فهرست مندرجاتفارسی در افغانستان
[زبان دری]
[↑] فارسی در افغانستان
دربارۀ گونههای سهگانۀ زبان فارسی در قلمرو سهگانه سیاسی، در صفحات پیشین دقایقی مذکور شد، و اینک نکتههای دیگری در مورد گونۀ فارسی دری افغانستان بیان میشود، باشد که عقدههای زبانی را بگشاید.
زبان فارسی در افغانستان با آنکه بهتناسب گونۀ فارسی تاجیکستان شسته رفتهتر مینماید، و لیکن نادرستیهای مسلم و بارزی در آن راه یافته که باید ارباب قلم دست اندر دست هم دهند و نادرستیها را سامان بخشند و نثری ایجاد کنند خالی از هرگونه ضعف و ناتوانی، و درخور بیهقی و ابوریحان و نصرالله منشی.
نابسامانیهای نثر گونۀ فارسی دری قصهیی دارد مشروح، هم گریبانگیر همۀ اهل قلم نمیشود، لکن چون این نوشته نمودار ابتذالهاست، گزیری نیست از ذکر آن ناتوانیها و استثناها. یکی از غلطهایی که بر گونه نثر فارسی دری چسپیده، ناشی از طرز تصور ناخوشی است از دستور زبان که تاکنون نزد فارسی زبانان[۱] وجود داشته، بطوری که بیشترینۀ دستورهای ربان فارسی با توجه بهدستورهای زبانهای دیگر پرداخته شده است. دستورنویس فارسی زبان درگذشته جانب دستور زبان عربی را متوجه بوده، و در این اواخر بدلیل انتشـار و اشـاعۀ زبـانهای ماننـد انگلیسـی و فرانسـه اصول دسـتوری ایـن دو زبـان مـد توجـه دسـتورنویس فـارسی زبـان قـرار گرفتـه[٢]، و این مسأله موجب شده تا مقولاتی که در دستورهای عربی و انگلیسی و فرانسه بهارتباط طبیعت آن زبانها وجود داشته، بر زبان فارسی تحمیل گردد، بیآنکه مقولههای مذکور در نفس دستور فارسی بوده باشد، یا از طبیعت زبان برخاسته باشد.
بر اثر گزینش و اختیار مقولههای مستودع از قواعد دستور زبان تازیست که در گونههای فارسی افغانستان و ایران تاکنون تثنیه (دوین) استعمال و کاربرد دارد. از قبیل کلماتی همچون دولتین، مجلسین، طرفین، جلدین، وغیره در حالی که در هر زبانی ارزشی که یک عنصر ساختمانی زبان در شبکه روابط زبانی بخود میگیرد با زبان دیگر متفاوت است.
از همینجاست که صیغۀ جمع در فارسی و صیغۀ جمع در عربی در شبکه روابط دستوری زبان یکسان نیست. چرا که در زبان عربی یک ارزش عددی مضاف بر فارسی وجود دارد که ارزش صیغۀ جمع را در عربی دگرگون میکند. یعنی در شبکه روابط دستوری زبان فارسی صیغه جمع در مقابل صیغۀ مفرد قرار دارد، در صورتی که در عربی در تضاد مفرد و تثنیه میباشد. بهعبارت دیگر در عربی جمع بهمعنی بیش از "دو" است و در فارسی بهمعنی بیش از "یک"[٣]
بسته به همین نکته است که مقوله دستوری تذکیر[۴] و تأنیث زبان تازی نیز در کاربردهای دستوری فترسیزبانان افغانستان معمولست و میگوییم معلم (آموزگار مرد)، معلمه (آموزگار زن). در حالی که زبان فارسی طی تحولی که داشته علائم مربوط به نمایش زن و مرد را از دستور خود دور کرده، و تضادها صوری در شبکه روابط دستوری زبان فارسی در زمینۀ مزبور وجود ندارد. اگر چند که تضادهای معنایی آن استتاراً در ذهن اهل زبان خطور کند.
