صفويان
بزرگترين سلسلۀ ترکتبار ايران کنونی
فهرست مندرجات
- تبارشناسی
- ...
- …
- ...
- ...
- ...
- ...
- ...
- ...
- ...
- ...
- يادداشتها
- پيوستها
- پینوشتها
- جُستارهای وابسته
- سرچشمهها
- پيوند به بيرون
[تاريخ ايران] [شاه اسماعيل صفوی]
صفوی، صفویه یا صفویان سلسلهای ترکتبار و شیعه بودند که در سالهای ۸۸۰ تا ۱۱۰۱ هجری خورشیدی (برابر ۱۱۳۵-۹۰۷ قمری و ۱۷۲۲-۱۵۰۱ میلادی) بر ایران کنونی فرمانروایی کردند. بنیانگذار اين سلسله، شاه اسماعیل یکم است که در سال ۸۸۰ خورشیدی در تبریز تاجگذاری کرد و آخرین پادشاه صفوی، شاه سلطان حسین است که در سال ۱۱۰۱ خورشیدی از افغانها شکست خورد.[۱]
[↑] تبارشناسی
بررسیهای انجام شده در مورد اصل و نصب صفویان پیچیده و متناقض است، بسیاری از مورخان اعتقاد دارند که صفویان نسب خود را به امام موسی کاظم میرسانند. اما کسروی ادعا دارد که صفویان از تبار خالص آریایی (ایرانی) بودند و به پيروی از او برخی ايرانيان آنها را کرد میپندارند، در حالی که از نوشتههای مورخانی ديگر چون آیالون و ... بر میآید که آنها از تبار ترک بودهاند و این مسئله خود نوعی ابهام و دو پهلویی را در این مورد ایجاد کرده است. پژوهشگران آکادمی علوم شوروی سابق چون پتروشوفسکی و پيکولوسکايا و ديگران عقيده دارند که سلطنت صفويان استمرار طبيعی حاکميت قوم ترک در ايران بوده است.
در هر صورت شجره نسبی صفویان از شیخ صفیالدین به قبل مبهم و متناقض است. اما با تولد شیخ صفیالدین اردبیلی این خاندان وارد یک مرحله آشکار و روشنی از تاریخ میشوند.
حمله مغول راه ورود بلامانع عده كثيری از قبايل ترك و تاتار را به ايران باز كرد، اينان در سايه قدرت نظامی مغول و سپس در خدمتگذاری به ايلخانان مغول بخش عمدهای از فلات ايران و قفقازيه را برای سكونت خود اختيار كردند، در مدت ٢ قرن حكومت ايلخانان در ايران، نژادهای مختلف تاتار و ترك بههم آميختند كه به مناسبت نام محل سكونت و يا مناسبات اجتماعی اصطلاحات و نامهای جديدی در مورد اين قبايل بهكار برده شد كه از آن جمله تركمان و اوزبك را میتوان ذكر كرد.
تركمانان و قبايل همنژاد آنان كه تا حمله تيمور فقط از جنبه نظامی مورد توجه سلاطين عصر بودند، بهتدريج نقش سياسی و فرمانروايی را اختيار كردند و در سراسر قفقازيه و دشتهای شمالی دريای خزر و تركستان غربی و آذربايجان و آسيای صغير و شامات و فلسطين حكومتهايی برای خود تشكيل دادند، كه بعضی از آنها مانند حكومت آلعثمان قدرت يافت و بهتدريج به امپراتوری مقتدری مبدل شد.
تركمانان آق قويونلو، كه در آذربايجان مدتی حكومت كردند و میتوان گفت كه پايه اصلی نيروی صفويه را در اوايل كار بنا نهادند.[*] بر اساس اسناد تاريخی، سلاطين اوليه سلسله صفويه از طرف مادر قرابتی با تركمانان داشتند.
