از: آيتالله ناصر مکارم شيرازی
[↑] ترجمۀ فارسی (از آيات ١٠٠ تا ٢٠٠)
و هنگامى كه فرستادهاى از سوى خدا به سراغشان آمد، و با نشانههايى كه نزد آنها بود مطابقت داشت، جمعى از آنان كه به آنها كتاب -آسمانى- داده شده بود ، كتاب خدا را پشت سر افكندند؛ گويى هيچ از آن خبر ندارند!! (١٠١) و -يهود- از آنچه شياطين در عصر سليمان بر مردم مىخواندند پيروى كردند. سليمان هرگز -دست به سحر نيالود؛ و- كافر نشد؛ ولى شياطين كفر ورزيدند؛ و به مردم سحر آموختند. و -نيز يهود- از آنچه بر دو فرشته بابل “هاروت” و “ماروت”، نازل شد پيروى كردند. -آن دو، راه سحر كردن را، براى آشنايى با طرز ابطال آن، به مردم ياد مىدادند. و- به هيچ كس چيزى ياد نمىدادند، مگر اينكه از پيش به او مىگفتند: “ما وسيله آزمايشيم كافر نشو! -و از اين تعليمات، سوء استفاده نكن!-” ولى آنها از آن دو فرشته، مطالبى را مىآموختند كه بتوانند به وسيله آن، ميان مرد و همسرش جدايى بيفكنند؛ ولى هيچ گاه نمىتوانند بدون اجازه خداوند، به انسانى زيان برسانند. آنها قسمتهايى را فرامىگرفتند كه به آنان زيان مىرسانيد و نفعى نمىداد. و مسلما مىدانستند هر كسى خريدار اين گونه متاع باشد، در آخرت بهرهاى نخواهد داشت. و چه زشت و ناپسند بود آنچه خود را به آن فروختند، اگر مىدانستند!! (١٠٢) و اگر آنها ايمان مىآوردند و پرهيزكارى پيشه مىكردند، پاداشى كه نزد خداست ، براى آنان بهتر بود، اگر آگاهى داشتند!! (١٠٣) اى افراد باايمان! -هنگامى كه از پيغمبر تقاضاى مهلت براى درك آيات قرآن مىكنيد- نگوييد: “راعنا”؛ بلكه بگوييد: “انظرنا”. -زيرا كلمه اول، هم به معنى “ما را مهلت بده!”، و هم به معنى “ما را تحميق كن!” مىباشد؛ و دستاويزى براى دشمنان است.- و -آنچه به شما دستور داده مىشود- بشنويد! و براى كافران -و استهزاكنندگان- عذاب دردناكى است. (١٠۴) كافران اهل كتاب، و -همچنين- مشركان، دوست ندارند كه از سوى خداوند، خير و بركتى بر شما نازل گردد؛ در حالى كه خداوند، رحمت خود را به هر كس بخواهد ، اختصاص مىدهد؛ و خداوند، صاحب فضل بزرگ است. (١٠۵) هر حكمى را نسخ كنيم، و يا نسخ آن را به تأخير اندازيم، بهتر از آن، يا همانند آن را مىآوريم. آيا نمىدانستى كه خداوند بر هر چيز توانا است؟! (١٠٦) آيا نمىدانستى كه حكومت آسمانها و زمين، از آن خداست؟! -و حق دارد هر گونه تغيير و تبديلى در احكام خود طبق مصالح بدهد؟!- و جز خدا، ولى و ياورى براى شما نيست. -و اوست كه مصلحت شما را مىداند و تعيين مىكند-. (١٠٧) آيا مىخواهيد از پيامبر خود، همان تقاضاى -نامعقولى را- بكنيد كه پيش از اين، از موسى كردند؟! -و با اين بهانهجويىها، از ايمان آوردن سر باز زدند.- كسى كه كفر را به جاى ايمان بپذيرد، از راه مستقيم -عقل و فطرت- گمراه شده است. (١٠٨) بسيارى از اهل كتاب، از روى حسد -كه در وجود آنها ريشه دوانده- آرزو مىكردند شما را بعد از اسلام و ايمان، به حال كفر باز گردانند؛ با اينكه حق براى آنها كاملا روشن شده است. شما آنها را عفو كنيد و گذشت نماييد؛ تا خداوند فرمان خودش -فرمان جهاد- را بفرستد؛ خداوند بر هر چيزى تواناست. (١٠٩) و نماز را برپا داريد و زكات را ادا كنيد؛ و هر كار خيرى را براى خود از پيش مىفرستيد، آن را نزد خدا -در سراى ديگر- خواهيد يافت؛ خداوند به اعمال شما بيناست. (١١٠) آنها گفتند: “هيچ كس، جز يهود يا نصارى، هرگز داخل بهشت نخواهد شد.” اين آرزوى آنهاست! بگو: “اگر راست مىگوييد، دليل خود را -بر اين موضوع- بياوريد!” (١١١) آرى، كسى كه روى خود را تسليم خدا كند و نيكوكار باشد، پاداش او نزد پروردگارش ثابت است؛ نه ترسى بر آنهاست و نه غمگين مىشوند. -بنابر اين، بهشت خدا در انحصار هيچ گروهى نيست.- (١١٢)يهوديان گفتند: “مسيحيان هيچ موقعيتى -نزد خدا- ندارند”، و مسيحيان نيز گفتند: “يهوديان هيچ موقعيتى ندارند -و بر باطلند-”؛ در حالى كه هر دو دسته، كتاب آسمانى را مىخوانند -و بايد از اين گونه تعصبها بركنار باشند-افراد نادان -ديگر، همچون مشركان- نيز، سخنى همانند سخن آنها داشتند! خداوند، روز قيامت، در باره آنچه در آن اختلاف داشتند، داورى مىكند. (١١٣) كيست ستمكارتر از آن كس كه از بردن نام خدا در مساجد او جلوگيرى كرد و سعى در ويرانى آنها نمود؟! شايسته نيست آنان، جز با ترس و وحشت، وارد اين -كانونهاى عبادت- شوند. بهره آنها در دنيا -فقط-رسوايى است و در سراى ديگر، عذاب عظيم -الهى-!! (١١۴) مشرق و مغرب، از آن خداست! و به هر سو رو كنيد، خدا آنجاست! خداوند بىنياز و داناست! (١١۵) و -يهود و نصارى و مشركان- گفتند: “خداوند، فرزندى براى خود انتخاب كرده است”! -منزه است او- بلكه آنچه در آسمانها و زمين است، از آن اوست؛ و همه در برابر او خاضعند! (١١٦) هستى بخش آسمانها و زمين اوست! و هنگامى كه فرمان وجود چيزى را صادر كند، تنها مىگويد: “موجود باش!” و آن، فورى موجود مىشود. (١١٧) افراد ناآگاه گفتند: “چرا خدا با ما سخن نمىگويد؟! و يا چرا آيه و نشانهاى براى خود ما نمىآيد؟!” پيشينيان آنها نيز، همين گونه سخن مىگفتند؛ دلها و افكارشان مشابه يكديگر است؛ ولى ما -به اندازه كافى- آيات و نشانهها را براى اهل يقين -و حقيقتجويان- روشن ساختهايم. (١١٨) ما تو را به حق، براى بشارت و بيم دادن -مردم جهان- فرستاديم؛ و تو مسئول -گمراهى- دوزخيان -پس از ابلاغ رسالت- نيستى! (١١٩) هرگز يهود و نصارى از تو راضى نخواهند شد، -تا به طور كامل، تسليم خواستههاى آنها شوى، و- از آيين -تحريف يافته- آنان، پيروى كنى. بگو: “هدايت، تنها هدايت الهى است!” و اگر از هوى و هوسهاى آنان پيروى كنى، بعد از آنكه آگاه شدهاى، هيچ سرپرست و ياورى از سوى خدا براى تو نخواهد بود. (١٢٠) كسانى كه كتاب آسمانى به آنها دادهايم -= يهود و نصارى- آن را چنان كه شايسته آن است مىخوانند؛ آنها به پيامبر اسلام ايمان مىآورند؛ و كسانى كه به او كافر شوند، زيانكارند. (١٢١) اى بنى اسرائيل! نعمت مرا، كه به شما ارزانى داشتم، به ياد آوريد! و-نيز به خاطر آوريد- كه من شما را بر جهانيان برترى بخشيدم! (١٢٢) از روزى بترسيد كه هيچ كس از ديگرى دفاع نمىكند؛ و هيچگونه عوضى از او قبول نمىشود؛ و شفاعت، او را سود نمىدهد؛ و -از هيچ سوئى- يارى نمىشوند! (١٢٣) -به خاطر آوريد- هنگامى كه خداوند، ابراهيم را با وسايل گوناگونى آزمود. و او به خوبى از عهده اين آزمايشها برآمد. خداوند به او فرمود: “من تو را امام و پيشواى مردم قرار دادم!” ابراهيم عرض كرد: “از دودمان من -نيز امامانى قرار بده!