آیین عیاری و جوانمردی
(قسمت نخست)
فهرست مندرجات
- پيشگفتار
- سـمک عيـار
- معنا و مفهوم عيار از ديد فرهنگنگاران و شاعران
- سيری بر پيشينهً آيين عياری و جوانمردی
- صفات عیاران و جوانمردان
- زبان، عادات و طرز زندهگی عیاران و جوانمردان
- از عیاران قدیم تا کاکههای افغانستان معاصر
- کاکهها و جوانمردان افغانستان معاصر
- ...
- ...
- ...
- يادداشتها
- پيوستها
- پینوشتها
- جُستارهای وابسته
- سرچشمهها
- پيوند به بيرون
[...] [...]
جوانمرد آن بود که بت بشکند و بت هرکس نفس اوست، هر که هوای خويشتن را مخالفت کند، او جوانمرد بهحقيقت بود.
بهروايت تاريخ، کشورما، افغانستان امروزی که در ايام پيشين بهنام "آريانا" موسوم بود، از روزگار قديم مهد تمدنهای گوناگون بود که در سير تمدن بين کشورهای ديگر، درخشندگیهای خاصی داشته است؛ چنانکه در حدود يک هزارسال پيش از تولد مسيح، تمدن اوستايی توسط زردشت، پيامبر آريايیها، پايهگذاری شد و در اندک زمانی سرتاسر کشورهای منطقه را نيز فرا گرفت و بهگفتهً دقيقی شاعر پرمايهً بلخ، چنان درخت گشن بيخ بسيار شاخدار را کشت نمود، تا جهان باشد، اصل پندار نيک، رفتار نيک و کردار نيک، دارای ارزشهای والای انسانی است.
دقيقی در مورد چگونگی ظهور زردشت چه خوش گفته است:
چـو يک چنـد گاهـی برآمـد بريـن | درخـتـــی پديد آمــد انــــدر زمين | |
از ايوان گشـتاســپ تا پيـش کاخ | درختی گشـن بيخ بسـيار شــاخ | |
هـمـه بـرگ او پنــد و بـارش خـرد | کســـی کوچنان برخورد کی مرد | |
خجســته پی و نام او زردهشـت | که آخر من بد کنش را به کشـت | |
به شــاه جـهــان گفـت پيغمبـرم | ترا سـوی يزدان همی رهبرم[۱] |
از روزگاران قديم، تا امروز، در تمام عرصههای زندگی فردی و گروهی مردم ما، بحيث ميراث گرانبها و پرارزش حفظ شده است.
بدون شک، تمام افتخارات گذشتهً ما، مديون سعی و تلاش، عالمان، دانشمندان، اديبان، تاريخ نويسان و بويژه قهرمانان ملی و مردمی بوده و میشود که بنام نامی مبارزان راه آزادی و ايجادگران پرتوان عرصههای علمی و فرهنگی کشور خويش مباهات کرد.
در سرزمين مرد آفرين ما، مبارزه عليه ظلم و ستم بهگونههای مختلفی صورت گرفته است که از آن جمله میتوان از نهضت و جنبش عياران و جوانمردان نام برد. اين گروه بخاطر برآورده شدن خواستهها و آرمانهای اکثريت مردم، مبارزات طولانی انجام دادهاند. هميشه از تهيدستان پشتيبانی نموده، بهمقابل زورگويان و ستمگران، قدعلم کردهاند، و دارای چنان نظامی بودند که ستمگران با همه قدرت و توانايی که داشتند، سر تسليم بهمقابل اين جوانمردان، خم کردند.
