|
علل سقوط حکومت دکتر نجیبالله
فهرست مندرجات
◉ یلتسین پشت نجیبالله را خالی کرد
◉ عدول از لنین
◉ خروج کامل
◉ دوام بُنبست
◉ يادداشتها
◉ پینوشتها
◉ جُستارهای وابسته
◉ سرچشمهها
.
یلتسین پشت نجیبالله را خالی کرد
محمد نجیبالله معروف به دکتر نجیبالله (۶ اوت ۱۹۴۷ – ۲۸ سپتامبر ۱۹۹۶) پزشک، دیپلمات افغان، رئیس و سپس وزیر سابق سازمان امنیت افغانستان و هفتمین رئیسجمهور افغانستان و آخرین رئیسجمهور حکومت جمهوری دموکراتیک افغانستان بود. پیش از ریاست جمهوری شغلهای مختلفی را در جمهوری دموکراتیک افغانستان در اختیار داشت و از دانشکدهای پزشکی دانشگاه کابل فارغالتحصیل شده بود و در جریان کوتای هفتم ثور و شکلگیری جمهوری دموکراتیک افغانستان کارمندی ساده بود که بعدا در ایران بهعنوان سفیر منصوب شد و در زمان حکومت حفیظالله امین به اروپای شرقی تبعید شد. در زمان حکومت ببرک کارمل بهعنوان رییس خاد نام گرفت و یکی از اعضای بخش پرچم حزب دموکراتیک خلق افغانستان بود. با پایان جنگ شوروی در افغانستان و خروج نیروهای ارتش سرخ، در برابر مجاهدین افغان مقاومت مستقلانه کرد. اما زمانیکه حمایت شوروی از او کاملاً قطع شد، میخواست پیش از ورود مجاهدین به کابل، به هند پناهنده شود. اما افراد عبدالرشید دوستم که زمانی از او حمایت میکردند، کنترل فرودگاه را در دست داشتند و مانع خروج وی از افغانستان شدند. از اینرو نجیبالله در دفتر سازمان ملل در کابل پناهنده شد و منتظر نتیجهی مذاکرات در مورد انتقال خود به هند بود. او تا ۶ میزان ۱۳۷۵ و سقوط کابل در آن دفتر اقامت داشت تا آنکه بهدست طالبان از آنجا بیرون کشیده و همراه با برادرش ژنرال احمدزی بهطرز فجیعی اعدام شد.
بهباور شماری از تحلیلگران و روزنامهنگاران افغانستان، سقوط حکومت نجیبالله احمدزی و شکست سیاست «مشی مصالحه ملی» معلول توقف پشتیبانی مالی، نظامی و دیپلماتیک مسکو از کابل پس از روی کارآمدن بوریس یلتسین در کرملین بود. اگر بوریس یلتسین که در ژانویه سال ۱۹۹۲ قدرت را در مسکو بهدست گرفت، میخواست و میتوانست به حمایت از نجیب ادامه دهد، حکومت او حداقل در کوتاه مدت سقوط نمیکرد. برای روشنشدن رابطهی سقوط حکومت دکتر نجیب با قطع کمکهای مسکو به کابل باید به سیاست اتحاد جماهیر شوروی در قبال افغانستان توجه کنیم.
اتحاد شوروی از سال ۱۹۲۰ به بعد در تلاش بود تا از «یک دولت دوست» در کابل پشتیبانی کند. اگر در کابل دولتی روی کار میبود که دست اتحاد با مخالفان شوروی در آسیای میانه میداد و برای آنان در شمال افغانستان پایگاه فراهم میکرد، مرزهای جنوبی اتحاد شوروی ناامن میشد.
ناامنی در مرزهای جنوبی اتحاد شوروی و گسترش جنگ به آسیای میانه کابوس وحشتناک مسکو بود. بههمین دلیل بود که مسکو در سال ۱۹۷۹به افغانستان لشکرکشی کرد تا دولت دوست خود را از خطر سقوط نجات دهد. شوروی کمپین خونینی برای حفظ دولت طرفدارش در افغانستان به راه انداخت.
