از: آيتالله ناصر مکارم شيرازی
[↑] ترجمۀ فارسی (از آيات ١ تا ١٠٠)
بنام خداوند بخشنده بخشايشگر
الم -بزرگ است خداوندى كه اين كتاب عظيم را، از حروف ساده الفبا به وجود آورده-. (۱) آن كتاب با عظمتى است كه شك در آن راه ندارد؛ و مايه هدايت پرهيزكاران است. (٢) -پرهيزكاران- كسانى هستند كه به غيب -=آنچه از حس پوشيده و پنهان است- ايمان مىآورند؛ و نماز را برپا مىدارند؛ و از تمام نعمتها و مواهبى كه به آنان روزى دادهايم، انفاق مىكنند. (٣) و آنان كه به آنچه بر تو نازل شده، و آنچه پيش از تو -بر پيامبران پيشين- نازل گرديده، ايمان مىآورند؛ و به رستاخيز يقين دارند. (۴) آنان بر طريق هدايت پروردگارشانند؛ و آنان رستگارانند. (۵) كسانى كه كافر شدند، براى آنان تفاوت نمىكند كه آنان را -از عذاب الهى- بترسانى يا نترسانى؛ ايمان نخواهند آورد. (٦) خدا بر دلها و گوشهاى آنان مهر نهاده؛ و بر چشمهايشان پردهاى افكنده شده؛ و عذاب بزرگى در انتظار آنهاست. (٧) گروهى از مردم كسانى هستند كه مىگويند: "به خدا و روز رستاخيز ايمان آوردهايم." در حالى كه ايمان ندارند. (٨) مىخواهند خدا و مؤمنان را فريب دهند؛ در حالى كه جز خودشان را فريب نمىدهند؛ -اما- نمىفهمند. (٩) در دلهاى آنان يك نوع بيمارى است؛ خداوند بر بيمارى آنان افزوده؛ و به خاطر دروغهايى كه ميگفتند، عذاب دردناكى در انتظار آنهاست. (١٠) و هنگامى كه به آنان گفته شود: “در زمين فساد نكنيد” مىگويند: “ما فقط اصلاحكنندهايم”! (١١) آگاه باشيد! اينها همان مفسدانند؛ ولى نمىفهمند. (١٢) و هنگامى كه به آنان گفته شود: “همانند -ساير- مردم ايمان بياوريد!” مىگويند: “آيا همچون ابلهان ايمان بياوريم؟!” بدانيد اينها همان ابلهانند ولى نمىدانند! (١٣) و هنگامى كه افراد باايمان را ملاقات مىكنند، و مىگويند: “ما ايمان آوردهايم!” -ولى- هنگامى كه با شيطانهاى خود خلوت مىكنند، مىگويند: “ما با شمائيم! ما فقط -آنها را- مسخره مىكنيم!” (١۴) خداوند آنان را استهزا مىكند؛ و آنها را در طغيانشان نگه مىدارد، تا سرگردان شوند. (١۵) آنان كسانى هستند كه “هدايت” را به “گمراهى” فروختهاند؛ و -اين- تجارت آنها سودى نداده؛ و هدايت نيافتهاند. (١٦)آنان -= منافقان- همانند كسى هستند كه آتشى افروخته -تا در بيابان تاريك، راه خود را پيدا كند-، ولى هنگامى كه آتش اطراف او را روشن ساخت، خداوند -طوفانى مىفرستد و- آن را خاموش مىكند؛ و در تاريكيهاى وحشتناكى كه چشم كار نمىكند، آنها را رها مىسازد. (١٧) آنها كران، گنگها و كورانند؛ لذا -از راه خطا- بازنمىگردند! (١٨) يا همچون بارانى از آسمان، كه در شب تاريك همراه با رعد و برق و صاعقه -بر سر رهگذران- ببارد. آنها از ترس مرگ، انگشتانشان را در گوشهاى خود مىگذارند؛ تا صداى صاعقه را نشنوند. و خداوند به كافران احاطه دارد -و در قبضه قدرت او هستند-. (١٩) -روشنائى خيره كننده- برق، نزديك است چشمانشان را