بهروايت نويسندهً "نفائس الفنون": "آنها با مساکين و ضعفا و مومنان، از طريق مسکنت و مذلت و نرمی و مرحمت سپردند و با اقويا و گردنکشان، غلظت و درشتی و شــدت و قـوت نماينـد و در ســلوک راه حـق از ملالت نترســند و بهقـول ديگـران برنگـردند"[٢]
اگر به اوراق تاريخ، فرهنگ و ادبيات رزمی و حماسی ما، نظراندازی شود، ديده میشود که در گذشته، برخی از دولتهای نامردمی، اين روش را پيش گرفته بودند که مشتی راهزن، دزد و اوباش را زر میدادند، تا آنها داخل صنف عياران و جوانمردان حقيقی شده و دست بهاعمال شوم و خرابکارانهً بزنند، تا باشد که مردم ستمديده و مظلوم از جوانمردان روی گردان شده و از انديشههای پاک و تابناک آنها حمايت نکنند و بهگفتهً عبدالرزاق کاشی، میتوان اين گروه، نامرد و نامردمدار را "مدعی" ناميد، که ظاهر و باطن شان يکی نيست:
"و اما مدعی، شخصی بود، خود را به زی جوانمردان بياراسته و به حليبت فتيان متعلی گشته، نه سيرت ايشان گرفته و نه در طريق ايشان قدمی رفته، گاه اموال بسيار بذل کند، نه از روی سخاوت؛ و گاه مرتکب اخطار واحوال شود، نه از سر شجاعت، بل جهت تقديم بر اخوان و تطاول و بر اقران، با اخلاقی نامتناسب و افعالی متفاوت. در آشکارا برخلاف نهان رود و ظاهرش منافی باطن بود احوالش در جبن و تهور و مختلف و عاداتش ميان بخل و اسراف متردد.
گاه در عياران و رندان برهولی عظيم و خطر جسيم اقدام نمايد و بر جمعی به انبوه حمله برد و با لشکری گران مقابله کند، جهت اظهار جلادت و شوکت و طلب شنا و مدحت تا ايشان را محکوم و مسخر گرداند و هيبت و شکوه در دل ايشان بنشاند و به رياست و تقدم ايشان ظفر يابد، و گاه از صد يک آن احجام نمايد و از کمترين واقعهً هراسان گردد و از اندک دشمنی گريزان شود، چون توقع آن اغراض ندارد و وقعی دينوی يا لذتی طبيعی در آن متصور نکنند، هر چه فوايد آخروی و منافع عقلی؛ چون حمايت و حرمت و کيش و محافظت و حميبت عرض و قوم خويش در آن باشد و در وقت ريا و استجلات نظر خلق، يا معارضهً مدعی ديگر، اموال بسيار بذل کند و نفس او بدان سماحت نمايد ... چون قدرت يابد ظلم کند و از مذمت خلق و عقوبت خالق نترسد و بدان باک ندارد و هرچند مظلوم و ضعيف و مسکين بود، بر او رحم نياورد و گاه از عجز نفس يابرای اظهار تحمل و بردباری، با عفت و پرهيزگاری به مظلومی بسازد و ظلم بر خود گيرد. ليکن اين مردم از فتوت دور باشند و از رتبت اهل صفا و مروت مهجور. و طالب فتوت را از ايشان احتراز واجب و از صحبت و اختلاط ايشان، اجتناب لازم؛ چه مجالست ايشان از سم قاتل، زيانکارتر و مخالطت با ايشان از گرگ درنده در رمهً بیشبان تباه کارتر."[٣]
و بههمين دليل است که شيخ شهابالدين سهروردی در فتوتنامهً خويش ازين گروه که باد در بروت دارند و کبر و تمنا در سر، بهزشتی نام میبرد و آنها را در پيامد عملکردشان هوشدار داده و فتيان و جوانمردان واقعی را از زيانهای اين نامردمان و ناجوانمردان واقف میسازد.
آنچه که بايد گفته شود، اينست که متاسفانه برخی از فرهنگنگاران، شاعران و تاريخنويسان ما، بدون در نظر داشت مطالب ياد شده، واژهً عيار را دزد، راهزن و طراز معنی کردهاند و بهگفتهً دانشمند وطنم سيستانی چون بنای کار عياران بر چالاکی و چستی و شبروی و شبگردی و طرفداری از مظلومان و دستگيری از تنگدستان بود، لذا به بدرقهً قوافل میپرداختند و فواصل بين شهرها و دهات را از راههای غير معمول و ناشناخته از دل بيابانها و کوهها و درههای صعبالعبور، با شتاب و بدون بيم، طی میکردند و ماموريت خود را انجام میدادند؛ و هرگاه کاروانی، باج خود را به ايشان نمیپرداخت و مزد کار آنها را نمیداد، ضربت شست آنها را بهگونهً ديگری میخورد و بههمين جهت است که بعضی ايشان را "رهزن" گفتهاند، و حافظ آن رند خرابات که معنی و مفهوم واژهً عيار را نيک يافته است، در همين مورد، چه خوش گفته است:
کزاول چون برون آمد رهً شب زنده داران زد
باری برای رفع مغالطهً مفاهيم واژههای عياران و عيارنمايان و جوانمردان و ناجوانمردان، بر آن شديم که برگی چند در بارهً صفات و خصوصيات عياران جوانمرد تحرير نمايم و معتقدم که دراين نامه آنچه اهميت عمده و اساسی دارد، شناخت عياران از نگاه زبان و ادب پارسی دری بوده، چرا که از نگاه تاريخی نيز میتوان به اين گروه مردمدار نظراندازی کرد، که در آنصورت بايد کتابهای تاريخی را بيشتر جستجو نمود و موقف اجتماعی، سياسی و ايديولوژی آنها را از ديد تاريخنگاری روشن و مشخص کرد.
