پروفیسور غلاممحمد میمنهگی
هنرمندی سترگ از تبار مشروطهخواهان
فهرست مندرجات
پروفیسور غلاممحمد میمنهگی از رهبران و شخصیت های سترگ جنبش مشروطهخواهی و از ستارهگان قدر اول آسمان هنر میهن عزیز ما افغانستان است. او از شخصیتهای درخشان چند بُعدی هنری، سیاسی، ادبی و اجتماعی تاریخ معاصر کشورما به شمارمیآید.
در سال (١٣٠١ ق.) زمان امارت امیر عبدالرحمن از شهر میمنه قافله یک خانواده تبعیدی از جلو چشمان حیرت زده و متوحش مردم شهر، به فرمان آن امیر مستبد به سوی کابل راه افتاد. بزرگ این خانواده به نام عبدالباقی مینگباشی، که از بزرگان بانفوذ میمنه به شمار میرفت، به اتهام دست داشتن به اغتشاش مغضوب امیر قرار گرفته، محکوم به ترک دیار و کاشانه آبایی خود شده بود.
در این قافله کودک خوردسالی نیز به اجبار محکوم به انجام این سفر در همراهی با خانوادهاش بود. این کودک تبعیدی خردسال غلاممحمد نام داشت. قافله تحت مراقبت شدید سپاهیان، با رنجها و اضطرابهای فراوان به کابل رسید و در محله باغ نواب جا به جا و نظربند شد. دیری نگذشت که عبدالباقی مینگباشی نظر به همان اتهام با شماری از نزدیکانش، به فرمان امیر مستبد به دست دژخیمانش کشته شد.
غلاممحمد خوردسال (متولد ١٢۵٢ ش) همراه با مادرش "آیلر خانم" و سایر اعضای خانواده تمام دشواریها و حقارتهای تبعید و تلخیهای قتل پدر را گواه بود و با تمام وجود حس کرد. درست از همین زمان در وجود و افکارش کینه و ضدیت با استبداد، بیعدالتی و ستم آغاز به شکلگیری نمود.
غلاممحمد میمنهگی از همان آوان كودكی و نوجوانی صاحب استعداد هنری در رسامی بود. چنان که او به خاطر گرفتن اجازۀ رفتن به زادگاهش عریضهیی را به امیر عبدالرحمن نوشته، با آن رسم گنجشکی را نیز ضمیمه ساخت. امیر با دیدن آن رسم، از استعداد غلاممحمد نوجوان حیرتزده شد و امر کرد تا در کوتی باغچۀ ارگ به نقاشی بپردازد و نیز نزد "جان گری"، كارمند سفارت انگلیس در كابل و طبیب خاصش شاگرد شود.
بدین گونه، او مدتی تحت نظر داكتر "جان گری" - بهعنوان نخستین استادش در فن نقاشی - به آموزش شیوهها و رموز هنر رسامی و نقاشی با رنگهای آبی و روغنی پرداخت. او هنوز شانزده سالش بود كه در گسترۀ نقاشی شهرت بهدست آورد. غلاممحمد میمنهگی در سال (١٢٧٠ خورشیدی) مدتی را در مكاتب حبیبیه و حربیۀ وقت به تدریس هنر رسامی مشغول بود.
زمانی که غلاممحمدخان بهعنوان رسام ماهر شناخته شد و دارای اندیشههای ترقیپسندی و آزادیخواهی نیرومندی بود، بهزودی به شخصیت فعال سیاسی و اجتماعی مبدل گردید. بهویژه او هنگامی که در مکاتب حبیبیه و حربیه وقت بهعنوان آموزگار مضمون رسم مشغول کار شد، با معلمین هندی و بعد با روشنفکران پیشگام مشروطهخواه آشنا گردید. بدین ترتیب، او راه نجات مردم و کشور را از استبداد و عقب ماندهگی دریافت.
به این گونه، غلاممحمدخان با شور و جدیت تمام وارد تشکیلات مخفی مشروطهخواهان بهنام "جمعیت سری" شد. دیری نگذشت، او بنابر داشتن افکار تند ترقیپسندی، آزادیخواهی و ضد استبدادی خود از شمار ارکان هیئت رهبری آن جمعیت قرار گرفت.
