- سیگار آمریکایی و کبریت روسی
- آتشی که کبریت روسی برافروخت
- يادداشتها
- پيوستها
- پینوشتها
- جُستارهای وابسته
- سرچشمهها
- پيوند به بيرون
[...] [...]
وطـن منــزلـگه بیــگانـه گــردیـد
به خــاک مـا تجــاوزهای اغیــار
بـر اهــل جهان افسانه گــردید
(لاهوتی)
زندگی سیاسی محمدداوود از زمانی شکل میگیرد که او از فرانسه به کشور برگشت و در وزارت خارجه اشتغال ورزدید. او بعدها به رتبۀ ژنرالی بهعنوان فرمانده فرقۀ مشرقی، حاکم اعلی مشرقی، قوماندان قول اردوی مرکز و و وزیر حرب منصوب شد و سر انجام پس از ده سال صدارت، محمدظاهر شاه، پادشاه افغانستان، او را در سال ۱۹۶۳ برکنار کرد.
[↑] سیگار آمریکایی و کبریت روسی
در نخستین ساعات بامداد ٢٦ سرطان ۱٣۵٢ (۱٧ جولای ۱۹٧٣) سردار محمدداوود، نخستوزیر سالهای ۱٣٣٢ تا ۱٣۴٢، با یک کودتای نظامی - بدون خونریزی - به سلطنت چهل سالۀ محمدظاهر شاه، پسر عموی خود پایان داد. شاه در آن زمان در جزیرۀ نیپلوتان ایتالیا بهسر میبرد. ده روز بعد خانوادهاش نیز به او پیوستند. سپس شاه استعفای خود را به کابل فرستاد.
محمدداوود، در نخستین بیانیۀ خود خطاب به مردم گفت:
- "این آرزوی مقدس بود که مرا وادار ساخت ده سال قبل من و رفقایم پیشنهاد آخرین خود را به حضور شاه پیش و تطبیق آن را برای خیر و سعادت ملت تمنا کنیم."
او در جای دیگر میافزاید:
- "قرار امر، تام ساعت یک شب انقلاب ما در حرکت درآمد، در سحرگاه تمام نقاط ستراتیجی شهر اشغال، اشخاصی که لازم بود توقیف و تا ساعت ٧ صبح ٢٦ سرطان ۱٣۵٢ که نظام جمهوری، روشن و درخشان طلوع کرد، تمام ادارۀ مملکت تحت لوای جمهوریت درآمده بود، جمهوریتی که به ارادۀ ملت افغانستان و از خود مردم افغانستان است."
محمدداوود نظام جمهوری را اعلام کرد و مقامهای ریاست جمهوری، صدارت، وزارت دفاع و وزارت خارجه را بهخود اختصاص داد. اعضای حکومت جدید او را محمدحسن شرق معاون صدارت، فیضمحمد وزیر داخله، انجینیر عبدالحمید محتاط وزیر مخابرات، دکتر نظرمحمد وزیر صحت عامه، دکتر نعمتالله پژواک وزیر معارف، انجینیر پاچاهگل وفادار وزیر سرحدات، جیلانی باختری وزیر زراعت و آبیاری، سید عبدالالله وزیر مالیه، انجینیر قوسالدین فایق وزیر فواید عامه، دکتر عبدالرحیم نوین وزیر اطلاعات و کلتور، و دکتر عبدالمجید وزیر عدلیه تشکیل میداد. سپس محمدخان جلالر بهعنوان وزیر تجارت در این کابینه نیز شامل شد.
از آنجایی که محمدداوود در کودتای خود، از فعالان چپگرای وابسته بهجناح پرچم حزب دمکراتیک خلق سود جسته بود، ناگزیر پستهای مهم دولتی را به آنها واگذار کرد. بنابراین، بیشترین اعضای کابینۀ او را افراد پرچمی در بر میگرفت.