بربايد. هر زمان كه -برق جستن مىكند، و صفحه بيابان را- براى آنها روشن مىسازد، -چند گامى- در پرتو آن راه مىروند؛ و چون خاموش مىشود، توقف مىكنند. و اگر خدا بخواهد، گوش و چشم آنها را از بين مىبرد؛ چرا كه خداوند بر هر چيز تواناست. (٢٠) اى مردم! پروردگار خود را پرستش كنيد؛ آن كس كه شما، و كسانى را كه پيش از شما بودند آفريد، تا پرهيزكار شويد. (٢١) آن كس كه زمين را بستر شما، و آسمان -= جو زمين- را همچون سقفى بالاى سر شما قرار داد؛ و از آسمان آبى فرو فرستاد؛ و به وسيله آن، ميوهها را پرورش داد؛ تا روزى شما باشد. بنابر اين، براى خدا همتايانى قرار ندهيد، در حالى كه مىدانيد -هيچ يك از آنها، نه شما را آفريدهاند، و نه شما را روزى مىدهند-. (٢٢) و اگر در باره آنچه بر بنده خود -= پيامبر- نازل كردهايم شك و ترديد داريد ،- دست كم- يك سوره همانند آن بياوريد؛ و گواهان خود را - غير خدا - براى اين كار، فرا خوانيد اگر راست مىگوييد! (٢٣) پس اگر چنين نكنيد - كه هرگز نخواهيد كرد - از آتشى بترسيد كه هيزم آن، بدنهاى مردم -گنهكار- و سنگها -= بتها- است، و براى كافران، آماده شده است! (٢۴) به كسانى كه ايمان آورده، و كارهاى شايسته انجام دادهاند، بشارت ده كه باغهايى از بهشت براى آنهاست كه نهرها از زير درختانش جاريست. هر زمان كه ميوهاى از آن، به آنان داده شود، مىگويند: “اين همان است كه قبلا به ما روزى داده شده بود.-ولى اينها چقدر از آنها بهتر و عاليتر است.-” و ميوههايى كه براى آنها آورده مىشود، همه -از نظر خوبى و زيبايى- يكسانند. و براى آنان همسرانى پاك و پاكيزه است، و جاودانه در آن خواهند بود. (٢۵) خداوند از اين كه -به موجودات ظاهرا كوچكى مانند- پشه، و حتى كمتر از آن، مثال بزند شرم نمىكند. -در اين ميان- آنان كه ايمان آوردهاند، مىدانند كه آن، حقيقتى است از طرف پروردگارشان؛ و اما آنها كه راه كفر را پيمودهاند، -اين موضوع را بهانه كرده- مىگويند: “منظور خداوند از اين مثل چه بوده است؟!” -آرى،- خدا جمع زيادى را با آن گمراه، و گروه بسيارى را هدايت مىكند؛ ولى تنها فاسقان را با آن گمراه مىسازد! (٢٦) فاسقان كسانى هستند كه پيمان خدا را، پس از محكم ساختن آن، ميشكنند؛ و پيوندهايى را كه خدا دستور داده برقرار سازند، قطع نموده، و در روى زمين فساد ميكنند؛ اينها زيانكارانند. (٢٧) چگونه به خداوند كافر مىشويد؟! در حالى كه شما مردگان -و اجسام بىروحى- بوديد ، و او شما را زنده كرد؛ سپس شما را مىميراند؛ و بار ديگر شما را زنده مىكند؛ سپس به سوى او بازگردانده مىشويد.