جستجو آ ا ب پ ت ث ج چ ح
خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ
ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی

۱۳۸۹ آذر ۶, شنبه

ترجمۀ فارسی سورۀ آل عمران

از: آيت‌الله ناصر مکارم شيرازی


فهرست مندرجات

[سورۀ بقره][سورۀ نساء]



[] ترجمۀ فارسی (از آيات ١ تا ١٠٠)

بنام خداوند بخشنده بخشايشگر

الم‏ (۱) معبودى جز خداوندِ يگانه زنده و پايدار و نگهدارنده‏، نيست‏. (٢) [همان كسى كه‏] كتاب را بحق بر تو نازل كرد، كه با نشانه‏هاى كتب پيشين‏، منطبق است‏؛ و (تورات‏) و (انجيل‏) را. (٣) پيش از آن‏، براى هدايت مردم فرستاد؛ و [نيز] كتابى كه حق را از باطل مشخّص مى‏سازد، نازل كرد؛ كسانى كه به آيات خدا كافر شدند، كيفر شديدى دارند؛ و خداوند [براى كيفرِ بدكاران و كافران لجوج‏،] توانا و صاحب انتقام است‏. (۴) هيچ چيز، در آسمان و زمين‏، بر خدا مخفى نمى‏ماند. [بنابر اين‏، تدبير آنها بر او مشكل نيست‏.] (۵) او كسى است كه شما را در رحمِ [مادران‏]، آنچنان كه مى‏خواهد تصوير مى‏كند. معبودى جز خداوندِ توانا و حكيم‏، نيست‏. (٦) او كسى است كه اين كتاب [آسمانى‏] را بر تو نازل كرد، كه قسمتى از آن‏، آيات (محكم‏) [= صريح و روشن‏] است‏؛ كه اساس اين كتاب مى‏باشد؛ [و هر گونه پيچيدگى در آيات ديگر، با مراجعه به اينها، برطرف مى‏گردد.] و قسمتى از آن‏، (متشابه‏) است [= آياتى كه به خاطر بالا بودن سطح مطلب و جهات ديگر، در نگاه اول‏، احتمالات مختلفى در آن مى‏رود؛ ولى با توجه به آيات محكم‏، تفسير آنها آشكار مى‏گردد.] اما آنها كه در قلوبشان انحراف است‏، به دنبال متشابهاتند، تا فتنه‏انگيزى كنند [و مردم را گمراه سازند]؛ و تفسير [نادرستى‏] براى آن مى‏طلبند؛ در حالى كه تفسير آنها را، جز خدا و راسخان در علم‏، نمى‏دانند. [آنها كه به دنبال فهم و دركِ اسرارِ همه آيات قرآن در پرتو علم و دانش الهى‏] مى‏گويند: (ما به همه آن ايمان آورديم‏؛ همه از طرف پروردگارِ ماست‏.) و جز صاحبان عقل‏، متذكر نمى‏شوند [و اين حقيقت را درك نمى‏كنند]. (٧) [راسخانِ در علم‏، مى‏گويند:] (پروردگارا! دلهايمان را، بعد از آنكه ما را هدايت كردى‏، [از راه حق‏] منحرف مگردان‏! و از سوى خود، رحمتى بر ما ببخش‏، زيرا تو بخشنده‏اى‏! (٨) پروردگارا! تو مردم را، براى روزى كه ترديدى در آن نيست‏، جمع خواهى كرد؛ زيرا خداوند، از وعده خود، تخلّف نمى‏كند. [ما به تو و رحمت بى‏پايانت‏، و به وعده رستاخيز و قيامت ايمان داريم‏.]) (۹) ثروتها و فرزندانِ كسانى كه كافر شدند، نمى‏تواند آنان را از [عذابِ‏] خداوند باز دارد؛ [و از كيفر، رهايى بخشد.] و آنان خود، آتشگيره دوزخند. (۱٠) [عادت آنان در انكار و تحريفِ حقايق‏،] همچون عادتِ آل فرعون و كسانى است كه پيش از آنها بودند؛ آيات ما را تكذيب كردند، و خداوند آنها را به [كيفر] گناهانشان گرفت‏؛ و خداوند، شديد العقاب است‏. (۱۱) به آنها كه كافر شدند بگو: ([از پيروزى موقت خود در جنگ اُحُد، شاد نباشيد!] بزودى مغلوب خواهيد شد؛ [و سپس در رستاخيز] به سوى جهنم‏، محشور خواهيد شد. و چه بد جايگاهى است‏! (۱٢) در دو گروهى كه [در ميدان جنگ بدر،] با هم رو به رو شدند، نشانه [و درس عبرتى‏] براى شما بود: يك گروه‏، در راه خدا نبرد مى‏كرد؛ و جمع ديگرى كه كافر بود، [در راه شيطان و بت‏،] در حالى كه آنها [گروه مؤمنان‏] را با چشم خود، دو برابر آنچه بودند، مى‏ديدند. [و اين خود عاملى براى وحشت و شكست آنها شد.]