جستجو آ ا ب پ ت ث ج چ ح
خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ
ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی

۱۳۹۱ بهمن ۸, یکشنبه

چشم‌انداز آینده

از: مهدیزاده کابلی

چشم‌انداز آینده

افغانستان پس از ۲۰۱۴

فهرست مندرجات

[قبل][بعد]


فردای افغانستان - تصویر مبهم است. زیرا بیم و امیدهای زیادی از آینده وجود دارد. با وجود برخی از امیدواری‌ها، تحولات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی افغانستان در یازده سال گذشته، می‌تواند سبب عدم اعتماد و ترس مردم این کشور از آینده شود. واقعیت این است که اگر اندک خوش‌بینی‌ها نسبت به آینده میان مردم افغانستان وجود داشته باشند، به‌سبب چشم امید به کمک‌های بین‌المللی است، در حالی که بیشتر هراس آنان از ناکارآمدی و عدم کفایت دولت خودی است. دولتی که به گزافه سخن می‌گوید و کمتر عمل می‌کند و سرتاپای آن آلوده به فساد است.


[] دید کلی

با نزدیک شدن زمان خروج نیروهای بین‌المللی از افغانستان، نگرانی از وضعیت کشور در مجامع بین‌المللی و داخلی بیشتر می‌شود. این نگرانی‌ها عرصه‌های متعددی را در بر می‌گیرد.

از یک سو، عملکرد دولت افغانستان در آستانه خروج نیروهای بین‌المللی از کشور و پس از آن، شک و گمان‌هایی را در میان مردم افغانستان تقویت می‌کند که دولت افغانستان، در نبود نیروهای بین‌المللی، برنامه‌ریزی و تعهد لازم را برای انتقال موفقیت‌آمیز کشور برای مرحله بعدی، از خود نشان خواهد داد. از سوی دیگر، بسیار مهم است که آیا کشورهای که متعهد به حمایت از افغانستان، به تعهدات خود عمل خواهند کرد؟ بنابراین، نزد همه تردیدهای فراوانی وجود دارد که پس از خروج نیروهای بین‌المللی چه خواهد شد.

دیوید دیواداس، خبرنگار هندی اخیراً در کنفرانس در برلین گفت: «من بر این عقیده هستم که جنگ واقعی در افغانستان آنی نیست که با راکت، هاوان و هلیکوپتر در آن کوه‌های خشن انجام می‌شود؛ بلکه [جنگ] برخورد تصورات ترسناک در ذهن مردم است».

همو می‌گوید: «این روزها هر کس استراتژی خود را بر اساس ترس پایه می‌گذارد. هند می‌ترسد که پاکستان میدان را ببرد. حامد کرزی، رییس جمهور افغانستان می‌ترسد که قدرت را از دست بدهد. هر گروه شورشی، به شمول شاخه‌های متعدد طالبان می‌ترسند که دیگری قدرت را به‌دست بگیرد. ارتش پاکستان می‌هراسد که مبادا نتواند به اندازه کافی از این فرصت برای نفوذ دوباره مانند پیش از ١١ سپتامبر سود جوید. رییس جمهور و نخست وزیر پاکستان می‌ترسند که آن‌ها قدرت را به‌دلیل فعالیت بیشتر ارتش این کشور از دست بدهند. و من می‌ترسم که تمام این ترس‌ها باعث خشونت بیشتر، ادامه حیات تروریسم شود».

کشوری که دارای منابع سرشار طبیعی به‌شمول گاز، نفت و برخی عناصر کمیاب می‌باشد برای بسیاری بحران‌آفرینان جذاب است. موقعیت استراتژیک این کشور نیز سبب ایجاد دشمنی بین همسایه‌هایش شده است.

در این میان، آنچه که روشن است، این است که به‌نظر می‌رسد کشمکش‌های فراوانی پشت پرده جریان دارد و برای ما شفاف نیست.

