[۱] «زیرا شما به ایشان میگویید که حاضر سازید گوسفندان و گاوان و برههای خود را به هیکل خدای و مخورید همه را؛ بلکه بدهید بخشی را به خدای خود از آن چه به شما دادهاست.»
[۲] «لیکن شما خبر نمیدهید ایشان را از اصل قربانی که آن شهادت زندگی است که انعام داده شده بر پسرِ پدرِ ما ابراهیم.»
[۳] «تا فراموش نشود ایمان و طاعت پدر ما ابراهیم با وعدههای استوار به او از طرف خدای و برکتی که او را بخشیده شدهاست.»
[۴] «لیکن خدای بر زبان حزقیال پیغمبر میفرماید: دور کنید از من این ذبایح خود را؛ به درستی که قربانیهای شما نزد من مکروهند.»
[۵] «زیرا نزدیک میشود وقتی که تمام شود در آن آن چه تکلّم کردهاست در آن خدای ما بر زبان هوشع پیغمبر، که فرموده: به درستی من قومی که غیرمختار است مختار میخوانم.»
[۶] «چنان که حزقیال پیغمبر میفرماید: زود باشد که خدای پیمان تازهای به عمل آورد با قوم خود، که نیست مانند پیمانی که به پدران شما عطا فرموده بود.»
[۷] «پس وفا ننمودند به آن. زود باشد بگیرد از ایشان دلی را که از سنگ است و بدهد به ایشان دل تازهای.»
[۸] «زود باشد که همهٔ اینها واقع شود؛ زیرا شما اکنون به موجب شریعت او رفتار نمیکنید؛ و نزد شماست کلید و باز نمیکنید؛ بلکه به شایستگی راه را میبندید بر آنان که بر آن رفتار میکنند.»
[۹] «آن کاهن خواست برود تا خبر دهد رئیس کاهنان را، که در نزدیکی هیکل ایستاده بود به همه چیز.
[۱۰] لیکن یسوع فرمود: «بایست؛ زیرا جواب میدهم تو را از سؤالت.»
<برگشت به بالا><گفت و گو و نظر کاربران در بارهٔ مقاله>