- زندگینامه
- …
- …
- ...
- ...
- ...
- ...
- ...
- ...
- ...
- ...
- يادداشتها
- پيوستها
- پینوشتها
- جُستارهای وابسته
- سرچشمهها
- پيوند به بيرون
[...] [...]
یوهان کریستوف فریدریش فون شیلر (آلمانی: Johann Christoph Friedrich von Schiller، زادۀ ۱۰ نوامبر ۱۷۵۹ در مارباخ - درگذشتۀ ۹ مه ۱۸۰۵ در وایمار)، شاعر، نمایشنامهنویس، فیلسوف و مورخ شهير آلمانی بود[۱] که سبك "كلاسيك وايمارى" را پايهگذارى كرد.
امروزه شيلر در کنار گوته، يكى از چهرههاى مهم تاريخ ادبيات آلمان بهشمار میرود که معيارهاى تازهاى براى درامنويسى وارد زبان آلمانى كرد.[٢] بسیاری از نمایشنامههای او بهعنوان قطعه تئاترهای استاندارد در سرزمینهای آلمانیزبان مشهور شدهاند و اشعار افسانهای (Ballads) وی از محبوبترین شعرهای آلمانی هستند.[٣]
[↑] زندگینامه
فريدريش شيلر ۱۰ نوامبر ۱۷۵۹ ميلادی در شهر مارباخ آلمان به دنيا آمد.[۴] هنگامی که شیلر چهار ساله بود، پدر او، دکتر يوهان کاسپار شيلر (doctor Johann Kaspar Schiller)، با ســمت افســر وارد خدمت ارتش دوکنشــین ورتمبورگ شــد.[۵] با وجود اين، کودکی و نوجوانی او در محرومیت و فشار گذشت، جوانیاش با در به دری و فقر همراه بود، و در میانسالی، هنگامی که عشق و شهرت و رفاه را تجربه میکرد، بارها بهشدت بیمار شد، تا سرانجام در ۴۶ سالگی درگذشت. بدين ترتيب، زندگی فریدریش شیلر کوتاه اما پر فراز و نشیب بود. وی خیلی پیش از مرگ زودهنگاماش اعتبار و افتخاری برای ادبیات و فرهنگ آلمان بهشمار میرفت و در همان سالهای نابسامان جوانی آثاری خلق کرد که همچنان خوانده و اجرا میشوند.[٦]
فريدريش شيلر در نوجوانی، بهدستور دوکورتمبورگ و علیرغم مخالفت خانوادهاش، از سال ۱۷۷۳ ميلادی وادار بهتحصیل در آکادمی نظامی "کارل اوژن" در نزدیکی اشتوتگارت شد.[٧] در آنجا كارآموزى جوانان را با جديت و سختگيرى هرچه تمامتر دنبال میکردند.[٨] آن دوران زندگی در آکادمی شدیداً برنامهریزی و کنترل میشد. عدم وجود آزادی شخصی، کنترل دائمی، تمرینهای نظامی، سختگیری بیاندازه در پادگان، اجبار بهپوشیدن اونیفورم نظامی و بر سر گذاشتن کلاهگیس جنبههای گوناگون زندگی روزمره در آکادمی نظامی "کارل اوژن" را بازتاب میدهند. گذشته از اين، چنین مرسوم بود که دوکورتمبورگ کارمندان خود را از بین دانشجويان این آکادمی انتخاب و آنان را با حقوق ناچیز مجبور به خدمت در دربار میکرد.[۹]
شيلر در همان سال ابتدا تحصیل در رشته حقوق را آغاز کرد و سپس در سال ۱۷۷۵ رشته تحصیلی خود را تغییر داد و به تحصيل در رشته پزشكى پرداخت. یکی از استادان آکادمی بهنام آبل (Professor Abel) شیلر را شدیداً تحت تاثیر قرار داد و زندگی ملالآمیز او در آکادمی را کاملا دگرگون کرد. شیلر و گروهی از دانشجویان همگام او در گردهمنشینیهای مخفیانه فلسفه و زیبايیشناسی عصر خود را بررسی میکردند و با اصول خردگرايی و تجربهگرایی قرن هجدهم آشنا میشدند. آنها در دورهمآيی خود کتاب میخواندند، مطلب مینوشتند و نوشتههای خود را در قالب تئاتر، دکلمه و اجرا میکردند. فریدریش شیلر در این جمع دوستی عمیق و مجادلات فرهنگی را تجربه کرد و بحرانهای شخصی را پشت سر گذاشت. اولین نوشتههای شیلر – مجموعه شعر "شب" و نمایشنامه "دانشجويی از نسائو" (Der Student von Nassau) - نتایج این تجربیات هستند. دستنوشته این نمایشنامه مفقود شده است.[۱٠]
