جستجو آ ا ب پ ت ث ج چ ح
خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ
ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی

۱۳۹۶ دی ۱, جمعه

بدن انسان چگونه با عشق روبه‌رو می‌شود؟

از: دویچه‌وله فارسی

عشق و سکسوالیته


فهرست مندرجات

.



بدن انسان چگونه با عشق روبه‌رو می‌شود؟

آن اندامی که افسار عشق را در دست دارد، مغز انسان است

برخلاف باور بسیاری از انسان‌ها که کار عشق را مربوط به دل می‌دانند، آن‌چه برای عشق و عاشقی و عاشقانه‌ها می‌گذرد در مغز اتفاق می‌افتد.

بررسی‌های علمی نشان می‌دهد که ایجاد پدیده‌ی عشق از مغز نشات می‌گیرد. بدن انسان هورمون عشق را زمانی که عاشق هست، به‌میزان زیادی ترشح می‌کند. احساس خلسه‌ی عاشقانه‌ای که در زمان عاشقی تجربه می‌شود، تا حد زیادی تحت تأثیر این هورمون می‌باشد. در رابطه‌ی عاشقانه بالا بودن میزان هورمون عشق در هر دو طرف باعث می‌شود که بتوانند شب‌های متوالی تا صبح بیدار بمانند حرف بزنند و با هم عشق‌بازی کنند. این ماده از خانواده‌ی آمفتامین است. کمبود این هورمون یکی از نشانه‌های افسردگی است.

اثر دیگر این هورمون آزاد کردن دپامین می‌باشد. یکی از عملکردهای دپامین در انسان، افزایش رفتارهایی است که برای او لذت و رضایت به‌همراه می‌آورد. زمانی‌که از انجام کاری به انسان احساس خوشحالی دست می‌دهد، دپامین با انتقال این احساس شادی به مغز، او را به تکرار آن عمل ترغیب می‌کند. به‌همین دلیل است که دو فرد وقتی عاشق یکدیگر هستند می‌توانند ده‌ها بار در روز به‌هم تماس بگیرند و ساعت‌های متوالی با هم بمانند.

عصب‌شناسان عشق را به سه مرحله تقسیم می‌کنند: هوس، جذابیت و وابستگی. در دوره‌ی هوس، هورمون‌ها بدن را با احساس خواست شدید پُر می‌کنند. آدرنالین و نوراپی‌نفرین باعث تپش قلب و عرق کف دست‌ها می‌شود در حالی‌که دوپامین در مغز احساس رضایت به‌وجود می‌آورد. مغز در پاسخ به محرک‌های لذت‌بخش دیگر نیز دوپامین آزاد می‌کند، مانند مواد مخدر، موضوعی که توضیح می‌دهد چرا عاشق‌ها مجنون می‌شوند.

عشق مانند مواد مخدر عمل می‌کند. حتی قبل از این‌که مردم عاشق شوند، دیدن یک شخص جذاب همان قسمتی از مغز را فعال می‌کند که داروهای ضد دردی مثل مورفین فعال می‌کنند، سیستم اوپیوئید، قسمتی از مغز که مسئول احساس دوست‌داشتن است. یک تحقیق جدید نشان داد مردانی که دوز پایینی مورفین دریافت کرده‌اند نسبت به مردانی که مورفین دریافت نکرده‌اند عکس صورت زنان را جذاب‌تر تلقی می‌کنند. این موضوع نشان می‌دهد سیستم اوپیوئید می‌تواند برای درک جذابیت یک چیز تحریک شود.

دچار عشق بودن جریان خون را به مرکز لذت مغز بیش‌تر می‌کند، جایی در مغز به‌نام هسته‌ی اکومبنس. تصویربرداری از مغز شخص عاشق (تصویربرداری رزونانس مغناطیسی یا همان MRI) نشان می‌دهد که این منطقه از مغز هنگام احساس عشق در انسان روشن‌تر می‌شود (یعنی میزان جریان خون در آن بیش‌تر می‌شود). بیش‌تر شدن جریان خون معمولاً در مرحله جذابیت عشق اتفاق می‌افتد، زمانی‌که احساس زوج به‌هم تثبیت شده است.

عشق سطح سروتونین مغز را پایین می‌آورد، یک ویژگی اختلال OCD (اختلال وسواس فکری یا عملی، افکار وسواس‌گونه و اضطراب‌آور با وسواس‌های عملی همراه می‌شود). پایین آمدن سطح سروتونین می‌تواند نشان دهد چرا عاشق‌ها تمرکز احمقانه‌ای روی چیز مورد علاقه خود دارند. این احساس می‌تواند دلیل ندیدن صفات بد شخص مقابل در دوران اولیه‌ی رابطه نیز باشد، انتخاب به دیدن تنها خوبی‌های شخص.

بعد از مدتی که افراد معتاد عشق می‌شوند و بدن مقاومتی در برابر مواد شیمیایی لذت‌بخش به‌دست می‌آورد. مرحله جذابیت جای خود را به مرحله وابستگی می‌دهد، زمانی‌که هورمون‌های اوکسی‌توسین و وازوپرسین به مغز نفوذ می‌کنند و احساس خوب‌بودن و امنیت را به‌وجود می‌آورند.

در سال ۱۹۹۲ دکتر جان گری، نویسنده و مشاور خانوادگی، کتابی به‌نام «مردان مریخی‌، زنان ونوسی» به‌رشته‌ی تحریر درآورد که بیش از ۵۰ میلیون نسخه از آن در جهان به‌فروش رفت و برای ۱۲۱ هفته در فهرست کتاب‌های پرفروش جای داشت. این نویسنده آمریکایی در این کتاب مشکلات رایج در روابط زن و مرد را ناشی از اختلاف بنیادین روان‌شناختی میان جنس مذکر و مؤنث دانسته و از این استعاره استفاده می‌کند که مردان و زنان هر کدام از دو سیاره مختلف می‌آیند؛ مردان از مریخ و زنان از ونوس.

اما مردان مریخی و زنان ونوسی اگر در بسیاری از موارد با یکدیگر اختلاف داشته باشند، دستکم در یک برهه‌ی از زندگی شباهت بسیاری به‌هم پیدا می‌کنند و آن‌هم زمانی است که عاشق می‌شوند.

عشق وقتی‌که می‌آید، روح و جسم را بی‌قرار می‌کند و به تسخیر خود در می‌آورد. انسان‌ها تا هزاران سال بر این باور بودند که عشق معمایی راز‌آلود و هدیه‌ای از جانب خدایان است. در دوران معاصر اما دانشمندان در تلاش برای پرده‌برداشتن از این سحر و جادوی عشق و «بلایی» بوده‌اند که این احساس بر سر بدن می‌آورد.

عشق دقیقاً چیست؟ آیا قابل اندازه‌گیری است؟ آیا می‌توان آن را از طریق اسکن کردن مغز یا آزمایش کردن خون بررسی کرد؟ آیا می‌توان مثلاً با عکس‌برداری «ابتلای بیمار به عشق» را تشخیص داد؟ اصلاً عشق با بدن ما چه می‌کند؟ ‌‌


فرماندهی مغز بر عشق

در ادبیات، هنر یا زبان عادی مردم کوچه و بازار هر گاه صحبت از عشق شده، پای قلب به میان آمده است؛ قلبی که با دیدن معشوق به تپش افتاده و در حال بیرون‌زدن از سینه است یا با از دست‌دادن معشوق، زخم‌خورده و شکسته‌شده است. هرچند در این تعبیر جاافتاده قلب و عشق پیوندی ناگسستنی با یکدیگر دارند، اما در حقیقت آن اندامی که افسار عشق را در دست دارد، مغز انسان است.

دوناتلا مارازیتی، استاد دانشگاه پیزا، که خود دوبار عاشق شده و قدرتی را که عشق ایجاد می‌کند، به‌شخصه تجربه کرده بود، علاقمند شد که پدیده‌ی عشق را بیش‌تر کنکاش کند.

او در سال ۱۹۹۹ نتایج تحقیقی را منتشر کرد که در آن نشان داده شده بود، سطح سروتونین، از ناقل‌های عصبی که نقش آرام‌بخش‌‌ دارد، در کسانی که به‌گفته‌ی خود عاشق هستند، بسیار پایین‌تر از میزان طبیعی است.

طبق این تحقیق سطح سروتونین در بدن این افراد درست در همان سطحی بوده است که در بدن افراد مبتلا به اختلال وسواس دیده می‌شود.

