جستجو آ ا ب پ ت ث ج چ ح
خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ
ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی

۱۳۸۹ خرداد ۵, چهارشنبه

فتح خراسان به دست مسلمانان و استقرار آنان

از: نسرین احمدیان شالچی


فهرست مندرجات


با فتح "نهاوند" و "همدان" توسط مسلمانان در سال ٢٢ ه‌.ق، شرایط مناسب برای تسخیر "ایران" فراهم شد و نقاط مختلف یکی پس از دیگری به تصرف عرب‌ها درآمد. فتح "خراسان" به دلیل ویژگی‌های متعدد ناحیه برای مسلمانان دارای اهمیت خاصی بود زیرا:

١- در طول تاریخ، خراسان یکی از ایالت‌های مهم و وسیع ایران بود (نقشه شماره ١). بنابراین فتح این سرزمین برای عرب‌های یکی از پیروزی‌های مهم به‌شمار می‌آمد و با تسخیر آن بخش وسیعی از امپراتوری ایران در اختیار مسلمانان قرار می‌گرفت و اصول و قوانین اسلامی بر این گستره حاکم می‌شد.

٢- خراسان محل عبور جاده‌های مهم تجاری آن زمان بود. "راه ابریشم" در شمال و "جاده ادویه" در جنوب، مسیر گذر کاروان‌های تجاری از شرق به غرب و از شمال به جنوب بودند. در آن زمان تجارت و گله داری مهم‌ترین شیوه‌های امرار معاش در شبه جزیره عربستان محسوب می‌شدند. بازرگانان عرب از یمن تا سوریه در رفت و آمد بودند و از این طریق مبادلات تجاری میان "سوریه"، "فلسطین" و "مصر" با "حبشه" و "هندوستان" برقرار می‌شد، "مکه" نیز که بر سر راه کاروان رو سوریه - یمن قرار داشت، در واقع به منزله بارانداز و محل انتقال کالاها بود.[۱] بنابراین بازرگانی در آن رونق بسیاری داشت، نمونه زیر حاکی از همین موضوع است:

    "کاروانی که در زمستان سال ٦٢۴ میلادی [دوم ه‌.ق] توسط بازرگانان مکی برای اعزام به سوریه مجهز شده بود، معادل ۵٠ هزار مثقال طلا، کالا بار داشته که ۴٠ هزار آن متعلق به اعضای خاندان اموی و باقی از آن دیگر ثروتمندان "قریش" بوده. صدها مرد غرق در سلاح همراه کاروان‌ها حرکت می‌کردند و گذشته از بازرگانان عده‌ای راهنما و ساربان و دسته‌های نگهبان که از میان قبایل بدوی اجیر شده بودند، با کاروان‌ها حرکت می‌کردند."[٢]

بنابراین با دستیابی به خراسان و جاده‌های تجاری مهم آن، مسلمانان عرب می‌توانستند به سهولت در این مسیرها رفت و آمد کنند و ضمن سود جستن از حمل کالاهای تولیدی مشرق زمین به بازارهای مصرف اروپا، از سایر تجار نیز حق ترانزیت دریافت کنند.

٣- موقعیت جغرافیایی خراسان به گونه‌ای بود که با فتح آن، مسلمانان می‌توانستند از یک سو خود را به "ماوراءالنهر" و "آسیای مرکزی" برسانند و از سوی دیگر در هندوستان و شرق دور نفوذ کنند. با راهیابی به این نواحی هم قلمرو اسلام را گسترش می‌دادند و اصول و عقاید اسلامی منتشر می‌کردند و هم از منافع اقتصادی نواحی برخوردار می‌شدند.

۴- وسعت زیاد خراسان و تنوع جغرافیایی آن، شرایط مساعد تولید انبوه انواع بسیار کالاها را فراهم می‌کرد، به همین دلیل خراسان یکی از مناطق تجاری ایران بود.

