[۱] پس یکی نزد او آمده، گفت: ای معلمِ صالح، به درستی که تو خوب و راستگویی.
[۲] به من بگو آن چگونه جزایی است که خدای ما را عطا میفرماید در بهشت؟
[۳] یسوع فرمود: «به درستی که تو مرا صالح میخوانی و تو نمیدانی که صالح نیست به جز خدای یگانه؛ چنان که ایوب خلیلالله فرمود: طفلی که عمرش یک روز است پاک نیست و به درستی که فرشتگان نیز از گناه منزّه نیستند در پیش خدای.»
[۴] «نیز فرموده: به درستی که تن گناه را میکشد و میمکد چنان که ابرِ مرده آب را میمکد.»
[۵] پس کاهن از این رو خاموش ماند زیرا او شرمنده شده بود.
[۶] یسوع فرمود: «حق میگویم به شما؛ هیچ چیزی خطرناکتر از سخن نیست.»
[۷] «زیرا سلیمان چنین فرمود: زندگانی و مردن زیر تسلط زبان است.»
[۸] پس روی به شاگردانش کرد و فرمود: «بپرهیزید از آنان که برکت میگویند شما را؛ زیرا ایشان فریب میدهند شما را.»
[۹] «پس به زبان برکت گفت شیطان پدر و مادر نخستین ما را؛ لیکن عاقبت سخن او بدبختی بود.»
[۱۰] «همچنین نیز برکت گفتند حکمای مصر فرعون را.»
[۱۱] «همچنین جلیات برکت گفت فلسطینیان را.»
[۱۲] «برکت گفتند چهارصد پیغمبر دروغگو اخاب را.»
[۱۳] «لیکن مدح ایشان نبود مگر باطل؛ پس هلاک شدند مدحشدگان و مدحکنندگان.»
[۱۴] «از این رو نفرمودهاست خدای بیسبب بر زبان اشعیای پیغمبر: ای قوم من، به درستی که آنان که برکت میگویند تو را، فریبت میدهند.»
[۱۵] «وای بر شما ای کاتبان و فریسیان،»
[۱۶] «وای بر شما ای کاهنان و لاویان، زیرا شما فاسد نمودید قربانی پروردگار را.»
[۱۷] تا حدی که آنان که آمدند تا قربانی خود را تقدیم کنند، اعتقاد دارند که خدای مانند انسان گوشت پخته میخورد.»
<برگشت به بالا><گفت و گو و نظر کاربران در بارهٔ مقاله>