بههر حال، شیلر در اين دوران و تحت تاثير كلوپ اشتوك و لسينگ اولين كارهاى شعرگونه و دراماش را خلق كرد.[*] او بهزودی از اجبارهای زندگی ارتشی بیزار شد و با عصیانی زودرس به آن واکنش نشان داد: از سویی به مطالعۀ آثار جنبش روشنگری بهویژه آثار امانوئل کانت پرداخت، و از سوی دیگر با محافل و گروههایی رابطه برقرار کرد که در راه آزادیخواهی مبارزه میکردند.[*]
فریدریش شیلر در سال ۱۷۸۱ میلادی نمایشنامه "دزدان" را بهاتمام رساند و ناشناس منتشر کرد. کریستیان شوبارت (Christian Schubart)، شاعر آزادیخواه و منتقد سرسخت رژیم خودکامه دوکنشین ورتمبورگ، در نوشتهای انتقادی از نمایشنامه "دزدان" تجلیل فراوان کرد. نوشتههای انتقادی شوبارت خشم دوک کارل اوژن را برانگیخت و موجب بازداشت و زندانی شدن او در قلعه هوهن آسپرگ شد. فریدریش شیلر با نام مستعار دکتر ریتر در قلعه هوهن آسپرگ به ملاقات شوبارت آمد. کریستیان شوبارت با شور و شوق فراوان نوشته خود در باب نمایشنامه "دزدان" را برای شیلر و دیگر حاضران خواند و محتوای آزادیخواهانه آن را تقدیر فراوان کرد. بهدنبال آن فرمانده قلعه نام واقعی دکتر ریتر – فریدیش شیلر – را افشا کرد. آشنائی غیرمترقبه شیلر و شوبارت منجر بهدوستی عمیق و تبادل افکار میان این دو شاعر آزادیخواه شد.[*]
فریدریش شیلر پس از اتمام تحصیلات پزشکی به سمت پزشک هنگ در خدمت دوک هوهنبرگ استخدام شد. روز ۱۳ ژانویه ۱۷۸۲ میلادی نمایشنامه "دزدان" برای نخستین بار در تئاتر شهر مانهایم روی صحنه آمد. اجرای این نمایشنامه با استقبال بینظیری، بویژه از جانب نسل جوان، مواجه شد. بهدنبال آن آشوب و اختلال در سالن نمایش برپا شده و درگیریهايی رخ داد. شیلر جهت مشاهده اولین اجرای "دزدان" مخفیانه به مانهایم سفر کرد و برای اولینبار از نزدیک اجرای یکی از آثار خود بر صحنه و استقبال بیمانند از این اجرا را بهچشم خود مشاهده کرد. در آن دوران دور شدن از پادگان امری غیرممکن بود و مجازات سختی را بههمراه داشت. شیلر حتی اجازه ملاقات خانواده خود را نیز نداشت. با آشکار شدن سفر مخفیانه، شیلر برای دو هفته به زندان انداخته شد. دوک کارل اوژن نوشتن و انتشار هرگونه نمایشنامه و "امثال آن" را اکیداً ممنوع کرد.[*]
فریدریش شیلر علیرغم مجازات زندان و بیتوجه به ممنوعیت سفر برای دومین بار به مانهایم سفر کرد. هدف و خواست او دوری از محیط خشن پادگان - حتی برای زمانی کوتاه - و محدودیتهای موجود در آن بود. در این سفر کوتاه دو تن از آشنایان و هواخواهان شیلر، از جمله هنریته فون وولسوگن (Henriette von Wolzogen)، او را همراهی کردند. در این سفر شیلر و همراهان او به تماشای نمایشنامههای طنزآمیز در تئاتر مانهایم رفتند. برای شیلر کاملا آشکار بود، زندگی بدون نوشتن معنايی نخواهد داشت. مدیر اجرائی تئاتر مانهایم او را تشویق به نوشتن نمایشنامههای دیگری کرد و به او امیدواری داد که نمایشنامههایش را روی صحنه خواهد آورد. نامههای شیلر برنامهریزی آتی و بیصبری او برای اجرای آن را با تمام جزئیات نشان میدهند. نقشههای شیلر کاملا ماجراجویانه هستند. دوک کارل اوژن از دومین سفر مخفیانه شیلر باخبر شد.[*]
