- چند کلمه در باب جشن مهرگان
- گزارشهایی از جشن مهرگان در غزنی
- يادداشتها
- پینوشتها
- جُستارهای وابسته
- سرچشمهها
چند کلمه در باب جشن مهرگان که در همایش دانشجویان ایرانی در دانشگاه اتاوا (توسط آصف فکرت) بیان شد.
[↑] چند کلمه در باب جشن مهرگان
آریاییان در روزگاران باستان به خدایان متعدد باور داشتند ولی آسمان نزد آنان بر همه برتری داشت بزرگترین و والامقامترین خدای نژاد آریا آسمان بود؛ آسمان صاف که جهان را در بر گرفته است.
بهروایت شادروان دکتر معین، آسمان را در سانسکریت و در ریگ ودا نخست دیااوه (Dyauh) مینامیدند که بعدا به وارون (Varun) یا وارونا (Varuna) تبدیل شد. همین وارونا به اورانوس (Ouranos) تبدیل یافت که بهمعنای آسـمان اسـت. دیائوس (Dyaos) تا کنون بهمعنای آسمان مرئی و با دئوس (deus) لاتین و دیو (dieu) فرانسوی همریشه است. با آرونا صفات (Asura) آسورا ولی نعمت و (Vicva Vedas) همهدان را میآوردند. آفتاب چشم وارونا، آتش یا برق پسر او و بخش مرئی آسمان جامۀ او بود.
نام وارونا یا آسمان همیشه با نام خدای دیگری همراه بود که میتره (Mitra) یا میثره (Mithra = مهر)
نامیده میشد. بهباور آریاییان باستانی، میتره (در سانسکریت) و میثره (در اوستا) برابر با اپولوی یونانی بود، که با خدای آسمان رابطۀ نزدیکی داشتند؛ هم اندیشه بودند و با هم نظام عالم و قانون راستی را حفظ میکردند. باهم ناظر بر کارها و دلهای نوع بشر بودند. همه چیز را میدیدند و همه چیز را میدانستند. دو مزیل در "تاریخ ادیان ایران باستان" مینویسد: "میتره (Mithra) خدای پیمان، مالک چراگاههای وسیع، نگهبان خستگی ناپذیر و حامی درستکاران است. چیزی از نظر او پنهان نمیماند، زیرا میتره چشم روز و خورشید غروب ناپذیر است. میتره همهجا حاضر و ناظر است. هزار گوش و هزار چشم دارد."
میتره در برابر شریران و پیمانشکنان بیرحم ولی به ستایشکنندگان مهربان است. پرستندگان میترا از خیر و برکت باران و افزایش دام و فرآوردههای کشاورزی برخوردارند. رشنو و سرئوشه تحت فرمان میتره هستند و کیفر گنهکاران و بداندیشان با آنهاست.[۱]
در یشتهای اوستا که سرودهایی در نیایش خدایان است، یشت دهم "مهر یشت" است در ستایش مهر، ایزد پیمان، که سرور جنگجویان است و نگهدار سرزمینهای آریایی ... هرگز خواب به چشمش نمیآید و پیش از برآمدن خورشید سر بر میآورد.
[چون پیش از خورشید سر بر میآورد] در ادبیات فارسی آهسته آهسته معنای خورشید را گرفته است. گردونهای باشکوه دارد و در همهجا با آن در حرکت است. مهر حتی پس از فرو رفتن خورشید به زمین میآید و از یک کرانه به کرانۀ دیگر، برای نظارت بر پیمانها حرکت میکند.
