جستجو آ ا ب پ ت ث ج چ ح
خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ
ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی

۱۳۸۸ شهریور ۳۱, سه‌شنبه

قرآن (سورۀ حمد)

گردآوری از: مهديزاده کابلی


فهرست مندرجات


[] سورۀ حمد

بسم‌الله الرحمن الرحيم(۱)

الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ (٢) الرَّحْمـنِ الرَّحِيمِ (٣) مَـلِكِ يَوْمِ الدِّينِ (۴) إِيَّاكَ نَعْبُدُ وإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ (۵) اهدِنَــــا الصِّرَاطَ المُستَقِيمَ (٦) صِرَاطَ الَّذِينَ أَنعَمتَ عَلَيهِمْ غَيرِ المَغضُوبِ عَلَيهِمْ وَلاَ الضَّالِّينَ (٧)

[] ترجمۀ فارسی

بنام خداوند بخشنده بخشايشگر (۱)

ستايش مخصوص خداوندى است كه پروردگار جهانيان است‏. (۲) [خداوندى كه‏] بخشنده و بخشايشگر است [و رحمت عام و خاصش همگان را فرا گرفته‏]. (۳) [خداوندى كه‏] مالك روز جزاست‏. (۴) [پروردگارا!] تنها تو را مى‏پرستيم‏؛ و تنها از تو يارى مى‏جوييم‏. (۵) ما را به راه راست هدايت كن‏ (۶) راه كسانى كه آنان را مشمول نعمت خود ساختى‏؛ نه كســانى كه بر آنان غضــب كـرده‏اى‏؛ و نه گمراهان‏. (٧)[۱]

*

به نام خداوند رحمتگر مهربان (۱)

ستايش خدايى را كه پروردگار جهانيان (۲) رحمتگر مهربان (٣) [و] خداوند روز جزاست (۴) [بار الها] تنها تو را مى‏پرستيم و تنها از تو يارى مى‏جوييم(۵) ما را به راه راست هدايت فرما (٦) راه آنان كه گرامى‏شان داشته‏اى نه [راه] مغضوبان و نه [راه] گمراهان (٧)[٢]


[] ويژگی‏ها و تفسير سورۀ حمد

نام‏های سورۀ حمد:

سورۀ حمد، در قرآن نام‏های بسياری دارد و برخی از مفسران برای این سوره ٢۵ نام برشمرده‌اند که از جمله آنها می‌توان به: فاتحه‏الکتاب[٣]، سبع‏المثانی[۴]، امّ‌الکتاب و ام‌القرآن[۵]، وافیه، شافیه، اساس، فاتحةالقرآن، القرآن‌العظیم، نور، کنز، الحمد الاولی، الدعا، الصلاة، الحمد القصری، الراقیه، الشافیه، المناجاة، السئوال، تعلیم المسئله، التفویض، الشکر، الشفاء و ... اشاره کرد.[٦]

ترتیب نزول و تعداد کلمات، حروف و آيات:

سورۀ حمد، مکی و به‌اتفاق کلیه مفسران شامل هفت آيه و دارای ٢٧ کلمه و ۱۴٠ حرف است. این سوره اولین سوره از نظر قرآنی و دومین سوره از جهت نزولی است.

روايات دربارۀ سوره حمد:

در ثواب قرائت این سوره روایات زیادی وارد اســت؛ از جمله: "ابی ابن کعب" از پیامبر اسلام روایت کرده که فرمود: هر کس این ســوره را بخواند مثل آن است که تورات، انجیل، زبور، صحف ابراهیم و صحف موســی و قرآن را تماماً خوانده باشــد و به هر حرفی درجه‌ای از بهشــت به او دهند که اجازه ندارم اوصاف آن درجات را بیان کنم؛ همین اندازه بگویم که خوش بحال خواننــده آن و این ســوره هر دردی را دواســت.[٧]

همچنین در تفسیر عیاشی از پیامبر اسلام (ص) نقل است که پیامبر به جابر فرمود: ای جابر می‌خواهی بهترین سوره را به تو بیاموزم؟ عرض کرد: بله، پدر و مادرم فدای تو باد. حضرت "ام الکتاب" را به وی تعلیم کرد و سپس فرمود: حاضری درباره آن بشنوی؟ عرض کرد: آری، پدر و مادرم فدای تو باد. پیامبر فرمود: جابر! این سوره هر دردی را دواست، مگر مرگ.