دوک ورتمبورگ فریدریش شیلر را به قصر هوهنهایم احضار کرد. نوشتن نمایشنامه، تماشای تئاتر در مانهایم، خروج مخفیانه از پادگان برای دوک کارل اوژن نشانههای شورش هستند. برخی از صحنههای نمایشنامه "دزدان" موجب عصبانیت کارل اوژن شدند که در مورد شیلر گفته بود: "او خودسر است و زیردستان حق خودسری ندارند. چاره دیگری نیست جز دستگیری شیلر و ممنوعیت قلم برای او."[*]
۲۲ سپتامبر ۱۷۸۲ میلادی شیلر شبانه از پادگان و شهر اشتوتگارت فرار کرد. آندراس اشترایکر (Andreas Streicher)، موسیقیدان و دوست شیلر، در این فرار او را همراهی کرد. انتخاب این روز اتفاقی نبود. دوک کارل اوژن در قصر خود مراسم جشن و سروری به افتخار تزار روس، پاول اول، برگزار کرده بود. در مراسم استقبال در قصر وتمبورگ، کلیه مردم شهر شرکت داشتند. گویی شهر مرده بود و در آن حتی پرندهای نیز پر نمیزد.هنگامیکه شیلر و همراه او به دروازه شهر نزدیک شدند و اشتوتگارت را ترک کردند، آتشبازی آسمان شهر را پوشاند. "دکتر ریتر" و "دکتر ولف" در راه "سفر کاری به اسلینگن"؛ این نام مستعار شیلر و همراه او برای خروج از شهر و پردهپوشی آنان برای فرار بود.[*]
شیلر ابتدا به مانهایم رفت و نزد یکی از دوستان خود، ویلهلم کریستیان مایر (Wilhelm Christian Meyer)، پناه جست. مایر کارگردان تئاتر و هنرپیشه بود. فرار شیلر شدیدا موجب نگرانی او شد. شیلر اکنون سربازی فراری بود و دوک وتمبورگ در جستجوی او. مایر نزد دوک کارل اوژن میانجیگری کرد و سعی نمود دوک را با شیلر صلح و آشتی دهد. سخنرانیهای شیلر در مانهایم چندان طرفدارانی نیافتند. احساسات بیش از حد و اندازه از سوئی و زبان کنایهآمیز او از سوئی دیگر در شنوندگان واهمه و ترس ایجاد کردند. پا در میانی مایر بینتیجه ماند و کارل اوژن بهیچوجه حاضر بهصلح با شیلر نشد. برای فریدریش شیلر راه دیگری وجود نداشت جز فرار و خارج شدن از منطقه نفوذ کارل اوژن، دوک ورتمبورگ.[*]
فریدریش شیلر بین سالهای ۱۷۸۲ و ۱۷۸۵ میلادی در مانهایم زندگی کرد. اوايل سال ۱۷۸۲ میلادی "گلچین اشعار سال ۱۷۸۲" او چاپ شد. در این مجموعه، ۸۳ شعر شیلر منتشر شد. شیلر در مسیر فرار خود از مانهایم به فرانکفورت رفت. از آنجايی که شیلر و دوست همراه او، اشترایکر، وضعیت مالی نامناسبی نداشتند، مجبور شدند مسیر مانهایم تا فرانکفورت را با پای پیاده پشت سر بگذارند. آنان سه روز تمام در راه بودند. شیلر غرق در افکار خود بود. او حتی نیمنگاهی نیز به طبیعت اطراف خود نیفکند. او در تار و پود ذهنی خویش طرحهای اولیه و چهارچوب یک سوگ نمایشی را آماده کرد: "دسیسه و عشق". این اثر در سال ۱۷۸۳ میلادی منتشر شد.[*]