بُعد سیاسی غلاممحمد میمنهگی در رابطه به آزادیخواهی و جنبش مشروطهخواهی اول كشورما به عنوان یکی از رُخهای درخشان و تاریخی شخصیت او، از اهمیت ویژهیی برخوردار است. پوهاند عبدالحی حبیبی در اثرش بهنام "جنبش مشروطیت در افغانستان" در بارۀ غلاممحمد میمنهگی چنین مینویسد:
- "او از خانوادۀ مشهور و متنفذ اوزبیك میمنه و یكی از اركان مشروطیت روشنفكران وقت بود كه هنرمندی و اندیشهوری و ترقیخواهی در مزاج او بهم آمیخته بود."[۱]
باری، رهبران گروه مشروطهخواهان عریضهیی ترتیب داده، از امیر حبیبالله خان خواستار بعضی اصلاحات و نشر تمدن و فرهنگ جدید شده بودند. در جلسۀ رهبران مشروطهخواهان مسألۀ بردن عریضه به جلالآباد مطرح شد، این مسأله همانند "آویختن زنگ به گردن پشک" کاری پرمخاطره و حساس بود. در جلسه رهبری "جمعیت"، غلاممحمدخان با جسارت تمام آمادهگی نشان داد تا عریضه را به نزد امیر به جلالآباد ببرد. واقعه را مرحوم حبیبی در کتاب قبل الذکرش چنین مینویسد:
- "... وی (غلاممحمد میمنهگی ـ یارقین) عریضۀ مشروطهخواهان را به جلالآباد پیش امیر برد؛ ولی در آنجا با دیگر مشروطهخواهان محبوس و در غل و زنجیر به كابل آورده شد و در كوتوالی محبوس گردید و هر روز با یك سپاهی محافظ، به ارگ برای نقاشی برده میشد."[٢]
در زمستان (١٩٠٩ م.) هنگامی كه امیر حبیبالله خان در باغهای جلالآباد مشغول تفرج بود، دو نفر از اعضای حزب (استاد محمدعظیم خان كارگر فنی فابریكۀ حربی و ملا منهاجالدین خان جلالآبادی معلم شهزاده محمدكبیر خان) فهرستی از تمام اعضای حزب - تا جایی كه میشناختند - را تهیه كردند و ملا طور چاپار این فهرست را با راپوری به نزد امیر در جلالآباد تقدیم كرد و گفت: هدف اصلی "حزب سری ملی" كشتن امیر و تأسیس دولت مشروطه است... همین فهرست است كه قسمت بزرگ و عمدۀ اعضای حزب مشروطهخواهان اول را در دسترس تاریخ افغانستان میگذارد. در این لست در جملۀ اعضای "جمعیت سرّی ملی" مشروطهخواهان نام غلاممحمد میمنهگی نیز وجود داشت كه با عدهیی از رهبران آن جمعیت زندانی شد.[٣]
مرحوم غبار مینویسد كه بعداً عدهیی از محبوسین مشروطهخواه از جمله غلاممحمد خان رسام كه هنرش مورد احتیاج دربار بود، از حبس رها میشوند.[۴]
چنین بهنظر میرسد که مرحوم غبار در مورد زمان رهایی پروفیسور اشتباه کرده باشد؛ زیرا نگارندۀ این سطور در سال ١٣٦٦ ش.، صحبتی در مورد پروفیسور با خانم "زرین تاج" دختر دوم پروفیسور غلاممحمد میمنهگی و همسر مرحوم استاد نزیهی داشتم و موصوف با اطمینان به من گفت که پدرش پروفیسور غلاممحمد میمنهگی تا رسیدن امیر امانالله خان به سلطنت، مدت نزدیک به ١٣ سال در زندان باقی مانده بوده است.[۵]
بهراستی هم، امانالله خان پس از رسیدن بهقدرت، زندانیان سیاسی دوران پدرش و از جمله غلاممحمد میمنهگی را نیز از حبس رها ساخت. كاندید اكادمیسین محمدابراهیم عطایی از قول میرقاسم خان كه با غلاممحمدخان میمنهگی دوستی دیرینه داشت، مینویسد:
