فهرست مندرجات
[↑] سورۀ حمد
[↑] ترجمۀ فارسی
به نام خداوند رحمتگر مهربان (۱)
[↑] ويژگیها و تفسير سورۀ حمد
نامهای سورۀ حمد:
سورۀ حمد، در قرآن نامهای بسياری دارد و برخی از مفسران برای این سوره ٢۵ نام برشمردهاند که از جمله آنها میتوان به: فاتحهالکتاب[٣]، سبعالمثانی[۴]، امّالکتاب و امالقرآن[۵]، وافیه، شافیه، اساس، فاتحةالقرآن، القرآنالعظیم، نور، کنز، الحمد الاولی، الدعا، الصلاة، الحمد القصری، الراقیه، الشافیه، المناجاة، السئوال، تعلیم المسئله، التفویض، الشکر، الشفاء و ... اشاره کرد.[٦]
ترتیب نزول و تعداد کلمات، حروف و آيات:
سورۀ حمد، مکی و بهاتفاق کلیه مفسران شامل هفت آيه و دارای ٢٧ کلمه و ۱۴٠ حرف است. این سوره اولین سوره از نظر قرآنی و دومین سوره از جهت نزولی است.
روايات دربارۀ سوره حمد:
در ثواب قرائت این سوره روایات زیادی وارد اســت؛ از جمله: "ابی ابن کعب" از پیامبر اسلام روایت کرده که فرمود: هر کس این ســوره را بخواند مثل آن است که تورات، انجیل، زبور، صحف ابراهیم و صحف موســی و قرآن را تماماً خوانده باشــد و به هر حرفی درجهای از بهشــت به او دهند که اجازه ندارم اوصاف آن درجات را بیان کنم؛ همین اندازه بگویم که خوش بحال خواننــده آن و این ســوره هر دردی را دواســت.[٧]
همچنین در تفسیر عیاشی از پیامبر اسلام (ص) نقل است که پیامبر به جابر فرمود: ای جابر میخواهی بهترین سوره را به تو بیاموزم؟ عرض کرد: بله، پدر و مادرم فدای تو باد. حضرت "ام الکتاب" را به وی تعلیم کرد و سپس فرمود: حاضری درباره آن بشنوی؟ عرض کرد: آری، پدر و مادرم فدای تو باد. پیامبر فرمود: جابر! این سوره هر دردی را دواست، مگر مرگ.
معاویة بن عمار از امام صادق نقل میکند که فرمود: "هرگاه هفتاد مرتبه سوره حمد را بر مردهای خواندی و زنده شد تعجب مکن" و نیز فرمود: "خوانده نمیشود سوره حمد هفتاد بار بر دردی مگر آنکه فورا آرام میشود."[٨]
مفهوم واژههای کليدی:
اما "الله" کيست؟ در اين مورد مفسران قرآن و مخالفان دين اسلام اختلاف نظر دارند. برخی از مخالفان اسلام گفتهاند که "الله نام بزرگترين بت مکه است که دارای دخترانی به نامهای لات، منات و عزّى بود"؛ برخی ديگر میگويند که "در واقع الله همان الهه ماه میباشد"؛ اما به باور اغلب مسلمانان "الله، اسم اعظم يگانه خدايی قادر، مطلق، دانا و توانا است که هرگز قابل رويت نيست و مانند ندارد و نه از کسی زاده شده و نه کسی را زاده است".
در روايتی از امام جعفر صادق آمده است: آن گاه که در هنگام يک مصيبت اعظيم (مانند: غرق شدن کشتی در دريا، سيل، زلزله، جنگ و دهها پديدهی طبيعی و اجتماعی ديگر)، برای انسان راه چارهای نيست، يگانه موجودى كه فکر انسان به آن متوجه میشود و از ته دل میگويد که فقط آن موجود میتواند به فريادش برسد و او را از آن بيچارگى نجات دهد، همان الله است.[۹]
بههر حال، واژهی "الله"، اصل آن "الاله = ال + اله" بوده، كه همزه دومى در اثر كثرت استعمال حذف شده، و بهصورت الله در آمده است.[۱٠] اين واژه را دانشمندان اسلامی طوری تفسير کردهاند که با باورهای دينی آنها دمساز باشد. چنان که علامه آيتالله محمدحسين طباطبايی در تفسير الميزان دربارۀ لفظ جلاله "الله" مینويسد:
- " كلمه "اله" از ماده "اله" باشد، كه بهمعناى پرستش است، وقتى میگويند "اله الرجل و ياله"، معنايش اين است كه فلانى عبادت و پرستش كرد، ممكن هم هست از ماده "و ل ه" باشد، كه بهمعناى تحير و سرگردانى است، و كلمه نامبرده بر وزن "فعال" به كسره فاء، و بهمعناى مفعول "ماءلوه" است، همچنان كه كتاب بهمعناى مكتوب (نوشته شده) میباشد، و اگر خدا را اله گفتهاند، چون ماءلوه و معبود است، و يا بهخاطر آن است كه عقول بشر در شناسائى او حيران و سرگردان است.