معاویة بن عمار از امام صادق نقل می‌کند که فرمود: "هرگاه هفتاد مرتبه سوره حمد را بر مرده‌ای خواندی و زنده شد تعجب مکن" و نیز فرمود: "خوانده نمی‌شود سوره حمد هفتاد بار بر دردی مگر آنکه فورا آرام می‌شود."[٨]

مفهوم واژه‌های کليدی:

  • الله (Allah): بسياری از قبايل شبه جزيره عربستان، پيش از ظهور اسلام، خدايی را به‌نام "الله" می‌شناختند. علی‌رغم آن که شهر مکه به خاطر خانه‌ی کعبه و وجود سيصد و شصت بت متعدد در آن، زيارتگاه‌ی عموم ساکنان جزيرةالعرب بود و هر يک از اين بت‌ها مورد پرستش قبيله يا طايفه معينی بود و هر ساله زوار و مسافران زيادی به قصد تجارت و زيارت بت‌های مورد پرستش خود به مکه هجوم می‌آوردند، مردم عرب الله را به‌عنوان خالق بزرگ و يکتايی که به‌هنگام خطر بايد به او پناه برد، می‌شناخته‌اند. اين مطلب را گذشته از آن که می‌توان از پاره‌ی آيات قرآن استنباط کرد، نام پدر حضرت محمد که "عبدالله" بود، خود دليل آشکار بر آشنايی عرب‌ها بويژه مردم مکه با نام "الله" است.

    اما "الله" کيست؟ در اين مورد مفسران قرآن و مخالفان دين اسلام اختلاف نظر دارند. برخی از مخالفان اسلام گفته‌اند که "الله نام بزرگترين بت مکه است که دارای دخترانی به نام‌های لات، منات و عزّى بود"؛ برخی ديگر می‌گويند که "در واقع الله همان الهه ماه می‌باشد"؛ اما به باور اغلب مسلمانان "الله، اسم اعظم يگانه خدايی قادر، مطلق، دانا و توانا است که هرگز قابل رويت نيست و مانند ندارد و نه از کسی زاده شده و نه کسی را زاده است".

    در روايتی از امام جعفر صادق آمده است: آن گاه که در هنگام يک مصيبت اعظيم (مانند: غرق شدن کشتی در دريا، سيل، زلزله، جنگ و دهها پديده‌ی طبيعی و اجتماعی ديگر)، برای انسان راه چاره‌ای نيست، يگانه موجودى كه فکر انسان به آن متوجه می‌شود و از ته دل می‌گويد که فقط آن موجود می‌تواند به فريادش برسد و او را از آن بيچارگى نجات دهد، همان الله است.[۹]

    به‌هر حال، واژه‌ی "الله"، اصل آن "الاله = ال + اله" بوده، كه همزه دومى در اثر كثرت استعمال حذف شده، و به‏صورت الله در آمده است.[۱٠] اين واژه را دانشمندان اسلامی طوری تفسير کرده‌اند که با باورهای دينی آنها دمساز باشد. چنان که علامه آيت‌الله محمدحسين طباطبايی در تفسير الميزان دربارۀ لفظ جلاله "الله" می‌نويسد:

      " كلمه "اله" از ماده "اله" باشد، كه به‌معناى پرستش است، وقتى می‌گويند "اله الرجل و ياله"، معنايش اين است كه فلانى عبادت و پرستش كرد، ممكن هم هست از ماده "و ل ه" باشد، كه به‌معناى تحير و سرگردانى است، و كلمه نامبرده بر وزن "فعال" به كسره فاء، و به‌معناى مفعول "ماءلوه" است، همچنان كه كتاب به‌معناى مكتوب (نوشته شده) می‌باشد، و اگر خدا را اله گفته‌اند، چون ماءلوه و معبود است، و يا به‌خاطر آن است كه عقول بشر در شناسائى او حيران و سرگردان است.