فریدریش شیلر وارد شهر فرانکفورت شد. شیلر از زندگی پر از شور و هیجان و امکانات بیشمار شهر بزرگی مانند فرانکفورت ایدههای بکر و تازهای گرفت. او در ابتدا سرشار از انرژی کاری است، اما پس از زمانی کوتاه، نامههای او حاکی از سرخوردگی و بحران روحی او هستند. شیلر نسخهای از درام جدید خود به نام "توطئهگری فیسکوی اهل جنوا" را برای اجرا فرستاد و امیدوار بود که با تقاضای او برای دریافت مساعده ناچیزی موافقت شود. در نامهای به او اطلاع داده میشود که با دریافت مساعده او مخالفت شده، چرا که این درام اصولا قابل اجرا نیست. اندرزهای پدر شیلر و تهدیدات دوک کارل اوژن او را به فکر خودکشی میاندازد. فریدریش شیلر روی پل ایستاده و نگاه عمیقی به آب جاری در رودخانه ماین(Main) میافکند.[*]
پس از گذراندن دروانی پر آشوب در فرانکفورت فریدریش شیلر، دامداری در نزدیکی مانهایم را برای اقامت انتخاب کرد. او مخفیانه روی اثر خود "توطئهگری فیسکوی اهل جنوا" کار کرد و تغییراتی در آن داد. شیلر همچنین درام مشهور خود "دسیسه و عشق" را به اتمام رساند. دوران اقامت او در نزد خانواده مایر دورانی پر از آرامش است. مهمانیهای خودمانی و گفتوگوهای صمیمانه پریشانحالی او را اندکی کاهش داد. هنگامیکه یک افسر عالیرتبه ارتش تحقیقاتی را در مورد او شروع کرد، شیلر دچار ترس و واهمه شد، شبانه خود را مخفی کرد و تصمیم به فرار گرفت.[*]
دوستان شیلر آندراس اشترایکر و کریستیان مایراو را پای پیاده تا شهر ورمس (Worms) همراهی کردند و در راه او را از چشم جاسوسهای دوک ورتمبورگ مخفی نگاه داشتند. شیلر با دوستان خود شبی فراموشنشدنی در ورمس گذراند و فردای آن روز با کالسکه پستی به سفر خود ادامه داد. تا چشم نگاه میکرد همه جا پوشیده از برف بود. شیلردر کالسکه کنار مسافران نانشناس نشسته و خاطرات خود را بهیاد آورد. فریدریش شیلر به هنریته فون وولسوگن پناه آورد و در املاک او در نزدیکی منطقه تورینگن (Türingen) سرپناهی یافت. او در این ملک دورافتاده و متروک عاقبت آرامشی یافته، روزهای خود را وقف نوشتن کرد. فریدریش شیلر آرزوی دیگری نداشت جز شاعر شدن.[*]
شیلر پس از سرگردانی در شهرهای مختلف آلمان، سال ۱۷۸۷ برای نخستین بار به وایمار سفر کرد. در آنجا پیشنهاد تدریس در دانشگاه ینا را دریافت میکند و ساکن آن شهر میشود. کرسی استادی در ینا و نزدیکی به شهر وایمار سرآغاز دورانی است که دغدغه معاش از میان میرود، اما با بیماریهای سختی همراه است.[*]
شیلر خیلی پیش از مرگ زودهنگاماش اعتبار و افتخاری برای ادبیات و فرهنگ آلمان به شمار میرفت و در همان سالهای نابسامان جوانی آثاری خلق کرد که همچنان خوانده و اجرا میشوند.[*]
[↑] …
بهدستور دوك كارل آگوست فريدريش شيلر مجبور بود از سال ۱۷۷۳ به مدرسه نظامى برود كه در آنجا كارآموزى جوانان را با جديت و سختگيرى هرچه تمامتر برعهده داشتند. اما ابتدا در همان سال وارد دانشكده حقوق شد و در سال ۱۷۷۵ تحصيل در رشته پزشكى را آغاز كرد. در اين دوران و تحت تاثير كلوپ اشتوك و لسينگ اولين كارهاى شعرگونه و دراماش را خلق كرد. شيلر در سال ۱۷۷۷ تحت تاثير افكار روشنگرانه و طرد استبداد، درام سارقين