-” خداوند فرمود: “پيمان من، به ستمكاران نمىرسد! -و تنها آن دسته از فرزندان تو كه پاك و معصوم باشند، شايسته اين مقامند-”. (١٢۴) و -به خاطر بياوريد- هنگامى كه خانه كعبه را محل بازگشت و مركز امن و امان براى مردم قرار داديم! و -براى تجديد خاطره،- از مقام ابراهيم، عبادتگاهى براى خود انتخاب كنيد! و ما به ابراهيم و اسماعيل امر كرديم كه: “خانه مرا براى طوافكنندگان و مجاوران و ركوعكنندگان و سجدهكنندگان، پاك و پاكيزه كنيد!” (١٢۵) و -به ياد آوريد- هنگامى را كه ابراهيم عرض كرد: “پروردگارا! اين سرزمين را شهر امنى قرار ده! و اهل آن را -آنها كه به خدا و روز بازپسين، ايمان آوردهاند- از ثمرات -گوناگون-، روزى ده!” -گفت:- “ما دعاى تو را اجابت كرديم؛ و مؤمنان را از انواع بركات، بهرهمند ساختيم؛ -اما به آنها كه كافر شدند، بهره كمى خواهيم داد؛ سپس آنها را به عذاب آتش مىكشانيم؛ و چه بد سرانجامى دارند” (١٢٦)و -نيز به ياد آوريد- هنگامى را كه ابراهيم و اسماعيل، پايههاى خانه -كعبه- را بالا مىبردند، -و مىگفتند:- “پروردگارا! از ما بپذير، كه تو شنوا و دانايى! (١٢٧) پروردگارا! ما را تسليم فرمان خود قرار ده! و از دودمان ما، امتى كه تسليم فرمانت باشند، به وجود آور! و طرز عبادتمان را به ما نشان ده و توبه ما را بپذير ، كه تو توبهپذير و مهربانى! (١٢٨) پروردگارا! در ميان آنها پيامبرى از خودشان برانگيز، تا آيات تو را بر آنان بخواند، و آنها را كتاب و حكمت بياموزد، و پاكيزه كند؛ زيرا تو توانا و حكيمى -و بر اين كار، قادرى-!” (١٢٩) چز افراد سفيه و نادان، چه كسى از آيين ابراهيم، -با آن پاكى و درخشندگى،- روىگردان خواهد شد؟! ما او را در اين جهان برگزيديم؛ و او در جهان ديگر، از صالحان است. (١٣٠) در آن هنگام كه پروردگارش به او گفت: اسلام بياور! -و در برابر حق، تسليم باش! او فرمان پروردگار را، از جان و دل پذيرفت؛ و- گفت: “در برابر پروردگار جهانيان، تسليم شدم.” (١٣١) و ابراهيم و يعقوب -در واپسين لحظات عمر،- فرزندان خود را به اين آيين، وصيت كردند؛ -و هر كدام به فرزندان خويش گفتند:- “فرزندان من! خداوند اين آيين پاك را براى شما برگزيده است؛ و شما، جز به آيين اسلام -= تسليم در برابر فرمان خدا- از دنيا نرويد!” (١٣٢) آيا هنگامى كه مرگ يعقوب فرا رسيد، شما حاضر بوديد؟! در آن هنگام كه به فرزندان خود گفت: “پس از من، چه چيز را مىپرستيد؟” گفتند: “خداى تو، و خداى پدرانت، ابراهيم و اسماعيل و اسحاق، خداوند يكتا را، و ما در برابر او تسليم هستيم.” (١٣٣) آنها امتى بودند كه درگذشتند. اعمال آنان، مربوط به خودشان بود و اعمال شما نيز مربوط به خود شماست؛ و شما هيچگاه مسئول اعمال آنها نخواهيد بود. (١٣۴) -اهل كتاب- گفتند: “يهودى يا مسيحى شويد، تا هدايت يابيد!” بگو: “-اين آيينهاى تحريف شده، هرگز نمىتواند موجب هدايت گردد،- بلكه از آيين خالص ابراهيم پيروى كنيد! و او هرگز از مشركان نبود!” (١٣۵) بگوييد: “ما به خدا ايمان آوردهايم؛ و به آنچه بر ما نازل شده؛ و آنچه بر ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و پيامبران از فرزندان او نازل گرديد ، و -همچنين- آنچه به موسى و عيسى و پيامبران -ديگر- از طرف پروردگار داده شده است، و در ميان هيچ يك از آنها جدايى قائل نمىشويم، و در برابر فرمان خدا تسليم هستيم؛ -و تعصبات نژادى و اغراض شخصى، سبب نمىشود كه بعضى را بپذيريم و بعضى را رها كنيم.-” (١٣٦) اگر آنها نيز به مانند آنچه شما ايمان آوردهايد ايمان بياورند، هدايت يافتهاند؛ و اگر سرپيچى كنند، از حق جدا شدهاند و خداوند، شر آنها را از تو دفع مىكند؛ و او شنونده و داناست. (١٣٧) رنگ خدايى -بپذيريد! رنگ ايمان و توحيد و اسلام؛- و چه رنگى از رنگ خدايى بهتر است؟! و ما تنها او را عبادت مىكنيم. (١٣٨) بگو: “آيا در باره خداوند با ما محاجه مىكنيد؟! در حالى كه او، پروردگار ما و شماست؛ و اعمال ما از آن ما، و اعمال شما از آن شماست؛ و ما او را با اخلاص پرستش مىكنيم، -و موحد خالصيم-.” (١٣٩) يا مىگوييد: “ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و اسباط، يهودى يا نصرانى بودند”؟! بگو: “شما بهتر مىدانيد يا خدا؟! -و با اينكه مىدانيد آنها يهودى يا نصرانى نبودند، چرا حقيقت را كتمان مىكنيد؟-” و چه كسى ستمكارتر است از آن كس كه گواهى و شهادت الهى را كه نزد اوست، كتمان مىكند؟! و خدا از اعمال شما غافل نيست. (١۴٠) -به هر حال- آنها امتى بودند كه درگذشتند. آنچه كردند، براى خودشان است؛ و آنچه هم شما كردهايد، براى خودتان است؛ و شما مسئول اعمال آنها نيستيد. (١۴١) به زودى سبكمغزان از مردم مىگويند: “چه چيز آنها -= مسلمانان- را، از قبلهاى كه بر آن بودند، بازگردانيد؟!” بگو: “مشرق و مغرب، از آن خداست؛ خدا هر كس را بخواهد، به راه راست هدايت مىكند.” (١۴٢) همانگونه -كه قبله شما، يك قبله ميانه است- شما را نيز، امت ميانهاى قرار داديم -در حد اعتدال، ميان افراط و تفريط؛- تا بر مردم گواه باشيد؛ و پيامبر هم بر شما گواه است. و ما، آن قبلهاى را كه قبلا بر آن بودى، تنها براى اين قرار داديم كه افرادى كه از پيامبر پيروى مىكنند، از آنها كه به جاهليت بازمىگردند، مشخص شوند. و مسلماً اين حكم، جز بر كسانى كه خداوند آنها را هدايت كرده، دشوار بود. -اين را نيز بدانيد كه نمازهاى شما در برابر قبله سابق، صحيح بوده است؛- و خدا هرگز ايمان -= نماز- شما را ضايع نمىگرداند؛ زيرا خداوند، نسبت به مردم، رحيم و مهربان است. (١۴٣) نگاههاى انتظارآميز تو را به سوى آسمان -براى تعيين قبله نهايى- مىبينيم! اكنون تو را به سوى قبلهاى كه از آن خشنود باشى، باز مىگردانيم. پس روى خود را به سوى مسجد الحرام كن! و هر جا باشيد، روى خود را به سوى آن بگردانيد! و كسانى كه كتاب آسمانى به آنها داده شده، بخوبى مىدانند اين فرمانِ حقى است كه از ناحيه پروردگارشان صادر شده؛ -و در كتابهاى خود خواندهاند كه پيغمبر اسلام، به سوى دو قبله، نماز مىخواند-. و خداوند از اعمال آنها -در مخفى داشتن اين آيات- غافل نيست! (١۴۴) سوگند كه اگر براى -اين گروه از- اهل كتاب، هرگونه آيه -و نشانه و دليلى- بياورى، از قبله تو پيروى نخواهند كرد؛ و تو نيز، هيچگاه از قبله آنان، پيروى نخواهى نمود. -آنها نبايد تصور كنند كه بار ديگر، تغيير قبله امكانپذير است!- و حتى هيچيك از آنها، پيروى از قبله ديگرى نخواهد كرد! و اگر تو، پس از اين آگاهى، متابعت هوسهاى آنها كنى، مسلماً از ستمگران خواهى بود! (١۴۵) كسانى كه كتاب آسمانى به آنان دادهايم، او -= پيامبر- را همچون فرزندان خود مىشناسند؛ -ولى- جمعى از آنان، حق را آگاهانه كتمان مىكنند! (١۴٦) اين -فرمان تغيير قبله- حكمِ حقى از طرف پروردگار توست، بنابراين، هرگز از ترديدكنندگان در آن مباش! (١۴٧) هر طايفهاى قبلهاى دارد كه خداوند آن را تعيين كرده است؛ -بنابراين، زياد در باره قبله گفتگو نكنيد! و به جاى آن،- در نيكىها و اعمال خير، بر يكديگر سبقت جوييد! هر جا باشيد، خداوند همه شما را -براى پاداش و كيفر در برابر اعمال نيك و بد، در روز رستاخيز،- حاضر مىكند؛ زيرا او، بر هر كارى تواناست. (١۴٨) از هر جا -و از هر شهر و نقطهاى- خارج شدى، -به هنگام نماز،- روى خود را به جانب “مسجد الحرام” كن! اين دستور حقى از طرف پروردگار توست! و خداوند، از آنچه انجام مىدهيد، غافل نيست! (١۴٩) و از هر جا خارج شدى، روى خود را به جانب مسجد الحرام كن! و هر جا بوديد، روى خود را به سوى آن كنيد! تا مردم، جز ظالمان -كه دست از لجاجت برنمىدارند،- دليلى بر ضدّ شما نداشته باشند؛ -زيرا از نشانههاى پيامبر، كه در كتب آسمانى پيشين آمده، اين است كه او، به سوى دو قبله، نماز مىخواند.