جستجو آ ا ب پ ت ث ج چ ح
خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ
ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی

۱۳۸۸ مهر ۱۳, دوشنبه

ترجمۀ فارسی سورۀ بقره

از: آيت‌الله ناصر مکارم شيرازی


فهرست مندرجات


[] ترجمۀ فارسی (از آيات ١ تا ١٠٠)

بنام خداوند بخشنده بخشايشگر

الم -بزرگ است خداوندى كه اين كتاب عظيم را، از حروف ساده الفبا به وجود آورده‏-. (۱) آن كتاب با عظمتى است كه شك در آن راه ندارد؛ و مايه هدايت پرهيزكاران است‏. (٢) -پرهيزكاران‏- كسانى هستند كه به غيب -=آنچه از حس پوشيده و پنهان است‏- ايمان مى‏آورند؛ و نماز را برپا مى‏دارند؛ و از تمام نعمتها و مواهبى كه به آنان روزى داده‏ايم‏، انفاق مى‏كنند. (٣) و آنان كه به آنچه بر تو نازل شده‏، و آنچه پيش از تو -بر پيامبران پيشين‏- نازل گرديده‏، ايمان مى‏آورند؛ و به رستاخيز يقين دارند. (۴) آنان بر طريق هدايت پروردگارشانند؛ و آنان رستگارانند. (۵) كسانى كه كافر شدند، براى آنان تفاوت نمى‏كند كه آنان را -از عذاب الهى‏- بترسانى يا نترسانى‏؛ ايمان نخواهند آورد. (٦) خدا بر دلها و گوشهاى آنان مهر نهاده‏؛ و بر چشمهايشان پرده‏اى افكنده شده‏؛ و عذاب بزرگى در انتظار آنهاست‏. (٧) گروهى از مردم كسانى هستند كه مى‏گويند: "به خدا و روز رستاخيز ايمان آورده‏ايم‏." در حالى كه ايمان ندارند. (٨) مى‏خواهند خدا و مؤمنان را فريب دهند؛ در حالى كه جز خودشان را فريب نمى‏دهند؛ -اما- نمى‏فهمند. (٩) در دلهاى آنان يك نوع بيمارى است‏؛ خداوند بر بيمارى آنان افزوده‏؛ و به خاطر دروغهايى كه ميگفتند، عذاب دردناكى در انتظار آنهاست‏. (١٠) و هنگامى كه به آنان گفته شود: “در زمين فساد نكنيد” مى‏گويند: “ما فقط اصلاح‏كننده‏ايم‏”! (١١) آگاه باشيد! اينها همان مفسدانند؛ ولى نمى‏فهمند. (١٢) و هنگامى كه به آنان گفته شود: “همانند -ساير- مردم ايمان بياوريد!” مى‏گويند: “آيا همچون ابلهان ايمان بياوريم‏؟!” بدانيد اينها همان ابلهانند ولى نمى‏دانند! (١٣) و هنگامى كه افراد باايمان را ملاقات مى‏كنند، و مى‏گويند: “ما ايمان آورده‏ايم‏!” -ولى‏- هنگامى كه با شيطانهاى خود خلوت مى‏كنند، مى‏گويند: “ما با شمائيم‏! ما فقط -آنها را- مسخره مى‏كنيم‏!” (١۴) خداوند آنان را استهزا مى‏كند؛ و آنها را در طغيانشان نگه مى‏دارد، تا سرگردان شوند. (١۵) آنان كسانى هستند كه “هدايت‏” را به “گمراهى‏” فروخته‏اند؛ و -اين‏- تجارت آنها سودى نداده‏؛ و هدايت نيافته‏اند. (١٦)آنان -= منافقان‏- همانند كسى هستند كه آتشى افروخته -تا در بيابان تاريك‏، راه خود را پيدا كند-، ولى هنگامى كه آتش اطراف او را روشن ساخت‏، خداوند -طوفانى مى‏فرستد و- آن را خاموش مى‏كند؛ و در تاريكيهاى وحشتناكى كه چشم كار نمى‏كند، آنها را رها مى‏سازد. (١٧) آنها كران‏، گنگها و كورانند؛ لذا -از راه خطا- بازنمى‏گردند! (١٨) يا همچون بارانى از آسمان‏، كه در شب تاريك همراه با رعد و برق و صاعقه -بر سر رهگذران‏- ببارد. آنها از