"تاریخ خود به روشنی گویاست که تا ۹۰ سال پیش، حکومتهای و سلسلههای ترکتبار از پی هم بر ایران حکومت کردهاند از خوارزمشاهیان و سلجوقیان و صفویان و افشار و قاجار و ..."[مگر پهلویها ترک بودند؟!][خودنويس] و حتی مادر محمدرضاشاه پهلوی از ترکان آذربایجانی بود. ملکه تاجالملوک آیرملو که تا پایان سلسلهی پهلوی لقب ملکهی مادر را داشت در خاطرات خود میگوید: "رضا از خانواده مهاجر آذربایجانی بود که از باکو به ایران مهاجرت کرده بودند و به زبان ترکی تسلط کامل داشت."[همانا؛ به نقل از: خاطرات ملکه پهلوی از مجموعه تاریخ شفاهی ایران، تهران، انتشارات به آفرین، چاپ دوم - ۱۳۸۰ خ، ص ۲۶]
دانشنامـۀ بـريتـانيـکا مینويســد: "صــفويـه (۱۵٠٢–۱٧٣٦ م) سـلســلۀ ايـرانـی (Iranian dynasty) که حکومت مذهبی شيعه را در ايران بر پا کرد، يک عامل عمده بهطور غيرمنتظره در جهت پيدايش حس وحدت ملی بين عناصر مختلف قومی و زبانی در اين کشور بود." [سلسلۀ صفوی، دانشنامۀ بريتانيکا (آنلاين)]
آنچه که در اينجا منظور دانشنامۀ بريتانيکا از سلسلۀ ايرانی است، انتساب سلسلۀ صفویه به کشور ايران است نه تبار ايرانی. اما برداشت ايرانيان در دانشنامۀ آزاد ويکیپديا چنين است: "سلسله صفوی بهعنوان اولین سلسله تماماً ایرانی!" [شاه اسماعیل یکم، ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد] اين دسته از ايرانيان که - آکاهانه يا نا آگاهانه - در راستای سياست تبارسازی رضاخانی در تکاپو اند، در ويکیپديای فارسی سخت تلاش کردهاند که سلسلۀ ترکتبار صفوی را ريشۀ کردی داده و از تبار ايرانی وانمود کنند.
مبتکر اين نظر احمد کسروی است که خود از ترکتباران آذربايجان ايران بود و بنا بر مصلحتهای سياسی آن زمان چنين نظريه بیاساس را ساخته و پرداخته است. او خود مینويسد: "نگارنده اين مقاله تا يک سال پيش هرگز خيال نکرده بودم که سيادت پادشاهان صفوی و انتساب ايشان به امام موسی (ع) بیاساس باشد و تا آنجا که اطلاح دارم هيچ کسی تاکنون چنين تصوری نکرده - نه از مؤلفان ايران و نه از شرقشناسان فرنگ و ظاهراً جهتی برای اين تصور نبود، زيرا دودمان صفوی از دويست سال پيش از آن که سلطنت و پادشاهی يابند، از معروفترين خاندانهای ايران بودهاند و شجرهنسب ايشان که شيخ صفیالدين نيای بزرگ آن خاندان را با بيست پشت فاصله به امام موسی (ع) میرساند، مضبوط و در بسياری از کتابهای تاريخ منقول است."
به گفتۀ او با اين حال جای ترديدی در صحت سيادت آن خاندان باقی نبود. اما همو میافزايد: "ليکن با همه اين حال پارسال در هنگامی که نگارنده به تأليف رسالۀ "زبان باستان آذربايگان" مشغول بودم، و شرح زندگانی شيخ صفیالدين را به مناسبت دو بيتیهايی که به زبان آذری سروده میجستم، ناگهان با اين حقيقت شگفت بر خوردم که شيخ صفی در زمان خود "سيد" نبوده - يعنی نه او خويشتن ادعای سيادت داشته نه ديگران او را به سيادت میشناختهاند، و پدران او از بوميان قديم آذربايگان بوده جز نژاد آريايی نداشتهاند."[احمد کسروی تبريزی، نژاد و تبار صفويه، مجلۀ آينده، شمارۀ مسلسل ۱٧، صص ٣۵٧-٣۵٨]
ايرانی دانستن صفويان، کار کسانی است که برای هويتسازی برای خويش، در صدد جعل تاريخ و شناسنامه ترکان ایران هستند. اين تلاشها ريشه در سياست همگونسازی دورۀ پهلوی دارد که تا امروز ادامه يافته است. دولت پهلوی که با مسألۀ تجزيهطلبی در آذربايجان، کردستان، خوزستان و بلوچستان روبرو بود، به همه چيز هويت ايرانی میداد تا يکپارچگی ملی را با انکار تنوع قومی پديد آورد.
