از: آيتالله ناصر مکارم شيرازی
[↑] ترجمۀ فارسی (از آيات ١ تا ١٠٠)
بنام خداوند بخشنده بخشايشگر
الم (۱) معبودى جز خداوندِ يگانه زنده و پايدار و نگهدارنده، نيست. (٢) [همان كسى كه] كتاب را بحق بر تو نازل كرد، كه با نشانههاى كتب پيشين، منطبق است؛ و (تورات) و (انجيل) را. (٣) پيش از آن، براى هدايت مردم فرستاد؛ و [نيز] كتابى كه حق را از باطل مشخّص مىسازد، نازل كرد؛ كسانى كه به آيات خدا كافر شدند، كيفر شديدى دارند؛ و خداوند [براى كيفرِ بدكاران و كافران لجوج،] توانا و صاحب انتقام است. (۴) هيچ چيز، در آسمان و زمين، بر خدا مخفى نمىماند. [بنابر اين، تدبير آنها بر او مشكل نيست.] (۵) او كسى است كه شما را در رحمِ [مادران]، آنچنان كه مىخواهد تصوير مىكند. معبودى جز خداوندِ توانا و حكيم، نيست. (٦) او كسى است كه اين كتاب [آسمانى] را بر تو نازل كرد، كه قسمتى از آن، آيات (محكم) [= صريح و روشن] است؛ كه اساس اين كتاب مىباشد؛ [و هر گونه پيچيدگى در آيات ديگر، با مراجعه به اينها، برطرف مىگردد.] و قسمتى از آن، (متشابه) است [= آياتى كه به خاطر بالا بودن سطح مطلب و جهات ديگر، در نگاه اول، احتمالات مختلفى در آن مىرود؛ ولى با توجه به آيات محكم، تفسير آنها آشكار مىگردد.] اما آنها كه در قلوبشان انحراف است، به دنبال متشابهاتند، تا فتنهانگيزى كنند [و مردم را گمراه سازند]؛ و تفسير [نادرستى] براى آن مىطلبند؛ در حالى كه تفسير آنها را، جز خدا و راسخان در علم، نمىدانند. [آنها كه به دنبال فهم و دركِ اسرارِ همه آيات قرآن در پرتو علم و دانش الهى] مىگويند: (ما به همه آن ايمان آورديم؛ همه از طرف پروردگارِ ماست.) و جز صاحبان عقل، متذكر نمىشوند [و اين حقيقت را درك نمىكنند]. (٧) [راسخانِ در علم، مىگويند:] (پروردگارا! دلهايمان را، بعد از آنكه ما را هدايت كردى، [از راه حق] منحرف مگردان! و از سوى خود، رحمتى بر ما ببخش، زيرا تو بخشندهاى! (٨) پروردگارا! تو مردم را، براى روزى كه ترديدى در آن نيست، جمع خواهى كرد؛ زيرا خداوند، از وعده خود، تخلّف نمىكند. [ما به تو و رحمت بىپايانت، و به وعده رستاخيز و قيامت ايمان داريم.]) (۹) ثروتها و فرزندانِ كسانى كه كافر شدند، نمىتواند آنان را از [عذابِ] خداوند باز دارد؛ [و از كيفر، رهايى بخشد.] و آنان خود، آتشگيره دوزخند. (۱٠) [عادت آنان در انكار و تحريفِ حقايق،] همچون عادتِ آل فرعون و كسانى است كه پيش از آنها بودند؛ آيات ما را تكذيب كردند، و خداوند آنها را به [كيفر] گناهانشان گرفت؛ و خداوند، شديد العقاب است. (۱۱) به آنها كه كافر شدند بگو: ([از پيروزى موقت خود در جنگ اُحُد، شاد نباشيد!] بزودى مغلوب خواهيد شد؛ [و سپس در رستاخيز] به سوى جهنم، محشور خواهيد شد. و چه بد جايگاهى است! (۱٢) در دو گروهى كه [در ميدان جنگ بدر،] با هم رو به رو شدند، نشانه [و درس عبرتى] براى شما بود: يك گروه، در راه خدا نبرد مىكرد؛ و جمع ديگرى كه كافر بود، [در راه شيطان و بت،] در حالى كه آنها [گروه مؤمنان] را با چشم خود، دو برابر آنچه بودند، مىديدند. [و اين خود عاملى براى وحشت و شكست آنها شد.]