[بناهای تاریخی افغانستان] [ادبیات دری]
نوبهار یا آتشکدۀ نوبهار (به سانسکریت: नव विहार با تلفظ «ناواویهارا»؛ به انگلیسی: Navbahar یا Nava Vihara)، نام آتشکدۀ زرتشتی[۱] و بعدها معبدی بودایی در بلـخ بود[٢]، که از دوران برمکیـان به بعـد، به «مسـجد نُهگنبـد» مشـهور شـد[٣].
در دورۀ اسلامی، نوبهار در شهر بلخ، بنایی متعلق به برمکیان بود و برامکه پیش از ملوک طوایف از بزرگان و اشراف جهان بودند و نسب به شاهان آریایی میرسانیدند و کیش آنان پرستش اصنام بود[۴]. اما ضیأ برنی در کتاب «اکرام الناس»، از قول ابوالقاسم محمد طایفی که مؤلف اصلی کتاب است، مینویسد: «جعفر برمکی دین آتشپرستی داشت. پدر و جد وی نیز همین آیین را داشتند.»[۵]
[↑] واژهشناسی
«نوبهار»، برگرفته از واژۀ سانسکریت «ناواویهارا» (یعنی: नव بهمعنای «نو» و विहार بهمعنای «لذت») است[٦]. این واژه، که در زبانهای هندی و اردو نیز بهشکل «نوبهار» تلفظ میشود و بهمعنای «بیداری در بوداگرایی» است و اشاره به تولد بودا دارد»[٧]، «نام آتشکدهای بوده در بلخ و برخی گفتهاند که معبدی بودایی بوده»[٨] است.
[↑] تاریخچه
ابوالحسن علی بن حسین مسعودی، در کتاب «مروجالذهب و معادنالجوهر» مینویسد: «نوبهار را، منوچهر در شهر بلخ خراسان بهنام ماه بنیاد کرد و کسی که پردهداری این خانه را بهعهده داشت، بهنزد ملوک آن ناحیه محترم بود و دستور وی را میپذیرفتند و حکم او را گردن مینهادند و مال فراوان میدادند. خانه نیز وقفها داشت و پردهدار آن برمک نام داشت و این عنوان هر کسی بود که عهدهدار پردهداری میشد و برمکیان نیز نام از اینجا داشتند، زیرا خالد بن برمک از فرزندان متولی این خانه بود.»[۹]
دقیقی بلخی، در گشتاسبنامه، آورده است که «در زمان لهراسب و گشتاسب شهر بلخ از مراکز مهم دینی بوده و در آنجا آتشکدهای ساخته بودند و آن را نوبهار میخواندند و همچون مکه که امروزه مورد توجه مسلمانان جهان است، از نقاط مختلف دنیا برای زیارت به آنجا روی میآوردند».
چو گشتاسب را داد لهراسب تخت | فـرود آمـد از تخـت و بربسـت رخـت | |
به بلـخ گـزین شــد بـدان «نـوبهـار» | کـه یــزدان پــرســـــتــان آن روزگـار | |
مـر آن خـانـه را داشـــتـندی چـنـان | کـه مـر مـکـه را تـازیــان ایـن زمــان | |
بدان خانه شـد شـاه یزدانپرسـت | فـرود آمـد آنجـا و هـیـکل ببـســـت |
گفته میشود، پادشاهان پارسی، این مرکز و متولی آن را احترام زیادی داشتند و آن را با حریر سبز پوشانده بودند و در زمان ساسانیان از بزرگترین آتشکدههای زرتشتی بود. اما این گفته محرز نیست. لوسين بووا، خاورشناس فرانسوی، در کتاب «برمکيان بنا بر روايات مورخان عرب و ايرانی»، دربارۀ نوبهار مینویسد: «هیوئِن تسانک وای تسنک، در قرن هفتم میلادی، به بلخ سفر کرده و در آنجا اقامت گزیده، در شرح مسافرت خود میگوید: نویهارَ معبد بتپرستان بودایی بوده است.»[۱٠] و نیز همو مینویسد: «مدتهای متمادی قبل از تشکیل سلسلۀ ساسانی، مبلغان هندو و بودایی، دین خود را تا باختر در میان شاهان یونانی بسط داده و مطابق روایت و داستان بودایی، اولین پادشاه این سلسله معبد مشهوری در بلخ بنا کرد و در همانجا درگذشت.»[۱۱]
در باب معبد نوبهار روایات تاریخی مختلف است. برخی آن را بتکده و معبد بودایی و برخی دیگر، آتشکده زرتشتی نوشتهاند.
اما آنچه مسلم است، این معبد در زمان ساسانیان بتخانه بود و اصنام فراوان در آن قرار داشت؛ چنانکه به گفتۀ دقیقی در شاهنامه، اهل هند و چین و ترکستان و ایران، مانند حاجیان در آنجا به زیارت میآمدند.
