جستجو آ ا ب پ ت ث ج چ ح
خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ
ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی

۱۳۸۸ مهر ۱۳, دوشنبه

ترجمۀ فارسی سورۀ بقره

از: آيت‌الله ناصر مکارم شيرازی


فهرست مندرجات


[] ترجمۀ فارسی (از آيات ٢٠٠ تا ٢٨٦)

و بعضى مى‏گويند: “پروردگارا! به ما در دنيا -نيكى‏- عطا كن‏! و در آخرت نيز -نيكى‏- مرحمت فرما! و ما را از عذابِ آتش نگاه دار!” (٢٠١) آنها از كار -و دعاى‏- خود، نصيب و بهره‏اى دارند؛ و خداوند، سريع الحساب است‏. (٢٠٢) و خدا را در روزهاى معيّنى ياد كنيد! -روزهاى (١)١ و ١٢ و (١)٣ ماه ذى حجه‏-. و هر كس شتاب كند، -و ذكر خدا را- در دو روز انجام دهد، گناهى بر او نيست‏، و هر كه تأخير كند، -و سه روز انجام دهد نيز- گناهى بر او نيست‏؛ براى كسى كه تقوا پيشه كند. و از خدا بپرهيزيد! و بدانيد شما به سوى او محشور خواهيد شد! (٢٠٣) و از مردم‏، كسانى هستند كه گفتار آنان‏، در زندگى دنيا مايه اعجاب تو مى‏شود؛ -در ظاهر، اظهار محبّت شديد مى‏كنند- و خدا را بر آنچه در دل دارند گواه مى‏گيرند. -اين در حالى است كه‏- آنان‏، سرسخت‏ترين دشمنانند. (٢٠۴) -نشانه آن‏، اين است كه‏- هنگامى كه روى برمى‏گردانند -و از نزد تو خارج مى‏شوند-، در راه فساد در زمين‏، كوشش مى‏كنند، و زراعتها و چهارپايان را نابود مى‏سازند؛ -با اينكه مى‏دانند- خدا فساد را دوست نمى‏دارد. (٢٠۵) و هنگامى كه به آنها گفته شود: “از خدا بترسيد!” -لجاجت آنان بيشتر مى‏شود-، و لجاجت و تعصب‏، آنها را به گناه مى‏كشاند. آتش دوزخ براى آنان كافى است‏؛ و چه بد جايگاهى است‏! (٢٠٦) بعضى از مردم -با ايمان و فداكار، همچون على -ع‏- در “ليلة المبيت‏” به هنگام خفتن در جايگاه پيغمبر ص‏-، جان خود را به خاطر خشنودى خدا مى‏فروشند؛ و خداوند نسبت به بندگان مهربان است‏. (٢٠٧) اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد همگى در صلح و آشتى درآييد! و از گامهاى شيطان‏، پيروى نكنيد؛ كه او دشمن آشكار شماست‏ (٢٠٨) و اگر بعد از اين همه نشانه‏هاى روشن‏، كه براى شما آمده است‏، لغزش كرديد -و گمراه شديد-، بدانيد -از چنگال عدالت خدا، فرار نتوانيد كرد؛- كه خداوند، توانا و حكيم است‏. (٢٠٩) آيا -پيروان فرمان شيطان‏، پس از اين همه نشانه‏ها و برنامه‏هاى روشن‏- انتظار دارند كه خداوند و فرشتگان‏، در سايه‏هائى از ابرها به سوى آنان بيايند -و دلايل تازه‏اى در اختيارشان بگذارند؟! با اينكه چنين چيزى محال است‏!- و همه چيز انجام شده‏، و همه كارها به سوى خدا بازمى‏گردد. (٢١٠) از بنى اسرائيل بپرس‏: “چه اندازه نشانه‏هاى روشن به آنها داديم‏؟” -ولى آنان‏، نعمتها و امكانات مادى و معنوى را كه خداوند در اختيارشان گذاشته بود، در راه غلط به كار گرفتند.- و كسى كه نعمت خدا را، پس از آن كه به سراغش آمد، تبديل كند -و در مسير خلاف به كار گيرد، گرفتار عذاب شديد الهى خواهد شد- كه خداوند شديد العقاب است‏. (٢١١) زندگى دنيا براى كافران زينت داده شده است‏، از اين‏رو افراد باايمان را -كه گاهى دستشان تهى است‏-، مسخره مى‏كنند؛ در حالى كه پرهيزگاران در قيامت‏، بالاتر از آنان هستند؛ -چراكه ارزشهاى حقيقى در آنجا آشكار مى‏گردد، و صورت عينى به خود مى‏گيرد؛- و خداوند، هر كس را بخواهد بدون حساب روزى مى‏دهد. (٢١٢) مردم -در آغاز- يك دسته بودند؛ -و تضادى در ميان آنها وجود نداشت‏. بتدريج جوامع و طبقات پديد آمد و اختلافات و تضادهايى در ميان آنها پيدا شد، در اين حال‏- خداوند، پيامبران را برانگيخت‏؛ تا مردم را بشارت و بيم دهند و كتاب آسمانى‏، كه به سوى حق دعوت مى‏كرد، با آنها نازل نمود؛ تا در ميان مردم‏، در آنچه اختلاف داشتند، داورى كند. -افراد باايمان‏، در آن اختلاف نكردند؛- تنها -گروهى از- كسانى كه كتاب را دريافت داشته بودند، و نشانه‏هاى روشن به آنها رسيده بود، به خاطر انحراف از حق و ستمگرى‏، در آن اختلاف كردند. خداوند ، آنهايى را كه ايمان آورده بودند، به حقيقت آنچه مورد اختلاف بود، به فرمان خودش‏، رهبرى نمود. -امّا افراد بى‏ايمان‏، همچنان در گمراهى و اختلاف‏، باقى ماندند.- و خدا، هر كس را بخواهد، به راه راست هدايت مى‏كند. (٢١٣) آيا گمان كرديد داخل بهشت مى‏شويد، بى‏آنكه حوادثى همچون حوادث گذشتگان به شما برسد؟! همانان كه گرفتاريها و ناراحتيها به آنها رسيد، و آن چنان ناراحت شدند كه پيامبر و افرادى كه ايمان آورده بودند گفتند: “پس يارى خدا كى خواهد آمد؟!” -در اين هنگام‏، تقاضاى يارى از او كردند، و به آنها گفته شد:- آگاه باشيد، يارىِ خدا نزديك است‏! (٢١۴) از تو سؤال مى‏كنند چه چيز انفاق كنند؟ بگو: “هر خير و نيكى -و سرمايه سودمند مادى و معنوى‏- كه انفاق مى‏كنيد، بايد براى پدر و مادر و نزديكان و يتيمان و مستمندان و درماندگان در راه باشد.” و هر كار خيرى كه انجام دهيد، خداوند از آن آگاه است‏.- لازم نيست تظاهر كنيد، او مى‏داند-. (٢١۵) جهاد در راه خدا، بر شما مقرّر شد؛ در حالى كه برايتان ناخوشايند است‏. چه بسا چيزى را خوش نداشته باشيد، حال آن كه خيرِ شما در آن است‏. و يا چيزى را دوست داشته باشيد، حال آنكه شرِّ شما در آن است‏. و خدا مى‏داند، و شما نمى‏دانيد. (٢١٦) از تو، در باره جنگ كردن در ماه حرام‏، سؤال مى‏كنند؛ بگو: “جنگ در آن‏، -گناهى‏- بزرگ است‏؛ ولى جلوگيرى از راه خدا -و گرايش مردم به آيين حق‏- و كفر ورزيدن نسبت به او و هتك احترام مسجد الحرام‏، و اخراج ساكنان آن‏، نزد خداوند مهمتر از آن است‏؛ و ايجاد فتنه‏، -و محيط نامساعد، كه مردم را به كفر، تشويق و از ايمان بازمى‏دارد- حتّى از قتل بالاتر است‏. و مشركان‏، پيوسته با شما مى‏جنگند ، تا اگر بتوانند شما را از آيينتان برگردانند؛ ولى كسى كه از آيينش برگردد ، و در حال كفر بميرد، تمام اعمال نيك -گذشته‏- او، در دنيا و آخرت‏، برباد مى‏رود؛ و آنان اهل دوزخند؛ و هميشه در آن خواهند بود. (٢١٧) كسانى كه ايمان آورده و كسانى كه هجرت كرده و در راه خدا جهاد نموده‏اند، آنها اميد به رحمت پروردگار دارند و خداوند آمرزنده و مهربان است‏. (٢١٨) در باره شراب و قمار از تو سؤال مى‏كنند، بگو: “در آنها گناه و زيان بزرگى است‏؛ و منافعى -از نظر مادى‏- براى مردم در بردارد؛ -ولى‏- گناه آنها از نفعشان بيشتر است‏. و از تو مى‏پرسند چه چيز انفاق كنند؟ بگو: از مازاد نيازمندى خود.” اينچنين خداوند آيات را براى شما روشن مى‏سازد، شايد انديشه كنيد! (٢١٩) -تا انديشه كنيد- درباره دنيا و آخرت‏! و از تو در باره يتيمان سؤال مى‏كنند، بگو: “اصلاح كار آنان بهتر است‏. و اگر زندگى خود را با زندگى آنان بياميزيد، -مانعى ندارد؛- آنها برادر -دينى‏- شما هستند.” -و همچون يك برادر با آنها رفتار كنيد!- خداوند، مفسدان را از مصلحان‏، بازمى‏شناسد. و اگر خدا بخواهد، شما را به زحمت مى‏اندازد؛ -و دستور مى‏دهد در عين سرپرستى يتيمان‏، زندگى و اموال آنها را بكلى از اموال خود، جدا سازيد؛ ولى خداوند چنين نمى‏كند؛- زيرا او توانا و حكيم است‏. (٢٢٠) و با زنان مشرك و بت‏پرست‏، تا ايمان نياورده‏اند، ازدواج نكنيد! -اگر چه جز به ازدواج با كنيزان‏، دسترسى نداشته باشيد؛ زيرا- كنيز باايمان‏، از زن آزاد بت‏پرست‏، بهتر است‏؛ هر چند -زيبايى‏، يا ثروت‏، يا موقعيت او- شما را به شگفتى آورد. و زنان خود را به ازدواج مردان بت‏پرست‏، تا ايمان نياورده‏اند، در نياوريد! -اگر چه ناچار شويد آنها را به همسرى غلامان باايمان درآوريد؛ زيرا- يك غلام باايمان‏، از يك مرد آزاد بت‏پرست‏، بهتر است‏؛ هر چند -مال و موقعيت و زيبايى او،- شما را به شگفتى آورد. آنها دعوت به سوى آتش مى‏كنند؛ و خدا دعوت به بهشت و آمرزش به فرمان خود مى‏نمايد، و آيات خويش را براى مردم روشن مى‏سازد؛ شايد متذكر شوند! (٢٢١) و از تو، در باره خون حيض سؤال مى‏كنند، بگو: “چيز زيانبار و آلوده‏اى است‏؛ از اين‏رو در حالت قاعدگى‏، از آنان كناره‏گيرى كنيد! و با آنها نزديكى ننمايد، تا پاك شوند! و هنگامى كه پاك شدند، از طريقى كه خدا به شما فرمان داده‏، با آنها آميزش كنيد! خداوند، توبه‏كنندگان را دوست دارد، و پاكان را -نيز- دوست دارد. (٢٢٢) زنان شما، محل بذرافشانى شما هستند؛ پس هر زمان كه بخواهيد، مى‏توانيد با آنها آميزش كنيد. و -سعى نمائيد از اين فرصت بهره گرفته‏، با پرورش فرزندان صالح‏- اثر نيكى براى خود، از پيش بفرستيد! و از خدا بپرهيزيد و بدانيد او را ملاقات خواهيد كرد و به مؤمنان‏، بشارت ده‏! (٢٢٣) خدا را در معرض سوگندهاى خود قرار ندهيد! و براى اينكه نيكى كنيد، و تقوا پيشه سازيد، و در ميان مردم اصلاح كنيد -سوگند ياد ننماييد-! و خداوند شنوا و داناست‏. (٢٢۴) خداوند شما را به خاطر سوگندهايى كه بدون توجه ياد مى‏كنيد، مؤاخذه نخواهد كرد، اما به آنچه دلهاى شما كسب كرده‏، -و سوگندهايى كه از روى اراده و اختيار، ياد مى‏كنيد،- مؤاخذه مى‏كند. و خداوند، آمرزنده و بردبار است‏. (٢٢۵) كسانى كه زنان خود را “ايلاء” مى‏نمايند -= سوگند ياد مى‏كنند كه با آنها ، آميزش‏جنسى ننمايند،- حق دارند چهار ماه انتظار بكشند. -و در ضمن اين چهار ماه‏، وضع خود را با همسر خويش‏، از نظر ادامه زندگى يا طلاق‏، روشن سازند.