و خداوند، هر كس را بخواهد [و شايسته بداند]، با يارى خود، تأييد مىكند. در اين، عبرتى است براى بينايان! (۱٣) محبّت امور مادى، از زنان و فرزندان و اموال هنگفت از طلا و نقره و اسبهاى ممتاز و چهارپايان و زراعت، در نظر مردم جلوه داده شده است؛ [تا در پرتو آن، آزمايش و تربيت شوند؛ ولى] اينها [در صورتى كه هدف نهايى آدمى را تشكيل دهند،] سرمايه زندگى پست [مادى] است؛ و سرانجام نيك [و زندگىِ والا و جاويدان]، نزد خداست. (۱۴) بگو: (آيا شما را از چيزى آگاه كنم كه از اين [سرمايههاى مادى]، بهتر است؟) براى كسانى كه پرهيزگارى پيشه كردهاند، [و از اين سرمايهها، در راه مشروع و حق و عدالت، استفاده مىكنند،] در نزد پروردگارشان [در جهان ديگر]، باغهايى است كه نهرها از پاىِ درختانش مىگذرد؛ هميشه در آن خواهند بود؛ و همسرانى پاكيزه، و خشنودى خداوند [نصيب آنهاست]. و خدا به [امورِ] بندگان، بيناست. (۱۵) همان كسانى كه مىگويند: (پروردگارا! ما ايمان آوردهايم؛ پس گناهان ما را بيامرز، و ما را از عذابِ آتش، نگاهدار!) (۱٦) آنها كه [در برابر مشكلات، و در مسير اطاعت و ترك گناه،] استقامت مىورزند، راستگو هستند، [در برابر خدا] خضوع، و [در راه او] انفاق مىكنند، و در سحرگاهان، استغفار مىنمايند. (۱٧) خداوند، [با ايجادِ نظامِ واحدِ جهانِ هستى،] گواهى مىدهد كه معبودى جز او نيست؛ و فرشتگان و صاحبان دانش، [هر كدام به گونهاى بر اين مطلب،] گواهى مىدهند؛ در حالى كه [خداوند در تمام عالم] قيام به عدالت دارد؛ معبودى جز او نيست، كه هم توانا و هم حكيم است. (۱٨) دين در نزد خدا، اسلام [و تسليم بودن در برابر حق] است. و كسانى كه كتاب آسمانى به آنان داده شد، اختلافى [در آن] ايجاد نكردند، مگر بعد از آگاهى و علم، آن هم به خاطر ظلم و ستم در ميان خود؛ و هر كس به آيات خدا كفر ورزد، [خدا به حساب او مىرسد؛ زيرا] خداوند، سريع الحساب است. (۱۹) اگر با تو، به گفتگو و ستيز برخيزند، [با آنها مجادله نكن! و] بگو: (من و پيروانم، در برابر خداوند [و فرمان او]، تسليم شدهايم.) و به آنها كه اهل كتاب هستند [= يهود و نصارى] و بىسوادان [= مشركان] بگو: (آيا شما هم تسليم شدهايد؟) اگر [در برابر فرمان و منطق حق، تسليم شوند، هدايت مىيابند؛ و اگر سرپيچى كنند، [نگران مباش! زيرا] بر تو، تنها ابلاغ [رسالت] است؛ و خدا نسبت به [اعمال و عقايد] بندگان، بيناست. (٢٠) كسانى كه نسبت به آيات خدا كفر مىورزند و پيامبران را بناحق مىكشند، و [نيز] مردمى را كه امر به عدالت مىكنند به قتل مىرسانند، و به كيفر دردناك [الهى] بشارت ده! (٢۱) آنها كسانى هستند كه اعمال [نيكشان، به خاطر اين گناهان بزرگ،] در دنيا و آخرت تباه شده، و ياور و مددكار [و شفاعت كنندهاى] ندارند. (٢٢) آيا نديدى كسانى را كه بهرهاى از كتاب [آسمانى] داشتند، به سوى كتاب الهى دعوت شدند تا در ميان آنها داورى كند، سپس گروهى از آنان، [با علم و آگاهى،] روى مىگردانند، در حالى كه [از قبول حق] اعراض دارند؟ (٢٣) اين عمل آنها، به خاطر آن است كه مىگفتند: (آتش [دوزخ]، جز چند روزى به ما نمىرسد. [و كيفر ما، به خاطر امتيازى كه بر اقوام ديگر داريم، بسيار محدود است.]) اين افترا [و دروغى كه به خدا بسته بودند،] آنها را در دينشان مغرور ساخت [و گرفتار انواع گناهان شدند]. (٢۴) پس چه گونه خواهند بود هنگامى كه آنها را براى روزى كه شكّى در آن نيست [= روز رستاخيز] جمع كنيم، و به هر كس، آنچه [از اعمال براى خود] فراهم كرده، بطور كامل داده شود؟ و به آنها ستم نخواهد شد [زيرا محصول اعمال خود را مىچينند]. (٢۵) بگو: (بارالها! مالك حكومتها تويى؛ به هر كس بخواهى، حكومت مىبخشى؛ و از هر كس بخواهى، حكومت را مىگيرى؛ هر كس را بخواهى، عزت مىدهى؛ و هر كه را بخواهى خوار مىكنى. تمام خوبيها بهدست توست؛ تو بر هر چيزى قادرى. (٢٦) شب را در روز داخل مىكنى، و روز را در شب؛ و زنده را از مرده بيرون مىآورى، و مرده را زنده؛ و به هر كس بخواهى، بدون حساب، روزى مىبخشى.) (٢٧) افراد باايمان نبايد به جاى مؤمنان، كافران را دوست و سرپرست خود انتخاب كنند؛ و هر كس چنين كند، هيچ رابطهاى با خدا ندارد [و پيوند او بكلّى از خدا گسسته مىشود]؛ مگر اينكه از آنها بپرهيزيد [و به خاطر هدفهاى مهمترى تقيّه كنيد]. خداوند شما را از [نافرمانى] خود، برحذر مىدارد؛ و بازگشت [شما] به سوى خداست. (٢٨) بگو: (اگر آنچه را در سينههاى شماست، پنهان داريد يا آشكار كنيد، خداوند آن را مىداند؛ و [نيز] از آنچه در آسمانها و زمين است، آگاه مىباشد؛ و خداوند بر هر چيزى تواناست. (٢۹) روزى كه هر كس، آنچه را از كار نيك انجام داده، حاضر مىبيند؛ و آرزو مىكند ميان او، و آنچه از اعمال بد انجام داده، فاصله زمانىِ زيادى باشد. خداوند شما را از [نافرمانى] خودش، برحذر مىدارد؛ و [در عين حال،] خدا نسبت به همه بندگان، مهربان است.) (٣٠) بگو: (اگر خدا را دوست مىداريد، از من پيروى كنيد! تا خدا [نيز] شما را دوست بدارد؛ و گناهانتان را ببخشد؛ و خدا آمرزنده مهربان است.) (٣۱) بگو: (از خدا و فرستاده [او]، اطاعت كنيد! و اگر سرپيچى كنيد، خداوند كافران را دوست نمىدارد.) (٣٢) خداوند، آدم و نوح و آل ابراهيم و آل عمران را بر جهانيان برترى داد. (٣٣) آنها فرزندان و [دودمانى] بودند كه [از نظر پاكى و تقوا و فضيلت،] بعضى از بعض ديگر گرفته شده بودند؛ و خداوند، شنوا و داناست [و از كوششهاى آنها در مسير رسالت خود، آگاه مىباشد]. (٣۴) [به ياد آوريد] هنگامى را كه همسرِ (عمران) گفت: (خداوندا! آنچه را در رحم دارم، براى تو نذر كردم، كه (محرَّر) [و آزاد، براى خدمت خانه تو] باشد. از من بپذير، كه تو شنوا و دانايى! (٣۵) ولى هنگامى كه او را به دنيا آورد، [و او را دختر يافت،] گفت: (خداوندا! من او را دختر آوردم -ولى خدا از آنچه او به دنيا آورده بود، آگاهتر بود- و پسر، همانند دختر نيست. [دختر نمىتواند وظيفه خدمتگزارى معبد را همانند پسر انجام دهد.] من او را مريم نام گذاردم؛ و او و فرزندانش را از [وسوسههاى] شيطان رانده شده، در پناه تو قرار مىدهم.) (٣٦) خداوند، او [= مريم] را به طرز نيكويى پذيرفت؛ و به طرز شايستهاى، [نهال وجود] او را