پيرامون موسيقی افغانستان بهصورت عام و موسيقی فولکلوريک ساکنان آن بهصورت خاص، نه تنها تحقيقات و کاوشهای همه جانبه، آن طور که لازم است - جُز در موارد انگشت شماری - صورت نگرفته بلکه فرهنگ مردم اين کشور بهويژه لطيفترين، حساسترين و همگانیترين بخش آن يعنی موسيقی، طی يک قرن اخير با تحقيرها و بیاعتنايیهای زيادی مواجه بوده است.
با موسيقی افغانستان تا پيش از سلطنت امير شيرعلی خان (١٢۴٢ تا ١٢۵٨ خورشيدی)، هرچه بوده و بههرگونهیی که اجرا میشده، ما را در اين بحث کاری نيست. روايت است که مقاماتِ هند بريتانيایی در سفری که امير شيرعلی خان در سال ١٢۴٨ به آن کشور کرده بود، ميزبانان امير افغانستانی را هدايت داده بودند تا آن چه از وسايل تفريح و تفنن در حين سفر، مورد علاقهی او قرار میگيرد، بهعنوان تحفه به او پيشکش شود. از چيزهايی که امير را در آن سفر نهايت خوش آمد و بنابراين به او پيشکش گرديد، يکی هم گروهی از هنرمندان هندی بود که همراه با او و يا به تعقيب او وارد کابل شد.
هنرمندان هندی برای نخستينبار در تاريخ موسيقی افغانستان، حدود بيش از يک قرن پيش "راگ خوانی"، "دُربُت خوانی" و "ترانه خوانی" را که از انواع معروف موسيقی کلاسيک هند بودند، در دربار امير شيرعلی خان به اجراء درآوردند و در ضمن عدهیی از سردارها و شاهزادگان نزد ايشان شاگرد موسيقی شدند.
پيش از آن که هنرمندان هندی وارد افغانستان شوند، موسيقی خراسانی که در بيشتر مصاحبههای استادان موسيقی از آن بهنام موسيقی ايرانی ياد شده است، در افغانستان - بهويژه در شهرهای بزرگی همچون کابل، قندهار و هرات - رايج بود، چنان که هنرمندان پُرآوازهیی همچون رجب هراتی، سيد قريش، حيدر نمدمال و آکه عبدالرحمن بدخشی - که همراه با پنج تار آواز میخواند - هم زمان به هنرمندان تازه وارد هندی هنوز هم در دربار آوازخوانی میکردند.
هنرمندان هندی در آغاز ورود به افغانستان در بالاحصار کابل مسکن گزين شدند. بعداً در کوچهی "خواجه خوردک" در نزديکی بالاحصار برایشان منازل مسکونی تهيه شد و در همين محل بود که آنان شاگردانی گرفتند و به تدريس موسيقی مشغول شدند. با آنهم هنوز موسيقی هندی عموميت نداشت و جُز در دربار و يا مجالسِ شهزادگان و شهرداران شنيده نمیشد زيرا در عرف آن وقت اين کار بدعت شمرده میشد و اين دسته هندی تازه را مردم به ديدهی نفرت مینگريستند. حتا از اين که مبادا ايشان از جانب مردم مورد حمله و تجاوز قرار گيرند، بهخاطر حفظ جانشان و بيشتر بهخاطر جان زنان هنرمند هندی دولت در محل سکونت آنان نگهبانهايی مقرر کرد و در روزهايی که هنرمندان به دربار خواسته میشدند، فيلهايی را حاضر میکردند و استادان را با آلات موسيقیشان سوار فيلها به دربار میبردند.