- از آنها نترسيد! و -تنها- از من بترسيد! -اين تغيير قبله، به خاطر آن بود كه- نعمت خود را بر شما تمام كنم، شايد هدايت شويد! (١۵٠) همانگونه -كه با تغيير قبله، نعمت خود را بر شما كامل كرديم،- رسولى از خودتان در ميان شما فرستاديم؛ تا آيات ما را بر شما بخواند؛ و شما را پاك كند؛ و به شما، كتاب و حكمت بياموزد؛ و آنچه را نمىدانستيد، به شما ياد دهد. (١۵١) پس به ياد من باشيد، تا به ياد شما باشم! و شكر مرا گوييد و -در برابر نعمتهايم- كفران نكنيد! (١۵٢) اى افرادى كه ايمان آوردهايد! از صبر -و استقامت- و نماز، كمك بگيريد! -زيرا- خداوند با صابران است. (١۵٣) و به آنها كه در راه خدا كشته مىشوند، مرده نگوييد! بلكه آنان زندهاند،ولى شما نمىفهميد! (١۵۴) قطعاً همه شما را با چيزى از ترس، گرسنگى، و كاهش در مالها و جانها و ميوهها، آزمايش مىكنيم؛ و بشارت ده به استقامتكنندگان! (١۵۵) آنها كه هر گاه مصيبتى به ايشان مىرسد، مىگويند: “ما از آنِ خدائيم؛ و به سوى او بازمىگرديم!” (١۵٦) اينها، همانها هستند كه الطاف و رحمت خدا شامل حالشان شده؛ و آنها هستند هدايتيافتگان! (١۵٧) “صفا” و “مروه” از شعائر -و نشانههاى- خداست! بنابراين، كسانى كه حجِ خانه خدا و يا عمره انجام مىدهند، مانعى نيست كه بر آن دو طواف كنند؛ -و سعىِ صفا و مروه انجام دهند. و هرگز اعمال بىرويّه مشركان، كه بتهايى بر اين دو كوه نصب كرده بودند، از موقعيّت اين دو مكان مقدّس نمىكاهد!- و كسى كه فرمان خدا را در انجام كارهاى نيك اطاعت كند، خداوند -در برابر عمل او- شكرگزار، و -از افعال وى- آگاه است. (١۵٨) كسانى كه دلايل روشن، و وسيله هدايتى را كه نازل كردهايم، بعد از آنكه در كتاب براى مردم بيان نموديم، كتمان كنند، خدا آنها را لعنت مىكند؛ و همه لعنكنندگان نيز، آنها را لعن مىكنند؛ (١۵٩) مگر آنها كه توبه و بازگشت كردند، و -اعمال بد خود را، با اعمال نيك،- اصلاح نمودند، -و آنچه را كتمان كرده بودند؛ آشكار ساختند؛- من توبه آنها را مىپذيرم؛ كه من توّاب و رحيمم. (١٦٠) كسانى كه كافر شدند، و در حالِ كفر از دنيا رفتند، لعنت خداوند و فرشتگان و همه مردم بر آنها خواهد بود! (١٦١) هميشه در آن -لعن و دورى از رحمت پروردگار- باقى مىمانند؛ نه در عذاب آنان تخفيف داده مىشود، و نه مهلتى خواهند داشت! (١٦٢) و خداى شما، خداوند يگانهاى است، كه غير از او معبودى نيست! اوست بخشنده و مهربان -و داراى رحمت عام و خاصّ-! (١٦٣) در آفرينش آسمانها و زمين، و آمد و شد شب و روز، و كشتيهايى كه در دريا به سود مردم در حركتند، و آبى كه خداوند از آسمان نازل كرده، و با آن، زمين را پس از مرگ، زنده نموده، و انواع جنبندگان را در آن گسترده، و -همچنين- در تغيير مسير بادها و ابرهايى كه ميان زمين و آسمان مسخرند، نشانههايى است -از ذات پاك خدا و يگانگى او- براى مردمى كه عقل دارند و مىانديشند! (١٦۴) بعضى از مردم، معبودهايى غير از خداوند براى خود انتخاب مىكنند؛ و آنها را همچون خدا دوست مىدارند. امّا آنها كه ايمان دارند، عشقشان به خدا، -از مشركان نسبت به معبودهاشان،- شديدتر است. و آنها كه ستم كردند، -و معبودى غير خدا برگزيدند،- هنگامى كه عذاب -الهى- را مشاهده كنند، خواهند دانست كه تمامِ قدرت ، از آنِ خداست؛ و خدا داراى مجازات شديد است؛ -نه معبودهاى خيالى كه از آنها مىهراسند.- (١٦۵) در آن هنگام، رهبران -گمراه و گمراهكننده- از پيروانِ خود، بيزارى مىجويند؛ و كيفر خدا را مشاهده مىكنند؛ و دستشان از همه جا كوتاه مىشود. (١٦٦) و -در اين هنگام- پيروان مىگويند: “كاش بار ديگر به دنيا برمىگشتيم، تا از آنها -= پيشوايان گمراه- بيزارى جوييم، آن چنان كه آنان -امروز- از ما بيزارى جستند! -آرى،- خداوند اين چنين اعمال آنها را به صورت حسرتزايى به آنان نشان مىدهد؛ و هرگز از آتش -دوزخ- خارج نخواهند شد! (١٦٧) اى مردم! از آنچه در زمين است، حلال و پاكيزه بخوريد! و از گامهاى شيطان، پيروى نكنيد! چه اينكه او، دشمن آشكار شماست! (١٦٨) او شما را فقط به بديها و كار زشت فرمان مىدهد؛ -و نيز دستور مىدهد- آنچه را كه نمىدانيد، به خدا نسبت دهيد. (١٦٩) و هنگامى كه به آنها گفته شود: “از آنچه خدا نازل كرده است، پيروى كنيد!” مىگويند: “نه، ما از آنچه پدران خود را بر آن يافتيم، پيروى مىنماييم.” آيا اگر پدران آنها، چيزى نمىفهميدند و هدايت نيافتند -باز از آنها پيروى خواهند كرد-؟! (١٧٠) مَثَل -تو در دعوت- كافران، بسان كسى است كه -گوسفندان و حيوانات را براى نجات از چنگال خطر،- صدا مىزند؛ ولى آنها چيزى جز سر و صدا نمىشنوند؛ -و حقيقت و مفهوم گفتار او را درك نمىكنند. اين كافران، در واقع- كر و لال و نابينا هستند؛ از اين رو چيزى نمىفهمند! (١٧١) اى كسانى كه ايمان آوردهايد! از نعمتهاى پاكيزهاى كه به شما روزى دادهايم، بخوريد و شكر خدا را بجا آوريد؛ اگر او را پرستش مىكنيد! (١٧٢) خداوند، تنها -گوشت- مردار، خون، گوشت خوك و آنچه را نام غيرِ خدا به هنگام ذبح بر آن گفته شود، حرام كرده است. -ولى- آن كس كه مجبور شود، در صورتى كه ستمگر و متجاوز نباشد، گناهى بر او نيست؛ -و مىتواند براى حفظ جان خود، در موقع ضرورت، از آن بخورد؛- خداوند بخشنده و مهربان است. (١٧٣) كسانى كه كتمان مىكنند آنچه را خدا از كتاب نازل كرده، و آن را به بهاى كمى مىفروشند، آنها جز آتش چيزى نمىخورند؛ -و هدايا و اموالى كه از اين رهگذر به دست مىآورند، در حقيقت آتش سوزانى است.- و خداوند، روز قيامت، با آنها سخن نمىگويد؛ و آنان را پاكيزه نمىكند؛ و براى آنها عذاب دردناكى است. (١٧۴) اينان، همانهايى هستند كه گمراهى را با هدايت، و عذاب را با آمرزش، مبادله كردهاند؛ راستى چقدر در برابر عذاب خداوند، شكيبا هستند!! (١٧۵) اينها، به خاطر آن است كه خداوند، كتاب -آسمانى- را به حق، -و توأم با نشانهها و دلايل روشن،- نازل كرده؛ و آنها كه در آن اختلاف مىكنند، -و با كتمان و تحريف، اختلاف به وجود مىآورند،- در شكاف و -پراكندگى- عميقى قرار دارند. (١٧٦) نيكى، -تنها- اين نيست كه -به هنگام نماز،- روىِ خود را به سوى مشرق و -يا- مغرب كنيد؛ -و تمام گفتگوى شما، در باره قبله و تغيير آن باشد؛ و همه وقت خود را مصروف آن سازيد؛- بلكه نيكى -و نيكوكار- كسى است كه به خدا، و روز رستاخيز ، و فرشتگان، و كتاب -آسمانى-، و پيامبران، ايمان آورده؛ و مال -خود- را، با همه علاقهاى كه به آن دارد، به خويشاوندان و يتيمان و مسكينان و واماندگان در راه و سائلان و بردگان، انفاق مىكند؛ نماز را برپا مىدارد و زكات را مىپردازد؛ و -همچنين- كسانى كه به عهد خود -به هنگامى كه عهد بستند-وفا مىكنند؛ و در برابر محروميتها و بيماريها و در ميدان جنگ، استقامت به خرج مىدهند؛ اينها كسانى هستند كه راست مىگويند؛ و -گفتارشان با اعتقادشان هماهنگ است؛- و اينها هستند پرهيزكاران! (١٧٧) اى افرادى كه ايمان آوردهايد! حكم قصاص در مورد كشتگان، بر شما نوشته شده است: آزاد در برابر آزاد، و برده در برابر برده، و زن در برابر زن، پس اگر كسى از سوى برادر -دينى- خود، چيزى به او بخشيده شود، -و حكم قصاص او، تبديل به خونبها گردد،- بايد از راه پسنديده پيروى كند. -و صاحب خون، حال پرداخت كننده ديه را در نظر بگيرد.- و او -= قاتل- نيز، به نيكى ديه را -به ولى مقتول- بپردازد؛ -و در آن، مسامحه نكند.