رويانيد [و پرورش داد]؛ و كفالت او را به (زكريا) سپرد. هر زمان زكريا وارد محراب او مىشد، غذاى مخصوصى در آن جا مىديد. از او پرسيد: (اى مريم! اين را از كجا آوردهاى؟!) گفت: (اين از سوى خداست. خداوند به هر كس بخواهد، بى حساب روزى مىدهد.) (٣٧) در آنجا بود كه زكريا، [با مشاهده آن همه شايستگى در مريم،] پروردگار خويش را خواند و عرض كرد: (خداوندا! از طرف خود، فرزند پاكيزهاى [نيز] به من عطا فرما، كه تو دعا را مىشنوى!) (٣٨) و هنگامى كه او در محراب ايستاده، مشغول نيايش بود، فرشتگان او را صدا زدند كه: (خدا تو را به) يحيى (بشارت مىدهد؛ [كسى] كه كلمه خدا [= مسيح] را تصديق مىكند؛ و رهبر خواهد بود؛ و از هوسهاى سركش بركنار، و پيامبرى از صالحان است.) (٣۹) او عرض كرد: (پروردگارا! چگونه ممكن است فرزندى براى من باشد، در حالى كه پيرى به سراغ من آمده، و همسرم نازاست؟!) فرمود: (بدين گونه خداوند هر كارى را بخواهد انجام مىدهد.) (۴٠) [زكريا] عرض كرد: (پروردگارا! نشانهاى براى من قرار ده!) گفت: (نشانه تو آن است كه سه روز، جز به اشاره و رمز، با مردم سخن نخواهى گفت. [و زبان تو، بدون هيچ علّت ظاهرى، براى گفتگو با مردم از كار مىافتد.] پروردگار خود را [به شكرانه اين نعمت بزرگ،] بسيار ياد كن! و بههنگام صبح و شام، او را تسبيح بگو! (۴۱) و [به ياد آوريد] هنگامى را كه فرشتگان گفتند: (اى مريم! خدا تو را برگزيده و پاك ساخته؛ و بر تمام زنان جهان، برترى داده است. (۴٢) اى مريم! [به شكرانه اين نعمت] براى پروردگار خود، خضوع كن و سجده بجا آور! و با ركوعكنندگان، ركوع كن! (۴٣) [اى پيامبر!] اين، از خبرهاى غيبى است كه به تو وحى مىكنيم؛ و تو در آن هنگام كه قلمهاى خود را [براى قرعهكشى] به آب مىافكندند تا كداميك كفالت و سرپرستى مريم را عهدهدار شود، و [نيز] به هنگامى كه [دانشمندان بنى اسرائيل، براى كسب افتخار سرپرستى او،] با هم كشمكش داشتند، حضور نداشتى؛ و همه اينها، از راه وحى به تو گفته شد.] (۴۴) [به ياد آوريد] هنگامى را كه فرشتگان گفتند: (اى مريم! خداوند تو را به كلمهاى [= وجود باعظمتى] از طرف خودش بشارت مىدهد كه نامش (مسيح، عيسى پسر مريم) است؛ در حالى كه در اين جهان و جهان ديگر، صاحب شخصيّت خواهد بود؛ و از مقرّبان [الهى] است. (۴۵) و با مردم، در گاهواره و در حالت كهولت [و ميانسال شدن] سخن خواهد گفت؛ و از شايستگان است.) (۴٦) [مريم] گفت: (پروردگارا! چگونه ممكن است فرزندى براى من باشد، در حالى كه انسانى با من تماس نگرفته است؟!) فرمود: (خداوند، اينگونه هر چه را بخواهد مىآفريند! هنگامى كه چيزى را مقرّر دارد [و فرمان هستى آن را صادر كند]، فقط به آن مىگويد: (موجود باش!) آن نيز فوراً موجود مىشود. (۴٧) و به او، كتاب و دانش و تورات و انجيل، مىآموزد. (۴٨) و [او را به عنوان] رسول و فرستاده به سوى بنى اسرائيل [قرار داده، كه به آنها مىگويد:] من نشانهاى از طرف پروردگار شما، برايتان آوردهام؛ من از گِل، چيزى به شكل پرنده مىسازم؛ سپس در آن مىدمم و به فرمان خدا، پرندهاى مىگردد. و به اذن خدا، كورِ مادرزاد و مبتلايان به برص [= پيسى] را بهبودى مىبخشم؛ و مردگان را به اذن خدا زنده مىكنم؛ و از آنچه مىخوريد، و در خانههاى خود ذخيره مىكنيد، به شما خبر مىدهم؛ مسلماً در اينها، نشـانهاى براى شماسـت، اگر ايمان داشـته باشـيد! (۴۹) و آنچه را پيش از من از تورات بوده، تصديق مىكنم؛ و [آمدهام] تا پارهاى از چيزهايى را كه [بر اثر ظلم و گناه،] بر شما حرام شده، [مانند گوشت بعضى از چهارپايان و ماهيها،] حلال كنم؛ و نشانهاى از طرف پروردگار شما، برايتان آوردهام؛ پس از خدا بترسيد، و مرا اطاعت كنيد! (۵٠) خداوند، پروردگار من و شماست؛ او را بپرستيد [نه من، و نه چيز ديگر را]! اين است راه راست!) (۵۱) هنگامى كه عيسى از آنان احساس كفر [و مخالفت] كرد، گفت: (كيست كه ياور من به سوى خدا [براى تبليغ آيين او] گردد؟) حواريان [= شاگردانِ مخصوصِ او] گفتند: (ما ياوران خداييم؛ به خدا ايمان آورديم؛ و تو [نيز] گواه باش كه ما اسلام آوردهايم. (۵٢) پروردگارا! به آنچه نازل كردهاى، ايمان آورديم و از فرستاده [تو] پيروى نموديم؛ ما را در زمره گواهان بنويس!) (۵٣) و [يهود و دشمنان مسيح، براى نابودى او و آيينش،] نقشه كشيدند؛ و خداوند [بر حفظ او و آيينش،] چارهجويى كرد؛ و خداوند، بهترين چارهجويان است. (۵۴) [به ياد آوريد] هنگامى را كه خدا به عيسى فرمود: (من تو را برمىگيرم و به سوى خود، بالا مىبرم و تو را از كسانى كه كافر شدند، پاك مىسازم؛ و كسانى را كه از تو پيروى كردند، تا روز رستاخيز، برتر از كسانى كه كافر شدند، قرارمىدهم؛ سپس بازگشت شما به سوى من است و در ميان شما، در آنچه اختلاف داشتيد، داورى مىكنم. (۵۵) امّا آنها كه كافر شدند، [و پس از شناختن حق، آن را انكار كردند،] در دنيا و آخرت، آنان را مجازات دردناكى خواهم كرد؛ و براى آنها، ياورانى نيست. (۵٦) امّا آنها كه ايمان آوردند، و اعمال صالح انجام دادند، خداوند پاداش آنان را بطور كامل خواهد داد؛ و خداوند، ستمكاران را دوست نمىدارد.) (۵٧) اينها را كه بر تو مىخوانيم، از نشانهها[ى حقّانيّت تو] است، و يادآورى حكيمانه است. (۵٨) مَثَل عيسى در نزد خدا، همچون آدم است؛ كه او را از خاك آفريد، و سپس به او فرمود: (موجود باش!) او هم فوراً موجود شد. [بنابر اين، ولادت مسيح بدون پدر، هرگز دليل بر الوهيّت او نيست.] (۵۹) اينها حقيقتى است از جانب پروردگار تو؛ بنابر اين، از ترديد كنندگان مباش! (٦٠) هرگاه بعد از علم و دانشى كه [در باره مسيح] به تو رسيده، [باز] كسانى با تو به محاجّه و ستيز برخيزند، به آنها بگو: (بياييد ما فرزندان خود را دعوت كنيم، شما هم فرزندان خود را؛ ما زنان خويش را دعوت نماييم، شما هم زنان خود را؛ ما از نفوس خود دعوت كنيم، شما هم از نفوس خود؛ آنگاه مباهله كنيم؛ و لعنـت خـدا را بر دروغگـويان قـرار دهيـم. (٦۱) اين همان سرگذشتِ واقعى [مسيح] است. [و ادعاهايى همچون الوهيّت او، يا فرزند خدا بودنش، بىاساس است.] و هيچ معبودى، جز خداوند يگانه نيست؛ و خداوند توانا و حكيم است. (٦٢) اگر [با اين همه شواهد روشن، باز هم از پذيرش حق] روى گردانند، [بدان