در نامهی که محمدداودد در ۹ سرطان ۱٣۴۱ بهحضور شاه فرستاده، نوشته است:
- "مردم، مخصوصاً طبقۀ منور از نقطۀ نظر اجتماعی آرزومند تحول و به آن انتظار دارند. در خفا، اقسام افکار و عقاید و ذهنیتها موجود است؛ دست اجانب برای مقاصد سیاسی خود مشغول فعالیتاند، این طرز حکومت برای مردم مخصوصاً طبقات منور چندان خوش آیند نیست و خسته شدهاند."
با وجود این، محمدداوود در یکی از بیانیههای خود (٢٦ حوت ۱٣۵٣) گفت:
- "بیگانگان ما را گاهی به این متهم ساختند که انقلاب به کمک دیگران انجام شده است؛ ولی به شما میگوییم که این انقلاب، انقلاب اصیل افغانی بوده و در آن جز مغز و کلۀ افغان و غیر از همت و ایمان افغانی هیچکس دیگری داخل نبوده است. یقین داشته باشید که نظام موجودۀ افغانستان فقط روی اساس ملی و ناسیونالیزم استوار بوده و خواهد بود.
آنچه دشمنان به ما و رفقای ما نسبت دادهاند، همهی آن را شنیدیم و خوب فهمیدیم که چه بود و از کجا سرچشمه گرفته بود. ما مسلمان هستیم و به خداوند خود ایمان داریم."
محمدداوود خان کودتای خود را انقلاب سفید خواند و اتحاد جماهیر شوروی نخستین کشوری بود که آن را به رسمیت شناخت. در حالی که پیش از آن، زمامداران کاخ کرملین، محمدظاهر شاه را شاه خردمند و مترقی نامیده بودند.
با وجود آن که تعداد مشاوران روسی در زمان جمهوریت محمدداوود به بیش از ٢۵٠ نفر نمیرسید، در محافل سیاسی بویژه نزد مخالفان محمدداوود، چنان تلقی میشد که او پایههای منافع شوروی در افغانستان را استحکام بیشتر میبخشد.
در آغاز نظام جمهوری، محمدداوود گرایش بهسوی کمونیستها و اتحاد شوروی داشت، در سال ۱٣۵٣ از مسکو دیدار کرد و در توقف کوتاهی خود در تاشکند از دوستی صمیمانه با شوروی سخن گفت.
- "من از دیدن کشور زیبای شما مخصوصاً از پیشرفتی که در این مدت نصیب شهر مسکو شده، قابل تمجید و چشمگیر است. مذاکرات ما با زمانداران اتجاد شوروی نهایت صمیمانه، نهایت دوستانه و در یک فضای بسیار صمیمی انجام شد. من امیدوار هستم که نتایج این مذاکرات برای طرفین مفید و مثمر باشد."
محمدداوود خان در پاسخ به پرسش خبرنگار فنلندی (۱٨ حمل ۱٣۵۴) که پرسیده بود: "افغانستان هنوز تا اندازۀ زیادی به کمکهای خارجی که قسمت زیاد آن را کمک اتحاد شوروی تشکیل میدهد، اتکا دارد. قسمت عمده این کمکها را اکنون کدام ساحه تشکیل میدهد؟ احیاناً اگر این کمکها متوقف شود، نتیجه آن از چه قرار خواهد بود؟" میگوید:
- "در این شک نیست که افغانستان فعلاً یک کشور غنی نبوده و به انکشاف خود نیاز دارد. همچنان شک نیست که از کشورهای دوست بهشمول اتحاد شوروی کمکهای زیادی دریافت کردهایم. البته در جملۀ این کمکها، کمک اتحاد شوروی بیشتر بوده است؛ اما احیاناً اگر این کمکها متوقف شود، حرکت ما بهسوی پیشرفت بطی گردد، ولی ما در خلال امکانات خود به پیش خواهیم رفت. من فعلاً هیچ دلیلی دیده نمیتوانم که این کمکهای دوستانه متوقف شود."
