهفته است. در “بازی بزرگ” ابرقدرتها برای کسب آسيا، بريتانيای کبير دوبار به جنگ بر ضد افغانستان (در سالهای ١٨٣٨-١٨۴٢ و ١٨٧٨-١٨٨١) پرداخت. بلاخره پيروز شد و بنا بر معاهدۀ صلح ١٨٧٩گندمگ افغانستان از لحاظ سياست خارجی تحت وابستگی بريتانيا قرار گرفت. برای تعيين سرحدات ساحت نفوذ،کميسيون روس ـ بريتانیا در سالهای ١٨٨٧ تا ١٨٩۵ به تثبيت خطوط مرزی شمال شرق افغانستان در مسير دريای آمو و کوههای پامير پرداخت. افغانستان بنابر موقف ضعيف خود مجبور بود تا اين سرحدات را که مناطق مسکونی پشتونها را به دو بخش تجزيه میکرد، بپذيرد. بتاريخ دوازدۀ نومبر سال ١٨٩٣ افغانستان معائدهای را که بنام نمايندۀ تاج سلطنتی انگليس هنری م. ديورند مسمی است، امضا کرد. حتی در زمان سلطۀ انگليسها مقاومت شديد در مناطق اقوام پشتون که بوسيله کشيدن خط سرحدی بين هند بريتانيوی و افغانستان از هم جدا گرديدند، صورت گرفت. در پاسخ به قيام ١٨٩٧ در وزيرستان نائب السلطنۀ بريتانيا در هند به ايجاد ايالت سرحدی شمالغرب توافق کرد. تا زمان خروج انگليسها از هند درسال ١٩۴٧ او عملا فاقد حاکميت بر اين مناطق بود. در سال ١٩٣٠ در پشاور و در سالهای ١٩٣٦-١٩٣٨ در وزيرستان پشتونها قيام نمودند. بعد ازجنگ سوم افغان و انگليس افغانستان استقلال خود را درسال ١٩١٩ کسب نمود.
جنبش ملی پشتونها در عرصۀ منازعات بين افغانستان و پاکستان
پس از خروج انگليسها معضلۀ پشتونستان به عرصۀ مناسبات بين الدول انتقال يافت. از نومبر ١٩۴٧ الی جون ١٩۴٨ پاکستان با افغانستان در مورد تصاحب مناطق تجزیه شدۀ پشتونها مذاکره نمود. در پلان انگليسها برای تجزيۀ نيم قارۀ هند فقط طرح پيوستن اين مناطق به هند يا پاکستان در نظر گرفته شده بود. بتاريخ ١٨ جون ١٩۴٧ عبدالغفارخان رهبر خدايی خدمتگار، جنبش اصلی پشتونستان مطالبات خود را با سياستمداران هند گاندی و نهرو مطرح کرد. جنبش خدايی خدمتگار يک جنبش اصلاح طلب مسلمان بود که نزد گاندی بخاطر تعهد بدون قيد و شرط آنها به انصراف از توسل به زور از اعتبار عالی برخوردار بود. انصراف از توسل به قوه و ساير نکات برنامهيی مانند متساوی شمردن زن با مرد، حمايت از اقليتها و تعهد داوطلبانه به اکمال معنوی و تزکيۀ نفس که به استنباط از قران متکی بود، از آن جهت مورد توجه بود که در تقابل با اخلاقيات سختگيرانۀ پدرسالاری "پشتونولی" که تا امروز بمثابۀ قانون، در برگيرندۀ رسوم و عادات اقوام پشتون است، قرار داشت.
(خدايی خدمتگاران در صوبه سرحد شمالغربی هند بريتانيوی) انگليسی
دو سال بعد، اقوام پشتون در تريا بگلی دولت "آزاد پشتونستان" را اعلام نمودند. شورای ملی پشتونها تاسيس میگردد. افغانستان دولت جديد را عاجل برسميت میشناسد و تمام قراردادهای منعقده با پاکستان و قبل از همه معائدۀ ديورند را ملغا اعلام میکند. به ادامۀ تبليغات ضد پاکستانی، افغانستان در خزان ١٩۴٩ به قلمرو پاکستان تعرض میکند. تلاش ايالات متحدۀ آمريکا برای کشانيدن دوکشور به مصالحه در مسئلۀ پشتونستان و شامل ساختن آنها در پيمان نظامی منطقوی تحت رهبری ايالات متحده به ناکامی میانجامد. افغانستان به اين دليل که فقط دولت مستقل پشتونستان میتواند سرزمين حايل بر ضد تجاوز شوروی باشد، آنرا رد میکند.