زکریای قزوینی در کتاب آثار البلاد در ذیل کلمۀ «بلخ»، نوبهار را بتخانه مینویسد:
- معبد نوبهار در شهر بلخ واقع و اعظم بتخانهها و بیوت اصنام بوده چون پادشاهان آن زمان، شرف کعبه و احترام و تعظیم عرب آن خانه را بشنیدند، نوبهار را به تقلید کعبه بنیاد نهادند و با دیبا و حریر و جواهر گرانبها بیاراستند و بر اطراف آن بتها نصب نمودند. فارسیان و ترکان آنجا را بزرگ میداشتند و مانند حاجیان بدان مکان حج میکردند و هدایا تقدیم مینمودند. طول معبد نوبهار صد ذراع و عرض آن نیز صد ذراع و ارتفاعش بیش از صد ذراع و تولیت و حفاظت آن با برامکه بوده، پادشاهان هند و چین بدانجا میفتند و چون وارد میشدند، بتها را سجده میکردند و دست برمک را میبوسیدند و برمک در همۀ آن بلاد فرمانروا بود و همچنین برمکی پس از برمکی به سدانت برقرار بود تا سدانت به برمک پدر خالد منتهی گردید. در این زمان، به امر عثمان بن عفان خراسان مفتوع گردید. برمک پدر خالد به دین اسلام رغبت نمود و به نزد عثمان شتافت و به دادن مالی شهر بلخ را در ضمان امان نگاه داشت. چون عبدالله عامر بن کریز خراسان را فتح کرد، قیس بن هیثم را بهسوی بتخانۀ نوبهار فرستاد. وی آنجا را خراب کرد.[۱٢]
مسعودی مینویسد: «یکی از اهل روایت و تحقیق گوید که بر در نوبهار بلخ به فارسی نوشته بود که بوداسف گوید دربار پادشاهان به سه چیز نیازمند است: «عقل و صبر و مال» و زیر آن به عربی نوشته بود: بوداسف نادرست گفته. مرد آزاده اگر یکی از این سه چیز داشته باشد، میباید ملازم دربار سلطان نشود.»[۱٣]
از این گذشته، در عظمت و بزرگی بنای معبد نوبهار و بلندی و ارتفاع آن به مبالغه سخن گفته و افسانهها نگاشتهاند. چنانکه مسعودی میگوید:
- بنای این خانه از جمله بناهای بسیار بلند بود و بالای آن نیزهها نصب کرده و پارچههای حریر سبز بر آن آویخته بودند که هر یک صد ذراع و کمتر طول داشت و برای آویختن آن نیزهها و چوبها نصب کرده بودند که قوت باد پارچه حریران را بههر سو میکشانید. گویند یک روز باد یکی از این پارچههای حریر را بربود و بینداخت و در پنجاه فرسخی و به قولی بیشتر آن را گرفتند و این نشان ارتفاع بنا و استواری آن است و خدا داند مساحت محوطه این بنا میلها بود که از ذکر آن چشم پوشیدیم که قصه ارتفاع دیوار این بنا و عرض آن سخت معروف است.[۱۴]
با این حال، گفته مسعودی با روایت وندیداد در مورد بلخ همخوانی دارد. این کتاب زرتشتی که در دورۀ پادشاهی پارتیان نگاشته شده است، بلخ را چهارمین شهر اهورایی با پرجمهای برافراشته توصیف کرده است[۱۵].
این آتشکده بعدها به یکی از کانونهای فعالیت بودایی تبدیل گشت و نقل است که چند تن از مقدسین بودایی در آنجا مدفون بودند. اما در این که چرا مرکز بودایی در شهر زرتشتی بلخ بوجود آمد، سخن بسیار است و هنوز این نکته بهطور کامل روشن نشده است. عدهای از محققان برآنند که پس از انقراض سلطنت هخامنشی، بلخ، در زمان حکومت یونانی باختر، ارتباط نزدیکی با هند برقرار کرد. گویند در سال ۲۶ پیش از میلاد، پادشاه هند آشوکا که دین بودایی داشت، مبشرینی برای ترویج این دین بهسوی بلخ و قندهار فرستاد.[۱٦] ع. پاشایی در کتاب بودا آورده است: خراسان گذشته، خاصه بلخ را به اعتبار وجود معبد نوبهار میتوان سرزمین بودایی دانست[۱٧].