-بنابر اين، نه حيات و زندگى شما از شماست، و نه مرگتان؛ آنچه داريد از خداست-. (٢٨) او خدايى است كه همه آنچه را -از نعمتها- در زمين وجود دارد، براى شما آفريد؛ سپس به آسمان پرداخت؛ و آنها را به صورت هفت آسمان مرتب نمود؛ و او به هر چيز آگاه است. (٢٩) -به خاطر بياور- هنگامى را كه پروردگارت به فرشتگان گفت: “من در روى زمين، جانشينى -= نمايندهاى- قرار خواهم داد.” فرشتگان گفتند: “پروردگارا! “آيا كسى را در آن قرار مىدهى كه فساد و خونريزى كند؟! -زيرا موجودات زمينى ديگر، كه قبل از اين آدم وجود داشتند نيز، به فساد و خونريزى آلوده شدند. اگر هدف از آفرينش اين انسان، عبادت است،- ما تسبيح و حمد تو را بجا مىآوريم، و تو را تقديس مىكنيم.” پروردگار فرمود: “من حقايقى را مىدانم كه شما نمىدانيد.” (٣٠) سپس علم اسماء -= علم اسرار آفرينش و نامگذارى موجودات- را همگى به آدم آموخت. بعد آنها را به فرشتگان عرضه داشت و فرمود: “اگر راست مىگوييد، اسامى اينها را به من خبر دهيد!” (٣١) فرشتگان عرض كردند: “منزهى تو! ما چيزى جز آنچه به ما تعليم دادهاى، نمىدانيم؛ تو دانا و حكيمى.” (٣٢) فرمود: “اى آدم! آنان را از اسامى -و اسرار- اين موجودات آگاه كن.” هنگامى كه آنان را آگاه كرد، خداوند فرمود: “آيا به شما نگفتم كه من، غيب آسمانها و زمين را ميدانم؟! و نيز ميدانم آنچه را شما آشكار ميكنيد، و آنچه را پنهان ميداشتيد!” (٣٣) و -ياد كن- هنگامى را كه به فرشتگان گفتيم: “براى آدم سجده و خضوع كنيد!” همگى سجده كردند؛ جز ابليس كه سر باز زد، و تكبر ورزيد، -و به خاطر نافرمانى و تكبرش- از كافران شد. (٣۴) و گفتيم: “اى آدم! تو با همسرت در بهشت سكونت كن؛ و از -نعمتهاى- آن، از هر جا مىخواهيد، گوارا بخوريد؛ -اما- نزديك اين درخت نشويد؛ كه از ستمگران خواهيد شد. (٣۵) پس شيطان موجب لغزش آنها از بهشت شد؛ و آنان را از آنچه در آن بودند، بيرون كرد. و -در اين هنگام- به آنها گفتيم: “همگى -به زمين- فرود آييد! در حالى كه بعضى دشمن ديگرى خواهيد بود. و براى شما در زمين، تا مدت معينى قرارگاه و وسيله بهره بردارى خواهد بود.” (٣٦) سپس آدم از پروردگارش كلماتى دريافت داشت؛ -و با آنها توبه كرد.- و خداوند توبه او را پذيرفت؛ چرا كه خداوند توبهپذير و مهربان است. (٣٧) گفتيم: “همگى از آن، فرود آييد! هرگاه هدايتى از طرف من براى شما آمد، كسانى كه از آن پيروى كنند، نه ترسى بر آنهاست، و نه غمگين شوند.” (٣٨) و كسانى كه كافر شدند، و آيات ما را دروغ پنداشتند اهل دوزخند؛ و هميشه در آن خواهند بود. (٣٩) اى فرزندان اسرائيل! نعمتهايى را كه به شما ارزانى داشتم به ياد آوريد! و به پيمانى كه با من بستهايد وفا كنيد، تا من نيز به پيمان شما وفا كنم.- و در راه انجام وظيفه، و عمل به پيمانها- تنها از من بترسيد! (۴٠) و به آنچه نازل كردهام -= قرآن- ايمان بياوريد! كه نشانههاى آن، با آنچه در كتابهاى شماست، مطابقت دارد؛ و نخستين كافر به آن نباشيد! و آيات مرا به بهاى ناچيزى نفروشيد! -و به خاطر درآمد مختصرى، نشانههاى قرآن و پيامبر اسلام را، كه در كتب شما موجود است، پنهان نكنيد!