|
ایران و افغانستان
نقش سفیر ایران در حادثه ۱۷ مرداد
فهرست مندرجات
.
هدف از به شهادترساندن ایرانیها چهبود؟
طالبان كه بیشتر نقاط افغانستان از جمله پایتخت و قلب این كشور را گرفته بودند، از سال ١٣٧٦ بهدنبال تصرف مناطق شمالی و مركز استان بلخ یعنی شهر مزارشریف بودند كه تحت سیطرهی جبهه متحد شمال متشكل از نیروهای افغان قرار داشت.
اعضای این گروه حتی یكبار توانستند مزارشریف را برای مدت كوتاهی در سال ٧٦ بهتصرف درآورند، اما جبهه متحد شمال كه در هماهنگی گروههای مختلف افغان در همراهی با مردم علیه طالبان ایستادگی میكردند، این مهاجمان را مجبور بهعقبنشینی كردند، تا اینكه طالبان پس از اطراق در قندوز و تجدید قوا دوباره توانستند مردادماه سال ٧٧ شهر مزارشریف را به محاصره درآورند.
براساس گزارشها حدود یكماه جنگ طالبان با گروههای افغان در مزارشریف ادامه داشت تا اینكه بهعلت خیانت برخی افراد، طالبان توانستند از یك بخش وارد شهر مزارشریف شوند. زمان ورود طالبان به مزارشریف روز ١٦ مردادماه سال ٧٧ گزارش شده است.
کاردار سابق ایران در افغانستان در واکاوی علت حادثه خونبار مزارشریف، ضعف اطلاعاتی را مهمترین عامل حادثه میداند و میگوید هدف از به شهادت رساندن دیپلماتها ایجاد جنگ و درگیری نظامی میان ایران و طالبان بود.
تاكنون مقام یا منبع موثقی دربارهی دستهای پشتپرده دوران حاكمیت طالبان و علل حمله به كنسولگری ایران در مزارشریف افغانستان كه به شهادت دیپلماتها و خبرنگار ایرنا انجامید سخنی شفاف و رسمی نگفته است؛ هنوز حتی امیدی برای شناسایی و مجازات عاملان این جنایت وحشتناك وجود ندارد.
به گزارش روز دوشنبه ایرنا دفتر كابل، مروری به آنچه سال ١٣٧٧ در شمال افغانستان رخ داد همه را به حیرت وامی دارد كه چرا طالبان براساس یك برنامه از پیش طراحیشده، بلافاصله پس از ورود به مزارشریف، «یك نفر را مأمور كردند تا نشانی كنسولگری ایران را به آنان نشان دهد»؟
ماجرای شهادت دیپلماتهای ایرانی همراه با شهید محمود صارمی مسئول دفتر خبرگزاری جمهوری اسلامی (ایرنا) در افغانستان بسیار حزنآلود است، اما وقتی مسائل پشتپرده این جنایت طالبان افشا میشود، موضوع دردناكتر و وحشیانهتر میشود.
براساس شواهد موجود، طالبان به محض ورود به مزارشریف، هیچكاری نكردند مگر حركت به سمت كنسولگری ایران و شهادت ایرانیان.
خبرها میگویند شهر سقوط کرده است، مردم خانهها را رها میکنند و هرکس بههر وسیلهای تلاش میکند جان خود و خانوادهاش را نجات دهد. شبانه میگریزند. صدای توپ و رگبار است که بیوقفه و همهجا شنیده میشود. آمار کشتهها دقیق نیست و هرکس سر راه قرار بگیرد، هدف رگبار گلولههاست. طالبان شهر را تصرف کرده است.
در روزهای منتهی به ۱٧ مرداد ۱٣٧٧، اضطراب و انتظار سهم دیپلماتها در سرکنسولگری ایران در مزار شریف بود. آنزمان که درِ سرکنسولگری را بهشدت کوبیدند، کسی باور نمیکرد که تا دقایقی بعد ۹ دیپلمات و یک خبرنگار ایرانی در یکی از اتاقهای زیرزمین به رگبار بسته شوند.
