[↑] شش جدی گذشته یا حال؟
در تاریخ افغانستان ششم جدی سال ١٣۵٨ خورشیدی به عنوان روز اشغال افغانستان از سوی ارتش شوروی سابق ثبت شده است، اگرچه عدهای معتقدند که ورود نیروهای شوروی به افغانستان از زمین و هوا، روزها قبل از آن آغاز شده بود.
اما به هرصورت روز ششم جدی را میتوان روزی دانست که ارتش سرخ در افغانستان رسما وارد عمل شد و در اولین اقدام این نیروها، حفیظ الله امین رئیس جمهوری وقت در قصر دارالامان کشته شد.
با این اقدام حکومت صد روزه امین که از آن به عنوان شدیدترین دوران اختناق یاد میشود، پایان یافت و جناح پرچم حزب دموکراتیک خلق به رهبری ببرک کارمل به قدرت رسیدند.
حدود ١١٠ هزار نفر از نیروهای لشکر ۴٠ شوروی نزدیک به ١٠ سال در افغانستان جنگیدند تاحزب انقلابی را برای رسیدن به اهداف انقلابی آن کمک کنند، افغانستانی دموکراتیک و مترقی بسازند و ریشه ارتجاع و خرافه پرستی را از بیخ برکنند.
اما پس از ده سال وقتی لشکر ۴٠ شوروی افغانستان را ترک میکرد، ١۵ هزار تن از کسانی که باید با آنها باز میگشتند، دیگر زنده نبودند و آنچه به جا میگذاشتند کشور ویرانی بود که هنوز در آتش جنگ بی پایان میسوخت.
خسارتهای مالی این ابرقدرت که در آن زمان از سوی انقلابیون ایدئولوگ اداره میشد، چون راز سر به مهر پنهان ماند و آنچه از تلفات افغانها بر سر زبانها افتاد، دو رقم کلی و بزرگ بود : یک میلیون کشته، سه میلیون زخمی و آواره.
می گویند وقتی ژنرال گروموف فرمانده نیروهای شوروی در افغانستان به عنوان آخرین فرد ارتش سرخ افغانستان را ترک میکرد، در لبه مرز دقایقی رو به افغانستان ایستاد و زیرلب چیزهایی با خود گفت که هرگز در تاریخ افشا نشد.
مورخان روایت کرده اند که: "گروموف وقتی افغانستان را ترک میکرد، لبخند تلخی برلب داشت." لبخندی که تنها برچهره یک ژنرال شکست خورده میتوان دید.
روسها بعد از ده سال حضور از افغانستان رفتند، اما آنچه که هنوز از این کشور نرفته، جنگ است و نیاز به نیروهای خارجی برای حمایت از یک طرف جنگ.
اگرچه در مجموع ٦٢٠ هزار سرباز و افسر شوروی سابق به صورت نوبتی وارد افغانستان شدند، اما شمار نیروهای شوروی در افغانستان از اولین هجوم تا روزی که این کشور را ترک کردند ثابت ماند. چیزی در حدود ١١٠ هزار.
ادامه جنگ بعد از خروج نیروهای شوروی، این سوال را جدی تر کرد که جنگ برای آزادی کشور، یکی از دلایل بوده نه کل آن. اما بعد از سقوط رژیم مورد حمایت شوروی، وقتی جنگ میان گروههای اسلامگرا و فاتح، کوچه - کوچه کابل و بسیاری از شهرهای دیگر افغانستان را به آتش کشید، این سوال جدی تر شد که ریشههای جنگ در افغانستان از کجا آب میخورد؟ چرا جنگ در این قسمت از زمین پایان نمی یابد؟
ادامه سی سال جنگ، سوالات درمورد علت جنگ و ادامه آن را چنان انباشته کرد که دیگر حد اقل مردم عادی در مورد آن نمی پرسند و یا هم خود مطابق درک و دریافت خود، جوابی برای آن یافته اند.
در آستانه سی سالگی هجوم ارتش شوروی به افغانستان، آنچه در صدر خبرهای رسیده از این کشور قرار دارد افزایش ٣٠ هزار سرباز آمریکایی و نزدیک به ١٠ هزار سرباز ناتو برای نبرد با گروههای شورشی و حمایت از دولت افغانستان است.
اگرچه تشابه حضور نیروهای شوروی و نیروهای آمریکا و غرب در افغانستان یک تشابه صوری است و آمریکا و غرب با مجوز شورای امنیت سازمان ملل در افغانستان حضور دارند، اما برای بسیاری که در عمل قرانیان این درگیرهای هستند نتیجه این دو حضور فرق چندانی ندارد: تلفات انسانی، ویرانی و گسترش جنگ.
مردم عادی در افغانستان سی سال پس از ششم جدی، تابستانی را انتظار میکشند که احتمالا جنگ سختی در گیرد و مشخص نیست سرانجام آن چه خواهد شد. مردم نگرانند.
از این رو حتی شاید سخت باشد بگوئیم شش جدی برای افغانها یک رخداد تاریخی است، بلکه شاید بتوان گفت شش جدی برای افغانها همان قدر که گذشته است، حال و آینده نیز هست.
شش جدی برای افغانها یک روند است روندی که پایانی برای آن دستکم در آینده قابل پیش بینی متصور نیست.[۱]
[↑] پینوشتها
[۱]- داوود ناجی، شش جدی گذشته یا حال؟، سايت فارسی بیبیسی: دوم دی ماه ١٣٨٨
[↑] جُستارهای وابسته
□
□
□
[↑] سرچشمهها
□ سايت فارسی بیبیسی
<برگشت به بالا><گفت و گو و نظر کاربران در بارهٔ مقاله>