- اگر -در اين فرصت‏،- بازگشت كنند، -چيزى بر آنها نيست‏؛ زيرا- خداوند،آمرزنده و مهربان است‏. (٢٢٦) و اگر تصميم به جدايى گرفتند، -آن هم با شرايطش مانعى ندارد؛- خداوند شنوا و داناست‏. (٢٢٧) زنان مطلقه‏، بايد به مدت سه مرتبه عادت ماهانه ديدن -و پاك شدن‏- انتظار بكشند! -= عده نگه دارند- و اگر به خدا و روز رستاخيز، ايمان دارند، براى آنها حلال نيست كه آنچه را خدا در رحمهايشان آفريده‏، كتمان كنند. و همسرانشان‏، براى بازگرداندن آنها -و از سرگرفتن زندگى زناشويى‏- در اين مدت‏، -از ديگران‏- سزاوارترند؛ در صورتى كه -براستى‏- خواهان اصلاح باشند. و براى آنان‏، همانند وظايفى كه بر دوش آنهاست‏، حقوق شايسته‏اى قرار داده شده‏؛ و مردان بر آنان برترى دارند؛ و خداوند توانا و حكيم است‏. (٢٢٨) طلاق‏، -طلاقى كه رجوع و بازگشت دارد،- دو مرتبه است‏؛ -و در هر مرتبه‏،- بايد به طور شايسته همسر خود را نگاهدارى كند -و آشتى نمايد-، يا با نيكى او را رها سازد -و از او جدا شود-. و براى شما حلال نيست كه چيزى از آنچه به آنها داده‏ايد، پس بگيريد؛ مگر اينكه دو همسر، بترسند كه حدود الهى را برپا ندارند. اگر بترسيد كه حدود الهى را رعايت نكنند، مانعى براى آنها نيست كه زن‏، فديه و عوضى بپردازد -و طلاق بگيرد-. اينها حدود و مرزهاى الهى است‏؛ از آن‏، تجاوز نكنيد! و هر كس از آن تجاوز كند، ستمگر است‏. (٢٢٩) اگر -بعد از دو طلاق و رجوع‏، بار ديگر- او را طلاق داد، از آن به بعد، زن بر او حلال نخواهد بود؛ مگر اينكه همسر ديگرى انتخاب كند -و با او، آميزش‏جنسى نمايد. در اين صورت‏،- اگر -همسر دوم‏- او را طلاق گفت‏، گناهى ندارد كه بازگشت كنند؛ -و با همسر اول‏، دوباره ازدواج نمايد؛- در صورتى كه اميد داشته باشند كه حدود الهى را محترم ميشمرند. اينها حدود الهى است كه -خدا- آن را براى گروهى كه آگاهند، بيان مى‏نمايد. (٢٣٠) و هنگامى كه زنان را طلاق داديد، و به آخرين روزهاى “عدّه‏” رسيدند، يا به طرز صحيحى آنها را نگاه داريد -و آشتى كنيد-، و يا به طرز پسنديده‏اى آنها را رها سازيد! و هيچ‏گاه به خاطر زيان رساندن و تعدّى كردن‏، آنها را نگاه نداريد! و كسى كه چنين كند، به خويشتن ستم كرده است‏. -و با اين اعمال‏، و سوء استفاده از قوانين الهى‏،- آيات خدا را به استهزا نگيريد! و به ياد بياوريد نعمت خدا را بر خود، و كتاب آسمانى و علم و دانشى كه بر شما نازل كرده‏، و شما را با آن‏، پند مى‏دهد! و از خدا بپرهيزيد! و بدانيد خداوند از هر چيزى آگاه است -و از نيات كسانى كه از قوانين او، سوء استفاده مى‏كنند، با خبر است‏-! (٢٣١) و هنگامى كه زنان را طلاق داديد و عدّه خود را به پايان رساندند، مانع آنها نشويد كه با همسران -سابق‏- خويش‏، ازدواج كنند! اگر در ميان آنان‏، به طرز پسنديده‏اى تراضى برقرار گردد. اين دستورى است كه تنها افرادى از شما، كه ايمان به خدا و روز قيامت دارند، از آن‏، پند مى‏گيرند -و به آن‏، عمل مى‏كنند-. اين -دستور-، براى رشد -خانواده‏هاى‏- شما مؤثرتر، و براى شستن آلودگيها مفيدتر است‏؛ و خدا مى‏داند و شما نمى‏دانيد. (٢٣٢) مادران‏، فرزندان خود را دو سال تمام‏، شير مى‏دهند. -اين‏- براى كسى است كه بخواهد دوران شيرخوارگى را تكميل كند. و بر آن كس كه فرزند براى او متولّد شده -= پدر-، لازم است خوراك و پوشاك مادر را به طور شايسته -در مدت شير دادن بپردازد؛ حتى اگر طلاق گرفته باشد.- هيچ كس موظّف به بيش از مقدار توانايى خود نيست‏! نه مادر -به خاطر اختلاف با پدر- حق ضرر زدن به كودك را دارد، و نه پدر. و بر وارث او نيز لازم است اين كار را انجام دهد -= هزينه مادر را در دوران شيرخوارگى تأمين نمايد-. و اگر آن دو، با رضايت يكديگر و مشورت‏، بخواهند كودك را -زودتر- از شير بازگيرند، گناهى بر آنها نيست‏. و اگر -با عدم توانايى‏، يا عدم موافقت مادر- خواستيد دايه‏اى براى فرزندان خود بگيريد، گناهى بر شما نيست‏؛ به شرط اينكه حق گذشته مادر را به طور شايسته بپردازيد. و از -مخالفت فرمان‏- خدا بپرهيزيد! و بدانيد خدا، به آنچه انجام مى‏دهيد، بيناست‏! (٢٣٣) و كسانى كه از شما مى‏ميرند و همسرانى باقى مى‏گذارند، بايد چهار ماه و ده روز، انتظار بكشند -و عدّه نگه دارند-! و هنگامى كه به آخر مدتشان رسيدند، گناهى بر شما نيست كه هر چه مى‏خواهند، در باره خودشان به طور شايسته انجام دهند -و با مرد دلخواه خود، ازدواج كنند-. و خدا به آنچه عمل مى‏كنيد، آگاه است‏. (٢٣۴) و گناهى بر شما نيست كه به طور كنايه‏، -از زنانى كه همسرانشان مرده‏اند- خواستگارى كنيد، و يا در دل تصميم بر اين كار بگيريد -بدون اينكه آن را اظهار كنيد-. خداوند مى‏دانست شما به