سُغد یا سغد باستان سرزمینی است شامل تاجیکستان و بخش خاوری ازبکستان کنونی میان کوههای تیانشان و رود آمودریا. گاهی به این سرزمین سغدیانا (Sogdiana) هم میگویند.[۱]
مردم اين ناحيه به زبان سغدی که یکی از زبانهای ایرانی میانه بود، سخن میگفتند. سغدیان با تازش عربها و ترکان از میان رفتند و آنچه امروزه از آنها آگاهی در دست است، بیشتر از یافتههای باستانشناسان و یا نوشتههای نویسندگان سدههای نخستین اسلامی مانند ابوریحان بیرونی است. برخی از آیینهايی که ایرانی پنداشـته میشــود، مانند ســوگ سـیاوش (یا سـووشــون)، ریشــه در سـغد دارد.[٢]
[↑] سغد در آثار باستانی
سغد از کهنترين دوران، در تاريخ ماوراءالنهر و خراسان قديم معروف بوده است. در کتاب مقدس زرتشتيان (اوستا) از اين ايالت به صورت "سوغده" سخن رفته و آن هم فقط در يک جا، يعنی در بند دوم از فرگرد اول ونديداد (يا ويديو داد) آمده است: "دومين سرزمين که من هورامزدا آفريدم، دشتی بود که سوغدها (مردم سغد) در آن سکنی گرفتند". از اين روايت پيداست که اين اسم نخست نام يک شاخه از قوم تورانی بوده است.
آلبرت لئونیدویچ خروموف مینويسد: "سغد در متون كتاب اوستا نیز یادآوری میشود، در آنجا گفته شده كه گاوا سرزمین سغدیان است و آنرا اهورامزدا بهعنوان دومین منطقه و از جمله بهترین اماكن بوجود آورد."[خروموف، آلبرت لئونیدویچ، سغديان، ترجمه علی بهرامیان، تهران: انتشارات وزارت امورخارجه جمهوری اسلامی ايران]
راجع به سغد و سغدیان برای نخستینبار در متون فارسی باستان - كتیبههای خط میخی متعلق به شاهان هخامنشی و در اثر "تاریخ" هرودوت مورخ یونانی قرن ۵ قبل از میلاد سخن بهمیان آمده است.
در كتیبههای زبان فارسی قدیم در میان ساتراپهای (ایالات) دولت هخامنشی از سغد نیز در اشكال لغوی سگدا و یا سگدا یاد میشود و موقعیت جغرافیایی آن در بین ایالتهای خوارزم و باختر معین میگردد.
زمانی که کورش کبير پادشاه هخامنشی پارس، بهاقصای آريانا (ايران) به جنگ رفت، نخست شهر بلخ را گرفت و پس از آن ايالت مرژيان که مرو باشد، اشغال شد و از آن پس ايالت سغديان را هم گشود و تا ساحل رود سيحون (يا سير دريا) پيش رفت و ظاهراً در آنجا چند قلعه ساخت. اين واقعه پيش از سال ۵۳٩ قبل از ميلاد بود، يعنی پيش از آن که به فتح بابل رود.[نفيسی، سعيد؛ احوال و اشعار ابوعبدالله جعفر بن محمد رودکی سمرقندی، تهران: انتشارات فرهمند ناصريه، ۱۳۰٩ خورشيدی، ج ۱، ص ۱٤۳]
در کتيبههای داريوش هم، اسم اين ايالت بهصورت "سوغود" جز ايالات شاهنشاهی پارس ذکر شده است. يکی از كتیبههای داریوش در جریان توصیف بنای كاخی در شهر شوش پایتخت هخامنشیها حاكی از آنست كه بعضی سنگهای گرانقیمت این كاخ از سغد منتقل شدهاند.
هرودوت مورخ مشهور يونان باستان، در قرن پنجم پيش از ميلاد، جايی که ساتراپیهای شاهنشاهی پارس را میشمارد، میگويد: "ساتراپی شانزدهم شامل پارتها و خرسمیها و سغدیها و آريايیها بود و سيصد تالان يونانی میپرداختند." از اين عبارت هرودوت آشکار میشود که در سغد مردم مخصوصی به اسم سغدیها[ی غير آريايی] میريستند.
هرودوت ضمن توصیف سپاه كوروش پادشاه هخامنشی خاطر نشان میسازد "پارتها، خوارزمیها، سغدیان، گندران، دادیكها با همان اسلحهای به نبرد میرفتند كه باختریها مسلح بودند و سركردگان آنها عبارتند از آرتباز پسر فرنك در رأس پارتها و خوارزمیها، از آن پسر ارتی در رأس سغدیان، ارتیفی پسر ارتبان در رأس گندران و دادیكها".
