|
تمدن شهر سوخته
فهرست مندرجات
◉ شهر سوخته، اثر بهجامانده از تمدن حوزهای رود هیرمند
◉ يادداشتها
◉ پینوشتها
◉ جُستارهای وابسته
◉ سرچشمهها
.
شهر سوخته
اثر بهجامانده از تمدن حوزهای رود هیرمند
دکتر عیسی بهنام، باستانشناس معاصر، از بنیانگذاران رشتهی باستانشناسی دانشگاه تهران و از پایهگذاران موزهی مردمشناسی، در سال ۱۲۸۵ خورشیدی، در عودلاجان از محلات قدیمی تهران به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی را در مدرسهی آلیانس و تحصیلات متوسطه را در دبیرستانهای تهران به پایان رسانید و دیپلم خود را در رشتهی ادبی گرفت.
در سال ۱۳۰۸ به همراه نخستین گروه دانشجویان رشتهٔ باستانشناسی به فرانسه اعزام شد و در مدت هشت سال اقامت خود در فرانسه، دورهی تحصیلی مدرسهی لوور را در باستانشناسی پیش از تاریخ به پایان برد و به اخذ درجهی لیسانس از دانشکدهی ادبیات در همین رشته و درجهی دیپلم از مؤسسهی هنر و باستانشناسی توفیق یافت. در سال ۱۳۱۶ وزارت فرهنگ او را برای افتتاح موزه ایران باستان به ایران فرا خواند و به این خاطر نتوانست رسالهی دکتری خود را به پایان رساند.
بهنام در ۱۳۱۸ به همراه علی سامی، مأمور کاوش در تخت جمشید شد و از همین سال تا ۱۳۲۵ موزهدار موزهی ایران باستان شد. در ۱۳۱۹ بهخدمت وزارت فرهنگ درآمد و بهجای اریخ اشمیت، ریاست هیئت علمی و گروه پژوهشی تخت جمشید را بر عهده گرفت. در سال ۱۳۲۰ بهتدریس در دانشگاه تهران پرداخت و رشتهی باستانشناسی را پایهگذاری کرد.
در سال ۱۳۳۳ با اخذ درجهی معادل دکتری از شورای دانشگاه تهران، به دانشیاری دانشکدهی ادبیات و پس از آن به استادی ارتقا یافت. وی ۲۳ سال در دانشگاه تدریس کرد.
وی چندی نیز منشیگری و مترجمی سفارت افغانستان در تهران را بر عهده داشت. او افزون بر استادی دانشگاه، در شورای موزههای ایران، پُرکار و در کنگره مردمشناسی در پاریس سخنگو بود. همچنین او نمایندهی ایران برای بردن اشیا وابسته به نمایشگاه هفتهزار سال هنر ایران در پاریس گماشته شد. از دیگر کارکردهای او میتوان از نمایندگی ایران برای برپایی نمایشگاه نقاشی در مسکو و لنینگراد و پایهگذاری موزه مردمشناسی در ایران نام برد.
عیسی بهنام چندین روز پس از مرگ همسرش، در روز آدینه ۹ آذر ماه سال ۱۳٦۳ خورشیدی درگذشت. از او آثاری زیادی بهجا مانده است. برخی از آثار وی عبارتاند از: تألیف تاریخ صنایع و تمدن مردم فلات ایران پیش از تاریخ (۱٣٢٠ خورشیدی، تهران) و تاریخ صنایع اروپا در قرون وسطی (۱٣٢٧ خورشیدی، در دانشگاه تهران)؛ ترجمههای تمدن ایرانی (۱٣٣٧ خورشیدی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب)؛ هنر ایران: ماد و هخامنشی (۱٣۴٦ خورشیدی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب)؛ باستانشناسی ایران باستان (۱٣۴۵ خورشیدی، دانشگاه تهران). بیشتر آثار بهنام بهصورت مقاله تدوین شده است. این مقالات در زمینههای باستانشناسی، تاریخ و هنر است که در مجلههای مختلفی چون هنر و مردم، سخن، پیام نوین و ایران امروز نشر یافته است
بهتدریج این مطلب روشن میشود كه جلگهی بینالنهرین نخستین مهد تمدن بشر نبوده است و كاوشهای اخیر پرده از بسیاری از رازهای نهفته در سرزمین فلات ایران برداشته است.