- اين، تخفيف و رحمتى است از ناحيه پروردگار شما! و كسى كه بعد از آن، تجاوز كند، عذاب دردناكى خواهد داشت. (١٧٨) و براى شما در قصاص، حيات و زندگى است، اى صاحبان خِرد! شايد شما تقوا پيشه كنيد. (١٧٩) بر شما نوشته شده: “هنگامى كه يكى از شما را مرگ فرا رسد، اگر چيز خوبى -= مالى- از خود به جاى گذارده، براى پدر و مادر و نزديكان، بطور شايسته وصيت كند! اين حقّى است بر پرهيزكاران!” (١٨٠) پس كسانى كه بعد از شنيدنش آن را تغيير دهند، گناه آن، تنها بر كسانى است كه آن -وصيّت- را تغيير مىدهند؛ خداوند، شنوا و داناست. (١٨١) و كسى كه از انحرافِ وصيت كننده -و تمايل يكجانبه او به بعض ورثه-، يا از گناه او -كه مبادا وصيّت به كار خلافى كند- بترسد، و ميان آنها را اصلاح دهد، گناهى بر او نيست؛ -و مشمولِ حكم تبديلِ وصيّت نمىباشد.- خداوند، آمرزنده و مهربان است. (١٨٢) اى افرادى كه ايمان آوردهايد! روزه بر شما نوشته شده، همانگونه كه بر كسانى كه قبل از شما بودند نوشته شد؛ تا پرهيزكار شويد. (١٨٣) چند روز معدودى را -بايد روزه بداريد!- و هر كس از شما بيمار يا مسافر باشد تعدادى از روزهاى ديگر را -روزه بدارد- و بر كسانى كه روزه براى آنها طاقتفرساست؛ -همچون بيماران مزمن، و پيرمردان و پيرزنان،- لازم است كفّاره بدهند: مسكينى را اطعام كنند؛ و كسى كه كارِ خيرى انجام دهد، براى او بهتر است؛ و روزه داشتن براى شما بهتر است اگر بدانيد! (١٨۴) -روزه، در چند روز معدودِ- ماهِ رمضان است؛ ماهى كه قرآن، براى راهنمايى مردم ، و نشانههاى هدايت، و فرق ميان حق و باطل، در آن نازل شده است. پس آن كس از شما كه در ماه رمضان در حضر باشد، روزه بدارد! و آن كس كه بيمار يا در سفر است، روزهاى ديگرى را به جاى آن، روزه بگيرد! خداوند، راحتى شما را مىخواهد، نه زحمت شما را! هدف اين است كه اين روزها را تكميل كنيد؛ و خدا را بر اينكه شما را هدايت كرده، بزرگ بشمريد؛ باشد كه شكرگزارى كنيد! (١٨۵) و هنگامى كه بندگان من، از تو در باره من سؤال كنند، -بگو:- من نزديكم! دعاى دعا كننده را، به هنگامى كه مرا مىخواند، پاسخ مىگويم! پس بايد دعوت مرا بپذيرند، و به من ايمان بياورند، تا راه يابند -و به مقصد برسند-! (١٨٦) آميزش جنسى با همسرانتان، در شبِ روزهايى كه روزه مىگيريد، حلال است. آنها لباس شما هستند؛ و شما لباس آنها -هر دو زينت هم و سبب حفظ يكديگريد-. خداوند مىدانست كه شما به خود خيانت مىكرديد؛ -و اين كارِ ممنوع را انجام مىداديد؛- پس توبه شما را پذيرفت و شما را بخشيد. اكنون با آنها آميزش كنيد، و آنچه را خدا براى شما مقرر داشته، طلب نماييد! و بخوريد و بياشاميد، تا رشته سپيد صبح، از رشته سياه -شب- براى شما آشكار گردد! سپس روزه را تا شب، تكميل كنيد! و در حالى كه در مساجد به اعتكاف پرداختهايد، با زنان آميزش نكنيد! اين، مرزهاى الهى است؛ پس به آن نزديك نشويد! خداوند، اين چنين آيات خود را براى مردم، روشن مىسازد، باشد كه پرهيزكار گردند! (١٨٧) و اموال يكديگر را به باطل -و ناحق- در ميان خود نخوريد! و براى خوردن بخشى از اموال مردم به گناه، -قسمتى از- آن را -به عنوان رشوه- به قضات ندهيد، در حالى كه مىدانيد -اين كار، گناه است-! (١٨٨) در باره “هلالهاى ماه” از تو سؤال مىكنند؛ بگو: “آنها، بيان اوقات -و تقويم طبيعى- براى -نظامِ زندگىِ- مردم و -تعيينِ وقتِ- حج است”. و -آن چنان كه در جاهليّت مرسوم بود كه به هنگام حج، كه جامه احرام مىپوشيدند، از درِ خانه وارد نمىشدند، و از نقبِ پشتِ خانه وارد مىشدند، نكنيد!- كارِ نيك، آن نيست كه از پشتِ خانهها وارد شويد؛ بلكه نيكى اين است كه پرهيزگار باشيد! و از درِ خانهها وارد شويد و تقوا پيشه كنيد، تا رستگار گرديد! (١٨٩) و در راه خدا، با كسانى كه با شما مىجنگند، نبرد كنيد! و از حدّ تجاوز نكنيد ، كه خدا تعدّىكنندگان را دوست نمىدارد! (١٩٠)و آنها را -= بت پرستانى كه از هيچ گونه جنايتى ابا ندارند- هر كجا يافتيد، به قتل برسانيد! و از آن جا كه شما را بيرون ساختند -= مكه-، آنها را بيرون كنيد! و فتنه -و بت پرستى- از كشتار هم بدتر است! و با آنها، در نزد مسجد الحرام -در منطقه حرم-، جنگ نكنيد! مگر اينكه در آن جا با شما بجنگند. پس اگر -در آن جا- با شما پيكار كردند، آنها را به قتل برسانيد! چنين است جزاى كافران! (١٩١) و اگر خوددارى كردند، خداوند آمرزنده و مهربان است. (١٩٢) و با آنها پيكار كنيد! تا فتنه -و بت پرستى، و سلب آزادى از مردم،- باقى نماند؛ و دين، مخصوص خدا گردد. پس اگر -از روش نادرست خود- دست برداشتند، -مزاحم آنها نشويد! زيرا- تعدّى جز بر ستمكاران روا نيست. (١٩٣) ماهِ حرام، در برابر ماهِ حرام! -اگر دشمنان، احترام آن را شكستند، و در آن با شما جنگيدند، شما نيز حق داريد مقابله به مثل كنيد.- و تمام حرامها، -قابلِ- قصاص است. و -به طور كلّى- هر كس به شما تجاوز كرد، همانند آن بر او تعدّى كنيد! و از خدا بپرهيزيد -و زياده روى ننماييد-! و بدانيد خدا با پرهيزكاران است! (١٩۴) و در راهِ خدا، انفاق كنيد! و -با ترك انفاق،- خود را به دست خود، به هلاكت نيفكنيد! و نيكى كنيد! كه خداوند، نيكوكاران را دوست مىدارد. (١٩۵) و حج و عمره را براى خدا به اتمام برسانيد! و اگر محصور شديد، -و مانعى مانند ترس از دشمن يا بيمارى، اجازه نداد كه پس از احرامبستن، وارد مكه شويد،- آنچه از قربانى فراهم شود -ذبح كنيد، و از احرام خارج شويد-! و سرهاى خود را نتراشيد، تا قربانى به محلش برسد -و در قربانگاه ذبح شود-! و اگر كسى از شما بيمار بود، و يا ناراحتى در سر داشت، -و ناچار بود سر خود را بتراشد،- بايد فديه و كفّارهاى از قبيل روزه يا صدقه يا گوسفندى بدهد! و هنگامى كه -از بيمارى و دشمن- در امان بوديد، هر كس با ختم عمره، حج را آغاز كند، آنچه از قربانى براى او ميسّر است -ذبح كند-! و هر كه نيافت، سه روز در ايام حج، و هفت روز هنگامى كه باز مىگرديد، روزه بدارد! اين، ده روز كامل است. -البته- اين براى كسى است كه خانواده او، نزد مسجد الحرام نباشد -= اهل مكّه و اطرافِ آن نباشد-. و از خدا بپرهيزيد! و بدانيد كه او، سختكيفر است! (١٩٦) حج، در ماههاى معينى است! و كسانى كه -با بستن احرام، و شروع به مناسك حج،- حج را بر خود فرض كردهاند، -بايد بدانند كه- در حج، آميزش جنسى با زنان، و گناه و جدال نيست! و آنچه از كارهاى نيك انجام دهيد، خدا آن را مىداند. و زاد و توشه تهيه كنيد، كه بهترين زاد و توشه، پرهيزكارى است! و از من بپرهيزيد اى خردمندان! (١٩٧) گناهى بر شما نيست كه از فضلِ پروردگارتان -و از منافع اقتصادى در ايّام حج- طلب كنيد -كه يكى از منافع حج، پى ريزىِ يك اقتصادِ صحيح است-. و هنگامى كه از “عرفات” كوچ كرديد، خدا را نزد “مشعَر الحرام” ياد كنيد! او را ياد كنيد همانطور كه شما را هدايت نمود و قطعاً شما پيش از اين، از گمراهان بوديد. (١٩٨) سپس از همانجا كه مردم كوچ مىكنند، -به سوى سرزمين منى- كوچ كنيد! و از خداوند، آمرزش بطلبيد، كه خدا آمرزنده مهربان است! (١٩٩) و هنگامى كه مناسكِ -حج- خود را انجام داديد، خدا را ياد كنيد، همانند يادآورى از پدرانتان -آنگونه كه رسم آن زمان بود- بلكه از آن هم بيشتر! -در اين مراسم ، مردم دو گروهند:- بعضى از مردم مىگويند: “خداوندا! به ما در دنيا، -نيكى- عطا كن!” ولى در آخرت، بهرهاى ندارند. (٢٠٠)
[برگشت به بالا] [گفت و گو و نظر کاربران در بارهٔ مقاله]