اسناد نشان میدهد که ژنرالهای روسی در سال ۱۹۸۴ به این نتیجه رسیده بودند که کمپین خونین ارتش سرخ برای تثبیت حاکمیت «دولت دوست» در افغانستان به بنبست رسیده است. نه شوروی قادر بود شکست استراتژیک را به مجاهدین تحمیل کند و نه مجاهدین میتوانستند شهرهای بزرگ افغانستان را تسخیر کنند. اما تا زمان روی کارآمدن گرباچف، هیچ سیاستمدار شوروی جرات نکرد که به این بنبست اعتراف کند.
گرباچف بهدنبال اعلام سیاست «گلاسنوست» و «پروستریکا» و تلاش برای تنشزدایی از سیاست خارجی اتحاد شوروی، بهصراحت گفت که جنگ افغانستان به «یک زخمناسور» برای مسکو بدل شده است و او میخواهد که هر چه زودتر نیروهای شوروی را از آن کشور بیرون کند. اما خروج نیروهای شوروی از افغانستان به آسانی مقدور نبود. گرباچف به یک شریک سیاسی قابل اعتماد در کابل نیاز داشت تا عملیات خروج را در همکاری با او، طراحی و اجرا کند.
▲ | عدول از لنین |
ببرک کارمل که یک لننیست انعطافناپذیر بود، به گرباچف اعتماد نداشت. کارمل تصور میکرد که گرباچف از خط مرام لنین عدول کرده است و سیاستهای او بهسود اتحاد شوروی و اقمار آن نیست. عبدالوکیل، وزیرخارجهی حکومت نجیب در کتاب خاطراتش نوشته است که کارمل باری در جمع برخی از اعضای کلیدی حزب دمکراتیک خلق افغانستان گفته بود که او با رویکارآمدن گرباچف مجموعهی آثار لنین را بار دیگر ورق زد و مفاهیم «گلاسنوست» و «پروستریکا» را در آن نیافت. بهنوشتهی عبدالوکیل، کارمل در این جمع گفت که سیاستهای گرباچف تمام دنیای سوسیالیستی را نابود میکند.
واقعیت این بود که بیشتر اعضای کلیدی حزب دمکراتیک خلق بهشمول کارمل نه تنها اینکه به زبان روسی تسلط نداشتند، بلکه در سطح ابتدایی هم این زبان را بلد نبودند. بههمین دلیل بود که آنان از تحولاتی که بعد از روی کارآمدن گرباچف در سیاستهای شوروی رخ داده بود، بیاطلاع بودند. ببرک کارمل سیاستهای گرباچف را با ترجمهی فارسی آثار لنین محک میزد و درک نکرده بود که رهبری جدید شوروی در پی تحول بنیادین است.
وزیرخارجه حکومت نجیب در کتاب خاطراتش نوشته است که گرباچف از سازمان «کاگب» کمک خواست تا بدیلهای احتمالی کارمل را برای او معرفی کند. عبدالوکیل نوشته است که این سازمان دکتر نجیب را برای گرباچف معرفی کرد.
کاگب و گرباچف درک کرده بودند که نجیب انعطافپذیری لازم را دارد و میتواند با رهبری جدید شوروی کار کند. عبدالوکیل نوشته است که دکتر نجیب دور از چشم ببرک کارمل در سال ۱۹۸۶ در تاشکند با گرباچف ملاقات کرد. بهنوشتهی عبدالوکیل پس از این ملاقات بود که اطمینان گرباچف به دکتر نجیب بیشتر شد.
با برگشت نجیب از تاشکند دیپلوماتها و مقامهای استخباراتی شوروی، تمام اعضای کلیدی حزب دمکراتیک خلق را قانع کردند که دوران کارمل بهسر رسیده است. کارمل هم بالاخره تسلیم فشارهای شوروی شد و از قدرت کنار رفت. نجیب در ماه می ۱۹۸۶ منشی عمومی حزب دمکراتیک برگزیده شد و در ماه نوامبر ۱۹۸۷ سمت ریاست جمهوری را نیز بهدست آورد.
▲ | خروج کامل |
جالب این است که نجیب با آن که به گرباچف قول همکاری داده بود، باور نداشت که کل نیروهای شوروی افغانستان را ترک میکنند. او تصور میکرد که شورویها حضور محدود نظامی خود را در افغانستان حفظ میکنند.
عبدالوکیل نوشته است که سازمان کاگب به نجیب اشاراتی رسانده بود که نظامیان شوروی بهصورت کامل خارج نمیشوند. دکتر نجیب به امید این که مسکو حضور قسمی نظامی خود را در افغانستان کند، با گرباچف همکاری میکرد.