در سراسر مهریشت بهوفای بهعهد و پیمان چه پیمان میان دو کشور، چه میان دو همسر و چه میان دو شریک و انباز تأکید شده است. مهر در مبارزه با پیمانشکنان سختگیر است. در بخشهایی از مهریشت، ویژگیهایی از نبرد او با پیمانشکنان گزارش شده است. بهرام، ایزد پیروزی، همچون گرازی تیز دندان، پیشاپیش او حرکت میکند. مهر گردونهای دارد که گرز و نیزه و سپر و تازیانهاش نیز در آن نهاده شده است.[٢]
شادروان ابراهیم پورداود مینویسد که چون مسیحیت جای گزین کیش میترا (مهر) شد، زادروز میترا هم برای زادروز مسیح برگزیده شد.[٣]
در همه نگارههای بهجامانده در پرستشکدههای مهر نشان میدهند که ربالنوع مهر گاوی را برای رستگاری جهان فدا میکند و از اندامها و خون و نطفۀ آن دانهها و گیاهها و جانوران گوناگون بهوجود میآیند.[۴]
جشن مهرگان از جشنهای کهن و بسیار مهم آریاییان و هندیان است. این جشن در شانزدهم مهرماه که مهر روز یا روز مهر نام دارد، بزرگ داشته میشد. البته نخست این جشن را در نخستین روز مهرماه گرامی میداشتهاند. بر طبق آثار نوشته شده، پیشینۀ این جشن به روزگار فریدون میرسد. چنانکه فردوسی در شاهنامه میگوید:
- فریدون چو شد برجهان کامگار
ندانست جز خویشتن شـهریار
به روز خجسـته سـر مهـر مـاه
به سـر برنهـاد آن کیـانی کلاه
زمانـه بیاندوه گشـت از بـدی
گـرفتنــد هـر کـس ره بخــردی
دل از داوریهـا بـپــرداخـتــنـــد
به آیین یکی جشن نو ساختند
فرخی نیز مهرگان را جشن فریدون میخواند:
- مهرگان جشـن فریـدون ملک فـرخ بـاد
برتوای همچو فریدون ملک فرخ فال[۵]
فرمانروایان سامانی جشن مهرگان را گرامی میداشتهاند، چنانکه، رودکی که ۱۱ قرن پیش از امروز درگذشته است، مهرگان را جشن شاهان و خسروان میخواند:
- مـلــکا جـشــــن مـهـــرگـان آمـــد
جشن شاهان و خسروان آمد[٦]
از گزارشهای ابوالفضل بیهقی در مییابیم که در دربار شاهان غزنوی جشن مهرگان بهگونۀ منظم برگزار میشده است: مثلا در گزارش سال ۴٢٦ که بیهقی گزارشی مختصر ولی مفید از جشن مهرگان یاد میکند. در این هنگام سلطان مسعود در نیشابور بوده است:
ما به نشابور چندان ماندهایم تا رسول ما باز رسد. و مهرگان نزدیک است. پس از مهرگان از راه هرات سوی بلخ آییم.
این عبارات از نامۀ سلطان نقل شده است و پس از آن بیهقی مینگارد:
روز دوشنبه شانزدهم ذوالقعده، مهرگان بود. امیر رضیالله عنه بامداد به جشن بنشست، امّا شراب نخورد. و نثارها و هدیهها آوردند، از حد و اندازه گذشته. و پس از نماز نشاط شراب کرد. و رسم مهرگان تمامی بهجای آوردند سخت نیکو، با تمامی شرایط آن.
در گزارشهای سال ۴٢٧ هجری و سالهای پس از آن برگزاری مراسم جشن مهرگان را در غزنین میخوانیم:
روز شنبه بیست و چهارم ذیالقعده مهرگان بود؛ امیر رضیالله عنه به جشن مهرگان بنشست در صفه سرای نو در پیشگاه... خداوند زادگان و اولیا و حشم پیش آمدند و نثارها کردند و بازگشتند و همگان را درآن صفۀ بزرگ که بر چپ و راست سرای است به مراتب بنشاندند، و هدیهها آوردن گرفتند از آن والی چغانیان و باکالیجار والی گرگان... و از آن والی مکران و صاحب دیوان خراسان، سوری و دیگر عمّال اطراف ممالک. و نیک روزگار گرفت تا آنگاه که از این فراغت افتاد. پس امیر برخاست و به سرایچۀ خاصه رفت و جامه بگردانید و بدان خانۀ زمستانی به گنبد آمد، که بر چپ صفۀ بار است... و این خانه را آذین بسته بودند، سخت عظیم و فراخ و آنجا تنوری نهاده بودند، که به نردبان فراشان برآنجا رفتندی؛ و تنور برجای است. آتش در هیزم زدند و غلامان خوانسالار، با بلسکها (سیخها) در آمدند و مرغان گردانیدن گرفتند، و خایه (تخم مرغ) و کواژه (نیمرو) و آنچه لازمۀ روز مهرگان است ملوک را، از سوخته (کباب) و برگان روده (ظاهراَ آسیب که خوراکی مانند ساسیج یا سوسیس است) میکردند. و بزرگان دولت به مجلس حاضر آمدند و ندیمان نیز بنشستند و دست بهکار کردند. و خوردنی علی طریق الاستلات (تا پاک کردن ته ظرف با انگشت) میخورند. و شراب روان شد به بسیار قدحها و بلبلهها و ساتگینها؛ و مطربان زدن گرفتند و روزی چنان بود که چنین پادشاه پیش گیرد...[٧]
در گزارش سال ۴٢٨ میخوانیم:
روز یکشنبه چهارم ذوالحجه به جشن مهرگان نشست. و از آفاق مملکت، هدیهها که ساخته بودند، پیشکش را، در آن وقت بیاوردند؛ و اولیا و حشم نیز بسیار چیز آوردند. و شعرا شعر خواندند و صلت گرفتند.
از همین گزارش بر میآید که بزرگداشت جشن مهرگان در روزگار محمود غزنوی نیز معمول بوده است و بیهقی به گزارشهای مفصل خویش از آن اشاره دارد.[٨]
بیهقی در گزارشهای سال ۴٢۹ هجری مینویسد:
امیر جواب فرمود که حرکت ما سخت نزدیک است و پس از مهرگان خواهد بود. ... و روز چهارشنبه نهم ذیالحجه به جشن مهرگان بنشست، و هدیههای بسیار آوردند، و روز عرفه بود، امیر روزه داشت...[۹]
این گزارش نشان میدهد که اهمیت جشن مهرگان تا بدان پایه والا بوده است که در روز عرفه سلطان روزهدار به بزرگداشت مراسم آن نشسته است.