از مطالعهً داستانها، حکايتها و اثرهای بديعی و ادبی فارسی دری که در بارهً عياران نوشته شده است، چنين بر میآيد که عياران و جوانمردان به کسانی اطلاق میشود که هم از نگاه داشتن انديشههای پاک و روشن و هم از نگاه کارکرد و عمل خود به سرحد کمال رسيده باشند و هميشه بهخاطر نفع اجتماعی و مردمیشان، بهتمام خواستهها و آرزوهای شخصی را زير پا گذاشته و بهطرفداری از مردم تهیدست و مظلوم با ستيزهگران بستيزد و با بدکاران سازش نکنند.
آغاز آموزش و مطالعهً اين جريان اجتماعی را میتوان در آثار و نوشتههای دانشمندان و ادبياتشناسان کشورهای چون افغانستات، ايران، آسيای ميانه، پاکستان و ممالک عربی بهروشنی مطالعه کرد، چه در اين کشورها بيشتر از همه در اطراف اين مساله مقالات و رسالههای پژوهشی و ادبی بهچاپ رسيده و از نگاههای مختلف تاريخی و ادبی به بررسی گرفته شده است.
مروری بر مطبوعات يکصد و اند سالهً کشورما، نشان میدهد که آيين عياری و جوانمردی و بازتاب درون مايهً نهاد و جهتهای آدمیگری و انساندوستی آن از دير زمان مورد توجه اديبان، شاعران، فلکلورشناسان، پژوهشگران زبان و ادب دری بوده و در روزنامهها و مجلههای کشورما، در اينجا و آنجا در زمينه مقالات پژوهشی بهنگارش در آمده است که اين مقالات هرچند کمبودیهايی دارند، مگر میتوانند از اهميت بزرگ پژوهشی برخوردار باشند.
نخستين دانشمندی که بار نخست در اين راه گام برداشته به اين آيين نظر خود را بيان داشته است، مرحوم استاد عبدالحی حبيبی مورخ، اديب و دانشمند شناخته شدهً کشور ماست، او در مقاله زيرعنوان "عياران يا اخييان" که در سال ۱٣٣٦ هجری در مجلهً آريانا بهچاپ رسانده است، آيين عياری را مورد مطالعه و بررسی قرار داده و اين جريان را همچون روند اجتماعی، معين و مشخص کرده است.[۴]
دانشمند ديگری که میتوان از آن نام برد، شادروان استاد فکری سلجوقی است، وی در حاشيهً رسالهً مزارات هرات که در سال ۱٣۴٦ هجری در مطبعهً دولتی به چاپ رسيده، از نخستين زن عيارپيشهً خراسان بهنام بیبی دستی و شوهرش نصير عيار، در هرات نام میبرد که در آنزمان دارای مقام و منزلتی خاص بودند و بهروايتی ابومسلم خراسانی در دامن همين زن عيارپيشه پرورش يافته است. بهاساس نوشتهً استاد فکری سلجوقی، قبر بیبی دستی عيار هم اکنون در دوازهً مسگری، نزديک چهارسوق هرات است که زنان در شبهای جمعه جهت برآورده شدن حاجاتشان در آنجای شمع روشــن میکننـد و نگارنـده ايـن قبـر را از نزديـک ديـدهام و اکنـون در اطـراف ايـن قبـر دکانهـای جديـد مســگری ســاخته شــده اســت.[۵]
شادروان مير غلاممحمد غبار تاريخنويس نامدار کشورما در کتاب "افغانستان در مسير تاريخ" آنجا که از مبارزات طولانی مردم افغانستان در مقابل استعمارگران سخن ميراند دربارهً عياران قديم اشارههايی دارد و کاکههای کابل را دنبالهً همان عياران قديم میداند. بهنظر غبار، عياران مردمی بودند آزاده و سرشار که به درد محتاجان و دردمندان رسيدگی کرده و از ميان تودههای عظيم مردم برخاستهاند، و بههمين دليل است که از حمايه و پشتيبانی تهیدستان بهرهمند بوده و مورد احترام مردم قرار گرفتند. غبار در اين اثر پر محتوای خويش تاثير کاکههای کابل را در جنگ اول و دوم افغان و انگليس روشن ساخته و آنها را مورد تائيد و تصديق خويش قرار میدهد.[٦]