فهرست مندرجات
[↑] ترجمۀ فارسی (از آيات ١٠٠ تا ٢٠٠)
و هنگامى كه فرستادهاى از سوى خدا به سراغشان آمد، و با نشانههايى كه نزد آنها بود مطابقت داشت، جمعى از آنان كه به آنها كتاب -آسمانى- داده شده بود ، كتاب خدا را پشت سر افكندند؛ گويى هيچ از آن خبر ندارند!! (١٠١) و -يهود- از آنچه شياطين در عصر سليمان بر مردم مىخواندند پيروى كردند. سليمان هرگز -دست به سحر نيالود؛ و- كافر نشد؛ ولى شياطين كفر ورزيدند؛ و به مردم سحر آموختند. و -نيز يهود- از آنچه بر دو فرشته بابل “هاروت” و “ماروت”، نازل شد پيروى كردند. -آن دو، راه سحر كردن را، براى آشنايى با طرز ابطال آن، به مردم ياد مىدادند. و- به هيچ كس چيزى ياد نمىدادند، مگر اينكه از پيش به او مىگفتند: “ما وسيله آزمايشيم كافر نشو! -و از اين تعليمات، سوء استفاده نكن!-” ولى آنها از آن دو فرشته، مطالبى را مىآموختند كه بتوانند به وسيله آن، ميان مرد و همسرش جدايى بيفكنند؛ ولى هيچ گاه نمىتوانند بدون اجازه خداوند، به انسانى زيان برسانند. آنها قسمتهايى را فرامىگرفتند كه به آنان زيان مىرسانيد و نفعى نمىداد. و مسلما مىدانستند هر كسى خريدار اين گونه متاع باشد، در آخرت بهرهاى نخواهد داشت. و چه زشت و ناپسند بود آنچه خود را به آن فروختند، اگر مىدانستند!! (١٠٢) و اگر آنها ايمان مىآوردند و پرهيزكارى پيشه مىكردند، پاداشى كه نزد خداست ، براى آنان بهتر بود، اگر آگاهى داشتند!! (١٠٣) اى افراد باايمان! -هنگامى كه از پيغمبر تقاضاى مهلت براى درك آيات قرآن مىكنيد- نگوييد: “راعنا”؛ بلكه بگوييد: “انظرنا”. -زيرا كلمه اول، هم به معنى “ما را مهلت بده!”، و هم به معنى “ما را تحميق كن!” مىباشد؛ و دستاويزى براى دشمنان است.- و -آنچه به شما دستور داده مىشود- بشنويد! و براى كافران -و استهزاكنندگان- عذاب دردناكى است. (١٠۴) كافران اهل كتاب، و -همچنين- مشركان، دوست ندارند كه از سوى خداوند، خير و بركتى بر شما نازل گردد؛ در حالى كه خداوند، رحمت خود را به هر كس بخواهد ، اختصاص مىدهد؛ و خداوند، صاحب فضل بزرگ است. (١٠۵) هر حكمى را نسخ كنيم، و يا نسخ آن را به تأخير اندازيم، بهتر از آن، يا همانند آن را مىآوريم. آيا نمىدانستى كه خداوند بر هر چيز توانا است؟! (١٠٦) آيا نمىدانستى كه حكومت آسمانها و زمين، از آن خداست؟! -و حق دارد هر گونه تغيير و تبديلى در احكام خود طبق مصالح بدهد؟!- و جز خدا، ولى و ياورى براى شما نيست. -و اوست كه مصلحت شما را مىداند و تعيين مىكند-. (١٠٧) آيا مىخواهيد از پيامبر خود، همان تقاضاى -نامعقولى را- بكنيد كه پيش از اين، از موسى كردند؟! -و با اين بهانهجويىها، از ايمان آوردن سر باز زدند.- كسى كه كفر را به جاى ايمان بپذيرد، از راه مستقيم -عقل و فطرت- گمراه شده است. (١٠٨) بسيارى از اهل كتاب، از روى حسد -كه در وجود آنها ريشه دوانده- آرزو مىكردند شما را بعد از اسلام و ايمان، به حال كفر باز گردانند؛ با اينكه حق براى آنها كاملا روشن شده است. شما آنها را عفو كنيد و گذشت نماييد؛ تا خداوند فرمان خودش -فرمان جهاد- را بفرستد؛ خداوند بر هر چيزى تواناست. (١٠٩) و نماز را برپا داريد و زكات را ادا كنيد؛ و هر كار خيرى را براى خود از پيش مىفرستيد، آن را نزد خدا -در سراى ديگر- خواهيد يافت؛ خداوند به اعمال شما بيناست. (١١٠) آنها گفتند: “هيچ كس، جز يهود يا نصارى، هرگز داخل بهشت نخواهد شد.” اين آرزوى آنهاست! بگو: “اگر راست مىگوييد، دليل خود را -بر اين موضوع- بياوريد!” (١١١) آرى، كسى كه روى خود را تسليم خدا كند و نيكوكار باشد، پاداش او نزد پروردگارش ثابت است؛ نه ترسى بر آنهاست و نه غمگين مىشوند. -بنابر اين، بهشت خدا در انحصار هيچ گروهى نيست.- (١١٢)يهوديان گفتند: “مسيحيان هيچ موقعيتى -نزد خدا- ندارند”، و مسيحيان نيز گفتند: “يهوديان هيچ موقعيتى ندارند -و بر باطلند-”؛ در حالى كه هر دو دسته، كتاب آسمانى را مىخوانند -و بايد از اين گونه تعصبها بركنار باشند-افراد نادان -ديگر، همچون مشركان- نيز، سخنى همانند سخن آنها داشتند! خداوند، روز قيامت، در باره آنچه در آن اختلاف داشتند، داورى مىكند. (١١٣) كيست ستمكارتر از آن كس كه از بردن نام خدا در مساجد او جلوگيرى كرد و سعى در ويرانى آنها نمود؟! شايسته نيست آنان، جز با ترس و وحشت، وارد اين -كانونهاى عبادت- شوند. بهره آنها در دنيا -فقط-رسوايى است و در سراى ديگر، عذاب عظيم -الهى-!! (١١۴) مشرق و مغرب، از آن خداست! و به هر سو رو كنيد، خدا آنجاست! خداوند بىنياز و داناست! (١١۵) و -يهود و نصارى و مشركان- گفتند: “خداوند، فرزندى براى خود انتخاب كرده است”! -منزه است او- بلكه آنچه در آسمانها و زمين است، از آن اوست؛ و همه در برابر او خاضعند! (١١٦) هستى بخش آسمانها و زمين اوست! و هنگامى كه فرمان وجود چيزى را صادر كند، تنها مىگويد: “موجود باش!” و آن، فورى موجود مىشود. (١١٧) افراد ناآگاه گفتند: “چرا خدا با ما سخن نمىگويد؟! و يا چرا آيه و نشانهاى براى خود ما نمىآيد؟!” پيشينيان آنها نيز، همين گونه سخن مىگفتند؛ دلها و افكارشان مشابه يكديگر است؛ ولى ما -به اندازه كافى- آيات و نشانهها را براى اهل يقين -و حقيقتجويان- روشن ساختهايم. (١١٨) ما تو را به حق، براى بشارت و بيم دادن -مردم جهان- فرستاديم؛ و تو مسئول -گمراهى- دوزخيان -پس از ابلاغ رسالت- نيستى! (١١٩) هرگز يهود و نصارى از تو راضى نخواهند شد، -تا به طور كامل، تسليم خواستههاى آنها شوى، و- از آيين -تحريف يافته- آنان، پيروى كنى. بگو: “هدايت، تنها هدايت الهى است!” و اگر از هوى و هوسهاى آنان پيروى كنى، بعد از آنكه آگاه شدهاى، هيچ سرپرست و ياورى از سوى خدا براى تو نخواهد بود. (١٢٠) كسانى كه كتاب آسمانى به آنها دادهايم -= يهود و نصارى- آن را چنان كه شايسته آن است مىخوانند؛ آنها به پيامبر اسلام ايمان مىآورند؛ و كسانى كه به او كافر شوند، زيانكارند. (١٢١) اى بنى اسرائيل! نعمت مرا، كه به شما ارزانى داشتم، به ياد آوريد! و-نيز به خاطر آوريد- كه من شما را بر جهانيان برترى بخشيدم! (١٢٢) از روزى بترسيد كه هيچ كس از ديگرى دفاع نمىكند؛ و هيچگونه عوضى از او قبول نمىشود؛ و شفاعت، او را سود نمىدهد؛ و -از هيچ سوئى- يارى نمىشوند! (١٢٣) -به خاطر آوريد- هنگامى كه خداوند، ابراهيم را با وسايل گوناگونى آزمود. و او به خوبى از عهده اين آزمايشها برآمد. خداوند به او فرمود: “من تو را امام و پيشواى مردم قرار دادم!” ابراهيم عرض كرد: “از دودمان من -نيز امامانى قرار بده!