خانم حنا ربانی کهر، وزیر خارجه پاکستان در اوایل سال گذشته گفت: «ما هیچ برنامۀ مخفی در افغانستان نداریم. ما هرگونه تهدید علیه استقلال و حاکمیت افغانستان را همانند تهدید علیه موجودیت پاکستان مورد توجه قرار می‌دهیم»

در حالی که گزارش سری ناتو بر ملاقات مقامات دو کشور سایه افگنده است. در این گزارش که توسط روزنامه تایمز و خبرگزاری بی بی سی منتشر شد، آمده است اسلام‌آباد از طریق سازمان استخبارات نظامی‌اش (آی اس آی) «به‌صورت تنگاتنگ» در شورشگری در افغانستان دست دارد.

در گزارش همچنان آمده است: «سازمان استخبارات پاکستان (آی. اس. آی) کاملاً از فعالیت‌های طالبان و محل بود و باش افراد ارشد آن‌ها آگاه است. رهبران ارشد طالبان به‌صورت مرتب با افراد آی. اس. آی ملاقات می‌کنند و افراد آی. اس. آی به آن‌ها در مورد استراتژی مشورت می‌دهند و نگرانی‌های مربوطه حکومت پاکستان را به آن‌ها انتقال می‌دهند».

در همین حال، زلمی رسول وزیر خارجه افغانستان گفت: «هیچ صلحی در منطقه بدون همکاری جدی منطقه‌یی نمی‌تواند وجود داشته باشد».

وی همچنان در استانۀ سفر دیدار خانم ربانی از کابل افزود: «پاکستان نقش کلیدی در روند صلح افغانستان بازی می‌کند».

یکی از نکات مهم این است که روابط میان پاکستان و افغانستان نیاز دارد که بر مبنای اعتماد شکل گیرد که باتأسف چنین اعتمادی تاکنون وجود ندارد.

برخی از ناظران می‌گویند که پس از سال ٢٠١۴ طالبان «شورای کویته» قدرت را به‌دست خواهند گرفت. این مسئله ممکن است در راستای این نظر باشد که پاکستان سررشته را در دست دارد.

این در حالی است که برخی گزارش‌ها می‌گویند که چندین مقام بلندرتبه طالبان قرار است از زندان گوانتانامو رها شوند. همزمان طالبان با مقامات امریکایی گفتگوهای مقدماتی را در قطر آغاز کرده‌اند و گفته‌اند که قصد دارند دفتری را در آنجا بگشایند.

بدون شک پاکستان تنها کشوری نیست که برای نفوذ در افغانستان رقابت می‌کند. هند، رقیب دیرینۀ پاکستان نیز دست به‌کار شده و از سال ٢٠٠٣ تاکنون ٢ میلیارد دلار به افغانستان کمک کرده است. دیواداس می‌گوید: «شرکت‌های هندی ٧٠٠ کیلومتر جاده در بخشی از مناطق خشونت‌زده جنوب افغانستان ساختند و همچنان شرکت دولتی «استیل اتوریتی» احتمالا حق استخراج معدن بزرگ آهن حاجیگک را به‌دست آورد». اما روشن نیست که آیا هند، اگر طالبان به‌قدرت بازگردند به کمک‌های خود ادامه خواهد داد یا خیر؟

روسیه، چین و تاجیکستان نیز می‌گویند که نگران سرنوشت افغانستان پس از سال ٢٠١۴ هستند.

سال گذشته، سرگئی لاوروف وزیر خارجه روسیه به شکل آشکار، در مسکو گفت که در راستای مبارزه با تروریسم و سرکوب افراط‌گرایان در افغانستان، مبارزه جدی صورت نگرفته است.

مسکو از خروج نظامیان ناتو پس از سال ٢٠١۴ اظهار نگرانی کرده و گفته است با توجه به‌حضور شورشیان در منطقه، افغانستان یک بار دیگر دچار بحران خواهد شد.

مقام‌ها در روسیه گفته‌اند که یکی از گزینه‌های موثر برای تامین ثبات در افغانستان تقویت همکاری‌های منطقه‌ای است.

هارالد هندل که در گذشته سخنگوی «نیروهای پولیس اتحادیه اروپا» در افغانستان بود، می‌گوید: «افغانستان، این کشور فقیر همچنان به‌طور بدی مدیریت خواهد شد. این کشور همچنان یکی از بزرگترین تولیدکنندگان مواد مخدر خواهد بود. من شک دارم که به ثبات برسد».