در سال ١٩۵٠ افغانستان يکبار ديگر مطالبۀ خود را در مورد ايجاد دولت مستقل پشتونستان طرح میکند. برخوردها در سرحدات دو کشور رخ میدهد. در سپتمبر سال ١٩۵٠ قوای افغانی به پيشروی در داخل خاک پاکستان میپردازد، اما بزودی عقب زده میشوند. تلاش ميانجيگری يا وساطت شاه ايران به ناکامی میانجامد.
پشتونستان در جنگ سرد
عضويت پاکستان در پيمان بغداد که به ابتکار ايلات متحدۀ آمريکا به مثابه پيمان نظامی شرق ميانه و خط مقدم بر ضد اتحاد شوروی ايجاد گرديده بود موجب جانبداری اتحاد شوروی از افغانستان و درنتيجه باعث انقطاب در منازعۀ پشتونستان گرديد. زمانی که پلان پاکستان مبنی بر اينکه میخواهد صوبه سرحد را که تاکنون عملا خودگردان بود، بکلی جز پاکستان غربی سازد، افشا میشود، روابط دو کشور بار ديگر متشنج میگردد. بعد از آن که صدراعظم داوود رسماً به پاکستان هوشدار میدهد و نماينده گی های پاکستان در افغانستان توسط اهالی ملکی مورد حمله قرار میگيرد، پاکستان روابط ديپلوماتيک خود را با کشور همسايه قطع میکند. به تعقيب آن افغانستان قوای خود را احضار و آن را در سرحات جابجا میکند و رسما مسير سرحدات و معائدۀ ديورند را تحت سوال قرار میدهد. ابرقدرتها بارديگر از جناح های نزديک به خود جانبداری میکنند. در کنفرانس سازمان پيمان جمعی جنوب شرق آسيا (سيتو) که معادل پيمان بغداد برای اين منطقه بود، اعضای اين پيمان تحت رهبری ايالات متحده در سال ١٩۵٦ سرحدات بين افغانستان و پاکستان را سرحدات قابل قبول اعلام نمودند. مسکو برخلاف آن بار ديگر از موقف افغانستان حمايت کرد. پس از ميانجيگری مندرس صدراعظم ترکيه طرفين منازعه به اعادۀ مناسبات ديپلوماتيک پرداختند. اما در سال ١٩٦٠ قوای افغانی بار ديگر از سرحدات پاکستان عبور میکنند. در سالهای بعدی جنگهايی صورت گرفت که از لحاظ شدت تا آن زمان بی سابقه بود. مناسبات ديپلوماتيک بار ديگر قطع میگردد. پس از استعفای داوود صدراعظم افغانستان مسئلۀ پشتونستان خاموش میگردد. مذاکرات دو کشور تحت ميانجيگری شاه ايران به عقد قراداد سال ١٩٦٣ تهران میانجامد. روابط ديپلوماتيک در سال ١٩٦۴ از سر گرفته میشود اما افغانستان از برسميت شناختن خط ديورند اجتناب میورزد.
"فارورد پاليسی" پاکستان (سياست تعرضی): اولين تلاشها برای اعمال نفوذ فعال تحت نام "اسلام"
تا آغاز دهۀ هفتاد قرن بيست جوانب منازعه مسئلۀ پشتونستان را دنبال نمیکنند. زمانی که داوود با کودتای سال ١٩٧٣ دوباره به قدرت میرسد، منازعۀ چندين ساله را دوباره مطرح میکند. با آن که قبلا افغانستان در جنگ دوم کشمير در سال ١٩٦۵ از پاکستان بر ضد هند حمايت کرد، بحران بين دو کشور همسايه افغانستان و پاکستان دوباره تازه میگردد. در تبليغات وسيع افغانستان نه تنها از جنبش نيرومند خودمختاری صوبه سرحد بلکه ازجنبش بلوچها در جنوب غرب پاکستان که تحت رهبری نشنل عوامی پارتی است، حمايت صورت میگيرد. اکنون افغانستان در کنار صوبه سرحد، شموليت ايالت بلوچستان و بعضی ساحات ايالت پنجاب را که خاک اصلی و ايالت حکمرانان پاکستانی است، در دولت پشتونستان مطالبه میکند. پس از ناکامی کودتای سال ١٩٧۴ بر ضد داوود، مخالفين اسلامی به صورت وسيع تحت تعقيب قرار میگيرند. زمانی که بعضی ازين مخالفين از جمله رهبر بعدی مجاهدين ضد اشغال شوروی مانند احمدشاه مسعود به پاکستان فرار میکنند، پاکستان اين شانس را میيابد تا از طريق اين گروهها در انکشافات داخلی آيندۀ افغانستان اعمال نفوذ کند. حتی در دورۀ حکومت ذوالفقار علی بوتو محصلين افغان در کمپهای مخفی تمرينات نظامی در نزديکی پشاور برای اجرای عمليات در کشورشان پرورش میگرديدند.