و خداوند، هر كس را بخواهد [و شايسته بداند]، با يارى خود، تأييد مى‏كند. در اين‏، عبرتى است براى بينايان‏! (۱٣) محبّت امور مادى‏، از زنان و فرزندان و اموال هنگفت از طلا و نقره و اسبهاى ممتاز و چهارپايان و زراعت‏، در نظر مردم جلوه داده شده است‏؛ [تا در پرتو آن‏، آزمايش و تربيت شوند؛ ولى‏] اينها [در صورتى كه هدف نهايى آدمى را تشكيل دهند،] سرمايه زندگى پست [مادى‏] است‏؛ و سرانجام نيك [و زندگىِ والا و جاويدان‏]، نزد خداست‏. (۱۴) بگو: (آيا شما را از چيزى آگاه كنم كه از اين [سرمايه‏هاى مادى‏]، بهتر است‏؟) براى كسانى كه پرهيزگارى پيشه كرده‏اند، [و از اين سرمايه‏ها، در راه مشروع و حق و عدالت‏، استفاده مى‏كنند،] در نزد پروردگارشان [در جهان ديگر]، باغهايى است كه نهرها از پاىِ درختانش مى‏گذرد؛ هميشه در آن خواهند بود؛ و همسرانى پاكيزه‏، و خشنودى خداوند [نصيب آنهاست‏]. و خدا به [امورِ] بندگان‏، بيناست‏. (۱۵) همان كسانى كه مى‏گويند: (پروردگارا! ما ايمان آورده‏ايم‏؛ پس گناهان ما را بيامرز، و ما را از عذابِ آتش‏، نگاهدار!) (۱٦) آنها كه [در برابر مشكلات‏، و در مسير اطاعت و ترك گناه‏،] استقامت مى‏ورزند، راستگو هستند، [در برابر خدا] خضوع‏، و [در راه او] انفاق مى‏كنند، و در سحرگاهان‏، استغفار مى‏نمايند. (۱٧) خداوند، [با ايجادِ نظامِ واحدِ جهانِ هستى‏،] گواهى مى‏دهد كه معبودى جز او نيست‏؛ و فرشتگان و صاحبان دانش‏، [هر كدام به گونه‏اى بر اين مطلب‏،] گواهى مى‏دهند؛ در حالى كه [خداوند در تمام عالم‏] قيام به عدالت دارد؛ معبودى جز او نيست‏، كه هم توانا و هم حكيم است‏. (۱٨) دين در نزد خدا، اسلام [و تسليم بودن در برابر حق‏] است‏. و كسانى كه كتاب آسمانى به آنان داده شد، اختلافى [در آن‏] ايجاد نكردند، مگر بعد از آگاهى و علم‏، آن هم به خاطر ظلم و ستم در ميان خود؛ و هر كس به آيات خدا كفر ورزد، [خدا به حساب او مى‏رسد؛ زيرا] خداوند، سريع الحساب است‏. (۱۹) اگر با تو، به گفتگو و ستيز برخيزند، [با آنها مجادله نكن‏! و] بگو: (من و پيروانم‏، در برابر خداوند [و فرمان او]، تسليم شده‏ايم‏.) و به آنها كه اهل كتاب هستند [= يهود و نصارى‏] و بى‏سوادان [= مشركان‏] بگو: (آيا شما هم تسليم شده‏ايد؟) اگر [در برابر فرمان و منطق حق‏، تسليم شوند، هدايت مى‏يابند؛ و اگر سرپيچى كنند، [نگران مباش‏! زيرا] بر تو، تنها ابلاغ [رسالت‏] است‏؛ و خدا نسبت به [اعمال و عقايد] بندگان‏، بيناست‏. (٢٠) كسانى كه نسبت به آيات خدا كفر مى‏ورزند و پيامبران را بناحق مى‏كشند، و [نيز] مردمى را كه امر به عدالت مى‏كنند به قتل مى‏رسانند، و به كيفر دردناك [الهى‏] بشارت ده‏! (٢۱) آنها كسانى هستند كه اعمال [نيكشان‏، به خاطر اين گناهان بزرگ‏،] در دنيا و آخرت تباه شده‏، و ياور و مددكار [و شفاعت كننده‏اى‏] ندارند. (٢٢) آيا نديدى كسانى را كه بهره‏اى از كتاب [آسمانى‏] داشتند، به سوى كتاب الهى دعوت شدند تا در ميان آنها داورى كند، سپس گروهى از آنان‏، [با علم و آگاهى‏،] روى مى‏گردانند، در حالى كه [از قبول حق‏] اعراض دارند؟ (٢٣) اين عمل آنها، به خاطر آن است كه مى‏گفتند: (آتش [دوزخ‏]، جز چند روزى به ما نمى‏رسد. [و كيفر ما، به خاطر امتيازى كه بر اقوام ديگر داريم‏، بسيار محدود است‏.]) اين افترا [و دروغى كه به خدا بسته بودند،] آنها را در دينشان مغرور ساخت [و گرفتار انواع گناهان شدند]. (٢۴) پس چه گونه خواهند بود هنگامى كه آنها را براى روزى كه شكّى در آن نيست [= روز رستاخيز] جمع كنيم‏، و به هر كس‏، آنچه [از اعمال براى خود] فراهم كرده، بطور كامل داده شود؟ و به آنها ستم نخواهد شد [زيرا محصول اعمال خود را مى‏چينند]. (٢۵) بگو: (بارالها! مالك حكومتها تويى‏؛ به هر كس بخواهى‏، حكومت مى‏بخشى‏؛ و از هر كس بخواهى‏، حكومت را مى‏گيرى‏؛ هر كس را بخواهى‏، عزت مى‏دهى‏؛ و هر كه را بخواهى خوار مى‏كنى‏. تمام خوبيها به‏دست توست‏؛ تو بر هر چيزى قادرى‏. (٢٦) شب را در روز داخل مى‏كنى‏، و روز را در شب‏؛ و زنده را از مرده بيرون مى‏آورى‏، و مرده را زنده‏؛ و به هر كس بخواهى‏، بدون حساب‏، روزى مى‏بخشى‏.) (٢٧) افراد باايمان نبايد به جاى مؤمنان‏، كافران را دوست و سرپرست خود انتخاب كنند؛ و هر كس چنين كند، هيچ رابطه‏اى با خدا ندارد [و پيوند او بكلّى از خدا گسسته مى‏شود]؛ مگر اينكه از آنها بپرهيزيد [و به خاطر هدفهاى مهمترى تقيّه كنيد]. خداوند شما را از [نافرمانى‏] خود، برحذر مى‏دارد؛ و بازگشت [شما] به سوى خداست‏. (٢٨) بگو: (اگر آنچه را در سينه‏هاى شماست‏، پنهان داريد يا آشكار كنيد، خداوند آن را مى‏داند؛ و [نيز] از آنچه در آسمانها و زمين است‏، آگاه مى‏باشد؛ و خداوند بر هر چيزى تواناست‏. (٢۹) روزى كه هر كس‏، آنچه را از كار نيك انجام داده‏، حاضر مى‏بيند؛ و آرزو مى‏كند ميان او، و آنچه از اعمال بد انجام داده‏، فاصله زمانىِ زيادى باشد. خداوند شما را از [نافرمانى‏] خودش‏، برحذر مى‏دارد؛ و [در عين حال‏،] خدا نسبت به همه بندگان‏، مهربان است‏.) (٣٠) بگو: (اگر خدا را دوست مى‏داريد، از من پيروى كنيد! تا خدا [نيز] شما را دوست بدارد؛ و گناهانتان را ببخشد؛ و خدا آمرزنده مهربان است‏.) (٣۱) بگو: (از خدا و فرستاده [او]، اطاعت كنيد! و اگر سرپيچى كنيد، خداوند كافران را دوست نمى‏دارد.) (٣٢) خداوند، آدم و نوح و آل ابراهيم و آل عمران را بر جهانيان برترى داد. (٣٣) آنها فرزندان و [دودمانى‏] بودند كه [از نظر پاكى و تقوا و فضيلت‏،] بعضى از بعض ديگر گرفته شده بودند؛ و خداوند، شنوا و داناست [و از كوششهاى آنها در مسير رسالت خود، آگاه مى‏باشد]. (٣۴) [به ياد آوريد] هنگامى را كه همسرِ (عمران‏) گفت‏: (خداوندا! آنچه را در رحم دارم‏، براى تو نذر كردم‏، كه (محرَّر) [و آزاد، براى خدمت خانه تو] باشد. از من بپذير، كه تو شنوا و دانايى‏! (٣۵) ولى هنگامى كه او را به دنيا آورد، [و او را دختر يافت‏،] گفت‏: (خداوندا! من او را دختر آوردم -ولى خدا از آنچه او به دنيا آورده بود، آگاهتر بود- و پسر، همانند دختر نيست‏. [دختر نمى‏تواند وظيفه خدمتگزارى