ياد آنها خواهيد افتاد؛ -و با خواسته طبيعى شما به شكل معقول‏، مخالف نيست‏؛- ولى پنهانى با آنها قرار زناشويى نگذاريد، مگر اينكه به طرز پسنديده‏اى -به طور كنايه‏- اظهار كنيد! -ولى در هر حال‏،- اقدام به ازدواج ننماييد، تا عدّه آنها سرآيد! و بدانيد خداوند آنچه را در دل داريد، مى‏داند! از مخالفت او بپرهيزيد! و بدانيد خداوند، آمرزنده و بردبار است -و در مجازات بندگان‏، عجله نمى‏كند-! (٢٣۵) اگر زنان را قبل از آميزش‏جنسى يا تعيين مهر، -به عللى‏- طلاق دهيد، گناهى بر شما نيست‏. -و در اين موقع‏،- آنها را -با هديه‏اى مناسب‏،- بهره‏مند سازيد! آن كس كه توانايى دارد، به اندازه تواناييش‏، و آن كس كه تنگدست است‏، به اندازه خودش‏، هديه‏اى شايسته -كه مناسب حال دهنده و گيرنده باشد- بدهد! و اين بر نيكوكاران‏، الزامى است‏. (٢٣٦) و اگر آنان را، پيش از آن كه با آنها تماس بگيريد و -آميزش‏جنسى كنيد- طلاق دهيد، در حالى كه مهرى براى آنها تعيين كرده‏ايد، -لازم است‏- نصف آنچه را تعيين كرده‏ايد -به آنها بدهيد- مگر اينكه آنها -حق خود را- ببخشند؛ يا -در صورتى كه صغير و سفيه باشند، ولىّ آنها، يعنى‏- آن كس كه گره ازدواج به دست اوست‏، آن را ببخشد. و گذشت كردن شما -و بخشيدن تمام مهر به آنها- به پرهيزكارى نزديكتر است‏، و گذشت و نيكوكارى را در ميان خود فراموش نكنيد، كه خداوند به آنچه انجام مى‏دهيد، بيناست‏! (٢٣٧) در انجام همه نمازها، -به خصوص‏- نماز وسطى -= نماز ظهر- كوشا باشيد! و از روى خضوع و اطاعت‏، براى خدا بپاخيزيد! (٢٣٨) و اگر -به خاطر جنگ‏، يا خطر ديگرى‏- بترسيد، -نماز را- در حال پياده يا سواره انجام دهيد! اما هنگامى كه امنيت خود را بازيافتيد، خدا را ياد كنيد! -= نماز را به صورت معمولى بخوانيد!- همان‏گونه كه خداوند، چيزهايى را كه نمى‏دانستيد، به شما تعليم داد. (٢٣٩) و كسانى كه از شما در آستانه مرگ قرارمى‏گيرند و همسرانى از خود به‏جا مى‏گذارند، بايد براى همسران خود وصيت كنند كه تا يك سال‏، آنها را -با پرداختن هزينه زندگى‏- بهره‏مند سازند؛ به شرط اينكه آنها -از خانه شوهر- بيرون نروند -و اقدام به ازدواج مجدد نكنند-. و اگر بيرون روند، -حقى در هزينه ندارند؛ ولى‏- گناهى بر شما نيست نسبت به آنچه در باره خود، به طور شايسته انجام مى‏دهند. و خداوند، توانا و حكيم است‏. (٢۴٠) و براى زنان مطلقه‏، هديه مناسبى لازم است -كه از طرف شوهر، پرداخت گردد-. اين‏، حقى است بر مردان پرهيزكار. (٢۴١) اين چنين‏، خداوند آيات خود را براى شما شرح مى‏دهد؛ شايد انديشه كنيد! (٢۴٢) آيا نديدى جمعيتى را كه از ترس مرگ‏، از خانه‏هاى خود فرار كردند؟ و آنان‏، هزارها نفر بودند -كه به بهانه بيمارى طاعون‏، از شركت در ميدان جهاد خوددارى نمودند-. خداوند به آنها گفت‏: بميريد! -و به همان بيمارى‏، كه آن را بهانه قرار داده بودند، مردند.- سپس خدا آنها را زنده كرد؛ -و ماجراى زندگى آنها را درس عبرتى براى آيندگان قرار داد.- خداوند نسبت به بندگان خود احسان مى‏كند؛ ولى بيشتر مردم‏، شكر -او را- بجا نمى‏آورند. (٢۴٣) و در راه خدا، پيكار كنيد! و بدانيد خداوند، شنوا و داناست‏. (٢۴۴) كيست كه به خدا “قرض الحسنه‏اى‏” دهد، -و از اموالى كه خدا به او بخشيده‏، انفاق كند،- تا آن را براى او، چندين برابر كند؟ و خداوند است -كه روزى بندگان را- محدود يا گسترده مى‏سازد؛ -و انفاق‏، هرگز باعث كمبود روزى آنها نمى‏شود-. و به سوى او باز مى‏گرديد -و پاداش خود را خواهيد گرفت‏-. (٢۴۵) آيا مشاهده نكردى جمعى از بنى اسرائيل را بعد از موسى‏، كه به پيامبر خود گفتند: “زمامدار -و فرماندهى‏- براى ما انتخاب كن‏! تا -زير فرمان او- در راه خدا پيكار كنيم‏. پيامبر آنها گفت‏: “شايد اگر دستور پيكار به شما داده شود، -سرپيچى كنيد، و- در راه خدا، جهاد و پيكار نكنيد!” گفتند: “چگونه ممكن است در راه خدا پيكار نكنيم‏، در حالى كه از خانه‏ها و فرزندانمان رانده شده‏ايم‏، -و شهرهاى ما به وسيله دشمن اشغال‏، و فرزندان ما اسير شده‏اند-؟!” اما هنگامى كه دستور پيكار به آنها داده شد، جز عدّه كمى از آنان‏، همه سرپيچى كردند. و خداوند از ستمكاران‏، آگاه است‏. (٢۴٦) و پيامبرشان به آنها گفت‏: “خداوند -طالوت‏- را براى زمامدارى شما مبعوث -و انتخاب‏- كرده است‏.” گفتند: “چگونه او بر ما حكومت كند، با اينكه ما از او شايسته‏تريم‏، و او ثروت زيادى ندارد؟!” گفت‏: “خدا او را بر شما برگزيده‏، و او را در علم و -قدرت‏- جسم‏، وسعت بخشيده است‏. خداوند، ملكش را به هر كس بخواهد، مى‏بخشد؛ و احسان خداوند، وسيع است‏؛ و -از لياقت افراد براى