- و تنها از من -و مخالفت دستورهايم- بترسيد -نه از مردم-! (۴١) و حق را با باطل نياميزيد! و حقيقت را با اينكه مىدانيد كتمان نكنيد! (۴٢) و نماز را بپا داريد، و زكات را بپردازيد، و همراه ركوع كنندگان ركوع كنيد -و نماز را با جماعت بگزاريد-! (۴٣) آيا مردم را به نيكى -و ايمان به پيامبرى كه صفات او آشكارا در تورات آمده- دعوت مىكنيد، اما خودتان را فراموش مىنماييد؛ با اينكه شما كتاب -آسمانى- را مىخوانيد! آيا نمىانديشيد؟! (۴۴) از صبر و نماز يارى جوئيد؛ -و با استقامت و مهار هوسهاى درونى و توجه به پروردگار ، نيرو بگيريد؛- و اين كار، جز براى خاشعان، گران است. (۴۵) آنها كسانى هستند كه مىدانند ديداركننده پروردگار خويشند، و به سوى او بازمىگردند. (۴٦) اى بنى اسرائيل! نعمتهايى را كه به شما ارزانى داشتم به خاطر بياوريد؛ و -نيز به ياد آوريد كه- من، شما را بر جهانيان، برترى بخشيدم. (۴٧) و از آن روز بترسيد كه كسى مجازات ديگرى را نمىپذيرد و نه از او شفاعت پذيرفته مىشود؛ و نه غرامت از او قبول خواهد شد؛ و نه يارى مىشوند. (۴٨) و -نيز به ياد آوريد- آن زمان كه شما را از چنگال فرعونيان رهايى بخشيديم؛ كه همواره شما را به بدترين صورت آزار مىدادند: پسران شما را سر مىبريدند؛ و زنان شما را -براى كنيزى- زنده نگه مىداشتند. و در اينها، آزمايش بزرگى از طرف پروردگارتان براى شما بود. (۴٩) و -به خاطر بياوريد- هنگامى را كه دريا را براى شما شكافتيم؛ و شما را نجات داديم؛ و فرعونيان را غرق ساختيم؛ در حالى كه شما تماشا مىكرديد. (۵٠) و -به ياد آوريد- هنگامى را كه با موسى چهل شب وعده گذارديم؛ -و او، براى گرفتن فرمانهاى الهى، به ميعادگاه آمد؛- سپس شما گوساله را بعد از او -معبود خود- انتخاب نموديد؛ در حالى كه ستمكار بوديد. (۵١) سپس شما را بعد از آن بخشيديم؛ شايد شكر -اين نعمت را- بجا آوريد. (۵٢) و -نيز به خاطر آوريد- هنگامى را كه به موسى، كتاب و وسيله تشخيص -حق از باطل- را داديم؛ تا هدايت شويد. (۵٣) و زمانى را كه موسى به قوم خود گفت: “اى قوم من! شما با انتخاب گوساله -براى پرستش- به خود ستم كرديد! پس توبه كنيد؛ و به سوى خالق خود باز گرديد! و خود را -=يكديگر را- به قتل برسانيد! اين كار، براى شما در پيشگاه پروردگارتان بهتر است.” سپس خداوند توبه شما را پذيرفت؛ زيرا كه او توبهپذير و رحيم است. (۵۴) و -نيز به ياد آوريد- هنگامى را كه گفتيد: “اى موسى! ما هرگز به تو ايمان نخواهيم آورد؛ مگر اينكه خدا را آشكارا -با چشم خود- ببينيم!” پس صاعقه شما را گرفت؛ در حالى كه تماشا مىكرديد. (۵۵) سپس شما را پس از مرگتان، حيات بخشيديم؛ شايد شكر -نعمت او را- بجا آوريد. (۵٦) و ابر را بر شما سايبان قرار داديم؛ و “من” -= شيره مخصوص و لذيذ درختان - و “سلوى” -= مرغان مخصوص شبيه كبوتر- را بر شما فرستاديم؛ -و گفتيم:- “از نعمتهاى پاكيزهاى كه به شما روزى دادهايم بخوريد!” -ولى شما كفران كرديد!