در زمان امارت اميرعدالرحمن خان موسيقی قدری عامتر شد و به خارج دربار نيز راه پيدا کرد؛ چنان که در مجالس و جشنهايی که توسط سرداران و ميرزاهای معروف بر پا میشد، هنرمندان نيز حضور داشتند و در بيشتر موارد از صبح تا به شام و يا از سرشب تا سپيدهدم ساز و سرود آنها ادامه میيافت. پس از برچيده شدن بساط موسيقی خراسانی توسط هنرمندان موسيقی هندی در افغانستان، موسيقی کلاسيک هندی در اشکالی که قبلاً بدانها اشاره شد آغاز يافت و در مرحلهی بعدی، غزل خوانی به شکل نوی به ميان آمد. در آغاز، تمام نوازندگان يک دسته نيز آوازخوانی میکردند به گونهیی که پيشاهنگ يا آوازخوان اصلی خواندن غزلی را در مقامی معين آغاز میکرد و کسانی که در دستهی او بهحيث نوازنده همکاری داشتند هر يک به نوبت خويش در همان مقام غزل يا تک بيتهایی را میخواندند تا اين که اين شيوه نيز رفته رفته تغيير شکل داد و به شيوهیی که تاکنون رواج دارد، منتهی شد، بدين معنی که آوازخوان اصلی در دستهاش آوازخوانی میکرد و نوازندگان فقط با تارهای خويش او را همراهی میکردند. نخستين استادی که اين شيوهی جديد ساز و آوازخوانی را در کشور ما به ميان آورد، استاد قربانعلی نام داشت که استاد و مربی استاد قاسم و پدر استاد محمدنبی مشهور به (استاد نتو) بود. اساتيد بزرگ ديگری که بهعناوين آهنگساز و آوازخوان يکی پی ديگری در صحنهی موسيقی نوين افغانستان ظاهر گشتند، آهنگهای بیشماری ساختند، شاگردان زيادی تربيت کردند و در همه انواع موسيقی از جمله راگ، خيال، غزل و آهنگهای فولکلوريک، آوازخوانی کردند عبارت بودند از: استاد قاسم، استاد غلامحسين، استاد نبیگل و استاد محمدحسين (سرآهنگ). اخيرالذکر يعنی استاد "سرآهنگ"، القاب "شير موسيقی"، "کوه بلند موسيقی"، "بابای موسيقی"، "سرتاج موسيقی" و يک تعداد عناوين و جوايز خرد و بزرگ ديگر را از مقامهای ذیصلاح موسيقی در کشور هند دريافت کرد. با دريغ فراوان که کوچهی خرابات کابل که طی حدوداً يک قرن عمر پُربار هنری خود، نهتنها استادان معروف و بزرگ قبلاً ياد شده، بلکه صدها هنرمند اعم از آوازخوان و نوازندهی حرفهیی را به جامعه تحويل داد، در جريان جنگهای ويرانگر تنظيمهای جهادی در سالهای دهه هفتاد از سدهی روان خورشيدی کاملاً ويران گشت و اکنون نشانهیی از آن در کابل پيدا نيست و هنرمندان ساکن در آن يا وفات يافتهاند يا پير و زمينگير شدهاند و يا در گوشه و کنار جهان آواره گرديده و با هرگونه خلاقيت هنری از نوع اصيل و افغانستانی آن بيگانه گشتهاند.
از سالهای پايانی دههی پنجاه تا آخرين سالهای دههی شصت از سدهی روان خورشيدی دولت افغانستان راههايی را که در آن میتوان برای شکوفا ساختن و بارور نمودن موسيقی گامهای مثبتی برداشت، يکی پی ديگر، بر روی رهروان راه هنر گشود که در آن ميان میتوان تأسيس "اتحاديهی انجمنهای هنرمندان افغانستان"؛ تأسيس "مرکز آموزش موسيقی" به کمک کشور هند در چارچوب کميتهی دولتی کلتور وقت؛ تأسيس دانشکدهی هنرها در دانشگاه کابل؛ اعزام شاگردان ممتاز ليسهی مسلکی موسيقی کابل برای فراگيری تحصيلات عالی موسيقی به کشورهای اروپایی؛ تشکيل آنسامبلها و گروههای هنری در راديو تلويزيون، قوای مسلح و آنسامبلهای مرکزی وزارتهای دفاع و امور داخله و ساير ارگانهای دولتی و سازمانهای اجتماعی بهويژه انسامبل "گل سرخ" و آرکستر "صدا" در چهارچوب سازمان جوانان افغانستان تشکيل آنسامبل "نرگس" و آرکستر "بهار" در رياست موسيقی کميتهی دولتی کلتور وقت و تشکيل آرکسترهای "باران"، "سمن"، "بنفشهها" و "لالهها" در رياست موسيقی راديو تلويزيون جمهوری افغانستان نام برد که متأسفانه، "آن قدح شکست و آن ساقی نماند." و کنون جز نامی ازين نهادها و دستههای هنری در کابل باقی نمانده است. البته، پس از سقوط طالبان حرکتهايی چند برای احيای موسيقی در افغانستان برداشته شده است.