استاد يوسف آيينه که خود از جملهً بازماندگان عياران قديم و از رندان و خراباتيان روزگار ماست و يکی از جملهً فلکلورشناسان و شاعران چند دههً اخير افغانستان بهشمار میآيد، يک سلسله مقالات پيرامون زندگینامه و کارروايیهای کاکههای کابل در شمارههای مختلف مجلهً لمر بهچاپ رسانيده و چند تن از جوانمردان و کاکههای کابل و ديگر شهرهای افغانستان را معرفی نموده است. و چون اين مقالات بازتابدهندهً برخی از چهرههای کاکههای کابل است، لذا جالب و خواندنيست و من در سال ١٣٥٩ هجری در خانهً شخصی استا آيينه که در کارتهپروان شهر کابل موقعيت داشت، موصوف را با همان سر و وضع کاکهگی و جوانمردی از نزديک ديدهام و از زبان وی در بارهً کاکههای کابل، ياداشتهايی رونويس کردم که در بخش معرفی کاکههای کابل از اين ياداشتها استفادهً فراوانی شده است.[٧]
غلامجيلانی جلالی دانشمند و محقق ديگريست که پس از يوسف آيينه چند تن از کاکههای کابل را بهگونهً مختصری معرفی نموده است، اگرچه کوشش موصوف قابل قدر است، مگر نمیتوان بدان نوشتهها نام تحليل و بررسی را گذاشت.[٨]
از مطالب ياد شده که بگذريم در جريان سالهای ١٣٥٠ تا ١٣٨٣ هجری يک عده از محققان و دانشمندان کشور ما از روی ذوق و آگاهیها و دانستنیهای خويش به معرفی کاکههای کابل و ديگر ولايات افغانستان پرداختهاند و اندرين باب مقالههای مستقلی را در مجلههای کشور بهچاپ رسانيدهاند که از آن جمله میتوان از مقالات و نوشتههای رفيق يحيايی زير عنوان "توره مرد افسانهآفرين قرنها" و عنايتالله شهرانی "غنی نصواری" و شمیالدين ظريف صديقی زير عنوان "نخستين زن عيار تاريخ" و عبدالغفور برشنا زير عنوان "کاکه اورنگ و کاکه بدرو" و نوشتهً پژوهشی پويا فاريابی زير عنوان "عياری يا سنت جليل جوانمردی خراسان زمين" و "عياری از خراسان" نوشتهً استاد خليلالله خليلی و "ياداشتها و برداشتهای از کابل قديم" از محمدآصف آهنگ و پژوهشهايی از کانديد اکادميسين محمداعظم سيستانی و داستانهای از يار عياران و جانمردان جناب دکتر اکرم عثمان و مقالههای تحقيقی "جوانمردی و رندی" نوشتهً سيد طبيب جواد... نام برد. کارهای دانشمندان ياد شده، اگرچه از ديد مردمشناسی و تاريخ بهنگارش در آمده است، مگر بهدليل اينکه گامهای آغازين است در جهت بازشناسی کاکههای کابل، لذا میتواند در جای خود از اهميت فراوان و پژوهشی برخوردار باشد.[۹]
چنانکه ياد کردم در افغانستان معاصر از چهار دههً اخير بدينسو، تعدادی از پژوهشگران و محققان در زمينهً آيين عياری و جوانمردی و بهويژه در مورد کاکههای کابل مقالات مختلفی بهرشتهً تحرير درآوردند، مگر تا آنجا آگاهی دارم و جستجو نمودم درين مورد کدام رسالهً مستقلی که بازتابدهندهً تمام صفات، آداب ، مراتب و درجههای عياران باشد، نگارش نيافته است بههمين دليل بود که نگارنده در سال ١٣٥٩ تحت نظر پروفيسور استاد دکتر روان فرهادی، ادبياتشناس شناخته شدهً کشور دست بهنوشتن رسالهً پيرامون اين موضوع زدم و مدت شش سال در اين کار پرمايه صرف نمودم و محصول گردآوری مطالعاتم که از چهل و اند منبع و ماخذ ادبی، داستانی منظوم و منثور فارسی دری و ادبيات عربی استفاده بهعمل آمده است، آن شد که در سال ١٣٦٥ نخستين مجموعۀ پژوهشی ادبی و تاريخی زير عنوان "عياران و کاکههای خراسان در گسترهً تاريخ" در اين مورد تدوين يافت و از چاپ برآمد و اين اثر در سال ١٣٦٧ در رشتهً ادبی از طريق وزارت اطلاعات و کلتور افغانستان حايز جايزهً ادبی افغانستان شناخته شد.