ترس مرگ‏، انگشتانشان را در گوشهاى خود مى‏گذارند؛ تا صداى صاعقه را نشنوند. و خداوند به كافران احاطه دارد -و در قبضه قدرت او هستند-. (١٩) -روشنائى خيره كننده‏- برق‏، نزديك است چشمانشان را بربايد. هر زمان كه -برق جستن مى‏كند، و صفحه بيابان را- براى آنها روشن مى‏سازد، -چند گامى‏- در پرتو آن راه مى‏روند؛ و چون خاموش مى‏شود، توقف مى‏كنند. و اگر خدا بخواهد، گوش و چشم آنها را از بين مى‏برد؛ چرا كه خداوند بر هر چيز تواناست‏. (٢٠) اى مردم‏! پروردگار خود را پرستش كنيد؛ آن كس كه شما، و كسانى را كه پيش از شما بودند آفريد، تا پرهيزكار شويد. (٢١) آن كس كه زمين را بستر شما، و آسمان -= جو زمين‏- را همچون سقفى بالاى سر شما قرار داد؛ و از آسمان آبى فرو فرستاد؛ و به وسيله آن‏، ميوه‏ها را پرورش داد؛ تا روزى شما باشد. بنابر اين‏، براى خدا همتايانى قرار ندهيد، در حالى كه مى‏دانيد -هيچ يك از آنها، نه شما را آفريده‏اند، و نه شما را روزى مى‏دهند-. (٢٢) و اگر در باره آنچه بر بنده خود -= پيامبر- نازل كرده‏ايم شك و ترديد داريد ،- دست كم‏- يك سوره همانند آن بياوريد؛ و گواهان خود را - غير خدا - براى اين كار، فرا خوانيد اگر راست مى‏گوييد! (٢٣) پس اگر چنين نكنيد - كه هرگز نخواهيد كرد - از آتشى بترسيد كه هيزم آن‏، بدنهاى مردم -گنهكار- و سنگها -= بتها- است‏، و براى كافران‏، آماده شده است‏! (٢۴) به كسانى كه ايمان آورده‏، و كارهاى شايسته انجام داده‏اند، بشارت ده كه باغهايى از بهشت براى آنهاست كه نهرها از زير درختانش جاريست‏. هر زمان كه ميوه‏اى از آن‏، به آنان داده شود، مى‏گويند: “اين همان است كه قبلا به ما روزى داده شده بود.-ولى اينها چقدر از آنها بهتر و عاليتر است‏.-” و ميوه‏هايى كه براى آنها آورده مى‏شود، همه -از نظر خوبى و زيبايى‏- يكسانند. و براى آنان همسرانى پاك و پاكيزه است‏، و جاودانه در آن خواهند بود. (٢۵) خداوند از اين كه -به موجودات ظاهرا كوچكى مانند- پشه‏، و حتى كمتر از آن‏، مثال بزند شرم نمى‏كند. -در اين ميان‏- آنان كه ايمان آورده‏اند، مى‏دانند كه آن‏، حقيقتى است از طرف پروردگارشان‏؛ و اما آنها كه راه كفر را پيموده‏اند، -اين موضوع را بهانه كرده‏- مى‏گويند: “منظور خداوند از اين مثل چه بوده است‏؟!” -آرى‏،- خدا جمع زيادى را با آن گمراه‏، و گروه بسيارى را هدايت مى‏كند؛ ولى تنها فاسقان را با آن گمراه مى‏سازد! (٢٦) فاسقان كسانى هستند كه پيمان خدا را، پس از محكم ساختن آن‏، ميشكنند؛ و پيوندهايى را كه خدا دستور داده برقرار سازند، قطع نموده‏، و در روى زمين فساد ميكنند؛ اينها زيانكارانند. (٢٧) چگونه به خداوند كافر مى‏شويد؟! در حالى كه شما مردگان -و اجسام بى‏روحى‏- بوديد ، و او شما را زنده كرد؛ سپس شما را مى‏ميراند؛ و بار ديگر شما را زنده مى‏كند؛ سپس به سوى او بازگردانده مى‏شويد.