در این تحقیق که در مجله‌ی New Scientist به چاپ رسید، ذکر شده بود که هر دو گروه (عاشق‌ها و مبتلایان به اختلال وسواسی فکری یا عملی) به‌طور افراط‌‌گونه‌ای نسبت به یک چیز یا یک شخص احساس نگرانی و وسواس از خود بروز می‌دهند.

پژوهش‌های علمی نشان داده‌اند که عاشق شدن واقعاً چشم انسان را بر کم و کاستی‌های معشوق می‌بندد

این گروه تحقیقاتی با تکیه بر یافته‌های خود عنوان کردند که شیمی مغز کسانی که رفتارهای وسواس‌گونه از خود نشان می‌دهند، مثلاً روزانه به دفعات بسیار زیاد دست‌هاشان را می‌شویند یا به‌طور غیرعادی تمایل به نظافت یا کنترل مدام شعله‌های گاز دارند، با افرادی که تازه عاشق شده‌اند، شباهت دارد.

دوناتلا مارازیتی و تیمش ۲۴ زن و مرد را که در طول ۶ ماه پیش از این تحقیق عاشق شده بودند با ۲۴ زن و مرد داوطلب دیگر که یا تنها یا در رابطه‌ی عاشقانه طولانی مدت و با ثبات بودند، مقایسه کردند.

نخستین یافته این دانشمندان این بود که در بدن زنان و مردان عاشق به‌طور قابل ‌توجهی میزان هورمون کورتیزول که در هنگام استرس ترشح می‌شود، بالاتر از گروه دیگر است.


مردان عاشق ملایم‌تر، زنان عاشق مهاجم‌تر

دوناتلا مارازیتی هم‌چنین دریافت که میزان تستوسترون، مهم‌ترین هورمون مردانه، در مردان عاشق کمتر از دیگر مردان است. در عوض میزان ترشح این هورمون در بدن زنانی که عاشق هستند، در مقایسه با دیگر زنان بیش‌تر می‌شود.

به گفته دکتر مارازیتی در این وضعیت مردان بیش‌تر شبیه زنان و زنان بیش‌تر شبیه مردان می‌شوند، «انگار که طبیعت می‌خواهد آن‌چه که می‌تواند میان زنان و مردان متفاوت باشد را از میان ببرد، زیرا در این مرحله‌ی زنده ماندن [و جفت‌یابی] مهم‌تر است.»

هنوز دانشمندان موفق به توضیح علمی این تغییر میزان تستوسترون نشده‌اند اما یک فرضیه که مطرح شده، این است که ترشح پایین این هورمون در مردان، آنان را ملایم‌تر کرده و آرامش پیش‌شرطی است تا مرد وارد رابطه شود.

در مقابل، طبق فرضیه، بالا رفتن میزان ترشح تستوسترون در زنان موجب افزایش میل جنسی آن‌ها می‌شود.

اما آیا عاشق شدن تنها دلیل ایجاد این تغییرات در بدن هستند؟

برخی پژوهشگران پس از انتشار این تحقیق، تغییرات هورمونی در بدن را به‌میزان بالای رابطه جنسی نسبت دادند که در این مرحله رخ می‌دهد.

در مقابل با در نظر گرفتن این نکته که در حالت عادی میزان تستوسترون در مردان به هنگام افزایش رابطه‌ی جنسی بالا می‌رود، در ‌آن زمان در پژوهش‌های دیگر این نکته مطرح شد که اگر طبق گفته «منتقدان» تغییرات هورمونی در نتیجه‌ی افزایش رابطه‌ی جنسی به‌وجود می‌آید، پس بایستی در مردان عاشق میزان ترشح تستوسترون بالاتر برود و نه آن‌گونه که طبق پژوهش‌های دکتر مارازیتی نشان داده شده، کمتر شود.


آیا عشق آتشین نوعی اعتیاد است؟

تا کنون تحقیقات متعددی نشان داده‌اند که هنگام شکل گرفتن احساس عشق آتشین به‌وضوح بخش‌هایی از مغز فعال شده و فعالیت بخش‌های دیگر کمتر می‌شود. سمیر زکی و آندریاس بارتلز از کالج دانشگاهی لندن دو تن از نخستین پژوهشگرانی بودند که موفق به شناسایی این بخش‌ها شدند.