در سال ١٣٧١ هجری بعد از انتشار جلد نخست، حاصل مجموع پژوهشها و مطالعات بعدیام، آن شد که رسالهً ديگری زير عنوان "بازتاب آيين عياری و جوانمردی در ادبيات دری" تدوين گردد که اين رساله در انستيتيوت خاورشناسی اکادمی علوم تاجيکستان در شهر دوشنبه بهحيث رسالهً تيزس دکترای نگارنده پذيرفته شد و قبل از دفاعيه، خلاصهً متن آن به زبان روسی ترجمه گرديد و در شهر دوشنبه از چاپ برآمد[۱٠] و سه سال بعد، متن کامل آن بزبان فارسی دری به سرمايه شرکت کيهان در کشور ايران تايپ و آمادهً چاپ شد و در سال ١٣٧٤ هجری در پروگرس مسکو چاپ و انتشار يافت.[۱۱]
اينک مدت ٢٠ سال از انتشار جلد نخست و مدت ده سال از انتشار و چاپ جلد دوم میگذرد، نگارنده بر آن شدم تا قسمتی از حکايات منثور که ارتباط کارکرد و خصوصيات اخلاقی و اجتماعی، عياران، جوانمردان و فتييان در آثار کلاسيک و معاصر ادب دری، بازتاب يافته است، جمعآوری کنم و متن کامل جلد دوم را نيز در آن با تجديد نظر و افزودیهای، علاوه نمايم و اميدوارم که مورد توجه ادبدوستان و هواخواهان آيين عياری و جوانمردی قرار بگيرد.
در کشور همسايهً ما جمهوری اسلامی ايران نيز تا کنون درين زمينه کدام اثر مستقلی چاپ نشده است؛ مگر عدهً ادبياتشناسان آنجا که در زمينههای مختلف ادبی و بخصوص تصوقی، کارهای پژوهشی کردهاند، راجع به آيين جوانمردی نظراندازی کردهاند.
اولين دانشمند شناختهشدهً ايران که دربارهً عياران و فتييان اشارههای نموده، مرحوم ملکالشعرا بهار است. او آنجا که فتوتنامهً واعظ کاشفی را معرفی میکند در اين مورد، چنين مینويسد: "و اخيرا کتابی بهدست آمده است موسوم به فتوتنامهً سلطانی در طريق ادب فتوت که از کتب بسيار مفيدی است، که اگر بهدست نمیآمد، قسمتی از تاريخ اجتماعی قرون وسطايی ايران که متشکل جميعت فتييان يا جوانمردان و عياران به آن وابسته است، از ميان رفته بود...[۱٢]
بنابر عقيدهً بهار کلمهً عيار اصلا ريشهً عربی نداشته، بلکه از زبان پهلوی آمده است و معنی آن جوانمرد است، بعدها عين انديشهً او را دانشمندانی چون پرويـز ناتـل خانلـری و محمـدجعفـر محجـوب زيـر عنـوان "آيين عيـاری" تاييـد و تصـديق نمودند.[۱٣]
چاپ و انتشار کتاب سنک عيار و شهر سمک که بههمت استاد خانلری صورت گرفته، از کارهای بسيار سودمندی است که دراين زمينه بهعمل آمده و بعدها مورد استفاده محققان قرار گرفته است.