معبد را همانند پسر انجام دهد.] من او را مريم نام گذاردم‏؛ و او و فرزندانش را از [وسوسه‏هاى‏] شيطان رانده شده‏، در پناه تو قرار مى‏دهم‏.) (٣٦) خداوند، او [= مريم‏] را به طرز نيكويى پذيرفت‏؛ و به طرز شايسته‏اى‏، [نهال وجود] او را رويانيد [و پرورش داد]؛ و كفالت او را به (زكريا) سپرد. هر زمان زكريا وارد محراب او مى‏شد، غذاى مخصوصى در آن جا مى‏ديد. از او پرسيد: (اى مريم‏! اين را از كجا آورده‏اى‏؟!) گفت‏: (اين از سوى خداست‏. خداوند به هر كس بخواهد، بى حساب روزى مى‏دهد.) (٣٧) در آنجا بود كه زكريا، [با مشاهده آن همه شايستگى در مريم‏،] پروردگار خويش را خواند و عرض كرد: (خداوندا! از طرف خود، فرزند پاكيزه‏اى [نيز] به من عطا فرما، كه تو دعا را مى‏شنوى‏!) (٣٨) و هنگامى كه او در محراب ايستاده‏، مشغول نيايش بود، فرشتگان او را صدا زدند كه‏: (خدا تو را به‏) يحيى (بشارت مى‏دهد؛ [كسى‏] كه كلمه خدا [= مسيح‏] را تصديق مى‏كند؛ و رهبر خواهد بود؛ و از هوسهاى سركش بركنار، و پيامبرى از صالحان است‏.) (٣۹) او عرض كرد: (پروردگارا! چگونه ممكن است فرزندى براى من باشد، در حالى كه پيرى به سراغ من آمده‏، و همسرم نازاست‏؟!) فرمود: (بدين گونه خداوند هر كارى را بخواهد انجام مى‏دهد.) (۴٠) [زكريا] عرض كرد: (پروردگارا! نشانه‏اى براى من قرار ده‏!) گفت‏: (نشانه تو آن است كه سه روز، جز به اشاره و رمز، با مردم سخن نخواهى گفت‏. [و زبان تو، بدون هيچ علّت ظاهرى‏، براى گفتگو با مردم از كار مى‏افتد.] پروردگار خود را [به شكرانه اين نعمت بزرگ‏،] بسيار ياد كن‏! و به‏هنگام صبح و شام‏، او را تسبيح بگو! (۴۱) و [به ياد آوريد] هنگامى را كه فرشتگان گفتند: (اى مريم‏! خدا تو را برگزيده و پاك ساخته‏؛ و بر تمام زنان جهان‏، برترى داده است‏. (۴٢) اى مريم‏! [به شكرانه اين نعمت‏] براى پروردگار خود، خضوع كن و سجده بجا آور! و با ركوع‏كنندگان‏، ركوع كن‏! (۴٣) [اى پيامبر!] اين‏، از خبرهاى غيبى است كه به تو وحى مى‏كنيم‏؛ و تو در آن هنگام كه قلمهاى خود را [براى قرعه‏كشى‏] به آب مى‏افكندند تا كداميك كفالت و سرپرستى مريم را عهده‏دار شود، و [نيز] به هنگامى كه [دانشمندان بنى اسرائيل‏، براى كسب افتخار سرپرستى او،] با هم كشمكش داشتند، حضور نداشتى‏؛ و همه اينها، از راه وحى به تو گفته شد.] (۴۴) [به ياد آوريد] هنگامى را كه فرشتگان گفتند: (اى مريم‏! خداوند تو را به كلمه‏اى [= وجود باعظمتى‏] از طرف خودش بشارت مى‏دهد كه نامش (مسيح‏، عيسى پسر مريم‏) است‏؛ در حالى كه در اين جهان و جهان ديگر، صاحب شخصيّت خواهد بود؛ و از مقرّبان [الهى‏] است‏. (۴۵) و با مردم‏، در گاهواره و در حالت كهولت [و ميانسال شدن‏] سخن خواهد گفت‏؛ و از شايستگان است‏.) (۴٦) [مريم‏] گفت‏: (پروردگارا! چگونه ممكن است فرزندى براى من باشد، در حالى كه انسانى با من تماس نگرفته است‏؟!) فرمود: (خداوند، اين‏گونه هر چه را بخواهد مى‏آفريند! هنگامى كه چيزى را مقرّر دارد [و فرمان هستى آن را صادر كند]، فقط به آن مى‏گويد: (موجود باش‏!) آن نيز فوراً موجود مى‏شود. (۴٧) و به او، كتاب و دانش و تورات و انجيل‏، مى‏آموزد. (۴٨) و [او را به