- بچه بازی؛ بدرفتاری جنسی با کودکان افغان
- انتخاب دیگری نداشتم
- انکار مقامات
- در حال گسترش؟
- همین و بس
- يادداشتها
- پینوشتها
- جُستارهای وابسته
- سرچشمهها
[...] [...]
در افغانستان، زنان اجازه ندارند در ملاءعام برقصند، اما بهجای آن، پسران نوجوان در حالی که لباس زنانه بهتن دارند، برای مردان میرقصند و عمدتا مورد بدرفتاری جنسی قرار میگیرند.
[↑] بچهبازی؛ بدرفتاری جنسی با کودکان افغان
ساعت، بعد از نیمه شب را نشان میدهد و من در یک مراسم عروسی در یکی از محلات دورافتاده در شمال افغانستان هستم.
در این مراسم، هیچ نشانی از عروس یا داماد نیست، هیچ زنی هم در اطرافم دیده نمیشود، همهجا مردان هستند، برخی از آنها مسلح اند و شماری دیگر مواد مخدر استفاده میکنند.
تقریبا توجه همه افراد حاضر در این مراسم، به یک پسربچه پانزده ساله است. او در حالی که یک پیراهن دراز و روشن بهتن دارد و چهره خود را با یک دستمال سرخ رنگ پوشانده است، برای حاضرین میرقصد.
او پستانهای مصنوعی را زیر لباسهای خود جا داده و زنگ رقص را در بند پاهای خود بسته است. برخی از حاضرین، به او پول پیشنهاد میکنند و او پول را با دندانهای خود از دست آنها میگیرد.
این عمل که در افغانستان به آن "بچهبازی" میگویند، از سنتهای دیرینه است.
اما تکاندهندهترین بخش آن وقتی فرا میرسد که مراسم عروسی یا هر گردهمایی دیگری که در آن این پسران میرقصند، به پایان میرسد. این پسربچهها عمدتا به اتاقهای هتلها برده شده و مورد بدرفتاری جنسی قرار میگیرند.
مردانی که این عمل را انجام میدهند، عمدتا افراد پولدار و پرقدرت هستند. برخی از این مردان، چندین "بچه" نگه میدارند و از آنها برای نشان دادن ثروت خود استفاده میکنند. این پسربچهها که تا دوازده سال نیز سن دارند، یا یتیم هستند و یا مربوط به خانوادههای بسیار فقیر.
[↑] انتخاب دیگری نداشتم
من چندین ماه بدنبال یافتن یکی از این "بچهها" بودم تا از تجارب و زندگی خود برایم بگوید.
سرانجام فرید (نام مستعار) را یافتم که پانزده سال دارد. پدر او در اثر انفجار یک مین کنار جاده کشته شده است. او بهعنوان بزرگترین پسر خانواده، مسئولیت مواظبت از مادر و دو برادر جوانتر خود را برعهده دارد. مادر او نیز برای بهدست آوردن پول، گدایی میکند.
فرید میگوید: "من زمانی که ده سال داشتم و پدرم مرد، به رقصیدن در مراسم عروسی شروع کردم."
او میگوید: "ما گرسنه بودیم و من انتخاب دیگری نداشتم. بعضی اوقات ما گرسنه میخوابیم. وقتی در عروسیها میرقصم، حدود دو دلار پول پیدا میکنم."
من از او پرسیدم که وقتی او را به اتاقهای هتلها میبرند، چه اتفاق میافتد. او سرش را به زیر انداخت و برای مدت طولانی ساکت شد.
او میگوید، برای یک شب، به او معادل دو دلار پول میدهند و گاهی اتفاق میافتد که او را مورد تجاوز گروهی قرار میدهند.
از او پرسیدم که چرا برای کمک گرفتن به پلیس مراجعه نمیکند. گفت: "آنها مردان پولدار و قدرتمند هستند. پلیس هیچ کاری نمیتواند علیه آنها بکند."
مادر فرید حدود سی سال دارد اما موهایش سفید شده و چین و چروک در صورتش دیده میشود. او حداقل پنجاه ساله بهنظر میرسد. او به من گفت که برای نان شب تنها نیم کیلو برنج و چند تا پیاز باقی مانده است و روغن تمام شده است.
او میداند پسرش که در عروسیها میرقصد، اما او بیشتر نگران این است که فردا فرزندان خود را چگونه سیر کند. این مسئله که فرید - پسرش - در معرض بدرفتاری جنسی قرار دارد، اصلا در ذهنش نیست.
[↑] انکار مقامات
تا حالا تلاشهای اندکی از سوی مقامات افغان صورت گرفته است تا از "بچهبازی" جلوگیری کنند.
محمدابراهیم، معاون پلیس ولایت جوزجان، تکذیب میکند که "بچهبازی" هنوز ادامه دارد.
او میگوید: "ما در چهار یا پنج سال اخیر، هیچ مورد بچه بازی نداشتهایم. این سنت دیگر اینجا وجود ندارد."
او میگوید: "اگر ما کسی را پیدا کنیم که این سنت را ادامه میدهد، مجازات خواهد شد."
اما آنگونه که عبدالخبیر اوچقون، یکی از نمایندگان شمال افغانستان در پارلمان میگوید، نهتنها "بچهبازی" از بین نرفته، که در حال گسترش نیز هست.
