"سادات اولاد پيامبر" و امتيازات الهی و زمينی آنها، از نخستين ابداعات دينداران بود. با اين ابداع سنت پا بر جايی طفيلیگری و مفتخواری سنتی در جهان تشيع بوجود آمد که با مرور زمان نه تنها در تضعيف اصالت دين اسلام، بلکه در تضعيف همه بنيادهای فکری و فرهنگی جوامع شيعه و بويژه جامعه ايران اثری عميق بخشيد.[*] اين بدآموزی مذهبی از طريق ايران کنونی وارد جامعه افغانستان نيز شده است.
"سيد"، در زبان عربی به مفهوم "آقا" و "سرور" است و از همين جهت، محمد(ص) نيز "سيدالانبيا" و "سيدالمرسلين" خوانده شده است. اما در ايران شيعه اين عنوان اختصاصاً به کسانی داده شده است که نسبشان از راه فاطمه زهرا به حضرت محمد میرسد و برای اين عده از همان آغاز، قايل به فضايل و امتيازات استثنايی فراوانی شدند که ساير خلق خدا از آن محروم بودند.[*]
شيخ صدوق در کتاب "امالی" از "کشافالحقايق"، روايتی از جعفر بن محمد (امام جعفر صادق) نقل میکند که رسول خدا فرمود: "در روز قيامت، از اولين تا آخرين انسان در يکجا جمع شوند و ظلمت بر آنها مستولی گردد، و به خدا التماس کنند که آن ظلمت برطرف گردد. پس قوم نورانی ظاهر شوند و مردم از آنها پرسند که شما پيامبرانيد؟ گويند، نيستيم. پرسند فرشتگانيد، گويند نيستيم. پرسند شهداييد، گويند نيستيم. گويند پس خود بگوييد که هستيد؟ گويند ما سادات هستيم. همان لحظه از آسمان ندا رسد که "ای جماعت سادات، درباره هرکس دوستدار شما بوده است بدرگاه ما شفاعت کنيد که آن را میپذيريم!"
و نيز، آيتالله حلی، در همين باره در وصيتنامه خود به فرزندانش، اين حديث را از زبان حضرت رسول اکرم نقل میکند که فرمود: "چهار طايفه اند که من شفيع آنها در روز قيامت هستم، هرچند که به اندازه تمام [آدميان] روی زمين گناه داشته باشند: اول، کسی که سادات را گرامی دارد؛ دوم، کسی که اوامر آنها را انجام دهد؛ سوم، کسی که در کارها به آنها کمک کند؛ و چهارم، کسی که هم در زبان و هم به دل آنها را دوست بدارد".[به نقل از کتاب معراج، تأليف آيتالله سيد عبدالحسين دستغيب (شهيد محراب)]
در اين روايات، اين سخن سخيف به کسی نسبت داده شده است که بارها اعلام کرد که در اسلام ميان غلام حبشی و سرور قريشی امتيازی نيست و به حکم قرآن فرمود: "از آنها، آن کس که پرهيزگارتر است، نزد خدا شايستهتر است."[سوره حجرات، آيه ۱۳]
در چنين شرايط نامتعارف، طبعاً "سيد اولاد پيامبر" بودن، هم کم زحمتترين کارها است و هم پر برکتترين آنها! تنها اشکال کار در اثبات و احراز سيادت است، که آنهم به کمک جعل اسناد و يا از راه استناد به اسناد معتبر خانوادگی و شجرهنامه موثق، چندان کار دشوار نيست! بطور مثال، وقتی که خاندان صفوی، با همه سرشناسی خود، بتواند ناگهان از مقام ترکتباری به مقام سادات صحيحالنسب موسوی ارتقا پيدا کند که با ٢۱ پشت از شيخ صفی به امام موسی بن جعفر میرسيدهاند، پيدا کردن سلسله نسب ساير مومنان که آنقدر سرشناس نيستند، به مراتب آسانتر است. اشکالی نيز ندارد که وجود اين همه سادات مصطفوی، سادات علوی، سادات حسنی، سادات حسينی، سادات موسوی و سادات رضوی با حساب رياضی توارث و تکثير تطبيق نکند!
راز اين سر در آن است، همانگونه که امام جعفر صادق سهم اول را در علم حديث دارد، امام موسی کاظم نيز بزرگترين سهم در توليد مثل را در جهان سادات دارا است؛ زيرا بخش اعظم سادات خود را موسوی میخوانند و اين علاقه خاص سيادت به موسوی بودن از آنجا ناشی شده است که از راه فرزندی امام موسی کاظم خود بخود بصورت برادر ناتنی امام رضا نيز در میآيند و با همين انگيزه، نخست، سعی شد تا تعداد پسران آن حضرت، از ۱٨ که ظاهراً رقم مسلم بود، به رقم سی و چهل و سرانجام شصت (چنان که در کتاب عمدةالمطالب آمده است) افزايش يابد. دوم، تلاش صورت گرفت تا احاديث موثق کشف و روايت شود که کثرت غير قابل قبول اعقاب آن حضرت را توجيه کند، تا از اين راه در صحت شجره نسب سادات موسوی (که به فراوانی مور و ملخ نه تنها در ايران و عربستان، بلکه از لبنان، بين النهرين ، قفقاز و نواحی خليج فارس تا آسيای مرکزی و هندوستان وجود دارند) جای ترديد باقی نگذارد.
و يکی از رايجترين اين احاديث، اين است که آن حضرت شبها از زندان هارونالرشيد که قسمت عمده عمرش در آنجا سپری شد، معجزه آسا بيرون میآمد و با طی طريق به سرزمينهای دور مسافرت میکرد تا شب را در کنار زنان عفيفه ماهروی بسر برد. او با آنان ازدواج موقت مینمود، صبح بوقت نماز به زندان باز میگشت و بلا استثنا از همهی آنها صاحب فرزند میشد!
با اين وجود، در دوره ناصرالدين شاه قاجار که جمعيت ممالک محروسه ايران کمتر از ده ميليون نفر برآورد میشد، طبق گزارش ميرزا ملکم خان معروف "شماره سادات به دو تا سه کرور خانواده میرسيد". او در همان ايام، طی گزارش محرمانه خود به وزارت خارجه دولت فخيمه انگلستان، در مورد اين عده نوشت: "طايفه ديگری که آبروی دين اسلاميه را بردهاند، همين سادات هستند. سيدهای دروغين، سقا، گدا، دوره گرد، همگی به جهت تکدی پارچه سبزی به سر و پارچه سبز ديگری به کمر خود بستهاند، و اولاد اين قوم کذاب تعدادشان هر روز بيشتر میشود!" [از کتاب اسرار و عوامل سقوط دولت ايران، دفتر اول]
به هر حال، به گفته دکتر شجاعالدين شفا، يک محاسبهای ساده روشن میکند که اگر تمام فرزندان ذکور اين ائمه ازدواج کرده باشند، بازهم رقم کل سادات صحيحالنسب در عصر ما نبايد از دو ميليون نفر تجاوز کند، در حالی که، هم اکنون دست کم فقط ده ميليون نفر در داخل ايران خود را "سيد" میشمارند.