خود را نوشت. شيلر در سال ۱۷۸۰ رساله دكترى خود را نوشت، با نام كوششى در مورد ارتباط خوى حيوانى انسان با روحاش كه تاثير متقابل جسم و روح را بررسى میكرد. از همان سال و ضمن فعاليت در سمت پزشك گردان در اشتوتگارت زندگى بیبند و بارى را میگذراند. هنگامى كه دوك نوشتن هرگونه مطلبى را براى او ممنوع اعلام كرد، ابتدا به مانهايم سپس به فرانكفورتِ ماين و از آنجا به اوگرزهايم گريخت. بالاخره كارولينه فون وولسوگن كه نويسنده بود، شيلر را كه به لحاظ اقتصادى و روحى در وضعيت بدى قرار داشت، در ملك خود بهنام باوئرباخ واقع در ماينينگن پذيرفت. شيلر در آنجا نمايشنامه دسيسه و عشق را نوشت. سپس به مانهايم بازگشت و در پاييز ۱۷۸۳ به مدت يك سال نمايشنامهنويس تئاتر ملى دالبرگ شد. برعكس نمايشنامه رذايل، دسيسه و عشق، مورد تحسين و توجه تماشاگران مانهايمى قرار گرفت. از آنجا كه ديگر قرارداد شيلر در آن تئاتر تمديد نشد، مجدداً سفرهاى خود را آغاز كرد. طى مدتى كه در منزل كارمندى بهنام كريستيان گاتفريد كورنر در لوشويتس واقع در ايالت زاكسن اقامت داشت، سرودى با نام به شادى نوشت كه در سال ۱۸۲۳ بتهوون آهنگى روى آن گذاشت. در همان دوره (۱۷۸۶) نامههاى فلسفى را براساس عقيده وحدت وجود نوشت. عشق ناكام او به هنريته فون آرنيم، تصميم شيلر را مبنى بر سفر به وايمار راسختر كرد. او در ۲۱ جولاى ۱۷۸۷ وارد اين شهر شد، با آشناى قديمى خود، شارلوته فون كالب كه او هم نويسنده بود، مجدداً ارتباط برقرار كرد و با هردر و ويلاند آشنا شد. بررسى موضوعات تاريخى و مقاله تحقيقى برخاسته از آن بهنام تاريخ سقوط هلند متحد در مقابل دولت اسپانيا (۱۷۸۸) كه براساس سنتهاى روسو و ولتر نوشته شده بود كه پايان فشار و استبداد را حق طبيعى مردم میدانستند، موجب شد كه شيلر در سال ۱۷۸۹ و با پا در ميانى گوته به درجه پروفسورى تاريخ در ينا برسد. بهعلاوه شيلر، تاريخ جنگ سى ساله را در سه مجلد و طى سالهاى ۱۷۹۲-۱۷۹۰ نوشت. در همين دوران بود كه شيلر بررسى و انديشه در مورد فلسفه ايده آليستی كانت را آغاز كرد. شيلر در ۲۲ فوريه ۱۷۹۰ با خواهر كارولينه فون وولسوگن، بهنام شارلوته فون لانگه فِلد ازدواج كرد. سال بعد مبتلا به بيمارى بسيار شديدى شد كه وادارش كرد، از تدريس چشم پوشى كند. طى دهه نود قرن هجدهم آشنايی شيلر با گوته، كه ابتدا بهنظر بسيار پيچيده و مشكل ساز میرسيد، به دوستی صميمانه و سودمندى مبدل شد. اين واقعيت كه اتمام كار بخش اول فاوست گوته، براساس تشويقهاى شيلر بوده و در مقابل گوته هم شيلر را در سرودن قصايدش تشويق میكرده است، نشان میدهد كه اين دو شاعر متقابلاً براى يكديگر الهامبخش بودهاند. گفتوگوها، پروژهها، نظريهها و كارهاى مشترك انجام شده، سبك "كلاسيك وايمارى" را بهوجود آورد كه براساس الگوهاى عهد عتيق و دوران رنسانس بود. سپس نمايشنامههاى ماريا استوارت (۱۸۰۰)، باكره اورلئان (۱۸۰۱) و ويلهلم تل (۱۸۰۳) پشت سر هم و بهسرعت زياد نوشته شد. شيلر در ۹ ماه مه ۱۸۰۵ در وايمار و در اثر عوارض بيمارى شديدى كه سالها پيش مبتلا به آن شده بود، از دنيا رفت.