و ظاهراً كلمه "الله" در اثر غلبه استعمال علم (اسم خاص) خدا شده، و گرنه قبل از نزول قرآن اين كلمه بر سر زبانها دائر بود، و عرب جاهليت نيز آن را میشناختند، همچنان كه آيه شريفه: "و لئن سئلتهم من خلقهم؟ ليقولن الله" (و اگر از ايشان بپرسى چه كسى ايشان را خلق كرده، هر آينه خواهند گفت: الله)، و آيه: "فقالوا هذا لله بزعمهم، و هذا لشركائنا"، (پس درباره قربانيان خود گفتند: اين مال الله، و اين مال شركائى كه ما براى خدا داريم)، اين شناسايى را تصديق میكند.
از جمله ادلهای كه دلالت میكند بر اينكه كلمه "الله" علم و اسم خاص خدا است، اين است كه خدای تعالى بهتمامى اسماء حسنايش و همه افعالى كه از اين اسماء انتزاع و گرفته شده، توصيف میشود، ولى با كلمه "الله" توصيف نمیشود، مثلا میگوئيم الله رحمان است، رحيم است، ولى بهعكس آن نمیگوئيم، يعنى هرگز گفته نمیشود: كه رحمان اين صفت را دارد كه الله است و نيز میگوئيم "رحم الله و علم الله و رزق الله"، (خدا رحم كرد، و خدا دانست، و خدا روزى داد) ولى هرگز نمیگوئيم "الله الرحمن، رحمان الله شد"، و خلاصه، اسم جلاله نه صفت هيچيك از اسماء حسناى خدا قرار میگيرد، و نه از آن چيزى بهعنوان صفت براى آن اسماء گرفته میشود.
از آنجايى كه وجود خداى سبحان كه اله تمامى موجودات است، خودش خلق را بهسوى صفاتش هدايت میكند، و میفهماند كه به چه اوصاف كمالى متصف است، لذا میتوان گفت كه كلمه "الله" بطور التزام دلالت بر همه صفات كمالى او دارد، و صحيح است بگوئيم لفظ جلاله "الله" اسم است براى ذات واجبالوجودى كه دارنده تمامى صفات كمال است، و گرنه اگر از اين تحليل بگذريم، خود كلمه "الله" پيش از اينكه نام خدايتعالى است، بر هيچ چيز ديگرى دلالت ندارد، و غير از عنايتى كه در ماده "ا ل ه" است، هيچ عنايت ديگرى در آن بكار نرفته است."[۱۱]
اگرچه اکثر علمای اسلامی از ريشهيابی واژه الله طفره رفتهاند. اما آنچه مسلم است، اين است که واژه الله از ترکيب (ال + اله) ساخته شده است. "ال" (الف و لام) که در اول کلمهای "اله" افزوده شده است، حرف تعريف است که اشاره به خدا با مفهوم خاص دارد که مراد همان خدای يکتای قادر و مطلق است و يا به سخن ديگر همان ذات واجبالوجودى كه دارنده تمامى صفات كمال است. با اين توصيف، واژۀ "اله"، در كاربردش بدون حرف تعريف، بيشتر مفهومی عام دارد که مانند کلمۀ "خدا" در زبان فارسی دری میتواند به خدايان ديگر نيز اطلاق شود. بنابراين، پيش از اسلام عربها هر يک خدايان خود را بهنام "اله" میناميدند.
گذشته از اين، کلمۀ "اله" بهنظر از واژگان دخيل در زبان عربی میباشـد که از زبان عبری يا سـريانی[۱٢] به وام گرفته شـده اسـت. در زبان عبری واژۀ مفـرد "ال" (El؛ بهعبری: אל) [اِل، از قدیمیترین نامهای خدا در فرهنگهای مختلف است.] که در تثنيه بهصورت "الوهه" (Eloah) و در جمع بهصورت "الوهيم" (Elohem؛ بهعبری: אלהים) در میآيد، بهمعنای "خدا" بهمفهوم عام است. اما زمانی که منظور عبرانیها خدای يکتا (يهوه) بود، آنها نيز بر اول کلمه حرف تعريف اضافه میکردند. (رجوع شود به: پيدايش، باب اول، آيه ۱ و مقايسه شود با پيدايش، باب ۵، آيه ٢٢)
"الحمدللّه" بهترين نوع تشكّر از خداوند است. هر كس در هرجا، با هر زبانى، هرگونه ستايشى از هر كمال و زيبايى دارد، در حقيقت سرچشمهى آن را ستايش مىكند. البتّه حمد خداوند منافات با سپاسگزارى از مخلوق ندارد، به شرط آنكه به امر خدا و در خط و مسير او باشد.