-بنابر اين‏، نه حيات و زندگى شما از شماست‏، و نه مرگتان‏؛ آنچه داريد از خداست‏-. (٢٨) او خدايى است كه همه آنچه را -از نعمتها- در زمين وجود دارد، براى شما آفريد؛ سپس به آسمان پرداخت‏؛ و آنها را به صورت هفت آسمان مرتب نمود؛ و او به هر چيز آگاه است‏. (٢٩) -به خاطر بياور- هنگامى را كه پروردگارت به فرشتگان گفت‏: “من در روى زمين‏، جانشينى -= نماينده‏اى‏- قرار خواهم داد.” فرشتگان گفتند: “پروردگارا! “آيا كسى را در آن قرار مى‏دهى كه فساد و خونريزى كند؟! -زيرا موجودات زمينى ديگر، كه قبل از اين آدم وجود داشتند نيز، به فساد و خونريزى آلوده شدند. اگر هدف از آفرينش اين انسان‏، عبادت است‏،- ما تسبيح و حمد تو را بجا مى‏آوريم‏، و تو را تقديس مى‏كنيم‏.” پروردگار فرمود: “من حقايقى را مى‏دانم كه شما نمى‏دانيد.” (٣٠) سپس علم اسماء -= علم اسرار آفرينش و نامگذارى موجودات‏- را همگى به آدم آموخت‏. بعد آنها را به فرشتگان عرضه داشت و فرمود: “اگر راست مى‏گوييد، اسامى اينها را به من خبر دهيد!” (٣١) فرشتگان عرض كردند: “منزهى تو! ما چيزى جز آنچه به ما تعليم داده‏اى‏، نمى‏دانيم‏؛ تو دانا و حكيمى‏.” (٣٢) فرمود: “اى آدم‏! آنان را از اسامى -و اسرار- اين موجودات آگاه كن‏.” هنگامى كه آنان را آگاه كرد، خداوند فرمود: “آيا به شما نگفتم كه من‏، غيب آسمانها و زمين را ميدانم‏؟! و نيز ميدانم آنچه را شما آشكار ميكنيد، و آنچه را پنهان ميداشتيد!” (٣٣) و -ياد كن‏- هنگامى را كه به فرشتگان گفتيم‏: “براى آدم سجده و خضوع كنيد!” همگى سجده كردند؛ جز ابليس كه سر باز زد، و تكبر ورزيد، -و به خاطر نافرمانى و تكبرش‏- از كافران شد. (٣۴) و گفتيم‏: “اى آدم‏! تو با همسرت در بهشت سكونت كن‏؛ و از -نعمتهاى‏- آن‏، از هر جا مى‏خواهيد، گوارا بخوريد؛ -اما- نزديك اين درخت نشويد؛ كه از ستمگران خواهيد شد. (٣۵) پس شيطان موجب لغزش آنها از بهشت شد؛ و آنان را از آنچه در آن بودند، بيرون كرد. و -در اين هنگام‏- به آنها گفتيم‏: “همگى -به زمين‏- فرود آييد! در حالى كه بعضى دشمن ديگرى خواهيد بود. و براى شما در زمين‏، تا مدت معينى قرارگاه و وسيله بهره بردارى خواهد بود.” (٣٦) سپس آدم از پروردگارش كلماتى دريافت داشت‏؛ -و با آنها توبه كرد.- و خداوند توبه او را پذيرفت‏؛ چرا كه خداوند توبه‏پذير و مهربان است‏. (٣٧) گفتيم‏: “همگى از آن‏، فرود آييد! هرگاه هدايتى از طرف من براى شما آمد، كسانى كه از آن پيروى كنند، نه ترسى بر آنهاست‏، و نه غمگين شوند.” (٣٨) و كسانى كه كافر شدند، و آيات ما را دروغ پنداشتند اهل دوزخند؛ و هميشه در آن خواهند بود. (٣٩) اى فرزندان اسرائيل‏! نعمتهايى را كه به شما ارزانى داشتم به ياد آوريد! و به پيمانى كه با من بسته‏ايد وفا كنيد، تا من نيز به پيمان شما وفا كنم‏.- و در راه انجام وظيفه‏، و عمل به پيمانها- تنها از من بترسيد! (۴٠) و به آنچه نازل كرده‏ام -= قرآن‏- ايمان بياوريد! كه نشانه‏هاى آن‏، با آنچه در كتابهاى شماست‏، مطابقت دارد؛ و نخستين كافر به آن نباشيد! و آيات مرا به بهاى ناچيزى نفروشيد! -و به خاطر درآمد مختصرى‏، نشانه‏هاى قرآن و پيامبر اسلام را، كه در كتب شما موجود است‏، پنهان نكنيد!