منصب‏ها- آگاه است‏.” (٢۴٧) و پيامبرشان به آنها گفت‏: “نشانه حكومت او، اين است كه -صندوق عهد- به سوى شما خواهد آمد. -همان صندوقى كه‏- در آن‏، آرامشى از پروردگار شما، و يادگارهاى خاندان موسى و هارون قرار دارد؛ در حالى كه فرشتگان‏، آن را حمل مى‏كنند. در اين موضوع‏، نشانه‏اى -روشن‏- براى شماست‏؛ اگر ايمان داشته باشيد.” (٢۴٨) و هنگامى كه طالوت -به فرماندهى لشكر بنى اسرائيل منصوب شد، و- سپاهيان را با خود بيرون برد، به آنها گفت‏: “خداوند، شما را به وسيله يك نهر آب‏، آزمايش مى‏كند؛ آنها -كه به هنگام تشنگى‏،- از آن بنوشند، از من نيستند؛ و آنها كه جز يك پيمانه با دست خود، بيشتر از آن نخورند، از من هستند” جز عده كمى‏، همگى از آن آب نوشيدند. سپس هنگامى كه او، و افرادى كه با او ايمان آورده بودند، -و از بوته آزمايش‏، سالم به‏در آمدند،- از آن نهر گذشتند، -از كمى نفرات خود، ناراحت شدند؛ و عده‏اى‏- گفتند: “امروز، ما توانايى مقابله با -جالوت‏- و سپاهيان او را نداريم‏.” اما آنها كه مى‏دانستند خدا را ملاقات خواهند كرد -و به روز رستاخيز، ايمان داشتند- گفتند: “چه بسيار گروه‏هاى كوچكى كه به فرمان خدا، بر گروه‏هاى عظيمى پيروز شدند!” و خداوند، با صابران و استقامت‏كنندگان‏- است‏. (٢۴٩) و هنگامى كه در برابر -جالوت‏- و سپاهيان او قرارگرفتند گفتند: “پروردگارا! پيمانه شكيبايى و استقامت را بر ما بريز! و قدمهاى ما را ثابت بدار! و ما را بر جمعيّت كافران‏، پيروز بگردان‏! (٢۵٠) -١۵٢-سپس به فرمان خدا، آنها سپاه دشمن را به هزيمت واداشتند. و “داوود” -نوجوان نيرومند و شجاعى كه در لشكر “طالوت‏” بود-، “جالوت‏” را كشت‏؛ و خداوند، حكومت و دانش را به او بخشيد؛ و از آنچه مى‏خواست به او تعليم داد. و اگر خداوند، بعضى از مردم را به وسيله بعضى ديگر دفع نمى‏كرد، زمين را فساد فرامى‏گرفت‏، ولى خداوند نسبت به جهانيان‏، لطف و احسان دارد. (٢۵١) اينها، آيات خداست كه به حق‏، بر تو مى‏خوانيم‏؛ و تو از رسولان -ما- هستى‏. (٢۵٢)بعضى از آن رسولان را بر بعضى ديگر برترى داديم‏؛ برخى از آنها، خدا با او سخن مى‏گفت‏؛ و بعضى را درجاتى برتر داد؛ و به عيسى بن مريم‏، نشانه‏هاى روشن داديم‏؛ و او را با “روح القدس‏” تأييد نموديم‏؛ -ولى فضيلت و مقام آن پيامبران‏، مانع اختلاف امتها نشد.- و اگر خدا مى‏خواست‏، كسانى كه بعد از آنها بودند، پس از آن همه نشانه‏هاى روشن كه براى آنها آمد، جنگ و ستيز نمى‏كردند؛ -اما خدا مردم را مجبور نساخته‏؛ و آنها را در پيمودن راه سعادت‏، آزاد گذارده است‏؛- ولى اين امتها بودند كه با هم اختلاف كردند؛ بعضى ايمان آوردند و بعضى كافر شدند؛ -و جنگ و خونريزى بروز كرد. و باز- اگر خدا مى‏خواست‏، با هم پيكار نمى‏كردند؛ ولى خداوند، آنچه را مى‏خواهد، -از روى حكمت‏- انجام مى‏دهد -و هيچ‏كس را به قبول چيزى مجبور نمى‏كند-. (٢۵٣) اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! از آنچه به شما روزى داده‏ايم‏، انفاق كنيد! پيش از آنكه روزى فرا رسد كه در آن‏، نه خريد و فروش است -تا بتوانيد سعادت و نجات از كيفر را براى خود خريدارى كنيد-، و نه دوستى -و رفاقتهاى مادى سودى دارد-، و نه شفاعت‏؛ -زيرا شما شايسته شفاعت نخواهيد بود.- و كافران‏، خود ستمگرند؛ -هم به خودشان ستم مى‏كنند، هم به ديگران‏-. (٢۵۴) هيچ معبودى نيست جز خداوند يگانه زنده‏، كه قائم به ذات خويش است‏، و موجودات ديگر، قائم به او هستند؛ هيچگاه خواب سبك و سنگينى او را فرانمى‏گيرد؛ -و لحظه‏اى از تدبير جهان هستى‏، غافل نمى‏ماند؛- آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است‏، از آن اوست‏؛ كيست كه در نزد او، جز به فرمان او شفاعت كند؟! -بنابراين‏، شفاعت شفاعت‏كنندگان‏، براى آنها كه شايسته شفاعتند، از مالكيت مطلقه او نمى‏كاهد.- آنچه را در پيش روى آنها -= بندگان‏- و پشت سرشان است مى‏داند؛ -و گذشته و آينده‏، در پيشگاه علم او، يكسان است‏.- و كسى از علم او آگاه نمى‏گردد؛ جز به مقدارى كه او بخواهد. -اوست كه به همه چيز آگاه است‏؛ و علم و دانش محدود ديگران‏، پرتوى از علم بى‏پايان و نامحدود اوست‏.- تخت -حكومت‏- او، آسمانها و زمين را دربرگرفته‏؛ و نگاهدارى آن دو -= آسمان و زمين--، او را خسته نميكند. بلندى مقام و عظمت‏، مخصوص اوست‏. (٢۵۵) در قبول دين‏، اكراهى نيست‏. -زيرا- راه درست از راه انحرافى‏، روشن شده است‏. بنابر اين‏، كسى كه به طاغوت -= بت و شيطان‏، و هر موجود طغيانگر- كافر شود و به خدا ايمان آورد، به دستگيره محكمى چنگ زده است‏، كه گسستن براى آن نيست‏. و خداوند، شنوا و داناست‏. (٢۵٦) خداوند، ولى و سرپرست كسانى است كه ايمان آورده‏اند؛ آنها را از ظلمتها، به سوى نور بيرون مى‏برد. -اما- كسانى كه كافر شدند، اولياى آنها طاغوتها هستند؛ كه آنها را از نور، به سوى ظلمتها بيرون مى‏برند؛ آنها اهل آتشند و هميشه در آن خواهند ماند. (٢۵٧) آيا نديدى -و آگاهى ندارى از- كسى -= نمرود- كه با ابراهيم در باره پروردگارش محاجه و گفتگو كرد؟ زيرا خداوند به او حكومت داده بود؛ -و بر اثر كمى ظرفيت‏، از باده غرور سرمست شده بود؛- هنگامى كه ابراهيم گفت‏: “خداى من آن كسى است كه زنده مى‏كند و مى‏ميراند.” او گفت‏: “من نيز زنده مى‏كنم و مى‏ميرانم‏!” -و براى اثبات اين كار و مشتبه‏ساختن بر مردم دستور داد دو زندانى را حاضر كردند، فرمان آزادى يكى و قتل ديگرى را داد- ابراهيم گفت‏: “خداوند، خورشيد را از افق مشرق مى‏آورد؛ -اگر راست مى‏گويى كه حاكم بر جهان هستى تويى‏،- خورشيد را از مغرب بياور!” -در اينجا- آن مرد كافر، مبهوت و وامانده شد. و خداوند، قوم ستمگر را هدايت نمى‏كند. (٢۵٨) يا همانند كسى كه از كنار يك آبادى -ويران شده‏- عبور كرد، در حالى كه ديوارهاى آن‏، به روى سقفها فرو ريخته بود، -و اجساد و استخوانهاى اهل آن‏، در هر سو پراكنده بود؛ او با خود- گفت‏: “چگونه خدا اينها را پس از مرگ‏، زنده مى‏كند؟!” -در اين هنگام‏،- خدا او را يكصد سال ميراند؛ سپس زنده كرد؛ و به او گفت‏: “چه‏قدر درنگ كردى‏؟” گفت‏: “يك روز؛ يا بخشى از يك روز.” فرمود: “نه‏، بلكه يكصد سال درنگ كردى‏! نگاه كن به غذا و نوشيدنى خود -كه همراه داشتى‏، با گذشت سالها- هيچ‏گونه تغيير نيافته است‏! -خدايى كه يك چنين مواد فاسدشدنى را در طول اين مدت‏، حفظ كرده‏، بر همه چيز قادر است‏!- ولى به الاغ خود نگاه كن -كه چگونه از هم متلاشى شده‏! اين زنده شدن تو پس از مرگ‏، هم براى اطمينان خاطر توست‏، و هم‏- براى اينكه تو را نشانه‏اى براى مردم -در مورد معاد- قرار دهيم‏. -اكنون‏- به استخوانها-ى مركب سوارى خود نگاه كن كه چگونه آنها را برداشته‏، به هم پيوند مى‏دهيم‏، و گوشت بر آن مى‏پوشانيم‏!” هنگامى كه -اين حقايق‏- بر او آشكار شد، گفت‏: “مى‏دانم خدا بر هر كارى توانا است‏”. (٢۵٩) و -به خاطر بياور- هنگامى را كه ابراهيم گفت‏: “خدايا! به من نشان بده چگونه مردگان را زنده مى‏كنى‏؟” فرمود: “مگر ايمان نياورده‏اى‏؟!” عرض كرد: “آرى‏، ولى مى‏خواهم قلبم آرامش يابد.” فرمود: “در اين صورت‏، چهار نوع از مرغان را انتخاب كن‏! و آنها را -پس از ذبح كردن‏،- قطعه قطعه كن -و در هم بياميز-! سپس بر هر كوهى‏، قسمتى از آن را قرار بده‏، بعد آنها را بخوان‏، به سرعت به سوى تو مى‏آيند! و بدان خداوند قادر و حكيم است‏؛ -هم از ذرات بدن مردگان آگاه است‏، و هم توانايى بر جمع آنها دارد-”. (٢٦٠) كسانى كه اموال خود را در راه خدا انفاق مى‏كنند، همانند بذرى هستند كه هفت خوشه بروياند؛ كه در هر خوشه‏، يكصد دانه باشد؛ و خداوند آن را براى هر كس بخواهد -و شايستگى داشته باشد-، دو يا چند برابر مى‏كند؛ و خدا -از نظر قدرت و رحمت‏،- وسيع‏، و -به همه چيز- داناست‏. (٢٦١) كسانى كه اموال خود را در راه خدا انفاق مى‏كنند، سپس به دنبال انفاقى كه كرده‏اند، منت نمى‏گذارند و آزارى نمى‏رسانند، پاداش آنها نزد پروردگارشان -محفوظ- است‏؛ و نه ترسى دارند، و نه غمگين مى‏شوند. (٢٦٢) گفتار پسنديده -در برابر نيازمندان‏-، و عفو -و گذشت از خشونتهاى آنها-، از بخششى كه آزارى به دنبال آن باشد، بهتر است‏؛ و خداوند، بى‏نياز و بردبار است‏. (٢٦٣) اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! بخششهاى خود را با منت و آزار، باطل نسازيد! همانند كسى كه مال خود را براى نشان دادن به مردم‏، انفاق مى‏كند؛ و به خدا و روز رستاخيز، ايمان نمى‏آورد؛ -كار او- همچون قطعه سنگى است كه بر آن‏، -قشر نازكى از- خاك باشد؛ -و بذرهايى در آن افشانده شود؛- و رگبار باران به آن برسد، -و همه خاكها و بذرها را بشويد،- و آن را صاف -و خالى از خاك و بذر- رها كند. آنها از كارى كه انجام داده‏اند، چيزى به دست نمى‏آورند؛ و خداوند، جمعيت كافران را هدايت نمى‏كند. (٢٦۴) و -كار- كسانى كه اموال خود را براى خشنودى خدا، و تثبيت -ملكات انسانى در- روح خود، انفاق مى‏كنند، همچون باغى است كه در نقطه بلندى باشد، و بارانهاى درشت به آن برسد، -و از هواى آزاد و نور آفتاب‏، به حد كافى بهره گيرد،- و ميوه خود را دو چندان دهد -كه هميشه شاداب و با طراوت است‏.