آن‌ها به داوطلبان شرکت‌کننده در این تحقیق عکس‌هایی از کسانی را که عاشق‌شان بودند، نشان دادند و همزمان مغز آن‌ها را با دستگاه ام‌آر‌ای اسکن کردند. در این تحقیق دیده شد که بیش از همه ۴ نقطه در سیستم لیمبیک (سامانه‌ی عصبی احساسی) فعال بودند.

پژوهشگران مشاهده کردند که این واکنش بسیار شبیه به واکنشی است که هنگام مصرف کوکائین در مغز ایجاد می‌شود. دکتر بارتلز می‌نویسد: «بین عشق و اعتیاد همپوشانی‌هایی وجود دارد. به‌نظر می‌رسد که اعتیاد از بخش‌هایی از مودول‌های مرتبط با عشق در مغز سوءاستفاده می‌کند.»

با توجه به تئوری‌های تکامل، اعتقاد بر این است که احساس جذابیت بین ۶ ماه تا ۳ سال عمر دارد که زمانی کافی است برای این که مرد در کنار زن بماند

یافته‌های علمی مشخص کرده‌اند که در دوران عاشقی دوپامین، از ناقل‌های عصبی، مرکز لذت مغز را فعال می‌کند. این درست شبیه به فرایندی است که مواد اعتیادآور نظیر کوکائین، هروئین، نیکوتین، آمفتامین یا دیگر داروهای اعتیادآور ایجاد می‌کنند.

این پژوهشگران هم‌چنین با شگفتی دریافتند، هنگامی که به مادران عکس کودکان‌شان را نشان می‌دهند، درست همان بخش‌هایی که در مغز افراد عاشق در اسکن به‌رنگ روشن درآمده بود، در مغز مادران نیز روشن می‌شود.

البته نتیجه این «آزمایش عشق» را نمی‌توان صد در صد پذیرفت، زیرا اگر فرد داوطلب عاشق کس دیگری باشد و به‌هنگام دیدن عکس معشوق به آن فرد دیگر فکر کند، درست همان بخش‌های مغزی به‌رنگ روشن درمی‌آید.

به این ترتیب نمی‌توان نتیجه قطعی گرفت که با ام‌آرای مغز می‌توان عشق دیوانه‌وار فرد به معشوق را تخمین زد. به گفته‌ی دکتر بارتلز هر چند احساس در پی فرایندهای فیزیولوژیکی به‌وجود می‌آید، اما این فرایندها نمی‌توانند به‌طور کامل عشق را تعیین کنند.


هورمون‌ها، موتور عشق

قوه‌ی محرک عشق را شاید به‌درستی بتوان هورمون‌ها دانست، هرچند که با این حال نمی‌توان به تنهایی از یک یا دو هورمون معین و تغییرات آن‌ها سخن گفت. در ارگانیسم بدن انسان سیستم کنترل هورمونی به‌هم پیوسته است به‌طوری که هر تغییر بر روی کل سیستم تأثیر می‌گذارد.

کریستوف کک، پژوهشگر آلمانی، عاشقی را یک «احساس استرس مثبت» توصیف می‌کند که در آن بیش از همه غده‌ی تیروئید و هورمون‌های جنسی و استرس دخیل هستند.

دانشمندان به این نتیجه رسیده‌اند که احساس «عشق دیوانه‌وار» به‌طور میانگین تنها ۷ ماه طول می‌کشد

در موقعیت‌های اروتیک غده‌ی هیپوفیز که در زیر مغز قرار دارد، هورمونی به‌نام اکسی‌توسین را ترشح می‌کند که از جمله در ایجاد انقباضات رحمی، تسهیل ورود اسپرم به رحم و نیز تحریک اندام جنسی نقشی مهم ایفا می‌کند. اکسی‌توسین به‌هنگام ارگاسم و نیز وضع حمل باعث انقباض عضلانی می‌شود.

تا کنون تحقیقات متعددی در مورد ویژگی‌های این هورمون که آن را «هورمون عشق»، «هورمون ارگاسم» یا «هورمون وفاداری» نیز می‌نامند، انجام شده است. این تحقیقات نشان داده‌اند که اکسی‌توسین موجب وابسته شدن و ایجاد احساس عشق و اعتماد میان دو نفر می‌شود و آن‌ها را به داشتن یک رابطه مشترک با دوام و داشتن فرزند ترغیب می‌کند.