عنوان‏] رسول و فرستاده به سوى بنى اسرائيل [قرار داده‏، كه به آنها مى‏گويد:] من نشانه‏اى از طرف پروردگار شما، برايتان آورده‏ام‏؛ من از گِل‏، چيزى به شكل پرنده مى‏سازم‏؛ سپس در آن مى‏دمم و به فرمان خدا، پرنده‏اى مى‏گردد. و به اذن خدا، كورِ مادرزاد و مبتلايان به برص [= پيسى‏] را بهبودى مى‏بخشم‏؛ و مردگان را به اذن خدا زنده مى‏كنم‏؛ و از آنچه مى‏خوريد، و در خانه‏هاى خود ذخيره مى‏كنيد، به شما خبر مى‏دهم‏؛ مسلماً در اينها، نشـانه‏اى براى شماسـت‏، اگر ايمان داشـته باشـيد! (۴۹) و آنچه را پيش از من از تورات بوده‏، تصديق مى‏كنم‏؛ و [آمده‏ام‏] تا پاره‏اى از چيزهايى را كه [بر اثر ظلم و گناه‏،] بر شما حرام شده‏، [مانند گوشت بعضى از چهارپايان و ماهيها،] حلال كنم‏؛ و نشانه‏اى از طرف پروردگار شما، برايتان آورده‏ام‏؛ پس از خدا بترسيد، و مرا اطاعت كنيد! (۵٠) خداوند، پروردگار من و شماست‏؛ او را بپرستيد [نه من‏، و نه چيز ديگر را]! اين است راه راست‏!) (۵۱) هنگامى كه عيسى از آنان احساس كفر [و مخالفت‏] كرد، گفت‏: (كيست كه ياور من به سوى خدا [براى تبليغ آيين او] گردد؟) حواريان [= شاگردانِ مخصوصِ او] گفتند: (ما ياوران خداييم‏؛ به خدا ايمان آورديم‏؛ و تو [نيز] گواه باش كه ما اسلام آورده‏ايم‏. (۵٢) پروردگارا! به آنچه نازل كرده‏اى‏، ايمان آورديم و از فرستاده [تو] پيروى نموديم‏؛ ما را در زمره گواهان بنويس‏!) (۵٣) و [يهود و دشمنان مسيح‏، براى نابودى او و آيينش‏،] نقشه كشيدند؛ و خداوند [بر حفظ او و آيينش‏،] چاره‏جويى كرد؛ و خداوند، بهترين چاره‏جويان است‏. (۵۴) [به ياد آوريد] هنگامى را كه خدا به عيسى فرمود: (من تو را برمى‏گيرم و به سوى خود، بالا مى‏برم و تو را از كسانى كه كافر شدند، پاك مى‏سازم‏؛ و كسانى را كه از تو پيروى كردند، تا روز رستاخيز، برتر از كسانى كه كافر شدند، قرارمى‏دهم‏؛ سپس بازگشت شما به سوى من است و در ميان شما، در آنچه اختلاف داشتيد، داورى مى‏كنم‏. (۵۵) امّا آنها كه كافر شدند، [و پس از شناختن حق‏، آن را انكار كردند،] در دنيا و آخرت‏، آنان را مجازات دردناكى خواهم كرد؛ و براى آنها، ياورانى نيست‏. (۵٦) امّا آنها كه ايمان آوردند، و اعمال صالح انجام دادند، خداوند پاداش آنان را بطور كامل خواهد داد؛ و خداوند، ستمكاران را دوست نمى‏دارد.) (۵٧) اينها را كه بر تو مى‏خوانيم‏، از نشانه‏ها[ى حقّانيّت تو] است‏، و يادآورى حكيمانه است‏. (۵٨) مَثَل عيسى در نزد خدا، همچون آدم است‏؛ كه او را از خاك آفريد، و سپس به او فرمود: (موجود باش‏!) او هم فوراً موجود شد. [بنابر اين‏، ولادت مسيح بدون پدر، هرگز دليل بر الوهيّت او نيست‏.] (۵۹) اينها حقيقتى است از جانب پروردگار تو؛ بنابر اين‏، از ترديد كنندگان مباش‏! (٦٠) هرگاه بعد از علم و دانشى كه [در باره مسيح‏] به تو رسيده‏، [باز] كسانى با تو به محاجّه و ستيز برخيزند، به آنها بگو: (بياييد ما فرزندان خود را دعوت كنيم‏، شما هم فرزندان خود را؛ ما زنان خويش را دعوت نماييم‏، شما هم زنان خود را؛ ما از نفوس خود دعوت كنيم‏، شما هم از نفوس خود؛ آنگاه مباهله كنيم‏؛ و لعنـت خـدا را بر دروغگـويان قـرار دهيـم‏. (٦۱) اين