- آنها به ما ستم نكردند؛ بلكه به خود ستم مىنمودند. (۵٧) و -به خاطر بياوريد- زمانى را كه گفتيم: “در اين شهر -= بيت المقدس- وارد شويد! و از نعمتهاى فراوان آن، هر چه مىخواهيد بخوريد! و از در -معبد بيت المقدس- با خضوع و خشوع وارد گرديد! و بگوييد: “خداوندا! گناهان ما را بريز!” تا خطاهاى شما را ببخشيم؛ و به نيكوكاران پاداش بيشترى خواهيم داد.” (۵٨) اما افراد ستمگر، اين سخن را كه به آنها گفته شده بود، تغيير دادند؛ -و به جاى آن، جمله استهزاآميزى گفتند؛- لذا بر ستمگران، در برابر اين نافرمانى ، عذابى از آسمان فرستاديم. (۵٩) و -به ياد آوريد- زمانى را كه موسى براى قوم خويش، آب طلبيد، به او دستور داديم: “عصاى خود را بر آن سنگ مخصوص بزن!” ناگاه دوازده چشمه آب از آن جوشيد؛ آنگونه كه هر يك -از طوايف دوازدهگانه بنى اسرائيل-، چشمه مخصوص خود را مىشناختند! -و گفتيم:- “از روزيهاى الهى بخوريد و بياشاميد! و در زمين فساد نكنيد!” (٦٠) و -نيز به خاطر بياوريد- زمانى را كه گفتيد: “اى موسى! هرگز حاضر نيستيم به يك نوع غذا اكتفا كنيم! از خداى خود بخواه كه از آنچه زمين مىروياند، از سبزيجات و خيار و سير و عدس و پيازش، براى ما فراهم سازد.” موسى گفت: “آيا غذاى پستتر را به جاى غذاى بهتر انتخاب مىكنيد؟! -اكنون كه چنين است، بكوشيد از اين بيابان- در شهرى فرود آئيد؛ زيرا هر چه خواستيد، در آنجا براى شما هست.” و -مهر- ذلت و نياز، بر پيشانى آنها زده شد؛ و باز گرفتار خشم خدائى شدند ؛ چرا كه آنان نسبت به آيات الهى، كفر مىورزيدند؛ و پيامبران را به ناحق مىكشتند. اينها به خاطر آن بود كه گناهكار و متجاوز بودند. (٦١)كسانى كه -به پيامبر اسلام- ايمان آوردهاند، و كسانى كه به آئين يهود گرويدند و نصارى و صابئان -= پيروان يحيى- هر گاه به خدا و روز رستاخيز ايمان آورند ، و عمل صالح انجام دهند، پاداششان نزد پروردگارشان مسلم است؛ و هيچگونه ترس و اندوهى براى آنها نيست. -هر كدام از پيروان اديان الهى، كه در عصر و زمان خود، بر طبق وظايف و فرمان دين عمل كردهاند، مأجور و رستگارند.- (٦٢) و -به ياد آوريد- زمانى را كه از شما پيمان گرفتيم؛ و كوه طور را بالاى سر شما قرار داديم؛ -و به شما گفتيم:- “آنچه را -از آيات و دستورهاى خداوند- به شما دادهايم، با قدرت بگيريد؛ و آنچه را در آن است به ياد داشته باشيد -و به آن عمل كنيد-؛ شايد پرهيزكار شويد!” (٦٣) سپس شما پس از اين، روگردان شديد؛ و اگر فضل و رحمت خداوند بر شما نبود، از زيانكاران بوديد. (٦۴) به طور قطع از حال كسانى از شما، كه در روز شنبه نافرمانى و گناه كردند، آگاه شدهايد! ما به آنها گفتيم: “به صورت بوزينههايى طردشده درآييد!” (٦۵) ما اين كيفر را درس عبرتى براى مردم آن زمان و نسلهاى بعد از آنان، و پند و اندرزى براى پرهيزكاران قرار داديم. (٦٦) و -به ياد آوريد- هنگامى را كه موسى به قوم خود گفت: “خداوند به شما دستور مىدهد مادهگاوى را ذبح كنيد -و قطعهاى از بدن آن را به مقتولى كه قاتل او شناخته نشده بزنيد، تا زنده شود و قاتل خويش را معرفى كند؛ و غوغا خاموش گردد.