گروه بین‌المللی بحران، که مقر آن در بروکسل پایتخت بلژیک است، در یک گزارش ٨٦ صفحه‌ای، احتمال داده است پس از خروج نیروهای خارجی از افغانستان در سال ٢٠١۴، حکومت این کشور سقوط کند و جنگ داخلی دوباره آغاز شود.

همچنان گفته شده است که آقای کرزی به‌دلیل این‌که خود سهمی در انتخابات آینده ندارد، ممکن دست به کارهای غیر قانونی برای پیروزی نامزد مورد حمایت خود بزند.

ناظران در گروه بین‌المللی بحران می‌گویند که پلیس و ارتش افغانستان، قادر به تأمین امنیت سراسر افغانستان نیستند و انتخابات این کشور از این ناحیه، شکننده خواهد بود.

نماینده ویژه‌ی سازمان ملل متحد در افغانستان احتمال فروپاشی دولت پس از سال ۲۰۱۴ را رد کرده. یان کوبیش می‌گوید سازمان ملل و جامعه جهانی به حمایت خود از افغانستان همچنان ادامه خواهند داد.

ژنرال دولت وزیری، معاون سخنگوی وزارت دفاع افغانستان، موارد ذکر شده امنیتی در گزارش گروه بین‌المللی بحران را به‌شدت رد کرد و تأکید کرد که پس از سال ٢٠١۴ اردوی افغانستان توانایی دفاع از مرزها و تمامیت ارضی کشور را دارد.

در حالی که افغانستان بعد از گذشت یازده سال باز هم از اردو و پولیس مقتدر و توانایی برخوردار نبوده و جهت تمویل مالی این نیروها به مساعدت و همکاری مالی کشورهای خارجی به‌ویژه ایالات متحده نیاز دارد.

در نشریۀ سیاست خارجی ایالات متحده آمده است که با در نظر داشت روابط امنیتی، قرار است تا ٢۵ هزار سرباز امریکایی در افغانستان باقی بماند.

با این حال، گیدو وستروله، وزیر خارجه آلمان به حکومت افغانستان وعده داد که کشورش پس از سال ٢٠١۴ و خروج نیروهای جنگی ارتش فدرال آلمان، به کمک‌های خود ادامه می‌دهد و نمی‌خواهد در افغانستان خلأ امنیتی ایجاد گردد.

وستروله گفت: «ما افغانستان را پس از خروج نیروهای خارجی نیز تنها نمی‌گذاریم. ما این کشور را به‌حال خود رها نمی‌کنیم».

گفته شده است که حکومت فدرال آلمان پس از پایان سال ٢٠١۴، سالانه ۱۵٠ میلیون یورو در دسترس حکومت افغانستان می‌گذارد.

با این وجود، نباید انکار کرد که با در نظرداشت همکاری‌های جامعه بین‌المللی، مردم افغانستان پس از سقوط دولت طالبان تاکنون دستاوردهای بسیاری داشته‌اند، مردم افغانستان بهای سنگینی پرداخته‌اند تا اینجا برسند، از دست دادن این دستاورها جبران‌ناپذیر خواهد بود. اما این گزارش‌ها می‌تواند اعتماد مردم افغانستان را سخت ضعیف کند.


[] چشم‌انداز اقتصادی

افغانستان باید در بخش‌های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی همراهی شود. در این‌صورت است که این کشور راه موفقیت را در پیش می‌گیرد. در این میان، تاثیر خروج نیروهای خارجی از افغانستان، روی اقتصاد کشور چه خواهد بود؟

گرچه پیش‌بینی می‌شود برای ده سال بعد از خروج نیروهای خارجی از افغانستان، جامعه جهانی، هر ساله پنج میلیارد دلار را به افغانستان کمک کند، اما ویژگی‌های حکومت ناکام و درجه یک در قاچاق و فساد و اختلاس، از چالش‌های است که پیش روی پرداخت این کمک‌ها به حکومت کابل قرار دارد.