در اثر پتولیمی مؤلف یونانی قرن دوم میلادی راجع به سغد معلومات مفصل جغرافیایی وجود دارد، اما اطلاعات منابع قدیمی درباره زبان سغدیان خیلی اندك است. مثلاً استرابون جغرافیدان یونانی فقط با ذكر اینكه اهالی باختر (سرزمینی عبارت از شمال افغانستان و نواحی جنوب تاجیكستان و ازبكستان كنونی) و سغد تقریباً همزباناند.
راجع به سغد در منابع به زبانهای پهلوی، عربی، فارسی، تركی، سریانی، ارمنی، بیزانسی، چینی و تبتی نیز اطلاعات فراوانی بهنظر میرسد.[*]
[↑] تاريخ
سغد در روزگار هخامنشیان بخشی از شاهنشاهی پارس بوده است. ... در سال ۲۵۶ ق.م. باختر با سغد و مرو متحد گشته از دولت سلوکی جدا شد. قائد این کار دیودوت یونانی بود که در این قسمت ایران دولتی تشکیل داد و این دولت چندی دوام یافته بدولت باختر و یونانی معروف گردید و بعد جزء دولت پارت شد.[*] در زمان اشکانیان نیز این سرزمین بخشی از ایران ماند... پدید آمدن راه ابریشم در این زمان اثر بسیاری بر رونق و شکوفایی این سرزمین داشت. این رونق در روزگار ساسانیان نیز همراه بود و از رونق این بخش ایران کاسته نشد. پیشۀ پردرآمد برای مردم سغد در این زمانهای تاریخ بیشتر بازرگانی بوده است. مردم سغد در زمان ساسانیان به آیین مانی گرویدند.[رضا، ایران و ترکان در روزگار ساسانیان، ص ۳۵] آیینهای مانویگری، زرتشتی و ترسایی و بودایی میان مردم آن سامان رواج داشت. اینان پیونددهندۀ روابط بازرگانی ایران با چین بودند و نخستین مهاجرنشینهای ایرانی را نیز در چین ایشان به راه انداختند.
در سال ۵۵۵ میلادی سغد و بخارا بهتصرف هیتالیان در آمد. حدود سال ۵۶۰ میلادی میان پارسيان و ترکان اتحادی بهمنظور حمله به هیتالیان منعقد شد. هدف عمدۀ این حمله انتقام مرگ پیروز شاهنشاه ساسانی بود. هدف دیگر این اتحاد تصرف سرزمین سغد از سوی سپاه پارس بود. در ضمن این اتحاد خسرو انوشیروان با دختر ایستمی خان ازدواج کرد.
پس از جنگ و انهدام هیتالیان، خسرو انوشیروان این بار خود را از سوی ترکان، در معرض مخاطره دید و اختلاف بین پارسيان و ترکان آشکار شده، ترکان در این زمان توانستند سغد را تصرف کنند.
بازرگانان سغد چیره دست و ماهر بودند و نفع خود را در نزدیکی و کنار آمدن با ترکان میدیدند. سغدها اندک اندک حاکمیت ترکان را پذیرا شدند و نقش های سیاسی و اقتصادی عمدهای در دولت خاقانهای ترک برعهده گرفتند.
در سدۀ هفتم میلادی همسر فرمانروای سغد، از ترکان و دختر قراچور ین ترک بود. رفته رفته با افزایش نفوذ ترکان،ِ قوانین و نوشته هایی به زبان ترکی و با خط سغدی پدید آمد.
سپاه چین در سال ۶۵۸ میلادی سغد را تصرف کردند و خاقانات غربی ترک استقلال خود را از دست داد. پس از سقوط خاقانات غربی دوباره فرمانروایان سغد حکومت یافتند و کوشیدند تا دولتی مستقل تشکیل دهند ولی عمر این دولت بسیار کوتاه بود زیرا در سال ۶۶۴ میلادی سغد به تصرف اعراب در آمد.[رضا، ایران و ترکان در روزگار ساسانیان، ص ۲۰۳]
گویا با توجه به گرایش مسلمانان به بازرگانی و دادوستد، سغدیان پایداری چندانی در برابر پذیرش اسلام نکرده باشند.[*]
[↑] زبان سغدی
از بررسی آثار خطی دوره بین قرون ٨ و ۹ میلادی معلوم است، زبان سغدی متعلق به شاخه زبانهای ایرانی شرقی بوده است، اما یك سلسله متون سغدی خیلی قدیمتر، یعنی طی قرون اول تا چهار میلادی بوجود آمده است. یكی از لهجههای زبان سغدی در مثال زبان یغنابی (سغدی جدید) هنوز نیز در مناطقی از تاجیكستان متداول است، ولی لهجه مذكور از لهجههای سغدی موجود در آثار خطی خیلی متفاوت میباشد.[*]
از این روزگار (در زمان اشکانیان) سرودههایی از اوستا بهزبان سغدی بهجای مانده است.