آنروزها که خشونت، تحجر و مرگ، مانند طاعونی افغانستان را درمینوردید، انتشار خبر حمله به کنسولگری، ترور دیپلماتها و یک خبرنگار ایرانی بسیار تکاندهنده بود. همهچیز بهسرعت اتفاق افتاده بود. پولها و ماشینهای کنسولگری را با خود برده بودند. طالبان همان شب به کنسولگری برگشته و جنازه این هشت دیپلمات و یک خبرنگار را در محوطه پشتی کنسولگری، در چاهی در حیاط مدرسه سلطان راضی دفن کردند.
آنچه در زیر آمده، گفتگوی محبوبه نیاورانی عباسقلی با محمدرضا فرقانی، کاردار سابق ایران در کابل است. محبوبه نیاورانی، کارشناس علوم سیاسی که فعالیت حرفهای رسانهای را از سال ۱۳۸۷ آغاز کرده است. در این مدت با خبرگزاریها و روزنامههای مطرح ایران در حوزهی سیاسی همکاری داشته و هماکنون خبرنگار حوزهی دولت و جانشین دبیر گروه سیاست خبرگزاری مهر است. در این گفتوگو با مهر، کاردار سابق ایران در کابل مطرح کرد که هدف از به شهادترساندن ایرانیها چهبود.[۱]
خبرگزاری مهر - گروه سیاست: محمدرضا فرقانی کاردار سابق ایران در افغانستان در سالروز حادثه حمله طالبان به سفارت ایران در مزارشریف که منجر به شهادت ۸ تن از دیپلماتهای وزارت خارجه و خبرنگار خبرگزاری جمهوری اسلامی شد، میهمان خبرگزاری مهر بود و در گفتگویی به تشریح و واکاوی آن حادثه غمبار پرداخت.
۱۷ مرداد ۷۷ یکی از تراژدیترین روزهای بعد از انقلاب اسلامی خصوصاً در حوزه سیاست خارجی است؛ حادثهای که همه بهدنبال مقصر اصلی آن میگردند. موضوعی که همیشه در این ایام توسط رسانهها به آن پرداخته میشود، اما هنوز کسی به پاسخ روشن و مناسبی دست نیافته است. حادثهای که تبدیل به معادله دو مجهولی شده است. ۱- چرا به موقع سفارت تخلیه نشد؟ ۲- چه کسانی به سفارت حمله کردند؟
در گفتگو با محمدرضا فرقانی تلاش کردیم برای این ۲ پرسش به پاسخ صحیح و مناسبی برسیم.
◼ در ابتدا بفرمائید که شما در زمان حادثه حمله به کنسولگری ایران در مزارشریف افغانستان چه مسئولیتی در وزارت خارجه داشتید؟□ محمدرضا فرقانی: من در ستاد افغانستان در نمایندگی وزارت امور خارجه در مشهد فعال بودم که کار کمکرسانی به اتحاد شمال را انجام میدادیم و پیگیر تحولات میدانی افغانستان در مشهد بودیم. تقریباً حدود ۲ هفته قبل از حادثه برای یک ماموریت ویژه در مزارشریف بودم و از آنجا به بامیان رفتم و ارتباطم با افغانستان بهصورت دائمی بود.
◼ حادثه از کجا شروع شد. آیا سقوط مزارشریف قابل پیشبینی بود؟□ محمدرضا فرقانی: در مورد این حادثه غمبار باید گفت که شروع ماجرا بر میگردد به تصرف مزارشریف توسط طالبان که برای دومینبار صورت میگرفت. طالبان در سال ۷۵ موفق شد کابل را بهتصرف دربیاورد و نیروهای اتحاد شمال به رهبری ربانی و احمدشاه مسعود را از کابل خارج کند. بعد از آنکه موقعیت طالبان در کابل مستحکم شد، شروع کرد به تصرف دیگر شهرهای افغانستان. البته اکثر شهرهای افعانستان پیش از سقوط کابل به تصرف طالبان درآمده بود، اما دو شهر بزرگ هرات و مزار شریف بعد از کابل تصرف شد.