- و خداوند به آنچه انجام مى‏دهيد، بيناست‏. (٢٦۵) آيا كسى از شما دوست دارد كه باغى از درختان خرما و انگور داشته باشد كه از زير درختان آن‏، نهرها بگذرد، و براى او در آن -باغ‏-، از هر گونه ميوه‏اى وجود داشته باشد، در حالى كه به سن پيرى رسيده و فرزندانى -كوچك و- ضعيف دارد؛ -در اين هنگام‏،- گردبادى -كوبنده‏-، كه در آن آتش -سوزانى‏- است‏، به آن برخورد كند و شعله‏ور گردد و بسوزد؟! -همين‏طور است حال كسانى كه انفاقهاى خود را، با ريا و منت و آزار، باطل مى‏كنند.- اين چنين خداوند آيات خود را براى شما آشكار مى‏سازد؛ شايد بينديشيد -و با انديشه‏، راه حق را بيابيد-! (٢٦٦) اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! از قسمتهاى پاكيزه اموالى كه -از طريق تجارت‏- به دست آورده‏ايد، و از آنچه از زمين براى شما خارج ساخته‏ايم -از منابع و معادن و درختان و گياهان‏-، انفاق كنيد! و براى انفاق‏، به سراغ قسمتهاى ناپاك نرويد در حالى كه خود شما، -به هنگام پذيرش اموال‏،- حاضر نيستيد آنها را بپذيريد؛ مگر از روى اغماض و كراهت‏! و بدانيد خداوند، بى‏نياز و شايسته ستايش است‏. (٢٦٧) شيطان‏، شما را -به هنگام انفاق‏،- وعده فقر و تهيدستى مى‏دهد؛ و به فحشا -و زشتيها- امر مى‏كند؛ ولى خداوند وعده “آمرزش‏” و “فزونى‏” به شما مى‏دهد؛ و خداوند، قدرتش وسيع‏، و -به هر چيز- داناست‏. -به همين دليل‏، به وعده‏هاى خود، وفا مى‏كند.- (٢٦٨) -خدا- دانش و حكمت را به هر كس بخواهد -و شايسته بداند- مى‏دهد؛ و به هر كس دانش داده شود، خير فراوانى داده شده است‏. و جز خردمندان‏، -اين حقايق را درك نمى‏كنند، و- متذكر نمى‏گردند. (٢٦٩) و هر چيز را كه انفاق مى‏كنيد، يا -اموالى را كه‏- نذر كرده‏ايد -در راه خدا انفاق كنيد-، خداوند آنها را مى‏داند. و ستمگران ياورى ندارند. (٢٧٠) اگر انفاقها را آشكار كنيد، خوب است‏! و اگر آنها را مخفى ساخته و به نيازمندان بدهيد، براى شما بهتر است‏! و قسمتى از گناهان شما را مى‏پوشاند؛ -و در پرتو بخشش در راه خدا، بخشوده خواهيد شد.- و خداوند به آنچه انجام مى‏دهيد، آگاه است‏. (٢٧١) هدايت آنها -به‏طور اجبار،- بر تو نيست‏؛ -بنابر اين‏، ترك انفاق به غير مسلمانان‏، براى اجبار به اسلام‏، صحيح نيست‏؛- ولى خداوند، هر كه را بخواهد -و شايسته بداند-، هدايت مى‏كند. و آنچه را از خوبيها و اموال انفاق مى‏كنيد، براى خودتان است‏؛ -ولى‏- جز براى رضاى خدا، انفاق نكنيد! و آنچه از خوبيها انفاق مى‏كنيد، -پاداش آن‏- به طور كامل به شما داده مى‏شود؛ و به شما ستم نخواهد شد. (٢٧٢) -انفاقِ شما، مخصوصاً بايد- براى نيازمندانى باشد كه در راه خدا، در تنگنا قرار گرفته‏اند؛ -و توجّه به آيين خدا، آنها را از وطنهاى خويش آواره ساخته‏؛ و شركت در ميدانِ جهاد، به آنها اجازه نمى‏دهد تا براى تأمين هزينه زندگى‏، دست به كسب و تجارتى بزنند؛- نمى‏توانند مسافرتى كنند -و سرمايه‏اى به دست آورند؛- و از شدّت خويشتن‏دارى‏، افراد ناآگاه آنها را بى‏نياز مى‏پندارند؛ امّا آنها را از چهره‏هايشان مى‏شناسى‏؛ و هرگز با اصرار چيزى از مردم نمى‏خواهند. -اين است مشخّصات آنها!- و هر چيز خوبى در راه خدا انفاق كنيد، خداوند از آن آگاه است‏. (٢٧٣) آنها كه اموال خود را، شب و روز، پنهان و آشكار، انفاق مى‏كنند، مزدشان نزد پروردگارشان است‏؛ نه ترسى بر آنهاست‏، و نه غمگين مى‏شوند. (٢٧۴) كسانى كه ربا مى‏خورند، -در قيامت‏- برنمى‏خيزند مگر مانند كسى كه بر اثر تماسّ شيطان‏، ديوانه شده -و نمى‏تواند تعادل خود را حفظ كند؛ گاهى زمين مى‏خورد، گاهى بپا مى‏خيزد-. اين‏، به خاطر آن است كه گفتند: “داد و ستد هم مانند ربا است -و تفاوتى ميان آن دو نيست‏.-” در حالى كه خدا بيع را حلال كرده‏، و ربا را حرام‏! -زيرا فرق ميان اين دو، بسيار است‏.- و اگر كسى اندرز الهى به او رسد، و -از رباخوارى‏- خوددارى كند، سودهايى كه در سابق -= قبل از نزول حكم تحريم‏- به دست آورده‏، مال اوست‏؛ -و اين حكم‏، گذشته را شامل نمى‏گردد؛- و كار او به خدا واگذار مى‏شود؛ -و گذشته او را خواهد بخشيد.