از نگاه عبدالحسين زرينکوب ايين جوانمردی و عياری يکی از شاخههای تصوف است و بههمين دليل است که دانشمند يادشده در اثر پر محتوای خويش بهنام "ارزش ميراث صوفيه" از يک عده دانشمندانی نام میبرد که قبل از آنکه بهتصوف گرويده باشند، جوانمرد بودهاند، بهعقيدهً زرينکوب، داشها و لوطیهای امروز ايران نيز دنبالهً همان عياران و جوانمردان قديم اند.[۱۴]
يکی از محققان ديگری که میتوان از آن نام برد، مرتضی صراف است، اين دانشمند در يک سلسله مقالاتی که بهنشر سپرده، پيرامون عياران و جوانمردان مطالبی را از روی مأخذ و منابع معتبر ادبی و تاريخی بهنگارش آورده است که جالب، مفيد و خواندنيست.[۱۵]
قابل ياد کرد است که دانشمندان و مستشرقين خارجی نيز در زمينهً آيين عياری و فتوت، کارهای پژوهشی انجام دادهاند، چنانچه میتوان از کارهای پژوهشی خاورشناسانی، چون: فونهامير، کارترنير، هرمن تارنينگ، گارتمان، ريتر و فرانتس تشنبر و مانند اينها نام برد. اين دانشمندان به استثنای تشنر، جريان آيين عياری و جوانمردی را با توصف يکی دانسته و اين آيين را بيرون از مناسبات و معاملات اجتماعی و تحت مطالعهً خويش قرار داده و به آن پايگاه دينی و تصوفی دادهاند؛ مگر فرانتس تيشنر به اين عقيده است که جوانمردی و عياری کاملا ريشهً اجتماعی داشته نه تصوفی و دينی. دانشمندان يادشده مقالهً زير عنوان "گروه فتوت کشورهای اسلامی" که در مجلهً دانشکدهً ادبيات، شمارهً دوم سال ١٣٣٥ در تهران بهنشر رسانده، درين مورد نوشته است: "جوانمردان و عياران هميشه مخالف سرسخت حکومتهای استبدادی بوده و میکوشيدند تا ظلم و بیعدالتی را از ميان بردارند، از اينرو با ستمگران و جباران دشمنی داشته و گاهی نيز آنها را بهقتل میرسانيدند و تمام ثروت و دارايی آنها را در ميان بيچارگان و درماندگان تقسيم میکردند و حتی از اقليتهای غير مسلمان نيز دفاع مینمودند.[۱٦]
بايد يادآوری کرد که در کشورهای اتحادشوروی سابق نيز در بارهً آيين فتوت و عياری مطالب پژوهشی چاپ شده است که از آن جمله میتوان از نوشتههای دانشمندانی چون بارتولد، گارد ليوسکی، بريتس، بارا اوکاف، صدرالدين عينی، يوسف سليموف، محمدجان شکوروف، غمچين چله يوف، قربان واسع و ديگران نام گرفت که کارهای پژوهشیشان درخور توجه است.
در سال ١٣٧٠ هجری مطابق ١٩٩٢ ميلادی که نگارنده در انستيتيوت خاورشناسی اکادمی علوم تاجيکستان در شهر دوشنبه در ديپارتمنت زبان و ادبيات دری کار میکردم، دانشمندانی چون پروفسور محمدجان شکوروف، پروفسور مازيانوف، پروفسور دکتر هادیزاده، پروفسور دکتر حقنظر نظروف، پروفسور دکتر تلبک نظروف، دکتر کمال عينی، دکتر تورسونزاده، دکتر غمچين چلهيوف، دکتر قربان واسع و دکتر ظاهر احراری را از نزديک ديدهام و در چندين جلسهً ادبی و علمی آنها شرکت داشته و از محضر علمیشان استفاده کردهام و جای دارد که از همکاریهای علمی و صميمانه هر يکشان ابراز تشکر نمايم و بخصوص از دانشمند محترم دکتر ظاهر احراری فردوسیشناس، شناخته شدهً تاجيک و محترم دکترغمچين چلهيوف که در ترجمه و چاپ تيرس دکترای بنده در تاجيکستان از هيچگونه کمک و همکاری دريغ نفرمودند، ايزد دانا و توانا عمرشان را دراز گرداند.