«شهرسوخته» بهطوریكه از اسم آن معلوم است، شهری است كه روشن نیست در نتیجهی چه حادثهای سوخته و بهصورت ویرانهای درآمده، سپس قرنها گذشت زمان آنرا بهفراموشی سپرده. حوادث طبیعی، خصوصأ بادهای موسمی قشری از شن شور كویر را بر روی آن پوشانده و چنان لایهی ضخیمی بهوجود آورده كه در حدود چهل سال پیش وقتی دانشمند انگلیسی «اورل استین» خواست تحقیقی در مورد قدمت این شهر كه بهصورت تپهی مرتفعی در میان كویر قرار داشت بهعمل آورد، پس از كندوكاو مختصری چنین تصور كرد كه بهزمین بكر رسیده است و كاوش در آن مكان را رها كرده اظهار تعجب كرد از اینكه اطراف این تپه نمونهی سفالی دیده میشود كه بسیار قدیمی بهنظر میرسد.
چهارده سال پیش «مؤسسهی ایتالیایی روابط فرهنگی با شرق میانه» كه ریاست آنرا دانشمند معروف و دوست بسیار نزدیك ایران «پروفسور توچی» بر عهده دارد تصمیم گرفت تحقیقاتی از نظر باستانشناسی در این مكان بنماید. این مؤسسه قبلأ در افغانستان و پاكستان كاوشهای دقیقی بهعمل آورده بود و علاقه داشت تحقیقات خود را تا قسمتهای شرقی فلات ایران ادامه دهد. این كار را بهعهدهی باستانشناس معروف ایتالیایی «دومنیكو فاچنو» واگذار نمودند و «پروفسور توزی» دانشمند دیگر ایتالیایی مأمور كاوش در محل شد.
باستانشناسان ایتالیایی، پس از خاكبرداری، از روی شهر «پمپی» و «فوروم»های متعدد روم شهرت فوقالعادهای از نظر دقت در روش كاوش پیدا كردهاند و در «شهر سوخته» نیز از همان روشهایی كه در «پمپی» كه در نتیجهی آتشفشانی «وزوو» ناگهان زیرپوستهای از خاكستر پنهان شده بود استفاده نمودند. روی «شهرسوخته» را پوستهای بهضخامت ٢٠ سانتیمتر پوشانده بود. این پوشش موجب شده بود كه در حدود ۴٠٠٠ سال ویرانههای این شهر قدیمی زیر خاك دستنخورده باقی بماند. ولی مردم محل در عرض این مدت دراز فراموش نكرده بودند كه این تپه باقیماندهای از تمدن پیشرفتهای است كه در نتیجهی آتشسوزی از بین رفته است، و از پدر به پسر آنرا تحت نام «شهرسوخته» میشناختند.
كاوشهای اخیر نشان داد كه بلندی ویرانههای این شهر به ٧ متر از كف جلگه میرسد. رود هیلمند، همانطوری كه در «شهداد» اتفاق افتاده بود، مسیر خود را عوض كرد، و ناچار ساكنان این ناحیه نیز تغییر مسكن دادند،و حیوانات و پرندگان نیز آن ناحیه را ترك كردند و آنرا بهدست باد و شنو نمك بیابان سپردند، و همین امر موجب شد كه ما امروز موفق شدهایم به راز زندگی انسانهای پنجهزار سال پیش در زیر این پوشش خاكی دست یابیم، همانطور كه تمدن پیشرفتهی مصر قرنها در زیر خاك دست نخورده پنهان ماند تا امروز باستانشناسان پرده از اسرار آن برداشتند.
پس از اینكه كاوشها در این مكان آغاز شد در حدود چند میلیون قطعات شكستهی سفال از زیر خاك بیرون آمد. در داخل اطاقها، در خانهها، تعدا بیشماری آثار زندگی از هرنوع بهدست آمد. اشیأ مختلفی از جنس پارچه و حصیر و شیشه در زیر پوشش نمك كاملأ سالم باقی مانده بود. برداشتن این پوشش نمك ممكن بود موجب شود كه آثار مكشوف در نتیجهی تماس با هوای آزاد از بین برود. بنابراین لازم بود تدابیر مخصوصی برای حفظ آنها بهعمل آید.