- امّا كسانى كه بازگردند -و بار ديگر مرتكب اين گناه شوند-، اهل آتشند؛ و هميشه در آن مى‏مانند. (٢٧۵) خداوند، ربا را نابود مى‏كند؛ و صدقات را افزايش مى‏دهد! و خداوند، هيچ انسانِ ناسپاسِ گنهكارى را دوست نمى‏دارد. (٢٧٦) كسانى كه ايمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند و نماز را برپا داشتند و زكات را پرداختند، اجرشان نزد پروردگارشان است‏؛ و نه ترسى بر آنهاست‏، و نه غمگين مى‏شوند. (٢٧٧) اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! از -مخالفت فرمان‏- خدا بپرهيزيد، و آنچه از -مطالبات‏- ربا باقى مانده‏، رها كنيد؛ اگر ايمان داريد! (٢٧٨) اگر -چنين‏- نمى‏كنيد، بدانيد خدا و رسولش‏، با شما پيكار خواهند كرد! و اگر توبه كنيد، سرمايه‏هاى شما، از آنِ شماست -= اصل سرمايه‏، بدون سود-؛ نه ستم مى‏كنيد، و نه بر شما ستم وارد مى‏شود. (٢٧٩) و اگر -بدهكار،- قدرت پرداخت نداشته باشد، او را تا هنگام توانايى‏، مهلت دهيد! -و در صورتى كه براستى قدرت پرداخت را ندارد،- براى خدا به او ببخشيد بهتر است‏؛ اگر -منافع اين كار را- بدانيد! (٢٨٠) و از روزى بپرهيزيد -و بترسيد- كه در آن روز، شما را به سوى خدا بازمى‏گردانند؛ سپس به هر كس‏، آنچه انجام داده‏، به طور كامل باز پس داده مى‏شود، و به آنها ستم نخواهد شد. -چون هر چه مى‏بينند، نتايج اعمال خودشان است‏.- (٢٨١) اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! هنگامى كه بدهى مدّت‏دارى -به خاطر وام يا داد و ستد- به يكديگر پيدا كنيد، آن را بنويسيد! و بايد نويسنده‏اى از روى عدالت‏، -سند را- در ميان شما بنويسد! و كسى كه قدرت بر نويسندگى دارد، نبايد از نوشتن -همان طور كه خدا به او تعليم داده‏- خوددارى كند! پس بايد بنويسد، و آن كس كه حق بر عهده اوست‏، بايد املا كند، و از خدا كه پروردگار اوست بپرهيزد، و چيزى را فروگذار ننمايد! و اگر كسى كه حق بر ذمه اوست‏، سفيه -يا از نظر عقل‏- ضعيف -و مجنون‏- است‏، يا -به خاطر لال بودن‏،- توانايى بر املاكردن ندارد، بايد ولىّ او -به جاى او،- با رعايت عدالت‏، املا كند! و دو نفر از مردان -عادل‏- خود را -بر اين حقّ‏- شاهد بگيريد! و اگر دو مرد نبودند، يك مرد و دو زن‏، از كسانى كه مورد رضايت و اطمينان شما هستند، انتخاب كنيد! -و اين دو زن‏، بايد با هم شاهد قرار گيرند،- تا اگر يكى انحرافى يافت‏، ديگرى به او يادآورى كند. و شهود نبايد به هنگامى كه آنها را -براى شهادت‏- دعوت مى‏كنند، خوددارى نمايند! و از نوشتن -بدهىِ خود،- چه كوچك باشد يا بزرگ‏،ملول نشويد -هر چه باشد بنويسيد-! اين‏، در نزد خدا به عدالت نزديكتر، و براى شهادت مستقيم تر، و براى جلوگيرى از ترديد و شك -و نزاع و گفتگو- بهتر مى‏باشد؛ مگر اينكه داد و ستد نقدى باشد كه بين خود، دست به دست مى‏كنيد. در اين صورت‏، گناهى بر شما نيست كه آن را ننويسيد. ولى هنگامى كه خريد و فروش -نقدى‏- مى‏كنيد، شاهد بگيريد! و نبايد به نويسنده و شاهد، -به خاطر حقگويى‏،- زيانى برسد -و تحت فشار قرار گيرند-! و اگر چنين كنيد، از فرمان پروردگار خارج شده‏ايد. از خدا بپرهيزيد! و خداوند به شما تعليم مى‏دهد؛ خداوند به همه چيز داناست‏. (٢٨٢) و اگر در سفر بوديد، و نويسنده‏اى نيافتيد، گروگان بگيريد! -گروگانى كه در اختيار طلبكار قرار گيرد.- و اگر به يكديگر اطمينان -كامل‏- داشته باشيد، -گروگان لازم نيست‏، و- بايد كسى كه امين شمرده شده -و بدون گروگان‏، چيزى از ديگرى گرفته‏-، امانت -و بدهى خود را بموقع‏- بپردازد؛ و از خدايى كه پروردگار اوست‏. بپرهيزد! و شهادت را كتمان نكنيد! و هر كس آن را كتمان كند، قلبش گناهكار است‏. و خداوند، به آنچه انجام مى‏دهيد، داناست‏. (٢٨٣) آنچه در آسمانها و زمين است‏، از آنِ خداست‏. و -از اين رو- اگر آنچه را در دل داريد، آشكار سازيد يا پنهان‏، خداوند شما را بر طبق آن‏، محاسبه مى‏كند.سپس هر كس را بخواهد -و شايستگى داشته باشد-، مى‏بخشد؛ و هر كس را بخواهد -و مستحق باشد-، مجازات مى‏كند. و خداوند به همه چيز قدرت دارد. (٢٨۴) پيامبر، به آنچه از سوى پروردگارش بر او نازل شده‏، ايمان آورده است‏. -و او، به تمام سخنان خود، كاملاً مؤمن مى‏باشد.- و همه مؤمنان -نيز-، به خدا و فرشتگان او و كتابها و فرستادگانش‏، ايمان آورده‏اند؛ -و مى‏گويند:- ما در ميان هيچ يك از پيامبران او، فرق نمى‏گذاريم -و به همه ايمان داريم‏-. و -مؤمنان‏- گفتند: “ما شنيديم و اطاعت كرديم‏. پروردگارا! -انتظارِ- آمرزش تو را -داريم‏-؛ و بازگشت -ما- به سوى توست‏.” (٢٨۵) خداوند هيچ كس را، جز به اندازه تواناييش‏، تكليف نمى‏كند. -انسان‏،- هر كار -نيكى‏- را انجام دهد، براى خود انجام داده‏؛ و هر كار -بدى‏- كند، به زيان خود كرده است‏. -مؤمنان مى‏گويند:- پروردگارا! اگر ما فراموش يا خطا كرديم‏، ما را مؤاخذه مكن‏! پروردگارا! تكليف سنگينى بر ما قرار مده‏، آن چنان كه -به خاطر گناه و طغيان‏،- بر كسانى كه پيش از ما بودند، قرار دادى‏! پروردگارا! آنچه طاقت تحمل آن را نداريم‏، بر ما مقرّر مدار! و آثار گناه را از ما بشوى‏! ما را ببخش و در رحمت خود قرار ده‏! تو مولا و سرپرست مايى‏، پس ما را بر جمعيّت كافران‏، پيروز گردان‏! (٢٨٦)



<برگشت به بالا><گفت و گو و نظر کاربران در بارهٔ مقاله>