      و ظاهراً كلمه "الله" در اثر غلبه استعمال علم (اسم خاص) خدا شده، و گرنه قبل از نزول قرآن اين كلمه بر سر زبانها دائر بود، و عرب جاهليت نيز آن را می‌شناختند، همچنان كه آيه شريفه: "و لئن سئلتهم من خلقهم؟ ليقولن الله" (و اگر از ايشان بپرسى چه كسى ايشان را خلق كرده، هر آينه خواهند گفت: الله)، و آيه: "فقالوا هذا لله بزعمهم، و هذا لشركائنا"، (پس درباره قربانيان خود گفتند: اين مال الله، و اين مال شركائى كه ما براى خدا داريم)، اين شناسايى را تصديق می‌كند.

      از جمله ادله‌ای كه دلالت می‌كند بر اينكه كلمه "الله" علم و اسم خاص خدا است، اين است كه خدای تعالى به‌تمامى اسماء حسنايش و همه افعالى كه از اين اسماء انتزاع و گرفته شده، توصيف می‌شود، ولى با كلمه "الله" توصيف نمی‌شود، مثلا می‌گوئيم الله رحمان است، رحيم است، ولى به‌عكس آن نمی‌گوئيم، يعنى هرگز گفته نمی‌شود: كه رحمان اين صفت را دارد كه الله است و نيز می‌گوئيم "رحم الله و علم الله و رزق الله"، (خدا رحم كرد، و خدا دانست، و خدا روزى داد) ولى هرگز نمی‌گوئيم "الله الرحمن، رحمان الله شد"، و خلاصه، اسم جلاله نه صفت هيچيك از اسماء حسناى خدا قرار می‌گيرد، و نه از آن چيزى به‌عنوان صفت براى آن اسماء گرفته می‌شود.

      از آنجايى كه وجود خداى سبحان كه اله تمامى موجودات است، خودش خلق را به‌سوى صفاتش هدايت می‌كند، و می‌فهماند كه به چه اوصاف كمالى متصف است، لذا می‌توان گفت كه كلمه "الله" بطور التزام دلالت بر همه صفات كمالى او دارد، و صحيح است بگوئيم لفظ جلاله "الله" اسم است براى ذات واجب‌الوجودى كه دارنده تمامى صفات كمال است، و گرنه اگر از اين تحليل بگذريم، خود كلمه "الله" پيش از اينكه نام خدايتعالى است، بر هيچ چيز ديگرى دلالت ندارد، و غير از عنايتى كه در ماده "ا ل ه" است، هيچ عنايت ديگرى در آن بكار نرفته است."[۱۱]

    اگرچه اکثر علمای اسلامی از ريشه‌يابی واژه الله طفره رفته‌اند. اما آنچه مسلم است، اين است که واژه الله از ترکيب (ال + اله) ساخته شده است. "ال" (الف و لام) که در اول کلمه‌ای "اله" افزوده شده است، حرف تعريف است که اشاره به خدا با مفهوم خاص دارد که مراد همان خدای يکتای قادر و مطلق است و يا به سخن ديگر همان ذات واجب‌الوجودى كه دارنده تمامى صفات كمال است. با اين توصيف، واژۀ "اله"، در كاربردش بدون حرف تعريف، بيشتر مفهومی عام دارد که مانند کلمۀ "خدا" در زبان فارسی دری می‌تواند به خدايان ديگر نيز اطلاق ‌شود. بنابراين، پيش از اسلام عرب‌ها هر يک خدايان خود را به‌نام "اله" می‌ناميدند.