همان سرگذشتِ واقعى [مسيح‏] است‏. [و ادعاهايى همچون الوهيّت او، يا فرزند خدا بودنش‏، بى‏اساس است‏.] و هيچ معبودى‏، جز خداوند يگانه نيست‏؛ و خداوند توانا و حكيم است‏. (٦٢) اگر [با اين همه شواهد روشن‏، باز هم از پذيرش حق‏] روى گردانند، [بدان كه طالب حق نيستند؛ و] خداوند از مفسده‏جويان‏، آگاه است‏. (٦٣) بگو: (اى اهل كتاب‏! بياييد به سوى سخنى كه ميان ما و شما يكسان است‏؛ كه جز خداوند يگانه را نپرستيم و چيزى را همتاى او قرار ندهيم‏؛ و بعضى از ما، بعضى ديگر را -غير از خداى يگانه‏- به خدايى نپذيرد.) هرگاه [از اين دعوت‏،] سرباز زنند، بگوييد: (گواه باشيد كه ما مسلمانيم‏!) (٦۴) اى اهل كتاب‏! چرا درباره ابراهيم‏، گفتگو و نزاع مى‏كنيد [و هر كدام‏، او را پيرو آيين خودتان معرفى مى‏نماييد]؟! در حالى كه تورات و انجيل‏، بعد از او نازل شده است‏! آيا انديشه نمى‏كنيد؟! (٦۵) شما كسانى هستيد كه درباره آنچه نسبت به آن آگاه بوديد، گفتگو و ستيز كرديد؛ چرا درباره آنچه آگاه نيستيد، گفتگو مى‏كنيد؟! و خدا مى‏داند، و شما نمى‏دانيد. (٦٦) ابراهيم نه يهودى بود و نه نصرانى‏؛ بلكه موحّدى خالص و مسلمان بود؛ و هرگز از مشركان نبود. (٦٧) سزاوارترين مردم به ابراهيم‏، آنها هستند كه از او پيروى كردند، و [در زمان و عصر او، به مكتب او وفادار بودند؛ همچنين‏] اين پيامبر و كسانى كه [به او] ايمان آورده‏اند [از همه سزاوارترند]؛ و خداوند، ولىّ و سرپرست مؤمنان است‏. (٦٨) جمعى از اهل كتاب [از يهود]، دوست داشتند [و آرزو مى‏كردند] شما را گمراه كنند؛ [امّا آنها بايد بدانند كه نمى‏توانند شما را گمراه سازند،] آنها گمراه نمى‏كنند مگر خودشان را، و نمى‏فهمند! (٦۹) اى اهل كتاب‏! چرا به آيات خدا كافر مى‏شويد، در حالى كه [به درستى آن‏] گواهى مى‏دهيد؟! (٧٠) اى اهل كتاب‏! چرا حق را با باطل [مى‏زميزيد و] مشتبه مى‏كنيد [تا ديگران نفهمند و گمراه شوند]، و حقيقت را پوشيده مى‏داريد در حالى كه مى‏دانيد؟! (٧۱) و جمعى از اهل كتاب [از يهود] گفتند: ([برويد در ظاهر] به آنچه بر مؤمنان نازل شده‏، در آغاز روز ايمان بياوريد؛ و در پايان روز، كافر شويد [و باز گرديد]! شايد آنها [از آيين خود] بازگردند! [زيرا شما را، اهل كتاب و آگاه از بشارات آسمانى پيشين مى‏دانند؛ و اين توطئه كافى است كه آنها را متزلزل سازد]. (٧٢) و جز به كسى كه از آيين شما پيروى مى‏كند، [واقعاً] ايمان نياوريد!) بگو: (هدايت‏، هدايت الهى است‏! [و اين توطئه شما، در برابر آن بى‏اثر است‏])! [سپس اضافه كردند: (تصور نكنيد] به كسى همانند شما [كتاب آسمانى‏] داده مى‏شود، يا اينكه مى‏توانند در پيشگاه پروردگارتان‏، با شما بحث و گفتگو كنند، [بلكه نبوّت و منطق‏، هر دو نزد شماست‏!]) بگو: (فضل [و موهبت نبوّت و عقل و منطق‏، در انحصار كسى نيست‏؛ بلكه‏] به‏دست خداست‏؛ و به‏هر كس بخواهد [و شايسته بداند،] مى‏دهد؛ و خداوند، واسع [= داراى مواهب گسترده‏] و آگاه [از موارد شايسته آن‏] است‏. (٧٣) هر كس را بخواهد، ويژه رحمت خود مى‏كند؛ و خداونـد، داراى مواهـب عظيـم اسـت‏.) (٧۴) و در ميان اهل كتاب‏، كسانى هستند كه اگر ثروت زيادى به رسم امانت