بنابراین عرب‌ها با هدف گسترش اسلام در تمام قلمرو حکومت "ساسانیان"، تکمیل فتوحات خود در ایران، بهره برداری از منافع اقتصادی خراسان، نشر اسلام در ماوراءالنهر و کشورهای واقع در مشرق ایران، به سوی خراسان حرکت کردند.


[] چگونگی فتح خراسان

عرب‌ها نخستین بار از جنوب خراسان وارد این ناحیه شده و پس از فتح "طبس" و "قهستان" به سوی شمال حرکت کردند. مورخان معتقدند که در سالهای نخست فتح ایران توسط مسلمانان، مسیر شمالی ورود به خراسان که از شهرهای "قزوین"، "ری" و "دامغان" عبور می‌کرد، مورد استفاده مسلمانان قرار نمی‌گرفت.[٣] زیرا علاوه بر آن که این مسیر برای عربهای جمازسوار دشوار بود، امنیت کافی نیز نداشت. مسلمانان برای حرکت و جابجایی سپاهیان خود از "عراق" به خراسان استفاده می‌کردند، "مرحوم شیخ محمدحسین آیتی" در این باره می‌نویسد:

جاده عبور و مرور مسافران عرب و کاروان‌های عراق و حجاز همین راه بود چون طایفه عرب را به واسطه عادت به هوای گرم و زندگانی در جاهای گرمسیر و بیابانها، گذشتن از کوه‌ها و اراضی سردسیر صعب می‌نمود فلهذا در عهد خلفای عباسی خاصه در زمان مامون که خراسان پیوسته محل آمد و شد عرب بود طریق سیر اعراب این بوده که از بصره به اهواز و از آن جا به کرمان و از آن جابه خبیص و از آنجا به ولایت طبسین و از جاده زوزن و باخرز وارد خراسان می‌شده‌اند.[۴]

اکثر تاریخ نویسان، فتح خراسان[۵] را در سال ٢٢ ه‌.ق و در عصر خلافت "عمربن خطاب" ذکر کرده‌اند. برخی نیز این واقعه مهم را در زمان حکومت "عثمان بن عفان" در سال ٢٩ ه‌.ق نوشته‌اند،[٦] گذشته از این که وقایع نویسان قدیم دقت چندانی در ضبط دقیق حادثه‌ها نداشته‌اند. دلیل این اختلاف رای آن است که در بسیاری از نواحی ایران، از آن جمله خراسان پس از فتح ابتدایی به دست مسلمانان، معمولا مخالفت‌ها و شورش‌هایی بر علیه عرب‌ها ایجاد می‌شده و قیام‌هایی صورت می‌گرفته است. طبیعی است که در این درگیری‌ها ناحیه یا نقطه‌ای چند نوبت دست به دست می‌گردید و بدین ترتیب تاریخ فتح یک شهر به چند صورت ضبط شده است.[٧]

در خراسان نیز پس از قتل عمر، و به خلافت رسیدن عثمان، مردم شورش کردند. والی خراسان، "عبدالله بن سمره" شرح واقعه را به عثمان گزارش داد. عثمان لشگری به فرماندهی "عبدالله بن عامربن کریز" به خراسان فرستاد تا آرامش را به ناحیه بازگرداند، عامر پس از فتح خراسان، شورشیان را سرکوب می‌کند و صاحب منصبان دولتی را به مشاغل قبلی خود بازمی گرداند.[٨] "بلاذری" درباره فتح خراسان می‌نویسد:

گویند ابوموسی اشعری، عبدالله بن بدیل بن ورقاء خزاعی را روانه جنگ کرد، عبدالله به کرمان رفت و از آن جا به طبسین شد... طبسین[۹] دوباروست که یکی را طبس گویند و دیگری را کرین.[۱٠] آن جا گرمسیر است و دارای نخلستان‌ها و آن دو دژ دروازه‌های خراسانند.

عبدالله غنیمتی از آنجا به دست آورد. سپس گروهی از مردم نزد عمربن خطاب شدند و در مقابل شصت هزار درهم یا به قولی هفتاد و پنج هزار صلح کردند، عمر ایشان را صلحنامه بداد...