از مطالب يادشده و تحقيقات دانشمندانی که از آنان نام گرفتم، میتوان به اين پيامد و نتيجه رسيد که در بارهً ايين عياری و فتوت و جوانمردی، تمام دانشمندان دو راه روشن زير را بر گزيدهاند:
اول: آنانی که اين جريان را ازديد دينی و تصوفی مطالعه کردهاند، چون اسماعيل حاکمی، مرتضی صراف، ريتر، فنهامر، هرمن تارنينگ، گارتمان و امثال آن.
دوم: آن عده از دانشمندان و ادبيات شناسان که پيرو اين عقيدهاند که آيين فتوت و عياری، اصلا پايگاه اجتماعی داشته، مگر با تصوف اسلامی درآميخته است که ازين انديشه، محققان و دانشمندانی، چون جعفر محجوب، پرويز ناتل خانلری، بهار، زرينکوب، تشنر، حبيبی، فکری سلجوقی، غبار، آيينه، يحيايی، شادان، شهرانی، جلالی، عينی، سيستانی، اکرم عثمان، آصف آهنگ، پويای فاريابی، سليموف، شکوروف پيروی نموده و از آن طرفداری کردهاند و نگارندهً اين سطور نيز اين جريان اجتماعی را همچون طبقهً از اصناف شهری، تحت مطالعه قرار داده و بازتاب اين آيين مردمی را در لابلای آثار کلاسيک و معاصر ادب فارسی جستجو نموده است. اگرچه، آنگونه که ياد کرده آمد، در کشور ما درين زمينه، مقالات متعددی به نگارش در آمده و گامهايی یرداشته شده است، اما چون بهگونهً کتاب و رساله مستقلی که همه بعدها و پهلوهای ادبيات جوانمردی و خصوصيات آيين عياران و فتييان و جوانمردان را شامل باشد، بهنگارش نيامد و چهره و سيمای اين صنف اجتماعی، هنوزهم مغشوش بوده و در هاله از شنيدارها مانده است، و بههمين دليل است که نگارنده برآن شدم، تا در اين زمينه تحقيقات بيشتری انجام دهم و هدف اساسی از نوشتن اين نامه، همانا روشن ساختن نوع ديگر ادبيات ما که عبارت از ادبيات جوانمردی است میباشد. چه برای علاقمندان اين آيين مردمی هميشه اين پرسشها و سوالها پيش میآيد که آيا عياران بنا بهشرح برخی از فرهنگ نامهها، عبارت از دزدان و راهزنان هستند و يا اينکه اين گروه مردمی بودند، پاک سرشت و نيکوکار و مردم دوست و بخصوص در هنگام شرح و توضيح واژهً عيار از نگاه ريشه واصل آن، ماهيت و چگونگی پيدايش آنها از آغاز تا امروز و فرق آنها از ديگر فرقهها، مانند تصوف، صفات و عادات عياران، زبان گفتار، کردار و رفتار و ديگر سجايای نيک انسانی آنها و بازتاب انديشههای جوانمردی در داستانهای عاميانه و داستانهای بديعی و همچنان مورد به کاربرد اين کلنه در شعر شاعران فارسی زبان و مانند اينها، همه و همه ازجملهً مطالب و مسايلی است که بحيث سوالها و پرسشهای عمده و اساسی در اين نامه طرح شده و در حد امکان به آنها پاسخهای ارايه گرديده است و اميدوارم که اين کارم بتواند سرآغازی باشد، برای پژوهشگران اين عرصهً ادبيات که بخواهند دراين زمينه گامهای پرثمر و مفيدتر و وسيعتری را بردارند.
برای رسيدن به اهداف ياد شده، لازم بود تا مواد و منابع تحقيقی، ادبی و تاريخی در دسترس قرار داشته باشد. تا براساس ان بتوان به نتايجی که هدف ماست، دست يافت. روی اين منظور دو منبع عمدهً ادبی و تاريخی برای کار تشخيص گرديد و از آنها استفاده بهعمل آمد، که يکی منابع چاپ شدهً ادبی است؛ و ديگر منابع شفاهی.