مزارشریف یک اهمیت استراتژیک برای افغانستان دارد و علت آن این است که مرز ارتباطی افغانستان با کشورهای آسیای میانه است و از همه مهمتر دارای ارتباطات جادهای و ریلی با کشورهای آسیای مرکزی بوده است، بههمین جهت طالبان بعد از تصرف کابل تلاش کرد تا مزارشریف را به تسلط خود درآورد.
در اوایل سال ۷۷ طالبان موفق شد یکبار مزارشریف را تصرف کند و از دست نیروهای اتحاد شمال که عمدتاً نیروهای ازبک آن را تحتکنترل داشتند، خارج کند؛ اما در مدت کوتاهی نیروهای ازبک بهرهبری ژنرال ملک علیه طالبان دست بهکار شدند و نیروهای طالبان مجبور به فرار از مزارشریف شدند.
◼ ایران هم در کمک به نیروهای اتحاد شمال نقشی داشت. وضعیت سفارت و کنسولگریهایی که ایران در شهرهای مختلف افعانستان داشت در آنزمان چگونه بود؟□ محمدرضا فرقانی: ایران در آنزمان چهار کنسولگری در افغانستان در شهرهای مزار شریف، جلالآباد، هرات و بامیان داشت. بعد از تصرف کابل توسط طالبان، سفارت از کابل به مزارشریف منتقل شد و در واقع کنسولگری به سفارت ارتقا یافت و کمکهای ایران نیز از طریق کشورهای آسیای میانه به نیروهای مخالف طالبان بهرهبری احمدشاه مسعود میرسید.
◼ وارد روز حادثه شویم. طالبان چه زمانی مجدداً به مزار شریف حمله کرد و توانست آن را به تصرف خود در بیاورد؟□ محمدرضا فرقانی: بعد از تصرف دور اول مزارشریف و متعاقبش شکست سنگینی که طالبان توسط نیروهای ازبک بهرهبری ژنرال ملک خورد و چندین هزار نفر از نیروهای طالبان به هلاکت رسیدند؛ مجدداً با تجدیدقوا برای دومینبار در هفته دوم مرداد ۷۷ حملات خود را از چندین محور بهسمت مزارشریف آغاز کردند که سرانجام موفق شدند در روز ۱۶ مرداد وارد مزارشریف شوند و در ۱۷ مرداد عملیات نظامی را برای تصرف مزارشریف کامل کنند؛ بنابراین در روز ۱۷ مرداد مزارشریف برای همیشه بهتصرف طالبان درآمد و کنترلش از دست نیروهای اتحاد شمال خارج شد.
در روز ۱۷ مرداد زمانی که طالبان وارد مزارشریف شد نحوهی ورودشان بهگونهای بود که خیلی از مردم مزارشریف احساس میکردند تفاوتی با تصرف دور اول طالبان دارند، نحوهی رفتارشان بسیار خشنتر و بدتر بود و بسیاری از مردم مزارشریف مجبور به ترک شهر شدند. البته این پیشبینی هم میشد که با توجه به شکست سنگینی که در دور اول متحمل شده بودند اینبار بخواهند انتقام بگیرند.
ما با یک خط ارتباطی ویژه با کنسولگری در مزارشریف در تماس بودیم. تلفن ماهوارهای بود، چرا که افغانستان مخابرات قوی نداشت. زمانیکه حمله طالبان به مزارشریف شروع شد، در مشهد از طریق خط ارتباطی با کنسولگری ارتباط برقرار کردیم و اطلاعات لازم را میگرفتیم و لحظه به لحظه و دقیقه به دقیقه از اوضاع مزارشریف به ما اطلاع میدادند.