چون عثمان بن عفان به خلافت رسید در سال بیست و هشت یا به قولی در سال بیست و نه، عبدالله بن عامربن کریز را که بیست و پنج ساله بود ولایت بصره داد، عبدالله از بلاد فارس، آنچه را که گذشت فتح کرد. سپس زیادبن ابی سفیان را بر بصره گمارد و خود به جنگ خراسان شد و احنف بن قیس یا به قولی عبدالله بن خازم بن اسماء بن صلت بن حبیب سلمی را به فرماندهی طلایه سپاه روانه کرد. پیمان صلح طبسین را که [ابن بدیل بسته بود] مجاز داشت. آن گاه ابن عامر خواست که نزدیکترین شهرها را به طبسین، به او بنمایانند. گفتند آن سرزمین کوهستان است.[۱۱]

پس احنف بن قیس را بدان جا فرستاد. هیاطله به جنگ احنف شدند... احنف آنان را شکست داد و کوهستان را به جنگ فتح کرد.

نیز گویند که احنف آنان را به دژ گریزاند و چون ابن عامر فرا رسید ایشان صلح خواستند ابن عامر به ششصدهزار درهم با آنان صلح کرد.[۱٢]

مسلمانان به دلیل آن که به هنگام فتح خراسان، ابتدا طبس را فتح کردند. آن جا را دروازه خراسان می‌نامیدند.[۱٣] "یاقوت حموی" در "معجم البلدان" در ذیل نام "الطبسان" می‌نویسد:

اعراب آن را دروازه خراسان می‌دانند زیرا در زمان حکومت عثمان بن عفان که قصد فتح خراسان کردند اولین جایی که فتح کردند طبس بود.[۱۴]

پس از فتح طبس مسلمانان به سوی سایر شهرهای خراسان روانه شدند و پی در پی آن‌ها را گشودند. ابن عامر لشگری را به سرداری "ابوسالم یزیدبن یزید جرشی" برای فتح باخرز و جوین فرستاد و سپس گروه دیگری را به همراه "اسودبن کلثوم عدوی" معروف به "عدی الرباب" را روانه تسخیر بیهق کرد.[۱۵] او پس از آن "رخ" ، "زاوه"، "خواف" و "اسفرایین" را فتح کرد و به سوی "ابرشهر" (نیشابور) حرکت کرد. بلاذری در این باره می‌نویسد:

ابن عامر پشت، اشبند، رخ، زاوه و خواف و اسپرایین و ارغیان را در نیشابور فتح کرد تا به ابرشهر رسید، و آن تختگاه نیشابور است. چندین ماه آن شهر را در محاصره داشت.

هر محلت از شهر را موکلی بود. موکل یکی از محلت‌ها امان خواست و پذیرفت که مسلمانان را به شهر اندر کند. پس وی را امان دادند. مرد، شبانگاه مسلمین را به درون برد و ایشان دروازه شهر را گشودند. مرزبان، با گروهی به کهندژ شد و پس از چندی بر همه نیشابور امان خواست و پذیرفت که مالی بپردازد. ابن عامر، به هزار هزار درهم، یا به قولی، هفتصدهزار درهم با وی صلح کرد.[۱٦]

سپس عرب‌های مسلمان شهرهای نسا، سرخس، طوس، هرات، مرو و سایر نقاط خراسان را با جنگ و ستیز و یا صلح و آرامش فتح کردند، به‌طوری که در سال ٣١ ه‌.ق تمام خراسان در قلمرو حکومت مسلمانان قرار گرفت.[۱٧]


[] استقرار عرب‌های مسلمان در خراسان

با فتح و تسخیر خراسان، مهاجرت عرب‌های مسلمان به ناحیه آغاز شد. اولین مهاجرت بزرگ مسلمانان عرب به خراسان در آغاز نیمه دوم قرن اول هجری قمری صورت گرفت. در منابع تاریخی ذکر شده است که در سال ۵٢ هجری قمری "زیادبن ابی سفیان" "ربیع بن زیاد حارثی" را به امارت خراسان منصوب کرد و به همراه وی پنجاه هزار سپاهی را با خانواده‌هایشان روانه خراسان کرد.[۱٨] در همین منابع بر مبنای تعداد متوسط هر خانوار، مجموع مهاجران به خراسان را دویست هزار نفر ذکر کرده‌اند.[۱۹]

دیگر مهاجرت گـروهی عـرب‌ها در قـرن اول ه.ق و به ســال ٦۴ انجـام شــده اســت.[٢٠] از تعداد مهاجران به خراسان در این سال اطلاعی در دست نیست.

