جستجو آ ا ب پ ت ث ج چ ح
خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ
ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی

۱۳۸۹ اسفند ۱۷, سه‌شنبه

آیین‌های دینی کهن

از: کنراد فیلیپ کتاک، برگردان: محسن ثلاثی


فهرست مندرجات

[دین][ادیان ابتدایی]


آنتونی والاس انسان‌شناس دین را چنین تعریف کرده است: باور داشت و آیینی که با هستی‌ها، قدرت‌ها و نیروهای فراطبیعی سرو کار دارد. دین را نیز مانند قومیت و زبان می‌توان با تقسیم‌بندی‌های اجتماعی درون جوامع و ملت‌ها و میان آن‌ها مرتبط دانست. رفتار و باور داشت‌های دینی هم می‌توانند پیونددهنده باشند و هم جدا کننده. مشارکت در مناسک مشترک، می‌تواند هم بستگی اجتماعی را در میان هواداران یک دین تایید و حفظ کند. از سوی دیگر اختلاف‌های مذهبی می‌توانند با دشمنی شدیدی همراه باشند. انسان‌شناسان هنگام بررسی دین در میان فرهنگ‌ها، نه تنها به نقش‌های اجتماعی دین بلکه به محتوا و ماهیت کنش‌ها، فراگرد‌ها و تنظیم‌های مذهبی در میان دین داران و سازمان‌های مذهبی نیز توجه دارند. آن‌ها همچنین به نمود‌های کلامی باورداشت‌های مذهبی مانند نیایش‌ها، سرودها، اسطوره‌ها، متون و عبارت‌های راجع به آیین‌های اخلاقی و اخلاقیات نیز می‌پردازند. فراطبیعی به قلمرو خارق‌العاده‌ای اطلاق می‌شود که فراسوی جهان مشاهده پذیر جا می‌گیرد، ولی اعتقاد بر این است که بر این جهان تاثیر می‌گذارد که آن را با ایمان می‌پذیرند. هستی‌های فراطبیعی مانند خدایان – ایزد بانوها و ارواح، به جهان مادی تعلق ندارد. هنوز کسی به درستی نمی‌داند که دین از چه زمانی آغاز شد؟ نشانه‌هایی از دین در گورهای نئاندرتال‌ها و دیوارهای غارهای اروپا دیده شده‌اند که بر آن‌ها نقش‌هایی خورده است که ممکن است نمایانگر شمن‌ها و متخصصان مذهبی باشند. بنیان‌گذار انسان‌شناسی دین ادوارد برنت تایلر عقیده دارد دین زمانی آغاز شد که انسان‌ها بر آن شدند تا وضعیت‌ها و رخدادهایی را درک کنند که با تجربه روزانه نمی‌توانستند توضیح دهند. او بر این باور بود که نیاکان ما و نیز اقوام غیر صنعتی معاصر، به‌شدت کنجکاو قضیه مرگ، رویا و خلسه بوده‌اند.

انسان‌ها در رویا‌ها و خلسه‌هایشان تصویر‌هایی را می‌بینند که پس از بیداری و از دست دادن خلسه، از یادشان نمی‌رود. تایلر به این نتیجه رسید که تلاش برای تبیین رویا و خلسه، انسان‌های اولیه را به این باور رساند که دو نوع هستی در جسم انسان جا دارد که یکی در بیداری و دیگری در خواب و خلسه فعال است. گرچه این دو هستی هرگز با هم رو به رو نمی‌شوند ولی برای هم نقشی حیاتی دارند. وقتی هستی دوم که همان روح است برای همیشه از بدن جدا می‌شود شخص می‌میرد. مرگ همان رحلت روح است برای همیشه از بدن جدا می‌شود شخص می‌میرد. مرگ همان رحلت روح است. تایلر از روی واژه لاتین anima که به‌معنای روح است اصطلاح آنیمیسم (جاندار انگاری) را برای این نوع باور داشت برگزید. روح یک نوع هستی روحی به شمار می‌آمد. آدم‌ها تصویرهایی گوناگون از رویاها و خلسه‌هایشان یا ارواح دیگر به یاد می‌آورند به نظر تایلر، جاندار انگاری نخستین صورت دین بود که بر پایه اعتقاد به هستی‌های روحی استوار شده بود. به نظر تایلر، دین طی چند مرحله تکامل یافته است: نخست جاندارانگاری – دوم چند خداپرستی (اعتقاد به چندین خدا) و سوم تک خداپرستی (اعتقاد به خدای یگانه و همه توانمند). تایلر بر این اندیشه بود که از آن جا که دین برای آن پیدا شده بود تا چیزهایی را که انسان درکشان نمی‌کرد توضیح دهد با پیدا شدن تبیین‌های بهتر علمی، دین به‌تدریج افول پیدا کرد.