-” خداوند فرمود: “پيمان من، به ستمكاران نمىرسد! -و تنها آن دسته از فرزندان تو كه پاك و معصوم باشند، شايسته اين مقامند-”. (١٢۴) و -به خاطر بياوريد- هنگامى كه خانه كعبه را محل بازگشت و مركز امن و امان براى مردم قرار داديم! و -براى تجديد خاطره،- از مقام ابراهيم، عبادتگاهى براى خود انتخاب كنيد! و ما به ابراهيم و اسماعيل امر كرديم كه: “خانه مرا براى طوافكنندگان و مجاوران و ركوعكنندگان و سجدهكنندگان، پاك و پاكيزه كنيد!” (١٢۵) و -به ياد آوريد- هنگامى را كه ابراهيم عرض كرد: “پروردگارا! اين سرزمين را شهر امنى قرار ده! و اهل آن را -آنها كه به خدا و روز بازپسين، ايمان آوردهاند- از ثمرات -گوناگون-، روزى ده!” -گفت:- “ما دعاى تو را اجابت كرديم؛ و مؤمنان را از انواع بركات، بهرهمند ساختيم؛ -اما به آنها كه كافر شدند، بهره كمى خواهيم داد؛ سپس آنها را به عذاب آتش مىكشانيم؛ و چه بد سرانجامى دارند” (١٢٦)و -نيز به ياد آوريد- هنگامى را كه ابراهيم و اسماعيل، پايههاى خانه -كعبه- را بالا مىبردند، -و مىگفتند:- “پروردگارا! از ما بپذير، كه تو شنوا و دانايى! (١٢٧) پروردگارا! ما را تسليم فرمان خود قرار ده! و از دودمان ما، امتى كه تسليم فرمانت باشند، به وجود آور! و طرز عبادتمان را به ما نشان ده و توبه ما را بپذير ، كه تو توبهپذير و مهربانى! (١٢٨) پروردگارا! در ميان آنها پيامبرى از خودشان برانگيز، تا آيات تو را بر آنان بخواند، و آنها را كتاب و حكمت بياموزد، و پاكيزه كند؛ زيرا تو توانا و حكيمى -و بر اين كار، قادرى-!” (١٢٩) چز افراد سفيه و نادان، چه كسى از آيين ابراهيم، -با آن پاكى و درخشندگى،- روىگردان خواهد شد؟! ما او را در اين جهان برگزيديم؛ و او در جهان ديگر، از صالحان است. (١٣٠) در آن هنگام كه پروردگارش به او گفت: اسلام بياور! -و در برابر حق، تسليم باش! او فرمان پروردگار را، از جان و دل پذيرفت؛ و- گفت: “در برابر پروردگار جهانيان، تسليم شدم.” (١٣١) و ابراهيم و يعقوب -در واپسين لحظات عمر،- فرزندان خود را به اين آيين، وصيت كردند؛ -و هر كدام به فرزندان خويش گفتند:- “فرزندان من! خداوند اين آيين پاك را براى شما برگزيده است؛ و شما، جز به آيين اسلام -= تسليم در برابر فرمان خدا- از دنيا نرويد!” (١٣٢) آيا هنگامى كه مرگ يعقوب فرا رسيد، شما حاضر بوديد؟! در آن هنگام كه به فرزندان خود گفت: “پس از من، چه چيز را مىپرستيد؟” گفتند: “خداى تو، و خداى پدرانت، ابراهيم و اسماعيل و اسحاق، خداوند يكتا را، و ما در برابر او تسليم هستيم.” (١٣٣) آنها امتى بودند كه درگذشتند. اعمال آنان، مربوط به خودشان بود و اعمال شما نيز مربوط به خود شماست؛ و شما هيچگاه مسئول اعمال آنها نخواهيد بود. (١٣۴) -اهل كتاب- گفتند: “يهودى يا مسيحى شويد، تا هدايت يابيد!” بگو: “-اين آيينهاى تحريف شده، هرگز نمىتواند موجب هدايت گردد،- بلكه از آيين خالص ابراهيم پيروى كنيد! و او هرگز از مشركان نبود!” (١٣۵) بگوييد: “ما به خدا ايمان آوردهايم؛ و به آنچه بر ما نازل شده؛ و آنچه بر ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و پيامبران از فرزندان او نازل گرديد ، و -همچنين- آنچه به موسى و عيسى و پيامبران -ديگر- از طرف پروردگار داده شده است، و در ميان هيچ يك از آنها جدايى قائل نمىشويم، و در برابر فرمان خدا تسليم هستيم؛ -و تعصبات نژادى و اغراض شخصى، سبب نمىشود كه بعضى را بپذيريم و بعضى را رها كنيم.-” (١٣٦) اگر آنها نيز به مانند آنچه شما ايمان آوردهايد ايمان بياورند، هدايت يافتهاند؛ و اگر سرپيچى كنند، از حق جدا شدهاند و خداوند، شر آنها را از تو دفع مىكند؛ و او شنونده و داناست. (١٣٧) رنگ خدايى -بپذيريد! رنگ ايمان و توحيد و اسلام؛- و چه رنگى از رنگ خدايى بهتر است؟! و ما تنها او را عبادت مىكنيم. (١٣٨) بگو: “آيا در باره خداوند با ما محاجه مىكنيد؟! در حالى كه او، پروردگار ما و شماست؛ و اعمال ما از آن ما، و اعمال شما از آن شماست؛ و ما او را با اخلاص پرستش مىكنيم، -و موحد خالصيم-.” (١٣٩) يا مىگوييد: “ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و اسباط، يهودى يا نصرانى بودند”؟! بگو: “شما بهتر مىدانيد يا خدا؟! -و با اينكه مىدانيد آنها يهودى يا نصرانى نبودند، چرا حقيقت را كتمان مىكنيد؟-” و چه كسى ستمكارتر است از آن كس كه گواهى و شهادت الهى را كه نزد اوست، كتمان مىكند؟! و خدا از اعمال شما غافل نيست. (١۴٠) -به هر حال- آنها امتى بودند كه درگذشتند. آنچه كردند، براى خودشان است؛ و آنچه هم شما كردهايد، براى خودتان است؛ و شما مسئول اعمال آنها نيستيد. (١۴١) به زودى سبكمغزان از مردم مىگويند: “چه چيز آنها -= مسلمانان- را، از قبلهاى كه بر آن بودند، بازگردانيد؟!” بگو: “مشرق و مغرب، از آن خداست؛ خدا هر كس را بخواهد، به راه راست هدايت مىكند.” (١۴٢) همانگونه -كه قبله شما، يك قبله ميانه است- شما را نيز، امت ميانهاى قرار داديم -در حد اعتدال، ميان افراط و تفريط؛- تا بر مردم گواه باشيد؛ و پيامبر هم بر شما گواه است. و ما، آن قبلهاى را كه قبلا بر آن بودى، تنها براى اين قرار داديم كه افرادى كه از پيامبر پيروى مىكنند، از آنها كه به جاهليت بازمىگردند، مشخص شوند. و مسلماً اين حكم، جز بر كسانى كه خداوند آنها را هدايت كرده، دشوار بود. -اين را نيز بدانيد كه نمازهاى شما در برابر قبله سابق، صحيح بوده است؛- و خدا هرگز ايمان -= نماز- شما را ضايع نمىگرداند؛ زيرا خداوند، نسبت به مردم، رحيم و مهربان است. (١۴٣) نگاههاى انتظارآميز تو را به سوى آسمان -براى تعيين قبله نهايى- مىبينيم! اكنون تو را به سوى قبلهاى كه از آن خشنود باشى، باز مىگردانيم. پس روى خود را به سوى مسجد الحرام كن! و هر جا باشيد، روى خود را به سوى آن بگردانيد! و كسانى كه كتاب آسمانى به آنها داده شده، بخوبى مىدانند اين فرمانِ حقى است كه از ناحيه پروردگارشان صادر شده؛ -و در كتابهاى خود خواندهاند كه پيغمبر اسلام، به سوى دو قبله، نماز مىخواند-. و خداوند از اعمال آنها -در مخفى داشتن اين آيات- غافل نيست! (١۴۴) سوگند كه اگر براى -اين گروه از- اهل كتاب، هرگونه آيه -و نشانه و دليلى- بياورى، از قبله تو پيروى نخواهند كرد؛ و تو نيز، هيچگاه از قبله آنان، پيروى نخواهى نمود. -آنها نبايد تصور كنند كه بار ديگر، تغيير قبله امكانپذير است!- و حتى هيچيك از آنها، پيروى از قبله ديگرى نخواهد كرد! و اگر تو، پس از اين آگاهى، متابعت هوسهاى آنها كنى، مسلماً از ستمگران خواهى بود! (١۴۵) كسانى كه كتاب آسمانى به آنان دادهايم، او -= پيامبر- را همچون فرزندان خود مىشناسند؛ -ولى- جمعى از آنان، حق را آگاهانه كتمان مىكنند! (١۴٦) اين -فرمان تغيير قبله- حكمِ حقى از طرف پروردگار توست، بنابراين، هرگز از ترديدكنندگان در آن مباش! (١۴٧) هر طايفهاى قبلهاى دارد كه خداوند آن را تعيين كرده است؛ -بنابراين، زياد در باره قبله گفتگو نكنيد! و به جاى آن،- در نيكىها و اعمال خير، بر يكديگر سبقت جوييد! هر جا باشيد، خداوند همه شما را -براى پاداش و كيفر در برابر اعمال نيك و بد، در روز رستاخيز،- حاضر مىكند؛ زيرا او، بر هر كارى تواناست. (١۴٨) از هر جا -و از هر شهر و نقطهاى- خارج شدى، -به هنگام نماز،- روى خود را به جانب “مسجد الحرام” كن! اين دستور حقى از طرف پروردگار توست! و خداوند، از آنچه انجام مىدهيد، غافل نيست! (١۴٩) و از هر جا خارج شدى، روى خود را به جانب مسجد الحرام كن! و هر جا بوديد، روى خود را به سوى آن كنيد! تا مردم، جز ظالمان -كه دست از لجاجت برنمىدارند،- دليلى بر ضدّ شما نداشته باشند؛ -زيرا از نشانههاى پيامبر، كه در كتب آسمانى پيشين آمده، اين است كه او، به سوى دو قبله، نماز مىخواند.