دکتر نجیب میخواست اتحاد شوروی شماری از نیروهای ویژه و چرخ بالهای خود را در فرودگاه کابل و شهرک مرزی حیرتان حفظ کند. دکتر نجیب انتظار داشت که امنیت بزرگ راه کابل – حیرتان را هم شورویها تأمین کنند. اما این اتفاق نیافتاد و به رغم درخواستهای مکرر نجیب از رهبری شوروی، گرباچف حاضر نشد که حتا یک سرباز خود را در افغانستان نگهدارد. کمکهای مالی و نظامی مسکو به دولت نجیب پس از خروج قوای شوروی از افغانستان نیز ادامه داشت.
بوریس پانکین وزیر خارجه شوروی (نفر سوم از راست) در دیدار با نمایندگان مجاهدین در مسکو، اشغال افغانستان را محکوم کرد
▲ | دوام بُنبست |
سازمانهای جهادی پس از خروج کامل نیروهای شوروی تصور میکردند که میتوانند چند ماه پس از خروج نیروهای شوروی، بساط حکومت دکترنجیب را برچینند. اما نیروهای نظامی حکومت دکتر نجیب توانستند که بنبست نظامی را به سود دولت حفظ کنند. دوام بنبست سبب شد که سازمان ملل متحد سیاست مصالحه نجیب را جدی بگیرد. برخی از رهبران جهادی هم به صورت محرمانه با دولت نجیب مذاکره کردند. اما ستاره اقبال نجیب با روی کار آمدن بوریس یلتسین و فروپاشی شوروی غروب کرد.
با روی کار آمدن یلتسین در سال ۱۹۹۲ سیاست شوروی در قبال افغانستان دچار تغییر استراتژیک شد. بوریس یلتسین به جای حمایت از «یک دولت دوست در کابل» سیاست معامله با گروهها را در پیش گرفت. یلتسین تصور میکرد که معامله با گروهها به جای حمایت از یک دولت کم هزینه است و سبب میشود که بنیادگرایان مذهبی از مرزهای جنوبی آسیای میانه دور نگهداشته شوند. با توقف حمایت روسیه از کابل و استقبال از هیات مجاهدین در مسکو در ژانویه ۱۹۹۲ زوال حکومت نجیب رقم خورد. این تحولات رهبران جهادی پشاور نشین را هم به پیروزی نظامی مطمین کرد. این رهبران دیگر با طرح سازمان ملل متحد برای انتقال قدرت به یک اداره غیرجانبدار همکاری نکردند.
تجربه مجموع حاکمیت حزب دمکراتیک خلق و به ویژه حکومت نجیب نشان میدهد که نهاد دولت درافغانستان بدون حمایت مالی، سیاسی و امنیتی بیرونی بقا ندارد. تجربه سیاست مصالحه دکتر نجیب هم نشان دهنده آن است که گروههای ضد دولت با یک حکومت از پا افتاده مذاکره نمی کنند. این گروهها وقتی با حکومت مذاکره میکنند که از پیرزی نظامی خود مطمین نباشند.
اگر نیروهای محدود نظامی ناتو که حالا در افغانستان حضور دارند، پیش از امضای یک توافق صلح تضمین شده میان کابل و طالبان، این کشور را ترک کنند، دولت کنونی افغانستان هم سقوط می کند. کشورهای عضو ناتو و روسیه هم نباید اشتباه استراتژیک یلتسین را تکرار کنند. سیاست حمایت از نهاد دولت باید محور سیاست خارجی این کشورها باشد. یلتسین با کنار گذاشتن این سیاست نتوانست امنیت آسیای میانه و روسیه را حفظ کند. با سقوط نهاد دولت در افغانستان در سال ۱۹۹۲ نیروهای بنیادگرا رودخانه آمو را عبور کردند و جنگ را تا چچن وداغستان بردند.[۱]
[▲] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده است.
[▲] پینوشتها
[۱]- فردوس کاوش، یلتسین پشت نجیبالله را خالی کرد، وبسایت فارسی بیبیسی: چهارشنبه ۲۸ سپتامبر ۲۰۱۶ - ۷ مهر ۱۳۹۵
[▲] جُستارهای وابسته
□
[▲] سرچشمهها
□ وبسایت بیبیسی