اما بر فرضی این که کشورهای جهان بار دیگر متعهد شوند که افغانستان را کمک نمایند و مبلغی را که افغانستان پیشنهاد داده است، را نیز تأمین نمایند، آیا افغانستان توانایی آن را خواهد داشت که از این کمک‌ها به‌درستی استفاده نموده و کشور را از وضعیت نابسامان موجود خارج سازند؟ در حالی‌که میلیاردها دلار کمک‌های جامعه جهانی در سال‌های گذشته، در نبود برنامه و مدیریت درست و حکومتداری خوب، و وجود فساد اداری گسترده به‌هدر رفته است.

اتحادیه کارگران افغانستان نسبت به بحران بیکاری پس از خروج نیروهای خارجی و کاهش کمک‌های بین‌المللی در سال ۲۰۱۴ ابراز نگرانی کرده است.

هنوز هم فرصت‌های قابل توجهی وجود دارد که می‌تواند از بحران بیکاری در افغانستان جلوگیری کند و از جمله ایجاد فرصت‌های شغلی در زمینه استخراج معادن و توسعه کشاورزی.

شماری از کارگران گفته‌اند نگران هستند که که با بسته شدن پایگاه‌های نظامیان و نهادهای غیرنظامی خارجی در افغانستان، شغل خود را از دست بدهند. اگر نهادهای خارجی کاملا بسته هم نشوند، دست کم از تعداد دفاتر محلی و کارکنان و کارگران خود خواهند کاست و این امر منجر به بیکاری بسیاری خواهد شد.

اما ظاهرا تنها بیکاری نیست که باعث نگرانی کارگران شده؛ بلکه بسیاری از کسانی که در نهادهای خارجی مشغول کارهای مختلف هستند، می‌گویند با خروج نیروهای خارجی و بسته شدن این نهادها با مشکلات امنیتی مواجه خواهند شد.

واصل نور مهمند، معاون وزیر کار و امور اجتماعی افغانستان گفت: «ملت افغانستان این قدر بی‌همت نیست که با خروج سربازان خارجی بیکار بمانند.»

وی تأکید کرد: «تمام کشورهای جهان، سفارتخانه‌های خارجی در کابل و سازمان ملل متحد تعهد کرده‌اند که تا افغانستان متکی به خود نشده، از افغانستان بیرون نمی‌شوند و این کشور را تنها نمی‌گذارند.»

معاون وزیر کار و امور اجتماعی همچنین گفت که ممکن است با خروج نیروهای خارجی پروژه‌هایی که از سوی این نیروها اجرا می‌شوند، بسته شود، اما طرح‌های بازسازی در کل متوقف نخواهد شد.

البته مشکلات امنیتی در افغانستان، چالش عمده سر راه فعالیت‌های عمرانی در این کشور است.


[] سیاست خارجی افغانستان

روابط خارجی افغانستان همواره متأثر از تحولات شگرف و عمیق بین‌المللی و منطقه‌ای بوده، زیرا موقعیت منحصر به‌فرد ژئوپولیتیک افغانستان به‌گونه‌ای است که همواره در سیر تحولات راهبردی به‌عنوان یکی از اجزای جداناپذیر استراتژی‌های جهانی محسوب شده و این امر سبب شده تا تحولات بین‌المللی نیز متقابلاً بر رفتار و سمت‌ گیری‌های استراتژیک در سیاست خارجی این کشور بسیار مؤثر باشد. بنابراین، همواره میزان و کم و کیف درک این شرایط، تعیین‌کننده چگونگی تأمین منافع گوناگون داخلی و خارجی افغانستان است.

افغانستان در طول یازده سال گذشته روابط بی‌سابقه خارجی تأمین کرده است که دست‌آورد‌های بزرگی، به‌ویژه در عرصه توسعه، برای این کشور در پی داشته است.

البته این دست‌آورد‌ها در مقایسه به امکاناتی که در اختیار افغانستان قرار گرفت، کم است و با وجود روابط گستردۀ خارجی، حکومت افغانستان نتوانسته است در تأمین امنیت و ثبات کشور موفقیت چندانی داشته باشد.