[] مانا و تابو

گذشته از جاندار انگاری و گهگاه دوشادوش با آن در یک جامعه معین- برداشت دیگری از فراطبیعی وجود دارد که به قلمرو یک قدرت یا نیروی شخصی بدوی اطلاق می‌شود. مردم معتقد به این نیرو تصور می‌کنند که تحت یک شرایط معین می‌توانند آن را تحت نظارت شان درآورند. مردم ملانزی به نیروی غیر شخصی مقدس به نام مانا اعتقاد دارند. که در جهان وجود دارد.

مانا می‌تواند در آدم‌ها – جانوران – گیاهان و اشیا جا داشته باشد. اعتقاد به مانا یا همان نیرو یا قدرت فراطبیعی که انسان‌ها می‌توانند آن را برای برآوردن نیازهایشان تغییر جهت دهند، بسیار گسترده است. مانا می‌تواند در انسان‌ها – جانوران – گیاهان و... جای داشته باشد. مانای مردم ملانزی با برداشت ما از توفیق یا بخت شباهت دارد. آن‌ها موفقیت را به مانا نسبت می‌دهند و معتقدند که به شیوه‌های گوناگون از جمله از طریق جادو، می‌توان این نیرو را به دست آورد و یا جهت داد. چیزهایی که از مانا برخوردارند، می‌توانند بخت آدم را دگرگون کنند. برای نمونه، یک طلسم یا تعویذ که به یک شکارگر موفق تعلق دارد، می‌تواند مانای او را به شخص دیگری که آن را به دست آورده و به خود بسته باشد انتقال دهد. یکی از نقش‌های دین، تبیین است. اعتقاد به ارواح، اتفاق‌هایی را که در خواب، خلسه و مرگ می‌افتد، تبیین می‌کند. باور داشت به هستی‌های روحی (جاندار انگاری) و نیروهای فراطبیعی (مانا) جور در می‌آید. بیشتر دین‌ها هم ارواح و هم نیروهای فراطبیعی را دربردارند. به همین‌سان، اعتقاد به نیروهای فراطبیعی در میان مردم آمریکای شمالی هستی‌ها (خدایان – قدسیان – ارواح و شیاطین) و نیروها (طلسم‌ها – تعویذها – مخدر‌ها و اشیای مقدس) را در بر می‌گیرد.


[] جادو و دین

جادو به فنونی فراطبیعی اطلاق می‌شود که به نیت رسیدن به هدف‌های خاصی انجام می‌گیرند. این فنون عبارتند از اوراد – دستور عمل‌ها و افسون‌هایی که در جهت جلب نیروهای الهی و یا نیروهای غیر شخصی به کار می‌روند. جادوگران برای تولید یک اثر مطلوب از جادوی تقلیدی برای تقلید آن اثر استفاده می‌کنند. برای مثال اگر جادوگری خواسته باشد شخصی را مصدوم کند یا بکشد، از طریق مجروح کردن یا کشتن تصویر قربانی، تقلید آن کار را انجام می‌دهد. مانند سنجاق فرو کردن در عروسک‌های تمثیلی که بسیاری از جادوگران برای چنین منظوری انجام می‌دهند. طبق اصل جادوی مسری که اعتقاد بر این است که برای آسیب رساندن به یک فرد، کافی است که بلایی سر چیزی بیاوریم که آن فرد با آن تماس داشته است، گهگاه، دست اندرکاران جادوی مسری اجزایی از بدن قربانی، مانند ناخن یا موی او را تحت تاثیر این جادو قرار می‌دهند. به اعتقاد آن‌ها، وردی که بر این اجزای بدن خوانده می‌شود سر انجام به شخص مورد نظر سرایت خواهد کرد و نتیجه دلخواه را به دست خواهد داد. ما جادو را در فرهنگ‌هایی با باور داشت‌های مذهبی متفاوت مشاهده می‌کنیم. جادو می‌تواند با جاندار انگاری، مانا، چند خداپرستی و تک خداپرستی همراه باشد. جادو از جاندار انگاری یا اعتقاد به مانا نه ساده‌تر است نه ابتدایی‌تر.[۱]


[] يادداشت‌ها


يادداشت ۱: اين مقاله برای دانش‌نامه‌ی آريانا توسط مهدیزاده کابلی ارسال شده است.



[] پی‌نوشت‌ها

[۱]- کنراد فیلیپ کتاک، انسان‌شناسی، ترجمه محسن ثلاثی؛ وبگاه چنین گفت سینوهه



[] جُستارهای وابسته







[] سرچشمه‌ها

کنراد فیلیپ کتاک، انسان‌شناسی، ترجمه محسن ثلاثی


[برگشت به بالا]