به هر حال، به گفتۀ امير حسين خنجی تلاشی که سيد احمد کسروی برای اثبات ايرانیتبار بودن شيخ صفیالدين انجام داده است، با دادههای تاريخی همخوانی ندارد.[خنجی، امير حسين، نقش قزلباشان صفوی در تاريخ ايران، وبگاه تاريخ ايران، ص ۱۴]
[↑] اهميت دوره تاريخی صفويه
عصر صفويه يكی از پيچهای اصلی تاريخ ايران و يكی از نقاط عطف آن بهشمار میآيد و دورهای است كه سمت و سوی تاريخ ايران تغيير میكند. در اين دوره تاريخی چند ويژگی باعث متمايز شدن اين دوره از دورههای قبل و بعد از آن میشود.
نخست بحث تغيير مذهب در ايران است. از ابتدای تأسيس اين دوره مذهب رسمی حكومت و سرزمين ايران شيعه دوازده امامی اعلام میشود. اين تغيير مذهب همراه با استفاده از ايدئولوژی شيعه و عناصر شيعی چون جهاد، شهادت و عناصر صوفيانه و رابطه مريدی و مرادی، موجب شد عثمانی در پشت مرزهای ايران متوقف شود.
به ادعای نسيم خليلی، تاريخپژوه ايرانی، بیشك اگر ايران در قرن ۱٠ شيعه نمیشد، عثمانی میتوانست ايران و سرزمينهای شرقی ايران را بهراحتی ضميمه امپراتوری خود كند! [اما آنچه مسلم است، دولت صفوی بزرگترين مانع در راه وحدت سرزمينهايی اسلامی بود که با خطر توسعهطلبی جهان نوپای سرمايهداری و پيشرفتهای سريع غرب مقابل بودند]
دومين خصيصه، ماهيت سياسی و سرزمينی حكومت صفويان است. با روی كار آمدن حكومت صفويان به دوره ملوكالطوايفی و هرج و مرج پس از حمله تيمور در ايران پايان داده میشود و يك واحد سياسی با مرزهايی تقريباً منطبق با مرزهای جغرافيای باستانی ايران (دورۀ ساسانی) و منطبق با مرزهای فلات ايران تأسيس میشود [اين دولت هيچگاه قادر نشد که تمام سرزمينهای فلات ايران را جز قلمرو خود کند!] زمانی كه والتر هينتس از ملی بودن حكومت صفويه سخن میگويد به همين ويژگی نظر دارد.
سومين ويژگی تاريخ ايران عصر صفويه، بروز مسالهای به نام "غرب" و "روابط بينالملل" است. در اين زمان است كه قدرتهايی در غرب جغرافيايی با اتكا به سرمايهداری تجاری و بعدها پيشرفتهای ناشی از انقلاب صنعتی خود را در معادلات جهانی به ديگر كشورها از جمله ايران تحميل میكنند.
ظهور غرب، باعث شد حكومت صفويان در تقابل با عثمانی و اروپايیها روابط خاص و حسنهای ايجاد كند. روابطی كه در شكل سياسیاش بهدليل تزلزل قدرت در ايران و بعد مسافت مگر دو سه مورد خاص هيچگاه به نتيجه مشخص و عملی منجر نشد. اگر چه اين روابط در بعد تجاری توسعه يافت و پيشرفتهايی را تجربه كرد.
ويژگی بعدی حذف شدن سرزمين ايران از چرخه تجارت جهانی بود كه اين مسأله در پی مسدود شدن راه زمينی و باستانی جاده ابريشم بعد از فتح قسطنطنيه بهدست محمدفاتح، سلطان عثمانی بهوجود آمد.