مهاجرت عرب‌های مسلمان به خراسان که در پی استقرار حکومت اسلامی در این ناحیه آغاز شده بود در قرون بعدی نیز ادامه یافت و عرب‌ها به دلخواه یا به اجبار در این ناحیه ساکن شده‌اند. مثلا در سال ١١۴٧ ه‌.ق و در زمان حکومت "نادرشاه افشار" "طهماسب قلیخان جلایر" سردار سپاه نادر، پس از سرکوب عربهابنادر جنوبی ایران، آنان را از راه کرمان به خراسان کوچاند.[٢۱] مؤلف "نادرنامه" می‌نویسد:

طهماسب خان جلایر، شیخ احمد مدنی و عده‌ای از سران دیگر طاغی بنادر را اعدام نموده و عده کثیری از اعراب را به خراسان و استرآباد منتقل ساخت و سپس دژهای آنان را با خاک یکسان کرد.[٢٢]

مشاهده می‌شود که دو مقطع مهم در تاریخ استقرار عرب‌های خراسان وجود داشته است. یکی در دوره خلفای اموی و عباسی و دیگر در دوره حکومت نادرشاه افشار. زمان حکومت نادرشاه در حقیقت دوره تکوین قدرت و اقتدار عرب‌ها است که شرح اقدامات و اعمال آن‌ها در بسیاری از منابع تاریخی به تفصیل، نگاشته شده است.

تداوم مهاجرت عرب‌ها به خراسان و ازدیاد نسل آن‌ها در طی سالیان متوالی سبب شد که تعداد افراد این قوم در کل جمعیت ناحیه رقم بزرگی بشود. اگر چه گروهی از آن‌ها به دلیل تاثیر پذیری از فرهنگ ایرانیان، دیگر نام و نشانی از عرب بودن نداشتند، اما تعداد کثیری از عرب‌ها تا اوایل قرن اخیر برخی از ویژگی‌های فرهنگی خود را حفظ کرده بودند و با تکلم به زبان عربی، بر تمایز قومی خویش پای می‌فشردند.


[] تعداد عرب‌ها ساکن در خراسان

پس از فتح خراسان به دست مسلمانان عرب و مهاجرت آن‌ها به ناحیه، آنان همواره در ترکیب جمعیتی خراسان سهم نسبة زیادی داشتند. اما در منابع تاریخی کمتر به این موضوع اشاره شده است. فقط در دو یا سه قرن اخیر سیاحانی که به ایران آمده‌اند ، به این موضوع توجه کرده و در گزارش‌های خود به ذکر اعداد و ارقامی از تعداد عرب‌ها ساکن در خراسان پرداخته‌اند.[٢٣] "کرزن" در کتاب خود به نقل از آخرین چاپ "دایرةالمعارف بریتانیا"[٢۴] تعداد عرب‌ها ساکن در خراسان را صدهزار نفر ذکر کرده است[٢۵]که با توجه به رقم ١١٦٠٠٠٠ نفری[٢٦] جمعیت خراسان در آن زمان عرب‌ها حدود٧/٨ درصد از سکنه ناحیه را تشکیل می‌دادند.