اخیراً نیز مقولههای دستوری زبان پشتو بر فارسی تحمیل شده و این امر یکی از وحشتناکترین استعمالات تحمیلی است که بدنه ساختاری زبان را تباه خواهد کرد. چندانکه به جای آنکه بگویند "رئیس دانشگاه کابل دیروز در بزرگداشت جامی سخن گفت" مثلاً میگویند "د کابل پوهنتون رئیس ... الخ".
خوشبختانه این چنین استعمالات بین اهل زبان و حتی پشتونان فارسی گوی تداول ندارد و فقط در اخبار رادیویی و نامه های اداری راه پیدا کرده است. با رویدادهای علمی و فرهنگی تازه در سطح واژگان بطور کلی، فارسی زبانان ضعیف و زبونی نشان دادهاند. در قلمرو سه گانه سیاسی زبان فارسی سازمان سامانداری نبوده است تا در زمینۀ قرضگیری و هجوم لغات زبانهای بیگانه اندیشه کند. همچنانکه گفته شد تمام اقوام دنیا برای غنای فرهنگی و زبانی بده بستانهایی داشته و دارند، اما نه چونان فارسی زبانان زیرا در موارد فراوانی میتوان بوضوح وارسی کرد که فارسیزبانان میتوانند خاصه از بعد ترکیبی زبان فارسی نهایت استفاده را ببرند و کلمات و مرکباتی برای مفاهیم جدیدی که از کشورهای صنعتی وارد میشود، وضع[۵] کنند، البته اصطلاحات جهانی و واژههای اضطراری مقبول است و پذیرفته.
باری این مسأله موجب آمده که در گونۀ فارسی افغانستان کلمات بیشماری از طریق بازرگانی و روابط فرهنگی و صنعتی از زبانهای روسی، انگلیسی، آلمانی، فرانسه، و اردو وارد گونۀ زبان فارسی افغانستان گردد. بعدی که در بعضی از موارد جای اصیل ترین واژه های فارسی را گرفته است. مثلاً به جای "دبیرستان" کلمه فرانسوی "لیسه" استعمال دارد. به هر حال یکی از ضربات عمدۀ این هجوم واژگانی زبانهای بیگانه طنین آهنگین زبان فارسی در گونۀ فارسی دری رو به زوال نهاده است.
همچنانست تحمیل کلمات پشتو در منطقۀ واژگانی گونۀ زبان فارسی که موجب آمده تا بسیاری از کلمات نوپای پشتو بر دستگاه واژگانی گونه فارسی دری تحمیل گردد. مثلاً ببینید "پوهنتون" که در افغانستان جای کلمۀ "دانشگاه" را گرفته و بین کلمۀ "پوهنتون" و فکر مردم وحدت وجود ندارد. چرا که شنونده با توجه به سوابق کلام و گفتار و با توجه به مکان آن کلمه و آمد و شد آموزگاران و آموزندگان متوجه میشود که پوهنتون یعنی دانشگاه.