او میگوید: "متاسفانه این پدیده تقریبا در هر منطقه افغانستان در حال گسترش است. من از مقامات محلی خواستم که علیه این پدیده اقدام کنند، اما آنها نمیتوانند کاری بکنند."
او میافزاید: "مقامات حتی از پذیرفتن اینکه این پدیده هنوز وجود دارد، میشرمند."
افغانستان کشوری است که به ارزشهای اسلامی در آن ارج گذاشته میشود. از این رو، از یکی از ملاهای ارشد در زیارتگاه حضرت علی در مزار شریف، نظرش را در مورد "بچهبازی" پرسیدم.
او میگوید: "بچهبازی هرگز در اسلام قابل پذیرش نیست. در حقیقت، این بدرفتاری با کودکان است. این پدیده وجود دارد، چون دستگاه عدلی و قضایی ما بهدرستی کار نمیکند."
او میگوید: "این کشور برای چندین سال در نبود قانون بسر برده است و نهادهای مسئول و مردم نمیتوانند از کودکان حفاظت کنند."
[↑] در حال گسترش؟
پسربچههای رقاص زمانی که در سنین بسیار پایین قرار دارند، از سوی مردان پولدار شناسایی شده و عمدتا از میان خانوادههای فقیر و آسیبپذیر، گرفته میشود، به آنها پول و غذا داده میشود.
کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان، یکی از انگشتشمار نهادهایی است که تلاش کرده علیه این پدیده اقدام کند.
موسی محمودی، از مسئولین این کمیسیون میگوید که در حالی که "بچهبازی" در بسیاری از بخشهای افغانستان معمول است، اما هیچ بررسی در مورد اینکه بهچه تعداد از کودکان در این زمینه مورد بدرفتاری قرار دارند، انجام نشده است.
او مرا به خیابان نزدیک دفتر کارش برد تا نشان بدهد که حفاظت از کودکان در افغانستان تا چهاندازه دشوار است.
خیابانهای افغانستان پر از کودکان کارگر است. آنها کفش واکس میزنند، گدایی میکنند و دست بههر کاری میزنند که بتوانند از آن پول بهدست آورند.
[↑] همین و بس
با هر شهروند افغانی که در مورد "بچهبازی" صحبت کردم، از آن آگاهی داشت. بسیاری از آنها تلاش کردند به من توضیح دهند که این سنت تنها در محلات دورافتاده انجام میشود.
اما من یکبار بهیک مراسمی در بخش کهنه شهر کابل که فاصله کمی از ساختمانهای دولتی پایتخت دارد، سر زدم و در اینجا، با مراد (نام مستعار) آشنا شدم.
مراد مرد چهل سالهای است که از نگهداشتن سه "پسربچه" افتخار میکند.
او میگوید: "جوانترین بچه من پانزده ساله و بزرگترین آن هجده ساله است. یافتن آنها کار آسانی نبود، اما اگر واقعا دنبالشان بگردی، پیدا میکنی."
مراد از وظیفهای که دارد راضی است و میگوید که به این بچهها پول کافی میدهد.
او میگوید: "ما یک حلقه دوستان نزدیک هستیم که همه 'بچه' داریم. بعضی اوقات دور هم جمع شده و به آنها لباس زنانه میپوشانیم و آنها با زنگ پا، برای ما تا دو - سه ساعت میرقصند. همین و بس."
مراد میگوید که او هرگز با "بچههایش" هم بستر نشده است، اما میپذیرد که گاهی آنها را در آغوش میگیرد و میبوسد.
من به او گفتم که بسیاری از مردم فکر میکنند، این کار بدی است.
بهمن گفت: "بعضی مردم سگجنگی را دوست دارند، بعضی مرغجنگی را. هر کسی یک شوقی دارد، علاقه من هم بچهبازی است."
زمانی که از این مراسم در حوالی ساعت دو نیمه شب بیرون میشدم، یک پسربچه نوجوان هنوز میرقصید و به مردان حاضر در مجلس، مواد مخدر میداد.
مراد مرد بسیار ثروتمند و یا با قدرت نیست، اما با این هم او سه "بچه" دارد. افراد زیادی در افغانستان هستند که از این پدیده حمایت میکنند، کسانی که پول و زور کافی دارند.
دولت افغانستان توانایی مبارزه با این پدیده را ندارد و بعضیها هم ادعا میکنند که تمایلی برای مبارزه با آن ندارد.
دستگاه قضایی افغانستان ناتوان است و فقر در میان مردم گسترده. همزمان با این، هزاران کودک برای یافتن نان، در خیابانهای افغانستان سرگردان هستند.
پس از این رو، "بچهبازی" ادامه خواهد یافت.[۱]
[↑] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدی خراسانی ارسال شده است.
[↑] پینوشتها
[۱]- رستم قابل، بچهبازی؛ بدرفتاری جنسی با کودکان افغان، بخش فارسی بی بی سی: چهارشنبه ٠۸ سپتامبر ۲٠۱٠ - ۱٧ شهریور ۱۳۸۹
[↑] جُستارهای وابسته
□
□
□
[↑] سرچشمهها
□ بخش فارسی بی بی سی
[↑] پيوند به بیرون
□ [1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20]
□
□
[برگشت به بالا] [گفت و گو و نظر کاربران در بارهٔ مقاله]