بسیاری از اشعار و قصایدی که بیهقی یاد میکند اکنون در دیوانهای شاعران عهد غزنوی در دست است، که به نمونههایی از آنها اشاره میکنیم:
عنصری در مدح سلطان محمود مهرگان را همایون، فرخنده و مژده بخش میداند:
- خدایگانا عزم تو فال فتح دهد
زمهرگان همایون به فتح مژده پذیر[۱٠]
عنصری در قصیدهای دیگر میگوید:
- مهرگان آمد گرفته فالش از نیکی مثال
نیک وقت و نیک جشن و نیک روز و نیک حال[۱۱]
فرخی نیز مهرگان را فرخ پی میخواند:
- مهرگانش خجسته باد چنان
کو خجسته پی و خجسته لقاست
کاندران مهرگان فرخ پی
زو مرا نیم موزه نیم قباست[۱٢]
او به مهرگان نشستن سلطان محمود را در قصیدهای وصف میکند:
- به فرخی و به شادی و شاهی ایرانشاه
به مهرگانی بنشست بامداد پگاه
برآن که چون بکند مهرگان به فرخ روز
به جنگ دشمن واژون کشد به سغد سپاه
به مهرماه ز بهر نشستن و خوردن
به تابخانه فرستند شهریاران گاه[۱٣]
درقصیدهای دیگر ظاهراَ به باوری باستانی در مورد مهرگان اشاره دارد:
- مهرگان آمد و سیمرغ بجنبید از جای
تا کجا پرزند امسال و کجا دارد رای[۱۴]
جای دیگر از رسم عجم یاد میکند:
- مهرگان رسم عجم داشت بپای
جشن او بود چو چشم اندربای
هرکجا درشدم از اول روز
با میاندرشدم و بربط و نای[۱۵]
در روزگار سلطان محمود دست کم دو سال جشن مهرگان مصادف با ماه روزه بوده است، چنانکه فرخی میگوید:
- یک روز مانده باز ز ماه بزرگوار
آیین مهرگان نتوان کرد خواستار
آواز چنگ و بربط و بوی شراب خوش
با ماه روزه کی بود این هردو سازگار
گو پار نیز هم به مه روزه آمدی
سوی تو خلق هیچ نگه کرده بود پار؟[۱٦]
در قصیدۀ دیگر مهرگان را گشایندۀ در اقبال میخواند:
- بگشاد مهرگان در اقبال بر جهان
فرخنده باد بر ملک شرق مهرگان[۱٧]
او خزان را شکر گزار است زیرا جشن مهرگان در خزان واقع شده است:
- من از خزان بشکرم کاین مهرگان دروست
وز من امیر مدح نیوشد به مهرگان[۱٨]
به لاهور برویم و تبریک جشن مهرگان را از مسعود سعد سلمان لاهوری سخنسرای سدۀ پنجم و ششم بشنویم:
- روز مهر و ماه مهر و جشن فرخ مهرگان
مهر بفزایای نگار ماهچهر مهربان
مهربانی کن به جشن مهرگان و روز مهر
مهربانی به به روز مهر و جشن مهرگان
جام را چون لاله گردان از نبید لاله رنگ
وندران منگر که لاله نیست اندر بوستان...[۱۹]
يادداشت ۱: اين مقاله برای دانشنامهی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده است.
[↑] پینوشتها
[۱]- محمد معین، مزدیسنا و ادب پارسی، ج ۱، صص ٣٧-۴٠
[۲]- احمد تفضلی، تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام، صص ۵٢-۵٣
[۳]- گاتها، دیباچه، ص ٣٨
[۴]- گاتها، دیباچه، ص ۹۹
[۵]- دیوان، ص ٢٢۱
[۶]- دیوان، ص ٧٨
[٧]- تاریخ بیهقی، ص ٦۵٦
[۸]- تاریخ بیهقی، ص ٦۹٧
[۹]- تاریخ بیهقی، ص ٧٣۵
[۱٠]- دیوان عنصری، ص ٦٨
[۱۱]- دیوان، ص ۱٧٠
[۱۲]- دیوان، ص ٢٦
[۱۳]- دیوان، صص ٢۴۴-٢۴۵
[۱۴]- دیوان، ص ٣٦٦
[۱۵]- دیوان، ص ٣٨٨
[۱۶]- دیوان، ص ۱۵٣
[۱٧]- دیوان، ص ٢٦٣
[۱۸]- دیوان، ص ٢۹٧
[۱۹]- دیوان، ص ٦٦٣
[↑] جُستارهای وابسته
□
□
□
[↑] سرچشمهها
□ گزارشی از محمدآصف فکرت، جشن مهرگان، وبگاه یادها (یادداشتهایی از آصف فکرت)
[برگشت به بالا]