زین العابدین شیروانی در کتاب "ریاض السیاحة" که به سال ١٢٣٧ ه.ق نوشته است، در شرح و معرفی اقوام ساکن در خراسان می‌گوید:

از عشایر عرب که در زمان ملوک امویه و خلفای عباسی بدان ولایت آمده‌اند اکنون زیاده از شصت هزار خانوار می‌باشند.[٢٧]

همچنین در کتاب فرهنگ آبادی‌های ایران، جلد مربوط به خراسان که در سال ١٩١٠ میلادی در لندن به چاپ رسیده است، در ذکر تعداد عرب‌ها خراسان آمده است:

در ناحیه ترشیز عرب‌ها دارای ۴٠٠٠ خانه و چادر هستند... در تون و طبس عرب زنگویی دارای ٧٠٠٠ خانه و چادر می‌باشند... در ناحیه قاین و شهر قاین عرب‌ها دارای ١٣ هزار خانه و چادر می‌باشند.[٢٨]

در حال حاضر نیز شماری از عرب‌ها در خراسان ساکن هستند که عمدة در جنوب استان مستقر می‌باشند. این افراد بازماندگان اعقاب و اجداد خود می‌باشند که در قرون اولیه اسلامی به ایران آمده‌اند. تعداد دقیق این افراد مشخص نیست و فقط اسامی آن‌ها و تکلم به زبان عربی، معرف قومیت آنان است. از میان این طوایف و تیره‌ها می‌توان به گروههای زیر اشاره کرد:

    "خزاعی"، "خزیمـه"، "زنگـویی"، "شـیبانی"، "نخـعی"، "لالویی"، "رمضـانی"، "خنجری"، "عامری"، "عنانی"، "سالاری"، "بنی اسد"، "فلاحی"، "میش مست" و "بهلولی".[٢۹]


[] يادداشت‌ها

يادداشت ۱: اين مقاله توسط نسرین احمدیان شالچی برای فصل‌نامه‌ی مشکوة برشتۀ تحرير درآمده است.