در روز ۱۷ مرداد شهر بهطور کامل بهدست نیروهای طالبان درآمد و نیروهای اتحاد شمال به رهبری ژنرال دوستم مزار شریف را ترک کردند. در ارتباطی که با دیپلماتها داشتیم به ما گفتند طالبان به پشت در کنسولگری رسیده است. ما با هماهنگی که با تهران داشتیم، راهنماییهای لازم را به آنان منتقل میکردیم و تمام تلاش این بود که ضمن حفظ خونسردی، کاری نکند که موجب برانگیختهشدن خشم طالبان شود.
در این ارتباط تلفنی به ما اعلام شد که طالبان در را شکستند و وارد سفارت شدند و دارند اتاق به اتاق میگردند. بهدلیل آنکه کنسولگری کوچک بود، صداها بهخوبی از پشت تلفن میآمد. دستگاههای مخابراتی در زیرزمین بود، لذا دیپلماتها در آن مکان جمع شده بودند. در نهایت نیروهای طالبان به آن مکان میروند. صدای برخورد خشن طالبان با دیپلماتها میآمد. کسی که با ما در ارتباط بود گوشی را انداخت، اما همچنان ارتباط برقرار بود و ما صداها را میشنیدیم.
صدای تیراندازی شنیده شد. برای ما و همکارانم که آشنایی کامل با ساختمان سفارت داشتیم، یک لحظه بسیار غمانگیزی بود؛ چرا که ساختمان سفارت یک منزل مسکونی استیجاری بود و میدانستیم که در یک اتاق سه در چهار تیراندازی یعنی چه.
در این حادثه غمانگیز ۸ تن از دیپلماتها و یک خبرنگار (شهید صارمی خبرنگار جمهوری اسلامی) به شهادت رسیدند. بعد از یک ماه با تلاش و پیگیری که وزارت خارجه بهعمل آورد و با هماهنگی صلیب سرخ جهانی و با وساطت کشورهایی مانند پاکستان توانستیم پیکر شهدا را که در زمین واقع در پشت کنسولگری پنهان شده بود، کشف کنیم و به ایران منتقل کنیم.
◼ شما در صحبتهایتان گفتید بهدلیل آنکه طالبان یکبار شکست خورده بود، پیشبینی میشد که اینبار بخواهند انتقام بگیرند، چرا این دستور داده نشد که کنسولگری را تخلیه کنند و با توجه به اینکه ازبکستان به مزارشریف نزدیک بود، دیپلماتها به این کشور پناه ببرند؟□ محمدرضا فرقانی: آنزمان پیشبینی سخت بود که طالبان بتواند مزارشریف را بهتصرف خود درآورد و نیروهای اتحاد شمال را شکست دهد؛ چرا که نیروهای ژنرال دوستم حمایت میشدند.
در آنزمان دو نظریه وجود داشت. مسئولان ستاد افغانستان در وزارت خارجه نظرشان این بود که با توجه بهنحوهی عملکرد طالبان با کنسولگریهای ایران در هرات، کابل و جلالآباد اگر مزارشریف هم بهدست طالبان بیفتد، هیچ اتفاقی برای دیپلماتها نخواهد افتاد؛ چرا که وقتی هرات و جلالآباد بهدست طالبان افتاد هیچ مزاحمتی برای کنسولگریهای ایران ایجاد نشد و همچنان کنسولگریهای ما فعال بودند. حتی در کابل هم همینگونه بود و ایران سفارتش را بهدلیل آنکه طالبان را بهرسمیت نمیشناخت، تعطیل و به مزار شریف که پایتخت دولت «ربانی» بود، منتقل کرد؛ لذا پیشبینی کردند با توجه به این نحوهی رفتار طالبان با کنسولگریهای کشورمان در سایر شهرها، در مزارشریف هم همین رفتار را شاهد خواهیم بود.