- از آنها نترسيد! و -تنها- از من بترسيد! -اين تغيير قبله، به خاطر آن بود كه- نعمت خود را بر شما تمام كنم، شايد هدايت شويد! (١۵٠) همانگونه -كه با تغيير قبله، نعمت خود را بر شما كامل كرديم،- رسولى از خودتان در ميان شما فرستاديم؛ تا آيات ما را بر شما بخواند؛ و شما را پاك كند؛ و به شما، كتاب و حكمت بياموزد؛ و آنچه را نمىدانستيد، به شما ياد دهد. (١۵١) پس به ياد من باشيد، تا به ياد شما باشم! و شكر مرا گوييد و -در برابر نعمتهايم- كفران نكنيد! (١۵٢) اى افرادى كه ايمان آوردهايد! از صبر -و استقامت- و نماز، كمك بگيريد! -زيرا- خداوند با صابران است. (١۵٣) و به آنها كه در راه خدا كشته مىشوند، مرده نگوييد! بلكه آنان زندهاند،ولى شما نمىفهميد! (١۵۴) قطعاً همه شما را با چيزى از ترس، گرسنگى، و كاهش در مالها و جانها و ميوهها، آزمايش مىكنيم؛ و بشارت ده به استقامتكنندگان! (١۵۵) آنها كه هر گاه مصيبتى به ايشان مىرسد، مىگويند: “ما از آنِ خدائيم؛ و به سوى او بازمىگرديم!” (١۵٦) اينها، همانها هستند كه الطاف و رحمت خدا شامل حالشان شده؛ و آنها هستند هدايتيافتگان! (١۵٧) “صفا” و “مروه” از شعائر -و نشانههاى- خداست! بنابراين، كسانى كه حجِ خانه خدا و يا عمره انجام مىدهند، مانعى نيست كه بر آن دو طواف كنند؛ -و سعىِ صفا و مروه انجام دهند. و هرگز اعمال بىرويّه مشركان، كه بتهايى بر اين دو كوه نصب كرده بودند، از موقعيّت اين دو مكان مقدّس نمىكاهد!- و كسى كه فرمان خدا را در انجام كارهاى نيك اطاعت كند، خداوند -در برابر عمل او- شكرگزار، و -از افعال وى- آگاه است. (١۵٨) كسانى كه دلايل روشن، و وسيله هدايتى را كه نازل كردهايم، بعد از آنكه در كتاب براى مردم بيان نموديم، كتمان كنند، خدا آنها را لعنت مىكند؛ و همه لعنكنندگان نيز، آنها را لعن مىكنند؛ (١۵٩) مگر آنها كه توبه و بازگشت كردند، و -اعمال بد خود را، با اعمال نيك،- اصلاح نمودند، -و آنچه را كتمان كرده بودند؛ آشكار ساختند؛- من توبه آنها را مىپذيرم؛ كه من توّاب و رحيمم. (١٦٠) كسانى كه كافر شدند، و در حالِ كفر از دنيا رفتند، لعنت خداوند و فرشتگان و همه مردم بر آنها خواهد بود! (١٦١) هميشه در آن -لعن و دورى از رحمت پروردگار- باقى مىمانند؛ نه در عذاب آنان تخفيف داده مىشود، و نه مهلتى خواهند داشت! (١٦٢) و خداى شما، خداوند يگانهاى است، كه غير از او معبودى نيست! اوست بخشنده و مهربان -و داراى رحمت عام و خاصّ-! (١٦٣) در آفرينش آسمانها و زمين، و آمد و شد شب و روز، و كشتيهايى كه در دريا به سود مردم در حركتند، و آبى كه خداوند از آسمان نازل كرده، و با آن، زمين را پس از مرگ، زنده نموده، و انواع جنبندگان را در آن گسترده، و -همچنين- در تغيير مسير بادها و ابرهايى كه ميان زمين و آسمان مسخرند، نشانههايى است -از ذات پاك خدا و يگانگى او- براى مردمى كه عقل دارند و مىانديشند! (١٦۴) بعضى از مردم، معبودهايى غير از خداوند براى خود انتخاب مىكنند؛ و آنها را همچون خدا دوست مىدارند. امّا آنها كه ايمان دارند، عشقشان به خدا، -از مشركان نسبت به معبودهاشان،- شديدتر است. و آنها كه ستم كردند، -و معبودى غير خدا برگزيدند،- هنگامى كه عذاب -الهى- را مشاهده كنند، خواهند دانست كه تمامِ قدرت ، از آنِ خداست؛ و خدا داراى مجازات شديد است؛ -نه معبودهاى خيالى كه از آنها مىهراسند.- (١٦۵) در آن هنگام، رهبران -گمراه و گمراهكننده- از پيروانِ خود، بيزارى مىجويند؛ و كيفر خدا را مشاهده مىكنند؛ و دستشان از همه جا كوتاه مىشود. (١٦٦) و -در اين هنگام- پيروان مىگويند: “كاش بار ديگر به دنيا برمىگشتيم، تا از آنها -= پيشوايان گمراه- بيزارى جوييم، آن چنان كه آنان -امروز- از ما بيزارى جستند! -آرى،- خداوند اين چنين اعمال آنها را به صورت حسرتزايى به آنان نشان مىدهد؛ و هرگز از آتش -دوزخ- خارج نخواهند شد! (١٦٧) اى مردم! از آنچه در زمين است، حلال و پاكيزه بخوريد! و از گامهاى شيطان، پيروى نكنيد! چه اينكه او، دشمن آشكار شماست! (١٦٨) او شما را فقط به بديها و كار زشت فرمان مىدهد؛ -و نيز دستور مىدهد- آنچه را كه نمىدانيد، به خدا نسبت دهيد. (١٦٩) و هنگامى كه به آنها گفته شود: “از آنچه خدا نازل كرده است، پيروى كنيد!” مىگويند: “نه، ما از آنچه پدران خود را بر آن يافتيم، پيروى مىنماييم.” آيا اگر پدران آنها، چيزى نمىفهميدند و هدايت نيافتند -باز از آنها پيروى خواهند كرد-؟! (١٧٠) مَثَل -تو در دعوت- كافران، بسان كسى است كه -گوسفندان و حيوانات را براى نجات از چنگال خطر،- صدا مىزند؛ ولى آنها چيزى جز سر و صدا نمىشنوند؛ -و حقيقت و مفهوم گفتار او را درك نمىكنند. اين كافران، در واقع- كر و لال و نابينا هستند؛ از اين رو چيزى نمىفهمند! (١٧١) اى كسانى كه ايمان آوردهايد! از نعمتهاى پاكيزهاى كه به شما روزى دادهايم، بخوريد و شكر خدا را بجا آوريد؛ اگر او را پرستش مىكنيد! (١٧٢) خداوند، تنها -گوشت- مردار، خون، گوشت خوك و آنچه را نام غيرِ خدا به هنگام ذبح بر آن گفته شود، حرام كرده است. -ولى- آن كس كه مجبور شود، در صورتى كه ستمگر و متجاوز نباشد، گناهى بر او نيست؛ -و مىتواند براى حفظ جان خود، در موقع ضرورت، از آن بخورد؛- خداوند بخشنده و مهربان است. (١٧٣) كسانى كه كتمان مىكنند آنچه را خدا از كتاب نازل كرده، و آن را به بهاى كمى مىفروشند، آنها جز آتش چيزى نمىخورند؛ -و هدايا و اموالى كه از اين رهگذر به دست مىآورند، در حقيقت آتش سوزانى است.- و خداوند، روز قيامت، با آنها سخن نمىگويد؛ و آنان را پاكيزه نمىكند؛ و براى آنها عذاب دردناكى است. (١٧۴) اينان، همانهايى هستند كه گمراهى را با هدايت، و عذاب را با آمرزش، مبادله كردهاند؛ راستى چقدر در برابر عذاب خداوند، شكيبا هستند!! (١٧۵) اينها، به خاطر آن است كه خداوند، كتاب -آسمانى- را به حق، -و توأم با نشانهها و دلايل روشن،- نازل كرده؛ و آنها كه در آن اختلاف مىكنند، -و با كتمان و تحريف، اختلاف به وجود مىآورند،- در شكاف و -پراكندگى- عميقى قرار دارند. (١٧٦) نيكى، -تنها- اين نيست كه -به هنگام نماز،- روىِ خود را به سوى مشرق و -يا- مغرب كنيد؛ -و تمام گفتگوى شما، در باره قبله و تغيير آن باشد؛ و همه وقت خود را مصروف آن سازيد؛- بلكه نيكى -و نيكوكار- كسى است كه به خدا، و روز رستاخيز ، و فرشتگان، و كتاب -آسمانى-، و پيامبران، ايمان آورده؛ و مال -خود- را، با همه علاقهاى كه به آن دارد، به خويشاوندان و يتيمان و مسكينان و واماندگان در راه و سائلان و بردگان، انفاق مىكند؛ نماز را برپا مىدارد و زكات را مىپردازد؛ و -همچنين- كسانى كه به عهد خود -به هنگامى كه عهد بستند-وفا مىكنند؛ و در برابر محروميتها و بيماريها و در ميدان جنگ، استقامت به خرج مىدهند؛ اينها كسانى هستند كه راست مىگويند؛ و -گفتارشان با اعتقادشان هماهنگ است؛- و اينها هستند پرهيزكاران! (١٧٧) اى افرادى كه ايمان آوردهايد! حكم قصاص در مورد كشتگان، بر شما نوشته شده است: آزاد در برابر آزاد، و برده در برابر برده، و زن در برابر زن، پس اگر كسى از سوى برادر -دينى- خود، چيزى به او بخشيده شود، -و حكم قصاص او، تبديل به خونبها گردد،- بايد از راه پسنديده پيروى كند. -و صاحب خون، حال پرداخت كننده ديه را در نظر بگيرد.- و او -= قاتل- نيز، به نيكى ديه را -به ولى مقتول- بپردازد؛ -و در آن، مسامحه نكند.