- "اعلیحضرت امانالله خان به من (میرقاسم خان) گفت: برو به زندان، غلاممحمد خان را پیش از اینكه به خانه برود، نزد من بیاورش. من رفتم و او را به حضور اعلیحضرت حاضر كردم. امانالله خان با او مصافحه نمود و در آغوش كشید و گفت: تو نباید به چنین چهره به خانه بروی، برو حمام كن و لباس درست بپوش و در گادی من به خانه برو! غلاممحمد خان چنین كرد."[٦]
غلاممحمد میمنهگی بهسال ١٢٩٩ غرض تحصیلات عالی به كشور آلمان فرستاده شد. او در مدت دو سال تحصیل در اكادمی صنایع نفیسۀ برلین آلمان بنابر داشتن استعداد فوقالعاده و عالی تمام رموز و شیوههای ظریف هنر رسامی، نقاشی، گرافیك وغیره را آموخت و چنان استعداد از خود تبارز داد كه در میان (۴٠٠) تن از محصلان كشورهای مختلف مقام اول را حایز گردید. به غلاممحمد میمنهگی جایزۀ كاپ لاجورد، یك نشان مطلا و عنوان علمی برجستۀ "پروفیسوری" از سوی استادان آلمانی اعطا گردید و او با آن عنوان بزرگ و افتخارآمیز، دانش و هنر سرشار و با شور و شوق فراوان كار و خدمت به مردم و میهن عزیز، به سال (١٣٠١ هجری) به وطن بازگشت و درست از همین لحظه به بعد به "پروفیسور" شهرت یافت.
جریدۀ "امان افغان" راجع به این موفقیت پروفیسور با ترجمۀ خبری از جریدۀ آلمانی "سوسیال غرته فورودت" در بارۀ موصوف چنین نوشته بود:
- "... امان افغان این وطنخواه باهمت و صاحب حمیت را كه نام افغان و افغانان را روشن ساخت و در ممالك خارجه به سایۀ كوشش و جدیت خویش اسباب افتخار وطن و باعث روسفیدی اهالی آن گردید، به این موفقیت عالی و نایل گشتن به خطاب پروفیسری كه در تاریخ وطن به یادگار خواهد ماند، تبریك و تهانی میگوید ..."[٧]
مرحوم حبیبی مینویسد:
- "... و چون به كابل آمد، از او پذیرایی شایانی شد و مكتب صنایع نفیسه را تأسیس كرد. شاگردان هنرمند را پروراند و در رشتۀ هنری خود دارای مقام ارجمند استادی و آموزگاری بود.
پروفیسور در حلقههای جوانان آزادیخواه و ترقیطلب تا ایام آخرین حیات، بهحیث شخصیت ممتاز و مهربان و پرورنده باقی ماند..."[٨]
پروفیسور در گستره نقاشی به سبکهای میناتوری، ریالیزم و کلاسیک کار کرده است. او بهویژه پس از سفر تحصیلی به اروپا به سبکهای غربی بیشتر نقاشی میکرده است. ولی به قول بسیاری از هنرشناسان و پژوهشگران کشور، او یک نقاش زبردست سبک کلاسیک بود.[۹] کارهای پروفیسور در نقاشی به گونه روغنی، آبی، قلمی، نوک آهنی
پروفیسور غلاممحمد میمنهگی پس از بازگشت از سفر، با مشاهدۀ وضع نا بههنجار سیاسی و اجتماعی موجود در كابل و بهویژه موجودیت تفرقه میان آزادیخواهان و افراد وطندوست سخت متأثر گردید. او، بهویژه از حركتهای تندروانه و بلند پروازانۀ امانالله خان تشویش مینمود. میرقاسم خان دوست دیرینش او را تسلی میداد؛ ولی او میگفت: "جایی كه بر فكر و اندیشۀ سالم هیجانات و احساسات غلبه كند، عواقب هولناكی در انتظار خواهد بود."
