|
بچهی سقا
فهرست مندرجات
.
نقدی بر اصطلاح «بچهی سقا»
محمدکاظم کاظمی شاعر و نویسندهیی افغانی، در سال ۱۳۴٦ خورشیدی در شهر هرات افغانستان چشم به جهان گشود. در سال ۱۳۵۴ به کابل کوچ کرد و تا سال آخر دبیرستان در کابل درس خواند. در سال ۱۳٦۳ به ایران آمد و پس از اتمام دورهی دبیرستان، کارشناسی خود را رشتهی مهندسی عمران از دانشگاه فردوسی مشهد گرفت. از سال ۱۳٦۵ به فعالیتهای ادبی آغاز کرد و آن را در دههی هفتاد ادامه داد. انتشار مثنوی «بازگشت» او در فروردین ۱۳۷۰ مایه شهرت او شد.
شاید این بحث، بیش از «نگارش»، به «تاریخ» و «ادب» ربط داشته باشد، ولی چون آن را در متون پژوهشی ما بسیار دیدهام، اینك یادآور میشوم.
بسیار دیدهام كه نویسندگان ما، حبیبالله كلكانی را كه بر امانالله خان شورید و نه ماه بر اریكهی پادشاهی افغانستان تكیه زد، «بچهی سقو» مینامند. من در این بحث ندارم كه بهراستی پدر او سقأ بوده است یا نه، ولی در این بحث دارم كه بهراستی نامیدن یك شخصیت تاریخی - ولو بیسواد و بیكفایت - به این شكل درست است یا نه. حداقل در نظر من این نامیدن چند مشكل كلّی دارد.[۱]
١- در متون پژوهشی، روش درست این است كه افراد را با نام دقیق و رسمی آنان بشناسیم تا غلطفهمی رخ ندهد. نامهایی كوچهوبازاری مثل «بچهی سقو» و «بچهی گاوسوار» و امثال اینها، هیچگاه شایستهی یك متن علمی نیست، چون ممكن است كسانی دیگر نیز با این صفت وجود داشته باشند و سالها بعد، همین مایهی اشتباههای تاریخی شود.
٢- از این گذشته، ادب نیز حكم میكند كه افراد را با نامی كه خودشان خود را بدان میشناختهاند بشناسیم. اینجا مهم نیست كه آن فرد، خادم بوده باشد یا خائن. آن خدمت و خیانت را میتوان بهوسیلهی نشاندادن اعمال آنها روشن ساخت. بههمین دلیل، من با نامهایی از قبیل عبدالرحمان جابر، نادر غدار، نجیب گاو و امثال اینها نیز در متون علمی و ادبی موافق نیستم.
٣- در مورد «بچهی سقو» این را هم در نظر داشته باشیم كه این عنوان اگر بخواهد تحقیرآمیز باشد، یك قسمت تحقیر آن متوجه شغل شریف سقایی خواهد شد، شغلی كه مردم را از آب، این مایهی حیات برخوردار میسازد. كسی كه حبیبالله را بهخاطر این كه فرزند سقایی بوده است، با این نام تحقیر میكند، لاجرم پذیرفته است كه سقایان جامعه، قابل تحقیر هستند.
۴- باز بهخاطر داشته باشیم كه خود «سقو» شكل عامیانه و گفتاری كلمهی «سقأ» است. پس در نگارش، باید شكل ادبی آن را نوشت، یعنی اگر هم به ضرورتی به شغل پدر حبیبالله اشاره میشود، باید «سقأ» گفت، نه «سقو».
۵- گاهی نویسندگان و یا سخنرانان ما از این حد هم تجاوز كرده و دورهی حبیبالله را دورهی «سقوی» مینامند كه این هم درست نیست، چون سقأ، برفرض پدر او بوده است، نه خودش، پس نمیتوان عصر حكومت او را «سقوی» نامید.
٦- از این گذشته، برفرض كه پدر آن فرد شغل حقیری داشته است، چه ضرورتی دارد كه آن شغل، وسیلهی تحقیر پسر دانسته شود؟ شخصیت یك انسان، وابسته به ارزش وجودی خود اوست، نه بستگانش. افتخاركردن یا تحقیرشدن براساس نسل و نسب، یك امر جاهلی است و شایستهی یك جامعهی خردورز و متمدن نیست. بسیار پسران بالیاقت، فرزند پدرانی با مشاغلی كمارج بودهاند، همچون امیر كبیر، و بسیاری از آدمهای بیلیاقت، شاهزاده و امیرزاده بودهاند، همچون كامران میرزا فرزند عیاش و سفاك محمودشاه درانی.
بنابراین، حتی اگر قصد تحقیر و نكوهش حبیبالله را هم داشته باشیم، باید لقبی براساس شخصیت خودش اختیار كنیم، نه شغل پدرش.
٧- از همه اینها گذشته، در این نامنهادن تحقیرآمیز برای حبیبالله كلكانی، میتوان ردّ پای غرضورزیهای سیاسی و قومی را هم یافت. چگونه میشود كه عبدالرحمان خان با آنهمه ستمی كه بر مردم و مملكتش روا داشت، هم پیشوند «امیر» داشته باشد و هم پسوند «خان» ولی حبیبالله كلكانی كه با همه بیسوادی و كملیاقتیاش واجد بعضی صفات نیكو نیز بود، «بچهی سقو» باشد.
بنابراین، به نظر من، شایسته است كه نویسندگان ما بهویژه در متون معتبر علمی و ادبی، از كاربرد نام «بچهی سقو» پرهیز كنند و «حبیبالله» یا «حبیبالله كلكانی» را بهجایش بهكار برند.[٢]
[▲] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده است.
[▲] پینوشتها
[۱]- من با آقای کاظم کاظمی هم نظرم که شغل مردم فقير نبايست به سخره گرفته شود.
[٢]- کاظمی، محمدکاظم، بچهی سقو، وبسایت کابل ناتهـ
[▲] جُستارهای وابسته
□
[▲] سرچشمهها
□ وبسایت کابل ناتهـ