- و تنها از من -و مخالفت دستورهايم‏- بترسيد -نه از مردم‏-! (۴١) و حق را با باطل نياميزيد! و حقيقت را با اينكه مى‏دانيد كتمان نكنيد! (۴٢) و نماز را بپا داريد، و زكات را بپردازيد، و همراه ركوع كنندگان ركوع كنيد -و نماز را با جماعت بگزاريد-! (۴٣) آيا مردم را به نيكى -و ايمان به پيامبرى كه صفات او آشكارا در تورات آمده‏- دعوت مى‏كنيد، اما خودتان را فراموش مى‏نماييد؛ با اينكه شما كتاب -آسمانى‏- را مى‏خوانيد! آيا نمى‏انديشيد؟! (۴۴) از صبر و نماز يارى جوئيد؛ -و با استقامت و مهار هوسهاى درونى و توجه به پروردگار ، نيرو بگيريد؛- و اين كار، جز براى خاشعان‏، گران است‏. (۴۵) آنها كسانى هستند كه مى‏دانند ديداركننده پروردگار خويشند، و به سوى او بازمى‏گردند. (۴٦) اى بنى اسرائيل‏! نعمتهايى را كه به شما ارزانى داشتم به خاطر بياوريد؛ و -نيز به ياد آوريد كه‏- من‏، شما را بر جهانيان‏، برترى بخشيدم‏. (۴٧) و از آن روز بترسيد كه كسى مجازات ديگرى را نمى‏پذيرد و نه از او شفاعت پذيرفته مى‏شود؛ و نه غرامت از او قبول خواهد شد؛ و نه يارى مى‏شوند. (۴٨) و -نيز به ياد آوريد- آن زمان كه شما را از چنگال فرعونيان رهايى بخشيديم‏؛ كه همواره شما را به بدترين صورت آزار مى‏دادند: پسران شما را سر مى‏بريدند؛ و زنان شما را -براى كنيزى‏- زنده نگه مى‏داشتند. و در اينها، آزمايش بزرگى از طرف پروردگارتان براى شما بود. (۴٩) و -به خاطر بياوريد- هنگامى را كه دريا را براى شما شكافتيم‏؛ و شما را نجات داديم‏؛ و فرعونيان را غرق ساختيم‏؛ در حالى كه شما تماشا مى‏كرديد. (۵٠) و -به ياد آوريد- هنگامى را كه با موسى چهل شب وعده گذارديم‏؛ -و او، براى گرفتن فرمانهاى الهى‏، به ميعادگاه آمد؛- سپس شما گوساله را بعد از او -معبود خود- انتخاب نموديد؛ در حالى كه ستمكار بوديد. (۵١) سپس شما را بعد از آن بخشيديم‏؛ شايد شكر -اين نعمت را- بجا آوريد. (۵٢) و -نيز به خاطر آوريد- هنگامى را كه به موسى‏، كتاب و وسيله تشخيص -حق از باطل‏- را داديم‏؛ تا هدايت شويد. (۵٣) و زمانى را كه موسى به قوم خود گفت‏: “اى قوم من‏! شما با انتخاب گوساله -براى پرستش‏- به خود ستم كرديد! پس توبه كنيد؛ و به سوى خالق خود باز گرديد! و خود را -=يكديگر را- به قتل برسانيد! اين كار، براى شما در پيشگاه پروردگارتان بهتر است‏.” سپس خداوند توبه شما را پذيرفت‏؛ زيرا كه او توبه‏پذير و رحيم است‏. (۵۴) و -نيز به ياد آوريد- هنگامى را كه گفتيد: “اى موسى‏! ما هرگز به تو ايمان نخواهيم آورد؛ مگر اينكه خدا را آشكارا -با چشم خود- ببينيم‏!” پس صاعقه شما را گرفت‏؛ در حالى كه تماشا مى‏كرديد. (۵۵) سپس شما را پس از مرگتان‏، حيات بخشيديم‏؛ شايد شكر -نعمت او را- بجا آوريد. (۵٦) و ابر را بر شما سايبان قرار داديم‏؛ و “من‏” -= شيره مخصوص و لذيذ درختان - و “سلوى‏” -= مرغان مخصوص شبيه كبوتر- را بر شما فرستاديم‏؛ -و گفتيم‏:- “از نعمتهاى پاكيزه‏اى كه به شما روزى داده‏ايم بخوريد!” -ولى شما كفران كرديد!