در حدود دو میلیون اشیأ مختلف تحت آزمایشهای مخصوصی قرار گرفت و برای حفظ آنها اقدامات لازم بهعمل آمد. میان این اشیأ تعدادی استخوانهای ریز نیز وجود داشت و لازم بود مشخص شود این استخوانها مربوط به كدام حیوان یا پرنده یا جانداری بوده و كارشان در این اطاقها چه بوده است.
در این موقع اینطور بهنظر رسید كه انجام این كار از عهدهی باستانشناسان بهتنهایی بر نخواهد آمد. بههمین منظور بود كه در حدود ده نفر از متخصصان مختلف ایتالیایی به محل كاوش آمدند و با میكروسكوپها و بهوسیلهی تجزیههای «رادیو كاربون» مشغول مطالعهی زندگی ۵٠٠٠ سال پیش در این مكان گردیدند.
در همین اوان بود كه متخصصان ژاپونی نیز علاقمند به كاوشهای «شهرسوخته» شدند و زمینشناسان و متخصصان «فیزیكهستهای» به همكاری با متخصصان ایتالیایی پرداختند و نمونههای بهدست آمده را از طریق روشهای «پالئوماگنتیك» و «اورانیوم-٢٣٨» تحت بررسی قرار دادند.
بررسیهای دانشمندان مزبور نشان داد كه بهصورت دقیق شهر سوخته در فاصلهی بین ٢۹٠٠ تا ۱۹٠٠ سال پیش از میلاد مورد سكونت بوده است.
هزار سال، نسبت به قدمت بشر، چیز فوقالعادهای نیست، ولی آنچه كه بهنظر ما فوقالعاده میآید این است كه در عرض مدت هزار سال مردم این ناحیه موفق شدهاند شهر بزرگ و آبادی بهوجود آورند كه مردم آن به انواع صنایع دستی پرداخته و حكومت منظمی تشكیل داده بودند و پیرو مذهب واحدی شده روابط تجارتی و فرهنگی گستردهای با نواحی مجاور خود ترتیب داده بودند.
نكتهی قابل توجه از نظر روشنشدن تاریخ سرزمین ایران این است كه آثار مكشوف در «شهرسوخته» نشان میدهد كه مردم این ناحیه در اوایل استقرارشان، یعنی در حدود ٢۹٠٠ سال پیش از میلاد مسیح روابط بسیار نزدیك با مردم تركمنستان داشتهاند و در اواخر دوران وجودشان، یعنی پیش از ۱۹٠٠ سال پیش ازمیلاد با مردم ساكن در درهی پنجاب رابطهی بسیار نزدیك پیدا میكنند.
آیا میتوان از مطلب بالا اینطور نتیجه گرفت كه اینها مردمی بودند كه در حدود ٢۹٠٠ سال پیش از میلاد از سوی شمال بهطرف دهانهی رود هیرمند كه در نتیجهی شرایط بهخصوصی برای شهرنشینی مناسب بود سرازیر شدهاند، و سپس هزار سال بعد، در زمانی كه مسیر رود هیرمند تغییر یافت این مردم بهطرف درهی پنجاب مهاجرت كردند و در آنجا امپراتوری بزرگ «موهنجودارو» و «هاراپا» را تشكیل دادند
نقوش بالا بهاحتمال قوی نشانهای از خورشید، یا مفهوم دیگری است كه اكنون برما پوشیده است. نقش خورشید بهصورت صلیب در بسیاری از نقاط فلات ایران دیده میشود و احتمالأ مربوط به پرستش خورشید در آن زمانهای كهن میباشد
ظروف سفالین «شهرسوخته» با ظروف سفالین مكشوف در درهی پنجاب شباهت دارند. نقش خورشید كه روی یكی از این سفالها نشان داده شده در روی ظروف سفالین شهداد نیز دیده میشود. شباهت این نقوش با نقوش ظروف گلی بینالنهرین كمتر است.