به آنها بسپارى‏، به تو باز مى‏گردانند؛ و كسانى هستند كه اگر يك دينار هم به آنان بسپارى‏، به تو باز نمى‏گردانند؛ مگر تا زمانى كه بالاى سر آنها ايستاده [و بر آنها مسلّط] باشى‏! اين بخاطر آن است كه مى‏گويند: (ما در برابر امّيّين [= غير يهود]، مسؤول نيستيم‏.) و بر خدا دروغ مى‏بندند؛ در حالى كه مى‏دانند [اين سخن دروغ است‏]. (٧۵) آرى‏، كسى كه به پيمان خود وفا كند و پرهيزگارى پيشه نمايد، [خدا او را دوست مى‏دارد؛ زيرا] خداوند پرهيزگاران را دوست دارد. (٧٦) كسانى كه پيمان الهى و سوگندهاى خود [به نام مقدس او] را به بهاى ناچيزى مى‏فروشند، آنها بهره‏اى در آخرت نخواهند داشت‏؛ و خداوند با آنها سخن نمى‏گويد و به آنان در قيامت نمى‏نگرد و آنها را [از گناه‏] پاك نمى‏سـازد؛ و عذاب دردناكـى براى آنهاسـت‏. (٧٧) در ميان آنها [= يهود] كسانى هستند كه به هنگام تلاوت كتاب [خدا]، زبان خود را چنان مى‏گردانند كه گمان كنيد [آنچه را مى‏خوانند،] از كتاب [خدا] است‏؛در حالى كه از كتاب [خدا] نيست‏! [و با صراحت‏] مى‏گويند: (آن از طرف خداست‏!) با اينكه از طرف خدا نيست‏، و به خدا دروغ مى‏بندند در حالى كه مى‏دانند! (٧٨) براى هيچ بشرى سزاوار نيست كه خداوند، كتاب آسمانى و حكم و نبوّت به او دهد سپس او به مردم بگويد: (غير از خدا، مرا پرستش كنيد!) بلكه [سزاوار مقام او، اين است كه بگويد:] مردمى الهى باشيد، آن‏گونه كه كتاب خدا را مى‏آموختيد و درس مى‏خوانديد! [و غير از خدا را پرستش نكنيد!] (٧۹) و نه اينكه به شما دستور دهد كه فرشتگان و پيامبران را، پروردگار خود انتخاب كنيد. آيا شما را، پس از آنكه مسلمان شديد، به كفر دعوت مى‏كند؟! (٨٠) و [به خاطر بياوريد] هنگامى را كه خداوند، از پيامبران [و پيروان آنها]،پيمان مؤكّد گرفت‏، كه هرگاه كتاب و دانش به شما دادم‏، سپس پيامبرى به سوى شما آمد كه آنچه را با شماست تصديق مى‏كند، به او ايمان بياوريد و او را يارى كنيد! سپس [خداوند] به آنها گفت‏: (آيا به اين موضوع‏، اقرار داريد؟ و بر آن‏، پيمان مؤكّد بستيد؟) گفتند: ([آرى‏] اقرار داريم‏!) [خداوند به آنها] گفت‏: (پس گواه باشيد! و من نيز با شما از گواهانم‏.) (٨۱) پس كسى كه بعد از اين [پيمان محكم‏]، روى گرداند، فاسق است‏. (٨٢) آيا آنها غير از آيين خدا مى‏طلبند؟! [آيين او همين اسلام است‏؛] و تمام كسانى كه در آسمانها و زمين هستند، از روى اختيار يا از روى اجبار، در برابرِ [فرمان‏] او تسليمند، و همه به سوى او بازگردانده مى‏شوند. (٨٣) بگو: (به خدا ايمان آورديم‏؛ و [همچنين‏] به آنچه بر ما و بر ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و اسباط نازل گرديده‏؛ و آنچه به موسى و عيسى و [ديگر] پيامبران‏، از طرف پروردگارشان داده شده است‏؛ ما در ميان هيچ يك از آنان فرقى نمى‏گذاريم‏؛ و در برابرِ [فرمان‏] او تسليم هستيم‏.) (٨۴) و هر كس جز اسلام [و تسليم در برابر فرمان حق‏،] آيينى براى خود انتخاب كند، از او پذيرفته نخواهد شد؛ و او در آخرت‏، از زيانكاران است‏. (٨۵) چگونه خداوند جمعيّتى را هدايت مى‏كند كه بعد از ايمان و گواهى به حقّانيّت رسول و آمدن نشانه‏هاى روشن براى آنها، كافر