[↑] نخستين گروه آوازخوانان شوقی (غيرحرفهیی) در راديو کابل
در سالهای دههی سی از سدهی روان (سدهی چهاردهم هجری خورشيدی) که فعاليتهای هنری استاد غلامحسين، آن آهنگساز بزرگ و آموزگار بیبديل موسيقی در افغانستان بهحد اعلای خود رسيده بود و گروههای کوتاه مدت رسمی و خصوصی موسيقی در راديو کابل يکی پی ديگری داير میشد، عدهی زيادی از دختران و پسران شوقی موسيقی، سدّی را که سالها در برابر ذوقهای هنریشان قرار داشت در هم شکستند و با وجود مخالفتهای خانوادهها و تعصبات محيطی به موسيقی روی آوردند. در آن زمان کورسهای موسيقی در راديو کابل تأسيس شد؛ آلات موسيقی به پيمانهی زيادی از خارج کشور خريداری شده و صدها شاگرد در اين کورسها شامل شدند، چنان که مدد معاش (کمک هزينه) نيز برای شاگردان کورسهای موسيقی در آغاز مرحله از جانب راديو کابل پرداخته میشد.
از جانب ديگر، استادان خارجی از کشورهای هند، ايالات متحده امريکا و اتحاد جماهير شوروی وقت نيز در کورسهای کوتاه مدتی يک عده از هنرمندان و نوآموزان موسيقی را تربيه و رهنمایی کردند. استادان افغانیيی که در آن زمان در چارچوب کورسهای موسيقی ياد شده، اساسات موسيقی را تدريس میکردند عبارت بودند از: استاد غلامحسين، استاد فرخ افندی، استاد معراجالدين، استاد نبیگل، استاد محمدعمر، امينالله ندا، استاد محمدحسين سرآهنگ، استاد سليم سرمست و استاد فقيرمحمد ننگيالی.
نگارندهی اين سطور در زمان واحد هم شاگرد کورس موسيقی شخصی استاد غلامحسين بود و هم شاگرد کورس موسيقی رسمی راديو کابل که در آن کورس آقای "فريمن" آمريکايی حضور داشت و اساسات "نوبت نوينی" موسيقی اروپایی را به شاگردان خويش، که بيشتر آنها آوازخوانان راديو کابل بودند، تدريس میکرد. بايد يادآور شد که در آن ايام آقای "موهن لعل" که به دعوت راديو کابل از کشور هند به کشور ما آمده بود نيز در زمينهی آهنگسازی يک سلسله کارهای ارزنده را در راديو کابل انجام داد. استادان خارجیيی که کارشان در جهت تربيهی هنرمندان راديو کابل - مخصوصاً در بخش نوازندگی - نسبت به ساير استادان خارجی - برازندهتر بود و مايهی ثمر بيشتر شد، عبارت بودند از عثمان مدياروف (رهبر آرکستر فيلارمونی دولتی تاجيکستان شوروی) و خيری اعظاموف (رهبر آرکستر آلات موسيقی ملی راديو تلويزيون ازبکستان شوروی) که بين سالهای ١٣۴٠ تا ١٣۴۴ خورشيدی در راديو کابل خدمت کردند و نوازندگان آرکستر شماره ٢ راديو کابل را به اصول هارمونی و آرکستراسيون آشنا ساختند. اعضای آن آرکست ر- مخصوصاً محمّدسليم سرمست و فقيرمحمد ننگيالی - بهترين استفادههای هنری را در زمينههای ياد شده از اين دو استاد بُردند. در سالهای دههی سی، هنرمندان شوقی در راديو کابل به