كه طالب حق نيستند؛ و] خداوند از مفسدهجويان، آگاه است. (٦٣) بگو: (اى اهل كتاب! بياييد به سوى سخنى كه ميان ما و شما يكسان است؛ كه جز خداوند يگانه را نپرستيم و چيزى را همتاى او قرار ندهيم؛ و بعضى از ما، بعضى ديگر را -غير از خداى يگانه- به خدايى نپذيرد.) هرگاه [از اين دعوت،] سرباز زنند، بگوييد: (گواه باشيد كه ما مسلمانيم!) (٦۴) اى اهل كتاب! چرا درباره ابراهيم، گفتگو و نزاع مىكنيد [و هر كدام، او را پيرو آيين خودتان معرفى مىنماييد]؟! در حالى كه تورات و انجيل، بعد از او نازل شده است! آيا انديشه نمىكنيد؟! (٦۵) شما كسانى هستيد كه درباره آنچه نسبت به آن آگاه بوديد، گفتگو و ستيز كرديد؛ چرا درباره آنچه آگاه نيستيد، گفتگو مىكنيد؟! و خدا مىداند، و شما نمىدانيد. (٦٦) ابراهيم نه يهودى بود و نه نصرانى؛ بلكه موحّدى خالص و مسلمان بود؛ و هرگز از مشركان نبود. (٦٧) سزاوارترين مردم به ابراهيم، آنها هستند كه از او پيروى كردند، و [در زمان و عصر او، به مكتب او وفادار بودند؛ همچنين] اين پيامبر و كسانى كه [به او] ايمان آوردهاند [از همه سزاوارترند]؛ و خداوند، ولىّ و سرپرست مؤمنان است. (٦٨) جمعى از اهل كتاب [از يهود]، دوست داشتند [و آرزو مىكردند] شما را گمراه كنند؛ [امّا آنها بايد بدانند كه نمىتوانند شما را گمراه سازند،] آنها گمراه نمىكنند مگر خودشان را، و نمىفهمند! (٦۹) اى اهل كتاب! چرا به آيات خدا كافر مىشويد، در حالى كه [به درستى آن] گواهى مىدهيد؟! (٧٠) اى اهل كتاب! چرا حق را با باطل [مىزميزيد و] مشتبه مىكنيد [تا ديگران نفهمند و گمراه شوند]، و حقيقت را پوشيده مىداريد در حالى كه مىدانيد؟! (٧۱) و جمعى از اهل كتاب [از يهود] گفتند: ([برويد در ظاهر] به آنچه بر مؤمنان نازل شده، در آغاز روز ايمان بياوريد؛ و در پايان روز، كافر شويد [و باز گرديد]! شايد آنها [از آيين خود] بازگردند! [زيرا شما را، اهل كتاب و آگاه از بشارات آسمانى پيشين مىدانند؛ و اين توطئه كافى است كه آنها را متزلزل سازد]. (٧٢) و جز به كسى كه از آيين شما پيروى مىكند، [واقعاً] ايمان نياوريد!) بگو: (هدايت، هدايت الهى است! [و اين توطئه شما، در برابر آن بىاثر است])! [سپس اضافه كردند: (تصور نكنيد] به كسى همانند شما [كتاب آسمانى] داده مىشود، يا اينكه مىتوانند در پيشگاه پروردگارتان، با شما بحث و گفتگو كنند، [بلكه نبوّت و منطق، هر دو نزد شماست!]) بگو: (فضل [و موهبت نبوّت و عقل و منطق، در انحصار كسى نيست؛ بلكه] بهدست خداست؛ و بههر كس بخواهد [و شايسته بداند،] مىدهد؛ و خداوند، واسع [= داراى مواهب گسترده] و آگاه [از موارد شايسته آن] است. (٧٣) هر كس را بخواهد، ويژه رحمت خود مىكند؛ و خداونـد، داراى مواهـب عظيـم اسـت.) (٧۴) و در ميان اهل كتاب، كسانى هستند كه اگر ثروت زيادى به رسم امانت به آنها بسپارى، به تو باز مىگردانند؛ و كسانى هستند كه اگر يك دينار هم به آنان بسپارى، به تو باز نمىگردانند؛ مگر تا زمانى كه بالاى سر آنها ايستاده [و بر آنها مسلّط] باشى! اين بخاطر آن است كه مىگويند: (ما در برابر امّيّين [= غير