شدند؟! و خدا، جمعيّت ستمكاران را هدايت نخواهد كرد! (٨٦) كيفر آنها، اين است كه لعن [و طرد] خداوند و فرشتگان و مردم همگى بر آنهاست‏. (٨٧) همواره در اين لعن [و طرد و نفرين‏] مى‏مانند؛ مجازاتشان تخفيف نمى‏يابد؛ و به آنها مهلت داده نمى‏شود. (٨٨) مگر كسانى كه پس از آن‏، توبه كنند و اصلاح نمايند؛ [و در مقام جبران گناهان گذشته برآيند، كه توبه آنها پذيرفته خواهد شد؛] زيرا خداوند، آمرزنده و بخشنده است‏. (٨۹) كسانى كه پس از ايمان كافر شدند و سپس بر كفر [خود] افزودند، [و در اين راه اصرار ورزيدند،] هيچ‏گاه توبه آنان‏، [كه از روى ناچارى يا در آستانه مرگ صورت مى‏گيرد،] قبول نمى‏شود؛ و آنها گمراهان [واقعى‏]اند [چرا كه هم راه خدا را گم كرده‏اند، و هم راه توبه را!]. (۹٠) كسانى كه كافر شدند و در حال كفر از دنيا رفتند، اگر چه روى زمين پر از طلا باشد، و آن را بعنوان فديه [و كفّاره اعمال بد خويش‏] بپردازند، هرگز از هيچ‏يك آنها قبول نخواهد شـد؛ و براى آنـان‏، مجازاتِ دردنـاك اسـت‏؛ و ياورانى ندارنـد. (۹۱) هرگز به [حقيقت‏] نيكوكارى نمى‏رسيد مگر اينكه از آنچه دوسـت مى‏داريد، [در راه خدا] انفاق كنيـد؛ و آنچـه انفـاق مى‏كنيـد، خداونـد از آن آگاه اسـت‏. (۹٢) همه غذاها[ى پاك‏] بر بنى اسرائيل حلال بود، جز آنچه اسرائيل [يعقوب‏]، پيش از نزول تورات‏، بر خود تحريم كرده بود؛ [مانند گوشت شتر كه براى او ضرر داشت‏.] بگو: (اگر راست مى‏گوييد تورات را بياوريد و بخوانيد! [اين نسبتهايى كه به پيامبران پيشين مى‏دهيد، حتّى در تورات تحريف شده شما نيست‏!]) (۹٣) بنا بر اين‏، آنها كه بعد از اين به خدا دروغ مى‏بندند، ستمگرند! [زيرا از روى علم و عمد چنين مى‏كنند]. (۹۴) بگو: (خدا راست گفته [و اينها در آيين پاك ابراهيم نبوده‏] است‏. بنا بر اين‏، از آيين ابراهيم پيروى كنيد، كه به حق گرايش داشت‏، و از مشركان نبود!) (۹۵) نخستين خانه‏اى كه براى مردم [و نيايش خداوند] قرار داده شد، همان است كه در سرزمين مكّه است‏، كه پر بركت‏، و مايه هدايت جهانيان است‏. (۹٦) در آن‏، نشانه‏هاى روشن‏، [از جمله‏] مقام ابراهيم است‏؛ و هر كس داخل آن [= خانه خدا] شود؛ در امان خواهد بود، و براى خدا بر مردم است كه آهنگ خانه [او] كنند، آنها كه توانايى رفتن به سوى آن دارند. و هر كس كفر ورزد [و حج را ترك كند، به خود زيان رسانده‏]، خداوند از همه جهانيان‏، بى‏نياز است‏. (۹٧) بگو: (اى اهل كتاب‏! چرا به آيات خدا كفـر مى‏ورزيد؟! و خـدا گـواه اسـت بر اعمـالى كه انجـام مى‏دهيـد!) (۹٨) بگو: (اى اهل كتاب‏! چرا افرادى را كه ايمان آورده‏اند، از راه خدا بازمى‏داريد، و مى‏خواهيد اين راه را كج سازيد؟! در حالى كه شما [به درستى اين راه‏] گواه هستيد؛ و خداوند از آنچه انجام مى‏دهيد، غافل نيست‏!) (۹۹) اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! اگر از گروهى از اهل كتاب‏، [كه كارشان نفاق‏افكنى و شعله‏ورساختنِ آتش كينه و عداوت است‏] اطاعت كنيد، شما را پس از ايمان‏، به كفر بازمى‏گردانند. (۱٠٠)


[] سرچشمه‌ها

قرآن، اندیشه قم (مرکز مطالعات و پاسخ‌گویی به شبهات)


[برگشت به بالا] [سوره‌های قرآن کريم]