[۱] شاگردان در آن روز از یسوع پرسیدند و گفتند: ای معلم، چرا به آن زن این جواب گفتی که ایشان سگانند؟
[۲] یسوع جواب داد: «حق میگویم به شما که سگ برتر است از مرد ختنه نشده.»
[۳] شاگردان محزون شدند و گفتند: به درستی که این کلام هر آینه سنگین است و چه کس توانِ پذیرفتن آن را دارد.
[۴] یسوع جواب فرمود: «هر گاه ملاحظه نمایید ای نادان آنچه را میکند سگی، که او را عقل نیست از برای خدمت به صاحب خود، میدانید که سخن من راست است.»
[۵] «به من بگویید که آیا سگ پاسبانی خانهٔ صاحب خود میکند و خود را به دزد عرضه میدارد؟»
[۶] «آری؛ لیکن جزای او چیست؟»
[۷] «زدن بسیار و آزردن، با کمی از نان و او برای صاحب خود خوشرویی ظاهر میسازد.آیا این درست است؟»
[۸] شاگردان جواب دادند: به درستی که این درست است ای معلم.
[۹] آن وقت یسوع فرمود: «حالا به نیکی بنگرید که چه بزرگ است آن چه خدای به انسان داده تا ببیند چه ناسپاس است او از برای وفا ننمودن به پیمان خدای و بندهاش ایراهیم.»
[۱۰] «به یاد آورید آن چه را گفت داوود به شائول، پادشاه اسرائیل، بر ضد جلیاتِ فلسطینی.»
[۱۱] داوود گفت: «ای آقای من، در بین این که بندهٔ تو گله را میچرانید، گرگی و خرسی و شیری آمدند و بر گوسفندان بندهٔ تو فرود شدند.»
[۱۲] «بندهٔ تو آمد و آنها را کشت و گوسفندان را رهانید.»
[۱۳] «و این ختنه ناشده نیست مگر چون یکی از آنها.»
[۱۴] «از این جهت بندهی تو به نام خداوند اسرائیل، میرود و میکشد این ناپاکی را که بر طایفهٔ پاک خدای کفران میکند.»
[۱۵] آن وقت شاگردان گفتند: به ما بگو ای معلم، چرا بر انسان ختنه واجب است؟
[۱۶] یسوع جواب داد: «کفایت میکند شما را این که، خدای ابراهیم را امر نموده و فرموده: ای ابراهیم، بِبر پوست ختنهگاه خود و پوست ختنهگاه تمام خانوادهٔ خود را؛ زیرا این پیمانی است میان من و تو تا ابد.»
<برگشت به بالا><گفت و گو و نظر کاربران در بارهٔ مقاله>