علاوه بر سوره حمد، چهار سورهى انعام، كهف، سبأ و فاطر نيز با جمله "الحمدللّه" آغاز گرديده، ولى فقط در سوره حمد بعد از آن "ربّ العالمين" آمده است.[*]
تفسیر بِسْمِاللَّه الْرَّحْمَنِ الْرَّحِيمِ
در جهان بينی اسلامی، رسم بر اين است كه هر كارى بهنام خدا آغاز شود تا آن كار ميمون و مبارك گردد و به انجام رسد. در واقع، "بسماللَّه" نشانهى مسلمانى است و بايد همه كارهاى يک مسلمان رنگ الهى داشته باشد. بنابر اين، "بسماللَّه الرّحمن الرّحيم" سر آغاز كتاب مقدس مسلمانان (قرآن) نيز است.
اين آيه از لحاظ ادبی، روى هم يك جار و مجرور است و يك جملۀ تمام نيست. متعلَّق اين جار و مجرور محذوف است. مفسرين در اينكه متعلَّق محذوف آن چيست نظرهاى گوناگون دادهاند، از جمله: "اَستعين" (يارى مىطلبم)، "اَبتدئ" (ابتدا مىكنم) و "اَسِمُ" (نشانه و علامت مىنهم)، كه احتمال اخير قويتر بهنظر مىرسد.[مطهری، مرتضی، آشنايی با قرآن، تهران: نشر صدرا، چاپ ۱٣٨٧، صص ٨۱-٨٢]
اما پرسش اين است که آيا "بسماللَّه الرّحمن الرّحيم" آيهاى مستقل است؟ فخر رازى در تفسير خويش شانزده دليل آورده كه "بسماللَّه" جزء هر سوره است. آلوسى نيز همين اعتقاد را دارد. در مسند احمد نيز "بسماللَّه" جزء هر سوره شمرده شده است.[مسند احمد، ج ٣، ص ۱٧٧ و ج ۴، ص ٨۵.] تنها در آغاز سوره برائت (سوره توبه) بسماللَّه نيامده است، زيرا که اعلام برائت از كفّار و مشركين، با اظهار محبّت و رحمت سازگار نيست.[تفسير مجمعالبيان و فخررازى] مرتضی مطهری مىنويسد:
- "در قرآن، هر سوره بهاستثناى سورۀ برائت با "بسماللََّه الرحمن الرحيم" آغاز مىشود. اما دير زمانى است كه بين شيعه و سنى بر سر اينكه آيا اين آيه جزء هر سوره است يا نه، اختلاف نظر فاحش وجود دارد. اهل تسنن آن را جزء هيچ سورهاى نمىدانند و شيعه بهشدت با اين مسئله مخالفت دارند، تا آنجا که میگويند خداى بكشد كسانى را كه بزرگترين آيه از آيات قرآن را از قرآن حذف كردهاند."[آشنايی با قرآن، تهران: نشر صدرا، چاپ ۱٣٨٧، صص ٨٠-٨۱]
گذشته از اين اختلاف ميان شيعه و سنی بر سر اين که آيا اين آيه سرآغاز و جز هر سوره قرآن شمرده میشود يا نه، اين آيه فقط يکبار ديگر در سورۀ نمل آمده است و آنهم در ضمن نقل قولى كه قرآن از ملكۀ سبا روايت مىكند. او هنگامى كه نامۀ سليمان را قرائت كرد، گفت: "اِنَّهُ مِنْ سُلَيْمانَ وَ اِنَّهُ بِسْمِ اللََّهِ الرَّحْمََنِ الرَّحيمِ" (اين نامه از سليمان است و اين گونه آغاز مىگردد: بسمالله بخشنده مهربان)[سورۀ نمل آيه ۳۰]
اين آيه بهصراحت نشان مىدهد که بيان "بسمالله الرحمن و الرحيم" در شروع هر كاری، تنها يک سنت اسلامی نيست، بلکه قبل، از آن اين سنت در کتاب مقدس يهوديان و مسيحيان وجود داشته است. با اين تفاوت که شايد از چنين نامهی با چنان ويژگی در آنجا نشانی نباشد، ولی در جاهای ديگر کتاب مقدس، اين سنت را بهوضوح مىتوان ديد و بههمين جهت، بدون هرگونه ترديد میتوان گفت که اين آيه اقتباسی است از کتاب يهوديان و مسيحيان (آنهايی که در اين سوره ادعا شده است که در گمراهی و غضب خدا گرفتار آمدهاند!).[رجوع شود به: مهديزاده کابلی، مقايسهای تطبيقی قرآن با کتاب مقدس (اثر چاپ نشده)]