شيلر در دوران حيات و پس از مرگ هم - بهخصوص بهدليل دوستی با گوته - مورد احترام و تحسين قرار داشت و دارد. آثارش بهعنوان آثار "كلاسيك" شناخته شده و بهندرت مورد انتقاد قرار گرفته است. از جمله تحسينكنندگان شيلر میتوان از توماس مان، برشت و داستايوفسكى نام برد.[*]
[↑] …
[↑] :
[↑] :
[↑] :
[↑] :
[↑] :
[↑] :
[↑] :
[↑] :
[۱۱]
[۱٢]
[۱٣]
[۱۴]
[۱۵]
[۱٦]
[۱٧]
[۱٨]
[۱۹]
[٢٠]
[٢۱]
[٢٢]
[٢٣]
[٢۴]
[٢۵]
[٢٦]
[٢٧]
[٢٨]
[٢۹]
[٣٠]
[٣۱]
[٣٢]
[٣٣]
[٣۴]
[٣۵]
[٣٦]
[٣٧]
[٣٨]
[٣۹]
[۴٠]
[۴۱]
[۴٢]
[۴٣]
[۴۴]
[↑] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط … برشتۀ تحرير درآمده است.
[↑] پيوستها
پيوست ۱:
پيوست ٢:
پيوست ۳:
پيوست ۴:
پيوست ۵:
پيوست ۶:
[↑] پینوشتها
[۱]- فریدریش شیلر، ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
[۲]- فريدريش شيلر، سايت اينترنتی ست ايران، برگرفته از روزنامۀ همشهری
[۳]- فریدریش شیلر، ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
[۴]- فريدريش شيلر، سايت اينترنتی ست ايران
[۵]- چگونه فریدریش شیلر شاعر شد، وبسايت دویچه وله
[۶]- فریدریش شیلر؛ شاعری برای تمام سالها، وبسايت دویچه وله
[٧]- چگونه فریدریش شیلر شاعر شد. "شیلر در ۱۴ سالگی وارد آموزشگاه نظامی شد."[علی امینی نجفی، سال شیلر؛ شاعر آرمانهای روشنگری، بخش فارسی بی بی سی]
[۸]- سايت اينترنتی ست ايران
[۹]- چگونه فریدریش شیلر شاعر شد
[۱٠]- همانجا
[۱۱]-
[۱۲]-
[۱۳]-
[۱۴]-
[۱۵]-
[۱۶]-
[۱٧]-
[۱۸]-
[۱۹]-
[٢٠]-
[٢۱]-
[٢۲]-
[٢۳]-
[٢۴]-
[٢۵]-
[٢۶]-
[٢٧]-
[٢۸]-
[٢۹]-
[۳٠]-
[۳۱]-
[۳۲]-
[۳۳]-
[۳۴]-
[۳۵]-
[۳۶]-
[۳٧]-
[۳۸]-
[۳۹]-
[۴٠]-
[۴۱]-
[۴۲]-
[۴۳]-
[۴۴]-
[۴۵]-
[۴۶]-
[۴٧]-
[۴۸]-
[۴۹]-
[↑] جُستارهای وابسته
□
□
□
[↑] سرچشمهها
□
□
□
□
[↑] پيوند به بیرون
□ [1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20]
□
□
[برگشت به بالا] [گفت و گو و نظر کاربران در بارهٔ مقاله]