- روایتهای غیرعلمی
- روایتهای علمی
- يادداشتها
- پینوشتها
- سرچشمهها
[...] [...]
وَمِنْ آیَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافُ أَلْسِنَتِکُمْ وَأَلْوَانِکُمْ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِّلْعَالِمِینَ (ترجمه: و از نشانههای او، آفرینش آسمانها و زمین و "تفاوت زبانها" و رنگ و نژادهایتان است. همانا در اینها، نزد دانشمندان نشانههایی است.)[۱]
در کتاب "پیدایش" (Genesis)، کهنترين فصل از کتاب تورات، آمده است که خداوند پس از آفرینش آدم(ع)، کار نامگذاری روی حیوانات و گیاهان را به او سپرد. بنا به باور یهودیان، خداوند به زبان عبری (یهودی) با آدم سخن میگفت و در نتیجه، این نخستین زبان بشر بوده است.
در فصل ۱۱ از کتاب پیدایش نیز در مورد گوناگونی زبانها آمده: زمانی که انسانها در طمع برای دستیابی به آسمان (که ماوای الهی است)، اقدام به ساخت برج بلند بابل کردند، خداوند برای جلوگیری از این کار، اقدام به گوناگونی زبانها نمود و از آن پس هر انسان به یک زبان سخن گفت و در نتیجه انسان نتوانست به هدف خود دست یابد.
[↑] هرودوت و فرعون
هرودوت، تاریخنویس یونانی میگوید: Psamtik، فرعون مصر، دستور داد ۲ کودک توسط کر و لالها پرورش یابند تا او ببیند که آن دو کودک به چه زبانی سخن خواهند گفت. زمانی که آن دو کودک نزد وی آورده شدند، یکی از آنها واژهای شبیه به bekos را بهزبان آورد. واژهی یادشده، در زبان باستانی فریجیه بهمعنای "نان" است. فرعون اینگونه نتیجه گرفت که فریجی، نخستین زبان جهان بوده است.
[↑] هندوان و برهما
از دیدگاه هندوها، در زمانهای کهن، درخت دانش که ریشه در عمق زمین داشت، آنچنان بلند بود که تقریبا به آسمان (ماوای الهی) نزدیک شده بود. درخت دانش با خود گفت: "من باید سر خود را در آسمان نگاه دارم و شاخههایم را سراسر زمین بگسترم تا انسانها زیر سایهی من جمع شوند. و من آنها را محافظ باشم و نگذارم پراکنده شوند." اما "بِرَهما" برای تنبیه این خودخواهی، شاخههای درخت را برید و بر زمین انداخت و از آن شاخهها، درختانِwata بوجود آمد. این درختان، عامل باورها، زبانها، و رسمهای گوناگون در زمین و پراکندگی انسانها شدند.
[↑] روایت کاسکها
بر اساس یکی از قصههای کهن سرخپوستان "کاسک" (Kaska) در آمریکای شمالی: "سیاهی بزرگی نزدیک شد و بادهایی شدید وزیدن گرفت و قایقها را به این سو و آنسو راند. مردم از یکدیگر جدا شدند... مدتها بعد، پس از سرگردانی و جابجایی بسیار، مردمان به زبانهای گوناگون سخن گفتند و دیگر زبان یکدیگر را نفهمیدند."
[↑] روایت تیکوناها
بر اساس داستانی قدیمی در میان اهالی تیکونا (Tikuna) در شمال آمازون، همهی مردم زمانی اعضای یک قبیله بودند و به یک زبان سخن میگفتند، اما حادثهای سبب جدایی آنان و سخن گفتن به زبانهای متفاوت شد. این حادثه در میان تیکوناها، خوردن ۲ تخم "مرغ مگس" بوده است.
[↑] روایت بومیان آمریکای مرکزی
بومیان آمریکای مرکزی بر این باورند که در زمانهای کهن، انســانها بـرای محافظـت از خـود در زمـان ویـران شــدن جهـان دوم، اقـدام بـه ســاخت بـرجی مســتحکم (Zacualli) نمودند. اما زبان آنها تغییر کرد و دیگر نتوانستند سخن همدیگر را متوجه شوند؛ پس به جاهای متفاوتی در جهان کوچ کردند.
سخن گفتن یا استفاده از زبان گفتاری با حدود یکصد هزار سال قدمت، در پیشینه انسانها پدیدهای جوان محسوب میشود. چنانکه گفته میشود نیاکان انسان از یک و نیم میلیون سال پیش وجود داشتهاند و انسانهای امروزی یا Homo Sapiens هم از ۲۵۰ هزار سال پیش روی زمین زیستهاند.
همچنین گفته میشود انسانها ۵۰۰ هزار سال پیش شکار میکردهاند و ابزارهای شکار انسانهای کهن با قدمتی ۴۰۰ هزار ساله در Schöningen آلمان کشف شده است. نخستین نشانههای کشف شده از مذهب یا آیینهای مذهبی به ۱۶۰ هزار سال پیش در اتیوپی باز میگردد؛ جایی که استخوان جمجمه دو انسان بالغ و یک کودک با نشانههای دست زدنها و پاک کردنها و جلادادنهای بسیار به همراه آذین و آرایش و علامتهایی به شکل خراش پیدا شده است. آدمیزاد از ۱۰۰ هزار سال پیش ماهیگیری را تجربه کرده و این زمانی است که دانشمندان تصور میکنند استفاده از زبان گفتاری حتمی بوده است. قدیمیترين ابزارهای کشف شده ماهیگیری که از استخوان ساخته شده بودند بین ۸۰ تا ۹۰ هزار سال پیش توسط انسانهای ساکن Katanda در جایی که امروز جمهوری دموکراتیک کنگو است استفاده میشد. قدیمیترين نیزهها نیز احتمالا بین ۴۰ تا ۵۰ هزار سال پیش استفاده شده است. انسانها از نیزه برای شکار یا دفاع گروهی استفاده میکردند و این کار گروهی با توجه به ویژگیهای انسانی (نوآوری و طراحی) بیشک نیازمند سخن گفتن بوده است.