آوازخوانی شروع کردند. در همين ايام بود که آهنگساز پر ذوق و با استعداد، فضلاحمد زکريا متخلص به "نينواز"، آهنگهای زيبايی را برای تنی چند از آوازخوانان شوقی (مخصوصاً برای عبدالرحيم ساربان) ساخت. ساربان سالها محبوبترين و پرآوازهترين آوازخوان روزگار خود بود. او چند سال قبل، در غربت جانگداز در پشاور وفات يافت. نينواز در زمان حکمرانی حفيظ الله امين، در سال ١٣۵٨، مانند بسياری از فرهنگيان و هنرمندان کشور ناپديد شد و مزارش تاکنون ناپيداست.
از آن جا که در اين بحث صحبت از آوازخوانان شوقی به ميان آمده است، لازم است که از دو آوازخوان معروف شوقی، به مفهوم واقعی کلمه نام ببريم که هرچند سالها پيش از هنرمندان شامل اين بحث به آوازخوانی در راديو کابل آغاز کرده بودند، ولی هرگز بابت خواندنهای خويش مزد و معاش از مردم و يا از رايو کابل نگرفتند. آنها عبارت بودند از شادروان ميرزا نظر و شادروان عبدالباقی (مشهور به ماما باقی). از ميرزا نظر صرفاً دو آهنگ در آرشيو موسيقی راديو کابل موجود است ولی از آواز ماما باقی متأسفانه اثری به جا نمانده است.
[↑] هنرمندان آماتور
در سالهای دههی چهل از قرن حاضر خورشيدی موج نوين ديگری از هنرمندان تازه دم بهنام هنرمندان آماتور، که همان معنای شوقی را میرساند، در صحنهی موسيقی کشور پديدار شدند و جهش جديدی در موسيقی راديو افغانستان بهوجود آوردند. نسل جوان کشور از روش هنری اين هنرمندان تازهنفس بهگرمی استقبال کرد و عدهی زيادی از جوانان هواخواه موسيقی بدين روش جديد گرايش يافتند و اين سبک موسيقی را که بهنام موسيقی آماتور در ميان مردم شهرت يافت با جديت و شوق تمام دنبال کردند. از مشخصات اين سبک هنری يکی اين بود که آوازخوانان بيشتر کمپوزهای جديد و کپی آهنگهای هندی، ايرانی، تاجيکی و اروپايی را میخواندند. دو ديگر اين که نوازندگان آرکسترهای آماتور بيشتر سازهای اروپايی را مینواختند. ولی نکتهی مشخصتر و جالب توجه در کار نخستين گروههای آماتور در بدو مرحله اين بود که آنان از موسيقی بهعنوان وسيلهيی برای تأمين معيشت استفاده نکردند بلکه در پهلوی وظايف و پيشههای اصلی خويش، ايام فراغت را در حلقههای خصوصی، با موسيقی سپری میکردند و گاهگاهی آهنگها و نغماتشان را از طريق برنامههای خاص موسيقی راديو افغانستان به گوش هموطنان خويش میرسانيدند و با همان حقالزحمهی ناچيزی قناعت میکردند که راديو افغانستان صرفاً به آوازخوانان گروههای آماتور میپرداخت. اما يگانه دلخوشی نوازندگان گروههای هنری آماتور در اين بود که آهنگها و نغماتشان از طريق امواج راديو به گوش مردم میرسيد و در عين زمان از وسایل و امکانات راديو افغانستان برای تمرين و شکوفا کردن هنرشان استفاده میکردند.