-” گفتند: “آيا ما را مسخره مىكنى؟” -موسى- گفت: “به خدا پناه مىبرم از اينكه از جاهلان باشم!” (٦٧) گفتند: “-پس- از خداى خود بخواه كه براى ما روشن كند اين مادهگاو چگونه مادهگاوى باشد؟” گفت: خداوند مىفرمايد: “مادهگاوى است كه نه پير و از كار افتاده باشد، و نه بكر و جوان؛ بلكه ميان اين دو باشد. آنچه به شما دستور داده شده، -هر چه زودتر- انجام دهيد.” (٦٨) گفتند: “از پروردگار خود بخواه كه براى ما روشن سازد رنگ آن چگونه باشد؟ “ گفت: خداوند مىگويد: “گاوى باشد زرد يكدست، كه رنگ آن، بينندگان را شاد و مسرور سازد.” (٦٩) گفتند: “از خدايت بخواه براى ما روشن كند كه چگونه گاوى بايد باشد؟ زيرا اين گاو براى ما مبهم شده! و اگر خدا بخواهد ما هدايت خواهيم شد!” (٧٠) گفت: خداوند مىفرمايد: “گاوى باشد كه نه براى شخم زدن رام شده؛ و نه براى زراعت آبكشى كند؛ از هر عيبى بركنار باشد، و حتى هيچگونه رنگ ديگرى در آن نباشد.” گفتند: “الان حق مطلب را آوردى!” سپس -چنان گاوى را پيدا كردند و- آن را سر بريدند؛ ولى مايل نبودند اين كار را انجام دهند. (٧١) و -به ياد آوريد- هنگامى را كه فردى را به قتل رسانديد؛ سپس درباره -قاتل- او به نزاع پرداختيد؛ و خداوند آنچه را مخفى مىداشتيد، آشكار مىسازد. (٧٢) سپس گفتيم: “قسمتى از گاو را به مقتول بزنيد! -تا زنده شود، و قاتل را معرفى كند.- خداوند اينگونه مردگان را زنده مىكند؛ و آيات خود را به شما نشان مىدهد؛ شايد انديشه كنيد!” (٧٣) سپس دلهاى شما بعد از اين واقعه سخت شد؛ همچون سنگ، يا سختتر! چرا كه پارهاى از سنگها مىشكافد، و از آن نهرها جارى مىشود؛ و پارهاى از آنها شكاف برمىدارد ، و آب از آن تراوش مىكند؛ و پارهاى از خوف خدا -از فراز كوه- به زير مىافتد؛ -اما دلهاى شما، نه از خوف خدا مىتپد، و نه سرچشمه علم و دانش و عواطف انسانى است!- و خداوند از اعمال شما غافل نيست. (٧۴) آيا انتظار داريد به -آئين- شما ايمان بياورند، با اينكه عدهاى از آنان، سخنان خدا را مىشنيدند و پس از فهميدن، آن را تحريف مىكردند، در حالى كه علم و اطلاع داشتند؟! (٧۵) و هنگامى كه مؤمنان را ملاقات كنند، مىگويند: “ايمان آوردهايم.” ولى هنگامى كه با يكديگر خلوت مىكنند، -بعضى به بعضى ديگر اعتراض كرده،- مىگويند: “چرا مطالبى را كه خداوند -در باره صفات پيامبر اسلام- براى شما بيان كرد، به مسلمانان بازگو مىكنيد تا -روز رستاخيز- در پيشگاه خدا، بر ضد شما به آن استدلال كنند؟! آيا نمىفهميد؟!” (٧٦) آيا اينها نمىدانند خداوند آنچه را پنهان مىدارند يا آشكار مىكنند مىداند؟! (٧٧) و پارهاى از آنان عوامانى هستند كه كتاب خدا را جز يك مشت خيالات و آرزوها نمىدانند؛ و تنها به پندارهايشان دل بستهاند. (٧٨) پس واى بر آنها كه نوشتهاى با دست خود مىنويسند، سپس مىگويند: “اين، از طرف خداست.” تا آن را به