- آنها به ما ستم نكردند؛ بلكه به خود ستم مى‏نمودند. (۵٧) و -به خاطر بياوريد- زمانى را كه گفتيم‏: “در اين شهر -= بيت المقدس‏- وارد شويد! و از نعمتهاى فراوان آن‏، هر چه مى‏خواهيد بخوريد! و از در -معبد بيت المقدس‏- با خضوع و خشوع وارد گرديد! و بگوييد: “خداوندا! گناهان ما را بريز!” تا خطاهاى شما را ببخشيم‏؛ و به نيكوكاران پاداش بيشترى خواهيم داد.” (۵٨) اما افراد ستمگر، اين سخن را كه به آنها گفته شده بود، تغيير دادند؛ -و به جاى آن‏، جمله استهزاآميزى گفتند؛- لذا بر ستمگران‏، در برابر اين نافرمانى ، عذابى از آسمان فرستاديم‏. (۵٩) و -به ياد آوريد- زمانى را كه موسى براى قوم خويش‏، آب طلبيد، به او دستور داديم‏: “عصاى خود را بر آن سنگ مخصوص بزن‏!” ناگاه دوازده چشمه آب از آن جوشيد؛ آن‏گونه كه هر يك -از طوايف دوازده‏گانه بنى اسرائيل‏-، چشمه مخصوص خود را مى‏شناختند! -و گفتيم‏:- “از روزيهاى الهى بخوريد و بياشاميد! و در زمين فساد نكنيد!” (٦٠) و -نيز به خاطر بياوريد- زمانى را كه گفتيد: “اى موسى‏! هرگز حاضر نيستيم به يك نوع غذا اكتفا كنيم‏! از خداى خود بخواه كه از آنچه زمين مى‏روياند، از سبزيجات و خيار و سير و عدس و پيازش‏، براى ما فراهم سازد.” موسى گفت‏: “آيا غذاى پست‏تر را به جاى غذاى بهتر انتخاب مى‏كنيد؟! -اكنون كه چنين است‏، بكوشيد از اين بيابان‏- در شهرى فرود آئيد؛ زيرا هر چه خواستيد، در آنجا براى شما هست‏.” و -مهر- ذلت و نياز، بر پيشانى آنها زده شد؛ و باز گرفتار خشم خدائى شدند ؛ چرا كه آنان نسبت به آيات الهى‏، كفر مى‏ورزيدند؛ و پيامبران را به ناحق مى‏كشتند. اينها به خاطر آن بود كه گناهكار و متجاوز بودند. (٦١)كسانى كه -به پيامبر اسلام‏- ايمان آورده‏اند، و كسانى كه به آئين يهود گرويدند و نصارى و صابئان -= پيروان يحيى‏- هر گاه به خدا و روز رستاخيز ايمان آورند ، و عمل صالح انجام دهند، پاداششان نزد پروردگارشان مسلم است‏؛ و هيچ‏گونه ترس و اندوهى براى آنها نيست‏. -هر كدام از پيروان اديان الهى‏، كه در عصر و زمان خود، بر طبق وظايف و فرمان دين عمل كرده‏اند، مأجور و رستگارند.- (٦٢) و -به ياد آوريد- زمانى را كه از شما پيمان گرفتيم‏؛ و كوه طور را بالاى سر شما قرار داديم‏؛ -و به شما گفتيم‏:- “آنچه را -از آيات و دستورهاى خداوند- به شما داده‏ايم‏، با قدرت بگيريد؛ و آنچه را در آن است به ياد داشته باشيد -و به آن عمل كنيد-؛ شايد پرهيزكار شويد!” (٦٣) سپس شما پس از اين‏، روگردان شديد؛ و اگر فضل و رحمت خداوند بر شما نبود، از زيانكاران بوديد. (٦۴) به طور قطع از حال كسانى از شما، كه در روز شنبه نافرمانى و گناه كردند، آگاه شده‏ايد! ما به آنها گفتيم‏: “به صورت بوزينه‏هايى طردشده درآييد!” (٦۵) ما اين كيفر را درس عبرتى براى مردم آن زمان و نسلهاى بعد از آنان‏، و پند و اندرزى براى پرهيزكاران قرار داديم‏. (٦٦) و -به ياد آوريد- هنگامى را كه موسى به قوم خود گفت‏: “خداوند به شما دستور مى‏دهد ماده‏گاوى را ذبح كنيد -و قطعه‏اى از بدن آن را به مقتولى كه قاتل او شناخته نشده بزنيد، تا زنده شود و قاتل خويش را معرفى كند؛ و غوغا خاموش گردد.