بازهم در جای ديگری قرآن آمده که نوح، در آن طوفان سخت، هنگام سوار شدن بر کشتی، به ياران خود دستور میدهد که "بسمالله" بگويند (سورۀ هود، آيه ٤۱). در انجيل متی نيز از زبان عيسی مسيح روايت شده است: "آنگاه عيسی جلو آمد و بهايشان (يازده شاگرد خود) گفت: تمام اختيارت آسمان و زمين بهمن داده شده است. پس برويد و تمام قومها را شاگرد من سازيد و ايشان را بهاسم پدر و پسر و روحالقدس غسل تعميد دهيد."[متی، ۱٨:٢٨-۱۹] علیرغم آن که اين دستور عيسی مسيح، بهلحاظ جهانبينی اسلامی، آشکارا شرکآميز است، چون که مسلمانان بر اين باور هستند، در جايى كه نام خدا بايد برده شود، نام موجود ديگرى نبايد بهميان بيايد؛ چنان که به گفتۀ صاحب الميزان، "معنی تسبيح نام خدا اين است كه مؤحد (يکتاپرست)، نه در کنار نام خدا نام ديگرى را قرار دهد و نه بهجاى نام خدا نام ديگرى را بهكار ببرد كه هر دو شرك است." اين نظر او، مبتنی است بر اولين آيۀ سورۀ اعلىََ كه مىفرمايد: سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْاَعْلىََ (تسبيح كن نام پروردگار بزرگت را).[البته قابل يادآوری است که کتاب مقدس موجود، از نظر مسلمانان، کتاب تحريف شده است!]
[۱٣]
[۱۴]
[۱۵]
[۱٦]
[۱٧]
[۱٨]
[۱۹]
[٢٠]
[٢۱]
[٢٢]
[٢٣]
[٢۴]
[٢۵]
[٢٦]
[٢٧]
[٢٨]
[٢۹]
[↑ ] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط … برشتۀ تحرير درآمده است.
[↑] پيوستها
پيوست ۱: مهديزاده کابلی، سورۀ حمد؛ کلام خدا يا سخن انسان
پيوست ٢:
پيوست ۳:
پيوست ۴:
پيوست ۵:
پيوست ۶:
[↑] پینوشتها
[۲]- ترجمۀ استاد فولادوند
[۳]- از آنجا که هم قرآن و هم نماز با این سوره آغاز میشود، "فاتحهالکتاب" نامیده شده است.
[٧]- منهج الصادقین: سوره حمد
[۸]- رجوع شود به: تفسیر البصائد، ج ۱، ص ۱۲، ح ۲ و تفسیر البرهان، ج ۱، ص ۴۱، ح ۵ و ٦. خردهگيران نکتهسنج گفتهاند که اگر واقعاً چنين نسخهای شفابخش وجود دارد، پس به اين همه دکتر و بيمارستان و دارو و درمان بشر را چه نياز است!
[۹]- تفسير جامع، ج ۱، ص ۹۱
[۱٠]- شادروان مرتضی مطهری می نويسد: "کلمه الله در اصل الاله بوده است و همزه بخاطر کثرت استعمال حذف گردیده است."[ر.ش. ب: مطهری، مرتضی، آشنایی با قرآن، جلد ۲، ص ؟]
[۱۱]- طباطبايی، حسين، تفسير الميزان (ترجمۀ فارسی)، ج ۱، صص ٢۸-٢۹
[۱۲]- بهگفته علیاکبر دهخدا به نقل از برهان قاطع، "ال" بزبان سریانی یکی از نامهای خدای تعالی است.[لغتنامه دهخدا، ذيل کلمۀ ال]
[۱۴]-
[۱۵]-
[۱۶]-
[۱٧]-
[۱۸]-
[۱۹]-
[٢٠]-
[٢۱]-
[٢۲]-
[٢۳]-
[٢۴]-
[٢۵]-
[٢۶]-
[٢٧]-
[٢۸]-
[٢۹]-
[↑] جُستارهای وابسته
[↑] منابع
پيوند به بیرون
<برگشت به بالا><گفت و گو و نظر کاربران در بارهٔ مقاله>