اولين تلاش سازمان استخبارات پاکستان (آی.اس.آی) که هدف آن دادن هشدار به حکومت داوود بود، تا بار ديگر مسئلۀ پشتونستان را تازه نکند، به ناکامی میانجامد. محصلانی که (منظور اخوانی هاست. مترجم) در پنجشير مردم را به اغتشاش تحريک کردند بوسيلۀ اهالی آنجا رانده شدند. درست اين تجاوز اتحادشوروی بود که موجب آن گرديد تا گروههای مهاجر مسعود، حکمتيار و يا ربانی که در پاکستان فعاليت میکردند، حمايت ضروری مردم را جلب نمايند و درنتيجه سازمان استخبارات پاکستان (آی.اس.آی) امکان میيابد تا برنامۀ کلی استراتيژی مقاومت بر ضد اشغال شوروی را طرح و انتقال کمکهای مالی و ارسال سلاح آمريکايی[۱] را به عهده گيرد.
مناقشات شديد بين افغانستان و پاکستان قسماً مورد رسيدهگی دارالانشای سازمان کنفرانس اسلامی و ملل متحد قرار گرفت. ايران دوباره تلاش نمود تا نقش ميانجی را به عهده بگيرد. تشنج زمانی کاهش میيابد که پاکستان پيشنهاد اهدای کمک به مناطق سيلاب زدۀ افغانستان را میکند. در سال ١٩٧٩ زمانی که حفيظ اله امين به قدرت میرسد مسئلۀ پشتونستان با لحن خيلی مصلحت آميز مطرح میگردد. در نتيجۀ مداخلۀ شوروی در افغانستان مطالبات اقوام پشتون در مورد اعطای حق خودگردانی در داخل پاکستان با شدت کاهش میيابد. صرف نظر از آن طرح چنين مطالبات در زمان ضياءالحق حکمران نظامی پاکستان که از سال ١٩٧٧ قوانين نظامی را نافذ کرد، دشوار گرديده بود. هدف تبليغات اسلامی ضياءالحق در عرصۀ سياست داخلی اين بود تا در مسئلۀ پشتونستان، بعد قومی سياسی آن را بوسيله دادن چارچوب ماورای قومی اسلامی به آن، کاهش دهد.