    گذشته از اين، کلمۀ "اله" به‌نظر از واژگان دخيل در زبان عربی می‌باشـد که از زبان عبری يا سـريانی[۱٢] به وام گرفته شـده اسـت. در زبان عبری واژۀ مفـرد "ال" (El؛ به‌عبری: אל) [اِل، از قدیمی‌ترین نام‌های خدا در فرهنگ‌های مختلف است.] که در تثنيه به‌صورت "الوهه" (Eloah) و در جمع به‌صورت "الوهيم" (Elohem؛ به‌عبری: אלהים) در می‌آيد، به‌معنای "خدا" به‌مفهوم عام است. اما زمانی که منظور عبرانی‌ها خدای يکتا (يهوه) بود، آنها نيز بر اول کلمه حرف تعريف اضافه می‌کردند. (رجوع شود به: پيدايش، باب اول، آيه ۱ و مقايسه شود با پيدايش، باب ۵، آيه ٢٢)

  • رحمان و رحيم: رحمان و رحيم، دو صفتی هستند كه از ماده رحمت اشتقاق يافته‏اند.[طباطبايی، حسين، تفسير الميزان (ترجمۀ فارسی)، ج ۱، ص ٢۹] كلمه "رحمان" صيغه مبالغه است كه بر كثرت و بسيارى رحمت دلالت مى‏كند، و كلمه "رحيم" بر وزن فعيل صفت مشبهه است، كه ثبات و بقاء و دوام را مى‏رساند، پس خداى رحمان معنايش خداى كثيرالرحمه، و معناى رحيم خداى دائم‏الرحمه است، و به‏همين جهت مناسب با كلمه رحمت اين است كه دلالت كند بر رحمت كثيرى كه شامل حال عموم موجودات و انسان‏ها از مؤمنان و كافر مى‏شود، ... و نيز به‏همين جهت مناسب‏تر آنست كه كلمه "رحيم" بر نعمت دائمى، و رحمت ثابت و باقى او دلالت كند، رحمتى كه تنها به‏مؤمنان افاضه مى‏كند، و در عالمى افاضه مى‏كند كه فنا ناپذير است، و آن عالم آخرت است. ... به‏همين جهت بعضى گفته‏اند: رحمان عام است، و شامل مؤمن و كافر مى‏شود، و رحيم خاص مؤمنان است.[طباطبايی، حسين، تفسير الميزان (ترجمۀ فارسی)، ج ۱، ص ٣٠]

  • حمد: مفهوم حمد، تركيبى از مفهوم مدح و شكر است. انسان در برابر جمال و كمال و زيبايى، زبان به ستايش و در برابر نعمت و خدمت و احسان ديگران، زبان به تشكّر مى‏گشايد. خداوند متعال به‏خاطر كمال و جمالش، شايسته‏ى ستايش و به‏خاطر احسان‏ها و نعمت‏هايش، لايق شكرگزارى است.

    "الحمدللّه" بهترين نوع تشكّر از خداوند است. هر كس در هرجا، با هر زبانى، هرگونه ستايشى از هر كمال و زيبايى دارد، در حقيقت سرچشمه‏ى آن را ستايش مى‏كند. البتّه حمد خداوند منافات با سپاسگزارى از مخلوق ندارد، به شرط آنكه به امر خدا و در خط و مسير او باشد.

  • رب: "ربّ" به كسى گفته مى‏شود كه هم مالك و صاحب چيزى است و هم در رشد و پرورش آن نقش دارد. خداوند هم صاحب حقيقى عالم است و هم مدبّر و پروردگار آن. پس همه هستى حركت تكاملى دارد و در مسيرى كه خداوند معيّن كرده، هدايت مى‏شود.

    علاوه بر سوره حمد، چهار سوره‏ى انعام، كهف، سبأ و فاطر نيز با جمله "الحمدللّه" آغاز گرديده، ولى فقط در سوره حمد بعد از آن "ربّ العالمين" آمده است.[*]

    تفسیر بِسْمِ‏اللَّه الْرَّحْمَنِ الْرَّحِيمِ‏

    در جهان بينی اسلامی، رسم بر اين است كه هر كارى به‏نام خدا آغاز شود تا آن كار ميمون و مبارك گردد و به انجام رسد. در واقع، "بسم‏اللَّه" نشانه‏ى مسلمانى است و بايد همه كارهاى يک مسلمان رنگ الهى داشته باشد. بنابر اين، "بسم‏اللَّه الرّحمن الرّحيم" سر آغاز كتاب مقدس مسلمانان (قرآن) نيز است.