از نظـر پزشــکی، رفتـار فرهنـگی (زبان، هنـر، مذهـب، ...) بـه تکامـل پوســته مغـزی (cerebral cortex) وابسته است. این پوسته مسوول اندیشههای انتزاعی و بیان از طریق زبان است. پوسته مغزی که قشر خاکستری نیز نام دارد، همچنین در حافظه و هوشیاری ما نقش اساسی بازی میکند.
[↑] سرچشمه: آواهای طبیعت
نظریهی Ding-Dong: این دیدگاه در در ارتباط نزدیک با نظریهی دینگ دانگ و البته محدودتر از آن است و سرچشمهی زبانها را تقلید از "نام آوا"های حیوانات میداند. بدیهی است که این نظریه از دیدگاه پیشین هم کم اعتبارتر است.
نظریهی Pooh-Pooh: بر اساس این نظریه، نخستین واژگان همهی زبانها، کلمههایی برخاسته از آواهای مربوط به احساسات انسان بوده است. هواداران این دیدگاه، بر این باورند که آواهایی همچون نالهی ناشی از درد، خندهی ناشی از شادی، گریهی ناشی از غم و... تکامل یافته و واژگان در زبان را بوجود آوردهاند.
نظریهی Ta-Ta: "چارلز داروین" معتقد است زبان انسان، تقلیدی گویشی از ایما و اشارههایی است که پیش از پیدایش زبان گفتاری در میان انسان وجود داشته است. برخی پژوهشها هم این نظریه را تایید میکند، اما اشکال اینجاست که:
۱) این دیدگاه، زمانی قابل پذیرش است که بپذیریم پیش از پیدایش زبان، انسانها از زبان بسیار پیشرفتهی ایما و اشاره بهرهمند بودند.
۲) استفاده از این زبان تنها در روز ممکن بود و انسانها یا نباید در شب با یکدیگر ارتباط میداشتند و یا باید برای سخن گفتن حتما آتش روشن میکردند.
نظریهی Uh-Oh: "آ-او" آوایی است که انگلیسی زبانان در هنگام بروز خطر یا اشتباه بر زبان میآورند. نظریهی یادشده این دیدگاه را مطرح میکند که نخستین واژگان در زبانها، با نمادهایی برای هشدار آغاز شده است: هشدارهایی در مورد نزدیکی حیوان وحشی، خطر، مالکیت خصوصی، و...
اما این نظریه، همچنان نمیتواند وجود واژگان انتزاعی در زبان را توضیح دهد.
نظریهی Yo-He-Ho: طبق این نظریه، زبان در آغاز با نواها و آوازهای دست جمعی در هنگام کار بوجود آمده است.
البته توضیح ایجاد ارتباط میان معنا و آواز دست جمعی انسانهای نخستین دشوار است. همچنین به نظر میرسد که آواز دست جمعی کارگران، بیشتر، میتواند آغاز پدیدهی شعر در زبان باشد و نه خود زبان.
نظریهی Watch the Birdie: در زبان انگلیسی، وقتی میخواهید کسی را سر کار بگذارید یا کاری کنید که از دید وی مخفی باشد، از این عبارت انگلیسی، یعنی "جوجو رو نگاه کن" استفاده میکنید. E. H. Sturtevant، رفتارشناس و روانشناس معروف، معتقد است که گسترش و پیچیدهشدن زبان انسانها، ناشی از تمایل به فریب دادن دیگران و استفاده از زبان بهعنوان ابزاری قوی برای دروغ گفتن بوده است.
این نظریه برای نگارندهی دنبلید به هیچ روی قابل قبول نیست! پذیرش این دیدگاه تنها زمانی ممکن است که اثبات کنیم نیاز به دروغ گفتن در انسان، بیش از سایر نیازهای او است.
نظریهی زیست-شیمیایی: بر پایهی دیدگاه پیروان این نظریه، سخن گفتن در انسان، ناشی از "قارچهای روان گردان" بوده است. تحلیل پیروان این نظریه چنین است: یکی از آثار سرمستی تریپتامین، حالتی است که آنرا "گلاسولالیا" است. گلاسولالیا، یعنی سخنان نامفهوم و ابداعی، معمولا ناشی از خوابواره (خلسه) یا شیزوفرنی است. تریپتامین هم آمینهای است که از تجزیهی تریپتوفان (نوعی اسید آمینه) بوجود میآید.
باورمندان به این دیدگاه اینچنین استدلال میکنند که با خشکشدن تدریجی آفریقا (محل زندگی انسانهای نخستین)، بشر از جنگل وارد دشت و مرتع شد که محل زندگی حیوانات گیاهخوار بود. سپس به قارچهای حاوی تریپتامین که روی پشگل این نوع حیوانات میروید بهعنوان یک منبع غذایی علاقمند شد و استفادهی مداوم از این منبع غذایی، منجر به تحریک او برای سخن گفتن شد.[٢]
[↑] يادداشتها
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط دکتر خراسانی ارسال شده است.
[↑] پینوشتها
[۱]- سورۀ روم، آیۀ ۲۲
[۲]- پیدایش زبان، وبگاه Donbelid
[↑] سرچشمهها
□ وبگاه Donbelid
[برگشت به بالا]