البته نظر دومی هم وجود داشت که گفته میشد با توجه به تلفات نسبتاً شدیدی که طالبان در دور اول تصرف مزارشریف داشت، حتماً اینبار طور دیگری عمل خواهد کرد و خود من از کسانی بودم که پیشبینی میکردم شاید اینبار طالبان رفتار خشنتری داشته باشد و بخواهد انتقام بگیرد.
جالب این بود که در بین خود دیپلماتها هم همین دو نظریه وجود داشت. سفیر وقت ایران در افغانستان پیشبینی میکرد که طالبان مشکلی برای دیپلماتها بهوجود میآورد، لذا ۴۸ ساعت قبل از حادثه مزارشریف را ترک کرد و خودش را به ازبکستان رساند و کاردار موقت که شهید ریگی بود را بهعنوان سرپرست گذاشت.
◼ چرا رفت؛ این اجازه را داشت که سفارت را ترک کند؟□ محمدرضا فرقانی: تصمیمی بود که خودش گرفت، در همان زمان حتی به ایشان از مرکز انتقاد شد که چرا سفارت را ترک کردید و باید در وضعیت بحرانی اوضاع را کنترل میکردید.
◼ در آنزمان مقام تصمیمگیرنده و تعیین تکلیفکننده برای سفارت چه کسی بود؟□ محمدرضا فرقانی: طبیعتاً وزارت خارجه. در آنزمان آقای بروجردی بهعنوان مسئول ستاد افغانستان در وزارت خارجه فعالیت میکرد.
◼ یعنی ایشان باید اطلاعات لازم را از وضعیت مزارشریف میدادند تا وزارت خارجه تصمیم درست را بگیرد؟□ محمدرضا فرقانی: تصرف دوم مزارشریف خیلی سریع صورت گرفت و بهگونهای پیشروی طالبان سرعت داشت که زمانی برای تصمیمگیری و اخذ اطلاعات صحیح و درست امکانپذیر نبود. سرعت تحولات باعث شد که تصمیم درست گرفته نشود. همچنین سوابق گذشته و نحوهی عملکرد طالبان در برخورد با دیپلماتها عامل موثری در این تصمیم بود که دیپلماتها در سفارت بمانند، بنابراین کسی مقصر نبود، سرعت تحولات در درجه اول و ضعف اطلاعاتی موجب این حادثه شد.
◼ ممکن بود که سفیر بهخاطر پیشبینی درستی که از اوضاع داشت سفارت را ترک کرده باشد. آیا اطلاعات لازم را به مرکز داده بود؟□ محمدرضا فرقانی: ترک مزارشریف توسط سفیر یک اقدام خودسر بود. اگر این اقدام او بهخاطر بحث امنیتی و جانی بود باید این موضوع را به مرکز اطلاع و هشدار میداد.
◼ پس هیچگونه اطلاع و یا اخطاری به مرکز قبل از ترک سفارت نسبت به ناامن بودن مزارشریف نداده بود؟□ محمدرضا فرقانی: خیر. خودش مزار را ترک کرد و میتوانست قبل از ترک مزارشریف هشدارهای لازم را بدهد و از خودش سلب مسئولیت کند که این کار را نکرد.
◼ آیا در ارتباط تلفنی که با دیپلماتها داشتید آنها اطلاعاتی از اوضاع و احوال مزارشریف داده بودند. گفته بودند که اوضاع ناامن است؟□ محمدرضا فرقانی: این ارتباط تلفنی ما در جایی بود که طالبان وارد مزارشریف شده بود و دیگر نمیشد کاری کرد. اگر قرار باشد که کسی مورد سئوال قرار گیرد شخص سفیر است که اگر احساس ناامنی کرده بود باید به مرکز اطلاع میداد.
اگر ایشان احساس خطر نمیکرده این سئوال پیش میآمده که چرا مزار را ترک کرده است و اگر هم احساس خطر میکرده چرا به مرکز منتقل نکرده است لذا من مقصر را در مرکز و تهران متصور نیستم.
