اشاره: صديقالله بدر، در سال ۱۳۴۸ خورشيدی در قريۀ سلطانپور ولسوالی (شهرستان) سرخ رود ولايت (استان) ننگرهار به دنيا آمد. تحصيلات عالی را در "مرکز تربيوی مخابرات" به پايان رساند. نخستين شعرش را در سال ۱۳۶۶ سرود. او در مجامع فرهنگی و خبرنگاری مختلف از جمله "مرکز جهانی خبرنگاران افغانستان"، "انجمن خبرنگاران آسيای جنوبی" (سفما)، "رشاد كره كتنه"، "خوشال فرهنګي ټولنه"، و "افغان ادبي بهير او قلم ټولنه" عضويت دارد. شماری از آثار او را میتوان چنين نام برد: "د غشو تنده شعري ټولګه"، "تته كړيكه د لنډو كيسو ټولګه"، "نامتو څېرې"، "ايينه، د دري ژبې د داستانونو غورچاڼ"، "د سيمو تاريخي جغرافيه، د علامه رشاد د مركو ټولګه" و "ستا به خوښه شي كه نه، د ځوانو شاعرانو تذكره". افزون بر اين، وی آثار ديگری چون: "د شعرونو دوې ټولګې"، "د لنډو كيسو درې ټولګې"، "د علامه رشاد ژوند او آثار" و "د لونګو دريڅې، د ادبي ګزارشي ليكنو دوې ټولګې" را آمادۀ چاپ دارد. اکنون او مدير مسئول نشريۀ "کليد" است. {مهديزاده کابلی}
ميمنهگی علاوه بر يك شخصيت هنرمند، مرد علم و سياست نيز بود و از جمله اشخاص سرشناس جنبش مشروطيت به حساب میرفت
غلاممحمد ميمنهگی در سال ١٢۵٢ هجری شمسی در شهر ميمنه چشم به جهان گشود. پدرش كه عبدالباقی نام داشت و از جمله معروفترين و پر آوازهترين شخصيتهای منطقهاش بود؛ به اتهام همكاری با سردار محمدايوب خان همراه با چند تن ديگر به كابل اعزام و بعد به قتل رسيد و غلاممحمد در آوان طفوليت از سايه و مهر پدری محروم گرديد.
غلاممحمد ميمنهگی ١٣ سال داشت كه به هنر رسامی رو آورد. در همين ايام كسی يكی از رسمهای وی را به امير عبدالرحمن خان برد، امير آنرا خيلی پسنديد و او را به دربار فراخواند تا همين رسم را دوباره پيش روی او كار كند. وقتی امير به استعداد ميمنهگی پی برد حكم صادر كرد كه به وقت معين به دربار آيد و تحت نظر استادان ديگر در رسامی و نقاشی آموزش گيرد.
ميمنهگی در ابتدا علاقمندی زيادی به اين كار نداشت ولی زمانی كه با اخطار و قهر امير مواجه شد كوشش بخرچ داد تا منظمآ به فراگيری اين هنر بپردازد.
ميمنهگی در دربار از نزد استادانی جون مير حسامالدين خان، محمدعظيم خان، ملا بابه جان و جان گری اهل انگليس طريقههای مختلف رسامی و نقاشی را آموخت.
ميمنهگی علاوه بر يك شخصيت هنرمند، مرد علم و سياست نيز بود و از جمله اشخاص سرشناس جنبش مشروطيت به حساب میرفت. يكبار در سال ١٣٢۵ هجری قمری به سبب مبارزات سياسی و يكجا شدن با مشروطيت به زندان افتاد.
آوردهاند كه در زندان نيز با هنرش حرف میزد و چنان تابلوی از وضعيت زندان و زندانيان در زندان كشيد كه امير حبيبالله خان را برآشفت و امر كرد كه وی را پا برهنه به ارگ بياورند ولی بنابر سفارش يكی از اقاربش نهتنها اينكه از اين كارش ابا ورزيد بل ميمنهگی را از زندان رها ساخت. گويند كه بعد از رهايی از زندان در منزلش تحت نظر قرار داشت.
ميمنهگی مدتی بحيث معلم رسامی در مكتب حبيبيه كار كرد و در زمان غازی امانالله شاه برای فراگيری بهتر و تخصصیتر اين هنر به آلمان فرستاده شد.
ميمنهگی چند سال را در برلين در فراگيری اين هنر سپری كرد و به درجه و مقام استادی رسيد و در ميان ۴٠٠ تن از رسامان و نقاشان كشورهای مختلف دنيا مقام اول را از آن خود كرد و از همين سبب از طرف آكادمی برلين لقب پروفيسر را بدست آورد و مفتخر به دريافت ديپلوم تخصص در اين رشته گرديد.
پروفيسر غلاممحمد ميمنهگی با بازگشت به وطن عزيزش مكتب هنرهای زيبا و فنون مختلف را تحت نام مكتب صنايع بنياد نهاد و به حيث استاد و مسوول آن در تربيۀ تعداد زيادی از جوانان سهم بارز گرفت.
آثار استاد در سطح منطقه و دنيا از شهرت خاص و ارزندهيی برخوردار بوده و از همين سبب بارها مورد تقدير قرار گرفته است. چنانچه در سال ١٣٠٣ جايزۀ نشان درجه اول معارف و در سال ١٣٠٧ جايزۀ (د ستور لومری درجه نشان) را بدست آورده است.
بالاخره اين مرد هنر و فرهنگ در سال ١٣١۴ به اثر مرض فشار خون به عمر ٦٢ سالگی در كابل وفات و در عاشقان و عارفان به خاك سپرده شد.
حكومت آن وقت به پاس خدمات شايستهاش مركزی را بنام "سازمان هنری غلاممحمد ميمنهگی" ايجاد كرد كه بعدها بنام هنرستان غلاممحمد ميمنهگی نامگزاری شد.[۱]
يادداشتها
يادداشت ۱:
يادداشت ٢:
يادداشت ۳:
يادداشت ۴:
يادداشت ۵:
يادداشت ۶:
پینوشتها
جُستارهای وابسته
منابع
<برگشت به بالا><گفت و گو و نظر کاربران در بارهٔ مقاله>