خبرنگار میپرسد: "آیا مناسبات دوستانۀ افغانستان با اتحاد شوروی و کشورهای اروپای شرقی نشانۀ آن بوده میتواند افغانستان راه سوسیالیزم را میجوید. اگر چنین باشد، لطفاً توضیح فرمایند که سوسیالیزم افغانی چه مشخصاتی خواهد داشت؟"
- "یقیناً دوستی بیآلایشی با اتحاد شوروی، ممالک اروپای شرقی و سایر ممالک جهان داریم، اما باید توضیح کنم چیزی که نزد ما اهمیت و ارزش دارد، و هدف اصلی و اساسی انقلاب ما و نظام نوین ما را تشکیل میدهد، تأمین سعادت ملی و خدمت به طبقۀ اکثریت ماست نه به یک ظبقۀ خاص و معین. لذا هر مفکوره خوبی که در هر جا و هر سیستم به نظر برسد و موافق با روحیۀ محیط، عنعنات ملی و مذهبی ما باشد پسندیده است."
باز همو میپرسد: "آیا جناب شما سوسیالیزم را یک وسیلۀ موفقیت در رسیدن به اهداف ملی خویش میدانند؟"
- "گفته میتوانیم بسا چیزهای خوبی در آن موجود است که میتواند طرف استفاده قرار گیرد."
به گفتۀ اکادمیسین غلامدستگیر پنجشیری، "این تحول (کودتای ٢٦ سرطان ۱٣۵٢) در آغاز کموبیش گرایش ضد فیودالی و ضد امپریالستی داشت. ولی این خصلت رژیم بهعلت نفوذ شتابندۀ نیروهای واپسگرای داخلی و خارجی اندک اندک کاملا زایل گردید."[*] او مینویسد:
- "در رهبری کودتا وحدت ایدئولوژیک، سیاسی، سازمانی و اعتماد متقابله وجود نداشت از سردار محمدنعیم گردانندۀ پشت پرده و غیر مسوول سیاست خارجی و فرهنگی دولت هنگامیکه ژورنالیستی پرسید که محرک اساسی انقلاب ملی شما کدام نیروهای سیاسی بودهاند؟ با همه غرور عظمتطلبانه و به سادگی پاسخ دادند که "رهبر" به این باور بودهاند که: "تصمیم شرط موفقیت است" و هنگامیکه تصمیم گرفتند، بیدرنگ "انقلاب" شد. به تعبیر دیگر انقلاب به برکت ارادۀ آهنین کشف و کرامت "رهبر" به پیروزی رسید ولی خلاف این شیوۀ تفکر ذهنیگرانه سردار محمدنعیم در همان فردای تصرف قدرت و اعلان رژیم جمهوری، اختلافات آشکار و پنهان بین جناحهای مختلف و مخالف درون دولت بیروکراتیک - نظامی آشکار شد. هر چند در خط مشی حکومت سردار محمدداوود راه رشد غیر سرمایهداری و عناصر ضد امپریالستی و ضد فیودالی و گرایشهای ضد مناسبات زمینداری - اربابی تدوین شده و بازتاب یافته بود.
ولی بهعلت خصلت دو پهلوی رهبر قیام ٢٦ سرطان ۱٣۵٢ خورشیدی و رهبران کهنکار نظامی نیمه راهش این تصامیم ترقیخواهانه خیلی محتاطا نه و به کندی اجرا میشد. بهیک سخن ترس از اصلاحات عمیق ارضی و آب، بهسود دهقانان و به اشتراک دهقانان بیزمین و کمزمین و اصلاحات دموکراتیک اداری نیز ناشی از ماهیت طبقات رهبری دولت بوده است، [بهجز این]، هیچگونه توجیه دیگری نمیتواند شود."