[] پی‌نوشت‌ها

[۱]- پطروشفسکی، ایلیاپاولویچ، اسلام در ایران، ترجمه کریم کشاورز، چاپ ششم، پیام، تهران، ١٣٦٢، ص ١٦; جعفریان، رسول، تاریخ سیاسی اسلام تا سال چهلم هجری، موسسه در راه حق، قم، ١٣٦٦، ص ۴٦; شهیدی، جعفر، تاریخ تحلیلی اسلام تا پایان امویان، چاپ دوم، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ١٣٦٣، ص ٨; حسن، حسن ابراهیم، تاریخ سیاسی اسلام، جلد اول، از آغاز ظهور تا انقراض دولت اموی، ترجمه ابوالقاسم پاینده، چاپ دوم، کتابفروشی اسلامیه، تهران، ١٣٣٨، ص ٣٩-۴١.
[۲]- ر.ک: اسلام در ایران، ص ١٧.
[۳]- کلیفورد باسورث، ادموند، تاریخ سیستان از آمدن تازیان تا برآمدن دولت صفاریان، ترجمه حسن انوشه، امیرکبیر، تهران، ١٣٧٠، ص ۵٠.
[۴]- آیتی، محمدحسین، بهارستان در تاریخ تراجم رجال قاینات و قهستان، چاپ دوم، دانشگاه فردوسی مشهد، ١٣٧١، ص ۵٢.
[۵]- خراسان در زمان قدیم به فارسی به معنی خاورزمین است، این اسم در اوایل قرون وسطی به طور کلی بر تمام ایالات اسلامی که در سمت خاور کویر لوت تا کوه‌های هند واقع بودند اطلاق می‌گردید و به این ترتیب تمام بلاد ماوراءالنهر را در شمال خاوری به استثنای سیستان و قهستان در جنوب شامل می‌گردید. حدود خارجی خراسان در آسیای وسطی بیابان چین و پامیر و از سمت هند جبال هندوکش بود ولی بعدها این حدود هم دقیقتر و هم کوچکتر گردید. جغرافیای تاریخی سرزمین‌های خلافت شرقی، ١٣٦۴، ص ۴٠٨.
[۶]- ر.ک: بهارستان در تاریخ تراجم رجال قاینات و قهستان، ص ٣٨.
[٧]- ر.ک: تاریخ تحلیلی اسلام تا پایان امویان، ص ١٠١.
[۸]- ر.ک: بهارستان در تاریخ تراجم رجال قاینات و قهستان، ص ٣۹.
[۹]- در بیشتر منابع تاریخی طبسین، دو ناحیه طبس التمر (طبس کنونی) و طبس العناب (طبس مسینا) ذکر شده است. بلاذری در فتوح البلدان طبسین را شامل طبس و کرین دانسته و مرحوم محمدرضا اظهری نیز در مقاله‌ای با استناد به منابع تاریخی این موضوع را تایید کرده و طبسین را شامل طبس گلشن و کریت نام برده که در طی زمان از آبادانی کریت کاسته شده و بر آبادی طبس افزوده شده و این شهر مرکزیت یافته است. (اظهری، محمدرضا، طبسین، فرهنگ خراسان، سال هفتم، شماره ۵، اردیبهشت ١٣۵٠، ص ٢۵-٢٨).
[۱٠]- کرین همان روستای کریت کنونی است که در حال حاضر با موقعیت جغرافیایی ٣٣ درجه و ٢٧ دقیقه عرض شمالی و ۵٦ درجه و ۵٦ دقیقه طول شرقی، در دهستان نخلستان از توابع بخش مرکزی شهرستان طبس قرار دارد.
[۱۱]- جغرافی نویسان عرب ایالت قهستان را مثل سیستان از توابع خراسان شمرده‌اند ، قهستان به معنی کوهستان است و به مناسبت وضع طبیعی آن به این نام موسوم گردیده... ابن حوقل گوید که اکثر شهرهای قهستان سردسیر است... ساکنین قهستان در قرن چهارم شترداران و گوسفندچرانان بودند و بی شک این ایالت همان است که مارکوپولو آن را تونوکاین نامیده و این اسم از اسم دو شهر بزرگ آن ایالت که تون و قاین است ترکیب شده (ر.ک: جغرافیای تاریخی سرزمینهای خلافت شرقی، ص ٣٧٧); همچنین عارف شیروانی می‌نویسد: "ولایت قهستان ولایتی است مشتمل بر بلاد عظیمه و قصبات قدیمه و نواحی دلگشا و قرای بهجت افزا، اغلب آن‌ها از اقلیم سیم و بعضی از اقلیم چهارم است. آبش از قنوات، و هوای اکثر بلادش مسرت آیات است و محدود است به ولایت هرات و سیستان و خراسان و بیابان لوت، و گویند قهستان نه از خراسان است، بلکه از مضافات آن است و شانزده ولایت دارد، من جمله ترشیز و دشت بیاض و بیرجند و زیرکوه قاین و مسینا و مردمش اکثر شیعی مذهب و حکامش از طایفه عرب اند". (شیروانی، زین العابدین، بستان السیاحه یا سیاحت نامه، سنایی، تهران، بی تا، ص ۴۵٣).