پروفیسور غلاممحمد میمنهگی از وضع جاری مخصوصاً پس از سفر امانالله خان به اروپا سخت انتقاد میكرد. وقتی كه امانالله خان "حزب استقلال و تجدد" را بنیاد گذاشت و مرامنامۀ آن به روز (٢٠ سنبله - ١٣٠٧ هجری) نشر گردید، پروفیسور غلاممحمد میمنهگی به حضور پادشاه رفته، در پیشگاه همه حاضران به او گفته بود:
- "این كار (اعلان حزب) در همان وقت اول سلطنت باید میشد، فعلاً كاریست كه هیچ نتیجه نخواهد داشت."
امانالله خان كه در همان روزها خیلی زودرنج و عصبی شده بود، پروفیسور را تهدید كرده، گفته بود: "غلاممحمد خان، فكر نمیكردم كه تو چنین ترسو خواهی بود."
چون غلاممحمد خان نیز طاقت برداشت تهدید و توهین را نداشت، رویاروی امانالله خان را مخاطب ساخته، گفت: "اعلیحضرتا! من نه محمدیعقوب خان وزیر دربار، نه عبدالعزیز خان وزیر داخله و نه والی محمودخان میباشم كه از اعمال خود بترسم. صادقانه به شما میگویم كه كارد به استخوان رسیده، مهربانی كنید و مرا اعدام نمایید."
میگویند كه در این موقع میرقاسم خان و عبدالرحمن خان لودین وساطت كردند و اعلیحضرت امانالله خان گفت: "این پروفیسور دیوانه را از من دور كنید."
وقتی كه غلاممحمدخان از اتاق میبرآمد، به صدای بلند گفت: "اعلیحضرتا! فیصلههای دو هفته پیش لویه جرگۀ شما زولانهیی خواهد بود كه دست و پای همه را بسته خواهد كرد."
به قول محمدكریم نزیهی - داماد پروفیسور -: "... كه همان طور هم شد، سه ماه پوره نشده بود كه در (١٨) فقره توبهنامۀ دربار به نشر سپرده شد و به دامن كشور آتش زد."
روزی كه اعلیحضرت امانالله خان در كابل از سلطنت استعفا كرد و سلطنت به عنایتالله خان برادرش انتقال یافت، غلاممحمد میمنهگی دیوانهوار وارد خانه شده، در حالی كه دیوارهای اتاق خود را به مشت میزد، میگفت: "ترسو، وطن را در آتش گذاشتید و خود را از میدان كشیدید."[۱٠]
مرحوم غبار آنگاه كه حكومت حبیبالله كلكانی سقوط نموده، حكومت نادرخان رویكار میآید، در مورد شك و تردیدها و نگرانیهای روشنفكران و حلقات سیاسی از آینده، چنین مینویسد: "... سایر حلقههای سیاسی كابل نیز مانند جمعیت "جوانان افغان" نظر نیكی به دولت جدید نداشتند. پروفیسور غلاممحمدخان میمنهگی، مقارن شكست نادرخان در جنگ "شاهمزار" از قوای سقاوی به دیدن محمدولیخان وكیل كه در انزوا میزیست، رفت و از شكست نادرخان حرف زد. محمدولیخان چنین جواب داد: "نادرخان حتماً كابل را میگیرد و پادشاه میشود. آن وقت است كه مردم خواهند دید كه افغانستان، هندوستانی بازار شده است."[۱۱]
پروفیسور به بسیاری از كشورهای اروپایی و آسیایی سفر نمود؛ ولی با وجود تقاضاهای مكررش از مقامات، اجازۀ بازگشت یا کم از کم بازدید و تجدید دیدار از زادگاهش را گرفته نتوانست.