چنان که دیده خواهد شد، طرز تفکر به اصطلاح انقلابی اکادمیسین پنجشیری، بیشتر ذهنیتگرایانه است زیرا هرگونه تحولات شتابزده که مخالف شرایط ذهنی و عینی جامعه افغانستان انجام میشد، محکوم به فنا بود، همچنان که این حقیقت پس از کودتای هفتم ثور ۱٣۵٧ کاملاً به اثبات رسید. ولی گویا آقای پنچشیری از این تجربه درسی نیاموخته است. بههر حال، باز همو میافزاید:
- "در تحول پیروزمند نظامی ٢٦ سرطان ۱٣۵٢ خورشیدی و واژگونسازی نظام فرتوت سلطنتی و استقرار نظام نامنهاد جمهوری در افغانستان، افسرا ن انقلابی مسلح و مجهز به اصول مبارزۀ اجتماعی و اندیشههای پیشرو معاصر پیش از هر گروه حلقه محفل سازمان و عنصر منفرد از خود شهامت انقلابی، قهرمانی و فداکاری نشان داد، مقاومت واژگونسازندهی سازمانهای واپسگرا توسط همین افسران ترقیخواه؛ بههنگامیکه کشف شد، خنثا گردید و درهم شکست. تضادهای درون محافل حاکمه بویژه بین سردار محمدداوود و محمدهاشم میوندوال بهخاطر تقویت پایههای ملی اجتماعی و سیاسی نظام جمهوری و تکامل آن بسود زحمتکشان افغانستان تشدید شد.
جمعیت دموکراتیک خلق افغانستان، تمام تجارب مبارزه سیاسی سازمانی و تیوریک خود را در اختیار افسران پایین رتبه نیروهای مسلح و دیگر رزمندهگان، سخاوتمندانه قرارداد ولی محافل حاکمه به موضعگیری انعطافپذیر و اصولی پیشاهنگ سیاسی کارگران و زحمتکشان کشور، نهتنها اهمیتی قایل نشد بل، آب به آسیاب نیروهای واپسگرا، ملاکان فیودال و بقایای سلطنت ریخت.
مبارزان انقلابی و اشتراک کنندهگان فعال رویداد ٢٦ سرطان ۱٣۵٢ خورشیدی را مورد پیگرد و آزار قرار دادند و به این شیوۀ منسوخ و ضد دموکراتیک مانع شرکت فعال آنان در مقامات کلیدی و بلند پایۀ اداری و سیاسی گردیدند و فداکارترین افسران تحصیلکرده را تجرید، بینقش، نظربند و از اداره و سیاست بیرون ریختند و با دوام چنین سیاستی در عمل در تابوت نظام تک حزبی، تک قومی و قبیلهسالاری خویش آخرین میخها را کوبیدند."
[↑] آتشی که کبریت روسی برافروخت
[۱]
[٢]
[٣]
[۴]
[۵]
[٦]
[٧]
[٨]
[۹]
[۱٠]
[۱۱]
[۱٢]
[۱٣]
[۱۴]
[۱۵]
[۱٦]
[۱٧]
[۱٨]
[۱۹]
[٢٠]
[↑] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی برشتۀ تحرير درآمده است.
[↑] پيوستها
پيوست ۱:
پيوست ٢:
پيوست ۳:
پيوست ۴:
پيوست ۵:
پيوست ۶:
[↑] پینوشتها
[۱]-
[٢]-
[٣]-
[۴]-
[۵]-
[٦]-
[٧]-
[٨]-
[۹]-
[۱٠]-
[۱۱]-
[۱٢]-
[۱٣]-
[۱۴]-
[۱۵]-
[۱٦]-
[۱٧]-
[۱٨]-
[۱۹]-
[٢٠]-
[↑] جُستارهای وابسته
□
□
□
[↑] سرچشمهها
□
□
□
□
[↑] پيوند به بیرون
□ [1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20]
□
□