یکی دیگر از هورمون‌های مطرح در زمان عاشقی، وازوپرسین است. این هورمون گردش شدیدتر خون در اندا‌م‌های جنسی را سبب می‌شود و نیز کمک می‌کند تا پس از ارگاسم فرد به‌خوابی عمیق فرو رود.


رنگ رخسار خبر می‌دهد از سر درون

رنگ رخسار عاشق به‌خوبی از بی‌تابی درونی او خبر می‌دهد. هنگام مشاهده معشوق یا چیزی مرتبط با وی، تصویر به مغز عاشق مخابره و در آن‌جا آنالیز می‌شود. پس از آن مغز پیام‌هایی را به رگ‌های خونی در صورت می‌فرستد که موجب شل شدن عضلات آن‌ها می‌شود.

به این ترتیب مویرگ‌ها منبسط شده، خون بیش‌تری در آن‌ها به جریان می‌افتد و در نتیجه صورت قرمز می‌شود.

عرق کردن کف‌دست‌ها نیز یکی دیگر از نکات جلب توجه‌کننده است. مغز پیام‌هایی را به غدد عرق به‌ویژه در ناحیه‌ی زیربغل و کف دست‌ها می‌فرستد تا عرق بیش‌تری تولید کنند. این واکنش‌ها به گفته دکتر کریستان زاندر، متخصص پوست، به هنگام تحریکات ذهنی در زمان دلباختگی متداول هستند.


وقتی عشق چشم آدم را کور می‌کند

این‌که قدیمی‌ها معتقد بودند، عشق انسان را کور می‌کند، ظاهراً بدون حکمت نبوده است. پژوهش‌های علمی نشان داده‌اند که عاشق‌شدن واقعاً چشم انسان را بر کم‌وکاستی‌های معشوق می‌بندد.

تیم پژوهشی دکتر آندریاس بارتلز دریافتند، زمانی‌که انسان‌ها به کسانی که عاشق‌شان هستند، می‌نگرند مدارهای عصبی که در حالت معمول با ارزیابی‌های انتقادی از دیگران مرتبط هستند، غیرفعال هستند.


عشق تنها سه سال طول می‌کشد

آن‌هایی که طعم عاشق شدن را چشیده‌اند، می‌دانند که این مرحله پر تب‌وتاب، مدت زمان محدودی دارد. دکتر هلن فیشر، انسان‌شناس و نژادشناس آمریکایی، که از وی به‌عنوان یکی از مشهورترین محققان پدیده‌ی عشق در جهان نام می‌برند، به‌همراه همکارانش آرتور آرون و لوسی براون، سال‌ها پیش به این نتیجه رسیدند که احساس «عشق دیوانه‌وار» به‌طور میانگین تنها ۷ ماه طول می‌کشد. پس از گذشت این زمان بالا و پایین رفتن‌های هورمونی آهسته کاهش می‌یابد. نتیجه آن‌که دورانی آغاز می‌شود که پیوند میان زن و مرد قوی شده و آن‌ها وارد رابطه با یکدیگر می‌شوند. هورمون‌ها در این زمان به‌حد نرمال خود نرسیده‌اند اما مثل قبل نیز فعال نیستند.

با توجه به تئوری‌های تکامل، اعتقاد بر این است که احساس جذابیت بین ۶ ماه تا ۳ سال عمر دارد که زمانی کافی است برای این که مرد در کنار زن بماند. این زمان لازم است تا زن بتواند باردار شده، وضع حمل کرده و نیازهای اولیه نوزاد را برآورده کند.

عشق آمیزه‌ای از عملکرد ناقلان عصبی، هورمون‌ها، رفتار و تجربه است. دکتر بارتلز تأکید می‌کند که تنها اقلیت کوچکی از انسان‌ها برای تمام عمر در کنار شریک زندگی‌شان باقی می‌مانند.

این عصب‌‌شناس کالج دانشگاهی لندن هیچ دستور‌العمل خاص علمی را برای طولانی‌تر کردن تاریخ مصرف عشق نمی‌شناسد.[۱]


[] يادداشت‌ها

يادداشت ۱: اين مقاله برای دانش‌نامه‌ی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده است.


[] پی‌نوشت‌ها

[۱]- بدن انسان چگونه با عشق روبه‌رو می‌شود؟، دویچه‌وله فارسی، ٦ فوریه ۲۰۱۴.


[] جُستارهای وابسته




[] سرچشمه‌ها

برگرفته از دویچه‌وله فارسی