در حالی که در علم زبانشناسی باید کلمه، فکری را تعبیر کند و اگر نکند کلمه نیست یا حیثیت کلمه بودن را نزد اهل زبان از دست داده است و رابطۀ بین فکر و مفهوم و کلمه را دانشمند و فیلسوف بزرگ عبدالرحمن محمد بن خلدون حضرمی نیز توجه داده، بدین شرح: "الفاظ و لغات واسطهها و پردههایی میان ضمایراند و بهمنزلۀ پیوندهایی میان معانی و مهرهای بر آنها هستند[٦] و کسی که میخواهد به کسب دانش پردازد، ناگزیر است که معانی را از راه شناختن دلالتهای لغوی و نیک فراگرفتن ملکۀ آن بهسرعت از الفاظ استخراج کند و گر نه گذشته از مشکلاتی که در مباحث ذهنی او روی میدهد، استخراج و ربودن معانی بهروی دشوار خواهد شد ولی همنگامی که ملکۀ او در دلتهای الفاظ بر معانی راسخ باشد، چنان که هنگام استعمال الفاظ بدیههوار و مانند امور جبلی بیدرنگ معانی آنها در ذهن او سبقت جوید. آنوقت پردۀ مزبور بهکلی از میان و فهم او زایل خواهد شد یا تخفیف خواهد یافت و آنوقت مشکلی برای او باقی نخواهد ماند."[٧]
تحمیل کلمات پشتو در مورد نامههای اداری بهحدی است که زیباییهای گونۀ فارسی دری بهمخاطره افتاده، و باید در جُستوجوی قواعدی تازه برآمد تا بتوان این زبان مخلوط را در چهارچوب آن تحلیل و تفسیر کرد، و اگر نویسندهای بخواهد داستانی بنویسد که قهرمانان آن از فضای نظامی تغذیۀ زبانی کرده باشند بدون شک زبان داستانش، زبانی است که بافتهای دستوری، فارسی خواهد بود و کلمات آن پشتو.
علت این که حکومتهای پیشین و مدافعان زبان پشتو خواستند که زبان پشتو را بر فارسی تحمیل کنند، این بود که اولاً تصور کردند پشتوانۀ زبان اموری است ملی، سیاسی، و قومی. و از آنجا که فرهنگ زبان فارسی با ارتباط نام افغانستان و خواندن آن بهنام فرهنگ و ادبیات ایران[٨]، چنان جلوه کرده بود که افغانستان از آن بهرهای نخواهد نخواهد برد بنأ در پی آن شدند تا بنیاد زبان فارسی را از آن کشور براندازند، و زبان پشتو را یگانه زبان رسمی کشور قرار دهند و بدینطریق استقلال[۹] خود را بنمایند.
[۱٠]
[۱۱]
[۱٢]
[۱٣]
[۱۴]
[۱۵]
[۱٦]
[۱٧]
[۱٨]
[۱۹]
[٢٠]
[٢۱]
[٢٢]
[٢٣]
[٢۴]
[٢۵]
[٢٦]
[٢٧]
[٢٨]
[٢۹]
[٣٠]
[٣۱]
[٣٢]
[٣٣]
[٣۴]
[٣۵]
[٣٦]
[٣٧]
[٣٨]
[٣۹]
[۴٠]
[۴۱]
[۴٢]
[۴٣]
[۴۴]
[↑] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط … برشتۀ تحرير درآمده است.
[↑] پینوشتها
[۱]- تاریخ و زبان در افغانستان، ص ۱۱۱
[۲]-
[۳]-
[۴]- تاریخ و زبان در افغانستان، ص ۱۱٢
[۵]- همانجا، ص ۱۱٣
[۶]- همانجا، ص ۱۱۴
[٧]-
[۸]-
[۹]- تاریخ و زبان در افغانستان، ص ۱۱۵
[۱٠]-
[۱۱]-
[۱۲]-
[۱۳]-
[۱۴]-
[۱۵]-
[۱۶]-
[۱٧]-
[۱۸]-
[۱۹]-
[٢٠]-
[٢۱]-
[٢۲]-
[٢۳]-
[٢۴]-
[٢۵]-
[٢۶]-
[٢٧]-
[٢۸]-
[٢۹]-
[۳٠]-
[۳۱]-
[۳۲]-
[۳۳]-
[۳۴]-
[۳۵]-
[۳۶]-
[۳٧]-
[۳۸]-
[۳۹]-
[۴٠]-
[۴۱]-
[۴۲]-
[۴۳]-
[۴۴]-
[۴۵]-
[۴۶]-
[۴٧]-
[۴۸]-
[۴۹]-
[↑] جُستارهای وابسته
□
□
□
[↑] سرچشمهها
□
[برگشت به بالا]