يهود]، مسؤول نيستيم.) و بر خدا دروغ مىبندند؛ در حالى كه مىدانند [اين سخن دروغ است]. (٧۵) آرى، كسى كه به پيمان خود وفا كند و پرهيزگارى پيشه نمايد، [خدا او را دوست مىدارد؛ زيرا] خداوند پرهيزگاران را دوست دارد. (٧٦) كسانى كه پيمان الهى و سوگندهاى خود [به نام مقدس او] را به بهاى ناچيزى مىفروشند، آنها بهرهاى در آخرت نخواهند داشت؛ و خداوند با آنها سخن نمىگويد و به آنان در قيامت نمىنگرد و آنها را [از گناه] پاك نمىسـازد؛ و عذاب دردناكـى براى آنهاسـت. (٧٧) در ميان آنها [= يهود] كسانى هستند كه به هنگام تلاوت كتاب [خدا]، زبان خود را چنان مىگردانند كه گمان كنيد [آنچه را مىخوانند،] از كتاب [خدا] است؛در حالى كه از كتاب [خدا] نيست! [و با صراحت] مىگويند: (آن از طرف خداست!) با اينكه از طرف خدا نيست، و به خدا دروغ مىبندند در حالى كه مىدانند! (٧٨) براى هيچ بشرى سزاوار نيست كه خداوند، كتاب آسمانى و حكم و نبوّت به او دهد سپس او به مردم بگويد: (غير از خدا، مرا پرستش كنيد!) بلكه [سزاوار مقام او، اين است كه بگويد:] مردمى الهى باشيد، آنگونه كه كتاب خدا را مىآموختيد و درس مىخوانديد! [و غير از خدا را پرستش نكنيد!] (٧۹) و نه اينكه به شما دستور دهد كه فرشتگان و پيامبران را، پروردگار خود انتخاب كنيد. آيا شما را، پس از آنكه مسلمان شديد، به كفر دعوت مىكند؟! (٨٠) و [به خاطر بياوريد] هنگامى را كه خداوند، از پيامبران [و پيروان آنها]،پيمان مؤكّد گرفت، كه هرگاه كتاب و دانش به شما دادم، سپس پيامبرى به سوى شما آمد كه آنچه را با شماست تصديق مىكند، به او ايمان بياوريد و او را يارى كنيد! سپس [خداوند] به آنها گفت: (آيا به اين موضوع، اقرار داريد؟ و بر آن، پيمان مؤكّد بستيد؟) گفتند: ([آرى] اقرار داريم!) [خداوند به آنها] گفت: (پس گواه باشيد! و من نيز با شما از گواهانم.) (٨۱) پس كسى كه بعد از اين [پيمان محكم]، روى گرداند، فاسق است. (٨٢) آيا آنها غير از آيين خدا مىطلبند؟! [آيين او همين اسلام است؛] و تمام كسانى كه در آسمانها و زمين هستند، از روى اختيار يا از روى اجبار، در برابرِ [فرمان] او تسليمند، و همه به سوى او بازگردانده مىشوند. (٨٣) بگو: (به خدا ايمان آورديم؛ و [همچنين] به آنچه بر ما و بر ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و اسباط نازل گرديده؛ و آنچه به موسى و عيسى و [ديگر] پيامبران، از طرف پروردگارشان داده شده است؛ ما در ميان هيچ يك از آنان فرقى نمىگذاريم؛ و در برابرِ [فرمان] او تسليم هستيم.) (٨۴) و هر كس جز اسلام [و تسليم در برابر فرمان حق،] آيينى براى خود انتخاب كند، از او پذيرفته نخواهد شد؛ و او در آخرت، از زيانكاران است. (٨۵) چگونه خداوند جمعيّتى را هدايت مىكند كه بعد از ايمان و گواهى به حقّانيّت رسول و آمدن نشانههاى روشن براى آنها، كافر شدند؟! و خدا، جمعيّت ستمكاران را هدايت نخواهد كرد! (٨٦) كيفر آنها، اين است كه لعن [و طرد] خداوند و فرشتگان و مردم همگى بر آنهاست. (٨٧) همواره در اين لعن [و طرد و نفرين] مىمانند؛ مجازاتشان تخفيف نمىيابد؛ و به