پشتونستان در جنگ گرم
در جريان سالهای اشغال افغانستان توسط اتحاد شوروی، پاکستان همچنان مشی ضد افغانی را پيش میبرد. اين کشور مهاجرين افغان را داوطلبانه پذيرفت، از گروهای مقاومت (مجاهدين) بر عليۀ دولت افغانستان و اردوی شوروی دفاع کرد. به همين گونه کمکهای نظامی آمريکا از طريق پاکستان به اين گروهها انتقال يافت. کابل برای آنکه پاکستان را موضعگيری آن منصرف سازد تلاش میورزد تا از طريق احيای دوبارۀ مسئلۀ پشتونستان فشار سياسی داخلی را در پاکستان ايجاد نمايد. از اواخر سال ١٩٨۵ به بعد منازعه دوباره شديد میگردد. قبلاً حکومت مرکزی اسلام آباد اقوام پشتون ساکن در مناطق قبايل آزاد صوبه سرحد را متهم به قاچاق رايج مواد مخدره و اخذ کمک از افغانستان نموده بود. بر اساس گزارشات ديگر اقوام پشتون درين منطقه دولت مستقل را اعلام کردند. بعد از آنکه اسلام آباد اردوی خود را به صوبه سرحد فرستاد، انفجارات بم در پايتخت اين ايالت يعنی شهر پشاور رخ داد. حکومت نظامی ضياء در داخل پاکستان تحت فشار سياسی قرار میگيرد. روشنفکران و قبل از همه صوبه سرحد از پاکستان آشکارا میطلبد تا حکومت کابل را برسميت بشناسد و حمايت خود را از نيروهای مقاومت افغان متوقف سازد. سياستمدار اپوزيسيون و رهبر پشتونها ولی خان، فرزند قهرمان مردمی عبدالغفارخان که دارای روابط نزديک با کابل است، خواهان مذاکرات مستقيم بين پاکستان و حکومت طرفدار مسکو افغانستان میگردد. در سال ١٩٨٦ افغانستان حملات هوايی و پرتابی خود را در مناطق سرحدی پاکستان توسعه میدهد. بدين لحاظ همه روزه در پشاور مقر گروهای مقاومت(!) افغان به طرفداری از افغانستان تظاهرات براه میافتد. بعد از بمبگزاریهائی که پاکستان مسئوليت آنرا به عهدۀ سازمان استخبارات افغانستان و شوروی میاندازد؛ اسلام آباد گروه های مقاومت را مجبور میکند تا مراکزشان را از پشاور انتقال دهند. با وجود آن قوای هوايی افغانستان تا زمان عقد قرار داد زنو در سال ١٩٨٨چندين بار به حريم هوايی پاکستان تجاوز میکند و انفجارات بمب در اين کشور رخ میدهد. نظاميان پاکستان چندين بار تا سرحدات قبايل آزاد پيشروی میکنند بدون آنکه بر ضد قاچاق هيروهين و سران اقوم متحد با کابل به عمليات و مناقشه بپردازند. بين سران اخيرالذکر در مورد سهم شان در تجارت سلاح و هيروهين درگيریها صورت میگيرد و آنها وقتا فوقتا حتی شهر بندری کراچی در جنوب پاکستان را مورد حمله قرار میدهند.
نقش پاکستان بعد از طالبان
در سالهای خونريزیهای داخلی افغانها پس از خروج شوروی، مسئلۀ پشتونستان در سیاستهای جاری پاکستان کمتر حايز اهميت بود در حالی که به آن در پلانهای ژئو استراتيژيک خود اهميت زياد قايل بود. اين مسئله بر تصميم پاکستان در مورد نصب حکومت طالبان پشتون دست نشاندهاش در افغانستان فروپاشيده، تاثير نه چندان جدی داشت. اين حقيقت که مسئلۀ پشتونستان در جريان پنج سال حاکميت طالبان یعنی از سال ١٩٩٦ در آجندای فیمابين دولتهای افغانستان و پاکستان گنجانيده نشد مبين اين نکته است که کنترول سازمان استخبارت پاکستان بالای مليشای طالبان در گذشتۀ نه چنان دور خيلی مستحکم بود.[۲]
بنابر دلايل فوقالذکر اين ارزيابیها که نقش کنونی پاکستان را در ائتلاف آمريکايی ضد ترور دو پهلو میپندارد، قابل درک است. زمانی که جريانات بيست سال اخير را بررسی میکنيم به اين نتيجه میرسيم که پاکستان به اين جريانات ضرورت داشت تا وسايل اعمال نفوذ خود را در کشور همسايه ايجاد کند. مايه تعجب است اگر اسلام آباد آنرا بدون کسب پاداش متقابل و جبران باقی بگذارد. پاکستان حد اقل اين را مطالبه میکند که در نظام داخلی آيندۀ افغانستان حق اظهار نظر را داشته باشد و حرف او حايز اهميت تلقی گردد.
[۲]- برای شناخت دقيق اين جريانات به خاطرات و اعترافات کارمندان آی.اس.آی و نظاميان پاکستان مراجعه کنيد:
Yousaf/Adkin: Die Bärenfalle (آلمانی)؛
و يا: Yousaf: Silent Soldier – The man behind the Afghan Jehad (انگليسی)
جُستارهای وابسته
□ تاريخ افغانستان
□ تاريخ معاصر افغانستان
□ افغانستان در قرن نوزدهم
□ افغانستان در قرن بيستم
□ پشتونستان
□ پشتونها
منابع