روابط روزافزون با دنیای خارج، بیشتر به‌خاطر وقوع فاجعۀ دردناک یازدهم سپتامبر (حملات بر برج‌های دوقلوی نیویورک) ۲۰۰۱ و همآهنگی و عملیات مشترک نیروهای اردوی ملی دولت نوپای افغانستان و جامعه بین‌المللی بر علیه تروریسم و افراط‌‌گرایی شکل گرفت. اما حضور جنگسالاران در چهارچوب نیروهای امنیتی در افغانستان، بیشتر امنیت را به چالش کشید.

یکی از نیازمندی‌های جنگ با تروریسم و برنامه‌های توسعه‌ای افغانستان، تأسیس و ازدیاد روابط سیاسی و دیپلماتیک بین افغانستان و جهان بود که منتج به گشایش تعداد زیادی از نمایندگی‌های سیاسی و کنسولی دو جانب در کابل و پایتخت‌های جهان شد.

اگرچه، در آغاز، اکثر نخبگان افغانستان، با یک وحدت نظر، از این سیاست پشتیبانی کردند، اما البته نوپا بودن دولت افغانستان باعث شد تا مراودات زیادتر تحت شعاع سیاست کشورهای خارجی قرار گیرد.

با ایجاد شورای ملی در ۱۳۸۳، مهم بود که بر اساس ماده ۶۴ قانون اساسی، رئیس جمهوری افغانستان در مشاوره با جناح‌های مختلف سیاسی و مغزهای متفکر و مسلکی، خطوط اساسی سیاست خارجی کشور را بر اساس منافع ملی تعیین کرده و به تصویب شورای ملی می‌رساند تا در روشنی آن ارگان‌های مختلف دولتی، به شمول دستگاه دیپلماسی، برنامه‌های‌شان را طراحی و عملی می‌کردند.

اما تا امروز خطوط اساسی سیاست کشور به‌تصویب شورای ملی رسانده نشده و بیشتر سیاست خارجی افغانستان در سیما و گفتار رئیس جمهوری خلاصه می‌شود که اکثرا تناقضاتی نیز در آن مشاهده می‌شود. همین موضوع موجب شده تا سیاست خارجی افغانستان به‌صورت روزمره عمل کند نه براساس یک استراتژی مدون و دراز مدت.

با ازدیاد حجم روابط بین‌المللی، ضرورت جدی اصلاحات در تشکیلات و نحوه کاری وزارت امور خارجه، مخصوصاً بخش سیاستگذاری آن، احساس می‌شد.

مهم بود که تدریجاً سیاست واکنشی به سیاست فعال و ابتکاری تبدیل شود. گام‌هایی که در این موارد برداشته شد با بافت قدرت و توطئه‌های ناشی از آن سازگار نیفتاد و به‌زودی به کندی گرایید.

در نتیجه سیاست کشور به‌شکل انفعالی ادامه یافت. گماشتن افراد با شیوه‌های غیرمعیاری ادامه یافت و بیشتر قربانی سلیقه‌های شخصی، قومی، سمتی، گروهی و زبانی قرار گرفت.

کارمندان قدیم به‌خاطر دوام ماموریت‌شان، دیپلماسی کلاسیک گذشته‌های دور را توجیه و تحمیل کردند.

به استثنای شماری محدود از نمایندگی‌های نسبتاً فعال افغانستان در خارج، تعدادی زیادی از این نمایندگی‌ها به استراحتگاه‌های امن و پردرآمد، برای وابستگان قدرتمندان، مافیای لاجورد و مواد مخدر و سفرای سالخورده و بازنشسته تبدیل شده است.

شماری از دیپلمات‌های افغان در ختم وظیفه از برگشت به افغانستان ابا ورزیدند و تعدادی هم از راه‌های مختلف وظایف شان را در خارج بارها تمدید کردند.