بُعد دیگر شخصیت پروفیسور مربوط به شعر و ادبیات است. او علاقمند به شعر و ادبیات بود و خود نیز استعداد شعرگویی داشت و با تخلص "مُصوِر" شعر میسرود، ولی با دریغ، بنابر حوادث و ناملایمات روزگار سرودههای پروفیسور را امروز در دست نداریم و تنها این چند بیت را كه نامبرده از آلمان به جواب نامۀ پسرش نوشته بود، در اینجا نقل میكنیم:
- از آن روزی که از کابل سوی جرمن کمر بستم
به خدمتگاری ملت ز دام عمر برجستم
ز شادی نورچشم من به پیراهن نمیگنجم
بحمدالله رسیده نامهات امروز در دستم
تو از من خواستی بکسی برای رفتن مکتب
الهی بهرهور گردی، به چشم خویش، میفرستم
تو مكتب رو، سبق میخوان و مادر را تسلی كن
كه من در خدمت اهل وطن سرشار و سرمستم
برای خدمت ملت کنم من صنعتی حاصل
به یوروپ استم جان پدر در فکر آن هستم
برای دیدن روی تو ای نور دو چشم من
که چشم از دیدن اسایش یوروپ فرو بستم
اگر خواهد خدا روزی که بینم باز دیدارت
به درگاه کریم او امید خویشتن بستم
غنیگر نیستم، امــــا "مصوِر" بودنم بهــــتر
كه نقش زر تجـــــلی میكند پیوسته از شستم[۱٢]
پروفیسور غلاممحمد میمنهگی در تمام فعالیتهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی زمان خود اشتراک گستردهیی داشت. او عضو فعال رهبری مشروطهخواهان اول، عضو فعال جریدۀ سراجالاخبار، عضو انجمن معارف، عضو ادارۀ ترقی صنایع وطن، همکار نزدیک مطبعۀ دولتی، مطبعۀ حربی و مطبعۀ معارف بود و مهمتر اینکه او مؤسس نخستین مکتب صنایع نفیسۀ کشور در کابل بود.
دیزاین تمام نشانهای دولتی و افتخار، همچنان طرح و دیزاین تکتهای پُستی توسط پروفیسور صورت میگرفت. او در این گسترهها آغازگر بود.
پروفیسور افزون بر فعالیتهای عملی سیاسی، از طریق طرح و نقاشی انواع کارتونها و کاریکاتورها، نارساییها و بیعدالتیهای اجتماعی را انتقاد مینمود. کارتونهایش در صفحات سراجالاخبار پیوسته به نشر میرسید.
دو اثر رسامی پروفیسور که هر دو سر انسانی را مینمایاند بسیار جالب و حیرتانگیز است. این دو اثر در واقع بازتاب دهنده زنبارهگی امیر حبیبالله و به سخریه گرفتن اوست. چنان که در تاریخها نیز مشهور است، آن امیر شهوتران همه وقت به فکر زن و خوشگذرانی بود و در حرمسرایش چند صد زن را داشت. پروفیسور این عادت امیر را به گونه ماهرانهیی در دو اثر نامبرده طور به تصویر کشیده، که سرها از هیکل عریان چند زن تشکیل یافته است. از دور که دیده شود سر ین مرد است؛ ولی از نزدیک اگر دقت گردد، بدنهای زنان آشکار میشود. این اثرهای نادر و جالب هنری در صفحات ١٠١ و ١٠٢ کتاب "آثار و احوال پروفیسور غلاممحمد میمنهگی" تألیف پروفیسور دکتور عنایتالله شهرانی به چاپ رسیده است.[۱٣]
او را بهحق میتوان آغازگر و بنیادگذار هنر کارتون در مطبوعات کشورمان دانست.
سزاوار یادکرد است، که در مطبوعات کشور ما طرح روی جلد کتابها و تهیۀ تصاویر مناسب برای متن آنها نخستین بار توسط پروفیسور عملی گردید. در این زمینۀ هنری نیز پروفیسور پیشگام و آغازگر است.
گفتنی است، شاگردان زیادی از چشمهسار زلال هنر پروفیسور غلاممحمد میمنهگی سیراب شده، خود بهعنوان اساتید گسترۀ هنر تصویری شناخته شدند. نقاشان چیرهدستی، چون: استاد غوثالدین، استاد خیرمحمد یاری، استاد خیرمحمد عطایی، استاد کریم شاه خان، استاد محمدشاکر سامی از شاگردان اویند.