◼ پس میتوانیم بگوییم که سفیر کوتاهی کرده و در این ماجرا مقصر است؟ آیا به این موضوع رسیدگی شده است؟□ محمدرضا فرقانی: اگر نسبت به این موضوع واکاوی شده است من بیاطلاع هستم. ۴۸ ساعت قبل از حادثه هیچ خبری نبود؛ طالبان ۱٦ مرداد وارد مزار شریف شد و ۱۷ مرداد این اتفاق افتاد و ما هم نسبت به تجربهی قبلی چنین پیشبینی از رفتار طالبان نمیکردیم.
در آنزمان ما علناً از نیروهای اتحاد شمال حمایت میکردیم، اما با این وجود کنسولگریهای ما در هرات و جلالآباد فعال بود و هیچ مشکلی هم نداشتند لذا الان که این اتفاق افتاده این سئوالها مطرح میشود؛ بنابراین نمیشود گفت چه کسی مقصر است.
من به شخصه کسی را مقصر نمیدانم شاید بشود گفت ضعف اطلاعاتی بود. بله. اطلاعات دقیق نداشتیم البته آن هم طبیعی بود.
◼ بعد از این حادثه طالبان اعلام میکند که شهادت دیپلماتها کار نیروهای خودسر بوده و هیچ دستوری برای کشتن و حمله به سفارت ایران ندادهاند. این اظهارات بهدلیل ترس حمله ایران به افعانستان بوده است؟□ محمدرضا فرقانی: یکی از دیپلماتهای باقیمانده از آن حادثه غمبار شخصی بود بهنام شاهسون که زخمی میشود و طالبان فکر میکند که او هم به شهادت رسیده است. بعد از آنکه نیروهای طالبان کنسولگری را ترک میکنند وی خودش را به خانههای اطراف میرساند و در نهایت با داستانهای خیلی جالبی توسط خانوادههای افغانی، موفق میشود مزار شریف را ترک کند و وارد ایران شود. اما یک معمایی که نسبت به این حادثه وجود دارد و هنوز هم به یک جواب مشخص نرسیدهایم این است که عاملین اصلی به شهادت رساندن دیپلماتهای ما آیا طالبان بوده است یا نه؟ که شاید کمتر به این مبحث پرداخته شده باشد.
بعد از این حادثه بهدنبال آن بودیم که علت را ریشهیابی کنیم تا معلوم شود این اتفاق توسط چه کسانی رخ داده است و اخبار و اطلاعات متفاوتی در این زمینه از منابع مختلف دریافت کردیم.
از نگهبانان افغانی سفارت، همسایگان کنسولگری و منابع رسمی و دولتی پاکستان تا خود طالبان در ارتباط با چگونگی این حادثه و عاملان اصلی پرسوجو کردیم، اگرچه هیچوقت به یک جمعبندی خاصی نرسیدیم اما با توجه به نکات و اطلاعات خوبی که بهدست آوردیم میتوان به یک تحلیلی دست یافت.
◼ گفته شده بود نیروهای پاکستانی به سفارت حمله کردهاند؟□ محمدرضا فرقانی: در حمله دوم طالبان به مزار تعداد زیادی نیروهای پاکستانی همراه آنان بود. پاکستانیها در دو ردهی در بین طالبان حضور داشتند. یک رده نیروهای ارتشی پاکستان بودند و یک رده هم تعداد زیادی از نیروهای مردمی و طلبههای پاکستانی بودند که به خیال خود بهعنوان جهاد و کمک به تشکیل دولت اسلامی طالبان عملاً در جبههها حضور داشتند و میجنگیدند و به نوعی هم آنان تحت کنترل ایاسای یعنی ارتش پاکستان بودند.