پس از ورود اسلام و در دوره حکومت اسلامی، معابد زرتشتيان و بودایيان از فعاليت بازماند و يا تبدیل به مسجد شدند و عدۀ زيادی هم تخریب شد. به نوشتۀ ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد، نوبهار یکی از معابدی بود که در زمان فضل برمکی بهصورت مسجد جامع درآمد و بعداً نام مسجد نُهگنبد را کسب کرد. یعقوب لیث صفاری نیز در این کار سهم گرفته و حتی بقایای آثار نوبهار را که دارایی اين سرزمين بود، برای خلیفۀ عباسی بهعنوان تحفه فرستاد[۱٨].
به گفتۀ بلاذری تا سال ۴٢ هجری نوبهار بلخ هنوز بر پای بوده است. اما در این سال که اهل بادغیس و هرات و پوشنگ و بلخ دست از شورش برنداشته بودند، قیس ابن هیثم سلمی، گماشتۀ عبدالله بن عامر بر خراسان «به بلخ شد و نوبهار آن ویران کرد. این کار بهدست عطأ بن صائب، مولای بنولیث، انجام شد». با این همه، گویا معبد بودایی بلخ کاملاً ویران نشده بود؛ زیرا نویسندۀ گمنام حدودالعالم گوید: «در بلخ بناهای خسروان است با نقش ها و کارکردهای عجیب و ویران گشته آن را نوبهار خوانند». بنا بر گزارش طبری در ذیل وقایع سال ۹٠ هجری نیرک طرخان به نوبهار بلخ شد و «آنجا نماز کرد و برکت جست». شرحی که ابوعبدالله محمد بن عبدوس جهشیاری در قرن چهارم هجری آورده است، تا حدودی ابهامات فوق را بر طرف میسازد. وی میگوید که نوبهار تا زمان ولایت فضل بن یحیی برمکی هنوز بهصورت معبد بوداییان بر جای باقی بود. اما در این ایام بهدستور فضل بخشی از آن را خراب کردند و مسجدی در آنجا ساختند. این مطلب در کتاب «الوزرأ و الکتاب»، چنین روایت شده است:
- چون به خراسان رفت ظلم و بیدادگری را از میان برد و چندین آب انبار و مسجد و کاروان سرا بنا کرد. دفاتر بقایای مالیاتی را سوزانید و بر تعداد افراد قشون و فرماندهان افزود. در سال ۱٧۹ هجری ده هزار درهم به زوار و دبیران اعطأ نمود. ساختمان معروف به نوبهار بهدستور او خراب شد. این بنا بهاندازهای محکم بود که انهدام تمام آن امکان نداشت و فقط قسمتی از آن فرو ریخته شد و در آنجا مسجدی بر پا گردید.
سرانجام، تمام آبادیهای بلخ همراه اين بنای تاریخی که در آن زمان مسجد جامع شهر بود، توسط چنگیزخان ويران شد. در حال حاضر بهجز يکی از دروازههای ششگانه جنوبی شهر که بهنام دروازه نوبهار است، اثر دیگری از آن نمانده است.
[↑] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی برشتۀ تحرير درآمده است.
[↑] پيوستها
پيوست ۱:
پيوست ٢:
پيوست ۳:
پيوست ۴:
پيوست ۵:
پيوست ۶:
[↑] پینوشتها
[۱]-
[٢]- در دایرةالمعارف اسلامی فرانسه در باب بتخانۀ نوبهار مینویسد: «کلمۀ نوبهار مرکب از دو کلمۀ سانسکریت «نو» و «ویهارَ» میباشد که کلمۀ اول بهمعنی نو و تازه و ویهار بهمعنی صومعه و دیر است و این معبد در قدیم یکی از معابد بوداییان بوده است.» (دایرةالمعارف اسلامی فرانسه، سرواژۀ «بتخانۀ نوبهار»، ج ۱، ص ٦٨٠).
[٣]-
[۴]- دایرةالمعارف اسلامی فرانسه، سرواژۀ «بتخانۀ نوبهار»، ج ۱، ص ٦٨٠
[۵]- گرکانی، عبدالعظیم، تاریخ برامکه، ص ۱۵
[٦]-
[٧]-
[٨]- عمید، حسن، فرهنگ فارسی عمید، ج ٢، ص ۱۹٢٣
[۹]- مسعودی، ابوالحسن، مروجالذهب و معادنالجوهر، ج ۱، ص ۵٨۹
[۱٠]-
[۱۱]-
[۱٢]-
[۱٣]-
[۱۴]-
[۱۵]-
[۱٦]-
[۱٧]-
[۱٨]- ابراهیمی، محمداسحق، مراکز مهم آیین بودایی در افغانستان؛ همچنین: کُهزاد، احمدعلی، افغانستان در پرتو تاریخ
[↑] جُستارهای وابسته
□
□
□
[↑] سرچشمهها
□
□
□
□
[↑] پيوند به بیرون
□ [1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20]