بهاى كمى بفروشند. پس واى بر آنها از آنچه با دست خود نوشتند؛ و واى بر آنان از آنچه از اين راه به دست مىآورند! (٧٩) و گفتند: “هرگز آتش دوزخ، جز چند روزى، به ما نخواهد رسيد.” بگو: “آيا پيمانى از خدا گرفتهايد؟! -و خداوند هرگز از پيمانش تخلف نمىورزد- يا چيزى را كه نمىدانيد به خدا نسبت مىدهيد”؟! (٨٠) آرى، كسانى كه كسب گناه كنند، و آثار گناه، سراسر وجودشان را بپوشاند، آنها اهل آتشند؛ و جاودانه در آن خواهند بود. (٨١) و آنها كه ايمان آورده، و كارهاى شايسته انجام دادهاند، آنان اهل بهشتند؛ و هميشه در آن خواهند ماند. (٨٢) و -به ياد آوريد- زمانى را كه از بنى اسرائيل پيمان گرفتيم كه جز خداوند يگانه را پرستش نكنيد؛ و به پدر و مادر و نزديكان و يتيمان و بينوايان نيكى كنيد؛ و به مردم نيك بگوييد؛ نماز را برپا داريد؛ و زكات بدهيد. سپس -با اينكه پيمان بسته بوديد- همه شما -جز عده كمى- سرپيچى كرديد؛ و -از وفاى به پيمان خود- روىگردان شديد. (٨٣)و هنگامى را كه از شما پيمان گرفتيم كه خون هم را نريزيد؛ و يكديگر را از سرزمين خود، بيرون نكنيد. سپس شما اقرار كرديد؛ -و بر اين پيمان- گواه بوديد. (٨۴) اما اين شما هستيد كه يكديگر را مىكشيد و جمعى از خودتان را از سرزمينشان بيرون مىكنيد؛ و در اين گناه و تجاوز، به يكديگر كمك مىنماييد؛ -و اينها همه نقض پيمانى است كه با خدا بستهايد- در حالى كه اگر بعضى از آنها به صورت اسيران نزد شما آيند، فديه مىدهيد و آنان را آزاد مىسازيد! با اينكه بيرون ساختن آنان بر شما حرام بود. آيا به بعضى از دستورات كتاب آسمانى ايمان مىآوريد، و به بعضى كافر مىشويد؟! براى كسى از شما كه اين عمل -تبعيض در ميان احكام و قوانين الهى- را انجام دهد، جز رسوايى در اين جهان، چيزى نخواهد بود، و روز رستاخيز به شديدترين عذابها گرفتار مىشوند. و خداوند از آنچه انجام مىدهيد غافل نيست. (٨۵) اينها همان كسانند كه آخرت را به زندگى دنيا فروختهاند؛ از اين رو عذاب آنها تخفيف داده نمىشود؛ و كسى آنها را يارى نخواهد كرد. (٨٦) ما به موسى كتاب -تورات- داديم؛ و بعد از او، پيامبرانى پشت سر هم فرستاديم؛ و به عيسى بن مريم دلايل روشن داديم؛ و او را به وسيله روح القدس تأييد كرديم. آيا چنين نيست كه هر زمان، پيامبرى چيزى بر خلاف هواى نفس شما آورد، در برابر او تكبر كرديد -و از ايمان آوردن به او خوددارى نموديد-؛ پس عدهاى را تكذيب كرده، و جمعى را به قتل رسانديد؟! (٨٧) و -آنها از روى استهزا- گفتند: دلهاى ما در غلاف است! -و ما از گفته تو چيزى نمىفهميم. آرى، همين طور است!- خداوند آنها را به خاطر كفرشان، از رحمت خود دور ساخته، -به همين دليل، چيزى درك نمىكنند؛- و كمتر ايمان مىآورند. (٨٨) و هنگامى كه از طرف خداوند، كتابى براى آنها آمد كه موافق نشانههايى بود كه با خود داشتند، و پيش از اين، به خود نويد پيروزى بر كافران مىدادند -كه با كمك آن، بر دشمنان پيروز گردند.