-” گفتند: “آيا ما را مسخره مى‏كنى‏؟” -موسى‏- گفت‏: “به خدا پناه مى‏برم از اينكه از جاهلان باشم‏!” (٦٧) گفتند: “-پس‏- از خداى خود بخواه كه براى ما روشن كند اين ماده‏گاو چگونه ماده‏گاوى باشد؟” گفت‏: خداوند مى‏فرمايد: “ماده‏گاوى است كه نه پير و از كار افتاده باشد، و نه بكر و جوان‏؛ بلكه ميان اين دو باشد. آنچه به شما دستور داده شده‏، -هر چه زودتر- انجام دهيد.” (٦٨) گفتند: “از پروردگار خود بخواه كه براى ما روشن سازد رنگ آن چگونه باشد؟ “ گفت‏: خداوند مى‏گويد: “گاوى باشد زرد يكدست‏، كه رنگ آن‏، بينندگان را شاد و مسرور سازد.” (٦٩) گفتند: “از خدايت بخواه براى ما روشن كند كه چگونه گاوى بايد باشد؟ زيرا اين گاو براى ما مبهم شده‏! و اگر خدا بخواهد ما هدايت خواهيم شد!” (٧٠) گفت‏: خداوند مى‏فرمايد: “گاوى باشد كه نه براى شخم زدن رام شده‏؛ و نه براى زراعت آبكشى كند؛ از هر عيبى بركنار باشد، و حتى هيچ‏گونه رنگ ديگرى در آن نباشد.” گفتند: “الان حق مطلب را آوردى‏!” سپس -چنان گاوى را پيدا كردند و- آن را سر بريدند؛ ولى مايل نبودند اين كار را انجام دهند. (٧١) و -به ياد آوريد- هنگامى را كه فردى را به قتل رسانديد؛ سپس درباره -قاتل‏- او به نزاع پرداختيد؛ و خداوند آنچه را مخفى مى‏داشتيد، آشكار مى‏سازد. (٧٢) سپس گفتيم‏: “قسمتى از گاو را به مقتول بزنيد! -تا زنده شود، و قاتل را معرفى كند.- خداوند اين‏گونه مردگان را زنده مى‏كند؛ و آيات خود را به شما نشان مى‏دهد؛ شايد انديشه كنيد!” (٧٣) سپس دلهاى شما بعد از اين واقعه سخت شد؛ همچون سنگ‏، يا سخت‏تر! چرا كه پاره‏اى از سنگها مى‏شكافد، و از آن نهرها جارى مى‏شود؛ و پاره‏اى از آنها شكاف برمى‏دارد ، و آب از آن تراوش مى‏كند؛ و پاره‏اى از خوف خدا -از فراز كوه‏- به زير مى‏افتد؛ -اما دلهاى شما، نه از خوف خدا مى‏تپد، و نه سرچشمه علم و دانش و عواطف انسانى است‏!- و خداوند از اعمال شما غافل نيست‏. (٧۴) آيا انتظار داريد به -آئين‏- شما ايمان بياورند، با اينكه عده‏اى از آنان‏، سخنان خدا را مى‏شنيدند و پس از فهميدن‏، آن را تحريف مى‏كردند، در حالى كه علم و اطلاع داشتند؟! (٧۵) و هنگامى كه مؤمنان را ملاقات كنند، مى‏گويند: “ايمان آورده‏ايم‏.” ولى هنگامى كه با يكديگر خلوت مى‏كنند، -بعضى به بعضى ديگر اعتراض كرده‏،- مى‏گويند: “چرا مطالبى را كه خداوند -در باره صفات پيامبر اسلام‏- براى شما بيان كرد، به مسلمانان بازگو مى‏كنيد تا -روز رستاخيز- در پيشگاه خدا، بر ضد شما به آن استدلال كنند؟! آيا نمى‏فهميد؟!” (٧٦) آيا اينها نمى‏دانند خداوند آنچه را پنهان مى‏دارند يا آشكار مى‏كنند مى‏داند؟! (٧٧) و پاره‏اى از آنان عوامانى هستند كه كتاب خدا را جز يك مشت خيالات و آرزوها نمى‏دانند؛ و تنها به پندارهايشان دل بسته‏اند. (٧٨) پس