آثار چاپ شدهً ادبی و تاريخی را که پيرامون اين موضوع تا کنون بهنگارش آمده، میتوان بهدو دسته بخشبندی نمود: نخست آن آثاری که مستقيما به موضوع مورد بحث ما ارتباط داشته و از نگاه محتوا کاملا در بردارندهً بخشهايی دربارهً آيين فتوت و عياری و جوانمردی است، مانند داستان سمک عيار، امير ارسلان رومی، چهار درويش، ابومسلم نامه، اسکندرنامه، صاحبقراننامه، رسالهً ملا متيان و صوفيان و جوانمردان، فتوتنامهً منظوم عطار، فتوتنامهً ناصر سيواسی، فتوتنامهً سلطانی واعظ کاشفی، قابوسنامه، تحفته الاخوان فی خصائص الفتيان عبدالرزاق کاشی فتوت نامهً مستخرج از انفائص الفنون شمسالدين محمد بن محمد بن محمود آملی، فتوتنامهً شهابالدين عمر سهروردی، فتوتنامهً نجمالدين زرکوب، باب فتوتنامه از کتاب زبدت الطريق الی الله از درويش علی بن يوسف کرکهری و يک سلسله مقالات تحقيقی و پژوهشی نويسندگان معاصر ادب فارسی چه در داخل افغانستان و چه در ايران، تاجيکستان و کشورها عرب زبان.
دو ديگر اثر چاپ شده ادبی تاريخی که اثرها و نشانههای عياری و جوانمردی در آنها بازتاب يافته و مورد استفاده و بهرهبرداری قرار گرفته است مانند: تاريخ سيستان، سياستنامه، زينالاخبار گرديزی، شاهنامهً فردوسی، برزونامه، شهريارنامه، بيژننامه، جواهرالاسمار يا طوطینامه، داستانهای نجمای شيرازی و نجمای خاکی، لطايفالطوايف، بديعالوقايع، گلستان سعدی، ديوان حافظ، خاوراننامه، حملهً حيدری، گل و نوروز خواجوی کرمانی، هفت اورنگ جامی، منطقالطير عطار، قصهها و افسانهها، فضايل بلخ، رسالهٌ مزارات هرات، مثنوی معنوی مولانای بلخ و فرهنگها و لغتنامهها چون: فرهنگ دهخدا، معين، غياثاللغات، آموزگار، خيام، برهان قانع، آنندراج و فرهنگ نفيسی و يک تعداد مقالههای ادبی و تاريخی که پيرامون کاکههای افغانستان، آلوفتههای سمرقند و بخارا و لوطیها و داشهای ايران، برشتهً تحرير درآمده و در مجلههای معتبر اين سه کشور فارسی زبان، بهچاپ رسيده است که اين منابع و ماخذ ادبی تاريخی ياد شدهً چاپی، هر يک در جای خودش در پاورقی صفحات اين کتاب با ذکر مولف، عنوان کتاب، محل نشر، ناشر و سال طبع و صفحات آن معرفی گرديده است و ما در اين جای بهگونهً نمونه داستان سمک عيار که مستقيماً با موضوع مورد بحث ما در ارتباط است و همچنين بازتاب آيين عياری و جوانمردی در شاهنامهً فردوسی که آن نشانهها و رگههای اين آيين ديده میشود بهجهت روشن شدن مطلب، معرفی میکنيم و میبينيم که چگونه درين دو اثر که يکی منثور و ديگری منظوم است، مسايل آيين عياری و جوانمردی بازتاب يافته است.
[↑] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله توسط دکتر غلامحيدر "يقين" برشتۀ تحرير درآمده است.
[↑] پینوشتها
[۱]-
[۲]-
[۳]-
[۴]-
[۵]-
[۶]-
[٧]-
[۸]-
[۹]-
[۱٠]-
[۱۱]-
[۱۲]-
[۱۳]-
[۱۴]-
[۱۵]-
[۱۶]-
[↑] جُستارهای وابسته
□
□
□
[↑] سرچشمهها
□
□
□
□
[↑] پيوند به بیرون
□ [1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20]
□ [21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40]
□ [13 َA B C D E]
[برگشت به بالا] [گفت و گو و نظر کاربران در بارهٔ مقاله]