با برگشت دوباره مخالفان مسلح دولت در صحنه‌های نظامی و سیاسی و زمزمه خروج نیرو‌های خارجی از افغانستان، تعدادی از کشورهای منطقه، از جمله پاکستان، ایران، ترکیه و روسیه، ابتکار ایجاد محور‌های مختلف تفاهم را بر اساس منافع و معادلات رقابتی خودشان روی دست گرفته‌اند.

با آن که کنفرانس های متعدد بین‌المللی برای بهبود وضع سیاسی و اقتصادی افغانستان در کشورهای مختلف شکل گرفت، از همین‌جا است که هیچکدام از این ابتکارات تاکنون در تأمین امنیت و ثبات کشور موثر نیفتاده و مدیریت ضعیف حکومت در همکاری‌های اقتصادی منطقه‌ای، افغانستان را به یک کشور مصرفی تبدیل کرده است.

با روشن شدن ضعف سیاست خارجی افغانستان، طرف‌های دخیل افغان و کشورهای غربی، ابتکاراتی را برای گفتگوهای بین‌الافغانی و بین‌المنطقه‌ای روی دست گرفتند.

در این میان کشورهای آمریکا، دانمارک، فرانسه، آلمان و ژاپن نشست‌هایی را در کابل، قطر، پاریس، ابوظبی، دوبی و کیوتو زمینه‌سازی کردند.

در یازده سال گذشته صدها موافقتنامه و یاداشت تفاهم به‌سطح دوجانبه و چندجانبه با کشورهای مختلف جهان در عرصه‌های سیاسی، امنیتی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی به امضأ رسیده است. ولی با محدویت ظرفیت مدیریتی افغانستان، تعداد زیادی از این موافقتنامه‌ها یا فراموش شده‌اند و یا هم عملی نشده‌اند.

چه باید کرد؟ سیاست خارجی سالم به سیاست داخلی سالم‌تر نیاز دارد. مهم است که ساختار‌های اساسی کشور، لااقل در ابعاد عمده از جمله سیاست، امنیت و اقتصاد، در چارچوب حاکمیت قانون و نظام دمکراسی شکل بگیرد.

اصلاحات در دستگاه دیپلماسی یک اصل مهم است تا به اساس آن نحوه کار و گماشتن افراد معیاری شود و سلیقه‌های شخصی برای فرهنگ سیاستگذاری به اساس منافع ملی و ساختارهای منطقه‌ای و جهانی، جا خالی کند.

با خروج نیروهای خارجی، افغانستان، با حفظ روابط فرامنطقه‌ای، نیاز بیشتر به زیست مسالمت‌آمیز با کشورهای منطقه دارد. اما در میان مدت و در غیاب یک چتر امنیتی و سیاسی فراگیر منطقه‌ای که بتواند امنیت و ثبات افغانستان را در برابر تهدیدات بیرونی تضمین کند، روابط راهبردی فرا منطقه‌ای ارزش خاص را دارد. چالش اساسی سیاست خارجی افغانستان، در درازمدت، حفظ توازن روابط منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای خواهد بود که یقیناً به ظرفیت‌های زیاد فکری در دستگاه دیپلماسی نیاز دارد.


[] قوم‌گرایی در افغانستان




[] بنیادگرایی اسلامی در افغانستان




[] فرار مغزها از افغانستان




[۱]
[٢]
[٣]
[۴]
[۵]
[٦]
[٧]
[٨]
[۹]
[۱٠]
[۱۱]
[۱٢]
[۱٣]
[۱۴]
[۱۵]
[۱٦]
[۱٧]
[۱٨]
[۱۹]
[٢٠]


[] يادداشت‌ها


يادداشت ۱: اين مقاله برای دانش‌نامه‌ی آريانا توسط برشتۀ تحرير درآمده است.



[] پی‌نوشت‌ها

[۱]-
[٢]-
[٣]-
[۴]-
[۵]-
[٦]-
[٧]-
[٨]-
[۹]-
[۱٠]-
[۱۱]-
[۱٢]-
[۱٣]-
[۱۴]-
[۱۵]-
[۱٦]-
[۱٧]-
[۱٨]-
[۱۹]-
[٢٠]-



[] جُستارهای وابسته







[] سرچشمه‌ها