آنها مهلت داده نمىشود. (٨٨) مگر كسانى كه پس از آن، توبه كنند و اصلاح نمايند؛ [و در مقام جبران گناهان گذشته برآيند، كه توبه آنها پذيرفته خواهد شد؛] زيرا خداوند، آمرزنده و بخشنده است. (٨۹) كسانى كه پس از ايمان كافر شدند و سپس بر كفر [خود] افزودند، [و در اين راه اصرار ورزيدند،] هيچگاه توبه آنان، [كه از روى ناچارى يا در آستانه مرگ صورت مىگيرد،] قبول نمىشود؛ و آنها گمراهان [واقعى]اند [چرا كه هم راه خدا را گم كردهاند، و هم راه توبه را!]. (۹٠) كسانى كه كافر شدند و در حال كفر از دنيا رفتند، اگر چه روى زمين پر از طلا باشد، و آن را بعنوان فديه [و كفّاره اعمال بد خويش] بپردازند، هرگز از هيچيك آنها قبول نخواهد شـد؛ و براى آنـان، مجازاتِ دردنـاك اسـت؛ و ياورانى ندارنـد. (۹۱) هرگز به [حقيقت] نيكوكارى نمىرسيد مگر اينكه از آنچه دوسـت مىداريد، [در راه خدا] انفاق كنيـد؛ و آنچـه انفـاق مىكنيـد، خداونـد از آن آگاه اسـت. (۹٢) همه غذاها[ى پاك] بر بنى اسرائيل حلال بود، جز آنچه اسرائيل [يعقوب]، پيش از نزول تورات، بر خود تحريم كرده بود؛ [مانند گوشت شتر كه براى او ضرر داشت.] بگو: (اگر راست مىگوييد تورات را بياوريد و بخوانيد! [اين نسبتهايى كه به پيامبران پيشين مىدهيد، حتّى در تورات تحريف شده شما نيست!]) (۹٣) بنا بر اين، آنها كه بعد از اين به خدا دروغ مىبندند، ستمگرند! [زيرا از روى علم و عمد چنين مىكنند]. (۹۴) بگو: (خدا راست گفته [و اينها در آيين پاك ابراهيم نبوده] است. بنا بر اين، از آيين ابراهيم پيروى كنيد، كه به حق گرايش داشت، و از مشركان نبود!) (۹۵) نخستين خانهاى كه براى مردم [و نيايش خداوند] قرار داده شد، همان است كه در سرزمين مكّه است، كه پر بركت، و مايه هدايت جهانيان است. (۹٦) در آن، نشانههاى روشن، [از جمله] مقام ابراهيم است؛ و هر كس داخل آن [= خانه خدا] شود؛ در امان خواهد بود، و براى خدا بر مردم است كه آهنگ خانه [او] كنند، آنها كه توانايى رفتن به سوى آن دارند. و هر كس كفر ورزد [و حج را ترك كند، به خود زيان رسانده]، خداوند از همه جهانيان، بىنياز است. (۹٧) بگو: (اى اهل كتاب! چرا به آيات خدا كفـر مىورزيد؟! و خـدا گـواه اسـت بر اعمـالى كه انجـام مىدهيـد!) (۹٨) بگو: (اى اهل كتاب! چرا افرادى را كه ايمان آوردهاند، از راه خدا بازمىداريد، و مىخواهيد اين راه را كج سازيد؟! در حالى كه شما [به درستى اين راه] گواه هستيد؛ و خداوند از آنچه انجام مىدهيد، غافل نيست!) (۹۹) اى كسانى كه ايمان آوردهايد! اگر از گروهى از اهل كتاب، [كه كارشان نفاقافكنى و شعلهورساختنِ آتش كينه و عداوت است] اطاعت كنيد، شما را پس از ايمان، به كفر بازمىگردانند. (۱٠٠)
[↑] سرچشمهها
[برگشت به بالا] [سورههای قرآن کريم]
- متن عربی
- ترجمۀ فارسی (از آيات ١ تا ١٠٠)
- ترجمۀ فارسی (از آيات ١٠٠ تا ٢٠٠)
- تفسیر
- سرچشمهها
[سورۀ بقره] [سورۀ نساء]
[↑] ترجمۀ فارسی (از آيات ١ تا ١٠٠)
[↑] سرچشمهها
□ قرآن، اندیشه قم (مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات)
[برگشت به بالا] [سورههای قرآن کريم]