واى بر آنها كه نوشته‏اى با دست خود مى‏نويسند، سپس مى‏گويند: “اين‏، از طرف خداست‏.” تا آن را به بهاى كمى بفروشند. پس واى بر آنها از آنچه با دست خود نوشتند؛ و واى بر آنان از آنچه از اين راه به دست مى‏آورند! (٧٩) و گفتند: “هرگز آتش دوزخ‏، جز چند روزى‏، به ما نخواهد رسيد.” بگو: “آيا پيمانى از خدا گرفته‏ايد؟! -و خداوند هرگز از پيمانش تخلف نمى‏ورزد- يا چيزى را كه نمى‏دانيد به خدا نسبت مى‏دهيد”؟! (٨٠) آرى‏، كسانى كه كسب گناه كنند، و آثار گناه‏، سراسر وجودشان را بپوشاند، آنها اهل آتشند؛ و جاودانه در آن خواهند بود. (٨١) و آنها كه ايمان آورده‏، و كارهاى شايسته انجام داده‏اند، آنان اهل بهشتند؛ و هميشه در آن خواهند ماند. (٨٢) و -به ياد آوريد- زمانى را كه از بنى اسرائيل پيمان گرفتيم كه جز خداوند يگانه را پرستش نكنيد؛ و به پدر و مادر و نزديكان و يتيمان و بينوايان نيكى كنيد؛ و به مردم نيك بگوييد؛ نماز را برپا داريد؛ و زكات بدهيد. سپس -با اينكه پيمان بسته بوديد- همه شما -جز عده كمى‏- سرپيچى كرديد؛ و -از وفاى به پيمان خود- روى‏گردان شديد. (٨٣)و هنگامى را كه از شما پيمان گرفتيم كه خون هم را نريزيد؛ و يكديگر را از سرزمين خود، بيرون نكنيد. سپس شما اقرار كرديد؛ -و بر اين پيمان‏- گواه بوديد. (٨۴) اما اين شما هستيد كه يكديگر را مى‏كشيد و جمعى از خودتان را از سرزمينشان بيرون مى‏كنيد؛ و در اين گناه و تجاوز، به يكديگر كمك مى‏نماييد؛ -و اينها همه نقض پيمانى است كه با خدا بسته‏ايد- در حالى كه اگر بعضى از آنها به صورت اسيران نزد شما آيند، فديه مى‏دهيد و آنان را آزاد مى‏سازيد! با اينكه بيرون ساختن آنان بر شما حرام بود. آيا به بعضى از دستورات كتاب آسمانى ايمان مى‏آوريد، و به بعضى كافر مى‏شويد؟! براى كسى از شما كه اين عمل -تبعيض در ميان احكام و قوانين الهى‏- را انجام دهد، جز رسوايى در اين جهان‏، چيزى نخواهد بود، و روز رستاخيز به شديدترين عذابها گرفتار مى‏شوند. و خداوند از آنچه انجام مى‏دهيد غافل نيست‏. (٨۵) اينها همان كسانند كه آخرت را به زندگى دنيا فروخته‏اند؛ از اين رو عذاب آنها تخفيف داده نمى‏شود؛ و كسى آنها را يارى نخواهد كرد. (٨٦) ما به موسى كتاب -تورات‏- داديم‏؛ و بعد از او، پيامبرانى پشت سر هم فرستاديم‏؛ و به عيسى بن مريم دلايل روشن داديم‏؛ و او را به وسيله روح القدس تأييد كرديم‏. آيا چنين نيست كه هر زمان‏، پيامبرى چيزى بر خلاف هواى نفس شما آورد، در برابر او تكبر كرديد -و از ايمان آوردن به او خوددارى نموديد-؛ پس عده‏اى را تكذيب كرده‏، و جمعى را به قتل رسانديد؟! (٨٧) و -آنها از روى استهزا- گفتند: دلهاى ما در غلاف است‏! -و ما از گفته تو چيزى نمى‏فهميم‏. آرى‏، همين طور است‏!- خداوند آنها را به خاطر كفرشان‏، از رحمت خود دور ساخته‏، -به همين دليل‏، چيزى درك نمى‏كنند؛- و كمتر ايمان مى‏آورند. (٨٨) و هنگامى كه از طرف خداوند، كتابى براى آنها آمد كه موافق نشانه‏هايى بود كه با خود داشتند، و پيش از اين‏، به خود نويد پيروزى بر كافران مى‏دادند -كه با كمك آن‏، بر دشمنان پيروز گردند.