در زمان حمله دوم طالبان به مزارشریف، نیروی هوایی پاکستان بهشدت فعال بود و از طریق فرودگاههای منطقه نیروهای زیادی را به این شهر آورد و حضور نیروهای پاکستانی در بین نیروهای طالبان گرچه در قبل هم بود اما در مزارشریف بسیار گستردهتر و با هدف بود. یعنی هدف آن بود که مزارشریف را بهعنوان آخرین شهر بزرگی که در اختیار نیروهای اتحاد شمال است در دست بگیرند و اجازه ندهند که نیروهای ضد طالبان با خارج ارتباط داشته باشیم لذا یک اهمیت استراتژیک برای پاکستانیها داشت.
اطلاعاتی که ما دریافت کردیم حاکی از این بود که پاکستانیها بهعنوان نیروهای طالبان وارد کنسولگری ایران در مزار شریف شده بودند. آقای شاهسون میگفت زمانی که آنان وارد کنسولگری شدند زبانی که صحبت میکردند فارسی و پشتو نبود و بیشتر آنان به زبان اردو صحبت میکردند. میدانید مردم افغانستان به دو زبان فارسی و پشتو صحبت میکنند که عمدتاً طالبانیها به زبان پشتو صحبت میکنند.
این حادثه میرفت که بین ایران و افغانستان را به جنگ بکشاند و حتی ما قصد اعزام نیروی بزرگی برای این موضوع به افغانستان داشتیم و طالبان از این قضیه ترسید و بعدها توسط مقامات اصلیشان چه بهصورت مستقیم و چه غیر مستقیم اعلام کردند که ما این کار را نکردهایم و برای ما هم مسجل شد که این اقدام دستوری و سازمانیافتهشده از طرف رهبر طالبان و مرکزیت آنها نبوده است.
◼ پاکستانیها از کشتن دیپلماتهای ایران چه نفعی میبردند و بهدنبال چه هدفی بودند؟□ محمدرضا فرقانی: در بین طالبان سازمانهای اطلاعاتی برخی از کشورها از جمله آمریکا، عربستان و انگلیس حضور اطلاعاتی داشتند و تمام اسناد آن نیز موجود است. زمانیکه من در سفارت پاکستان بودم به این اطلاعات دست یافتیم و اسناد آن را برای وزارت خارجه فرستادیم.
بنابراین در یک جمعبندی کلی از عاملین و جانیان این حادثه فجیع میتوان گفت که نیروهای پاکستانی در کنسولگری وجود داشتند و این حادثه خونبار نقشه سازمانهای اطلاعاتی خارج از افغانستان بوده است و هدف آنان نیز ایجاد اختلاف و درگیری نظامی میان ایران و طالبان بود؛ چرا که یکی از اهداف اصلی اولیه ایجاد طالبان که توسط سازمان اطلاعاتی این ۳ کشور شکل گرفته بود این بود که ایران با طالبان وارد درگیری نظامی و جنگ عملی شود و اسناد آن نیز موجود است.[٢]
[▲] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده است.
[▲] پینوشتها
[۱]- بههر حال، کشتهشدن انسانها مایهی تاسف است. اما ایران چه انتظاری داشت؟ پس از شکست اول طالبان، گروه حزب وحدت اسلامی که تحت حمایت همهجانبهی ایران قرار داشت، بر سر مردم میخ کوبید و بر سر قیر عبدالعلی مزاری رقص مرده بر پا کرد. افزون بر این، ایران از اتحاد شمال پشتیبانی میکرد، در حالیکه این اتحاد با طالبان در حال جنگ بود. کنسلگری ایران هم به لانهای جاسوسی و شرارتافکنی بدل شده بود. بهقول معروف «در جنگ حلوا پخش نمیکنند»!
[٢]- گفتوگوی محبوبه نیاورانی، خبرنگار خبرگزاری مهر با محمدرضا فرقانی، کاردار سابق ایران در افغانستان، نقش سفیر در حادثه ۱۷ مرداد؛ هدف از به شهادترساندن ایرانیها چهبود؟، سایت اینترنتی خبرگزاری مهر، یکشنبه ۱۸ مرداد ۱۳۹۴
[▲] جُستارهای وابسته
□
[▲] سرچشمهها
□ سایت اینترنتی خبرگزاری مهر