باید بهخاطر داشته باشیم كه تمدن شهداد نیز در همین حدود اوایل هزارهی سوم پیش ازمیلاد در نتیجهی تغییر مسیر رودخانه از بین رفت و در آن زمان مردم شهداد بامردم پنجاب روابط نزدیك داشتهاند.
برای انجام تحقیقات بیشتر، دانشمندان ایتالیایی با باستانشناسان شوروی كه در تركمنستان مشغول كاوش بودند تماس گرفتند. تحققات دقیق باستانشناسان شوروی رابطهی مردم شهرسوخته با مردم تركمنستان در اوایل هزارهی سوم پیش از میلاد را تأیید نمود.
مردم سیستان در این مدت با مردم ساكن بین دو رود دجله و فرات روابط تجارتی داشته و این روابط از راه زمینی و دریایی كناب خلیج فارس انجام میگرفت. مردم بینالنهرین از همین طریق از سنگ لاجورد افغانستان استفاده مینمودهاند. ولی تمدن سیستان را نمیتوان وابسته به تمدن جلگهی بینالنهرین یامصر دانست زیرا در این مكان خصوصیاتی وجود داشته است كه آنرا كاملأ متمایز مینماید.
وجود تعداد زیاد اشیای بسیار كوچك كه بعضی ازآنها بیش از ٢ میلیمتر در ٢ میلیمتر عرض و طول ندارند موجب شد كه از یك متخصص «پالئوبوتانیست» نیز كمك خواسته شود. آزمایشهای میكروسكوپی نشان داد كه در این اجتماع ماهیها و پرندگان و خرچنگها نیز مورد استفادهی غذایی بوده است. در میان حیوانان استخوانهای بز و غزال و گوسفند ۹۹ درصد باقیماندههای حیوانی در این ناحیه را تشكیل میدادهاند. بین پرندگانی كه در اینجا مورد مصرف اهالی بودند مرغهای آبی، قرقاول، مرغابی و غاز وجود داشته است كه بیشتر آنها میتوانستند اهلی بوده باشند. ضمنأ وجود هزاران پیكان سنگی نشان میدهد كه شكار پرندگان در میان ساكنان این ناحیه بسیار رواج داشته است.
دانشمند پالئوبوتانیست «لورنزوكنستانین» مطالعهی این آثار را بر عهده گرفت و برای این كار به سیستان آمد و باستانشناسان پند فیلسوف جهان كهن «اپیكور» یا «ابیقور» را سرلوحه برنامهی خود قرار دادند و آن این بود كه «از اشیای كوچك به حقایق بزرگ یابند».
مجموع سطحی كه از این نظر باید مورد بررسی قرار گیرد در حدود ۱٠٠ هكتار وسعت دارد. میلیونها آثار بسیار كوچك از استخوان و چوب و صدف و چوب و نظایر آن تحت بررسی دانشمندان ایتالیایی قرار گرفت.
باستانشناسان در این مكان آثار دانههای گندم و جو و شاهدانه و تخم خربوزه و حتی انگور نیز پیدا كردند. این امر برای دانشمندان باستانشناس مسلم گردید كه پرندگان و حیواناتی كه آثارشان در شهر سوخته بهدست آمده در حال حاضر دیگر در این مكان زندگی نمیكنند.
اشیای دیگری كه ساخت دست انسان بوده است و از جنس فیروزه یا سنگ لاجورد است در شهر سوخته بهدست آمده است.