    اين آيه از لحاظ ادبی، روى هم يك جار و مجرور است و يك جملۀ تمام‏ نيست. متعلَّق اين جار و مجرور محذوف است. مفسرين در اينكه متعلَّق محذوف‏ آن چيست نظرهاى گوناگون داده‏اند، از جمله: "اَستعين" (يارى مى‏طلبم)، "اَبتدئ" (ابتدا مى‏كنم) و "اَسِمُ" (نشانه و علامت مى‏نهم)، كه احتمال اخير قويتر به‏نظر مى‏رسد.[مطهری، مرتضی، آشنايی با قرآن، تهران: نشر صدرا، چاپ ۱٣٨٧، صص ٨۱-٨٢]

    اما پرسش اين است که آيا "بسم‏اللَّه الرّحمن الرّحيم" آيه‏اى مستقل است؟ فخر رازى در تفسير خويش شانزده دليل آورده كه "بسم‏اللَّه" جزء هر سوره است. آلوسى نيز همين اعتقاد را دارد. در مسند احمد نيز "بسم‏اللَّه" جزء هر سوره شمرده شده است.[مسند احمد، ج ‏٣، ص ۱٧٧ و ج ‏۴، ص ٨۵.] تنها در آغاز سوره برائت (سوره توبه) بسم‏اللَّه نيامده است، زيرا که اعلام برائت از كفّار و مشركين، با اظهار محبّت و رحمت سازگار نيست.[تفسير مجمع‏البيان و فخررازى] مرتضی مطهری مى‏نويسد:

      "در قرآن، هر سوره‏ به‏استثناى سورۀ برائت با "بسم‏اللََّه الرحمن الرحيم" آغاز مى‏شود. اما دير زمانى است كه بين شيعه و سنى بر سر اينكه آيا اين آيه جزء هر سوره است يا نه، اختلاف نظر فاحش وجود دارد. اهل تسنن آن را جزء هيچ سوره‏اى‏ نمى‏دانند و شيعه به‏شدت با اين مسئله مخالفت دارند، تا آنجا که می‏گويند خداى بكشد كسانى را كه بزرگترين آيه از آيات قرآن را از قرآن حذف كرده‏اند."[آشنايی با قرآن، تهران: نشر صدرا، چاپ ۱٣٨٧، صص ٨٠-٨۱]

    گذشته از اين اختلاف ميان شيعه و سنی بر سر اين که آيا اين آيه سرآغاز و جز هر سوره قرآن شمرده می‏شود يا نه، اين آيه فقط يکبار ديگر در سورۀ نمل آمده است و آن‏هم در ضمن نقل قولى كه قرآن از ملكۀ سبا روايت مى‏كند. او هنگامى كه نامۀ سليمان را قرائت كرد، گفت: "اِنَّهُ مِنْ سُلَيْمانَ وَ اِنَّهُ بِسْمِ اللََّهِ‏ الرَّحْمََنِ الرَّحيمِ"‏ (اين نامه از سليمان است و اين گونه آغاز مى‏گردد: بسم‏الله بخشنده مهربان‏)[سورۀ نمل آيه ۳۰]

    اين آيه به‏صراحت نشان مى‏دهد که بيان "بسم‏الله الرحمن و الرحيم" در شروع هر كاری، تنها يک سنت اسلامی نيست، بلکه قبل، از آن اين سنت در کتاب مقدس يهوديان و مسيحيان وجود داشته است. با اين تفاوت که شايد از چنين نامه‏ی با چنان ويژگی در آنجا نشانی نباشد، ولی در جاهای ديگر کتاب مقدس، اين سنت را به‏وضوح مى‏توان ديد و به‏همين جهت، بدون هرگونه ترديد می‏توان گفت که اين آيه اقتباسی است از کتاب يهوديان و مسيحيان (آنهايی که در اين سوره ادعا شده است که در گمراهی و غضب خدا گرفتار آمده‌اند!).[رجوع شود به: مهديزاده کابلی، مقايسه‏ای تطبيقی قرآن با کتاب مقدس (اثر چاپ نشده)]