بعد از اين رخداد حكومتهای تجارت مدار اروپايی با اتكا به كشفيات خود از جمله قطبنما به بدنبال كشف راههای ديگری برای پيوند شرق و غرب بر آمدند. اين تلاشها موجب كشف راههای دريايی شد بهصورتی كه توانستند با دور زدن آفريقا خود را از راه زمينی ايران بینياز كنند. اين مساله ايران را از درآمد ترانزيت كالا محروم ساخت و به اقتصاد ايران آسيب زد. اگر چه نبايد از ياد برد كه ايران بهدليل موقعيت ژئوپلتيكی خويش هيچگاه اهميت سياسی و تجاری خويش بهويژه در موضوع ابريشم و نيز بازاری برای مصرف كالاهای غربی از دست نداد.[عصر صفويه، نقطه عطف تاريخ ايران است، خبرگزاری کتاب ايران]
[↑] يکپارچگی ايران
علیاکبر ولايتی، وزير پيشين امور خارجه جمهوری اسلامی ايران معتقد است: "از زمانی که ايران بخشی از جهان اسلام شد، هيچگاه يک کشور مستقل سياسی نبود؛ هرچند به لحاظ فرهنگی از اين نعمت برخوردار بود، اما به لحاظ سياسی ۱۵ فرقه و قوميت در کنار هم زندگی میکردند."
همو میافزايد: "با روی کار آمدن سلسله صفويه، اين اقوامی که نه تنها با هم اتحادی نداشتند بلکه در تضاد با هم عمل میکردند متحد شده و بهعنوان يک ملت واحد در کنار هم زندگی کردند بهطوری که میتوان از سلسله صفوی بهعنوان عامل تاسيس دوباره ايران بهعنوان کشوری مستقل نام برد.[صفويه تاثيرگذارترين سلسله در يکپارچگی ايران، وبسايت ايران فدرال]
احمدینژاد، رييس جمهور ايران میگويد: "عصاره چند صد سال هويت ايرانی در صفويه متجلی شد. واژه ايران، اصالت، حاکميت ملی و يکپارچگی همه ميراث دوران صفويه است."[حسين ثابتی عبدليان، صفويه بخشی از تاريخ ايران است، مردمسالاری، شماره ٢٢٣٣ - ٠۹/٠۹/۱٣٨٨]
[↑] :
[↑] :
[↑] :
[↑] :
[↑] :
[↑] :
[↑] :
[↑] :
[٢]
[٣]
[۴]
[۵]
[٦]
[٧]
[٨]
[۹]
[۱٠]
[۱۱]
[۱٢]
[۱٣]
[۱۴]
[۱۵]
[۱٦]
[۱٧]
[۱٨]
[۱۹]
[٢٠]
[٢۱]
[٢٢]
[٢٣]
[٢۴]
[٢۵]
[٢٦]
[٢٧]
[٢٨]
[٢۹]
[↑ ] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهديزاده کابلی برشتۀ تحرير درآمده است.
يادداشت ٢: دوتا دانستن زبان ترکی و آذری به همان اندازۀ مضحک است که زبان دری، فارسی و تاجيکی سه زبان پنداشته شود.
[↑] پيوستها
پيوست ۱:
پيوست ٢:
پيوست ۳:
پيوست ۴:
پيوست ۵:
پيوست ۶:
[↑] پینوشتها
[۱]- برگرفته از مقالۀ صفويان، ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد (با اندک تغيير)؛ به نقل از: رستم التواریخ، نوشتۀ محمدهاشم آصف و ایران در عصر صفوی، نوشتۀ راجر سیوری
[۲]-
[۳]-
[۴]-
[۵]-
[۶]-
[٧]-
[۸]-
[۹]-
[۱٠]-
[۱۱]-
[۱۲]-
[۱۳]-
[۱۴]-
[۱۵]-
[۱۶]-
[۱٧]-
[۱۸]-
[۱۹]-
[٢٠]-
[٢۱]-
[٢۲]-
[٢۳]-
[٢۴]-
[٢۵]-
[٢۶]-
[٢٧]-
[٢۸]-
[٢۹]-
[↑] جُستارهای وابسته
□
□
□
[↑] سرچشمهها
□
□
□
□
[↑] پيوند به بیرون
□ [1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20]
□ [1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20]
□ [1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20]
[برگشت به بالا] [گفت و گو و نظر کاربران در بارهٔ مقاله]