اکنون که صحبت از هنرمندان آماتور به ميان آمده است به جا خواهد بود اگر از عدهيی ديگر از هنرمندان حرفهيی و شبه حرفهيی نام ببريم که پيوسته از طريق راديو، تلويزيون، محافل و مجالس در خدمت مردم خويش بودهاند. بايد يادآور شد که در حال حاضر از تمام هنرمندان شناخته شده موسيقی افغانستان، سه يا چهارنفرشان در کابل زندگی میکنند که نسبت به نبود امکانات لازم فعاليت چشمگير هنری ندارند. بقيه يا وفات يافتهاند يا در چهارگوشه جهان آواره و مهاجر شدهاند و زندگی مشقت باری را سپری میکنند. پس از سقوط طالبان، تنی چند از اين هنرمندان غربتنشين برای انجام کنسرتهايی به کابل سفر کردند، ولی هيچ کدام در آن جا ساکن نشده است.
اما در بخش موسيقی آماتور از بدو مرحله تا زمان حاضر هنرمندی که بيش از همه آوازخوان ديگری در بين مردم ما شهرت و محبوبيت يافت، احمدظاهر است که در مورد او سخنان بيشتری داريم. احمدظاهر در بيست و چهارم جوزای سال ١٣٢۵ هجری خورشيدی در کابل متولد شد. پدرش دکتر عبدالظاهر که زمانی صدراعظم کشور و زمانی هم ریيس شورای ملی افغانستان بود، نخستين مشوق او در راه موسيقی بهشمار میرفت. احمدظاهر هنرمندی بود با استعداد، خوش ذوق و پُر کار. او هيچگاه در موسيقی رسماً شاگرد کسی نشد بلکه ذوق سرشار و استعداد بینظير خود او هادی و رهنمايش بود. او سيزده ساله بود که انگشتانش با پردههای هارمونيه آشنا گشت. بعد به آموختن فلوت و آکورديون پرداخت و هنوز شاگرد ليسهی حبيبيه بود که در سال ١٣۴٠ خورشيدی، به تشکيل يک گروه هنری از شاگردان آن ليسه پرداخت و همراه با گروه هنری خويش در کنسرتهای مکتب آوازخوانی کرد. بعد با همان گروه که رهبری آن را تا آخر بر عهده داشت به اجرای برنامههای منظم هنری خويش در راديو افغانستان ادامه داد. احمدظاهر پس از فراغت از ليسهی حبيبيه دروسش را در دارالمعلمين عالی کابل به پايان رسانيد؛ مدتی در رشتهی تعليم و تربيه در کشور هند تحصيل کرد و پيش از ختم تحصيل، مدتی در روزنامهی انگليسی زبان کابل تايمز و زمانی هم در رياست افغان فيلم بهکار پرداخت. احمدظاهر در سال ١٣۵١ خورشيدی لقب بهترين آوازخوان سال را بهدست آورد. مرگ نا بههنگام و دلخراش احمدظاهر به تاريخ چهارشنبه ٢٣ جوزای سال ١٣۵٨ خورشيدی اتفاق افتاد. احمدظاهر هنرمندی بود جوان مرد، مهماندوست و شوخ طبع که گمان نکنم در خاطر کسی از او ملالی باشد. در مورد هنر او بايد گفت که او نهتنها صاحب ذوق و استعداد عالی هنری بود بلکه از پشتکار و تلاش عجيبی در جهت بالا بودن سطح هنریاش برخوردار بود. او هنرمندی بود نوآور، مبتکر و پُرکار و نخستين کسی بود که در اجرای آهنگهايش از آلات موسيقی برقی اروپایی استفاده کرد.[۱]
[↑] پینوشتها
[۱]- *
[↑] جُستارهای وابسته
□
□
□
[↑] سرچشمهها
□
[برگشت به بالا]