[↑] :
[↑] :
[↑] :
[↑] :
[↑] :
[↑] :
[↑] :
[↑] :
[٣]
[۴]
[۵]
[٦]
[٧]
[٨]
[۹]
[۱٠]
[۱۱]
[۱٢]
[۱٣]
[۱۴]
[۱۵]
[۱٦]
[۱٧]
[۱٨]
[۱۹]
[٢٠]
[٢۱]
[٢٢]
[٢٣]
[٢۴]
[٢۵]
[٢٦]
[٢٧]
[٢٨]
[٢۹]
[٣٠]
[٣۱]
[٣٢]
[٣٣]
[٣۴]
[٣۵]
[٣٦]
[٣٧]
[٣٨]
[٣۹]
[۴٠]
[۴۱]
[۴٢]
[۴٣]
[۴۴]
[↑] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط … برشتۀ تحرير درآمده است.
يادداشت ٢: در لغتنامۀ دهخدا دربارۀ سغد چنين آمده است: "سغد. [س ُ] (اِخ) نام شهری است از ماوراءالنهر نزدیک سمرقند. گویند آب و هوای آن در نهایت لطافت باشد و آن بهسغد سمرقند شهرت دارد. آن را بهشت دنیا هم میگویند. (برهان). سغد، سرزمینی است در آسیای مرکزی کلمۀ سغدی در پارسی باستان "سوغوده" یا "سوغد"، در اوستای متأخر "سوغده" (کشور سغدیان) و "سوغد هوشایانا" (مقر سغدیان)، در یونانی "سغدییو" یا "سغدیانویی" آمده. (از حاشیهٔ برهان قاطع چ معین). موضعی است از مشاهیر ولایت قریب بهسمرقند که آن را از جنات اربعهٔ دنیا شمردهاند و در خوشی آب و هوا مثل است. و در تواریخ آمده که سغد شهری آباد و بزرگ بوده و شمر نامی از سرداران عرب آن را بقهر مسخره کرده و خراب نموده و سمرقند را ساخته و آباد مانده و اصل در آن شمرکند بود و اکنون سمرقند مشهور است و سغد را بجهت قرب جوار بهسمرقند نسبت کنند. (آنندراج): ناحیتی است از ماوراءالنهر که اندر نواحی مشرق جایی نیست از آن خرمتر با آبهای روان و درختان بسیار و هوائی درست و مردمانی مهماندار و آمیزنده و نعمتی فراخ و آبادان و مردمان نرم و دیندار. (حدود العالم)
[↑] پيوستها
پيوست ۱: دکتر ماتيو کامپارتی، سرزمین سغد، فرهنگ ایرانی در آسیای میانه
پيوست ٢:
پيوست ۳:
پيوست ۴:
پيوست ۵:
پيوست ۶:
[↑] پینوشتها
[۱]- سغد، ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
[۲]- نگاه کنید به دیوارنگارههای سغدی - ساسانی، داستان "رستم" و آیین "سووشون" در پنجیکنت تاجیکستان، که شرح داستان سیاوش یا آیین سووشون است
[۳]-
[۴]-
[۵]-
[۶]-
[٧]-
[۸]-
[۹]-
[۱٠]-
[۱۱]-
[۱۲]-
[۱۳]-
[۱۴]-
[۱۵]-
[۱۶]-
[۱٧]-
[۱۸]-
[۱۹]-
[٢٠]-
[٢۱]-
[٢۲]-
[٢۳]-
[٢۴]-
[٢۵]-
[٢۶]-
[٢٧]-
[٢۸]-
[٢۹]-
[۳٠]-
[۳۱]-
[۳۲]-
[۳۳]-
[۳۴]-
[۳۵]-
[۳۶]-
[۳٧]-
[۳۸]-
[۳۹]-
[۴٠]-
[۴۱]-
[۴۲]-
[۴۳]-
[۴۴]-
[۴۵]-
[۴۶]-
[۴٧]-
[۴۸]-
[۴۹]-
[↑] جُستارهای وابسته
□
□
□
[↑] سرچشمهها
□ رضا، عنایتالله، ایران و ترکان در روزگار ساسانیان، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۵
□
□
□
[↑] پيوند به بیرون
□ [1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20]
□
□ [1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20]
[برگشت به بالا] [گفت و گو و نظر کاربران در بارهٔ مقاله]