[۱۲]- البلاذری، احمدبن یحیی، فتوح البلدان، بخش مربوط به ایران، ترجمه آذرتاش آذرنوش، چاپ دوم، سروش، تهران، ١٣٦۴، ص ١۵٨-١۵٩.
[۱۳]- سفرنامه حکیم ناصرخسرو قبادیانی مروزی، به کوشش محمددبیر سیاقی، چاپ دوم، زوار، تهران، ١٣٦٣، ص ٢۵٦.
[۱۴]- یاقوت حموی، شهاب الله، معجم البلدان، جلد چهارم، دار بیروت، بیروت ١٩٧٩ میلادی، ص ٢٠.
[۱۵]- ر.ک: فتوح البلدان، ص ١۵٩.
[۱۶]- ر.ک: همان ماخذ.
[۱٧]- میراحمدی، مریم، نظام حکومت ایران در دوره اسلامی، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، تهران، ١٣٦٨.
[۱۸]- ر.ک: فتوح البلدان، ص ١٦۵; زرین کوب، عبدالحسین، تاریخ ایران بعد از اسلام، چاپ دوم، امیرکبیر، تهران، ١٣٦٢، ص ٣٦٨; تاریخ ایران، جلد چهارم، از اسلام تا سلاجقه، گردآورنده، ر.ن. فرای، ترجمه حسن انوشه، امیرکبیر، تهران، ١٣٦٣، ص ٣١.
[۱۹]- ر.ک: تاریخ ایران بعد از اسلام، ص ٣٦٨؛ تاریخ ایران (جلد چهارم) از اسلام تا سلاجقه، ص ٣١.
[٢٠]- ر.ک: تاریخ ایران (جلد چهارم) از اسلام تا سلاجقه، ص ٣١; اشپولر، برتولد، تاریخ ایران در قرون نخستین اسلامی، جلد اول، ترجمه جواد فلاطوری، چاپ دوم، علمی و فرهنگی، تهران، ١٣٦۴، ص ۴۴٨.
[٢۱]- استرآبادی، میرزا مهدی خان، جهانگشای نادری، به اهتمام سید عبدالله انوار، انجمن آثار ملی، تهران، ١٣۴١، ص ٢٢٩-٢٣٠.
[٢۲]- قدوسی، محمدحسین، نادرنامه، انجمن آثار ملی خراسان، مشهد، ١٣٣٩، ص ٢۴٣.
[٢۳]- جرج ناتانیل کرزن در سال ١٨۵٩ میلادی در انگلستان تولد یافت. تحصیلات خود را در کالج اتین و دانشگاه آکسفورد به پایان رسانید. در سال ١٨٨٦ نماینده مجلس شد و سفر به دور دنیا را آغاز کرد. کرزن در سال ١٨٨٨ میلادی سفری به آسیای مرکزی کرد و یک سال بعد به‌عنوان خبرنگار روزنامه تایمز به ایران آمد و مدت ٦ ماه در ایران اقامت کرد. وی در این مدت اطلاعات زیادی در موضوعات گوناگون جمع‌آوری نمود و پس از بازگشت به لندن مطالعات وسیعی درباره ایران انجام داد و سرانجام در سال ١٨٩١ میلادی، دو جلد کتاب درباره ایران نوشته که حاوی اطلاعاتی مفصل و دقیق است. لرد کرزن از آن پس تا پایان عمر عهده‌دار مشاغل مهم دولتی بود و سرانجام در سال ١٩٢۵ میلادی، در سن ٦۴ سالگی وفات یافت (کرزن، جرج، ناتانیل، ایران و قضیه ایران، جلد اول، ترجمه غ. وحید مازندرانی، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، ١٣٦٢، ص ٣-٦).
[٢۴]- چون کتاب کرزن در سال ١٨٩١ میلادی نوشته شده و در سال ١٨٩٢ انتشار یافته است، بنابراین آخرین چاپ دایرةالمعارف بریتانیا که وی از آمار آن استفاده کرده است باید مربوط به قبل از سال ١٨٩٢ میلادی باشد.
[٢۵]- ر. ک: ایران و قضیه ایران، جلد اول، ص ٢۴٧-٢۴٨؛ فیلد، هنری، مردم‌شناسی ایران، ترجمه عبدالله فریار، کتابخانه ابن سینا، تهران، ١٣۴٣، ص ١٠٨.
[٢۶]- ر. ک: ایران و قضیه ایران، جلد اول، ص ٢۴٧-٢۴٨.
[٢٧]- شیروانی، زین‌العابدین، ریاض‌السیاحه، سعدی، تهران، ١٣٦١، ص ١۴٣.
[٢۸]- Gazetteer of Persia. Volume I, Prepared by the Centeral staff, Headquarters,India Simla Printed at the Goverment
[٢۹]- احمدیان شالچی، نسرين، فتح خراسان به دست مسلمانان و استقرار آنان، فصلنامه مشکوة، شماره ۵٠



[] جُستارهای وابسته







[] سرچشمه‌ها

فصلنامه مشکوة، شماره ۵٠، نسرین احمدیان شالچی - گروه جغرافیای ممالک اسلامی


[برگشت به بالا] [گفت و گو و نظر کاربران در بارهٔ مقاله]