- اين، تخفيف و رحمتى است از ناحيه پروردگار شما! و كسى كه بعد از آن، تجاوز كند، عذاب دردناكى خواهد داشت. (١٧٨) و براى شما در قصاص، حيات و زندگى است، اى صاحبان خِرد! شايد شما تقوا پيشه كنيد. (١٧٩) بر شما نوشته شده: “هنگامى كه يكى از شما را مرگ فرا رسد، اگر چيز خوبى -= مالى- از خود به جاى گذارده، براى پدر و مادر و نزديكان، بطور شايسته وصيت كند! اين حقّى است بر پرهيزكاران!” (١٨٠) پس كسانى كه بعد از شنيدنش آن را تغيير دهند، گناه آن، تنها بر كسانى است كه آن -وصيّت- را تغيير مىدهند؛ خداوند، شنوا و داناست. (١٨١) و كسى كه از انحرافِ وصيت كننده -و تمايل يكجانبه او به بعض ورثه-، يا از گناه او -كه مبادا وصيّت به كار خلافى كند- بترسد، و ميان آنها را اصلاح دهد، گناهى بر او نيست؛ -و مشمولِ حكم تبديلِ وصيّت نمىباشد.- خداوند، آمرزنده و مهربان است. (١٨٢) اى افرادى كه ايمان آوردهايد! روزه بر شما نوشته شده، همانگونه كه بر كسانى كه قبل از شما بودند نوشته شد؛ تا پرهيزكار شويد. (١٨٣) چند روز معدودى را -بايد روزه بداريد!- و هر كس از شما بيمار يا مسافر باشد تعدادى از روزهاى ديگر را -روزه بدارد- و بر كسانى كه روزه براى آنها طاقتفرساست؛ -همچون بيماران مزمن، و پيرمردان و پيرزنان،- لازم است كفّاره بدهند: مسكينى را اطعام كنند؛ و كسى كه كارِ خيرى انجام دهد، براى او بهتر است؛ و روزه داشتن براى شما بهتر است اگر بدانيد! (١٨۴) -روزه، در چند روز معدودِ- ماهِ رمضان است؛ ماهى كه قرآن، براى راهنمايى مردم ، و نشانههاى هدايت، و فرق ميان حق و باطل، در آن نازل شده است. پس آن كس از شما كه در ماه رمضان در حضر باشد، روزه بدارد! و آن كس كه بيمار يا در سفر است، روزهاى ديگرى را به جاى آن، روزه بگيرد! خداوند، راحتى شما را مىخواهد، نه زحمت شما را! هدف اين است كه اين روزها را تكميل كنيد؛ و خدا را بر اينكه شما را هدايت كرده، بزرگ بشمريد؛ باشد كه شكرگزارى كنيد! (١٨۵) و هنگامى كه بندگان من، از تو در باره من سؤال كنند، -بگو:- من نزديكم! دعاى دعا كننده را، به هنگامى كه مرا مىخواند، پاسخ مىگويم! پس بايد دعوت مرا بپذيرند، و به من ايمان بياورند، تا راه يابند -و به مقصد برسند-! (١٨٦) آميزش جنسى با همسرانتان، در شبِ روزهايى كه روزه مىگيريد، حلال است. آنها لباس شما هستند؛ و شما لباس آنها -هر دو زينت هم و سبب حفظ يكديگريد-. خداوند مىدانست كه شما به خود خيانت مىكرديد؛ -و اين كارِ ممنوع را انجام مىداديد؛- پس توبه شما را پذيرفت و شما را بخشيد. اكنون با آنها آميزش كنيد، و آنچه را خدا براى شما مقرر داشته، طلب نماييد! و بخوريد و بياشاميد، تا رشته سپيد صبح، از رشته سياه -شب- براى شما آشكار گردد! سپس روزه را تا شب، تكميل كنيد! و در حالى كه در مساجد به اعتكاف پرداختهايد، با زنان آميزش نكنيد! اين، مرزهاى الهى است؛ پس به آن نزديك نشويد! خداوند، اين چنين آيات خود را براى مردم، روشن مىسازد، باشد كه پرهيزكار گردند! (١٨٧) و اموال يكديگر را به باطل -و ناحق- در ميان خود نخوريد! و براى خوردن بخشى از اموال مردم به گناه، -قسمتى از- آن را -به عنوان رشوه- به قضات ندهيد، در حالى كه مىدانيد -اين كار، گناه است-! (١٨٨) در باره “هلالهاى ماه” از تو سؤال مىكنند؛ بگو: “آنها، بيان اوقات -و تقويم طبيعى- براى -نظامِ زندگىِ- مردم و -تعيينِ وقتِ- حج است”. و -آن چنان كه در جاهليّت مرسوم بود كه به هنگام حج، كه جامه احرام مىپوشيدند، از درِ خانه وارد نمىشدند، و از نقبِ پشتِ خانه وارد مىشدند، نكنيد!- كارِ نيك، آن نيست كه از پشتِ خانهها وارد شويد؛ بلكه نيكى اين است كه پرهيزگار باشيد! و از درِ خانهها وارد شويد و تقوا پيشه كنيد، تا رستگار گرديد! (١٨٩) و در راه خدا، با كسانى كه با شما مىجنگند، نبرد كنيد! و از حدّ تجاوز نكنيد ، كه خدا تعدّىكنندگان را دوست نمىدارد! (١٩٠)و آنها را -= بت پرستانى كه از هيچ گونه جنايتى ابا ندارند- هر كجا يافتيد، به قتل برسانيد! و از آن جا كه شما را بيرون ساختند -= مكه-، آنها را بيرون كنيد! و فتنه -و بت پرستى- از كشتار هم بدتر است! و با آنها، در نزد مسجد الحرام -در منطقه حرم-، جنگ نكنيد! مگر اينكه در آن جا با شما بجنگند. پس اگر -در آن جا- با شما پيكار كردند، آنها را به قتل برسانيد! چنين است جزاى كافران! (١٩١) و اگر خوددارى كردند، خداوند آمرزنده و مهربان است. (١٩٢) و با آنها پيكار كنيد! تا فتنه -و بت پرستى، و سلب آزادى از مردم،- باقى نماند؛ و دين، مخصوص خدا گردد. پس اگر -از روش نادرست خود- دست برداشتند، -مزاحم آنها نشويد! زيرا- تعدّى جز بر ستمكاران روا نيست. (١٩٣) ماهِ حرام، در برابر ماهِ حرام! -اگر دشمنان، احترام آن را شكستند، و در آن با شما جنگيدند، شما نيز حق داريد مقابله به مثل كنيد.- و تمام حرامها، -قابلِ- قصاص است. و -به طور كلّى- هر كس به شما تجاوز كرد، همانند آن بر او تعدّى كنيد! و از خدا بپرهيزيد -و زياده روى ننماييد-! و بدانيد خدا با پرهيزكاران است! (١٩۴) و در راهِ خدا، انفاق كنيد! و -با ترك انفاق،- خود را به دست خود، به هلاكت نيفكنيد! و نيكى كنيد! كه خداوند، نيكوكاران را دوست مىدارد. (١٩۵) و حج و عمره را براى خدا به اتمام برسانيد! و اگر محصور شديد، -و مانعى مانند ترس از دشمن يا بيمارى، اجازه نداد كه پس از احرامبستن، وارد مكه شويد،- آنچه از قربانى فراهم شود -ذبح كنيد، و از احرام خارج شويد-! و سرهاى خود را نتراشيد، تا قربانى به محلش برسد -و در قربانگاه ذبح شود-! و اگر كسى از شما بيمار بود، و يا ناراحتى در سر داشت، -و ناچار بود سر خود را بتراشد،- بايد فديه و كفّارهاى از قبيل روزه يا صدقه يا گوسفندى بدهد! و هنگامى كه -از بيمارى و دشمن- در امان بوديد، هر كس با ختم عمره، حج را آغاز كند، آنچه از قربانى براى او ميسّر است -ذبح كند-! و هر كه نيافت، سه روز در ايام حج، و هفت روز هنگامى كه باز مىگرديد، روزه بدارد! اين، ده روز كامل است. -البته- اين براى كسى است كه خانواده او، نزد مسجد الحرام نباشد -= اهل مكّه و اطرافِ آن نباشد-. و از خدا بپرهيزيد! و بدانيد كه او، سختكيفر است! (١٩٦) حج، در ماههاى معينى است! و كسانى كه -با بستن احرام، و شروع به مناسك حج،- حج را بر خود فرض كردهاند، -بايد بدانند كه- در حج، آميزش جنسى با زنان، و گناه و جدال نيست! و آنچه از كارهاى نيك انجام دهيد، خدا آن را مىداند. و زاد و توشه تهيه كنيد، كه بهترين زاد و توشه، پرهيزكارى است! و از من بپرهيزيد اى خردمندان! (١٩٧) گناهى بر شما نيست كه از فضلِ پروردگارتان -و از منافع اقتصادى در ايّام حج- طلب كنيد -كه يكى از منافع حج، پى ريزىِ يك اقتصادِ صحيح است-. و هنگامى كه از “عرفات” كوچ كرديد، خدا را نزد “مشعَر الحرام” ياد كنيد! او را ياد كنيد همانطور كه شما را هدايت نمود و قطعاً شما پيش از اين، از گمراهان بوديد. (١٩٨) سپس از همانجا كه مردم كوچ مىكنند، -به سوى سرزمين منى- كوچ كنيد! و از خداوند، آمرزش بطلبيد، كه خدا آمرزنده مهربان است! (١٩٩) و هنگامى كه مناسكِ -حج- خود را انجام داديد، خدا را ياد كنيد، همانند يادآورى از پدرانتان -آنگونه كه رسم آن زمان بود- بلكه از آن هم بيشتر! -در اين مراسم ، مردم دو گروهند:- بعضى از مردم مىگويند: “خداوندا! به ما در دنيا، -نيكى- عطا كن!” ولى در آخرت، بهرهاى ندارند. (٢٠٠)
[برگشت به بالا] [گفت و گو و نظر کاربران در بارهٔ مقاله]