- با اين همه، هنگامى كه اين كتاب، و پيامبرى را كه از قبل شناخته بودند نزد آنها آمد، به او كافر شدند؛ لعنت خدا بر كافران باد! (٨٩) ولى آنها در مقابل بهاى بدى، خود را فروختند؛ كه به ناروا، به آياتى كه خدا فرستاده بود، كافر شدند. و معترض بودند، چرا خداوند به فضل خويش، بر هر كس از بندگانش بخواهد، آيات خود را نازل مىكند؟! از اين رو به خشمى بعد از خشمى -از سوى خدا- گرفتار شدند. و براى كافران مجازاتى خواركننده است. (٩٠) و هنگامى كه به آنها گفته شود: “به آنچه خداوند نازل فرموده، ايمان بياوريد!”مىگويند: “ما به چيزى ايمان مىآوريم كه بر خود ما نازل شده است.” و به غير آن، كافر مىشوند؛ در حالى كه حق است؛ و آياتى را كه بر آنها نازل شده، تصديق مىكند. بگو: “اگر -راست مىگوييد، و به آياتى كه بر خودتان نازل شده- ايمان داريد، پس چرا پيامبران خدا را پيش از اين، به قتل مىرسانديد؟!” (٩١) و -نيز- موسى آن همه معجزات را براى شما آورد، و شما پس از -غيبت- او، گوساله را انتخاب كرديد؛ در حالى كه ستمگر بوديد. (٩٢) و -به ياد آوريد- زمانى را كه از شما پيمان گرفتيم؛ و كوه طور را بالاى سر شما برافراشتيم؛ -و گفتيم:- “اين دستوراتى را كه به شما دادهايم محكم بگيريد، و درست بشنويد!” آنها گفتند: “شنيديم؛ ولى مخالفت كرديم.” و دلهاى آنها، بر اثر كفرشان، با محبت گوساله آميخته شد. بگو: “ايمان شما، چه فرمان بدى به شما مىدهد، اگر ايمان داريد!” (٩٣) بگو: “اگر آن -چنان كه مدعى هستيد- سراى ديگر در نزد خدا، مخصوص شماست نه ساير مردم، پس آرزوى مرگ كنيد اگر راست مىگوييد!” (٩۴) ولى آنها، به خاطر اعمال بدى كه پيش از خود فرستادهاند، هرگز آرزوى مرگ نخواهند كرد؛ و خداوند از ستمگران آگاه است. (٩۵) و آنها را حريصترين مردم -حتى حريصتر از مشركان- بر زندگى -اين دنيا، و اندوختن ثروت- خواهى يافت؛ -تا آنجا- كه هر يك از آنها آرزو دارد هزار سال عمر به او داده شود! در حالى كه اين عمر طولانى، او را از كيفر -الهى- باز نخواهد داشت. و خداوند به اعمال آنها بيناست. (٩٦) -آنها مىگويند: “چون فرشتهاى كه وحى را بر تو نازل مىكند، جبرئيل است، و ما با جبرئيل دشمن هستيم، به تو ايمان نمىآوريم!”- بگو: “كسى كه دشمن جبرئيل باشد -در حقيقت دشمن خداست- چرا كه او به فرمان خدا، قرآن را بر قلب تو نازل كرده است؛ در حالى كه كتب آسمانى پيشين را تصديق مىكند؛ و هدايت و بشارت است براى مؤمنان.” (٩٧) كسى كه دشمن خدا و فرشتگان و رسولان او و جبرئيل و ميكائيل باشد -كافر است؛ و- خداوند دشمن كافران است. (٩٨) ما نشانههاى روشنى براى تو فرستاديم؛ و جز فاسقان كسى به آنها كفر نمىورزد. (٩٩) و آيا چنين نيست كه هر بار آنها -=يهود- پيمانى -با خدا و پيامبر-بستند، جمعى آن را دور افكندند -و مخالفت كردند.- آرى، بيشتر آنان ايمان نمىآورند. (١٠٠)
فهرست مندرجات
[↑] ترجمۀ فارسی (از آيات ١ تا ١٠٠)