از مهمترين ضايعات برای يک کشور يا بالاخره برای جامعۀ انسانيت فقدان رجال کار و اشخاص لايق است، چه هرگونه وسايل و اسباب مادی اگر ضايع شود، جبيره و تلافی میشود ولی به مشکل میتوان بجای يک نفر شخص لايق و فوقالعاده ديگری را پيدا نمود.
در همين مدت قليل بوفات حسرت آيات چند نفر خدام صديق اين کشور تعزيهدار شديم که آخرين آن فوت خادم صميمی و فاضل نامی وطن مغفور (غلاممحمد خان) پروفيسر مدير مکتب صنايع نفسيۀ کابل میباشد. وجود اين شخص فاضل را بايد از ضايعات خيلی مهم شمرد، چه وجود صنايع مستظرفه فقط چند سالی است که بتوجه و علاقهمندی حکومت دانای فعلی در مملکت ما نشو و نما کرده و سر و صورتی بخود کسب نموده است و ذاتيکه تنها ذوق و مهارت بسزا درين فن داشته و مطابق ميل و نظريۀ مستحسته حکومت متبوع کار کرده توانسته و مکتب صنايع نفيسه را در يک مدت قليلی نظام خوبی بخشيد، مرحوم غلاممحمد خان بود.
غلاممحمد خان مغفور پسر عبدالباقی منگباشی يکی از خوانين مهم علاقۀ ميمنه متولد در سال ١٢٩٧ هجری قمری بخود ميمنه است[۱] که آخراً مرحوم در جمله فرزندان اشراف و نجبا و خوانين افغانستان در پای تخت کابل جهة ملازمت دربار حاضر شده و نظر به ذوقی که غلاممحمد خان مرحوم در فن رسم داشته بود و اين صنعت را بدواً در خود کابل نزد يکی از اساتيد کابلی سپس نزد داکتر جان گره انگليسی مقيم کابل تحصيل و آنرا بقوت ذوق و ذهانت شخصی ترقی داده بالاخره از حضور اعليحضرت امير عبدالرحمن خان مرحوم مصور حضور مقرر شد که آغاز اين مأموريت سال ١٣١٢ قمری میباشد.[٢]
در سال ١٣٢٣ قمری عهد اعليحضرت امير حبيبالله خان شهيد يکعده ملازمين حضور را برای تحصيل رسامی تعيين و غلاممحمد خان مرحوم برعلاوه خدمات رسامی حضور بمعلمی آنها نيز مقرر شد که هر يک از محصلين بقدر استعداد از وی استفاده مینمودند.[٣]
در سال ١٣٣٢ قمری مرحومی برعلاوه مشاغل سابقۀ معلم رسمی شعبۀ رسامی مکتب حبيبيۀ کابل مقرر گرديد که درين موقع فيض قلم او عام شده عدۀ زيادی از طلبۀ مکاتب کابل از وی استفاده مینمودند. در سال ١٣٢٦ قمری معلمی رسامی مکتب حربيۀ کابل نيز به فاضل موصوف محول گرديد. در سال ١٣٠٠ شمسی نظر به اينکه افادۀ شغل مذکور از طرف مرحوم غلاممحمد خان در وطن صورت عمومی را پيدا کرده و خود موصوف ميل داشت تا آن را بطور عصری تکميل و از نمونههای جديد اين فن در وطن افاده نمايد، لهذا باجازۀ دولت در جرمنی عازم شده داخل دارالفنون صنايع نفيسۀ برلين گرديد و بعد از مرور دو سال نظر باستعداد و قابليت فوقالعادۀ خود باخذ شهادت نامۀ درجۀ اعلی موفق شده عازم وطن و در اول ورود باجازۀ وزارت معارف بتأسيس يک مؤسسۀ محدود صنايع نفيسه اقدام نموده بعد از زمان شورش ثانيه و سامان مذکور مثل ديگر مواد دولتی معروض تاراج واقع شده مؤسسه مذکور نيز سقوط نمود.
در عهد پرافتخار نادرشاهی بارادۀ آنشهريار عرفانپرور مکتب صنايع نفيسه خيلی عالی و دارای هرگونه لوازم در کابل تأسيس و غلاممحمد خان مغفور بمديريت آن مقرر گرديد که بعد تأسيس بر علاوۀ رسم چندين شعب ديگر درين مکتب از قبيل حکاکی، قالينبافی، نجاری، معماری وغيره بطور عصری داير گرديد فقط درين عصر درخشنده و زمان اواخر حياتش بود که مرحوم تماماً مطابق ذوق و آمال خود يک مکتب و لوازم کافی و يک حکومت مربی يافته و با تمام جديت برای ترقی اين فن در وطن کوشش مینمود که ناگاه دست اجل گريبانش را گرفته بطرف زاويۀ خاموشی و ناکامی کشانيد. چهارشنبه ۵ قوس ١٣١۴.[۴] انالله و انا اليه راجعون.
جُستارهای وابسته
سرچشمهها
<برگشت به بالا><گفت و گو و نظر کاربران در بارهٔ مقاله>