با تأسف باید گفت که، در رژیمهای گذشته بهبرجسته ساختن شخصیت و بعد سیاسی پروفیسور کمتر پرداخته میشد و درستتر این که، عمداً جلوگیری میشد. در آثار تاریخی رسمی، بهویژه کتب درسی مکاتب و نهادهای عالی تحصیلی بیشتر به بُعد هنریش اشاره میشد و بُعد سیاسی او را اصلاً برجسته نمیساختنند و یا اگر هم یادی میشد، خیلی کم رنگ بود. چنانکه به سال ١٣٦٨ که هفتادمین سالگرد استرداد استقلال کشور بهگونه باشکوهی تجلیل میشد، مراکز و میدانهای بزرگ و عمدۀ کابل با پرتریتهای بزرگ رهبران جهاد استقلال و مشروطهخواهان آزین یافته بود. نگارنده زندهگینامه و کارنامۀ دو تن از شخصیتهای ممتاز و پیشگام اوزبیک - میرزا امام بیردی اوزبیک (بهعنوان یکی از گردانندهگان چرخ انقلاب و جنگ اول استقلال) و پروفیسور غلاممحمد میمنهگی (بهعنوان شخصیت آزادیخواه و یکی از ارکان مشروطهخواهان اول) را به کمیسیون مؤظف سپردم. کمیسیون فقط امام بیردی را پذیرفت و پرتریت بزرگش را تهیه و در پیشتاق بنای وزارت مالیه در میدان پشتونستان نصب کرد؛ ولی کمیسیون از پذیرفتن پروفیسور غلاممحمد میمنهگی امتناع نمود! در حالی که میبایست پرتریت او نیز در قطار همرزمانش چون: عبدالرحمن لودین، میرقاسم خان، محمود طرزی و دیگران در جای مناسب قرار داده میشد.
پروفیسور غلاممحمد میمنهگی در ١۴ قوس (١٣١۴ هجری) به سن (٦٢) سالهگی در خانۀ شخصیاش در "باغ نواب" شهر كابل درگذشت و در حضیرۀ عاشقان و عارفان كابل به خاك سپرده شد.
به مناسبت بزرگداشت از شخصیت سترگ پروفیسور غلاممحمد میمنهگی، با کمک مادی شماری از فرهنگیان و فرهنگدوستان مقبره پروفبسور با طرح و دیزاین زیبا بازسازی گردید. روی قبرش سنگهای مرمرین و کتیبه تازه نصب شد.
پروفیسور دارای دو پسر بهنامهای غلام محیالدین خان و عبدالرئوف خان و سه دختر بهنامهای حمیرا خانم (همسر علی محمدخان وزیر دربار ظاهرشاه)، زرین تاج خانم (همسر محمدکریم نزیهی) و گوهرتاج خانم (همسر نذیرقلخان) بود.
در لوحۀ قبر پروفیسور این مرثیه، سروده غلام احمد نوید نوشته است:
- "گر بپرسی زمن این مدفن كیست
قبر دانشور نیكو سیریست
اینكه در زیر لحد پنهان است
در هنر نابغۀ دوران است
عـالم و فاضل و نیكو سیری
ملكی بود به حلیه بشری
كرده تحصیل عـلوم دیـنی
یك سر مو نبُدش خودبینی
بربسته علم كه عارف بوده
این زخـدام معــارف بوده
گشته از رحمت این پاك نهاد
به وطن مكتب صنعت آباد
از همه باهنران برتر بود
در فن رسم پروفیــسر بود
سوخت از رشك روان بهـزاد
قلم از دسـت "رافایل" افتاد
وصف این فاضل و رسام شهیر
كی تواند قـلم من تحریر؟
ای دریغا كه چنین ناموری
زندۀ دهر ســراپا هنری
گرچه خوابیـده كنون زیر لحد
نام او زنده بود تا به ابد"
گفتنی است كه در زمان ظاهرشاهی در كابل یك مؤسسۀ هنری آموزشی بهنام "آموزشگاه هنری پروفیسور غلاممحمد میمنهگی" از سوی وزارت اطلاعات و فرهنگ وقت تأسیس گردیده بود. این آموزشگاه هنوز نیز مصروف آموزش جوانان است.