- با اين همه‏، هنگامى كه اين كتاب‏، و پيامبرى را كه از قبل شناخته بودند نزد آنها آمد، به او كافر شدند؛ لعنت خدا بر كافران باد! (٨٩) ولى آنها در مقابل بهاى بدى‏، خود را فروختند؛ كه به ناروا، به آياتى كه خدا فرستاده بود، كافر شدند. و معترض بودند، چرا خداوند به فضل خويش‏، بر هر كس از بندگانش بخواهد، آيات خود را نازل مى‏كند؟! از اين رو به خشمى بعد از خشمى -از سوى خدا- گرفتار شدند. و براى كافران مجازاتى خواركننده است‏. (٩٠) و هنگامى كه به آنها گفته شود: “به آنچه خداوند نازل فرموده‏، ايمان بياوريد!”مى‏گويند: “ما به چيزى ايمان مى‏آوريم كه بر خود ما نازل شده است‏.” و به غير آن‏، كافر مى‏شوند؛ در حالى كه حق است‏؛ و آياتى را كه بر آنها نازل شده‏، تصديق مى‏كند. بگو: “اگر -راست مى‏گوييد، و به آياتى كه بر خودتان نازل شده‏- ايمان داريد، پس چرا پيامبران خدا را پيش از اين‏، به قتل مى‏رسانديد؟!” (٩١) و -نيز- موسى آن همه معجزات را براى شما آورد، و شما پس از -غيبت‏- او، گوساله را انتخاب كرديد؛ در حالى كه ستمگر بوديد. (٩٢) و -به ياد آوريد- زمانى را كه از شما پيمان گرفتيم‏؛ و كوه طور را بالاى سر شما برافراشتيم‏؛ -و گفتيم‏:- “اين دستوراتى را كه به شما داده‏ايم محكم بگيريد، و درست بشنويد!” آنها گفتند: “شنيديم‏؛ ولى مخالفت كرديم‏.” و دلهاى آنها، بر اثر كفرشان‏، با محبت گوساله آميخته شد. بگو: “ايمان شما، چه فرمان بدى به شما مى‏دهد، اگر ايمان داريد!” (٩٣) بگو: “اگر آن -چنان كه مدعى هستيد- سراى ديگر در نزد خدا، مخصوص شماست نه ساير مردم‏، پس آرزوى مرگ كنيد اگر راست مى‏گوييد!” (٩۴) ولى آنها، به خاطر اعمال بدى كه پيش از خود فرستاده‏اند، هرگز آرزوى مرگ نخواهند كرد؛ و خداوند از ستمگران آگاه است‏. (٩۵) و آنها را حريص‏ترين مردم -حتى حريصتر از مشركان‏- بر زندگى -اين دنيا، و اندوختن ثروت‏- خواهى يافت‏؛ -تا آنجا- كه هر يك از آنها آرزو دارد هزار سال عمر به او داده شود! در حالى كه اين عمر طولانى‏، او را از كيفر -الهى‏- باز نخواهد داشت‏. و خداوند به اعمال آنها بيناست‏. (٩٦) -آنها مى‏گويند: “چون فرشته‏اى كه وحى را بر تو نازل مى‏كند، جبرئيل است‏، و ما با جبرئيل دشمن هستيم‏، به تو ايمان نمى‏آوريم‏!”- بگو: “كسى كه دشمن جبرئيل باشد -در حقيقت دشمن خداست‏- چرا كه او به فرمان خدا، قرآن را بر قلب تو نازل كرده است‏؛ در حالى كه كتب آسمانى پيشين را تصديق مى‏كند؛ و هدايت و بشارت است براى مؤمنان‏.” (٩٧) كسى كه دشمن خدا و فرشتگان و رسولان او و جبرئيل و ميكائيل باشد -كافر است‏؛ و- خداوند دشمن كافران است‏. (٩٨) ما نشانه‏هاى روشنى براى تو فرستاديم‏؛ و جز فاسقان كسى به آنها كفر نمى‏ورزد. (٩٩) و آيا چنين نيست كه هر بار آنها -=يهود- پيمانى -با خدا و پيامبر-بستند، جمعى آن را دور افكندند -و مخالفت كردند.- آرى‏، بيشتر آنان ايمان نمى‏آورند. (١٠٠)