كاوشكنندگان فكر میكنند كه وصعت این شهر به ٧٠ هكتار میرسیده است. در طرف جنوب و مغرب آن مردگان بهخاك سپرده شدهاند. با تخمینی كه زده شده احتمال دارد كه در حدود ٢۱٠٠٠ قبر در این ناحیه وجود داشته باشد. با كمك متخصصان «پالئوپاتولوژیست» و «آنتروپولوژیست» بسیاری از مطالب مربوط به زندگی در این ناحیه با مطالعهی اسكلتها روشن شد. به این وسیله توانستند بفهمند صاحبان این قبرها تقریبأ از چه گروه نژادی بودهاند. سن مردگان در قبرهایی كه شكافته شد نیز تشخیص داده شد و نسبت تعداد مردان به زنان و كودكان معین گردید. پروفسور «توچی» تصمیم گرفت از متخصصان دیگری نیز كمك بخواهد كه با معاینهی استخوان ساق پاها بتوانند گروه خونی این مردگان را مشخص نمایند. مثلأ معلوم شد در زمان معینی یك مرض مسری موجب مرگ تعداد زیادی كودكان و نوجوانان شده و آنها را بهخاك سپردهاند. استخوان جنینی را در شكم مادرش كه حامله بوده و مرده است تشخیص دادند. این نوع تحقیقات در مورد مردگان ممكن است نتایج بسیار جالبی در برداشته و در علم باستانشناسی تازگی دارد. بنابر تخمینی كه زدهاند در قبرستانی كه مورد تحقیق قرار گرفته ۵۵ درصد از ٦٠ اسكلتی كه بیرون آمده كودكان كمتر از نه سال بودهاند، یك اسكلت از مرد ٢٠ ساله بوده، یك كودك پنجساله بهخاك سپرده شده و در یك گور دو نفر قرار داده شدهاند.
تحقیقات باستانشناسان نیز نشان داده است كه تعداد زیادی از ساكنان شهرسوخته بهكارهایی اشتغال داشتهاند كه مربوط بهقوت و غذا نبوده است. صنعت كوزهگری، حصیربافی، سنگتراشی و تهیهی جواهرات و زینتآلات از سنگ لاجورد یا فیروزه عدهای از صنعتگران شهرسوخته را بهخود مشغول میساخته است.
تحقیقات باستانسناسان در ناحیهی سیستان راه جدیدی برای بازسازیكردن زندگی مردم پیش از تاریخ فلات ایران باز نموده است. برای آنان مهم نیست كه اشیأ مختلفی را كه از نظر هنری ارزشی دارد از زیر خاك بیرون آورده در موزهها قرار دهند. آنها میخواهند بهوسیلهی میكروسكوپ، تجزیههای مختلف ازطریق رادیو كاربون، و مطالعهی دقیق با روشهای بسیار جدید روی آثار ناچیز مانند ریزههای استخوانهای پرندگان یا باقیمانده حبوبات و چوب و غیره زندگی مردم آن ناحیه را درآن روزهای بسیار كهن معرفی نمایند.
رود هیرمند پیش ازآنكه در میان شنزارهای سیستان نابود گردد، در جلگههای مجاورش وضعی شبیه به درهی نیل بهوجود آورده بود، به این معنی كه در مواقع معینی در نتیجهی بالا آمدن سطح آب زمینهای واقع در كنار آن مشروب میشد و خاك را حاصلخیز میكرد و این امر سبب شده بود كه ساكنان این ناحیه بتوانند بهكار زراعت بپردازند و در مرحله شهرنشینی موفق به پیشرفتهایی گردند.
این نكته قابل توجه است كه شهرسوخته تنها نقطه از ناحیهی جنوب ایران نبوده است كه در هزارهی چهارم از میلاد به درجهی نسبتأ بلندی از تمدن رسیده بوده است.
اینها شاید علاماتی باشند كه برای مردم آنروز مفهوم مشخصی داشتهاند و در واقع میتوانند بهصورت مراحل اولیهی «خط» معرفی گردند.
در مجاورت نزدیك یا دور از شهر سوخته در نقاطی مانند «تپهی یحیی» و «تلابلیس» و بم و شهداد كاوشهایی انجام گرفته است كه حاكی از وجود تمدن پیشرفتهای در ناحیهی وسیع جنوب ایران و سواحل فارس بوده است.
اكنون وقت آن رسیده است كه خصوصیات این تمدن بهوسیلهی باستانشناسان جوان ما مشخص و معرفی گردد.[۱]
[▲] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده است.
[▲] پینوشتها
[۱]- بهنام، عیسی، تمدن شهر سوخته، مجلهی هنر و مردم، دوره ۱۱، شماره ۱٢٦، فروردین ۱٣۵٢، صص ٢-٦.
[▲] جُستارهای وابسته
□
[▲] سرچشمهها
□ مجلهی هنر و مردم