نمونههای آثار رسامی و نقاشی پروفیسور در ارگ جمهوری و نزد خانوادۀ او وجود داشت. همچنان با تأسیس "گالری ملی" به تعداد یازده اثر هنری از پروفیسور در اتاقی بهنام او گذاشته شده است. در حال حاضر این آثار در گالری ملی وجود دارد.
[↑] بهعنوان نتیجه و خلاصه:
- پروفیسور غلاممحمد میمنهگی شخصیت بارز سیاسی، مبارز آزادیخواه و از ارکان مشروطیت اول میهن ماست؛
- پروفیسور غلاممحمد میمنهگی نخستین رسام اکادمیک و از ستارهگان قدر اول هنر کشور ماست؛
- پروفیسور غلاممحمد میمنهگی بانی نخستین مکتب صنایع نفیسه در کشور ما بود؛
- پروفیسور غلاممحمد میمنهگی شاعر و شعر دوست بود؛
- پروفیسور غلاممحمد میمنهگی شخصیت فعال اجتماعی و مدنی، ترقیخواه و روشنگر بود؛
- پروفیسور غلاممحمد میمنهگی آغازگر و بنیادگذار هنر کارتون در مطبوعات کشورمان دانست.
- پروفیسور غلاممحمد میمنهگی آغازگر و پیشگام هنر طرح و دیزاین پشتی و متن کتابها در مطبوعات کشورمان است.
نام و کارنامههای پروفیسور غلاممحمد میمنهگی در آسمان تاریخ جنبش مشروطیت، هنر و معارف کشور عزیز ما همچون ستارۀ تابناک همیشه خواهد درخشید!
[↑] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای مجتمع جامعۀ مدنی افغانستان (مجما)
توسط محمدحلیم یارقین برشتۀ تحرير درآمده است.
[↑] پینوشتها
[۱]- حبیبی، پوهاند عبدالحی، جنبش مشروطیت در افغانستان، کابل: ١٣٦٧، ص ٣٣.
[۲]- همان، صص ٣٣-٣۴.
[۳]- غبار، میر غلاممحمد، افغانستان در مسیر تاریخ، کابل: ١٣۵٢ ش.، ج ١، صص ٧١٧-٧١٨.
[۴]- همان، ص ٧٢٠.
[۵]- یارقین، محمدحلیم، برگهایی از تاریخ اوزبیکان افغانستان، انجمن فرهنگی میرزا اولوغ بیک، ١٣٨۴، صص ١٣٧-١٣٨.
[۶]- زندهگینامه پروفیسور غلاممحمد میمنهگی، نشرات اطلاعات و کلتور فاریاب، میمنه: ١٣٧١.
[٧]- زلمی، محمدولی، د استبداد او مطلقیت په مقابل کی د حینو افغانانو ملی مبارزی، انجمن انتشاراتی میوند، کابل: ١٣٨٢، ص ١٢١.
[۸]- جنبش مشروطیت در افغانستان، ص ٣۴.
[۹]- شهرانی، دکتور عنایتالله، شرح احوال و آثار پروفیسور غلاممحمد میمنهگی، ویراستار برهانالدین نامق، کانون فرهنگی قیزیل چوپان، پشاور: ١٣٨۴، ص ٣٧.
[۱٠]- زندهگینامه پروفیسور، صص ٢٨-٢٩.
[۱۱]- افغانستان در مسیر تاریخ، جلد دوم، ویرجینیا (امریکا): ١٩٩٩م.، ص ۴١.
[۱۲]- غرغشت، محمدناصر، ارمغان میمنه، میمنه: ١٣٢٨ ش.
[۱۳]- شرح احوال و آثار پروفیسور...، صص ١٠١-١٠٢.
[↑] جُستارهای وابسته
□
[↑] سرچشمهها
□ وب سايت مجتمع جامعۀ مدنی افغانستان (مجما)
[برگشت به بالا] [گفت و گو و نظر کاربران در بارهٔ مقاله]