    بازهم در جای ديگری قرآن آمده که نوح، در آن طوفان سخت، هنگام سوار شدن بر کشتی، به ياران خود دستور می‌دهد که "بسم‌الله" بگويند (سورۀ هود، آيه ٤۱). در انجيل متی نيز از زبان عيسی مسيح روايت شده است: "آنگاه عيسی جلو آمد و به‌ايشان (يازده شاگرد خود) گفت: تمام اختيارت آسمان و زمين به‌من داده شده است. پس برويد و تمام قوم‌ها را شاگرد من سازيد و ايشان را به‌اسم پدر و پسر و روح‌القدس غسل تعميد دهيد."[متی، ۱٨:٢٨-۱۹] علی‌رغم آن که اين دستور عيسی مسيح، به‌لحاظ جهان‌بينی اسلامی، آشکارا شرک‌آميز است، چون که مسلمانان بر اين باور هستند، در جايى كه نام خدا بايد برده شود، نام موجود ديگرى نبايد به‌ميان بيايد؛ چنان که به گفتۀ صاحب الميزان، "معنی تسبيح نام خدا اين است كه مؤحد (يکتاپرست)، نه در کنار نام خدا نام ديگرى را قرار دهد و نه به‌جاى نام خدا نام ديگرى را به‌كار ببرد كه هر دو شرك است." اين نظر او، مبتنی است بر اولين آيۀ سورۀ اعلى‏ََ كه مى‏فرمايد: سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْاَعْلى‏ََ (تسبيح كن نام پروردگار بزرگت را).[البته قابل يادآوری است که کتاب مقدس موجود، از نظر مسلمانان، کتاب تحريف شده است!]

    [۱٣]
    [۱۴]
    [۱۵]
    [۱٦]
    [۱٧]
    [۱٨]
    [۱۹]
    [٢٠]

    [٢۱]
    [٢٢]
    [٢٣]
    [٢۴]
    [٢۵]
    [٢٦]
    [٢٧]
    [٢٨]
    [٢۹]


    [ ] يادداشت‌ها


    يادداشت ۱: اين مقاله برای دانش‌نامه‌ی آريانا توسط برشتۀ تحرير درآمده است.



    [] پيوست‌ها

    پيوست ۱: مهديزاده کابلی، سورۀ حمد؛ کلام خدا يا سخن انسان
    پيوست ٢:
    پيوست ۳:
    پيوست ۴:
    پيوست ۵:
    پيوست ۶:



    [] پی‌نوشت‌ها


    [۱]- ترجمۀ آيت‌الله مکارم شيرازی
    [۲]- ترجمۀ استاد فولادوند
    [۳]- از آن‌جا که هم قرآن و هم نماز با این سوره آغاز می‌شود، "فاتحه‌الکتاب" نامیده شده است.
    اما اینکه در زبان فارسی، اسم سوره از "فاتحه الکتاب" به "فاتحه" مرخم (دم بریده، يعنی دنباله ٔ آن را قطع کرده‌اند) شده، از جهت سهولت گفتاری و کوتاه‌سازی بوده است.
    [۴]- بر اساس يک روايت که صحیح دانسته شده است، پيامبر اسلام (ص) فرمود: "سورۀ فاتحه همان السبع‌المثانی و القرآن‌العظیم است که به من داده شده است". این حدیث، تفســیر آیه ۸٧ ســوره حجر اســت که بخاری در صــحیح، کتاب التفســیر، باب "ما جاء فی فاتحـه‌الکتـاب" به شــماره (۴۴٧۴) به‌روایت ابوسعید مُعَلَّی نقل کرده است. [ر. ک: فتح‌الباری (۸/١۵٧)]
    "السبع‌المثانی" به‌معنای هفت‌تایی است (سوره‌ای که در بردارندۀ هفت آيه است) که در نماز دو بار تکرار می‌شوند. [به نقل از مفردات الحمصی، ذیل سوره حجر، آیه ۸٧.
    [۵]- از آنجا که ادعا می‌شود، همه معانی قرآن در این سوره نهفته است، اين سوره را "امّ‌الکتاب" و "ام‌القرآن" نامیده‌اند. "امّ" در زبان عربی یعنی مادر و "امّ‌الکتاب" یا "امّ‌القرآن" یعنی مادر قرآن زیرا چنان که گفته شد، مسلمانان مدعی‌اند که همه مفاهیم قرآن به این سوره برمی‌گردد.
    واژه‌شناسان زبان عربی بر اين نظر هستند که: "ام" در لغت به معنى اصل است. و تسميه مادر به ام، جهت اصالت اوست در قبول نطفه كه ماده ولد است. و مكه را "ام‌القرى" از اين جهت خوانند كه گستردن زمـيـن و بـسط بساط آن از وى شده، كما قال اللّه تعالى: والارض بعد ذلك دحيها(النازعات (٧٩) آيه ۳٠) پس اصل، زمين وى باشد.
    [۶]- برای مطالعه اسامی سورۀ فاتحه به تفسیر طبری (۱/۱٠۵)، مجموع‌الفتاوی (۱۴/۵)، جمال القراء (١/١٧٦) و تفسیر التحریر و التنویر (١/۱۳١) مراجعه شود.
    [٧]- منهج الصادقین: سوره حمد
    [۸]- رجوع شود به: تفسیر البصائد، ج ۱، ص ۱۲، ح ۲ و تفسیر البرهان، ج ۱، ص ۴۱، ح ۵ و ٦. خرده‌گيران نکته‌سنج گفته‌اند که اگر واقعاً چنين نسخه‌ای شفابخش وجود دارد، پس به اين همه دکتر و بيمارستان و دارو و درمان بشر را چه نياز است!
    [۹]- تفسير جامع، ج ۱، ص ۹۱
    [۱٠]- شادروان مرتضی مطهری می نويسد: "کلمه الله در اصل الاله بوده است و همزه بخاطر کثرت استعمال حذف گردیده است."[ر.ش. ب: مطهری، مرتضی، آشنایی با قرآن، جلد ۲، ص ؟]
    [۱۱]- طباطبايی، حسين، تفسير الميزان (ترجمۀ فارسی)، ج ۱، صص ٢۸-٢۹
    [۱۲]- به‌گفته علی‌اکبر دهخدا به نقل از برهان قاطع، "ال" بزبان سریانی یکی از نام‌های خدای تعالی است.[لغت‌نامه دهخدا، ذيل کلمۀ ال]
    همو ذيل واژه‌ی ايل می‌نويسد: "ایل، به لغت سریانی یکی از نام‌های خدای تعالی است جل جلاله. (برهان). مأخوذ از عبرانی نام باری تعالی. (از ناظم الاطباء). ایل محض دلالت بر قوه و اقتدار، باسماء و کلمات عبری ملحق می‌شود و استعمال آن مخصوص لفظ اﷲ نیست بلکه در مورد خدایان بت‌پرستان نیز استعمال می‌شود. (قاموس کتاب مقدس). نام خدای تعالی و از اینجاست جزء دوم کلمات جبرئیل و میکائیل یعنی بنده‌های خدای عز و جل. (مؤید الفضلا) (غیاث) (آنندراج)."[رجوع به لغت‌نامه دهخدا، ذيل کلمۀ ایل شود]
    واژه‌ی "ایل" در زبان عبری به معنی "پروردگار آفریننده‏" است که "ایلوها" هم تلفظ می‏شود. (المعجم العبری) و در زبان اکدی و بابلی "ایلو"، (ILU) به معنی "خداوند" و "پروردگار" است (المعجم الآشوری، ج ‏٧، واژه "ILU") که برابر با واژه "آن‏"، (AN) در زبان سومری است. (معجم دایمل، ج ‏۳)
    [۱۳]-
    [۱۴]-
    [۱۵]-
    [۱۶]-
    [۱٧]-
    [۱۸]-
    [۱۹]-
    [٢٠]-
    [٢۱]-
    [٢۲]-
    [٢۳]-
    [٢۴]-
    [٢۵]-
    [٢۶]-
    [٢٧]-
    [٢۸]-
    [٢۹]-


    [] جُستارهای وابسته



    [] منابع




    پيوند به بیرون


    [1 2 3 4 5 6 7 8 9 10]





    <برگشت به بالا><گفت و گو و نظر کاربران در بارهٔ مقاله>